سوره ای برای پاکدامنی


 





 
قرآن را که بگشایی، سوره ای دارد به نام «نور» و وقتی آیاتش را می خوانی، تازه می فهمی که چه اسم زیبایی دارد ... سوره ای که همه اش از پاکدامنی سخن می گوید و عفت و مبارزه با آلودگی های جنسی ... سوره ای که برای جامعه بزرگ بشریت شش مرحله ذکر می کند تا جامعه از هر چه آلودگی است، رهایی یابد؛ پای در طریق سعادت بگذارد و پله پله نردبان کمال را طی کند ... حالا در کنار این سوره، سخنان درّ گونه اولیای دین را هم اگر اضافه کنی، یقیناً دیگر به هیچ پادزهری برای درمان سم مهلک بی حیایی و بی عفتی که اندک اندک و به آهستگی دارد به فضای شهر من و تو تزریق می شود و بیش از پیش هوای پاک شهرمان را آلوده می کند ، نیاز نداری ... .
شیطان ساده ترین راه را برای آلوده کردن برمی گزیند؛ راهی ساده و پیش پا افتاده که شاید هزاران هزار چون من و تو غفلت کرده باشیم از آن. همه چیز را از یک نگاه شروع می کند، از گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات که اندک اندک ـ بی آنکه متوجه شده باشیم ـ بذر شهوت را در دل بارور می کند و به سوی فتنه و انحرافات متمایل می سازد ؛ همان که پیشوای ششم جعفر صادق علیه السلام درباره اش فرمود: «اَلنَّظرَةُ بَعْدَ النًّظرَةِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَ؛ نگاه های پیاپی، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین امر برای هلاکت بیننده کافی است»(1)
و این نگاه اگر کنترل نشود، وقتی دوباره و دوباره تکرار شود، منشأ فتنه ای بزرگ می شود در جامعه، ویروسی می شود در بطن جامعه که آن را بیمار می کند؛ از پا درش می آورد و آن روز که جامعه از پا در آید، در منجلاب فساد و تباهی غرق می شود؛ پله پله سقوط می کند به جای اینکه پله پله راه کمال را طی کند و در آخر، غنیمتش جایگاهی است پست تر از حیوانیت ... این شاید راز همان سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد که فرمود: «إِنَّ النَّظْرَةَ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ؛ نگاه برنامحرمان، تیر زهرآلود شیطان است».(2)
ویروس گناه اندک اندک شهرم را بیمار می کند. شهر بیمارتر از پیش می شود هر روز و بیش از پیش از پا در می آید ... و ناگاه روزی فرا می رسد که هر طبیبی از درمانش قطع امید می کند ... و من یادم از این جمله می افتد که «پیشگیری بهتر از درمان است» و کاش پیشگیری کرده بودیم از نگاه های هوس آلود، از اختلاط های بنیان سوز، از خنده ها و شوخی های ویران کننده ...
نگاهی به معنای عفاف که عبارت است از حالتی درونی که آدمی را از گناه و حرام باز می‌دارد، بیانگر آن است که این امر اختصاص به جنس زن ندارد؛ بلکه هم برای زن و هم برای مرد فضیلتی ارزشمند محسوب می‌شود. اگر چه مسئله عفاف در مورد زن و مرد تا حدودی با یکدیگر متفاوت است؛ زیرا بسیاری از صفات مرد و زن با هم متفاوت است و با توجه به همین تفاوت ‌هاست که این مسئله نیز متفاوت شده است.
با توجه به آنچه که در این آیات، پس از این دستور مورد تأکید قرار گرفته است، منظور از «غض بصر» در اینجا پرهیز از نگاه به مواضعی است که پوشش آن واجب است؛ یعنی در زنان تمام بدن به جز صورت و دو دست و دو پا از مچ به پایین و در مرد از زیر ناف تا بالای زانو.
قرآن کریم به هنگام معرفی ملکه عفاف، هم از مردان و هم از زنان شاهد مثال می‌آورد.
قرآن هم داستان یوسف علیه السلام را بیان می کند که به هنگامه بلا با عفت ورزی خویش نجات می ‌یابد و هم داستان مریم سلام الله علیها را ذکر می کند که با عفاف به جایگاه والایی دست می یابد. قرآن قبل از اینکه به زنان دستور «غض بصر» و «حفظ فرج» دهد: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُن»(3) به مردان این دستور را داده است: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».(4)
اگر قرآن زن را از نمایان کردن زینت و آرایش برای غیر همسر گناه شمرده است: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها»(5) مرد را به طور کلی از برخی آرایش ‌ها و زینت ‌ها منع کرده است.
در چهار آیه قرآن که از «عفاف» سخن گفته شده است، در سه مورد دستور عفاف به صورت عام است که شامل مرد و زن می ‌شود و در یک آیه به زن دستور عفاف می دهد: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»(6) اما وقتی سخن از پوشش و حجاب به میان می آید، در عین حال که هم به زن و هم به مرد دستور پوشش می دهد؛ اما در مورد زن تأکید بسیاری می ورزد و آنان را از عشوه و ناز در سخن گفتن و راه رفتن باز می دارد: «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا ؛ ای همسران پیامبر! شما همچون زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ‏ای هوس ‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید».(7)
اگر چه خطاب در آیه شریفه، زنان پیامبر صلی الله علیه و آله است، اما این خطاب بنا بر نظر مفسران عمومیت دارد؛ چنان که علامه طباطبایی فرموده است: «این امور بین همسران پیامبر و سایر زنان مشترک است و جمله «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» تأکیدی است، برای همسران پیامبر صلی الله علیه و آله».(8)
یکی از تمایلاتی که به ‌طور فطری در انسان وجود دارد، گرایش به جنس مخالف است؛ از این رو اسلام به کنترل نگاه تأکید فراوانی کرده است. امام علی علیه السلام فرموده است: «چشم، راهبر(پیام رسان) دل است».(9) خداوند نیز درآیات حجاب قبل از دستور به حجاب و پوشش، به عفت داشتن در نگاه توصیه کرده و به مردان و زنان مؤمن دستور داده است که از نگاه حرام بپرهیزند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ».(10) با توجه به آنچه که در این آیات، پس از این دستور مورد تأکید قرار گرفته است، منظور از «غض بصر» در اینجا پرهیز از نگاه به مواضعی است که پوشش آن واجب است؛ یعنی در زنان تمام بدن به جز صورت و دو دست و دو پا از مچ به پایین و در مرد از زیر ناف تا بالای زانو.(11)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز درباره عفت چشم و کنترل نگاه فرموده است: «آن‌کس که چشم را از حرام پرکند، خداوند در روز قیامت چشم هایش را از میخ ‌های آتشین پر خواهد کرد و آنگاه درونش را آکنده از آتش می ‌کند تا مردم از گورها برآیند و سپس او را به آتش افکند».(12)
امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی فرموده است: «نگاه (حرام) تیری است، مسموم از جانب شیطان. هر کس آن را به خاطر خدا ـ نه غیر او ـ ترک کند، خداوند در پی آن ایمانی به او می ‌دهد که طعم آن را بچشد.»(13)
«حجاب و پوشش» یکی از مهم ترین مصادیق عفاف به شمار می رود. آدمی دوست دارد که همیشه مورد توجه دیگران قرار گیرد و نفس آدمی، او را به جلوه گری و خودنمایی دعوت می کند. زنان که مظهر زیبایی و جمال هستند، به طور ذاتی تمایل بیشتری به نمایان ساختن زیبایی های خویش دارند؛ از این رو خداوند در قرآن دستور به آنان می ‌دهد که روسری خود را طوری بر روی سینه ‌هایشان بیاندازند که گردن و سینه ‌هایشان پوشیده شود: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ».(14)
بنابراین عفاف در پوشش، کنترل نفس در این بعد است؛ یعنی انسان در نمایان کردن زیبایی ‌های خود پا را از حد فراتر ننهد. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «شما را به پوشش لباس ضخیم توصیه می ‌کنم؛ زیرا هر کس لباسش نازک باشد، دینش نازک است».(15)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، باب 104، ح6.
2. بحارالانوار، ج 104، ص38.
3. نور:31.
4. همان:30.
5. همان: 31.
6. همان: 60.
7. احزاب: 32.
8. المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 16، ص 461.
9. غررالحکم و دررالکلم، ص60.
10. نور: 31-30.
11. التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص427.
12. مستدرک الوسایل، ج14، ص268.
13. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص18.
14. نور:31.
15. وسایل الشیعه، ج4، ص389

منبع:پرتال مذهبی فرهنگی لاهوت
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb