معماري داخلي در هنر سنتي ايران
معماري داخلي در هنر سنتي ايران
معماري داخلي در هنر سنتي ايران
نويسنده :حسين سلطان زاده
هنر معماري در گذشته کمابيش مانند برخي از ديگر هنرها و حرفه ها به صورتي جامع شامل طراحي فضاهاي بيروني و ترکيب حجمي، و همچنين طراحي فضاهاي داخلي مي شد و فعاليت معماري از هنر معماري چندان متمايز نبود و افراد به صورت عملي آموزش مي ديدند و تجربه کسب مي کردند تا زماني که به صورت عملي در طراحي انواع فضاها به مراتب بالاي حرفه اي دست مي يافتند. البته با وجود آنکه تخصص معماري به صورتي بارز به رشته هاي تخصصي و متمايز تقسيم نشده بود، اما آشکار است که عده اي از معماران در بعضي از زمينه هاي خاص مانند طراحي و ساخت مقرنس مهارت پيدا مي کردند و بيشتر در آن زمينه ها فعاليت مي کردند.
شايد بتان معماري داخلي اينگونه از بناها را به دو گونه طبقه بندي کرد: نخست گونه اي از معماري داخلي که طراحي حياط مرکزي و فضاهاي پيرامون آن را در بر مي گيرد و سپس معماري داخلي درون فضاهاي پيرامون حياط را که به مفهوم معماري داخلي در دوره معاصر نزديک است. سادگي نماهاي بيروني اين نوع از فضاها که هم به دليل فشردگي و پيوستگي بافت شهري بود و هم در بيشتر موارد دلايل اجتماعي و فرهنگي داشت، موجب مي شد که معماري داخلي آنها اهميت بسيار فراواني داشته باشد، به ويژه آنکه کمابيش همه اوقات زندگي زنان و کودکان- به جز هنگام خريد، مهماني رفتن، زيارت و حمام رفتن- در داخل خانه سپري مي شد.
اهميت معماري داخلي در بناهاي درونگرا به سبب بافت کالبدي شهرها و ساختار اجتماعي و فرهنگي موجود در آنها بسيار بيشتر از جايگاه معماري داخلي در بناها برونگرا به خصوص ساختمان هاي برونگراي واقع در حاشيه درياي خزر بود؛ زيرا مردم ساکن در حاشيه درياي خزر نسبت به کساني که در نواحي مرکزي و کويري کشور زندگي مي کردند، زمان بسيار بيشتري را در خارج از فضاي داخلي خانه زندگي مي کردند و بخش قابل توجهي از زمان خود را در فضاي باز بيروني صرف مي کردند و از سوي ديگر مصالح قابل توجهي از زمان خود را در فضاي باز بيروني صرف مي کردند و از سوي ديگر مصالح مورد استفاده در بناهاي واقع در حاشيه درياي خزر و مقدار رطوبت موجود در هواي آنجا و کم دوامي واحدهاي مسکوني در آنجا نسبت به نواحي مرکزي و کويري موجب کم اهميت شدن طراحي فضاهاي داخلي و تزيينات معماري در حالت عمومي مي شد. (2)
ظرافت لوح سر ستون ها، پاستون و بدنه ستون هاي تخت جمشيد و شماري از نگاره هاي باقي مانده در گاه هاي چندکاخ و همچنين نماي برخي از مقابر صخره اي هخامنشي که به نظر مي رسد در طراحي آنها از نماي کاخ هاي سکونت گاهي و تشريفاتي – حکومتي نيز استفاده شده، حاکي از اهميت معماري داخلي در اين مجموعه است.
يکي از شاهکارهاي معماري باقي انده در عرصه طراحي داخلي، کاخ سروستان در فارس است که براي طراحي فضاهاي داخلي آن ابداع بسيار کم نظيري صورت گرفته است و آن استفاده از رديف زوج ستون هايي در دو سوي برخي از فضاهاي داخلي است که در شکل دهي به فضاي داخلي و عمق بخشيدن به سطوح نقش ويژه اي داشته است و از برخي جنبه ها مي توان آنگونه اي از مداخله در سطح بسيار بالا براي طراحي داخلي يک فضا به شمار آورد. در بيشاپور نيز آثاري از برخي فضاها و سطوح داخلي کاخ ها باقي مانده که حاکي از اهميت طراحي فضاي داخلي آنهاست.
در کاخ سروستان افزون بر کاربرد عناصر مهمي مانند ستون تزييني در فضاي داخلي، از اصل بر هم زدن تقارن نيز براي ايجاد فضاهاي داخلي متنوع استفاده شده است و فضاهاي داخلي واقع در دو سمت محور اصلي به صورتي غيرمتقارن طراحي شده اند، در حالي که در بيشتر بناهاي کهن مانند کاخ اردشير از تقارن استفاده مي شد.
در کاخ چهلستون در قزوين متعلق به دوره صفويه نيز از اصل عدم تقارن براي ايجاد اتاق هايي متنوع استفاده شده است. عمارت عالي قاپو و چهلستون در اصفهان و چيني خانه اردبيل از جمله ساختمان هايي هستند که هنوز بخش عمده اي از طراحي داخلي فضاهاي آنا باقي مانده و نمايانگر اهميت معماري داخلي در معماري سنتي ايران است. (4)
کاربرد آيينه کاري براي تزيين فضاهاي داخلي چه به صورت تزييني براي تالارها و اتاق هاي پذيرايي و چه با هدف مفهومي براي ايجاد سبکي و معنويت در فضاهاي آييني يکي ديگر از جلوه هاي اهميت طراحي فضاهاي داخلي در معماري ايراني به شمار مي آيد.
شيوه نگارگري ايراني که به صورت دو بعدي از دوره تيموري به بعد قسمت هايي از فضا يا عناصري از محيط به شکل سه بعدي ترسيم مي شد، موجب شده است که برخي از بخش ها و عناصر فضا بهتر نشان داده شود و برخي از قسمت هاي آن کمتر مورد توجه قرار گيرد.
چنان که مي توان مشاهده کر که کمتر سقف فضاهاي معماري در نگاره ها ترسيم شده باشد، اما کف و ديوارها و عناصر روي آنها غالباً به خوبي نشان داده شده است.
ساختار فضاي داخلي و چارچوب اصلي طراحي آن در وهله نخست از سازه و عناصر باربر آن پيروي مي کرد. براي نمونه مي توان به ساختار يک اتاق اشاره کرد که تعدادي جرز در دو سوي اتاق در زير قسمت هايي از تاق که نقش شبيه به يک تير داشتند، قرار داشت که بين آنها ديواري جدا کننده ساخته مي شد که در قسمت هايي که کم عمق بود، در يک يا دو سطح روي هم طاقچه هايي براي قرار دادن برخي از اشيا تعبيه مي کردند.
سازماندهي سازه اي اتاق را به اين ترتيب نيز مي توان بيان کرد که غالباً دو ديوار عمود بر حياط نقش باربر داشتند و براي سبک کردن آنها، در فواصلي معين که بار کمتري وارد مي شد، فضاي تاقچه هايي را در آنها در مي آورند که هم ديوار سبک شده باشد و هم از فضاي خالي آن استفاده کرده باشند. پنجره ها در سطح مجاور و موازي حياط قرار داده مي شد که متناسب با چگونگي و نوع اتاق يا تالار، وسعت و اهميت آن، از در – پنجره يا پنجره ارسي استفاده مي کردند. (5)
از اره يا پايين ديوار ايوانها و برخي ديگر از فضاها را با کاشي مي پوشاندند تا در برابر ساييدگي مقاومت بيشتري داشته باشد. براساس اسناد موجود از دوره تيموريان به بعد به خصوص در دوره صفويه از نقاشي ديواري نيز براي تزيين فضاي داخلي استفاده مي کردند. براي پوشاندن سطح ديوارهاي برخي از ايوانها از کاشي و آجر بهره مي بردند.
کف اتاقهاي ساده را با آجر مي پوشاندند؛ اما براي پوشاندن کف تالارها و ايوان ها کاشي استفاده مي کردند. در روي کف اتاق يا تالار به طور معمول فرش مي انداختند و روي آن مي نشستند. افراد عالي مقام غالباً در روي زيراندازي که در روي فرش مي انداختند مي نشستند و به مخده تکيه مي دادند. معمولاً پادشاهان، حکام، و افراد عالي مقام در هنگام برگزاري مراسم تشريفاتي روي يک تخت طراحي شده که محل جلوس آنان بود، مي نشستند و ساير افراد بر روي زمين مستقر مي شدند. در چند نگاره مشاهده شده که اگر يک يا دو مهمان عالي مقام نيز در يک مجلس حضور داشتند، در مواردي براي آنان از نوعي صندلي چهارپايه مانند استفاده مي شد.
1. جايگاه معماري داخلي در طراحي فضا
شايد بتان معماري داخلي اينگونه از بناها را به دو گونه طبقه بندي کرد: نخست گونه اي از معماري داخلي که طراحي حياط مرکزي و فضاهاي پيرامون آن را در بر مي گيرد و سپس معماري داخلي درون فضاهاي پيرامون حياط را که به مفهوم معماري داخلي در دوره معاصر نزديک است. سادگي نماهاي بيروني اين نوع از فضاها که هم به دليل فشردگي و پيوستگي بافت شهري بود و هم در بيشتر موارد دلايل اجتماعي و فرهنگي داشت، موجب مي شد که معماري داخلي آنها اهميت بسيار فراواني داشته باشد، به ويژه آنکه کمابيش همه اوقات زندگي زنان و کودکان- به جز هنگام خريد، مهماني رفتن، زيارت و حمام رفتن- در داخل خانه سپري مي شد.
اهميت معماري داخلي در بناهاي درونگرا به سبب بافت کالبدي شهرها و ساختار اجتماعي و فرهنگي موجود در آنها بسيار بيشتر از جايگاه معماري داخلي در بناها برونگرا به خصوص ساختمان هاي برونگراي واقع در حاشيه درياي خزر بود؛ زيرا مردم ساکن در حاشيه درياي خزر نسبت به کساني که در نواحي مرکزي و کويري کشور زندگي مي کردند، زمان بسيار بيشتري را در خارج از فضاي داخلي خانه زندگي مي کردند و بخش قابل توجهي از زمان خود را در فضاي باز بيروني صرف مي کردند و از سوي ديگر مصالح قابل توجهي از زمان خود را در فضاي باز بيروني صرف مي کردند و از سوي ديگر مصالح مورد استفاده در بناهاي واقع در حاشيه درياي خزر و مقدار رطوبت موجود در هواي آنجا و کم دوامي واحدهاي مسکوني در آنجا نسبت به نواحي مرکزي و کويري موجب کم اهميت شدن طراحي فضاهاي داخلي و تزيينات معماري در حالت عمومي مي شد. (2)
2. پيشينه معماري داخلي در ايران
ظرافت لوح سر ستون ها، پاستون و بدنه ستون هاي تخت جمشيد و شماري از نگاره هاي باقي مانده در گاه هاي چندکاخ و همچنين نماي برخي از مقابر صخره اي هخامنشي که به نظر مي رسد در طراحي آنها از نماي کاخ هاي سکونت گاهي و تشريفاتي – حکومتي نيز استفاده شده، حاکي از اهميت معماري داخلي در اين مجموعه است.
يکي از شاهکارهاي معماري باقي انده در عرصه طراحي داخلي، کاخ سروستان در فارس است که براي طراحي فضاهاي داخلي آن ابداع بسيار کم نظيري صورت گرفته است و آن استفاده از رديف زوج ستون هايي در دو سوي برخي از فضاهاي داخلي است که در شکل دهي به فضاي داخلي و عمق بخشيدن به سطوح نقش ويژه اي داشته است و از برخي جنبه ها مي توان آنگونه اي از مداخله در سطح بسيار بالا براي طراحي داخلي يک فضا به شمار آورد. در بيشاپور نيز آثاري از برخي فضاها و سطوح داخلي کاخ ها باقي مانده که حاکي از اهميت طراحي فضاي داخلي آنهاست.
در کاخ سروستان افزون بر کاربرد عناصر مهمي مانند ستون تزييني در فضاي داخلي، از اصل بر هم زدن تقارن نيز براي ايجاد فضاهاي داخلي متنوع استفاده شده است و فضاهاي داخلي واقع در دو سمت محور اصلي به صورتي غيرمتقارن طراحي شده اند، در حالي که در بيشتر بناهاي کهن مانند کاخ اردشير از تقارن استفاده مي شد.
در کاخ چهلستون در قزوين متعلق به دوره صفويه نيز از اصل عدم تقارن براي ايجاد اتاق هايي متنوع استفاده شده است. عمارت عالي قاپو و چهلستون در اصفهان و چيني خانه اردبيل از جمله ساختمان هايي هستند که هنوز بخش عمده اي از طراحي داخلي فضاهاي آنا باقي مانده و نمايانگر اهميت معماري داخلي در معماري سنتي ايران است. (4)
کاربرد آيينه کاري براي تزيين فضاهاي داخلي چه به صورت تزييني براي تالارها و اتاق هاي پذيرايي و چه با هدف مفهومي براي ايجاد سبکي و معنويت در فضاهاي آييني يکي ديگر از جلوه هاي اهميت طراحي فضاهاي داخلي در معماري ايراني به شمار مي آيد.
3. معماري داخلي به روايت نگاره هاي ايراني
شيوه نگارگري ايراني که به صورت دو بعدي از دوره تيموري به بعد قسمت هايي از فضا يا عناصري از محيط به شکل سه بعدي ترسيم مي شد، موجب شده است که برخي از بخش ها و عناصر فضا بهتر نشان داده شود و برخي از قسمت هاي آن کمتر مورد توجه قرار گيرد.
چنان که مي توان مشاهده کر که کمتر سقف فضاهاي معماري در نگاره ها ترسيم شده باشد، اما کف و ديوارها و عناصر روي آنها غالباً به خوبي نشان داده شده است.
ساختار فضاي داخلي و چارچوب اصلي طراحي آن در وهله نخست از سازه و عناصر باربر آن پيروي مي کرد. براي نمونه مي توان به ساختار يک اتاق اشاره کرد که تعدادي جرز در دو سوي اتاق در زير قسمت هايي از تاق که نقش شبيه به يک تير داشتند، قرار داشت که بين آنها ديواري جدا کننده ساخته مي شد که در قسمت هايي که کم عمق بود، در يک يا دو سطح روي هم طاقچه هايي براي قرار دادن برخي از اشيا تعبيه مي کردند.
سازماندهي سازه اي اتاق را به اين ترتيب نيز مي توان بيان کرد که غالباً دو ديوار عمود بر حياط نقش باربر داشتند و براي سبک کردن آنها، در فواصلي معين که بار کمتري وارد مي شد، فضاي تاقچه هايي را در آنها در مي آورند که هم ديوار سبک شده باشد و هم از فضاي خالي آن استفاده کرده باشند. پنجره ها در سطح مجاور و موازي حياط قرار داده مي شد که متناسب با چگونگي و نوع اتاق يا تالار، وسعت و اهميت آن، از در – پنجره يا پنجره ارسي استفاده مي کردند. (5)
از اره يا پايين ديوار ايوانها و برخي ديگر از فضاها را با کاشي مي پوشاندند تا در برابر ساييدگي مقاومت بيشتري داشته باشد. براساس اسناد موجود از دوره تيموريان به بعد به خصوص در دوره صفويه از نقاشي ديواري نيز براي تزيين فضاي داخلي استفاده مي کردند. براي پوشاندن سطح ديوارهاي برخي از ايوانها از کاشي و آجر بهره مي بردند.
کف اتاقهاي ساده را با آجر مي پوشاندند؛ اما براي پوشاندن کف تالارها و ايوان ها کاشي استفاده مي کردند. در روي کف اتاق يا تالار به طور معمول فرش مي انداختند و روي آن مي نشستند. افراد عالي مقام غالباً در روي زيراندازي که در روي فرش مي انداختند مي نشستند و به مخده تکيه مي دادند. معمولاً پادشاهان، حکام، و افراد عالي مقام در هنگام برگزاري مراسم تشريفاتي روي يک تخت طراحي شده که محل جلوس آنان بود، مي نشستند و ساير افراد بر روي زمين مستقر مي شدند. در چند نگاره مشاهده شده که اگر يک يا دو مهمان عالي مقام نيز در يک مجلس حضور داشتند، در مواردي براي آنان از نوعي صندلي چهارپايه مانند استفاده مي شد.
پي نوشت ها :
1. سلطان زاده، حسين، تخت جمشيد، چاپ پنجم، تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1386، ص 104.
2. سلطان زاده، حسين. “از خانه تا آپارتمان” فصلنامه معماري و فرهنگ، ش 23، 1384، ص 148.
3. سلطان زاده، حسين. معماري و شهرسازي به روايت شاهنامه فردوسي، تهران، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1377، ص 50.
4. عبدي بيگ شيرازي، روضه الصفات، مقدمه از ابوالفضل هاشم اوغلي رحيموف، مسکو: انتشارات دانش، 1974.ص37
5. سلطان زاده، حسين، پنجره هاي قديمي تهران، تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1375، ص21.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}