وطن ما


 

نويسنده : علي عارفي




 
نام وطن چه دلکش و زيباست
جان بخش و دلفريب و دلاراست
زان خوبتر دگر سخني نيست
شيرين تر از تمام لغت هاست
از بهر من شنيدن نامش
بالاترين لذايذ دنياست
يک لفظ هست و معني بي حد
پنهان در آن هزار معماست
اين آسمان صاف که در آن
صدها هزار مشعله پيداست
در آن هزار ديدة حساس
شب تا به صبح، گرم تماشاست
اين مهر تابناک که نورش
بس کم نظير در همه عنبر است
هم دلرباتر از رخ دلبر
هم روشناتر از دل داناست
اين خاک مشک بيز که او را
اندر جهان نه مثل و نه همتاست
آبش چو سلسبيل و هوايش
همچون هواي خلد، فرح زاست
سنگ جبال و خاک صحاريش
ياقوت و درّ و گوهر يکتاست
شهر و ده و مناظر زيبايش
چون روضه بهشت، مصفاست
تهران او، عروس جهان است
پاريس اگر عروس اروپاست
کانون علم و دانش و فرهنگ
شهر و ديار مردم داناست
اين کشور عزيز تر از جان
جانم فداش، اين وطن ماست
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.