گزارش سفر به اندونزی(2)
گزارش سفر به اندونزی(2)
گزارش سفر به اندونزی(2)
نويسنده:هادی ربّانی
سنت های حسنه در اندونزی
عيد فطر در اينجا رنگ و بوى ديگرى دارد. علاوه بر در برداشتن بخشى از فرهنگ و سنت ما، چيزهايى ديگرى نيز دارد. «لِباران» اصطلاحى است در اينجا که مردم در جاکارتا کار کنند و بروند درآمدشان را در تعطيلات عيد فطر در روستاى خود خرج کنند. ماه مبارک رمضان در اينجا بسيار باشکوه است. حتى رستورانها باز است، ولى کسى روزه خورى نمی کند. من مادرى را ديدم که فرزندانش را به رستوران برده است. بچهها غذا مىخوردند و مادر خانواده در حالی که روزه بود, کنار آنها نشسته بود. البته چينىها و توريست ها هم اينجا هستند که روزه نمىگيرند. من توصيه مىکنم که براى ديدن اینجا باید بيش از اين فرصتى را که شما اختصاص دادهايد در نظر بگيريد تا بتوانيد شناخت بهترى بيابيد و براساس آن بتوانيد برنامهريزى بکنيد.
در سال 1994 در سفرى که به همراه آقاى هاشمى رفسنجانى به مالزى رفته بوديم، آقای ماهاتیر محمد گفت ايرانىهايى را که در دوبى سرمايهگذارى مىکنند مىتوانيم به کوالالامپور بياوريم. براى اين کار امکاناتى هم به آنها اختصاص بدهيم. با اين برنامهريزى الآن توانستهاند بيش از شصت هزار ايرانى را به مالزى بکشانند. در اندونزى حدود 100 تا 150 نفر ايرانى حضور دارند. در مقابل اين تعداد حدود شصت نفر زندانى ايرانى در زندانهاى اينجا داريم. قبل از ماه مبارک رمضان يک وانت لوازم خوراکى و سایر لوازم مورد نیاز را براى زندانيان فرستاديم. قبلاً صحبت شده بود که ميان ايران و اندونزى پرواز مستقيم ايجاد شود که برخى گفتند ايرانىها مىآيند اينجا و به جزاير مىروند و اين کار نشد. اين عده به سوريه مىروند و با پروازهاى آنجا که بازرسى آسانتر است، مواد مخدر را به اينجا مىآورند. اخیراً يک نفر جانباز که پاى مصنوعى داشته است، 1600 کيلو مواد مخدر به اينجا آورده است و دستگیر شده است. اين برخورد زشت در فرودگاه با جمع شما، حاصل اين خرابکارى ايرانيان است. اگر پرواز مستقيم از ايران انجام شود، کنترل بهترى مىشود کرد. من فکر مىکنم مواد مخدر شیشه که توليد لابراتور آن بزرگ نيست، احتمالاً در سوريه توليد مىکنند و از آنجا مىآورند. ظاهرا مواد مخدر شيشه را براى مصرف گردشگران خارجى که به اندونزى مىآيند وارد مىکنند.
در اينجا با مواد مخدر خيلى شديد برخورد مىشود و اخيرا هم مجازات آن تشديد شده است. استعداد اعتياد در اينجا فراوان است. به همين دليل خيلى شديد برخورد مىکنند. برخى از ايرانىهاى زندانى مىگويند که ما را به عنوان گردشگر آوردهاند و مواد مخدر را در وسايلمان جاسازى کردهاند. ما چندين نامه نوشتهايم که اين هشدار به ايرانيانی که از ايراج خارج مىشوند داده شود تا در دام اين شيادان نيفتند. جانبازى را که گرفتهاند عکسش را در فرودگاه نصب کردهاند و اخيرا هم تجهيزات هشدار دهندهاشان را براى کشف مواد مخدر مجهّزتر کردهاند.
برخی از ايرانيان براى پناهندگى اینجا می آیند و به نمايندگىهاى سازمان ملل مراجعه مىکنند. بعضىها هم با کشتىهاى شکسته، بسته راهى استراليا مىشوند که کشتىاشان در مسير مىشکند. اينها را بر مىگردانند و ما هم برشان می گردانديم به ايران.
موقعيت اقتصادى ما از يک جهت خوب است و از جهت ديگرى زمينههايى وجود دارد. حدود هشت صد نهصد ميليون دلار تبادل داريم. ارتباطات را از طريق شرکتهاى دبى انجام مىدهيم. دنبال اين هستيم که ارتباطات بانکى مستقلاً انجام گيرد. بازار خوبى براى کشور ما هست و بايد ديد با مسأله تحريمها چه کار مىشود کرد. عضو اپک بودهاند ولى اخيرا به دليل توليد محدود که صرف مصرف داخل می شود خارج شدهاند.
رواج اسلام و پایه های فکری اسلامی در جنوب شرق آسيا که در سيطره تمدن چينى قرار داشته است، را سادات یمن که به اندونزی آمده اند، بنا نهاده اند. از طريق ايران نيز ارتباطاتى بوده است، ولى ريشههاى آن خيلى قوى نيست. تأثيرگذارى فرهنگ هند و بودائيسم را حتی در رقصها و رنگها مىتوان ديد. دورهاى هم تحت تأثير فرهنگ استعمارگرى غربى قرار داشتهاند و در پرتو تسامح فرهنگ هندى، مجموعهاى محلى و بومی توليد شده است و ارتباط فکرى با مصر و الازهر دارند. الازهر در اينجا شعبه دارد. اندونزى حدود سه تا پنج ميليون سيد دارد که سنى هستند. اما مهم است که تضاد زيادى با شيعه ندارند و نمىتوانند آنان را زود متقاعد کنند که شيعه رافضى است. گرايشات وهابى گرى و سلفى گرى هم در اينجا وجود دارد. دانشجويانى به مدينه مىروند و تحصيل مىکنند و به عنوان استاد به اينجا بر مىگردند. تعريف کننده سياست در اينجا احزاب هستند. چهار پنج حزب فعال وجود دارد و اغلب گرايش مذهبى دارند و در فعاليت آزادند. وزير و وکيل هم دارند.
در ادامه جلسه آقاى ربانى رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى در ايران مطالبى را طرح کرد. خلاصهاى از سخنان وى چنين است: مالزى و اندونزى شباهتهايى با هم دارند. در اندونزى ريشههاى سنتى قوىتر است. در مالزی جامعه ترکيبى است از هندى، چينى و مسلمان. در اينجا جامعه يک دست مسلمان بودهاند. هلندىها بيشتر دنبال منافع اقتصادى خود بودهاند و کمتر به مسائل فرهنگى توجه داشتهاند. حدود هفت هشت ميليون طلبه دارند. در اندونزى در چند چيز اوّل هستند: يکى تحزّب اسلامى است. حزبهايى که دويست سال قدمت دارند. نگاه اخلاقى و عرفانى عميق به دين دارند. عرفانى که از هند با بوديسم به اينجا آمد و سريع جا افتاد. سلفی گرى در اينجا هست، ولى به دليل انعطافی که دارند به آن شدت و حدّت نيست.
در اندونزى متفکرانى داريم که در غرب تحصيل کردهاند و به کشورشان بازگشتهاند. برخى از متفکران اسلامى آنان تحت تأثير ايران هستند. آثار سيدحسين نصر و شريعتی و مطهرى در اينجا ترجمه شده است. اينجا حوزههاى بکرى که هنوز سرک کشيده نشده زياد است. مالزى جلوى دوربين بوده و از آنجا فراوان گزارش به ايران منتقل شده است و ايرانيان زياد رفت و آمد داشتهاند، ولى در اندونزى چنين نبوده است: «نهصت العما»، شصت و پنج ميليون عضو دارد که براى حفظ نسبتهاى اسلامى شکل گرفته است و عقايدشان به ما نزديک است. صد ميليون نفر در قالب دو حزب در اينجا حضور دارند: در يکى شصت ميليون و در ديگر چهل ميليون نفر که با هم خوب هستند و با تسامح با يکديگر برخورد مىکنند.
بحث نوانديشى در اينجا بيشتر در دانشگاهها و در ميان تحصيلکردگان غرب مطرح است و در ميان سنتىها جايى ندارد. در اندونزى متفکر در حوزههاى گوناگون وجود ندارد. در اين زمينهها بسيار سطحى هستند و بيشتر در حوزه ترجمه فعال اند. در اينجا اصلاً فلسفه رواج ندارد و عرفان بيشتر رايج است و آن هم به دليل رواج بوديسم است. خرافات و جن و ... نيز در اينجا بسيار رواج دارد.
در ادامه جلسه سفير نکات ديگرى را طرح کرد: مساجد و نمازجمعهها در ماه مبارک رمضان مملو از جمعیت است و شب تا صبح ذکر مىگويند. عيال ما مىگفت اينها که سنى هستند چطور اين قدر عبادت مىکنند. تعجب کرده بود. بسيار معتقد و سنتى هستند. رئيس جمهور دو شب در ماه مبارک رمضان ما را دعوت کرد. در يک جلسه سياسى صحبت کرد و در شب ديگر ذاکر و عالم آورده بودند که سخنرانى و موعظه کردند. قارى هم از قم آمده بود. همه را با خانواده دعوت کرده بودند. جوانى آمد همه را موعظه کرد. رئيس جمهور هم نشسته بود. با عيال صحبت بود که اگر ايران بود، حتما بايد مقام عالى سياسى در هر جمعى سخن بگويد.
در تصوف عام حتى مخالف خانقاه هم هستند و بيشتر با مساجد سر و کار دارند. سنت بوديسم با تفکر شيعى کمترين اختلاف را دارد. به جز مسائل توحيد، در مسائل سلوکى با شيعه ارتباط بسيار قوى دارند. در اين زمينه فراوان جاى کار هست. صوفىگرى در اين منطقه بيشتر تحت تأثير اين مسئله است و با صوفيگرى به معناى اصطلاحى آن تفاوت دارد.
با دانشگاههاى اندونزى تفاهم نامه داريم که تبادل دانشجو داشته باشيم. ولى از طرف دولت ما استقبالى نشده است و دانشجو معرفى نمىشود. اينجا هم به تجار معرفى نشده است و هم به دانشجويان. اينها ماهاتير محمد را ندارند که بسترهاى لازم را براى توسعه فراهم آورد.
زمينه تبادل دانشجو وجود دارد. هزينه جارى ماهانه دويست دلار و سالانه دو سه هزار دلار براى دانشگاه است. سطح دانشگاههايمان يکى است. فقط در ايران فکر برتر داريم که در اينجا نيست. و الاّ قلههاى دانشگاهى قبل از انقلاب را بعد از انقلاب پايين آورديم و در سطح، آموزش عالى را گسترش داديم. در ايران هوش و زکاوت بيشتر است.
پس از جلسه مشترک با سفير و رازيزن فرهنگى که در اتاق سفير برگزار شد، به اتاق رايزن فرهنگى در سفارت رفتيم. سفير ايران بسيار صميمى و گرم با همراهان برخورد کرد و به نظر آمد ضمن اين که خيلى سالخورده نيست، انسان پخته و فهيمى است. مىگفت در آمريکا تحصيل کرده است و به کشورهاى مختلف سفر کرده است. از مجموع صحبتهايش بر مىآمد که از سياستهاى کلان جمهورى اسلامى در خارج از کشور راضى نيست. مدت دو ماه است که به اندونزى آمده است و قبلاً در يکى از کشورهاى آفريقايى سفير بوده است.
به اتاق آقاى ربانى رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى ايران رفتيم. وى نيز انسانى بسيار خاکى و با تجربه به نظر آمد. دو سال است که در اندونزى خدمت مىکند. ضمن استقبال گرم از حضور همفسران مىگفت به جز وى دو نفر ديگر در رايزنى وى را کمک مىکنند که هر دو کارمند محلى هستند. يکى از آنها فرزند حاج آقاى حسينى است که مسئول نمايندگى مؤسسه آل البيت(ع) است؛ يعنى ميزبان ما. دو اتاق در سفارت دارند. با حجم مناسبات کارى فراوانى که در اندونزى وجود دارد، گلايهمند بود که چگونه مىتوان با اين امکانات کارکرد و بيشتر مشغول امور جارى و روزمرّه هستند.
وى نيز از زمينههاى کارى فراوان در اين کشور و بسترهاى مناسب براى کار بخصوص کار فرهنگى تأکيد داشت. آقاى ربانى نيز بر خصلتهاى اخلاقى موجود در مردم کشور اندونزى تأکيد داشت که تحت تأثير سنّت بوديسم بودهاند و انسانهايى با تسامح هستند. مىگفت در دو سالى که در اينجاست، تا به حال نديده است کسى در خيابان با ديگرى دعوا کند و يا در خيابان کسى بوق بزند. وجود اين خصلت در مردم اينجا زمينههاى رشد براى فعاليتهاى وهابيان و گروههاى تندرو و بنيادگرا را از بين مىبرد و بستر مناسبى براى فعاليت ماست و ما هم که سرمايهگذارى لازم را براى فعاليت در اين کشور پهناور با وجود بسترهاى لازم نمىکنيم. وى از همراهان دعوت مىکرد به دليل مناسب نبودن زمان سفر و مصادف بودن آن با تعطيلات عيد فطر، وقت مناسب ديگرى را براى اين کار اختصاص بدهيم تا بتوانيم شناخت بيشترى از اين کشور بزرگ دريابيم.
پس از پايان ديدار با رايزن فرهنگى، به محل سکونت بازگشتيم. آقاى حسينى همکار محلى آقاى ربانى که با ما به نزد پدرش در مؤسسه آل البيت(ع) باز مىگشت، مىگفت ماهانه دويست دلار حقوق دريافت مىکند. وى نيز در ميان صحبتهايش مىگفت در اندونزى نسبت به مالزى ظواهر شرع از سوى مسلمانان کمتر رعايت مىشود. وى مىگفت خانم هایی که در اينجا حجاب را به صورت کامل رعايت مىکنند و فقط چشمهايشان ديده مىشود، متأثر از بنيادگراها و وهابيان هستند.
شب به محل خریدى که در نزديکى محل سکونتمان بود رفتيم. ساختمان هشت طبقه و بسيار مجلل. هر طبقه اختصاص به فروش کالاهاى خاصى داشت. يک طبقه کتاب، يک طبقه کيف و کفش، يک طبقه اسباب بازى و لباسهاى کودکان و ... . در هر طبقه فروشگاههاى بسيار بزرگى قرار داشت. ضمنا کالاها بسيار لوکس و قيمتها نيز بسيار گران بود. برخى از همراهان اندکى خريد کردند. از فروشگاه که خارج می شدیم, ماشین-های لوکس و مدل بالایی را دیدیم که در مقابل درب ورودی فروشگاه توقف می کردند. خدمتکارانی با احترام در ماشین را باز می کردند تا سرنشینان خودروها پیاده شوند و برای خرید وارد فروشگاه شوند. به نظر آمد این مرکز خرید به قشر مرفه جاکارتا اختصاص دارد.
مؤسسۀ فرهنگی اسلامی
از شيعيان اينجا گروهى هستند که براى ديدن جمکران به ايران مىروند. کسانى که از اندونزى به ايران رفتهاند و مشهد را ديدهاند، آن را بهتر از مراکز تفريحى ايران مىدانند. يکى از اساتيد دانشگاه اينجا که به ايران رفته و مشهد را ديده بود، پس از بازگشت مىگفت اگر کسى به ايران برود و مشهد را نبيند، مثل کسى است که به اندونزى بيايد و جزيره «بالى» را نبيند که از مراکز مهم ديدنى اينجا است.
اندونزى کشورى است سرزمين «عجايب». برخى مىگويند هند کشور عجايب است، ولى ما مىگوييم اينجا کشور عجايب است. براى ديدن اينجا بخصوص در ماه ربيع الاول، اگر توانستيد بعدا در فرصت بيشترى بياييد. اينجا فرهنگ و سنتى دارند که واقعا محل بررسى دارد. آلمانىها و اروپايىهايى به اينجا مىآيند و مدتها مىمانند و سوژههاى خاص خود را دنبال مىکنند. يکى از عجايب هفتگانه جهان در اندونزى است. معبدى در اينجا وجود دارد که هفت هزار سال سابقه دارد. «معبد بژبُود» براى بودايىهاست که از سراسر جهان در روز مشخصى جمع مىشوند و مراسم خاصى به جا مىآورند؛ مثل مراسم حج ما.
سيصد کلمه از زبان فارسى وارد زبان مالايى شده است. مالزى هفده هزار جزيره دارد. پنج هزار آن مسکونى است. جزاير ديگر چون با جزر و مد زير آب مىروند، فصلى از آنها استفاده مىشود. حدود ده تا جزيره بسيار بزرگ است. دو تا از استانهاى مالزى در يکى از اين جزاير است. يکى از اين جزاير «جاوه» نام دارد که معروف است.
جنگلهاى متراکمى در اندونزى وجود دارد که محل تنفس کره زمين است که مىگويند اگر خراب شود، تنفس کره زمين مخدوش مىشود. مرکز ديگر تنفس زمين در آمازون قرار دارد.
مردم منطقه از قديم مسلمان بودهاند. طبق روايتى، ورود اسلام به اين منطقه در صدر اسلام بوده است. در زمان حضرت على (علیه السلام) اسلام به اينجا وارد شده است. روايت ديگر ورود اسلام به اينجا، هشت قرن پيش است. مسيحيت که منافع زيادى در اين جا دارد، سعى کردهاند وجهه اسلام را خراب کنند. فيليپين زمانى همهاش مسلمان بودهاند. الان نيمى از آن مسلماناند. مسيحيان سعى کردهاند در مقابل هر مسجد کليسايى بسازند. سنگاپور که اغلب مسيحى شدهاند. کليساى مقابل مسجد استقلال در اينجا چهار صد سال سابقه دارد. در اين منطقه به هر کجا برويد، عشق مردم به اسلام زياد است. حتى مسيحيان نيز در عيد فطر جشن مىگيرند. کسانى هم که به اسلام اعتقادى ندارند، بغض به اسلام ندارند. بر عکس ايران در مراسمهايى که در ربيع الاول گرفته مىشود، گاهى صد هزار نفر جمع مىشوند.
طول اندونزى به ميران هشت ساعت با هواپيما مسافت است؛ به مقدار مسافت تهران تا مالزى. جزيرهاى وجود دارد که به آدم خوارها معروف است که روى درخت متولد مىشوند و روى درخت هم زندگى مىکنند و مىميرند. چندى بيش خبرنگارى را گرفتند و خوردند. خود دولت هم اينها را نگه داشته است براى جاذبههاى گردشگرى.
مناطقى وجود دارد که ايرانيان سيصد چهارصد سال پيش وارد آنجا شدهاند. اکنون هم نامهاى ايرانى دارند. در ايام محرم براى عاشورا مراسم دارند. در اين منطقه سه ميليون سيد وجود دارند که از فرزندان امام صادق (علیه السلام) هستند. سادات اندونزى شجره دارند. مؤسسهاى وجود دارد به نام «رابطة العلوية» که سيدها را پوشش مىدهند و اين شجره نامهها را آنها برايشان صادر مىکند. خانمهاى سيده را «شيريفه» و آقايان سيد را «حبيب» مىگويند.
قبل از انقلاب شيعه در اندونزى نبوده است و اگر بوده مخفى بوده است که آیت الله حکیم مبلغى را به این جا فرستاده است و به تعداد انگشتان دست شيعه شده بوده اند. بعد از انقلاب فعاليتهایی در اينجا آغاز شد. حدود دويست مؤلف با ما مرتبط هستند. حدود دو هزار عنوان کتاب به زبان مالايى به چاپ رسیده است. برخى از کتابها تا بيست چاپ منتشر شده است. تيراژ کتاب معمولاً در اينجا سه هزار جلد است. کتابهاى ما با تيراژ ده هزار هم چاپ شدهاند و مکرر هم چاپ شده است. همه کتابها را ما چاپ نکردهايم. مراکز ديگر هم نقش داشتهاند. برخى از کتابها تا تيراژ صد هزار هم چاپ شده است.
کتاب شبهاى پيشاور به مالايى ترجمه و چاپ شده است. خلاصهاش هم چاپ شده است. البته کتابهاى ما با مميزى در اينجا چاپ مىشود و ما سعى مىکنيم مسائل مشکل دار آنها را حذف کنيم. دو مرکز انتشاراتى داريم «الهدى» و «چيتر». کتابهاى مهم مانند تفاسير و ... را مرکز چاپ مىکند و کتابهاى اخلاقی و اجتماعى را بيروت چاپ مىکند. کتاب هایی که از مهد کودک تا دانشگاه و از علما تا عوام را پوشش می دهد.
سازمان سيا سال گذشته گزارشی درباره شيعيان جهان داده بود. آمار مربوط به اندونزى يک درصد بود که دو ميليون و پانصد هزار نفر مىشود. اينها شيعههاى ملتزم هستند ولى علاقمندان به تشيع خيلى بيشتر از اينهاست.
رسم الخط تا قبل از استقلال پنجاه سال پيش غربى بوده است. بعد از استقلال، «لوکارنو» زبان قبيله خودش را اجباری کرد. در اينجا بيش از بيست زبان داريم و بيش از سيصد لهجه. البته زبانهاى قوىترى هم بوده است ، ولى «لوکارنو», زبان قبيله خودش را مسلط کرده است.
من پنج دوره سفیر در اينجا ديدهام: سفرا اول با حرارت بودهاند که وضيعت را تغيير بدهند، ولى بعد به اين نتيجه مىرسند که ممکن نيست. تا حالا دو ايرانى که براى تجارت آمده اند، ناموفق بوده اند. یکی از آنها سه بار تاکنون ورشکست شده است. حتى پروازهاى مستقيم به ايران ایجاد نشده است. چون اينجا مشکل اشتغال وجود دارد، ولى مسائل اينجا با مالزى تفاوت دارد. تا پانزده سال پيش از اين، وضع اقتصادى خوب بود. ولى از پانزده سال پيش اوضاع اقتصادى اينجا به هم خورد.
از هزار دانشگاه برتر جهان، چهار تا از آنها اينجاست. اين جا فساد ادارى زياد است. با پنجاه دلار مىتوان مدرک دکترى گرفت. ولى اعتبارى ندارد. کارمندان محلى ما اينجا همه مدرک دکترى دارند. ايرانىها اين جا را نمىپسندند. دو دانشجو بيشتر نداريم. مشکلاتى هم که ايرانىها در اينجا ايجاد مىکنند تيتر اول روزنامهها مىشود. ما گزارشهايى را منعکس کردهايم. حتى ما با پرواز مستقيم مخالفت کردهايم. همين ديروز کسى را داشتيم که آمده بود درخواست پناهندگى داشت. ما سواد فکرى و فرهنگى مان با دانشگاههاى اندونزى و مالزى قابل مقايسه نيست. در اينجا حتى مدرک خلبانى که با جان انسانها سر و کار دارد، خريدارى مىشود.
تجربه من در اين سالها اين است که اينجا خوب مديريت مىکنند. ویترین خوبى درست مىکنند. ايران از هر جهت از اينها جلوتر است، ولى ويترين خوبى نداريم. در اينجا حتى بيمارستانهايشان بسيار مجهز است، ولى پزشکهاى حاذقى ندارند. ما براى معالجه حتى به ايران مىرويم. در مالزى بيمارستانى دارند مىسازند که بزرگترين بيمارستان جهان باشد، تا مثل دانشگاه هم مرکزى را ايجاد کنند تا بتواند ديگران را جذب کنند.
آقاى احمدىنژاد در سفر اول که به اينجا آمد گفت درهاى ايران باز است. تاجر فرش پاکستان هفته اول رفت ايران. در فرودگاه آنقدر اذيت کردند. هشتاد نفر بودند ويزا مىخواستند. پاسبان خواب آلوده ای به استقبال آنان رفت. گفتند رئيس جمهورتان ما را دعوت کرده است اين چه برخوردى است با ما مىکنيد؟
رئيس جمهور در دانشگاه سخنرانى کرد در حضور وزير و ... . دانشجويى گفت مىخواهم به ايران بروم و درباره عاشورا تحقيق بکنم. رئيس جمهور گفت به جاى يک بورس، دو بورس مىدهيم. شش ماه من و سفير پىگيرى کرديم، ولی به هيچ نتيجهاى نرسيدم. تا من رفتم قم و با هماهنگی کالج اسلامی زمينهاى را فراهم کردیم.
سونامى که اينجا آمد دويست هزار نفر کشته شدند. هر چه به ايران گفتيم کمکى نکردند. روزنامهها هر روز نوشتند چه کشورى چقدر کمک مىکند. بودايىها درمانگاه زدند و پنج هزار يتيم گرفتند و بردند. از اينجا کمکهايى را جمع کرديم. ما حداکثر بيست هزار دلار مىخواستيم. اين وضع باعث آبروريزى در اينجا شد. بعد از دو ماه تازه گفتند ما بايد چه بکنيم؟ الآن متأسفانه ايرانىها وضع خوبى در اينجا ندارند. بعضى با پاسپورت جعلى مىآيند و کارهايى که مىکنند باعث آبروريزى است.
اسلامى که مردم در اينجا دارند اسلام ساده و بسيط است. يکى از روشنفکران اينجا مىگويد نه مسلمانان مسلمان واقعىاند، نه مسيحيانمان. آمريکايىها هم سعى مىکنند که همين اسلام را الگو قرار دهند و ترويج کنند. اسلامى که با تسامح بيش از حد برخورد مىکند. و اينها به ما مىگويند شما در اسلامتان خيلى سفت هستيد.
تصوف در اينجا بيشتر به معناى اخلاقى است. کتاب وصيتنامه امام (ره) به نام «وصيت صوفى» چاپ شده است؛ يعنى وصيت اخلاقى. مردم اينجا از نظر اخلاقى به اسلام نزديکتر، صبور و خوش خو هستند و از نظر مناسکى ايران به اسلام نزديکتر است. در اينجا دعوا و تصادف بندرت پيدا مىشود. خيلى قانعاند. با چيز جزئى زندگى مىکنند. همه چيز را ساده مىگيرند.
اينجا وزير با دنپايى بدون جوراب بيرون مىآيد و من ديدهام. رئيس جمهور را نديدهام او نيز همين طور است. ساده مىآيند و مىروند و بدون تکلّف هستند. اين ساده زيستى را فضيلت هم نمىدانند، بلکه خوى و خصلتشان اين است. الان برويد مقابل کاخ، يا مجلس. راحت مىتوانيد برويد داخل و مسئولان را ببينيد. تعارف را جدى مىدانند، اهل تعارف نيستند. بسيار ساده و بىتکلّف زندگى مىکنند. داخل خانهها بدون تشريفات و راحت هستند.
حزب محمديه 150 دانشگاه دارد. کسانى که در دانشگاه کار اجرايى دارند، شرطش اين است که حقوق نگيرند؛ به غير از اساتيد که درس مىدهند. برخى از اين دانشگاه ها چهل هزار دانشجو دارند و هر کس فعاليت سياسى بکند اتوماتيک خارج مىشود. حقوق يک استاد دانشگاه حداکثر پانصد دلار است. با اين که اين حقوق کم است واقعاً راضى هستند. نرخ بىسوادى با اين که خيلى فقيرتر از ايران هستند، پايينتر از ايران است.
مهريه عقدهايى که ما مىخوانيم ثروتمندانشان 000/140 تومان است. حتى با يک انگشتر يا با ده هزار تومان مهريه عقد مىشود.
در اينجا ده شبکه تلويزيونى وجود دارد. دو تا دولتى است و مابقى در دست بخش خصوصى است که بيشتر در دست مسیحیان است.
اقتصاد در اينجا در دست چينىهاست؛ مسيحى يا بودايى. حکومت در دست مسلمانان است. پر تيراژترين روزنامهها در دست مسیحیان است. پر رونقترين کتابفروشىها نیز در دست آنهاست. شبکه های تلويزيونها و راديوها هم در دست مسيحىهاست؛ چون مسلمانان از نظر اقتصادى ضعیف هستند، اين امورات در دست غير مسلمانان است. مسلمانان بسيار از نظر اقتصادى ضعيف هستند. افتخار مىکنند که با يک خارجى ازدواج کنند و بشدت تحت تأثير غرب هستند. کتابهاى غربىها به روز ترجمه مىشود. اصالتى که مسلمانان ما دارند، در اينجا وجود ندارد. اندونزى صد هزار مستخدمه فقط در پاکستان دارد. سيصد چهارصد هزار در خليج فارس مستخدمه دارند که از دوازدهسالگى به کشورهاى ديگر مىروند و اينها واقعا مشکلات خاص خود را دارند. بچه ها از خانواده شان دور مىشوند و... .
کشتی شير از استراليا به ساحل اندونزی می آید و در آنجا تبديل به لبنيات مىشود و داخل مىآيد. اينجا مىتواند پايگاه دام دنيا شود، ولى فقط مصرف مىشود. اگر يک هفته درهاى جهان به اينجا بسته شود، واقعا بيچاره مىشوند.
در اينجا ماهواره و اينترنت هيچ گونه محدوديتى ندارد. هر CD به هر شکل توليد و توزيع مىشود. دولت هيچ کنترلى ندارد. حتى بر مواد غذايى و کيفيت غذا هيچ کنترلى نيست. بر خلاف مالزى که اين مسائل را مديريت کرده است.
روزنامه Compast بزرگترين روزنامه قبلاً چهارصد هزار تيراژ داشته است.
جلسه با آقاى حکيم الهى در فضايى بسيار صميمى برگزار شد. وی سيزده سال است که در اينجا مستقر است. خانوادهاش به ايران بازگشته است. خود او هم در نظر دارد در آينده نزديک به ايران برگردد. تسلط فراوانى به منطقه و فرهنگ و زمينه فعاليت خود پيدا کرده است و به گفته ديگران نيز واقعا موفق عمل کرده است. در هر صورت قصد بازگشت دارد.
هنگام خداحافظى از او پرسيدم آيا مسأله وقف و موقوفات هم در اندونزى وجود دارد. ضمن پاسخ مثبت به این پرسش گفت: در اندونزى به موضوع وقف اهميت فراوانى داده مىشود و موقوفات بيشتر در زمينه آموزش، مساجد و بيمارستانها و... است.
پس از جلسه به مؤسسه آل البيت(ع) برگشتيم. خيابانها بسيار شلوغ و پر ترافيک است. زمان زيادى را در ترافيک بوديم. موتور سواران بسيارى در خيابانها در تردد هستند بویژه در چهار راهها پشت چراغ قرمزها چند رديف موتور مىايستند و پس از سبز شدن چراغ دسته جمعى حرکت مىکنند. موتورها هم همه مثل هم است. ظاهرا هوندا 70 است. موتور سواران همه کلاه بر سر دارند.
ماشينهاى مدل بالا در خيابانها در ترددند. شيشه اغلب ماشينها دودى است. فقر و ندارى در کنار وجود ساختمانهاى بسيار بلند و خيابانها و پلهاى بسيار، در گوشه و کنار شهر به چشم مىخورد. شهر جاکارتا هيجده ميليون جمعيت دارد و يکى از بزرگترين و شلوغترين شهرهاى جهان به شمار مىرود. جاکارتا برخلاف تهران توسعه آن افقى است. به غير از ساختمانهاى دولتى و مراکز تجارى که در ساختمانهاى بلند قرار دارند و بيشتر در دو طرف دو خيابان اصلى شهر جاى دارند، مابقى شهر را خانههاى ويلايى و کم سطح تشکيل مىدهند. به همين دليل وسعت و گستردگى شهر جاکارتا بسيار بزرگتر از تهران است که ساختمانهاى بلند مرتبه و برجهاى فراوانى براى سکونت در آن وجود دارد.
حاج آقاى حسينى مسئول مؤسسه آل البيت (ع) مىگفت دختران بسيارى در اندونزى وجود دارند. مىتوان گفت در برابر هر مرد چهار خانم قرار مىگيرد. به همين دليل است که خانمهاى زيادى از اندونزى به عنوان خادمه جهت کارکردن به کشورهاى ديگر مىروند.
اکنون که اين يادداشت را مىنويسم ساعت يک بعد از ظهر است. امروز ظهر نهار را ميهمان آقاى حاج آقای حسينى در مؤسسه آل البيت (ع) بوديم. خانوادهاش که در طبقه سوم مؤسسه ساکن است غذاى بسيار لذيذى پخته بود. برنج همراه با رشته و مرغ و خورشت بادمجان. حاج آقاى حسينى اين چند روز پذيرايى بسيار خوبى از همراهان کرد. يکى از دوستان از خونگرمى و مهماننوازى آقاى حسينى و بخصوص نهار امروز آقاى حسينى را که ديد، گفت ما بايد به تشيع دوباره ايمان بياوريم. واقعا روحيات و خلقيات کسى مىتواند وسيله جذب ديگران باشد.
پس از خوردن نهار و استراحت به فرودگاه خواهيم رفت تا به مالزى برويم. اندونزى با ايران 30/2 دقيقه اختلاف دارد. البته در نيمه دوم سال اين اختلاف 5/3 ساعت مىشود. در مالزى اين اختلاف ساعت در نيمه اوّل 5/3 ساعت و در نيمه دوم سال که يکى دو روز ديگر آغاز مىشود، 5/4 ساعت مىشود.
نکته جالب توجهى که امروز در محوطۀ «مؤسسه فرهنگ اسلامى» ديدم، دو خانم جوانی بودند که براى خريد کتاب از کتابفروشى مؤسسه آمده بودند. پس از بيرون آمدن از کتابفروشى سوار موتور شدند که بروند. راننده کلاه بر سرداشت و حجاب او معلوم نبود که پوشش دارد يا نه. ولى راکب آن پوشش کامل اسلامى داشت. يکى از همراهان، صحنه دو خانم موتور سوار با پوشش اسلامى را سوژه مناسبى ديد. از آنان اجازه خواست تا عکس بگيرد. راننده پايين آمد و کلاه خود را برداشت. معلوم شد پوششی بر سر نداشته است. در کنار دوستش که محجبه بود با موتور عکس انداختند. دوستمان گفت خانمى که حجاب اسلامى او کامل بود گفت اگر مىخواهيد من هم پوششم را بردارم تا عکس بگيرد که به او گفتم نه. مسأله حجاب و ديندارى در اندونزى واقعاً نکته قابل مطالعه است. به ظواهر شريعت، بویژه حجاب، اغلب تقیدی نيست. ولى به هنگام نماز از پوشش سر و حجاب کامل اسلامى استفاده مىکنند. در ظاهر چنين ديديم که افراد با حجاب اسلامى در مالزى نسبت به اندونزى بيشترند.
نکته ديگرى که بدان بايد اشاره کنم ظاهر ساده و بدون آلايش خانمها و آقايان و حتى جوانهاست. خودآرايى در خانم ها به چشم نمىخورد؛ حتى در خانمهاى جوان. در پسرها نيز قيافههاى نخراشيده و نتراشيده و اجق وجق نديديم.
بعد از ظهر ساعت چهار آماده حرکت به فرودگاه شديم. دو سه ساعتى بود که باران شديدى باريده بود. گفتند هنگامى که باران مىبارد ترافيک شديد مىشود. بايد زودتر به سمت فرودگاه حرکت کنيم. با دو ماشين به فرودگاه آمديم. يک ساعت در راه بوديم. پسر حاج آقاى حسينى که در سفارت ايران در اندونزى کار مىکند به نمايندگى از سفارت همراه ما آمده تا اگر مشکلى در خروج پيش بيايد کمک کند. او کارت سياسى بر سينه زده بود و تا محل ورود به سالن انتظار پرواز ما را همراهى کرد. وى به هنگام ورود ما به جاکارتا نيز همراه بارانندهاى از طرف پدرش به فرودگاه آمده بود تا ما را به مؤسسه آل البيت (ع) ببرد. فرزند حاج آقاى حسينى نيز خوش مشربى و خونگرمى را از پدرش به ارث برده است. او در سفر به شمال جاکارتا، همراه ما بود. پدرش مىگفت از جمع شما خوشش آمده است. با وى خداحافظى کرديم و قرار گذاشتيم در ايران او را ببينيم.
اکنون که اين يادداشتها را مىنويسم ساعت هشت شب است. در فرودگاه جاکارتا هستيم. تشريفات ورودى انجام گرفته است و در سالن انتظار نشستهايم که اعلام کنند سوار هواپيما شويم. ساعت 30/8 به وقت کوالالامپور پرواز داريم.
منبع:فصلنامه وقف ميراث جاويدان ش 74
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}