طلایه دار بیداری(1)


 

نویسنده: ام تقي الموسوي
ترجمه: مهرداد آزاد




 

درآمد
 

«ام تقي الموسوي از شاگردان و دوستان نزديک مرحومه بنت الهدي است که سال ها افتخار مجاورت و دوستي با ايشان را در کارنامه خود دارد و آنچه راوي در اين مقاله آورده، تنها بخشي از آن خاطرات و گفتني هاست.»
زندگي شهيده بنت الهدي در بردارنده ويژگي هاي تابناک و درخشاني بود؛ زيرا او عالمي جليل القدر و اديبي فاضل بود که در آغوش دو برادر دانشمند و مادري وارسته و با بصيرت رشد و پرورش يافت. تربيت هاي شايسته و الگومدارانه اين سه بزرگوار باعث شد که او سرآمد زنان مسلمان و متعهد و چراغ روشني بخشي در شب هاي تار گمگشتگان در بيراهه هاي گمراهي و ناداني و انحراف باشد. او انگيزه پذيرش و توانايي فراگيري تمامي رهنمودها، توصيه ها، درس ها و سخنراني هايي را که براي ساخته شدن او براي آينده اي خطير به وي تعليم داده مي شد، داشت. به ياد دارم دکتر بنت الهدي الشاطي مصري در سفر خود به نجف اشرف با وي ملاقات کرد و از او پرسيد، «از کدام دانشکده فارغ التحصيل شده اي؟» بنت الهدي با تبسمي مليح گفت، «من فارغ التحصيل مدرسه خانه مان هستم.» خانم دکتر از اين پاسخ غافلگيرکننده بنت الهدي شگفت زده شد، چون انتظار شنيدن چنين جوابي را نداشت. شگفتني او از اين بود که خود را در برابر انديشمندي مسلمان مي ديد که در هيچ مدرسه و دانشگاهي درس نخوانده بود.

دغدغه ديني و فعاليت جهادي زود هنگام
 

در سنين پايين که معمولاً دختر بچه ها فکر و خيالي جز سرگرم شدن به بازي هاي کودکانه ندارند، او که به سان غنچه اي تازه شکفته در زندگي بود؛ از اين گونه کارهاي کوچک و بيهوده و بي ارزش دوري مي کرد. گوئي که در همان کودکي حکمت و دانش به او الهام شده بود.«و من يؤت الحکمه فقد اوتي خير کثير» و به هر کس دانش داده شده، خير فراواني داده شده است. بقره (269) جالب اينکه مادر اين دختربچه خردمند، وقتي عروسک کوچکي به او مي دهد تا خود را با آن سرگرم سازد و همچون همسن و سالانش با آن بازي کند، با تعجب مشاهده مي کند که دخترک واکنش سردي درباره عروسک نشان مي دهد، گوئي مي خواست به مادر بگويد از اينکه او را همچون ديگر کودکان، يک دختربچه به حساب مي آورند ناخرسند است. او از همان کودکي و رشد، قلبي بزرگ و ژرف و برخوردار از حکمت و دانش داشت و به مسائل بزرگ و موضوعات ارزشمند آشنائي داشت.
او عروسک را خراب کرد تا ثابت کند که ذهن او فراتر از مسائل کوچک و بچگانه است. اين رفتار، علاقه و مباهات مادر را به شخصيت بزرگ کودکش بيشتر کرد.
بنت الهدي در آغازين سال هاي فعاليت جهادي اش و در آن سن و سال پايين، عهده دار تهيه يک روزنامه ديواري با مضامين اسلامي و فرهنگي مفيد بود. وي اين نشريه را به دست کساني مي رساند که احساس مي کرد براي آنها مفيد و ضروري خواهد بود. بدين گونه «آمنه صدر»، آن دختربچه اي که در سايه علم و جهاد و دغدغه هاي ديني پرورش يافته بود. در عنفوان سال هاي اوليه زندگي، گام هاي نخست فعاليت و تلاشي مقدس را برداشت و با در دست گرفتن پرچم اسلام در حد توان و تلاش خود با بصيرتي که از آغاز همراه او بود و آن را از خانواده به ارث برده و از طريق شير مادر از آن سيراب شده و از مائده خاندان صدر تغذيه کرده بود، دعوت و تبليغ به سوي راه خدا را سرلوحه کار خويش قرار داد.

بنت الهدي و مکتب شهيد صدر
 

شهيده بنت الهدي شناخت گسترده اي از مکتب شهيد صدر و انديشه ها و نگرش ها و ديدگاه هاي فکري و استدلالي او در زمينه اصلاحات و هدايتگري داشت که اين شناخت و آگاهي در آخرين کتاب هايش نسبت به کتاب هاي قبلي که گوياي برجستگي علمي و محققانه اوست، به خوبي متجلي و آشکار است، از جمله در کتاب «امرأتان و رجاً» (سرنوشت دو دختر) و «الباحثه عن الحقيقه» (جستجوگر حقيقت).

درک آگاهانه از تاريخ
 

تحقيق و بررسي مسائل تاريخ اسلام در کتاب او، «امرأه مع النبي في حياته و شريعته» (زن در زندگي و آيين پيامبر) به وضوح نمايان است. مطالب اين کتاب بيانگر آن است که بنت الهدي اطلاع وسيعي از تاريخ اسلام داشته است و خواننده پي مي برد که چگونه او با آگاهي و اقناع گري و اقتدار به کتاب خانم دکتر بنت الشاطي به نام (دختران پيامبر) پاسخ مي دهد و با يک بررسي تحقيقي دقيق و مباحثه علمي و تخصصي ثابت مي کند که پيامبر فقط يک دختر داشت و او فاطمه (سلام الله علیها) بود و بس.

بنت الهدي اديبي خلاق
 

شهيده بنت الهدي حس ادبي بالايي داشت و ذوق سرشار و روح شاعرانه بي نظير و تخيلي گسترده برخوردار بود که اين ويژگي ها در نوشته ها و کتاب هاي اسلامي هدفمند او به خوبي هويداست. شيوه داستان پردازي او، بهترين راهکار براي آشنا کردن زنان با مسئوليت هاي خود بود. به خصوص در آن مقطع زماني که عرصه ادبي عرصه تاخت و تاز دشمنان اسلام بود که در صدد سوء استفاده از اين ميدان براي رسيدن به اهدف پليد خود بودند.
بنت الهدي اهميت اين عرصه و تأثير آن در خدمت به اسلام را به خوبي درک کرد. او به چشم خود مي ديد که کفرپيشگان و منحرفين از طريق ادب، شعر و داستان و رمان بي محتوا و مملو از مضامين غيراخلاقي و فرومايه، در زندگي اجتماعي مردم نفوذ کرده و به کمک شياطين انسي و جني با شيوه هاي اغواگرايانه و فريبکارانه و جذاب مردم به باتلاق رذايل، هر کاري که بخواهند انجام مي دهند. در اثر اين نفوذ، کتابخانه ها پر شدند از اين گونه مطالب و کتاب هاي سخيف و فرومايه و دختران جوان سرگشته که به دنبال يافتن کتاب براي مطالعه بودند؛ جز اين گونه کتاب ها، چيز ديگري در دسترس نداشتند و ذوق و توانايي شان هم در حدي نبود که بتوانند از کتابهاي علما و انديشمندان مسلمان بهره ببرند، چون اين گونه کتاب ها به شيوه اي دشوار نوشته شده و براي اين سنين جذابيت نداشت؛ پس بايد اين خلأ فکري و فرهنگي، يعني خلأ استفاده از ادبيات اسلامي هدفمند که بتواند جوانان را در خدمت آرماني اسلامي قرار دهد، پر مي شد. به فرموده علامه شرف الدين، «هدايت گسترده نمي يابد مگر از همان جايي که گمراهي گسترش يافت.»، از اين رو مرحومه بنت الهدي اقدام به نوشتن داستان هاي هدفمند با اسلوبي جذاب و شفاف کرد و به گونه اي زيبا و خواندني که خواننده را با ذوق و شوق تا آخر با خود همراه مي کند، به طرح مسائل اخلاقي در جامعه پرداخت. اين روش در کتاب «الفضيله تنصر» (فضيلت پيروز است)، به خوبي مشهود است. او در اين اثر توانسته است از بعد عاطفي به درون زن نفود کند و با برانگيختن احساسات فضيلت گرايانه و خيرخواهانه، هدف مورد نظر را تحقق ببخشد. او با اسلوب زيباي ادبي به بررسي اشتباهات اجتماعي و آداب و رسوم و سنت هاي غلط رايج در جامعه مي پردازد و آسيب ها و ضررهاي آنها را گاهي به شکل فکاهي و هيجاني و گاه ديگر به شکل عاطفي و غمبار تبيين مي کند. خواننده اين روش را در کتاب هاي داستاني، «الخاله الضائعه» (خاله گمشده) و «ليتني لکنت اعلم» (اي کاش مي دانستم) به عينه مي يابد.
البته بايد گفت داستان هاي بنت الهدي براي زنان غيرمذهبي هم جذابيت داشت. زيرا در اين داستان ها در نماي اوليه آن، به طور صريح از تاريخ اسلام يا ايمان و تقواي مردان و زنان باايمان سخني گفته نمي شد، بلکه صرفاً داستان هائي بودند درباره واقعيت هاي روزمره زندگي اجتماعي و مشکلات، موانع و سختي ها و رنج هائي که جامعه در آنها غرق شده بود.

بعد اخلاقي بنت الهدي
 

ويژگي بارز ديگري که زندگي علمي مجاهد شهيد بنت الهدي را همچون خورشيدي درخشان کرده و او و اهداف والايش را در دل ها جاي داده و موجب تأثير عميق و مشهودي شده بود. اطلاعات گسترده او از علم اخلاق بوده؛ علمي که با آن تکامل يافت و با نورانيت آن، توانست ديگران را نيز تکامل بخشد. اين ويژگي در حيات وي از اهميت به سزايي برخوردار بود. او به عنوان يک زن مؤمن و متعهد و پيشتاز و هدايتگر و آموزنده، نيازمند چنين علمي بود. او آگاهي کاملي از اين علم داشت و خود را وقف اين امر مهم کرده بود؛ آن گونه که پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (من مبعوث شده ام تا اخلاق نيکو را کامل کنم).
دغدغه بنت الهدي اين بود که اخلاق را در شخصيت زن مسلمان که بدخواهان و دشمنان، او را بازيچه هوس هاي خود قرار داده و از راه راست منحرف کرده و به سوي بيراهه هاي نامعلوم و پيچيده و ناهموار کشيده بودند، تقويت کند، لذا بيشتر کتاب ها و سخنراني هاي او روي اين موضوع متمرکز بودند. از آن جا که سخنش بر آمده از دل و در کمال صداقت و اخلاص بود. تأثيرگذار و دگرگون ساز بود و با اين روش توانست نيمي از زنان مؤمن مسلمان را در تمام سطوح تربيت کند و پرورش دهد. از جمله خصلت هاي بارز وي، تواضع و فروتني بود که هم نزد خدا و هم نزد مردم به او قدر و عظمت بخشيده و باعث محبوبيت عظيم وي در دل هاي زناني که او را از نزديک مي شناختند، شده بود. خوش رويي سحرانگيز او ياريگر وي در برابر دشمنان بود و با آن مي توانست زنان مخالف و معاند خود را نيز جذب و دل هاي دوستداران و ارادتمندانش را شديداً به سوي خويشتن جلب کند. او در عين برخورداري از اين خوشرويي جذاب، با هيبت و باوقار بود. هيبت او يادآور هيبت خوش اميرالمؤمنين بود. اين هيبت همان هيبت ايمان بود که خداوند، آن را به بندگان مجاهد و مخلص خود مي بخشد و خود وعده کرده است که بندگان جهادگر در راهش را به راه هاي توفيق هدايت کند: «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين » [عنکبوت /69] برجستگي او به آرامش و نحوه سخن گفتن و وقار و شيوه بيان و نگاه کردن او بود که با لطف و مهرباني نگاه هايش را بين حاضران در جلسه تقسيم مي کرد، به طوري که اگر ديگران را نمي شناخت، آنان او را مي شناختند و به راستي مصداق آيه، «سيماهم في وجوهم» (نشانه شان از چهره هايشان پيداست) [فتح /29] بود. نکته عجيب در مورد بنت الهدي اين که او با تمام قشرهاي جامعه نشست و برخاست داشت و در صدد حل مشکلات همگان بود که اين امر، کاري بسيار دشوار است. او گاهي با زنان دانشگاهي همنشين مي شد، گاهي با زنان بي سواد همراهي مي کرد. زماني با زنان ثروتمند مجالست داشت و هنگامي ديگر با زنان فقير. گاهي با دختران و گاهي با پيرزنان همنفس مي شد و کلاً با هر قشر و طبقه اي همراهي مي کرد و با هدايت و راهنمايي هاي خود، به آنان شناخت و معرفت و نصيحت و توصيه ارائه مي داد. او با هر کس به اندازه سطح فکر و عقل و بينش وي صحبت مي کرد. حاصل اين رفتار اين بود که آن زنان با هر گونه سطح فکر و طبقه اجتماعي که داشتند، شديداً شيفته و علاقمند او مي شدند و او را بسيار دوست مي داشتند. آنان هيچ نشانه اي از اين ذهنيت رايج آن زمان درباره زنان مذهبي و متعهد که آنها را خانه نشين و ملتزم به نماز و سجاده و بي اختيار و اسير دست مردان تصور و معرفي مي کرد، در بنت الهدي نمي ديدند.

بنت الهدي
 

تنها نگراني و دغدغه اي که بنت الهدي را به خود مشغول مي کرد. دغدغه اي مقدس به نام دغدغه دين بود. او از تمام ناراحتي ها و نگراني هاي زندگي دنيايي دست شسته بود، گويا همچون جدش علي (ع) به دنيا گفته بود، «اي دنيا از من دور شو،» او هيچ گاه به خود و به مسائل عادي که براي دختران شهر و ديارش جزو کارها و مسائل اساسي و مهم به شمار مي رفتند، از جمله مسئله ازدواج، تشکيل خانواده و رسيدن به آرامش و امرار معاش، داشتن همسري مطلوب، توجه به آينده و بهره مندي از زندگي دنيوي فکر نمي کرد.
در زندگي او تنها امر حائز اهميت، مسئله عقيده و دين بود و مسائل ديگر براي او حاشيه اي و در خدمت مسئله اول بودند. به عنوان مثال به مسئله لباس اشاره مي کنم. آن مرحومه مي کوشيد به گونه اي لباس بپوشد که در محافل زنان متمکن که در نجف و يا بغداد ملاقاتشان مي کرد. مقبوليت داشته باشد. فلسفه اين اقدام او آن طور که خود وي تبيين مي کرد اين بود که با لباس پوشيدن مناسب، بسياري از زنان را جذب و تصويري مثبت از زنان مؤمنه را در اذهان آن دسته از زناني ايجاد مي کرد که خوش پوشي را نمادي از فرهنگ و ذوق و همسوئي با زمانه و همراهي با تمدن و همقدمي با روح زمان مي دانستند و فکر مي کردند که دختران و زنان مذهبي، امل و عقب مانده هستند و حتي در لباس پوشيدن، ذوق و سليقه زنانه و آگاهي و درکي از روح تمدن و مدنييت پيشرفته اي که هر روز چيز جديدي را به دنيا عرضه مي کند، ندارند. بنت الهدي دريافت که اين وسيله (شيک پوشي و توجه به نوع لباس) از جمله راه ها و ابزارهايي است که مي تواند به هدف مقدس او کمک کند، لذا به سمت آن رفت، اما نه از روي علاقه و شيفتگي به آن، بلکه به نيت اينکه اين حرکت را زمينه و پيش درآمدي براي ادي تکليف بزرگش که همانا رساندن پيام و رسالت خدا به ذهن و گوش ديگر دختران و زنان بود؛ قرار دهد و بنابراين، زماني که انجام اينگونه اقدامات منتفي شد، او به همان طبيعت زاهدانه و بي اعتنايي به زخارف و تجملات دنيا باز مي گشت و از آن به بعد، او را در ساده ترين لباس ها مي بينيم و مشاهده مي کنيم که به زنان مذهبي که نقش و مسئوليتي مانند او بر عهده ندارند و فعاليت هاي تبليغي و ارشادي هم انجام نمي دهند، توصيه مي کند که از دنيا رويگردان باشند. او به آنان توضيح مي دهد علت شيک پوشي اش در برابر آن دسته از زنان متمکن و مرفه چه بوده و اينکه با اين کار قصد داشته دل هايشان را به دست آورد و بر آنان که اين نوع پوشش را از ويژگي هاي يک زن پيشرفته و متمدن مي دانستند، تأثيرگذار باشد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 27