گزارش سفر به اندونزی(2)


 

نويسنده:هادی ربّانی




 

سنت های حسنه در اندونزی
 

یکی از سنت های حسنه در مالزی مراسم Open house است که از روز عید فطر آغاز می شود و به مدت یک ماه ادامه می یابد. در این مراسم درب خانه مقامات عالی و بزرگان خانواده ها به روی عموم باز است و همه می توانند به دیدار آنان بروند. اهل خانه نیز از میهمانان پذیرایی می کنند. در این مراسم به ديدار رئيس جمهور رفتيم. وزير امور خارجه نيز بدون هيچ گونه محدوديتى وارد خانه‏اش شديم. اهل خانه پذيرايى مى‏کردند. ما با عيال رفته بوديم. يکى يکى وزرا و رئيس مجلس را ديديم. همه وارد مى‏شدند و توسط اهل خانه پذيرايى مى‏شدند. مراسم ديگرى دارند با عنوان «حلال تو حلال» در اين مراسم قبل از ماه مبارک رمضان خانواده‏ها گرد هم جمع مى‏شوند و از يکديگر حلاليت مى‏طلبند. اين هم سنت ديگر خوبى بود که ما اينجا ديديم.
عيد فطر در اينجا رنگ و بوى ديگرى دارد. علاوه بر در برداشتن بخشى از فرهنگ و سنت ما، چيزهايى ديگرى نيز دارد. «لِباران» اصطلاحى است در اينجا که مردم در جاکارتا کار کنند و بروند درآمدشان را در تعطيلات عيد فطر در روستاى خود خرج کنند. ماه مبارک رمضان در اينجا بسيار باشکوه است. حتى رستوران‏ها باز است، ولى کسى روزه خورى نمی کند. من مادرى را ديدم که فرزندانش را به رستوران برده است. بچه‏ها غذا مى‏خوردند و مادر خانواده در حالی که روزه بود, کنار آن‏ها نشسته بود. البته چينى‏ها و توريست ها هم اينجا هستند که روزه نمى‏گيرند. من توصيه مى‏کنم که براى ديدن اینجا باید بيش از اين فرصتى را که شما اختصاص داده‏ايد در نظر بگيريد تا بتوانيد شناخت بهترى بيابيد و براساس آن بتوانيد برنامه‏ريزى بکنيد.
در سال 1994 در سفرى که به همراه آقاى هاشمى رفسنجانى به مالزى رفته بوديم، آقای ماهاتیر محمد گفت ايرانى‏هايى را که در دوبى سرمايه‏گذارى مى‏کنند مى‏توانيم به کوالالامپور بياوريم. براى اين کار امکاناتى هم به آنها اختصاص بدهيم. با اين برنامه‏ريزى الآن توانسته‏اند بيش از شصت هزار ايرانى را به مالزى بکشانند. در اندونزى حدود 100 تا 150 نفر ايرانى حضور دارند. در مقابل اين تعداد حدود شصت نفر زندانى ايرانى در زندان‏هاى اينجا داريم. قبل از ماه مبارک رمضان يک وانت لوازم خوراکى و سایر لوازم مورد نیاز را براى زندانيان فرستاديم. قبلاً صحبت شده بود که ميان ايران و اندونزى پرواز مستقيم ايجاد شود که برخى گفتند ايرانى‏ها مى‏آيند اينجا و به جزاير مى‏روند و اين کار نشد. اين عده به سوريه مى‏روند و با پروازهاى آنجا که بازرسى آسان‏تر است، مواد مخدر را به اينجا مى‏آورند. اخیراً يک نفر جانباز که پاى مصنوعى داشته است، 1600 کيلو مواد مخدر به اينجا آورده است و دستگیر شده است. اين برخورد زشت در فرودگاه با جمع شما، حاصل اين خرابکارى ايرانيان است. اگر پرواز مستقيم از ايران انجام شود، کنترل بهترى مى‏شود کرد. من فکر مى‏کنم مواد مخدر شیشه که توليد لابراتور آن بزرگ نيست، احتمالاً در سوريه توليد مى‏کنند و از آنجا مى‏آورند. ظاهرا مواد مخدر شيشه را براى مصرف گردشگران خارجى که به اندونزى مى‏آيند وارد مى‏کنند.
در اينجا با مواد مخدر خيلى شديد برخورد مى‏شود و اخيرا هم مجازات آن تشديد شده است. استعداد اعتياد در اينجا فراوان است. به همين دليل خيلى شديد برخورد مى‏کنند. برخى از ايرانى‏هاى زندانى مى‏گويند که ما را به عنوان گردشگر آورده‏اند و مواد مخدر را در وسايلمان جاسازى کرده‏اند. ما چندين نامه نوشته‏ايم که اين هشدار به ايرانيانی که از ايراج خارج مى‏شوند داده شود تا در دام اين شيادان نيفتند. جانبازى را که گرفته‏اند عکسش را در فرودگاه نصب کرده‏اند و اخيرا هم تجهيزات هشدار دهنده‏اشان را براى کشف مواد مخدر مجهّزتر کرده‏اند.
برخی از ايرانيان براى پناهندگى اینجا می آیند و به نمايندگى‏هاى سازمان ملل مراجعه مى‏کنند. بعضى‏ها هم با کشتى‏هاى شکسته، بسته راهى استراليا مى‏شوند که کشتى‏اشان در مسير مى‏شکند. اين‏ها را بر مى‏گردانند و ما هم برشان می گردانديم به ايران.
موقعيت اقتصادى ما از يک جهت خوب است و از جهت ديگرى زمينه‏هايى وجود دارد. حدود هشت صد نهصد ميليون دلار تبادل داريم. ارتباطات را از طريق شرکت‏هاى دبى انجام مى‏دهيم. دنبال اين هستيم که ارتباطات بانکى مستقلاً انجام گيرد. بازار خوبى براى کشور ما هست و بايد ديد با مسأله تحريم‏ها چه کار مى‏شود کرد. عضو اپک بوده‏اند ولى اخيرا به دليل توليد محدود که صرف مصرف داخل می شود خارج شده‏اند.
رواج اسلام و پایه های فکری اسلامی در جنوب شرق آسيا که در سيطره تمدن چينى قرار داشته است، را سادات یمن که به اندونزی آمده اند، بنا نهاده اند. از طريق ايران نيز ارتباطاتى بوده است، ولى ريشه‏هاى آن خيلى قوى نيست. تأثيرگذارى فرهنگ هند و بودائيسم را حتی در رقص‏ها و رنگ‏ها مى‏توان ديد. دوره‏اى هم تحت تأثير فرهنگ استعمارگرى غربى قرار داشته‏اند و در پرتو تسامح فرهنگ هندى، مجموعه‏اى محلى و بومی توليد شده است و ارتباط فکرى با مصر و الازهر دارند. الازهر در اينجا شعبه دارد. اندونزى حدود سه تا پنج ميليون سيد دارد که سنى هستند. اما مهم است که تضاد زيادى با شيعه ندارند و نمى‏توانند آنان را زود متقاعد کنند که شيعه رافضى است. گرايشات وهابى گرى و سلفى گرى هم در اينجا وجود دارد. دانشجويانى به مدينه مى‏روند و تحصيل مى‏کنند و به عنوان استاد به اينجا بر مى‏گردند. تعريف کننده سياست در اينجا احزاب هستند. چهار پنج حزب فعال وجود دارد و اغلب گرايش مذهبى دارند و در فعاليت آزادند. وزير و وکيل هم دارند.
در ادامه جلسه آقاى ربانى رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى در ايران مطالبى را طرح کرد. خلاصه‏اى از سخنان وى چنين است: مالزى و اندونزى شباهت‏هايى با هم دارند. در اندونزى ريشه‏هاى سنتى قوى‏تر است. در مالزی جامعه ترکيبى است از هندى، چينى و مسلمان. در اينجا جامعه يک دست مسلمان بوده‏اند. هلندى‏ها بيشتر دنبال منافع اقتصادى خود بوده‏اند و کم‏تر به مسائل فرهنگى توجه داشته‏اند. حدود هفت هشت ميليون طلبه دارند. در اندونزى در چند چيز اوّل هستند: يکى تحزّب اسلامى است. حزب‏هايى که دويست سال قدمت دارند. نگاه اخلاقى و عرفانى عميق به دين دارند. عرفانى که از هند با بوديسم به اينجا آمد و سريع جا افتاد. سلفی گرى در اينجا هست، ولى به دليل انعطافی که دارند به آن شدت و حدّت نيست.
در اندونزى متفکرانى داريم که در غرب تحصيل کرده‏اند و به کشورشان بازگشته‏اند. برخى از متفکران اسلامى آنان تحت تأثير ايران هستند. آثار سيدحسين نصر و شريعتی و مطهرى در اينجا ترجمه شده است. اينجا حوزه‏هاى بکرى که هنوز سرک کشيده نشده زياد است. مالزى جلوى دوربين بوده‏ و از آنجا فراوان گزارش به ايران منتقل شده است و ايرانيان زياد رفت و آمد داشته‏اند، ولى در اندونزى چنين نبوده است: «نهصت العما»، شصت و پنج ميليون عضو دارد که براى حفظ نسبت‏هاى اسلامى شکل گرفته است و عقايدشان به ما نزديک است. صد ميليون نفر در قالب دو حزب در اينجا حضور دارند: در يکى شصت ميليون و در ديگر چهل ميليون نفر که با هم خوب هستند و با تسامح با يکديگر برخورد مى‏کنند.
بحث نوانديشى در اينجا بيشتر در دانشگاه‏ها و در ميان تحصيل‏کردگان غرب مطرح است و در ميان سنتى‏ها جايى ندارد. در اندونزى متفکر در حوزه‏هاى گوناگون وجود ندارد. در اين زمينه‏ها بسيار سطحى هستند و بيشتر در حوزه ترجمه فعال اند. در اينجا اصلاً فلسفه رواج ندارد و عرفان بيشتر رايج است و آن هم به دليل رواج بوديسم است. خرافات و جن و ... نيز در اينجا بسيار رواج دارد.
در ادامه جلسه سفير نکات ديگرى را طرح کرد: مساجد و نمازجمعه‏ها در ماه مبارک رمضان مملو از جمعیت است و شب تا صبح ذکر مى‏گويند. عيال ما مى‏گفت اين‏ها که سنى هستند چطور اين قدر عبادت مى‏کنند. تعجب کرده بود. بسيار معتقد و سنتى هستند. رئيس جمهور دو شب در ماه مبارک رمضان ما را دعوت کرد. در يک جلسه سياسى صحبت کرد و در شب ديگر ذاکر و عالم آورده بودند که سخنرانى و موعظه کردند. قارى هم از قم آمده بود. همه را با خانواده دعوت کرده بودند. جوانى آمد همه را موعظه کرد. رئيس جمهور هم نشسته بود. با عيال صحبت بود که اگر ايران بود، حتما بايد مقام عالى سياسى در هر جمعى سخن بگويد.
در تصوف عام حتى مخالف خانقاه هم هستند و بيشتر با مساجد سر و کار دارند. سنت بوديسم با تفکر شيعى کم‏ترين اختلاف را دارد. به جز مسائل توحيد، در مسائل سلوکى با شيعه ارتباط بسيار قوى دارند. در اين زمينه فراوان جاى کار هست. صوفى‏گرى در اين منطقه بيشتر تحت تأثير اين مسئله است و با صوفيگرى به معناى اصطلاحى آن تفاوت دارد.
با دانشگاه‏هاى اندونزى تفاهم نامه داريم که تبادل دانشجو داشته باشيم. ولى از طرف دولت ما استقبالى نشده است و دانشجو معرفى نمى‏شود. اينجا هم به تجار معرفى نشده است و هم به دانشجويان. اين‏ها ماهاتير محمد را ندارند که بسترهاى لازم را براى توسعه فراهم آورد.
زمينه تبادل دانشجو وجود دارد. هزينه جارى ماهانه دويست دلار و سالانه دو سه هزار دلار براى دانشگاه است. سطح دانشگاه‏هايمان يکى است. فقط در ايران فکر برتر داريم که در اينجا نيست. و الاّ قله‏هاى دانشگاهى قبل از انقلاب را بعد از انقلاب پايين آورديم و در سطح، آموزش عالى را گسترش داديم. در ايران هوش و زکاوت بيشتر است.
پس از جلسه مشترک با سفير و رازيزن فرهنگى که در اتاق سفير برگزار شد، به اتاق رايزن فرهنگى در سفارت رفتيم. سفير ايران بسيار صميمى و گرم با همراهان برخورد کرد و به نظر آمد ضمن اين که خيلى سالخورده نيست، انسان پخته و فهيمى است. مى‏گفت در آمريکا تحصيل کرده است و به کشورهاى مختلف سفر کرده است. از مجموع صحبت‏هايش بر مى‏آمد که از سياست‏هاى کلان جمهورى اسلامى در خارج از کشور راضى نيست. مدت دو ماه است که به اندونزى آمده است و قبلاً در يکى از کشورهاى آفريقايى سفير بوده است.
به اتاق آقاى ربانى رايزن فرهنگى جمهورى اسلامى ايران رفتيم. وى نيز انسانى بسيار خاکى و با تجربه به نظر آمد. دو سال است که در اندونزى خدمت مى‏کند. ضمن استقبال گرم از حضور همفسران مى‏گفت به جز وى دو نفر ديگر در رايزنى وى را کمک مى‏کنند که هر دو کارمند محلى هستند. يکى از آن‏ها فرزند حاج آقاى حسينى است که مسئول نمايندگى مؤسسه آل البيت(ع) است؛ يعنى ميزبان ما. دو اتاق در سفارت دارند. با حجم مناسبات کارى فراوانى که در اندونزى وجود دارد، گلايه‏مند بود که چگونه مى‏توان با اين امکانات کارکرد و بيشتر مشغول امور جارى و روزمرّه هستند.
وى نيز از زمينه‏هاى کارى فراوان در اين کشور و بسترهاى مناسب براى کار بخصوص کار فرهنگى تأکيد داشت. آقاى ربانى نيز بر خصلت‏هاى اخلاقى موجود در مردم کشور اندونزى تأکيد داشت که تحت تأثير سنّت بوديسم بوده‏اند و انسان‏هايى با تسامح هستند. مى‏گفت در دو سالى که در اينجاست، تا به حال نديده است کسى در خيابان با ديگرى دعوا کند و يا در خيابان کسى بوق بزند. وجود اين خصلت در مردم اينجا زمينه‏هاى رشد براى فعاليت‏هاى وهابيان و گروه‏هاى تندرو و بنيادگرا را از بين مى‏برد و بستر مناسبى براى فعاليت ماست و ما هم که سرمايه‏گذارى لازم را براى فعاليت در اين کشور پهناور با وجود بسترهاى لازم نمى‏کنيم. وى از همراهان دعوت مى‏کرد به دليل مناسب نبودن زمان سفر و مصادف بودن آن با تعطيلات عيد فطر، وقت مناسب ديگرى را براى اين کار اختصاص بدهيم تا بتوانيم شناخت بيشترى از اين کشور بزرگ دريابيم.
پس از پايان ديدار با رايزن فرهنگى، به محل سکونت بازگشتيم. آقاى حسينى همکار محلى آقاى ربانى که با ما به نزد پدرش در مؤسسه آل البيت(ع) باز مى‏گشت، مى‏گفت ماهانه دويست دلار حقوق دريافت مى‏کند. وى نيز در ميان صحبت‏هايش مى‏گفت در اندونزى نسبت به مالزى ظواهر شرع از سوى مسلمانان کم‏تر رعايت مى‏شود. وى مى‏گفت خانم هایی که در اينجا حجاب را به صورت کامل رعايت مى‏کنند و فقط چشم‏هايشان ديده مى‏شود، متأثر از بنيادگراها و وهابيان هستند.
شب به محل خریدى که در نزديکى محل سکونتمان بود رفتيم. ساختمان هشت طبقه و بسيار مجلل. هر طبقه اختصاص به فروش کالاهاى خاصى داشت. يک طبقه کتاب، يک طبقه کيف و کفش، يک طبقه اسباب بازى و لباس‏هاى کودکان و ... . در هر طبقه فروشگاه‏هاى بسيار بزرگى قرار داشت. ضمنا کالاها بسيار لوکس و قيمت‏ها نيز بسيار گران بود. برخى از همراهان اندکى خريد کردند. از فروشگاه که خارج می شدیم, ماشین-های لوکس و مدل بالایی را دیدیم که در مقابل درب ورودی فروشگاه توقف می کردند. خدمتکارانی با احترام در ماشین را باز می کردند تا سرنشینان خودروها پیاده شوند و برای خرید وارد فروشگاه شوند. به نظر آمد این مرکز خرید به قشر مرفه جاکارتا اختصاص دارد.

مؤسسۀ فرهنگی اسلامی
 

امروز سه شنبه 30 شهريور اول صبح به ديدار آقاى حکيم الهى نماينده مقام معظم رهبرى (مد ظله العالی) در اندونزى رفتيم. وى مدت سیزده سال است که در اينجا مستقر است و فعاليت مى‏کند. از ديگران شنيده‏ايم که او تجربيات بسيارى در حوزه فعاليت‏هاى خود در اندونزى دارد و بسيار موفق عمل کرده است. ساعت نه در محل کار وى حضور يافتيم. مخفف «مؤسسه فرهنگ اسلامى»، ACC است. در آغاز جلسه معارفه‏اى از دوستان انجام گرفت. در ذيل خلاصه‏اى از صحبت‏هاى او را مى‏آورم:
از شيعيان اينجا گروهى هستند که براى ديدن جمکران به ايران مى‏روند. کسانى که از اندونزى به ايران رفته‏اند و مشهد را ديده‏اند، آن را بهتر از مراکز تفريحى ايران مى‏دانند. يکى از اساتيد دانشگاه اينجا که به ايران رفته و مشهد را ديده بود، پس از بازگشت مى‏گفت اگر کسى به ايران برود و مشهد را نبيند، مثل کسى است که به اندونزى بيايد و جزيره «بالى» را نبيند که از مراکز مهم ديدنى اينجا است.
اندونزى کشورى است سرزمين «عجايب». برخى مى‏گويند هند کشور عجايب است، ولى ما مى‏گوييم اينجا کشور عجايب است. براى ديدن اينجا بخصوص در ماه ربيع الاول، اگر توانستيد بعدا در فرصت بيشترى بياييد. اينجا فرهنگ و سنتى دارند که واقعا محل بررسى دارد. آلمانى‏ها و اروپايى‏هايى به اينجا مى‏آيند و مدت‏ها مى‏مانند و سوژه‏هاى خاص خود را دنبال مى‏کنند. يکى از عجايب هفت‏گانه جهان در اندونزى است. معبدى در اينجا وجود دارد که هفت هزار سال سابقه دارد. «معبد بژبُود» براى بودايى‏هاست که از سراسر جهان در روز مشخصى جمع مى‏شوند و مراسم خاصى به جا مى‏آورند؛ مثل مراسم حج ما.
سيصد کلمه از زبان فارسى وارد زبان مالايى شده است. مالزى هفده هزار جزيره دارد. پنج هزار آن مسکونى است. جزاير ديگر چون با جزر و مد زير آب مى‏روند، فصلى از آن‏ها استفاده مى‏شود. حدود ده تا جزيره بسيار بزرگ است. دو تا از استان‏هاى مالزى در يکى از اين جزاير است. يکى از اين جزاير «جاوه» نام دارد که معروف است.
جنگل‏هاى متراکمى در اندونزى وجود دارد که محل تنفس کره زمين است که مى‏گويند اگر خراب شود، تنفس کره زمين مخدوش مى‏شود. مرکز ديگر تنفس زمين در آمازون قرار دارد.
مردم منطقه از قديم مسلمان بوده‏اند. طبق روايتى، ورود اسلام به اين منطقه در صدر اسلام بوده است. در زمان حضرت على (علیه السلام) اسلام به اينجا وارد شده است. روايت ديگر ورود اسلام به اينجا، هشت قرن پيش است. مسيحيت که منافع زيادى در اين جا دارد، سعى کرده‏اند وجهه اسلام را خراب کنند. فيليپين زمانى همه‏اش مسلمان بوده‏اند. الان نيمى از آن مسلمان‏اند. مسيحيان سعى کرده‏اند در مقابل هر مسجد کليسايى بسازند. سنگاپور که اغلب مسيحى شده‏اند. کليساى مقابل مسجد استقلال در اينجا چهار صد سال سابقه دارد. در اين منطقه به هر کجا برويد، عشق مردم به اسلام زياد است. حتى مسيحيان نيز در عيد فطر جشن مى‏گيرند. کسانى هم که به اسلام اعتقادى ندارند، بغض به اسلام ندارند. بر عکس ايران در مراسم‏هايى که در ربيع الاول گرفته مى‏شود، گاهى صد هزار نفر جمع مى‏شوند.
طول اندونزى به ميران هشت ساعت با هواپيما مسافت است؛ به مقدار مسافت تهران تا مالزى. جزيره‏اى وجود دارد که به آدم خوارها معروف است که روى درخت متولد مى‏شوند و روى درخت هم زندگى مى‏کنند و مى‏ميرند. چندى بيش خبرنگارى را گرفتند و خوردند. خود دولت هم اين‏ها را نگه داشته است براى جاذبه‏هاى گردشگرى.
مناطقى وجود دارد که ايرانيان سيصد چهارصد سال پيش وارد آنجا شده‏اند. اکنون هم نام‏هاى ايرانى دارند. در ايام محرم براى عاشورا مراسم دارند. در اين منطقه سه ميليون سيد وجود دارند که از فرزندان امام صادق (علیه السلام) هستند. سادات اندونزى شجره دارند. مؤسسه‏اى وجود دارد به نام «رابطة العلوية» که سيدها را پوشش مى‏دهند و اين شجره نامه‏ها را آن‏ها برايشان صادر مى‏کند. خانم‏هاى سيده را «شيريفه» و آقايان سيد را «حبيب» مى‏گويند.
قبل از انقلاب شيعه در اندونزى نبوده است و اگر بوده مخفى بوده است که آیت الله حکیم مبلغى را به این جا فرستاده است و به تعداد انگشتان دست شيعه شده بوده اند. بعد از انقلاب فعاليت‏هایی در اينجا آغاز شد. حدود دويست مؤلف با ما مرتبط هستند. حدود دو هزار عنوان کتاب به زبان مالايى به چاپ رسیده است. برخى از کتاب‏ها تا بيست چاپ منتشر شده است. تيراژ کتاب معمولاً در اينجا سه هزار جلد است. کتاب‏هاى ما با تيراژ ده هزار هم چاپ شده‏اند و مکرر هم چاپ شده است. همه کتاب‏ها را ما چاپ نکرده‏ايم. مراکز ديگر هم نقش داشته‏اند. برخى از کتاب‏ها تا تيراژ صد هزار هم چاپ شده است.
کتاب شب‏هاى پيشاور به مالايى ترجمه و چاپ شده است. خلاصه‏اش هم چاپ شده است. البته کتاب‏هاى ما با مميزى در اينجا چاپ مى‏شود و ما سعى مى‏کنيم مسائل مشکل دار آن‏ها را حذف کنيم. دو مرکز انتشاراتى داريم «الهدى» و «چيتر». کتاب‏هاى مهم مانند تفاسير و ... را مرکز چاپ مى‏کند و کتاب‏هاى اخلاقی و اجتماعى را بيروت چاپ مى‏کند. کتاب هایی که از مهد کودک تا دانشگاه و از علما تا عوام را پوشش می دهد.
سازمان سيا سال گذشته گزارشی درباره شيعيان جهان داده بود. آمار مربوط به اندونزى يک درصد بود که دو ميليون و پانصد هزار نفر مى‏شود. اين‏ها شيعه‏هاى ملتزم هستند ولى علاقمندان به تشيع خيلى بيشتر از اين‏هاست.
رسم الخط تا قبل از استقلال پنجاه سال پيش غربى بوده است. بعد از استقلال، «لوکارنو» زبان قبيله خودش را اجباری کرد. در اينجا بيش از بيست زبان داريم و بيش از سيصد لهجه. البته زبان‏هاى قوى‏ترى هم بوده است ، ولى «لوکارنو», زبان قبيله خودش را مسلط کرده است.
من پنج دوره سفیر در اينجا ديده‏ام: سفرا اول با حرارت بوده‏اند که وضيعت را تغيير بدهند، ولى بعد به اين نتيجه مى‏رسند که ممکن نيست. تا حالا دو ايرانى که براى تجارت آمده اند، ناموفق بوده اند. یکی از آنها سه بار تاکنون ورشکست شده است. حتى پروازهاى مستقيم به ايران ایجاد نشده است. چون اينجا مشکل اشتغال وجود دارد، ولى مسائل اينجا با مالزى تفاوت دارد. تا پانزده سال پيش از اين، وضع اقتصادى خوب بود. ولى از پانزده سال پيش اوضاع اقتصادى اينجا به هم خورد.
از هزار دانشگاه برتر جهان، چهار تا از آن‏ها اينجاست. اين جا فساد ادارى زياد است. با پنجاه دلار مى‏توان مدرک دکترى گرفت. ولى اعتبارى ندارد. کارمندان محلى ما اينجا همه مدرک دکترى دارند. ايرانى‏ها اين جا را نمى‏پسندند. دو دانشجو بيشتر نداريم. مشکلاتى هم که ايرانى‏ها در اينجا ايجاد مى‏کنند تيتر اول روزنامه‏ها مى‏شود. ما گزارش‏هايى را منعکس کرده‏ايم. حتى ما با پرواز مستقيم مخالفت کرده‏ايم. همين ديروز کسى را داشتيم که آمده بود درخواست پناهندگى داشت. ما سواد فکرى و فرهنگى مان با دانشگاه‏هاى اندونزى و مالزى قابل مقايسه نيست. در اينجا حتى مدرک خلبانى که با جان انسان‏ها سر و کار دارد، خريدارى مى‏شود.
تجربه من در اين سال‏ها اين است که اينجا خوب مديريت مى‏کنند. ویترین خوبى درست مى‏کنند. ايران از هر جهت از اين‏ها جلوتر است، ولى ويترين خوبى نداريم. در اينجا حتى بيمارستان‏هايشان بسيار مجهز است، ولى پزشک‏هاى حاذقى ندارند. ما براى معالجه حتى به ايران مى‏رويم. در مالزى بيمارستانى دارند مى‏سازند که بزرگ‏ترين بيمارستان جهان باشد، تا مثل دانشگاه هم مرکزى را ايجاد کنند تا بتواند ديگران را جذب کنند.
آقاى احمدى‏نژاد در سفر اول که به اينجا آمد گفت درهاى ايران باز است. تاجر فرش پاکستان هفته اول رفت ايران. در فرودگاه آنقدر اذيت کردند. هشتاد نفر بودند ويزا مى‏خواستند. پاسبان خواب آلوده ای به استقبال آنان رفت. گفتند رئيس جمهورتان ما را دعوت کرده است اين چه برخوردى است با ما مى‏کنيد؟
رئيس جمهور در دانشگاه سخنرانى کرد در حضور وزير و ... . دانشجويى گفت مى‏خواهم به ايران بروم و درباره عاشورا تحقيق بکنم. رئيس جمهور گفت به جاى يک بورس، دو بورس مى‏دهيم. شش ماه من و سفير پى‏گيرى کرديم، ولی به هيچ نتيجه‏اى نرسيدم. تا من رفتم قم و با هماهنگی کالج اسلامی زمينه‏اى را فراهم کردیم.
سونامى که اينجا آمد دويست هزار نفر کشته شدند. هر چه به ايران گفتيم کمکى نکردند. روزنامه‏ها هر روز نوشتند چه کشورى چقدر کمک مى‏کند. بودايى‏ها درمانگاه زدند و پنج هزار يتيم گرفتند و بردند. از اينجا کمک‏هايى را جمع کرديم. ما حداکثر بيست هزار دلار مى‏خواستيم. اين وضع باعث آبروريزى در اينجا شد. بعد از دو ماه تازه گفتند ما بايد چه بکنيم؟ الآن متأسفانه ايرانى‏ها وضع خوبى در اينجا ندارند. بعضى با پاسپورت جعلى مى‏آيند و کارهايى که مى‏کنند باعث آبروريزى است.
اسلامى که مردم در اينجا دارند اسلام ساده و بسيط است. يکى از روشنفکران اينجا مى‏گويد نه مسلمانان مسلمان واقعى‏اند، نه مسيحيان‏مان. آمريکايى‏ها هم سعى مى‏کنند که همين اسلام را الگو قرار دهند و ترويج کنند. اسلامى که با تسامح بيش از حد برخورد مى‏کند. و اين‏ها به ما مى‏گويند شما در اسلامتان خيلى سفت هستيد.
تصوف در اينجا بيشتر به معناى اخلاقى است. کتاب وصيت‏نامه امام (ره) به نام «وصيت صوفى» چاپ شده است؛ يعنى وصيت اخلاقى. مردم اينجا از نظر اخلاقى به اسلام نزديک‏تر، صبور و خوش خو هستند و از نظر مناسکى ايران به اسلام نزديک‏تر است. در اينجا دعوا و تصادف بندرت پيدا مى‏شود. خيلى قانع‏اند. با چيز جزئى زندگى مى‏کنند. همه چيز را ساده مى‏گيرند.
اينجا وزير با دنپايى بدون جوراب بيرون مى‏آيد و من ديده‏ام. رئيس جمهور را نديده‏ام او نيز همين طور است. ساده مى‏آيند و مى‏روند و بدون تکلّف هستند. اين ساده زيستى را فضيلت هم نمى‏دانند، بلکه خوى و خصلت‏شان اين است. الان برويد مقابل کاخ، يا مجلس. راحت مى‏توانيد برويد داخل و مسئولان را ببينيد. تعارف را جدى مى‏دانند، اهل تعارف نيستند. بسيار ساده و بى‏تکلّف زندگى مى‏کنند. داخل خانه‏ها بدون تشريفات و راحت هستند.
حزب محمديه 150 دانشگاه دارد. کسانى که در دانشگاه کار اجرايى دارند، شرطش اين است که حقوق نگيرند؛ به غير از اساتيد که درس مى‏دهند. برخى از اين دانشگاه ها چهل هزار دانشجو دارند و هر کس فعاليت سياسى بکند اتوماتيک خارج مى‏شود. حقوق يک استاد دانشگاه حداکثر پانصد دلار است. با اين که اين حقوق کم است واقعاً راضى هستند. نرخ بى‏سوادى با اين که خيلى فقيرتر از ايران هستند، پايين‏تر از ايران است.
مهريه عقدهايى که ما مى‏خوانيم ثروتمندانشان 000/140 تومان است. حتى با يک انگشتر يا با ده هزار تومان مهريه عقد مى‏شود.
در اينجا ده شبکه تلويزيونى وجود دارد. دو تا دولتى است و مابقى در دست بخش خصوصى است که بيشتر در دست مسیحیان است.
اقتصاد در اينجا در دست چينى‏هاست؛ مسيحى يا بودايى. حکومت در دست مسلمانان است. پر تيراژترين روزنامه‏ها در دست مسیحیان است. پر رونق‏ترين کتابفروشى‏ها نیز در دست آنهاست. شبکه های تلويزيون‏ها و راديوها هم در دست مسيحى‏هاست؛ چون مسلمانان از نظر اقتصادى ضعیف هستند، اين امورات در دست غير مسلمانان است. مسلمانان بسيار از نظر اقتصادى ضعيف هستند. افتخار مى‏کنند که با يک خارجى ازدواج کنند و بشدت تحت تأثير غرب هستند. کتاب‏هاى غربى‏ها به روز ترجمه مى‏شود. اصالتى که مسلمانان ما دارند، در اينجا وجود ندارد. اندونزى صد هزار مستخدمه فقط در پاکستان دارد. سيصد چهارصد هزار در خليج فارس مستخدمه دارند که از دوازده‏سالگى به کشورهاى ديگر مى‏روند و اين‏ها واقعا مشکلات خاص خود را دارند. بچه ها از خانواده شان دور مى‏شوند و... .
کشتی شير از استراليا به ساحل اندونزی می آید و در آنجا تبديل به لبنيات مى‏شود و داخل مى‏آيد. اينجا مى‏تواند پايگاه دام دنيا شود، ولى فقط مصرف مى‏شود. اگر يک هفته درهاى جهان به اينجا بسته شود، واقعا بيچاره مى‏شوند.
در اينجا ماهواره و اينترنت هيچ گونه محدوديتى ندارد. هر CD به هر شکل توليد و توزيع مى‏شود. دولت هيچ کنترلى ندارد. حتى بر مواد غذايى و کيفيت غذا هيچ کنترلى نيست. بر خلاف مالزى که اين مسائل را مديريت کرده است.
روزنامه Compast بزرگترين روزنامه قبلاً چهارصد هزار تيراژ داشته است.
جلسه با آقاى حکيم الهى در فضايى بسيار صميمى برگزار شد. وی سيزده سال است که در اينجا مستقر است. خانواده‏اش به ايران بازگشته است. خود او هم در نظر دارد در آينده نزديک به ايران برگردد. تسلط فراوانى به منطقه و فرهنگ و زمينه فعاليت خود پيدا کرده است و به گفته ديگران نيز واقعا موفق عمل کرده است. در هر صورت قصد بازگشت دارد.
هنگام خداحافظى از او پرسيدم آيا مسأله وقف و موقوفات هم در اندونزى وجود دارد. ضمن پاسخ مثبت به این پرسش گفت: در اندونزى به موضوع وقف اهميت فراوانى داده مى‏شود و موقوفات بيشتر در زمينه آموزش، مساجد و بيمارستان‏ها و... است.
پس از جلسه به مؤسسه آل البيت(ع) برگشتيم. خيابان‏ها بسيار شلوغ و پر ترافيک است. زمان زيادى را در ترافيک بوديم. موتور سواران بسيارى در خيابان‏ها در تردد هستند بویژه در چهار راه‏ها پشت چراغ قرمزها چند رديف موتور مى‏ايستند و پس از سبز شدن چراغ دسته جمعى حرکت مى‏کنند. موتورها هم همه مثل هم است. ظاهرا هوندا 70 است. موتور سواران همه کلاه بر سر دارند.
ماشين‏هاى مدل بالا در خيابان‏ها در ترددند. شيشه اغلب ماشين‏ها دودى است. فقر و ندارى در کنار وجود ساختمان‏هاى بسيار بلند و خيابان‏ها و پل‏هاى بسيار، در گوشه و کنار شهر به چشم مى‏خورد. شهر جاکارتا هيجده ميليون جمعيت دارد و يکى از بزرگ‏ترين و شلوغ‏ترين شهرهاى جهان به شمار مى‏رود. جاکارتا برخلاف تهران توسعه آن افقى است. به غير از ساختمان‏هاى دولتى و مراکز تجارى که در ساختمان‏هاى بلند قرار دارند و بيشتر در دو طرف دو خيابان اصلى شهر جاى دارند، مابقى شهر را خانه‏هاى ويلايى و کم سطح تشکيل مى‏دهند. به همين دليل وسعت و گستردگى شهر جاکارتا بسيار بزرگ‏تر از تهران است که ساختمان‏هاى بلند مرتبه و برج‏هاى فراوانى براى سکونت در آن وجود دارد.
حاج آقاى حسينى مسئول مؤسسه آل البيت (ع) مى‏گفت دختران بسيارى در اندونزى وجود دارند. مى‏توان گفت در برابر هر مرد چهار خانم قرار مى‏گيرد. به همين دليل است که خانم‏هاى زيادى از اندونزى به عنوان خادمه جهت کارکردن به کشورهاى ديگر مى‏روند.
اکنون که اين يادداشت را مى‏نويسم ساعت يک بعد از ظهر است. امروز ظهر نهار را ميهمان آقاى حاج آقای حسينى در مؤسسه آل البيت (ع) بوديم. خانواده‏اش که در طبقه سوم مؤسسه ساکن است غذاى بسيار لذيذى پخته بود. برنج همراه با رشته و مرغ و خورشت بادمجان. حاج آقاى حسينى اين چند روز پذيرايى بسيار خوبى از همراهان کرد. يکى از دوستان از خونگرمى و مهمان‏نوازى آقاى حسينى و بخصوص نهار امروز آقاى حسينى را که ديد، گفت ما بايد به تشيع دوباره ايمان بياوريم. واقعا روحيات و خلقيات کسى مى‏تواند وسيله جذب ديگران باشد.
پس از خوردن نهار و استراحت به فرودگاه خواهيم رفت تا به مالزى برويم. اندونزى با ايران 30/2 دقيقه اختلاف دارد. البته در نيمه دوم سال اين اختلاف 5/3 ساعت مى‏شود. در مالزى اين اختلاف ساعت در نيمه اوّل 5/3 ساعت و در نيمه دوم سال که يکى دو روز ديگر آغاز مى‏شود، 5/4 ساعت مى‏شود.
نکته جالب توجهى که امروز در محوطۀ «مؤسسه فرهنگ اسلامى» ديدم، دو خانم جوانی بودند که براى خريد کتاب از کتابفروشى مؤسسه آمده بودند. پس از بيرون آمدن از کتابفروشى سوار موتور شدند که بروند. راننده کلاه بر سرداشت و حجاب او معلوم نبود که پوشش دارد يا نه. ولى راکب آن پوشش کامل اسلامى داشت. يکى از همراهان، صحنه دو خانم موتور سوار با پوشش اسلامى را سوژه مناسبى ديد. از آنان اجازه خواست تا عکس بگيرد. راننده پايين آمد و کلاه خود را برداشت. معلوم شد پوششی بر سر نداشته است. در کنار دوستش که محجبه بود با موتور عکس انداختند. دوستمان گفت خانمى که حجاب اسلامى او کامل بود گفت اگر مى‏خواهيد من هم پوششم را بردارم تا عکس بگيرد که به او گفتم نه. مسأله حجاب و ديندارى در اندونزى واقعاً نکته قابل مطالعه است. به ظواهر شريعت، بویژه حجاب، اغلب تقیدی نيست. ولى به هنگام نماز از پوشش سر و حجاب کامل اسلامى استفاده مى‏کنند. در ظاهر چنين ديديم که افراد با حجاب اسلامى در مالزى نسبت به اندونزى بيشترند.
نکته ديگرى که بدان بايد اشاره کنم ظاهر ساده و بدون آلايش خانم‏ها و آقايان و حتى جوان‏هاست. خودآرايى در خانم ها به چشم نمى‏خورد؛ حتى در خانم‏هاى جوان. در پسرها نيز قيافه‏هاى نخراشيده و نتراشيده و اجق وجق نديديم.
بعد از ظهر ساعت چهار آماده حرکت به فرودگاه شديم. دو سه ساعتى بود که باران شديدى باريده بود. گفتند هنگامى که باران مى‏بارد ترافيک شديد مى‏شود. بايد زودتر به سمت فرودگاه حرکت کنيم. با دو ماشين به فرودگاه آمديم. يک ساعت در راه بوديم. پسر حاج آقاى حسينى که در سفارت ايران در اندونزى کار مى‏کند به نمايندگى از سفارت همراه ما آمده تا اگر مشکلى در خروج پيش بيايد کمک کند. او کارت سياسى بر سينه زده بود و تا محل ورود به سالن انتظار پرواز ما را همراهى کرد. وى به هنگام ورود ما به جاکارتا نيز همراه باراننده‏اى از طرف پدرش به فرودگاه آمده بود تا ما را به مؤسسه آل البيت (ع) ببرد. فرزند حاج آقاى حسينى نيز خوش مشربى و خونگرمى را از پدرش به ارث برده است. او در سفر به شمال جاکارتا، همراه ما بود. پدرش مى‏گفت از جمع شما خوشش آمده است. با وى خداحافظى کرديم و قرار گذاشتيم در ايران او را ببينيم.
اکنون که اين يادداشت‏ها را مى‏نويسم ساعت هشت شب است. در فرودگاه جاکارتا هستيم. تشريفات ورودى انجام گرفته است و در سالن انتظار نشسته‏ايم که اعلام کنند سوار هواپيما شويم. ساعت 30/8 به وقت کوالالامپور پرواز داريم.
منبع:فصلنامه وقف ميراث جاويدان ش 74