تاريخچه اي از نگارش و خط
تاريخچه اي از نگارش و خط
سپس در همين مسير خط “هيروگليف” وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بيشتر در مصر و دردست کاهنان بود. يونانيان چون اين خط را اعجاب آورد و پر از رمز و راز پنهاني کاهنان مصر يافتند، اين نام را بدان بخشيدند که در زبان يوناني به معني “نوشته نشانه هاي مقدس” است. سابقه خط هيروگليف را تا هزاره چهارم پيش از ميلاد نيز مي توان پيش برد. خط هيروگليف را بر پاپيروس مي نوشتند. پاپيروس از ساقه هاي فشرده نوعي ني به دست مي آيد و نياي کاغذ است. کلمات papier، paper،... در زبان هاي غربي با اين واژه ارتباط دارند.
مصريان نخستين مصرف کنندگان پاپيروس بودند و نوشت افزار آنها نيز نوعي قلم نئي بود که آن را در مرکب سياه يا قرمز فرو مي بردند. اين خط بيشتر افقي و از راست به چپ نوشته مي شود و به ندرت از چپ به راست و گاهي از بالا به پايين. تصوير انسانها و حيوانات رو به آغاز خط دارد. (1) بعدها خط هيروگليف در مصر تحول مي يابد و به سادگي مي گرايد و دو نوع خط هيراتيک (ديني)، و دموتي (مردمي) ازآن به وجود مي آيد. مرحله بعدي خط، خط ميخي است.
خط ميخي
به جز تفاوت هاي ظاهري خط هيروگليف و خط ميخي، تفاوت آشکار ديگر آنها در ابزار نوشتن است. براي نگارش خط هيروگليف همان طور که گفتيم، از پايپروس و قلم ني و مرکب استفاده مي شد، در حالي که براي نوشتن خطوط ميخي، نياز به لوحه هاي گلي نرمي بود که با قلم چوبي بر آن مي نگاشتند و سپس لوحه را مي پختند.
از خط ميخي سومري نخستين، خط ميخي ايلامي منشعب مي شود که براي نگارش زبان ايلامي که جزو زبان هاي منفرد است به کار مي رود.
خط ميخي اکدي (بابلي) نيز از منشعبات همين خط است. خط ميخي به جز منطقه بين النهرين در گستره وسيعي رواج مي يابد: در آسياي صغير و بين النهرين شمالي و در ميان هيتي ها، هوري ها، اورارتورها، لولوبي ها و کاسي ها و غيره (4)
خط ميخي کتيبه هاي فارسي باستان دوره هخامنشي از روي خط ميخي بابلي و ايلامي درست شده است که نسبت به آنها علائم ساده تر و کمتري دارد. حروف هجايي هستند (يعني مصوت به همراه صامت) و از چپ به راست نوشته مي شوند. خط ميخي زبان فارسي را مي توانيم صورت تکامل يافته خطوط ميخي ديگر بدانيم.
خط فنيقي
اين شهر در ميان يونانيان به عنوان داشتن بهترين پاپيروس ها، شهرت داشت و مرکز مهم بازرگاني مصر و يونان بود. چون يونانيان وسايل نوشتن خود را از اين شهر به دست مي آورند، نام بيبلوس در نزد آنها به معني کتاب گرفته شده و بعدها Bible، مفهوم کتاب ديني تورات و انجيل را يافت. (5)
الفباي فنيقي با 22 علامت خطي که تنها صامتها را نشان مي داد، از راست به چپ نوشته مي شد، به زغم خط شناسان، نشانه هايي از خط مصري باستان و خطوط تصويري را در الفباي فنيقي مي توان يافت. اين خط برخلاف خط هيروگليف که در انحصار کاهنان بود و با خط ميخي که تنها طبقه دبيران با آن سروکار داشتند، به راحتي در دسترس عامه قرار گرفت؛ چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود. اين خط در آسياي غربي نفوذ يافت و جايگزين خط ميخي شد و به غرب (اروپاي امروز) که هنوز داراي خط و کتابت نبود راه يافت. اين امر از طريق يونان انجام گرفت که با فنيقي ها ارتباط بازرگاني داشتند.
يونانيان اين الفبا را با اسم سامي آن که نماينده دو حرف اول آن بود، “آلفابتا” ناميدند و براي استفاده خود تغييراتي در آن دادند و مصوتها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبديل کردند و جهت نگارش را نيز تغيير دادند و از چپ به راست نوشتند.
لازم به يادآوري هست که کهن ترين نوشته ها معمولاً از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و در آغاز نوعي روش شيارگونه متداول بوده است.
گونه اي از خط يوناني را، يونانيان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر اين مبنا، الفباي لاتيني به وجود آمد که زبانهاي گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد. بخشي از اروپاي شرقي که به کليساي روم وابسته بودند، الفباي لاتيني را براي نگارش برگزيدند، مانند کشورهاي لهستاني، چک ها، کروات ها و..؛ اما در سده نهم ميلادي کشيشي از کليساي بيزانس به نام “سيريل” با ترکيبي از الفباي يوناني و رومي خطي را براي نگارش زبان اسلاوي به وجود آورد. گونه اي تعديل شده از اين الفبا که سيريليک ناميده مي شود براي نگارش زبان روسي و ديگر زبان هاي همجوار به کار مي رود. (6)
الفباي فنيقي به نوعي شبه قاره هند را نيز در نورديد. دانشمندان خط برهمايي هند را از فرزندان همين خط مي دانند که زبان سنسکريت و ديگر زبان هاي هندي با آن نوشته مي شود. متون ديني بودايي به زبان ختني (سکايي) که يکي از زبان هاي ايراني شرقي دوره ميانه است، به خط برهمايي نوشته شده است.(7)
يکي ديگر از فرزندان خط فنيقي “خط آرامي است که به سرعت در خاورميانه پخش شد (8) آرامي ها اقوامي بودند که از صحراي شمالي عربستان به سوي خاور ميانه مهاجرت کردند و در بين النهرين مستقر شدند. در اوايل هزاره اول پيش از ميلاد، حکومت هايي براي خود برپا کردند؛ ولي به زودي مقهور و خراج گزار آشوري ها گشتند. اما از آنجا که بازرگانان موفقي بودند، نفوذ ريشه داري در منطقه کردند و محل استقرار خود را در بابل و نينوا قرار دادند و بر جمعيت شان نيز افزوده شد و زبان اين قوم زماني دراز در اين منطقه پاييد و مهمتر اينکه برمبناي الفباي فنيقي، خط آرامي به وجود آمد که به سرعت رواج يافت و تبديل به خط بين المللي منطقه شد و زبان آرامي نيز که چندان دور از زبان هاي سامي آن نواحي نبود، تبديل به زبان ارتباطي خاورميانه گشت. پديد آمدن دولت هخامنشي که سرزميني گسترده از ماوراء النهر تا بين النهرين را دربر مي گرفت و نياز به زبان ارتباطي واحدي داشت، برگسترش خط و زبان آرامي در اين راستا افزود.
خط و زبان آرامي در دولت هخامنشي تبديل به زبان ديواني شد و دبيران آرامي نژاد و آرامي زبان در دستگاههاي ديواني ايالت هاي مختلف سرزمين هخامنشي به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامي با عنوان آرامي رسمي يا آرامي امپراتوري پا به پاي زبان فارسي باستان و خط ميخي که تنها در کتيبه هاي هخامنشي به کار مي رفت، در ارسال مراسلات به کار گرفته شد. بدين صورت که نامه به زبان هر ايالتي تقرير مي شد؛ دبير آرامي زبان آن را به زبان و الفباي آرامي مي نوشت و نامه به ايالت هاي ديگر فرستاده مي شد و در آنجا دبيرهايي از همين نوع آن را به زبان آن ايالت بر مي گرداندند و بر مي خواندند.
پس از دوران هخامنشي، در دوره کوتاه مدت اسکندر و سلوکي ها، زبان و خط يوناني در مراسلات رسمي و اداري به کار رفت تا اينکه در زمان اشکانيان، “خط پهلوي اشکاني” براي نوشتن زبان پهلوي اشکاني، بر مبناي خط آرامي پايه ريزي شد و سپس خط پهلوي ساساني در همين راستا به وجود آمد که هرکدام گونه هاي کتيبه اي و تحريري دارند. اين خطوط صامت نگارند و حتي تعداد علامتها نسبت به الفباي آرامي کمتر نيز هست و همين موضوع مشکلاتي را براي خواندن زبان پهلوي ايجاد مي کند. اين خطوط از راست به چپ نوشته مي شدند. (9)
“خط اوستايي” که براي تحرير در آوردن کتاب ديني زرتشتيان به کار رفته است و يکي از کامل ترين خطوط دنياست، بر مبناي خط پهلوي ساساني اختراع شده است. اين خط آوانگار است و با 53 تا 58 علامت صامت و مصوت از قابليت نگارشي بسيار بالايي برخوردار است. از راست به چپ نوشته مي شود و به نام هاي “دين دبيره”، “دين دبيريه”، “دين دفيره” و.. هم ناميده مي شود. (10)
از نخستين سده هاي اسلامي چون زبان و خط پهلوي حالت رسمي خود را از دست داده، مشکلات آن بيشتر عيان شد و براي سهولت در خواندن متون پهلوي، آن را به الفباي اوستايي برگرداندند و اين نحوه نگارش “پازند” ناميده مي شود. (11)
در دوره زبان هاي ايراني ميانه، خطي که ماني در آثار خود به کار برده است نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است. ماني خط را بر مبناي “خط سرياني” ابداع کرد که نسبت به خط پهلوي از امتيازات بهتري برخوردار است و در آن موازين زيبا شناختي خط مراعات شده است.
زبان هاي سرياني يکي از زبان هاي گروه شرقي زبان آرامي است که در دوران گذشته زبان علم بود. بسياري از آثار علمي يوناني و پهلوي و عبري به اين زبان برگردانده شده است خط سرياني از فرزندان خط آرامي به شمار مي آيد. (12)
نوشته هايي که به زبان سُغدي – يکي از زبان هاي شرقي ايران- به دست ما رسيده است.
با خطهاي سغدي مانوي، سغدي مسيحي و سغدي بودايي نوشته شده است که خط اخير در حقيقت خط سغدي را نشان مي دهد. اين خط نيز از فرزندان شاخه ديگر آرامي است. (13)
لازم به يادآوري است که “خط عبري” که نيز سابقه زباني آن به سده چهارم پيش از ميلاد مي رسد، از اصل آدمي نشأت گرفته است. عموم يهوديان جهان خط عبري را براي نگارش آثار خود به کار مي گيرند.
“خط عربي” نيز با واسطه نبطيان از خط آرامي به وجود آمده است. نبطيان قومي از نژاد عرب بودند که در نبطيه زندگي مي کردند. از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه اي از خط و زبان آرامي در ميان ايشان رايج بود، از اين خط، خطي به نام “سينايي نو” به وجود آمد که از سده اول پيش از ميلاد تا سده چهارم ميلادي در شبه جزيره سينا رواج داشت. خط کوفي (در کوفه و حيره) و نسخ (در مکه و مدينه) از اين خط اقتباس شده اند. (14) گونه اي از اين خط نسخ براي نوشتن آثار زبان خوارزمي که يکي از زبان هاي ايران شرقي است به کار رفته است. ايرانيان نيز در سده هاي نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسي به الفباي عربي خط فارسي را بر مبناي نسخ پايه گذاري کردند و سپس خط نستعليق و خط شکسته و ديگر خطوط ايراني ابداع شد.
پي نوشت ها :
1) فريدريش، يوهان، زبان هاي خاموش، ترجمه دکتر يدالله ثمره، دکتر بدرالزمان قريب، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1365، ص 5.
2) همان، ص 10
Lecop, P. Les Inscriptions de papers achemenide, 1997, p. 59
3) زبان هاي خاموش، ص 39، و همچنين بهار، مهرداد، “خطوط باستاني از آغاز تا خط کوفي” از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه، 1377، ص 258.
4) زبان هاي خاموش، ص 48
5) پور داوود، فرهنگ ايران باستان، تهران 1326، ص 132 تا 136
6) ناتل خانلري، پرويز، تاريخ زبان فارسي، جلد اول، چاپ دوم، 1366، ص 134.
7) گاور، البرئين، تاريخ خط، ترجمه عباس نخبر و دکتر کوروش صفوي، تهران، 1367، ص 133 به بعد
8) تفضلي، احمد “آرامي” دايره المعارف بزرگ اسلامي، جلد1، تهران، 1368، ص 287 تا 289.
9) آموزگار، ژاله، تفضلي، احمد، زبان پهلوي، ادبيات و دستور آن، انتشارات معين، چاپ سوم، 1380، ص 44 تا 54.
10) Taffazzoli,A.’’Dabire,Encyclopaedia Iranica IV,5,1993,540-41.
11) آموزگار، ژاله “گزارشي از پازند”، مجله دانشکده ادبيات تهران، سال بيست و سوم، شماره چهارم، 1355، ص 14 تا 19.
12) ابوالقاسمي، محسن، تاريخ زبان فارسي، انتشارات سمت، 1373، ص 154.
13) قريب بدرالزمان، فرهنگ سغدي، تهران، 1374، ص 24 تا 29.
14) ابوالقاسمي، تاريخ زبان فارسي، ص 155.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}