نگارگري هاي فرشچيان و رنگ هاي اعجاب انگيز
نگارگري هاي فرشچيان و رنگ هاي اعجاب انگيز
نگارگري هاي فرشچيان و رنگ هاي اعجاب انگيز
نويسنده : فرانسيس ريشار
لازمه هنر نگارگري معاصر ايران اين است که آفريننده آن علاوه بر اينکه از ذوق و استعداد مضاعفي برخوردار است. در عين حال که نقش آفرين چيره دستي است، به خوبي و با ظرافتي تمام بايد از ريزه کاري هاي يکي از غني ترين سنت هاي نقاشي عالم نيز آگاه و بر اسرار فني و رموز زيباشناسي آن دست يافته باشد.
هرکه براي نخستين بار طرح يا نقاشي از محمود فرشچيان را ملاحظه کند، هيجان شديدي خود احساس مي کند و از همان اولين لحظه در مي يابد که فرشچيان هنرمندي است که اگرچه همه اصول و منابعي را که استادان پيش از او مي دانستند چگونه از آن بهره برداري کنند، عميقاً به خوبي مي شناسد، با اين همه اثري خلق مي کند که تشخص ويژه خود را داراست. همين کيمياگري است که فرشچيان را به عنوان يکي از استاداني مطرح کرده که هرگز کسي از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به غنا و تهوع آنها خسته نمي شود.
کيست که تحت تأثير جاذبه آن آزمونه (پالت) غني و سرشاري که ازرنگ هاي گونه گون نقاشي هاي فرشچيان آفريده مي شود، قرار نگيرد؟ او با شجاعتي بي سابقه و شگفت انگيز در به کار بردن رنگ هاي بسيار تند که گاه ملايم و رنگ باخته به نظر مي آيد، از حسن غريزي و خدادادي بهره مي برد که همان رنگها را باسايه روشن هايش به صورت يکي از زيباترين و دلرباترين ويژگي هاي نگارگري معاصر ايران به جلوه در آورده است. از اين رو است که بينندگان خود را در برابر برترين سنت موروثي رنگ آميزي و تذهيب کاري ايراني مي يابند. همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تيموري و صفوي که به گونه اي باورنکردي، احساس شگرف و درک پيشرفته اي از “رنگ” داشتند. آن حس با مشاهده هر روز مناظر و چشم اندازهاي ايران با کوهستان هاي پوشيده در رنگ هاي اعجاب انگيز و آسمان رنگارنگش که از زيباترين آسمان هاي عالم است، در بينندگان نيرومند تر و شفاف تر مي شد. اين که آسمان ايراني نوبه به نوبه از رنگي سرخ و آتشين که گويا زرين است به رنگي آبي و گسترده که ستارگان درخشان آن را آراسته و در آن جاي گرفته اند در مي آيد، همان تناوب سنتي مينياتور ايراني است و همين احساس به حد کمال نيز در هنرمند ما وجود دارد. او آن را با مهارت و ظرافت خاصي بر روي آزمونه خود در هم مي آميزد و با تنوع رنگ ها و سايه روشن هاي مواج آن هنر آفريني مي کند.
در رويکرد به هنر فرشچيان پر دامنه واطلاع وسيع او از مجموعه آثار تصويرسازي سنتي ايران را بايد به خاطر سپرد. او با روشن بيني ماهرانه و ظريفي پرده هاي نقاشي را که متقدمان بر او با الهام از متون پرآوازه ادب فارسي ساخته و پرداخته اند؛ به خوبي مي شناسد و همين متون که شاهنامه فردوسي و خمسه نظامي است، همواره روح ايرانيان را تقويت مي بخشد و عرصه هاي رزم و صحنه هاي بزم و منظره هاي شکار و لحظه هاي ديدارهاي عاشقانه در آنهاست که يکي پس از ديگري در آن پرده هاي نقاشي ظاهر مي شود و بدين وسيله دنياي تصورات و تخيلات ايرانيان فرهيخته، آباد و سرسبز مي شود؛ منظور همان دنيايي است که شعر، فرمانرواي بلامنازع آن، همواره در خدمت بيان مفاخر و مايه مباهات گذشته اي فارغ از قيد زمان است. فرشچيان که مايه گرفته و انباشته از همان مجموعه است، مقام مشخصي را در سلسله نقاشان سنتي ايران داراست. به اين پرندگان خيال انگيز، به سيمرغ هايي که بعضي آسمان ها را زير بال و پر خود گرفته اند يا بدين قهرمانان اساطيري ايران باستان که نبردهاي دليرانه آنان را هنر اين نگارگر به زمان حاضر آورده، بينديشيم. همه اينان که نموداري از انسان هايي هستند که در شرايطي سخت پايداري مي کردند، سراينده نغمات و آفريننده لحظاتي هستند که آدمي مي کوشد تا از نحوست فضا و قدر، يا گردش همان چرخ گردوني که طالع بينان سعي در رازگشايي آن دارند، بگريزد.
فرشچيان در آثار خود موفق مي شود لحظاتي از آن خوشبختي فراگير را به چنگ آورد و به منظور آرامش بخشيدن به ما، قلم موي تحسين برانگيز و فريباي خود را بر روي کاغذ پاي بر جاي نگهدارد؛ ولي بي هيچ ترديد سخن گفتن درباره هنر اين هنرمند بزرگ بدون يادآوري و بيان تخيل فوق العاده و باورنکردني و خلاقيت توانمند او مشکل مي نمايد؛ هنري که مي توان گفت به صورت رويا جلوه گري مي کند؛ رويايي که دوستان ايراني ما آن چنان اهميتي در تعبيرش قائلند که آن رادر حد پيشگويي مي شمارند.
پيچ و خم فراز و نشيب هايي که آرايه ترکيبات نگارگري فرشچيان دارد نيز در خدمت همين روياست. آنها حالتي از همان ابرهايي هستند که مظهر جاودانگي اند؛ نمادي که ايرانيان از آغاز قرون وسطي براي پوشش و آرايش آسمان ها در مينياتورهاشان پذيرفته و به کار گرفته بودند. اين پيچ و خم ها و منحني هاي بي شمار ما را با خود به گرداب هاي بي پاياني از روياها مي برد و درباره خودمان به پرسش وا مي دارد که:ما کيستيم؟ از کدامين جهانيم؟ آيا ما از ساکنان همين جهاني هستيم که قلم موي فرشچيان آن را بدين صورت در آورده است؟ اين هنرمند ما را به همراه خود در برابر سوالات و پي جويي هاي بزرگي از زندگي انسان قرار مي دهد. آن مردان جوان، زنان يا فرشتگان که شايد نيز همان “پريان” باشند، به بهترين وجه احساسات والا و لطيفي را متجلي مي سازند.
کيست که چهره هاي فريبا و دلرباي زناني را که شاهکار اين هنرمند گويي به آن جان بخشيده است با ديده تحسين ننگريسته باشد؟ آنان با دلربايي که آميزه اي از صفا و پاکي و هيجان انگيزي شديد است، تماشا کننده را محسور خود مي سازند و او را به دنبال خيال مي کشانند.
چه تضادي ميان جامه هاي کمرنگ و رخساره هاي سبز با آن نگاه هاي آتشين و غيرقابل نفوذ است؟ اين پري پيکران، دامن کشلان از لابه لاي جامه هاي گره زده و چين و شکن شان همانند شعله هايي آتشين سر بر مي آورند و با حمايل هاي بلند رنگارنگ که گرد بر دوششان مي پيچد، گويا براي رقصيدن آهنگ مي نوازند! اين پيچ و خم دادن و اوج و حضيض بخشيدن بدان چهره ها همان نگارگري است که دقيقاً درراستاي سنت نقاشان بزرگ هرات در پايان قرن پانزدهم ميلادي قرار دارد؛ و مگر توجه عميق بدان و بيان دل انگيز آن نيست که کمال الدين بهزاد نقاش را بزرگترين استاد در ميان همه مينياتوريست هاي ايران ساخته است؟ بهزاد نيز قاعدتاً آن را از زندگي صوفيانه خود الهام گرفته که او را در تحقق چنين نوآوري اعجاز آميز و کريمانه مجاز ساخته است.
هنر فرشچيان در اين جهت بسيار توانمند است؛ زيرا با زبردستي خيره کنندهاي که برخلاف منش و روش ظريف اوست، با قدرتي کوبنده با انسان امروزي سخن مي گويد و براساس سنت نگارگري ايراني، در دنيايي فارغ از زمان، در ناکجاآباد از راه و رسم موضوعات بنيادي زندگي انسان، نيروي حيات بخش و شورش و عشق، نبرد با عناصر ناسازگار، دلدادگي و شيفتگي، اندوه و مرگ سرود مي سرايد. هنر ايراني آن چنان سرشار از دنياي لبريز از مظاهر و تصاوير است که به خودي خود جهاني ديگر است و فرشچيان کليد اين جهان را داراست. او ما را به دنبال خويش به گشت و گذار اسرار آميزي مي برد که تخيلمان مسحور و مجذوب و نيازمان به زيبايي، سيراب مي شود و با خشنودي کامل به اين جادوگر که همان نگارگر است تن مي دهيم و سر مي سپاريم تا او ما را به راز گشايي و کشف دنياي از نعمت و توانگري که هيچ گمان بدي را در آن راه نيست، ببرد.
با اين همه، براي متوجه شدن و درک کامل غناي کامل اين دستاورد صورتگري که خطوط و ظرافت کاري اش همانند چين و شکن زلفان محبوبان، آن قدر ظريف است که نامرئي به نظر مي رسد، راهي به جز آفرين گفتن و تحسين کردن نمي ماند. بايد عنان خيال را رها کنيم تا به دنبال تخيل اين هنرمند برود و بگذاريم او ما را با خود به همان خلسه يا “حال” تقريباً صوفيانه ببرد. آيا زيباتر از اين مي توان به ذوق و قريحه اين هنرمند اداي احترام کرد؟
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.
هرکه براي نخستين بار طرح يا نقاشي از محمود فرشچيان را ملاحظه کند، هيجان شديدي خود احساس مي کند و از همان اولين لحظه در مي يابد که فرشچيان هنرمندي است که اگرچه همه اصول و منابعي را که استادان پيش از او مي دانستند چگونه از آن بهره برداري کنند، عميقاً به خوبي مي شناسد، با اين همه اثري خلق مي کند که تشخص ويژه خود را داراست. همين کيمياگري است که فرشچيان را به عنوان يکي از استاداني مطرح کرده که هرگز کسي از لذت بردن از آثار او و مجذوب شدن به غنا و تهوع آنها خسته نمي شود.
کيست که تحت تأثير جاذبه آن آزمونه (پالت) غني و سرشاري که ازرنگ هاي گونه گون نقاشي هاي فرشچيان آفريده مي شود، قرار نگيرد؟ او با شجاعتي بي سابقه و شگفت انگيز در به کار بردن رنگ هاي بسيار تند که گاه ملايم و رنگ باخته به نظر مي آيد، از حسن غريزي و خدادادي بهره مي برد که همان رنگها را باسايه روشن هايش به صورت يکي از زيباترين و دلرباترين ويژگي هاي نگارگري معاصر ايران به جلوه در آورده است. از اين رو است که بينندگان خود را در برابر برترين سنت موروثي رنگ آميزي و تذهيب کاري ايراني مي يابند. همان سنت بازمانده از نقاشان دوران تيموري و صفوي که به گونه اي باورنکردي، احساس شگرف و درک پيشرفته اي از “رنگ” داشتند. آن حس با مشاهده هر روز مناظر و چشم اندازهاي ايران با کوهستان هاي پوشيده در رنگ هاي اعجاب انگيز و آسمان رنگارنگش که از زيباترين آسمان هاي عالم است، در بينندگان نيرومند تر و شفاف تر مي شد. اين که آسمان ايراني نوبه به نوبه از رنگي سرخ و آتشين که گويا زرين است به رنگي آبي و گسترده که ستارگان درخشان آن را آراسته و در آن جاي گرفته اند در مي آيد، همان تناوب سنتي مينياتور ايراني است و همين احساس به حد کمال نيز در هنرمند ما وجود دارد. او آن را با مهارت و ظرافت خاصي بر روي آزمونه خود در هم مي آميزد و با تنوع رنگ ها و سايه روشن هاي مواج آن هنر آفريني مي کند.
در رويکرد به هنر فرشچيان پر دامنه واطلاع وسيع او از مجموعه آثار تصويرسازي سنتي ايران را بايد به خاطر سپرد. او با روشن بيني ماهرانه و ظريفي پرده هاي نقاشي را که متقدمان بر او با الهام از متون پرآوازه ادب فارسي ساخته و پرداخته اند؛ به خوبي مي شناسد و همين متون که شاهنامه فردوسي و خمسه نظامي است، همواره روح ايرانيان را تقويت مي بخشد و عرصه هاي رزم و صحنه هاي بزم و منظره هاي شکار و لحظه هاي ديدارهاي عاشقانه در آنهاست که يکي پس از ديگري در آن پرده هاي نقاشي ظاهر مي شود و بدين وسيله دنياي تصورات و تخيلات ايرانيان فرهيخته، آباد و سرسبز مي شود؛ منظور همان دنيايي است که شعر، فرمانرواي بلامنازع آن، همواره در خدمت بيان مفاخر و مايه مباهات گذشته اي فارغ از قيد زمان است. فرشچيان که مايه گرفته و انباشته از همان مجموعه است، مقام مشخصي را در سلسله نقاشان سنتي ايران داراست. به اين پرندگان خيال انگيز، به سيمرغ هايي که بعضي آسمان ها را زير بال و پر خود گرفته اند يا بدين قهرمانان اساطيري ايران باستان که نبردهاي دليرانه آنان را هنر اين نگارگر به زمان حاضر آورده، بينديشيم. همه اينان که نموداري از انسان هايي هستند که در شرايطي سخت پايداري مي کردند، سراينده نغمات و آفريننده لحظاتي هستند که آدمي مي کوشد تا از نحوست فضا و قدر، يا گردش همان چرخ گردوني که طالع بينان سعي در رازگشايي آن دارند، بگريزد.
فرشچيان در آثار خود موفق مي شود لحظاتي از آن خوشبختي فراگير را به چنگ آورد و به منظور آرامش بخشيدن به ما، قلم موي تحسين برانگيز و فريباي خود را بر روي کاغذ پاي بر جاي نگهدارد؛ ولي بي هيچ ترديد سخن گفتن درباره هنر اين هنرمند بزرگ بدون يادآوري و بيان تخيل فوق العاده و باورنکردني و خلاقيت توانمند او مشکل مي نمايد؛ هنري که مي توان گفت به صورت رويا جلوه گري مي کند؛ رويايي که دوستان ايراني ما آن چنان اهميتي در تعبيرش قائلند که آن رادر حد پيشگويي مي شمارند.
پيچ و خم فراز و نشيب هايي که آرايه ترکيبات نگارگري فرشچيان دارد نيز در خدمت همين روياست. آنها حالتي از همان ابرهايي هستند که مظهر جاودانگي اند؛ نمادي که ايرانيان از آغاز قرون وسطي براي پوشش و آرايش آسمان ها در مينياتورهاشان پذيرفته و به کار گرفته بودند. اين پيچ و خم ها و منحني هاي بي شمار ما را با خود به گرداب هاي بي پاياني از روياها مي برد و درباره خودمان به پرسش وا مي دارد که:ما کيستيم؟ از کدامين جهانيم؟ آيا ما از ساکنان همين جهاني هستيم که قلم موي فرشچيان آن را بدين صورت در آورده است؟ اين هنرمند ما را به همراه خود در برابر سوالات و پي جويي هاي بزرگي از زندگي انسان قرار مي دهد. آن مردان جوان، زنان يا فرشتگان که شايد نيز همان “پريان” باشند، به بهترين وجه احساسات والا و لطيفي را متجلي مي سازند.
کيست که چهره هاي فريبا و دلرباي زناني را که شاهکار اين هنرمند گويي به آن جان بخشيده است با ديده تحسين ننگريسته باشد؟ آنان با دلربايي که آميزه اي از صفا و پاکي و هيجان انگيزي شديد است، تماشا کننده را محسور خود مي سازند و او را به دنبال خيال مي کشانند.
چه تضادي ميان جامه هاي کمرنگ و رخساره هاي سبز با آن نگاه هاي آتشين و غيرقابل نفوذ است؟ اين پري پيکران، دامن کشلان از لابه لاي جامه هاي گره زده و چين و شکن شان همانند شعله هايي آتشين سر بر مي آورند و با حمايل هاي بلند رنگارنگ که گرد بر دوششان مي پيچد، گويا براي رقصيدن آهنگ مي نوازند! اين پيچ و خم دادن و اوج و حضيض بخشيدن بدان چهره ها همان نگارگري است که دقيقاً درراستاي سنت نقاشان بزرگ هرات در پايان قرن پانزدهم ميلادي قرار دارد؛ و مگر توجه عميق بدان و بيان دل انگيز آن نيست که کمال الدين بهزاد نقاش را بزرگترين استاد در ميان همه مينياتوريست هاي ايران ساخته است؟ بهزاد نيز قاعدتاً آن را از زندگي صوفيانه خود الهام گرفته که او را در تحقق چنين نوآوري اعجاز آميز و کريمانه مجاز ساخته است.
هنر فرشچيان در اين جهت بسيار توانمند است؛ زيرا با زبردستي خيره کنندهاي که برخلاف منش و روش ظريف اوست، با قدرتي کوبنده با انسان امروزي سخن مي گويد و براساس سنت نگارگري ايراني، در دنيايي فارغ از زمان، در ناکجاآباد از راه و رسم موضوعات بنيادي زندگي انسان، نيروي حيات بخش و شورش و عشق، نبرد با عناصر ناسازگار، دلدادگي و شيفتگي، اندوه و مرگ سرود مي سرايد. هنر ايراني آن چنان سرشار از دنياي لبريز از مظاهر و تصاوير است که به خودي خود جهاني ديگر است و فرشچيان کليد اين جهان را داراست. او ما را به دنبال خويش به گشت و گذار اسرار آميزي مي برد که تخيلمان مسحور و مجذوب و نيازمان به زيبايي، سيراب مي شود و با خشنودي کامل به اين جادوگر که همان نگارگر است تن مي دهيم و سر مي سپاريم تا او ما را به راز گشايي و کشف دنياي از نعمت و توانگري که هيچ گمان بدي را در آن راه نيست، ببرد.
با اين همه، براي متوجه شدن و درک کامل غناي کامل اين دستاورد صورتگري که خطوط و ظرافت کاري اش همانند چين و شکن زلفان محبوبان، آن قدر ظريف است که نامرئي به نظر مي رسد، راهي به جز آفرين گفتن و تحسين کردن نمي ماند. بايد عنان خيال را رها کنيم تا به دنبال تخيل اين هنرمند برود و بگذاريم او ما را با خود به همان خلسه يا “حال” تقريباً صوفيانه ببرد. آيا زيباتر از اين مي توان به ذوق و قريحه اين هنرمند اداي احترام کرد؟
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}