وقتي غصه خوردن نياز هر روزه شما مي شود!
وقتي غصه خوردن نياز هر روزه شما مي شود!
وقتي غصه خوردن نياز هر روزه شما مي شود!
آيا شما هم از آن دسته افرادي هستيد که هيچ گاه کاملاً بدون قصه و اضطراب نيستند؟ آيا اين طور است که همواره غمي مثل عقرب به جسم و جانتان نيش مي زند و مانع از اين مي شود که واقعاً احساس آسودگي و فراغ بال کنيد؟ اگر چنين است، بايد بگويم با خواندن مواردي که در زير مي آيند وضعيت فعلي شما قطعاً تا حد زيادي تغيير خواهد کرد.
همه ما گاهي غم هايي داريم، ليکن شما ممکن است از آن دسته افرادي باشيد که بيشتر اوقات در غم و غصه به سر مي برند و به خود مي گوييد غم و غصه خوردن من کاري احمقانه است، ولي کاري از دستم ساخته نيست و قادر نيستم شر اين عادت مزاحم را از سر خود باز کنم، من اصلاً شانس ندارم و مرتب بد مي آورم و... شما خودتان هم مي دانيد که غم و غصه تان خيلي بيش از اندازه اي است که مثلاً بايد در مورد فلان حادثه اي که برايتان پيش آمده، باشد. با اين همه باز همچنان به غم و غصه تان فکر مي کنيد. هيچ فکر کرده ايد که چرا اين طور است؟ وقتي با خواندن سطور بعدي به سوال بالا جواب داديد، يقين بدانيد که مهم ترين قدم را براي رهايي از اين غم و غصه هاي بيجا برداشته ايد. اگر بتوانيد نظري به دوران اوليه زندگي تان بيندازيد، متوجه خواهيد شد که جهان را از دريچه احساسي و هيجاني مي نگريستيد و به ديده عقل به آن نگاه نمي کرديد. نيازهاي احساسي و عاطفي در دوران کودکي ( مثل نياز به امنيت و احترام از جانب ديگران) آنچنان براي اما آدميان اهميت دارند که هيچ کس نمي تواند مدعي شود از آنها بي نياز است. اگر در دوران کودکي اين احتياجاتتان بر آورده نشده باشد، آشکار است که بناي اوليه هيجانات و احساسات شما بر اساس عدم امنيت و يأس و نااميدي گذاشته شده است. به عقيده روانشناسان قسمت اعظم شخصيت فرد در بزرگسالي مربوط به 5 سال اوليه کودکي مي باشد، پس مي توان چنين نتيجه گرفت که علت اصلي غم و غصه دار بودن هميشگي شما همين ناکامي هاي دوران کودکي تان است. به عبارتي اگر بدون دليل معقولي غم و غصه مي خوريد، علتش آن است که يک احتياج احساسي شما را به اين کار سوق مي دهد. دو کار هست که بايد انجام دهيد: نخست اينکه بايد ببينيد چرا دو دستي به اين عادت غم و غصه خوردن چسبيده ايد؛ دوم اينکه چگونه مي توانيد نياز عاطفي مزبور را از راه هاي بهتر و به اصطلاح مثبت تري برطرف نموده و آن را فرو بنشانيد. آن وقت به آسايش و آرامش خواهيد رسيد. در وهله اول آنچه مي خوانيد، عجيب به نظرتان مي آيد. ولي از شما مي خواهم چنانچه دفعه بعد از چيزي غمگين شديد، بي درنگ چند لحظه روي تخت، صندلي و يا هر جا که هستيد کل بدنتان را شل کنيد ( دست ها، پاها، سرو گردن و...) وزنتان را روي هر جا که نشسته ايد، بيندازيد و درهمان حال در حالي که احساس شل بودن مي کنيد و چشمانتان بسته است، از شماره 10 تا 1 را به طور معکوس بشماريد. با هر شماره نفس عميقي بکشيد، به طوري که صداي آن را حس کنيد. در همين حال جملات تصديقي مثل «من الان حس خوبي دارم» ، « حالم خيلي خوب است» و « احساس سبکي و آرامش مي کنم» را با خود زمزمه کنيد. با خود صريح باشيد، غم و غصه خوردن بيش از اندازه زندگي را از زيبايي مي اندازد. اگر احساس مي کنيد که زندگي تان بي معني و پوچ شده است، شايد ناخودآگاهانه مي خواهيد اين چنين باشد و براي اينکه زندگي تان اين طور شود، از علامت هاي کوچکي چون پر کاه، کوهي بزرگ مي سازيد تا برغم و غصه تان افزوده شود. خلاصه چنين تصور مي کنيد که زندگي شما زماني خاصيت و معنايي پيدا خواهد کرد که غصه دار باشيد. فکر مي کنيد که به سبب غم و غصه هاي کنوني تان ديگران به شما مي انديشند و به عبارت ديگر اين عادت غم و غصه خوردن موجب مي شود که ديگران آن چيزي که خيلي به آن علاقه داريد، يعني مهر و محبت را به شما ارزاني بدارند. اساس و پايه احساسات شما در خانه و شيوه زندگي که با آن از کودکي خو گرفته ايد، در واقع يک نوع محروميت است. منظور اين است که هر وقت خوشي و سعادتي برايتان پيش مي آيد، اين طور به ذهنتان مي رسد که اين وضع دوامي نخواهد داشت. شما اين افکار را بدون عمد و به صورت ناخودآگاهانه به ذهنتان راه مي دهيد. اين ناراحتي شما قبل از اينکه علت خارجي داشته باشد، علت دروني دارد. حال براي رهايي از اين غم و غصه ها به مواردي که ضروري به نظر مي رسند، توجه کنيد:
1-هر روز وقتي که از خواب بيدار مي شويد، با خود بگوييد روز خوشي است و من بايد از امروز لذت ببرم.
2-اين واقعيت را قبول کنيد، شما جايي در اين دنيا داريد که هيچ کس ديگر قادر به پر کردن آن نيست. به عبارت ديگر شما يکتا هستيد و هيچ کس در اين دنيا کاملاً شبيه شما نيست.
3-يقين داشته باشيد که سعادت و پيشرفت از آن شماست، به شرط آنکه عوض دو دستي چسبيدن به يأس و نوميدي به اين موضوع ايمان داشته باشيد که خوشبختي براي شما خلق شده است.
4- به ديگران کمک کنيد، حتي اگر در حد کمک خيلي ناچيز باشد؛ چون در وهله نخست به روح خود کمک کرده ايد و دوم به او براي رهايي و کاستن از افکار منفي که باعث تضعيف روحيه شما مي شود.
حتماً در يک کلاس ورزشي که تحرک بالايي دارد، ثبت نام کنيد تا به معجزه ورزش در تقويت روحيه تان دست پيدا کنيد.
منبع: کانون خانواده 229
همه ما گاهي غم هايي داريم، ليکن شما ممکن است از آن دسته افرادي باشيد که بيشتر اوقات در غم و غصه به سر مي برند و به خود مي گوييد غم و غصه خوردن من کاري احمقانه است، ولي کاري از دستم ساخته نيست و قادر نيستم شر اين عادت مزاحم را از سر خود باز کنم، من اصلاً شانس ندارم و مرتب بد مي آورم و... شما خودتان هم مي دانيد که غم و غصه تان خيلي بيش از اندازه اي است که مثلاً بايد در مورد فلان حادثه اي که برايتان پيش آمده، باشد. با اين همه باز همچنان به غم و غصه تان فکر مي کنيد. هيچ فکر کرده ايد که چرا اين طور است؟ وقتي با خواندن سطور بعدي به سوال بالا جواب داديد، يقين بدانيد که مهم ترين قدم را براي رهايي از اين غم و غصه هاي بيجا برداشته ايد. اگر بتوانيد نظري به دوران اوليه زندگي تان بيندازيد، متوجه خواهيد شد که جهان را از دريچه احساسي و هيجاني مي نگريستيد و به ديده عقل به آن نگاه نمي کرديد. نيازهاي احساسي و عاطفي در دوران کودکي ( مثل نياز به امنيت و احترام از جانب ديگران) آنچنان براي اما آدميان اهميت دارند که هيچ کس نمي تواند مدعي شود از آنها بي نياز است. اگر در دوران کودکي اين احتياجاتتان بر آورده نشده باشد، آشکار است که بناي اوليه هيجانات و احساسات شما بر اساس عدم امنيت و يأس و نااميدي گذاشته شده است. به عقيده روانشناسان قسمت اعظم شخصيت فرد در بزرگسالي مربوط به 5 سال اوليه کودکي مي باشد، پس مي توان چنين نتيجه گرفت که علت اصلي غم و غصه دار بودن هميشگي شما همين ناکامي هاي دوران کودکي تان است. به عبارتي اگر بدون دليل معقولي غم و غصه مي خوريد، علتش آن است که يک احتياج احساسي شما را به اين کار سوق مي دهد. دو کار هست که بايد انجام دهيد: نخست اينکه بايد ببينيد چرا دو دستي به اين عادت غم و غصه خوردن چسبيده ايد؛ دوم اينکه چگونه مي توانيد نياز عاطفي مزبور را از راه هاي بهتر و به اصطلاح مثبت تري برطرف نموده و آن را فرو بنشانيد. آن وقت به آسايش و آرامش خواهيد رسيد. در وهله اول آنچه مي خوانيد، عجيب به نظرتان مي آيد. ولي از شما مي خواهم چنانچه دفعه بعد از چيزي غمگين شديد، بي درنگ چند لحظه روي تخت، صندلي و يا هر جا که هستيد کل بدنتان را شل کنيد ( دست ها، پاها، سرو گردن و...) وزنتان را روي هر جا که نشسته ايد، بيندازيد و درهمان حال در حالي که احساس شل بودن مي کنيد و چشمانتان بسته است، از شماره 10 تا 1 را به طور معکوس بشماريد. با هر شماره نفس عميقي بکشيد، به طوري که صداي آن را حس کنيد. در همين حال جملات تصديقي مثل «من الان حس خوبي دارم» ، « حالم خيلي خوب است» و « احساس سبکي و آرامش مي کنم» را با خود زمزمه کنيد. با خود صريح باشيد، غم و غصه خوردن بيش از اندازه زندگي را از زيبايي مي اندازد. اگر احساس مي کنيد که زندگي تان بي معني و پوچ شده است، شايد ناخودآگاهانه مي خواهيد اين چنين باشد و براي اينکه زندگي تان اين طور شود، از علامت هاي کوچکي چون پر کاه، کوهي بزرگ مي سازيد تا برغم و غصه تان افزوده شود. خلاصه چنين تصور مي کنيد که زندگي شما زماني خاصيت و معنايي پيدا خواهد کرد که غصه دار باشيد. فکر مي کنيد که به سبب غم و غصه هاي کنوني تان ديگران به شما مي انديشند و به عبارت ديگر اين عادت غم و غصه خوردن موجب مي شود که ديگران آن چيزي که خيلي به آن علاقه داريد، يعني مهر و محبت را به شما ارزاني بدارند. اساس و پايه احساسات شما در خانه و شيوه زندگي که با آن از کودکي خو گرفته ايد، در واقع يک نوع محروميت است. منظور اين است که هر وقت خوشي و سعادتي برايتان پيش مي آيد، اين طور به ذهنتان مي رسد که اين وضع دوامي نخواهد داشت. شما اين افکار را بدون عمد و به صورت ناخودآگاهانه به ذهنتان راه مي دهيد. اين ناراحتي شما قبل از اينکه علت خارجي داشته باشد، علت دروني دارد. حال براي رهايي از اين غم و غصه ها به مواردي که ضروري به نظر مي رسند، توجه کنيد:
1-هر روز وقتي که از خواب بيدار مي شويد، با خود بگوييد روز خوشي است و من بايد از امروز لذت ببرم.
2-اين واقعيت را قبول کنيد، شما جايي در اين دنيا داريد که هيچ کس ديگر قادر به پر کردن آن نيست. به عبارت ديگر شما يکتا هستيد و هيچ کس در اين دنيا کاملاً شبيه شما نيست.
3-يقين داشته باشيد که سعادت و پيشرفت از آن شماست، به شرط آنکه عوض دو دستي چسبيدن به يأس و نوميدي به اين موضوع ايمان داشته باشيد که خوشبختي براي شما خلق شده است.
4- به ديگران کمک کنيد، حتي اگر در حد کمک خيلي ناچيز باشد؛ چون در وهله نخست به روح خود کمک کرده ايد و دوم به او براي رهايي و کاستن از افکار منفي که باعث تضعيف روحيه شما مي شود.
حتماً در يک کلاس ورزشي که تحرک بالايي دارد، ثبت نام کنيد تا به معجزه ورزش در تقويت روحيه تان دست پيدا کنيد.
منبع: کانون خانواده 229
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}