اقوام متعمقون در آخــرالزمان
اقوام متعمقون در آخــرالزمان
اقوام متعمقون در آخــرالزمان
نويسنده:مهدی نصیری
سُئل علی بن الحسین علیه السلام عن التوحید، فقال: ان الله تعالی علم انه یکون فی اخرالزمان اقوام متعمقون فأنزل الله تعالی: «قل هو الله احد، الله الصمد» و الایات من سورة الحدید الی قوله: و هو علیمٌ بذات الصدور، فمن رام ماوراء ذلک فقد هلک[۱]
از امام سجاد علیه السلام درباره توحید پرسیده شد، حضرت فرمود: خداوند دانست که در آخرالزمان گروههایی اهل تعمق یافت خواهند شد، لذا سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را [آیات ۱ تا ۶] نازل فرمود؛ حال هر کس در پیفهم فراتر از این آیات بر آید، نابود خواهد شد.
درباره روایت فوق باید گفت:
اولاً، اگر حتی مفاد روایت فوق توصیه به تعمق در ذات و صفات الهی باشد، چنین روایتی نمیتواند در برابر دهها روایتی که نهی از تعمّق و تفکر در ذات و صفات میکنند، تاب آورده و باید به کناری نهاده شود و یا بر معنایی غیر معارض با مفهوم آن روایات حمل شود.
ثانیاً، روایت فوق نه تنها حاوی توصیه به تعمق در ذات و صفات خداوند نیست بلکه همچون دیگر روایاتی که ذکر آنها گذشت، ظهور در نفی تلاش برای ادراک و توصیف خداوند، فراتر از آنچه در قرآن آمده است، داشته و آن را موجب هلاکت میداند. تعبیر «فمن رام وراء ذلک فقد هلک»، ظهور در نفی تلاش و تفکر آزاد فارغ از آنچه خداوند خود درباره ذات و صفات خویش گفته است، دارد و اگر مقصود، توصیه به تعمق و تفکر باشد، چنین تعبیری زائد و بلکه مخل به مقصود است.
علامه مجلسی در توضیح این حدیث میگوید: «ظاهر این روایت، منع از تفکر و خوض عقلی در مسائل توحید و توقف در آنچه که نصوص دینی میگویند، میباشد.»[۲]
ملاصالح مازندرانی (م۱۰۸۱هـ) شارح اصول کافی نیز در توضیح این حدیث مینویسد: «فمن رام وراء ذلک یعنی آنکه اگر کسی در باب معرفت خداوند بر خلاف یا فوق یا دون سوره توحید و آیات سوره حدید حرکت کند، هلاک شده است؛ و اگر مطلوب خداوند [در باب خداشناسی] چیزی غیر از این بود، بندگانش را بدان هدایت مینمود. پس در حکمت الهی واجب آن است که بندگان، خداوند را به آنچه خود خویش را توصیف کرده، وصف کنند و در فراتر از آن فرو نروند تا قواعد توحید در دل و جانشان تثبیت شود و در درههای هلاکت و منزلگاههای شرک سقوط نکنند.»[۳]
ثالثاً، واژه تعمق اساساً باری منفی و مذموم در لسان روایات دارد و در این روایت نیز متعمّقون مدح اقوام نبوده، بلکه ظهور در مذمّت آنان دارد. به روایات زیر بنگرید:
۱٫ امیرالمؤمنین علیه السلام:
الکفر علی اربع دعائم: علی الفسق و الغلُوّ و الشک و الشبهة… و الغلوّ علی اربع شعب: علی التعّمق بالرأی… فمن تَعمِّق لم ینب الی الحق و لم یزید الاغَرَقاً فی الغمرات و لَم تنحسر عنه فتنَة الاّ غَشیَتْهُ اُخری وانْخَرَق دینَه فَهو یهوی فی أمر مریج.[۴]
کفر بر چهار ستون است: فسق، غلوّ، شک و شبهه… غلوّ چهار شعبه دارد: تعمّق در رأی… هر کس تعمّق ورزد به حق نمیرسد و جز فرو رفتن بیشتر در گردابها [ی فکری و عملی] نتیجهای به دست نمیآورد و هنوز از فتنهای رهایی نیافته است که فتنهای دیگر دامنگیر او میشود؛ دین او از هم گسسته میشود و در آشفتگی فرو میرود.
۵٫ رسولالله صلی الله علیه و آله: انِّ قوماً یَتَعَمِّقُونَ فی الدین یمرقُون منه کما یَمرقُ السِّهم من الرمیة.[۵]
مردمی در دین تعمق میکنند؛ آنان از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از چلهکمان خارج میشود.
۶٫ رسول الله صلی الله علیه و آله: ایاکم و التعمّق فیالدین، فانِّ اللّه قَدْ جَعَلهُ سهلاً، فخذوُا منه ما تطیقون.[۶]
از تعمق [و به شقت انداختن خویش] در دین برحذر باشیدکه خداوند دین را آسان قرار داده است، پس از دین هر آنچه را که حد توان شماست، بگیرید.
۲٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: غایة کلّ متعمّق فی معرفة الخالق سبحانه الاعتراف بالقصور عن ادراکها.[۷]
نهایت تلاش هر کس که در معرفت خداوند سبحان تعمق ورزد، اعتراف به ناتوانی از ادراک معرفت [ذات و حقیقت] آفریدگار است.
۳٫ امام علی علیه السلام در یکی از خطب نهجالبلاغه، درباره ستایش خداوند از راسخون فیالعلم در قرآن که کسانی جز ائمه معصومین علیهم السلام نیستند، میفرماید، چون اینان به عجزشان از دریافت برخی از امور غیبی (از جمله حقیقت ذات و صفات الهی) اعتراف کردند و از «تعمّق» در این امور پرهیز کردند، خداوند آنان را با صفت راسخان در علم، ستایش نمود (فَمدح الله، عز و جل اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یُحیطوا به علماً و سمّی ترکهم التعمق فی ما لم یکلّفهم البحث عنه منهم رسوخا).[۸]
۴٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: المؤمن… لامتعمّق[۹]
مؤمن، خویش را در امور دینی و دنیایی بیجهت به مشقّت نمیاندازد و اهل تعمّق نیز نیست.
در روایات فوق هم تعمّق در معرفت الهی (تفکر و تعمّق در ذات و صفات خداوند) و هم تعمّق و وسواس و کند و کاوهای بیدلیل در اعتقاد و عمل به احکام دینی مذمّت شده است.[۱۰]
حجت الاسلام غرویان در تایید فلسفه به روایتی از امام سجاد علیه السلام در مورد اقوامی متعمق در آخر الزمان استناد کردند که در زیر پاسخ آن را از نظر می گذرانید. این مطلب بر گرفته از کتاب «فلسفه از منظر قران و عترت» به قلم مهدی نصیری است که می توانید متن کامل کتاب را از اینترنت دانلود کنید:
«برخی از فیلسوفان مسلمان با چشمپوشی از همه روایاتی که (در باره مذمت تفکر در ذات و صفات خداوند) گذشت، روایتی را به عنوان تأییدی بر تلاش ذهنی و عقلی خود (فارغ از ممشای اهل بیت علیهم السلام در توحید) در باب ذات و صفات الهی ذکر میکنند؛ آن روایت این است:
ـ سُئل علی بن الحسین علیه السلام عن التوحید، فقال: ان الله تعالی علم انه یکون فی اخرالزمان اقوام متعمقون فأنزل الله تعالی: «قل هو الله احد، الله الصمد» و الایات من سورة الحدید الی قوله: و هو علیمٌ بذات الصدور، فمن رام ماوراء ذلک فقد هلک[۱]
از امام سجاد علیه السلام درباره توحید پرسیده شد، حضرت فرمود: خداوند دانست که در آخرالزمان گروههایی اهل تعمق یافت خواهند شد، لذا سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را [آیات ۱ تا ۶] نازل فرمود؛ حال هر کس در پیفهم فراتر از این آیات بر آید، نابود خواهد شد.
درباره روایت فوق باید گفت:
اولاً، اگر حتی مفاد روایت فوق توصیه به تعمق در ذات و صفات الهی باشد، چنین روایتی نمیتواند در برابر دهها روایتی که نهی از تعمّق و تفکر در ذات و صفات میکنند، تاب آورده و باید به کناری نهاده شود و یا بر معنایی غیر معارض با مفهوم آن روایات حمل شود.
ثانیاً، روایت فوق نه تنها حاوی توصیه به تعمق در ذات و صفات خداوند نیست بلکه همچون دیگر روایاتی که ذکر آنها گذشت، ظهور در نفی تلاش برای ادراک و توصیف خداوند، فراتر از آنچه در قرآن آمده است، داشته و آن را موجب هلاکت میداند. تعبیر «فمن رام وراء ذلک فقد هلک»، ظهور در نفی تلاش و تفکر آزاد فارغ از آنچه خداوند خود درباره ذات و صفات خویش گفته است، دارد و اگر مقصود، توصیه به تعمق و تفکر باشد، چنین تعبیری زائد و بلکه مخل به مقصود است.
علامه مجلسی در توضیح این حدیث میگوید: «ظاهر این روایت، منع از تفکر و خوض عقلی در مسائل توحید و توقف در آنچه که نصوص دینی میگویند، میباشد.»[۲]
ملاصالح مازندرانی (م۱۰۸۱هـ) شارح اصول کافی نیز در توضیح این حدیث مینویسد: «فمن رام وراء ذلک یعنی آنکه اگر کسی در باب معرفت خداوند بر خلاف یا فوق یا دون سوره توحید و آیات سوره حدید حرکت کند، هلاک شده است؛ و اگر مطلوب خداوند [در باب خداشناسی] چیزی غیر از این بود، بندگانش را بدان هدایت مینمود. پس در حکمت الهی واجب آن است که بندگان، خداوند را به آنچه خود خویش را توصیف کرده، وصف کنند و در فراتر از آن فرو نروند تا قواعد توحید در دل و جانشان تثبیت شود و در درههای هلاکت و منزلگاههای شرک سقوط نکنند.»[۳]
ثالثاً، واژه تعمق اساساً باری منفی و مذموم در لسان روایات دارد و در این روایت نیز متعمّقون مدح اقوام نبوده، بلکه ظهور در مذمّت آنان دارد. به روایات زیر بنگرید:
۱٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: الکفر علی اربع دعائم: علی الفسق و الغلُوّ و الشک و الشبهة… و الغلوّ علی اربع شعب: علی التعّمق بالرأی… فمن تَعمِّق لم ینب الی الحق و لم یزید الاغَرَقاً فی الغمرات و لَم تنحسر عنه فتنَة الاّ غَشیَتْهُ اُخری وانْخَرَق دینَه فَهو یهوی فی أمر مریج.[۴]
کفر بر چهار ستون است: فسق، غلوّ، شک و شبهه… غلوّ چهار شعبه دارد: تعمّق در رأی… هر کس تعمّق ورزد به حق نمیرسد و جز فرو رفتن بیشتر در گردابها [ی فکری و عملی] نتیجهای به دست نمیآورد و هنوز از فتنهای رهایی نیافته است که فتنهای دیگر دامنگیر او میشود؛ دین او از هم گسسته میشود و در آشفتگی فرو میرود.
۵٫ رسولالله صلی الله علیه و آله: انِّ قوماً یَتَعَمِّقُونَ فی الدین یمرقُون منه کما یَمرقُ السِّهم من الرمیة.[۵]
مردمی در دین تعمق میکنند؛ آنان از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از چلهکمان خارج میشود.
۶٫ رسول الله صلی الله علیه و آله: ایاکم و التعمّق فیالدین، فانِّ اللّه قَدْ جَعَلهُ سهلاً، فخذوُا منه ما تطیقون.[۶]
از تعمق [و به شقت انداختن خویش] در دین برحذر باشیدکه خداوند دین را آسان قرار داده است، پس از دین هر آنچه را که حد توان شماست، بگیرید.
۲٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: غایة کلّ متعمّق فی معرفة الخالق سبحانه الاعتراف بالقصور عن ادراکها.[۷]
نهایت تلاش هر کس که در معرفت خداوند سبحان تعمق ورزد، اعتراف به ناتوانی از ادراک معرفت [ذات و حقیقت] آفریدگار است.
۳٫ امام علی علیه السلام در یکی از خطب نهجالبلاغه، درباره ستایش خداوند از راسخون فیالعلم در قرآن که کسانی جز ائمه معصومین علیهم السلام نیستند، میفرماید، چون اینان به عجزشان از دریافت برخی از امور غیبی (از جمله حقیقت ذات و صفات الهی) اعتراف کردند و از «تعمّق» در این امور پرهیز کردند، خداوند آنان را با صفت راسخان در علم، ستایش نمود (فَمدح الله، عز و جل اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یُحیطوا به علماً و سمّی ترکهم التعمق فی ما لم یکلّفهم البحث عنه منهم رسوخا).[۸]
۴٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: المؤمن… لامتعمّق[۹]
مؤمن، خویش را در امور دینی و دنیایی بیجهت به مشقّت نمیاندازد و اهل تعمّق نیز نیست.
در روایات فوق هم تعمّق در معرفت الهی (تفکر و تعمّق در ذات و صفات خداوند) و هم تعمّق و وسواس و کند و کاوهای بیدلیل در اعتقاد و عمل به احکام دینی مذمّت شده است.[۱۰]
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mahdiyavaar
از امام سجاد علیه السلام درباره توحید پرسیده شد، حضرت فرمود: خداوند دانست که در آخرالزمان گروههایی اهل تعمق یافت خواهند شد، لذا سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را [آیات ۱ تا ۶] نازل فرمود؛ حال هر کس در پیفهم فراتر از این آیات بر آید، نابود خواهد شد.
درباره روایت فوق باید گفت:
اولاً، اگر حتی مفاد روایت فوق توصیه به تعمق در ذات و صفات الهی باشد، چنین روایتی نمیتواند در برابر دهها روایتی که نهی از تعمّق و تفکر در ذات و صفات میکنند، تاب آورده و باید به کناری نهاده شود و یا بر معنایی غیر معارض با مفهوم آن روایات حمل شود.
ثانیاً، روایت فوق نه تنها حاوی توصیه به تعمق در ذات و صفات خداوند نیست بلکه همچون دیگر روایاتی که ذکر آنها گذشت، ظهور در نفی تلاش برای ادراک و توصیف خداوند، فراتر از آنچه در قرآن آمده است، داشته و آن را موجب هلاکت میداند. تعبیر «فمن رام وراء ذلک فقد هلک»، ظهور در نفی تلاش و تفکر آزاد فارغ از آنچه خداوند خود درباره ذات و صفات خویش گفته است، دارد و اگر مقصود، توصیه به تعمق و تفکر باشد، چنین تعبیری زائد و بلکه مخل به مقصود است.
علامه مجلسی در توضیح این حدیث میگوید: «ظاهر این روایت، منع از تفکر و خوض عقلی در مسائل توحید و توقف در آنچه که نصوص دینی میگویند، میباشد.»[۲]
ملاصالح مازندرانی (م۱۰۸۱هـ) شارح اصول کافی نیز در توضیح این حدیث مینویسد: «فمن رام وراء ذلک یعنی آنکه اگر کسی در باب معرفت خداوند بر خلاف یا فوق یا دون سوره توحید و آیات سوره حدید حرکت کند، هلاک شده است؛ و اگر مطلوب خداوند [در باب خداشناسی] چیزی غیر از این بود، بندگانش را بدان هدایت مینمود. پس در حکمت الهی واجب آن است که بندگان، خداوند را به آنچه خود خویش را توصیف کرده، وصف کنند و در فراتر از آن فرو نروند تا قواعد توحید در دل و جانشان تثبیت شود و در درههای هلاکت و منزلگاههای شرک سقوط نکنند.»[۳]
ثالثاً، واژه تعمق اساساً باری منفی و مذموم در لسان روایات دارد و در این روایت نیز متعمّقون مدح اقوام نبوده، بلکه ظهور در مذمّت آنان دارد. به روایات زیر بنگرید:
۱٫ امیرالمؤمنین علیه السلام:
الکفر علی اربع دعائم: علی الفسق و الغلُوّ و الشک و الشبهة… و الغلوّ علی اربع شعب: علی التعّمق بالرأی… فمن تَعمِّق لم ینب الی الحق و لم یزید الاغَرَقاً فی الغمرات و لَم تنحسر عنه فتنَة الاّ غَشیَتْهُ اُخری وانْخَرَق دینَه فَهو یهوی فی أمر مریج.[۴]
کفر بر چهار ستون است: فسق، غلوّ، شک و شبهه… غلوّ چهار شعبه دارد: تعمّق در رأی… هر کس تعمّق ورزد به حق نمیرسد و جز فرو رفتن بیشتر در گردابها [ی فکری و عملی] نتیجهای به دست نمیآورد و هنوز از فتنهای رهایی نیافته است که فتنهای دیگر دامنگیر او میشود؛ دین او از هم گسسته میشود و در آشفتگی فرو میرود.
۵٫ رسولالله صلی الله علیه و آله: انِّ قوماً یَتَعَمِّقُونَ فی الدین یمرقُون منه کما یَمرقُ السِّهم من الرمیة.[۵]
مردمی در دین تعمق میکنند؛ آنان از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از چلهکمان خارج میشود.
۶٫ رسول الله صلی الله علیه و آله: ایاکم و التعمّق فیالدین، فانِّ اللّه قَدْ جَعَلهُ سهلاً، فخذوُا منه ما تطیقون.[۶]
از تعمق [و به شقت انداختن خویش] در دین برحذر باشیدکه خداوند دین را آسان قرار داده است، پس از دین هر آنچه را که حد توان شماست، بگیرید.
۲٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: غایة کلّ متعمّق فی معرفة الخالق سبحانه الاعتراف بالقصور عن ادراکها.[۷]
نهایت تلاش هر کس که در معرفت خداوند سبحان تعمق ورزد، اعتراف به ناتوانی از ادراک معرفت [ذات و حقیقت] آفریدگار است.
۳٫ امام علی علیه السلام در یکی از خطب نهجالبلاغه، درباره ستایش خداوند از راسخون فیالعلم در قرآن که کسانی جز ائمه معصومین علیهم السلام نیستند، میفرماید، چون اینان به عجزشان از دریافت برخی از امور غیبی (از جمله حقیقت ذات و صفات الهی) اعتراف کردند و از «تعمّق» در این امور پرهیز کردند، خداوند آنان را با صفت راسخان در علم، ستایش نمود (فَمدح الله، عز و جل اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یُحیطوا به علماً و سمّی ترکهم التعمق فی ما لم یکلّفهم البحث عنه منهم رسوخا).[۸]
۴٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: المؤمن… لامتعمّق[۹]
مؤمن، خویش را در امور دینی و دنیایی بیجهت به مشقّت نمیاندازد و اهل تعمّق نیز نیست.
در روایات فوق هم تعمّق در معرفت الهی (تفکر و تعمّق در ذات و صفات خداوند) و هم تعمّق و وسواس و کند و کاوهای بیدلیل در اعتقاد و عمل به احکام دینی مذمّت شده است.[۱۰]
حجت الاسلام غرویان در تایید فلسفه به روایتی از امام سجاد علیه السلام در مورد اقوامی متعمق در آخر الزمان استناد کردند که در زیر پاسخ آن را از نظر می گذرانید. این مطلب بر گرفته از کتاب «فلسفه از منظر قران و عترت» به قلم مهدی نصیری است که می توانید متن کامل کتاب را از اینترنت دانلود کنید:
«برخی از فیلسوفان مسلمان با چشمپوشی از همه روایاتی که (در باره مذمت تفکر در ذات و صفات خداوند) گذشت، روایتی را به عنوان تأییدی بر تلاش ذهنی و عقلی خود (فارغ از ممشای اهل بیت علیهم السلام در توحید) در باب ذات و صفات الهی ذکر میکنند؛ آن روایت این است:
ـ سُئل علی بن الحسین علیه السلام عن التوحید، فقال: ان الله تعالی علم انه یکون فی اخرالزمان اقوام متعمقون فأنزل الله تعالی: «قل هو الله احد، الله الصمد» و الایات من سورة الحدید الی قوله: و هو علیمٌ بذات الصدور، فمن رام ماوراء ذلک فقد هلک[۱]
از امام سجاد علیه السلام درباره توحید پرسیده شد، حضرت فرمود: خداوند دانست که در آخرالزمان گروههایی اهل تعمق یافت خواهند شد، لذا سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را [آیات ۱ تا ۶] نازل فرمود؛ حال هر کس در پیفهم فراتر از این آیات بر آید، نابود خواهد شد.
درباره روایت فوق باید گفت:
اولاً، اگر حتی مفاد روایت فوق توصیه به تعمق در ذات و صفات الهی باشد، چنین روایتی نمیتواند در برابر دهها روایتی که نهی از تعمّق و تفکر در ذات و صفات میکنند، تاب آورده و باید به کناری نهاده شود و یا بر معنایی غیر معارض با مفهوم آن روایات حمل شود.
ثانیاً، روایت فوق نه تنها حاوی توصیه به تعمق در ذات و صفات خداوند نیست بلکه همچون دیگر روایاتی که ذکر آنها گذشت، ظهور در نفی تلاش برای ادراک و توصیف خداوند، فراتر از آنچه در قرآن آمده است، داشته و آن را موجب هلاکت میداند. تعبیر «فمن رام وراء ذلک فقد هلک»، ظهور در نفی تلاش و تفکر آزاد فارغ از آنچه خداوند خود درباره ذات و صفات خویش گفته است، دارد و اگر مقصود، توصیه به تعمق و تفکر باشد، چنین تعبیری زائد و بلکه مخل به مقصود است.
علامه مجلسی در توضیح این حدیث میگوید: «ظاهر این روایت، منع از تفکر و خوض عقلی در مسائل توحید و توقف در آنچه که نصوص دینی میگویند، میباشد.»[۲]
ملاصالح مازندرانی (م۱۰۸۱هـ) شارح اصول کافی نیز در توضیح این حدیث مینویسد: «فمن رام وراء ذلک یعنی آنکه اگر کسی در باب معرفت خداوند بر خلاف یا فوق یا دون سوره توحید و آیات سوره حدید حرکت کند، هلاک شده است؛ و اگر مطلوب خداوند [در باب خداشناسی] چیزی غیر از این بود، بندگانش را بدان هدایت مینمود. پس در حکمت الهی واجب آن است که بندگان، خداوند را به آنچه خود خویش را توصیف کرده، وصف کنند و در فراتر از آن فرو نروند تا قواعد توحید در دل و جانشان تثبیت شود و در درههای هلاکت و منزلگاههای شرک سقوط نکنند.»[۳]
ثالثاً، واژه تعمق اساساً باری منفی و مذموم در لسان روایات دارد و در این روایت نیز متعمّقون مدح اقوام نبوده، بلکه ظهور در مذمّت آنان دارد. به روایات زیر بنگرید:
۱٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: الکفر علی اربع دعائم: علی الفسق و الغلُوّ و الشک و الشبهة… و الغلوّ علی اربع شعب: علی التعّمق بالرأی… فمن تَعمِّق لم ینب الی الحق و لم یزید الاغَرَقاً فی الغمرات و لَم تنحسر عنه فتنَة الاّ غَشیَتْهُ اُخری وانْخَرَق دینَه فَهو یهوی فی أمر مریج.[۴]
کفر بر چهار ستون است: فسق، غلوّ، شک و شبهه… غلوّ چهار شعبه دارد: تعمّق در رأی… هر کس تعمّق ورزد به حق نمیرسد و جز فرو رفتن بیشتر در گردابها [ی فکری و عملی] نتیجهای به دست نمیآورد و هنوز از فتنهای رهایی نیافته است که فتنهای دیگر دامنگیر او میشود؛ دین او از هم گسسته میشود و در آشفتگی فرو میرود.
۵٫ رسولالله صلی الله علیه و آله: انِّ قوماً یَتَعَمِّقُونَ فی الدین یمرقُون منه کما یَمرقُ السِّهم من الرمیة.[۵]
مردمی در دین تعمق میکنند؛ آنان از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از چلهکمان خارج میشود.
۶٫ رسول الله صلی الله علیه و آله: ایاکم و التعمّق فیالدین، فانِّ اللّه قَدْ جَعَلهُ سهلاً، فخذوُا منه ما تطیقون.[۶]
از تعمق [و به شقت انداختن خویش] در دین برحذر باشیدکه خداوند دین را آسان قرار داده است، پس از دین هر آنچه را که حد توان شماست، بگیرید.
۲٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: غایة کلّ متعمّق فی معرفة الخالق سبحانه الاعتراف بالقصور عن ادراکها.[۷]
نهایت تلاش هر کس که در معرفت خداوند سبحان تعمق ورزد، اعتراف به ناتوانی از ادراک معرفت [ذات و حقیقت] آفریدگار است.
۳٫ امام علی علیه السلام در یکی از خطب نهجالبلاغه، درباره ستایش خداوند از راسخون فیالعلم در قرآن که کسانی جز ائمه معصومین علیهم السلام نیستند، میفرماید، چون اینان به عجزشان از دریافت برخی از امور غیبی (از جمله حقیقت ذات و صفات الهی) اعتراف کردند و از «تعمّق» در این امور پرهیز کردند، خداوند آنان را با صفت راسخان در علم، ستایش نمود (فَمدح الله، عز و جل اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یُحیطوا به علماً و سمّی ترکهم التعمق فی ما لم یکلّفهم البحث عنه منهم رسوخا).[۸]
۴٫ امیرالمؤمنین علیه السلام: المؤمن… لامتعمّق[۹]
مؤمن، خویش را در امور دینی و دنیایی بیجهت به مشقّت نمیاندازد و اهل تعمّق نیز نیست.
در روایات فوق هم تعمّق در معرفت الهی (تفکر و تعمّق در ذات و صفات خداوند) و هم تعمّق و وسواس و کند و کاوهای بیدلیل در اعتقاد و عمل به احکام دینی مذمّت شده است.[۱۰]
پينوشتها:
[۱]- بحارالانوار۳/ ۲۶۱
[۲]- همان
[۳]- ملاصالح مازندرانی، محمد، شرح اصول کافی۳/ ۱۴۵
[۴]- کافی۲/ ۳۹۱
[۵]- امینی، عبدالحسین، الغدیر ۸/ ۱۱۴، کنز العمّال /ح۳۱۵۴۳، مسند احمد ۳/ ۱۵۹
[۶]- کنزالعمّال۸/ ۵۳۴
[۷]- شرح نهجالبلاغة ابن ابی الحدید۲۰/ ۲۹۲
[۸]- نهجالبلاغه عبده۱/ ۱۶۳، التوحید ۵۶
[۹]- کافی۲/ ۲۲۸
[۱۰]- برای توضیح بیشتر در مورد حدیث «اقوام متعمقون »، ر.ک به: برنجکار، رضا، حدیث اقوام متعمقون، مدح یا مذمّت، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۳۱ و ۳۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۲٫
ارسال توسط کاربر محترم سایت :mahdiyavaar
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}