زمين گيري دشمن با راهبردهاي نو


 





 

درآمد
 

تاريخ سياه استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي چنان در ذهن و ضمير انسان ها باقي مانده که هيچ گاه لکه ننگ آن از دامان استفاده کنندگان آنها پاک نخواهد شد. رژيم صدام در زمان جنگ با ايران از اين بمب ها استفاده کرد و شمار زيادي از هموطنان بي گناه ما را به کام مرگ فرستاد. مطلب حاضر مي کوشد، تاريخچه جنايات شيميايي عراق عليه ايران و دفاع نيروي هوايي از آسمان کشور را به اختصار مورد بررسي و تحقيق قرار دهد تا اهميت جانفشاني ها، ايثار و ترفندها و تمهيداتي را که شهيد بابايي ها و امثال او در پاسداري از مرزهاي جغرافيايي و ارزش هاي اعتقادي مردم اين سرزمين از خود بر جا گذاشته اند بيش از پيش نمايان شود.

تاريخ معاهات منع سلاح هاي شيميايي
 

به جرات مي توان گفت سلاح هاي شيميايي تنها سلاح هاي جنگي هستند که بيشترين و قديمي ترين معاهدات بين المللي براي منع کاربرد آن وجود دارد. به دليل ماهيت غيرانساني و وحشيانه اين گونه سلاح ها، از قرن ها پيش که از سلاح هاي شيميايي در شکل ابتدايي آن و در جنگ ها استفاده مي شد، قراردادهاي مختلفي براي ممنوع ساختن آن شکل گرفت. اولين قرارداد بين المللي براي محدودسازي استفاده از سلاح هاي شيميايي به سال1675 ميلادي برمي گردد. هنگامي که فرانسه و آلمان با امضاي موافقتنامه اي در استراسبورگ درباره ممنوعيت کاربرد گلوله هاي سمي به توافق رسيدند.
دويست سال بعد در سال1874 «کنوانسيون بروکسل درباره حقوق و قوانين جنگ» کاربرد سموم يا سلاح هاي سمي و نيز سلاح ها، پرتابه ها و موادي را که باعث مصدوميت و رنج غيرمعمول مي شود، ممنوع اعلام کرد.
پيش از پايان قرن نوزدهم و در سال1899 کنفرانس بين المللي صلح در لاهه برپا شد و منجر به امضاي موافقتنامه اي در ممنوعيت استفاده از پرتابه هاي جنگي محتوي گاز سمي گرديد. با وجود اين سه توافقنامه بين المللي، در طول جنگ جهاني اول (1918-1914) جهان شاهد هولناک ترين کشتارهاي ناشي از کاربرد سلاح هاي شيميايي بود. تلفات بي شمار و حملات وسيع شيميايي با به کارگيري شيوه هاي نوين کاربرد گازها و مواد سمي مهلک و ناتوان کننده در اين جنگ باعث بروز نگراني هاي عميقي در سطح جهان گرديد و منجر به انعقاد يکي از معروف ترين معاهدات بين المللي عدم کاربرد سلاح هاي شيميايي؛ يعني «پروتکل1925» ژنو شد که در آن کاربرد گازهاي خفه کننده، سمي يا ساير گازها و نيز شيوه هاي جنگ ميکروبي منع شده است. اکثر کشورهاي جهان از جمله ايران و عراق اين پروتکل را امضا کردند. با وجود امضاي اين پروتکل توسط بسياري از کشورهاي جهان، اين معاهده داراي نقصان بسيار بزرگي بود و آن اينکه تنها ناظر به ممنوعيت کاربرد سلاح هاي شيميايي يا ميکروبي بود و توسعه، توليد و انباشت اين سلاح ها را منع نمي کرد. به علاوه بسياري از کشورهاي جهان اين پروتکل را عليه کشورهاي غيرعضو پروتکل و نيز مقابله به مثل در صورت حمله شيميايي به کشورشان را براي آنان مجاز مي دانست.
در سال1971 و براي برطرف کردن نواقص پروتکل1925 ژنو، کميته خلع سلاح سازمان ملل ـ که بعدها به کنفرانس خلع سلاح تبديل شد ـ متن نهايي کنوانسيون منع توسعه، توليد و انباشت و کاربرد سلاح هاي بيولوژيک (ميکروبي) که به کنوانسيون سلاح هاي بيولوژيک (BWC) معروف است را آماده کرد. اين کنوانسيون به صراحت کشورهاي عضو را متعهد مي سازد مذاکرات خود را تا حصول اين معاهده بين المللي براي منع سلاح هاي شيميايي دنبال کنند و لذا از همان زمان مذاکرات مربوط به تهيه متن کنوانسيون سلاح هاي شيميايي به صورت جدي آغاز شد. به دنبال نزديک به 20 سال مذاکرات فشرده در «کنفرانس خلع سلاح» سرانجام متن نهايي کنوانسيون سلاح هاي شيميايي نيز در سال1992 آماده و مورد توافق اعضا واقع گرديد. اين کنوانسيون در 13 ژانويه 1993 طي مراسمي در پاريس به امضاي 130 کشور جهان و سپس به امضاي دبير کل سازمان ملل نيز رسيد. کشورهاي امضاکننده اين کنوانسيون مي بايست آن را در مجالس خود نيز به تصويب برسانند و براساس مفاد کنوانسيون، 180 روز پس از به تصويب رسيدن کنوانسيون توسط شصت و پنجمين کشور عضو، اين کنوانسيون لازم الاجرا خواهد شد. بدين ترتيب در روز 29 آوريل 1997 کنوانسيون سلاح هاي شيميايي به طور رسمي لازم الاجرا شد.
از زمان امضا شدن کنوانسيون سلاح هاي شيميايي تا لازم الاجرا شدن آن (1997-1993) مسئوليت فراهم کردن ساز و کارهاي اجرايي شدن کنوانسيون و چگونگي آن به عهده کميسيون مقدماتي بود که در لاهه استقرار داشت. با لازم الاجرا شدن کنوانسيون در سال1997 مسئوليت حسن اجراي مفاد کنوانسيون از جمله برنامه هاي راستي آزمايي و بازرسي ها و آموزش بازرسان و ساير امور اجرايي کنوانسيون به عهده سازماني تحت عنوان «سازمان منع سلاح هاي شيميايي» (OPWC) گذاشته شد که مقر آن در شهر لاهه هلند بوده و محل دائمي اجلاس هاي ساليانه و ساير اجتماعات رسمي کشورهاي عضو کنوانسيون است. هر چند که مواد سمي و کشنده حتي در جنگ هاي باستان براي از پا درآوردن دشمن مورد استفاده قرار مي گرفت، اما کاربرد وسيع سلاح هاي شيميايي به شکل مدرن آن در جنگ اول جهاني رخ داد.
در روز 22 آوريل 1915 که در شهر ايپر بلژيک، ارتش آلمان با استفاده از کپسول هاي محتوي گاز خفه کننده کلر هزاران نفر از سربازان متفقين را در جبهه مخالف از پاي درآورد و از آن پس طرفين درگير به صورت مکرر و در مقياس وسيع از انواع سلاح هاي شيمياي عليه يکديگر استفاده کردند؛ اين روز به عنوان روز تولد جنگ شيميايي نام گرفت.
در طول همين جنگ بود که براي اولين بار عامل شيميايي ناتوان کننده خردل (سولفور موستارد) که به عنوان عامل تاول زا نيز شناخته مي شود توسط ارتش آلمان مورد استفاده واقع شد (1917ـ جبهه ايپر در بلژيک).
تلفات هولناک سلاح هاي شيميايي در جنگ اول جهاني فوق تصور بود؛ يک ميليون مصدوم و بيش از نود هزار کشته که حاصل به کارگيري حدود 124 هزار تن انواع سلاح هاي مهلک و ناتوان کننده شيميايي بود.
هر چند با امضاي پروتکل1925 ژنو، کاربرد اين سلاحها بعد از جنگ جهاني ممنوع اعلام گرديد، اما در فاصله بين دو جنگ جهاني بسياري از کشورهاي دنيا به توسعه، توليد و انباشت سلاح هاي شيميايي ادامه دادند. با اين حال، با کمال تعجب در طول نبردهاي خونين جنگ دوم جهاني (1945-1939) از سلاح شيميايي استفاده نشد که شايد دليل آن هراس از مقابله به مثل کشورهاي طرف جنگ و غيرقابل کنترل بودن عواقب و تلفات ناشي از اين سلاح هاي مخوف بود.
(برخي مورخان معتقدند از آنجا که هيتلر خود در جنگ اول جهاني هنگامي که در ارتش آلمان خدمت مي کرد در اثر مصدوميت با گاز خردل آسيب ديد و به دليل تجربه تلخ صدمات ناشي از اين سلاح ها از کاربرد آن در جنگ دوم جهاني امتناع کرد).
هر چند در طول سال هاي بين دو جنگ و پس از جنگ دوم جهاني در برخي نقاط دنيا به صورت محدود از سلاح هاي شيميايي استفاده شد، اما در عمل تا پيش از تجاوز عراق به ايران از اين سلاح ها به صورت وسيع در هيچ جنگي استفاده نشد.

ايران؛ قرباني بمب شيميايي
 

تهاجم گسترده ارتش عراق به جمهوري اسلامي ايران در 31 شهريور ماه 1359 منجر به اشغال بخش هاي وسيعي از خاک ايران توسط ارتش عراق در طول ماه هاي اوليه جنگ گرديد که ناشي از عدم آمادگي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي براي رويارويي تهاجم وسيع عراق به ويژه در شرايط خاص پس از وقوع انقلاب اسلامي در ايران بود.
با تجديد قواي نيروهاي رزمنده و آغاز عمليات آفندي عليه ارتش عراق به تدريج سرزمين هاي اشغال شده آزاد گرديد که اوج آن حماسه خرداد1361 و آزادسازي خرمشهر بود. پس از آن سلسله عمليات نظامي موفقيت آميزي نيز انجام شد که ضمن کشانيدن جبهه نبرد به خاک دشمن، تهديدي جدي براي نقاط استراتژيک درون خاک عراق از جمله بندر مهم و سوق الجيشي بصره و جزاير نفت خيز مجنون در جنوب و ارتفاعات مهم کردستان عراق به شمار مي رفت.
در چنين شرايطي و با تغيير موازنه نظامي جنگ به سود ايران، ارتش عراق که خود را در آستانه سقوط مي ديد اقدام به ارتکاب يکي از پليدترين جنايات جنگي تاريخ معاصر کرد و براي اولين بار پس از جنگ اول جهاني به کاربرد وسيع سلاح هاي شيميايي عليه رزمندگان و مردم بي دفاع ايران روي آورد.
هر چند در طول سال هاي1359 تا1362 ارتش عراق در جبهه هاي غرب و مياني به صورت محدود از سلاح هاي شيميايي استفاده کرد، اما وسيع ترين حملات شيميايي در طول عمليات خيبر (اسفند62 در جزاير مجنون)، عمليات بدر (اسفند63 در جزاير مجنون)، عمليات والفجر8 (بهمن64 تا فروردين65 در فاو)، کربلاي4 و5 و8 (دي ماه تا فروردين66 در شرق بصره و شلمچه)، والفجر10 (اسفند و فروردين67 در کردستان عراق ـ حلبچه) و تکم هاي متعدد ارتش عراق از فروردين67 تا پايان جنگ (مرداد) بود که در جبهه هاي مختلف اتفاق افتاد. براي اولين بار در طول تاريخ، رژيم عراق از سلاحي شيميايي عليه مردم غيرنظامي در مناطق مسکوني ايران و کردستان عراق استفاده کرد که منجر به شهيد و مصدوم شدن هزاران نفر از مردم بي دفاع فاقد هرگونه امکانات حفاظتي گرديد. اوج اين جنايات بمباران شيميايي شهر «سردشت» در استان آذربايجان غربي بود که در هفتم تير ماه1366 منجر به شهيد و مصدوم شدن بيش از 4500 نفر از مردم اين شهر شد.
علاوه بر اين شهر روستاهاي اطراف بانه (فروردين66)، شهر حلبچه (اسفند66)، روستاهاي اطراف مريوان (اسفند66 و فروردين67)، شهر نودشه (فروردين67)، روستاهاي اطراف سرپل ذهاب (مرداد67) و شهر اشنويه (مرداد67) نيز هدف حملات شيميايي عراق واقع شدند. در اين حملات به طور بي سابقه اي از انواع عوامل شيميايي جنگي عليه مردم روستاها و شهرهاي مرزي استفاده مي شد. تنها در يکي از اين حملات که در 66/12/28 در منطقه مريوان رخ داد، روستاهاي منطقه «قلعه جي» تا «دزلي» با بيش از 300 بمب شيميايي مورد هدف قرار گرفت و به روستاهاي کوچک قلعه جي بيش از 11 بمب شيميايي اصابت کرد.
رژيم عراق همچنين در ماه هاي پاياني جنگ به صورت رسمي تهديد کرد که به زودي شهرهاي بزرگ ايران از جمله تهران را با موشک هاي مجهز به کلاهک شيميايي مورد حمله قرار خواهد داد. با تداوم اين تهديدها برنامه هايي براي دفاع غيرنظامي و آموزش مردم جهت آمادگي در مقابل حملات شيميايي احتمالي به اجرا درآمد. حتي بيمارستان ها و مراکز درماني نيز از حملات شيميايي رژيم عراق مصون نماندند. مراکزي که در کليه جنگ ها و براساس اصول اوليه انساني و قوانين بين المللي بايستي از حملات نظامي مصون باشند. رژيم عراق نه تنها اين مراکز را بارها مورد بمباران و موشک باران قرار مي داد، بلکه پا را فراتر نهاده و برخي از اين مراکز را هدف بمباران شيميايي قرار داد که منجر به شهادت و مصدوميت تعداد زيادي از بيماران و مجروحين تحت درمان و نيز پزشکان و پرستاران و پرسنل اين مراکز گرديد. دو نمونه از بارزترين اين جنايات عبارتند از:
بمباران شيميايي بيمارستان صحرايي حضرت فاطمه (س) در آبادان (ششم و هشتم اسفند1364).
بمباران شيميايي بيمارستان صحرايي 528 سومار (دهم دي ماه1365).
در آمارهاي اوليه تلفات، اين حمله 400 مصدوم و 20 شهيد ذکر شده که در روزهاي بعد به تدريج افزايش يافت. چند تن از پزشکان متخصص و اساتيد جراحي نيز در اين حمله ناجوانمردانه به شهادت رسيدند.
عوامل اعصاب که ساختمان شيميايي آنها شباهت زيادي به سموم علف کش و آفت کش دارد، عوامل بسيار کشنده و سمي است که اولين بار توسط دانشمندان شيمي دان آلماني در سال هاي قبل از جنگ دوم جهاني ساخته شدند. اين عوامل که جزو ترکيبات سمي ارگانوفسفره مي باشند پس از استنشاق يا جذب از راه بافت هاي مختلف بدن با ايجاد اختلال در انتقال پيام هاي عصبي باعث بروز اختلال در تنفس، ديد، هوشياري، فشار خون و ضربان قلب و ساير اعمال حياتي بدن شده و مي تواند به سرعت فرد مصدوم را از پاي درآورد.
با وجود انباشته بودن زرادخانه هاي تسليحاتي آلمان به اين گاز کشنده در طول جنگ دوم جهاني و نيز دستيابي ساير کشورها از جمله آمريکا و شوروي در طول جنگ سرد به اين سلاح هاي کشنده، گازهاي اعصاب هيچ گاه در جنگ ها مورد استفاده واقع نگرديد و ماهيت غيرانساني اين سلاح ها همواره مورد نکوهش واقع مي شد.
رژيم عراق براي اولين بار ضمن استفاده وسيع از انواع عوامل اعصاب (تابون ـ سارين ـ سومان) از انواع ابزارهاي جنگي از جمله بمب، راکت، گلوله هاي توپ، خمپاره و کاتوشاي مجهز به اين گازهاي مهلک استفاده کرد.
به دنبال شدت يافتن کاربرد سلاح هاي شيميايي توسط رژيم عراق و به درخواست رسمي جمهوري اسلامي ايران، اولين گروه حقيقت ياب سازمان ملل متحد متشکل از چهار کارشناس برجسته سلاح هاي شيميايي از کشورهاي سوئد، استراليا، اسپانيا و سوئيس در اسفند ماه1362 (مارس1984) به دستور دبير کل سازمان ملل به ايران اعزام شدند.
اين هيئت در مدت اقامت خود در ايران ضمن معاينه مصدومين و نمونه برداري از مناطق آلوده و مشاهده بمب هاي شيميايي منفجر نشده گزارش رسمي خود را اعلام و اين گزارش در روز 26 مارس 1984 تسليم شوراي امنيت شد. در اين گزارش به صراحت کاربرد گاز خردل و عامل اعصاب (تابون) عليه رزمندگان ايراني مورد تائيد قرار گرفت.
شوراي امنيت در تاريخ 30 مارس 1984 با صدور بيانيه اي بدون ذکر نام عراق به عنوان به کار برنده سلاح شيميايي، طرفين جنگ را به پايبندي به پروتکل1925 ژنو دعوت کرد.
بديهي است صدور بيانيه ـ که برخلاف قطعنامه الزام آور نبوده و فاقد ضمانت اجرايي است ـ آن هم بدون ذکر نام کشور خاطي و با محافظه کاري فراوان، هيچ تاثيري بر ادامه روند جنايات جنگي رژيم عراق نداشت و در ماه هاي بعد به ويژه در اسفند ماه63 (در عمليات بدر در جزاير مجنون) و نيز در عمليات والفجر8 در بهمن ماه64 تا فروردين65 ارتش عراق در مقياس وسيع تري از انواع سلاح هاي شيميايي استفاده کرد.
به درخواست رسمي جمهوري اسلامي ايران، دبير کل سازمان ملل آقاي دکتر مانوئل دومنيگوئز (يکي از چهار کارشناس قبلي) را مامور معاينه مصدومين شيميايي ايران که در بيمارستان هاي اروپايي بستري بودند، کرد. بدين ترتيب دومين گزارش کارشناسي که در آن کاربرد سلاح شيميايي عليه ايران تائيد شده بود،در آوريل1985 توسط دبير کل سازمان ملل به شوراي امنيت تسليم شد.
سومين گروه کارشناسي سازمان ملل به دنبال حملات وسيع شيميايي عراق در منطقه فاو (عمليات والفجر8) در مارس1986 (اسفند ماه1364) به ايران اعزام شد. اين هيئت ضمن مصاحبه با تعداد زيادي از مصدومين شيميايي در بيمارستان هاي اهواز و تهران از جمله تعدادي از اسراي عراقي که با صراحت به کاربرد سلاح شيميايي توسط عراق اعتراف کردند، گزارش مفصلي مبني بر کاربرد گاز خردل و اعصاب عليه رزمندگان ايران را به دبير کل ارائه کردند که در 16 مارس 1986 به شوراي امنيت تسليم گرديد. با انتشار اين گزارش و نيز انعکاس وسيع تصاوير مربوط به مصدومين شيميايي ايران که براي معالجه در بيمارستان هاي اروپايي از جمله در انگليس، بلژيک، آلمان، هلند، سوئد و اسپانيا بستري بودند و تحت تاثير افکار عمومي جهان، شوراي امنيت در بيانيه 21 مارس 1986 به ناچار و براي اولين بار از عراق به عنوان به کار برنده سلاح شيميايي عليه ايران نام برد اما همچنان از صدور قطعنامه و اقدام عملي عليه اين جنايت جنگي امتناع ورزيد. در فروردين ماه1366 و در منطقه عملياتي کربلاي8 (شرق بصره) عراق اقدام به حملات سنگين شيميايي با گازهاي کشنده اعصاب کرد. در اين حملات به صورت وسيع از عامل مهلک «سارين» استفاده شد. همچنين براي اولين بار در طول جنگ از موشک هاي کاتيوشا حاوي گازهاي اعصاب بر عليه اهاف مختلف از جمله «مرکز تصفيه آب خرمشهر» استفاده شد و اکثر کارگران آن تصفيه خانه که از اهالي بومي منطقه بودند به شهادت رسيده يا مصدوم شدند. همچنين در ابتداي سال66 مناطق وسيعي در کردستان عراق و ايران مورد حملات شيميايي واقع شد، لذا چهارمين گروه کارشناسي سازمان ملل در ارديبهشت1366 به ايران سفر کرد و ضمن تاکيد بر کاربرد سلاح شيميايي عليه غيرنظاميان جزئياتي را از وضعيت تاسف بار زنان و کودکان مصدوم در بيمارستان هاي تهران بيان کردند. از جمله موارد تکان دهنده، گزارشي است که از مصدومين روستاي آلوت در بانه و مادر بارداري تهيه شده بود که در اثر جراحات ناشي از گاز خردل به همراه دختر خردسالش به شهادت رسيد.
دبير کل ضمن ارسال اين گزارش به شوراي امنيت، طي نامه اي از سير روزافزون حملات شيميايي عراق و هدف قرار گرفتن غيرنظاميان و نقض مکرر پروتکل1925 ژنو عميقاً ابراز نگراني کرد و به دنبال آن شوراي امنيت در بيانيه 14 مي 1987 (25 ارديبهشت 1366) از ادامه و تشديد کاربرد سلاح شيميايي توسط عراق عليه ايران به ويژه غيرنظاميان ابراز نگراني کرد اما همچنان هيچ اقدام عملي براي متوقف ساختن جنايات عراق صورت نپذيرفت. با وجود صدور اين بيانيه ها و به دليل فقدان محکوميت جدي و اقدامات عملي از سوي شوراي امنيت، رژيم عراق بدون هيچ گونه مانعي به حملات شيميايي خود ادامه داد تا آنجا که در مقابل ديدگان جهانيان يکي از بزرگترين و شرم آورترين جنايات جنگي تاريخ معاصر در هفتم تير ماه1366 رقم زد و با بمباران شيميايي شهر سردشت هزاران نفر از زنان و کودکان و مردم غيرنظامي اين شهر را هدف گاز ناتوان کننده خردل قرار داد. چگونگي اين حادثه و آمار شهدا و مصدومين آن طي گزارش هاي رسمي متعددي به اطلاع شوراي امنيت سازمان ملل رسيد. حتي در يکي از گزارش ها تصاوير متعددي از مصدومين اين فاجعه نيز ضميمه شد اما علي رغم درخواست هاي مکرر ايران، هيچ هيئت کارشناسي براي بررسي اين حادثه اعزام نشد.
به دليل سکوت مرگبار مجامع جهاني، متعاقب عمليات پيروزمند والفجر10 در جبهه هاي شمالغرب و شکست جبران ناپذير ارتش عراق، جنايتي بزرگتر رقم زده شد و رژيم عراق شهر حلبچه و مناطق اطراف آن را در بي سابقه ترين حملات شيميايي طول جنگ هدف قرار داد.
طبق آمارهاي رسمي که به همراه تصاوير مصدومين و شهرداي فاجعه حلبچه به شوراي امنيت ارسال شد،در اين فاجعه کم نظير حدود پنج هزار نفر شهيد و بيش از هفت هزار نفر مصدوم شدند. علي رغم اينکه مقامات کشورمان جزييات اين حادثه را به اطلاع سازمان ملل رسانده و به طور رسمي درخاست اعزام تيم تحقيق کردند اما شوراي امنيت به اين بهانه که حادثه در داخل خاک عراق رخ داده است، از بررسي موضوع خودداري کرد. با اين حال دبير کل سازمان ملل تصميم گرفت کارشناس پزشکي برگزيده خود دکتر دومنيگوئز را دوباره به ايران اعزام کند. وي از 28 تا 31 مارس 1988 از ايران و از 8 تا 11 آوريل از عراق (بغداد و سليمانيه) بازديد کرد و در گزارش مورخه 25 آوريل خود مجدداً کاربرد وسيع گازهاي اعصاب و خردل را به ويژه عليه غيرنظاميان تائيد کرد. به دنبال انتشار وسيع اخبار فاجعه حلبچه توسط رسانه ها و مطبوعات در سراسر جهان و بازديد خبرنگاران خارجي از منطقه و مشاهده اجساد زنان و کودکان و مردم بي دفاع و فشار افکار عمومي و خشم و انزجار مردم کشورهاي مختلف جهان از اين جنايت، شوراي امنيت سرانجام طرح قطعنامه اي را که توسط جمهوري فدرال آلمان، ايتاليا و ژاپن تهيه شده بود، مورد بررسي قرار داد و در تاريخ 9 مي 1988 (19 ارديبهشت ماه1367) در جلسه شماره2812 خود قطعنامه612 را به اتفاق آرا تصويب کرد. با گذشت چهار سال از گزارش هاي رسمي بازرسان سازمان ملل در تائيد کاربرد سلاح شيميايي توسط رژيم عراق، اين قطعنامه اولين قطعنامه سازمان ملل در اين باره بود اما متاسفانه در اين قطعنامه نيز کوچک ترين ذکري از نام عراق به عنوان به کار برنده سلاح هاي شيميايي نشد، ضمن اينکه هيچ اقدام عملي بازدارنده اي نيز در اين قطعنامه مطرح نگرديده است. ناکارآمد بودن قطعنامه612 و نام نبردن از عراق به عنوان عامل حملات شيميايي باعث شد تا اين قطعنامه نيز عملاً هيچ تاثيري در متوقف ساختن حملات شيميايي عراق نداشته باشد. با تداوم حملات شيميايي وسيع عراق و به درخواست جمهوري اسلامي ايران، تيم هاي کارشناس سازمان ملل دو بار در جولاي1988 (تير ماه67) و اوت1988 (مرداد ماه67) از مناطق جنگي ايران و عراق بازديد و دو گزارش رسمي ديگر مبني بر تائيد کاربرد سلاح هاي شيميايي توسط رژيم عراق منتشر و به شوراي امنيت ارسال داشتند. در گزارش دوم که پس از حمله شيميايي عراق به مناطق اطراف شهر اشنويه تهيه شد، به صراحت به مصدوميت کودکان و مردم غيرنظامي اشنويه توسط گاز خردل اشاره شد. با ارسال گزارش تکان دهنده بازرسان سازمان ملل به شوراي امنيت و تاثر جامعه جهاني از قرباني شدن هزاران نفر از مردم بي گناه با سلاح هاي غيرانساني شيميايي، شوراي امنيت مجبور به اقدام عليه جنايات رژيم عراق شد. اين در حالي بود که جمهوري اسلامي ايران در 27 تير ماه1367 به طور رسمي پذيرش قطعنامه598 را اعلام کرد و مذاکرات ديپلماتيک مربوط به جنگ و اعلام آتش بس در حال انجام بود و سرانجام در 20 اوت 1988 (29 مرداد ماه1367) آتش بس رسمي در جبهه هاي جنگ اعلام و جنگ تحميلي عراق عليه ايران پس از هشت سال به پايان رسيد، بدون آنکه شوراي امنيت موضع گيري قاطعي عليه حملات شيميايي عراق از خود نشان دهد.
بالاخره شوراي امنيت در تاريخ 26 اوت 1988 (4 شهريور ماه1367) در جلسه شماره2825 خود طرح قطعنامه اي را که توسط آلمان فدرال، ايتاليا، ژاپن و انگلستان پيشنهاد شده بود تحت عنوان قطعنامه620 تصويب کرد و در آن براي اولين بار از ايران به عنوان قرباني سلاح هاي شيميايي در جنگ نام برده شد و خواستار کنترل صادرات مواد شيميايي مورد استفاده در ساخت سلاح شيميايي و نيز واکنش سريع در مقابل کاربرد اين سلاح ها در آينده گرديد. اما چه سود که اين قطعنامه پس از پايان جنگ صادر شد و نوش دارو پس از مرگ سهراب بود!

فاصله با واقعيت
 

همان گونه که ملاحظه شد فاصله بين اولين گزارش رسمي کارشناسان سازمان ملل در تائيد کاربرد سلاح شيميايي در جنگ عراق عليه ايران تا اولين قطعنامه شوراي امنيت در اين خصوص چهار سال بود و اين قطعنامه نيز بدون نام بردن از عراق، فاقد تدابير اجرايي براي متوقف ساختن حملات شيميايي بود. دومين قطعنامه نيز پس از اعلام آتش بس و پايان جنگ صادر شد و در عمل فاقد ارزش بود، در حالي که در ساير مناقشات بين المللي و آنجا که منافع کشورهاي قدرتمند اقتضا مي کند، شوراي امنيت همچون ابزاري در دست گردانندگان سياست جهاني بلافاصله وارد عمل مي شود.
در بامداد روز دوم اوت1990 (11 مرداد ماه1369) رژيم عراق با حمله به کويت اين کشور را اشغال کرد. از آنجا که اين اقدام عراق تهديدي براي منافع آمريکا و کشورهاي غربي و بهانه اي براي تضعيف ارتش عراق بود ـ که در فاصله پس از جنگ با ايران با دستيابي به انواع سلاح هاي مخرب و دانش نظامي تهديدي براي غرب به شمار مي رفت.
اقدامات ذيل توسط شوراي امنيت صورت گرفت:
به فاصله چند ساعت از حمله عراق و در همان روز شوراي امنيت با صدور قطعنامه660 ضمن محکوم کردن اين تهاجم خواستار خروج فوري و بدون قيد و شرط عراق از اين کشور شد. کمتر از چهار روز از تهاجم عراق، شوراي امنيت با صدور قطعنامه661 ضمن اعمال تحريم هاي گسترده، بايکوت کاملي را در روابط تجاري، اقتصادي و مالي عراق ايجاد کرد و همچنين توسل به زور را نيز مجاز شمرد. در اين قطعنامه شديدترين تحريم هاي ممکن عليه يک کشور در تاريخ حيات سازمان ملل گنجانده شده است. اين تحريم ها به کليه وسايل حمل و نقل از جمله هوايي نيز تسري يافت و روابط عراق با جهان خارج را قطع کرد.
تنها در طول چهار ماه اول پس از تهاجم عراق به کويت، شوراي امنيت اقدام به صدور 12 قطعنامه کرد که از لحاظ موقعيت، تسلسل، سرعت و تاثيرگذاري از تاريخ تاسيس سازمان ملل متحد تاکنون بي سابقه بوده است. تعداد اين قطعنامه ها بعدها به 24 قطعنامه رسيد.
در 29 نوامبر 1990 شوراي امنيت با صدور قطعنامه678 ضمن مجاز شمردن توسل به زور و اقدامات قهرآميز عليه عراق، براي خروج از کويت ـ که مبناي حمله گسترده نيروهاي آمريکا و متحدين به عراق گرديد ـ موضوعات مربوط به خلع سلاح عراق، پرداخت خسارت توسط عراق و... را همچون پيمان صلحي که فاتحين عليه کشور مغلوب درجنگ به دلخواه خود ترسيم مي کنند، به عراق تحميل کرد.
با گذشت دو دهه از فاجعه کاربرد سلاح هاي شيميايي در جنگ عليه ايران، هنوز پيامدهاي انساني و زيست محيطي کاربرد اين سلاح هاي سمي تهديدي جدي براي سلامت قربانيان و محيط زيست منطقه به شمار مي رود و دهها هزار نفر از قربانيان اين سلاح ها در کشور ما هنوز از عوارض و صدمات مزمن ناشي از بکارگيري سلاح هاي ممنوعه شيميايي و سمي رنج مي برند.
عليه ايران توسط رژيم عراق بدون شک جنايت عليه بشريت، نقض آشکار قوانين بين المللي و جنايت جنگي به شمار مي رود.
با اين حال، سکوت مجامع بين المللي در قبال اين جنايت، گنجانيده نشدن اين جنايات در فهرست اتهامام صدام در دادگاه جنايتکاران حزب بعث و حتي سعي در انکار و تحريف اين واقعيت که ايران ـ پس از ژاپن بزرگترين قرباني سلاح هاي کشتار جمعي است، لزوم اطلاع رساني وسيع و موثر براي مطلع کردن افکار عمومي جهانيان درباره اين جنايت جنگي بي سابقه را آشکارتر مي سازد.

نيروي هوايي و ابزارهاي پيشگيرانه
 

نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران پس از آن که اين جنايات را ديد، کوشيد با ظرافت و دليري دشمن را پيش از ورود به خاک هاي ايران اسلامي زمين گير کند. از جمله اين رشادت ها، تغيير دفاع تاکتيکي ـ پرواز در ارتفاع پايين، دور نگهداشتن خود از چشم رادار و مقابله به مثل ـ بود که دشمن به اين واسطه نمي توانست هواپيماهاي ما را رديابي کند. پس از وقايع سردشت، و بمباران هاي شيميايي، تيزپروازان ارتش کوشيدند با پاک سازي ارتفاعات، ضربه سختي به دشمن وارد سازند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 33