جایگاه قرض‌الحسنه در اندیشه‌ی اسلامی و تفکر رضوی (1)


 

نويسنده:مهدی آقابابایی
منبع : اختصاصي راسخون



 

یکی از سنت‌های حسنه و الهی قرض‌الحسنه می‌باشد. که در این مقاله درباره جایگاه قرض‌الحسنه در اندیشه‌ی اسلامی و سیره ی رضوی علیه‌السلام بحث نموده‌ایم؛ و برای روشن شدن این فریضه از فرهنگ لغت، قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام بهره‌های کامل را بردیم و در پایان هم قرض‌الحسنه را در سیرهای رضوی علیه‌السلام و روایاتی که از آن بزرگوار پیرامون قرض و قرض‌الحسنه بوده و فلسفه‌ی تحریم ربا بحث نموده‌ایم، و در کلمه ای حضرت در باره فلسفه تحریم ربا فرموده‌اند: ربا باعث می‌شود که قرض‌الحسنه و اعمال نيك در جامعه از بين برود؛ و اینک مطالب را تقدیم به دوستداران سنت حسنه می‌نماییم.
واژگان کلیدی:
قرض‌الحسنه، ربا، وام، قرض، روایات، آیات و ...
مقدمه:
قرض‌الحسنه سنت اسلام است که اقتصاد را در خدمت عقیده می‌گیرد.
قرض‌الحسنه، تجلی حاکمیت ارزش‌های اخلاقی و مبانی عقیدتی بر سودجوئی‌های اقتصادی است.
قرض‌الحسنه، نوعی ایثار است و ربا یکی از انواع پلید استثمار.
قرض‌الحسنه، همان اندازه ارزشمند است که ربا ضد ارزش است.
قرض‌الحسنه، وام دادن به خداست و کدام مؤمن است که از وام دادن به خدا احساس تردید یا پشیمانی نماید؟
سوء استفاده از این سنت اصیل قرآنی هرگز نمی‌تواند بهانه‌ای برای گریز و احیاناً برخورد با این مستحب قطعی اسلام باشد.
بیاییم در پرتو انوار قرآن و معصومین علیهم السلام زندگی را از معنویت و ایثار سرشار سازیم و این سنت مذهبی را بار دیگر در جامعه‌ی بزرگ اسلامی با اهداف و شیوه‌های خداپسندانه آن؛ احیاء نماییم.

قرض در فرهنگ اسلامی
 

قرض، جزیی از ارکان یک نظام اقتصادی است که دارای نتایجی اجتماعی می‌باشد و در قرآن و روایات به اهمیت آن تاکید فراوانی شده است.
نظام ربوی یک نظام اقتصادی است که درست در مقابل قرض‌الحسنه جای دارد. اگر هدف نظام ربوی را بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم، عبارت است از: افزایش سود و سرمایه و ایجاد روحیه‌ی تکاثر و ظلم و زور.
اما قرض نتایجی، چون زنده کردن روح عطوفت در جامعه و ایجاد قسط و عدالت دارد. مختصر اینکه ربا بر ظلم و تعدی و جمع کردن مال بنا شده و قرض بر ایثار و احسان ومردمداری استوار گشته است.
از این رو قرض، ربا را از صحنه‌ی اقتصادی بیرون می‌کند. در قرآن ربا نظام زشت و منکر اقتصادی شمرده شده است و به قرض توصیه و تاکید شده و این دو قابل جمع نیستند به این صورت که بر سیستم اقتصادی هم نظام ربوی حاکم باشد و هم نظام قرض‌الحسنه و میانشان نهایت تضاد و افتراق می‌باشد.

قرض در مفهوم لغت
 

«قرض» واژه‌اى است عربى كه معادل فارسى آن «وام» است، اين كلمه در اصل به معنى قطع كردن و بريدن است.
قرض: نوعى است از بريدن، قطع مكان و گذشتن از آن‌را قطع مكان و قرض مكان گويند. (مفردات راغب). «وَ إِذٰا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذٰاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ» (1) چون آفتاب غروب می‌کرد از آن‌ها به طرف شمال متمايل می‌شد و آن‌ها در كهف در وسعت بودند. طبرسى فرموده: اصل آن بريدن با دندان است و وام را قرض گويند كه شخص جزئى از مال خود را قطع كرده به دیگری می‌دهد به نیت اينكه خود مال يا بدل آن‌را بعداً بدهند.
اقراض به معنى قرض دادن است: «إِنْ تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ...» (2) مادۀ اقراض در قرآن همه جا در بارۀ قرض دادن به خدا آمده و همه با وصف «حَسَناً» مقيّد شده است انفاق در راه خدا قرض دادن به خدا خوانده شده كه آن از طرف خدا برگردانده خواهد شد و اشاره به حتمی بودن مزد آن است.
قيد «حسن» ظاهراً مفيد آن است كه انفاق از مال پاك و با نيّت پاك و با قصد قربت باشد و بعداً پشيمان نگردد و با منّت و اذيّت بعدى توأم نباشد به نظرم جملۀ «لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لاٰ أَذىً- ... يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمُ ابْتِغاٰءَ مَرْضاٰتِ الله وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (3) بيان «حسن» است.
مي¬شود گفت همۀ اعمال نيك اعمّ از بدنى و مالى قرض‌الحسنه‌اند كه آن‌ها به خدا تحويل مي¬شوند و خدا در مقابل پاداش خواهد داد آيۀ أَقِيمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ ... (4)
دليل آن است و گر نه ايتاء زكوة داخل در قرض‌الحسنه مي¬باشد.
در قرآن مجيد قرض به معنى «وام» متداول بكار نرفته بلكه همه در عمل نيك و يك جا در معنى تجاوز استعمال شده كه در اول ذكر شد. (5)

قرض در اصطلاح حقوقی
 

در قانون مدنی ایران ماده‌ی 648 ضمن استعمال واژه‌ی قرض از آن چنین تعریف شده است:
«قرض عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می‌کند که طرف مزبور، مثل آن را از حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل، قیمت یوم الرد را بدهد». (6) در این ماده قانون هم به قرض و هم قیمی و هم قرض با کالا و هم با نقد و پول اشاره شده است.

تاریخچه قرض‌الحسنه
 

«قرض‌الحسنه» جزئى از اركان نظام اقتصادى اسلام است و در مقابل آن رباخوارى قرار دارد. در دوران جاهليت قرض در ميان مردم متداول بوده است.
ولى فردى كه به ديگرى قرض مى‌داد، معمولاً از بدهكار بيش از آنچه به او داده بود طلب مى‌نمود و يا اين كه از او هديه‌اى گرفته و يا بدهكار را برده و بندۀ خود دانسته و يا بر او منّت مى‌نهاد. در اين شرايط اسلام با آوردن واژۀ «حَسَنه» آن سيستم غلط را كه ارمغانى براى جامعه جز افزايش سود و سرمايۀ رباخواران و بدبختى ساير اقشار جامعه به همراه نداشت ردّ نمود و با تشويق مردم به دادن وام بدون بهره روح عطوفت و برادرى و عدل را در مسلمانان زنده نمود. بايد توجه داشت كه در اقتصاد اسلامى كه هدف آن اجراى عدالت اجتماعى است بايد همۀ فرمول‌ها و داروهايى كه براى شفاى جامعۀ اسلامى تجويز شده به كار گرفته شود تا نتيجۀ مورد نظر بدست آيد. در نتيجه «قرض‌الحسنه» هنگامى مى‌تواند کار آیی كامل و نتيجۀ عالى داشته باشد كه ديگر اصول اقتصادى اسلام چون توليد، كار، ايثار، تعاون و هميارى و پرداخت واجبات مالى چون زكات و خمس نيز در كنار آن قرار گيرد. (7)
در تاریخ اسلام، رسول اکرم صلی الله علیه و آله بنیان گذار اولین صندوق امانت بودند، ایشان از زمانی که در مکه زندگی می‌کردند مورد اعتماد و امانت مردم بودند و امانت مردم را برای آن‌ها نگه داری می‌کردند و از این جهت «محمد امین» لقب یافته بودند و آن گاه که به دستور خداوند عازم مدینه شدند، چون خود فرصت رساندن امانت‌های مردم را نداشتند، حضرت علی علیه‌السلام را مأمور برگرداندن امانت‌های مردم کردند. (8)
در كشور ايران، اوّلين صندوق قرض‏الحسنه به صورت امروزى آن، در سال 1348 شمسى در مسجد قديمى لرزاده تهران به نام «صندوق قرض‏الحسنه ذخيره جاويد» تأسيس شد و به تدريج صندوق‏هاى ديگرى در نقاط مختلف كشور به ويژه در شهرهاى مذهبى به‏وجود آمد. به طورى كه تا پايان سال 1365 شمسى، تعداد كلّ صندوق‏هاى قرض‏الحسنه موجود در كشور به حدود 2200 واحد بالغ مى‏شد. (9)

قرض در قرآن کریم
 

در قران کریم، قرض در ردیف مسائلی چون صدقه، انفاق، زکات و نماز آمد، و این حاکی از اهمیت آن است. همان‌طور که نماز با تعالی روح و رشد عبودیت، موجب ارتباط با مبدأ هستی است و به جا آوردن آن موجب دوری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی می‌گردد، قرض و صدقه و انفاق و زکات هم موجب تقرب به خداوند عالم می‌شود. در سوره توبه آیه 103 خداوند می‌فرماید: ای پیامبر! از مؤمنان زکات بستان که مال و جان آنان پاک گردد. همچنین صدقه و زکات و انفاق، چه واجب و چه مستحب؛ تعالی بخش روح و اوج ارتباط انسان با خداوند است و علاوه بر این در جامعه تعدیل ثروت و توازن اجتماعی را به بار می‌آورد. (10)
اگر روزی بشر به مرحله‌ای از رفاه اقتصادی برسد، باز هم برای این منظور قرض و صدقات و خمش و زکات لازم است.
بحث از قرض در قرآن در 5 سوره آمده است: بقره، مائده، تغابن، مزمل و حدید؛ و در مجموع در دوازده آیه بحث از قرض شده و در همه موارد «قرضاً حسناً» آمده است.

تفسیر آیه قرض‌الحسنه
 

این آیه با لحنی بسیار زیبا و احساس برانگیزی مردم را به کمک کردن به یکدیگر دعوت می‌کند و به آنان تذکر می‌دهد که وقتی کسی از مال خود انفاق می‌کند و مال خود را در اختیار نیازمندان می‌گذارد، به منزله‌ی این است که به خدا قرض داده باشد، روشن است که خدا نیازی به قرض ندارد و او بی نیاز مطلق است ولی با این تعبیر بندگان خود را به کمک کردن به یکدیگر تشویق می‌کند و می‌خواهد آن‌ها بدانند که این کار نیک آن‌ها بدون پاداش نیست و همان‌گونه که وقتی کسی به کسی قرض بدهد، بدهکار در موقع خود بدهی را خواهد پرداخت در اینجا نیز خداوند خود را بدهکار چنین افرادی فرض می‌کند آن هم به این صورت که موقع پرداخت بدهی، آن را چندین برابر خواهد داد و کسی که به دیگران احسان می‌کند پاداش عمل خود را چند برابر مقابل آن خواهد یافت. در پایان آیه یک مطلب مهم را بیان می‌کند و می‌فرماید: این خداست که روزی کسی را می‌بندد و یا می‌گشاید. البته می‌دانیم آن خود از روی ضوابط و معیارهایی است که بعضی از آن‌ها را می‌دانیم و از جمله‌ی آن‌هاست کار کردن و تلاش برای کسی درآمد بیشتر که در غالب وارد باعث فراوانی روزی می‌شود. تنبلی و سستی و کم کاری باعث تنگدستی می‌شود ولی جز این‌ها ضابطه‌ها و معیارها و عوامل دیگر هم وجود دارد که ما از آن‌ها بی خبریم ولی به هر حال تنگی و گشادی روزی در دست خداست و همه به سوی او بر می‌گردند. (11)

پاداش قرض
 

دو آیه از آیات قرض در سوره حدید
 

آیه 11: «من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم».
کیست آن کس که به صورتی نیکو به خداوند قرض (وام) بدهد، تا آن را برای او دو چندان کند و مزدی نیکو (کریمانه) بهره¬ی او شود.

شرایط انفاق و قرض در راه خدا
 

در آیه یازدهم تعبیر از همه حساس‌تر است : خدا را وام گیرنده، و انسان‌ها را وام دهنده می‌شمرد، وامى که مسئله تحریم ربا در آن راه ندارد و چندین برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته می‌شود، اضافه بر پاداش عظیمى که در هیچ اندیشه‌ای نمی‌گنجد!
این‌ها همه براى این است که بینش‌های انحرافى و انگیزه‌های حرص و آز و حسد و خودخواهى و طول امل را که مانع از انفاق است از میان ببرد، و جامعه‌ای بر اساس پیوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عمیق بسازد.
تعبیر به (قرضا حسنا) در آیه فوق اشاره‌ای به این حقیقت است که وام دادن خـود انـواع و اقسامى دارد که بعضى را (وام نیکو) و بعضى را وام کم ارزش و یا حتى بى ارزش می‌توان شمرد.
قرآن مجید شرائط وام نیکو را در برابر خداوند یا به تعبیر دیگر (انفاق ارزشمند) را در آیات مختلف بیان کرده است، و بعضى از مفسران از جمع آورى آن ده شرط استفاده کرده‌اند.
1 - از بهتریـن قـسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم باخذیه الا ان تغمضوا فیه و اعلموا ان الله غنى حمید: (اى کسانى که ایمان آورده‌اید از اموال پاکیزه‌ای که به دست آورده‌اید، یا از زمین براى شما خارج ساخته‌ایم انفاق کنید، و بـه سـراغ قسمت‌های ناپاک براى انفاق نروید در حالى که خودتان حاضر نیستید آن‌ها را بپذیرید مگر از روى اغماض، و بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است)(12)
2 - از اموالى که مورد نیاز انسان است باشد، چنانکه می‌فرماید و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة : (آن‌ها دیگران را بر خود مقدم می‌دارند هر چند شخصاً شدیداً نیازمند باشند). (13)
3 - به کسانى انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویت‌ها را در نظر گیرد للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله : (انفاق شما) مخصوصاً براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در محاصره قرار گرفته‌اند. (14)
4 - انفاق اگر مکتوم باشد بهتر است : و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم : (هرگاه آن‌ها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید براى شما بهتر است) (15)
5 - هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى : (اى کسانى که ایمان آورده‌اید انفاق‌های خود را با منت و آزار باطل نکنید) (16)
6 - انفاق باید تواءم با اخلاص و خلوص نیت باشد ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله : (کسانى که اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق می‌کنند) (17)
7 - آنچه را انفاق می‌کند کوچک و کم اهمیت بشمرد هر چند ظاهراً بزرگ باشد: و لا تمنن تستکثر: (به هنگام انفاق منت مگذار و آن‌را بزرگ مشمر) (18)
8 - از اموالى باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون : (هرگز به حقیقت نیکوکارى نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید) (19)
9 - هرگز خود را مالک حقیقى تصور نکند، بلکه خود را واسطه‌ای میان خالق و خلق بداند: و انفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه : (انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است) (20)
10 - و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن‌را می‌پذیرد: انما یتقبل الله من المتقین (خداوند تنها از پرهیزگاران قبول می‌کند) (21)
و در حدیث آمده که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: لا یقبل الله صدقه من غلول (خداوند هیچ‌گاه انفاقى را که از طریق خیانت است نمی‌پذیرد).
آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است، ولى منحصر به این‌ها نیست، و با دقت و تأمل در آیات و روایات اسلامى به شرایط دیگرى نیز می‌توان دست یافت.
ضمناً آنچه گفته شد بعضى از شرائط (واجب) محسوب می‌شود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط کمال است (مانند ایثار به نفس در موقع حاجت خویشتن) که عدم وجود آن ارزش انفاق را از میان نمی‌برد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نیز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسیارى از آن‌ها در مورد وام‌های معمولى نیز صادق اسـت، و به اصطلاح از شرائط لازم، یا شرط کمال (قرض‌الحسنه) می‌باشد. (22)

صدقه و قرض اختصاص به مردان ندارد
 

آیه 18: «ان المصدقین و المصدقات و اقرضوا قرضاً حسناً یضاعف له و لهم اجر کریم».
خداوند به مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده‌ای که به خدا قرض‌الحسنه می‌دهند، نام برده شده که بیانگر تساوی مرد و زن در اجر اخروی این امر معنوی اجتماعی است.
این دو آیه از سوره حدید را که مورد توجه قرار دادیم. آیه‌ی قبل و آیه 12 که مربوط به انفاق است، بیانگر اصلی کلی در سیستم اقتصادی است؛ یعنی اگر در جامعه‌ای به این سه موضوع (انفاق، صدقه و قرض) عمل شود، فاصله‌ی اقتصادی بین ثروتمندان و فقرا خصوصاً در معرف تا حدودی از بین می‌رود و تعادل و توازن اجتماعی به وجود می‌آید و جامعه از طهارت معنوی برخوردار می‌شود. بدیهی است که این سه موضوع نیز قابل جمع است، چون هر کسی – چه زن باشد چه مرد- هم می‌تواند انفاق کند، هم صدقه و هم قرض و زکات بدهد. چه خوب است، همان‌طور که صندوق‌هایی تحت عنوان قرض‌الحسنه برای قرض تاسیس شده می‌شود، برای صدقه و انفاق هم صندوق‌هایی تاسیس گردد تا به صورت رسمی به این مهم همت گمارده شود.
وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ (23)
خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت؛ و از آن‌ها، دوازده نقيب‏[سرپرست‏] برانگيختيم؛ و خداوند (به آن‌ها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و به رسولان من ايمان بياوريد و آن‌ها را يارى كنيد، و به خدا قرض‌الحسنه بدهيد [در راه او، به نيازمندان كمك كنيد]، گناهان شما را مى‏پوشانم‏[می‌بخشم‏]؛ و شما را در باغ‌هایی از بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى‏كنم. اما هر كس از شما بعد از اين كافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَليمٌ. (24)
اگر به خدا قرض¬الحسنه دهيد، آن را براى شما مضاعف مى‏سازد و شما را مى‏بخشد؛ و خداوند شکر کننده و بردبار است!

مقصود از قرض دادن به خداوند
 

دو احتمال در این باره متصور است:
1- خداوند خود را به جای محتاج و فقیر قرار داده و کسی که به نیازمندی قرض دهد، مثل این است که به خدا قرض داده است. البته خداوند می‌تواند فقیر را غنی کند، ولی همه‌ی امور طبق مشیت خداوند، واسطه و وسیله می‌خواهد و در اینجا اغنیاء را وسیله قرار داده تا آنان را بیازماید و موجبات کمال معنوی آنان را فراهم آورد.
2- منظور از قرض دادن به خداوند قرض دادن به پیامبر و امام معصوم و پیشوایان مسلمانان است. به این بیان که مال خداوند به مصداق آیه‌ی خمس «فان لله خمسه و لله الرسول و لذی القربی؛ خمس مال خدا و رسول و ذی القرباست» از آن رسول می‌باشد و در اینجا هم قرض به خدا قرض به خلیفه‌ی خداوند است که پیامبر است و بعد از آن حضرت، امام معصوم و در زمان غیبت نائب امام.
روایت معروف که قرض حسن یعنی صله به امام است آورده شود.
ثواب قرض دادن چند برابر است؟
در روایات آمده است که ثواب قرض دادن 18 برابر است، اما اگر قرض را یکی از مصادیق انفاق بدانیم ثواب آن به هفتصد برابر و حتی بیشتر از آن می‌رسد.
خداوند در قرآن می‌فرماید:
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ».
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، یک‌صد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‏كند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت)، وسيع، و (به همه چيز) داناست.

محسنین یعنی قرض‌الحسنه
 

إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (25) ما تو را از نیکوکاران قرار دادیم.
امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه‌ی شریفه فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای کسی که وارد مجلس می‌شد جای می‌داد و برای محتاج وام تهیه می‌کرد و از ضعفا طرفداری می‌نمود. (26)
قرض‌الحسنه معروف است:
خداوند در قرآن می‌فرماید:
لا خَيْرَ في‏ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ...(27)
در بسيارى از سخنانِ درِگوشى (و جلسات محرمانه) آن‌ها، خير و سودى نيست؛ مگر كسى كه (به اين وسيله)، امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند.
در این آیه سه موضوع در کنار هم آمده است: صدقه، معروف و اصلاح میان مردم.
از امام صادق علیه‌السلام سئوال شد که مقصود از معروف در این آیه چیست؟ حضرت فرمودند: منظور قرض‌الحسنه است. (28)
بنابراین قرض‌الحسنه خود مصداقی از معروف در لغت؛ یعنی، آنچه شناخته شده باشد و در مقابلش، آن چیزی است که شناخته نشده باشد. به بیان دیگر معروف، آن چیزی است که عقل و شرع به خوب بودن آن قضاوت کنند و چون قرض‌الحسنه موضوعی است که عقل آن را تحسین می‌کند لذا «معروف» نامیده شده است.
افزون بر آیه‌ی فوق، حدیثی از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که آن حضرت می‌فرماید: «انما حرم الله عزوجل الربا لکیلا یمتنع الناس من اصطناع المعروف» (29) خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از عمل به «معروف» محروم نشوند.
و در پایان به فلسفه¬ی ربا از لسان امام رضا علیه¬السلام اشاره می نماییم.
با توجه به اینکه آنچه در مقابل ربا قرار دارد قرض‌الحسنه است، در این حدیث از قرض به عنوان معروف نام برده شده است.

قرض‌الحسنه بر (نیکی) است.
 

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ» (30)
ترجمه: در نيكوکاری و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد! و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!
بِر شامل همه نیکی‌هایی است که عقل و شرع آن را تایید می‌کند. اثم هم شامل همه‌ی بدی‌هایی است که عقل و شرع، آن را ناپسند می شمارد.
قرض‌الحسنه مصداقی از بر و ربا هم که در مقابل قرض‌الحسنه است، مصداق اثم است و در قرآن هم از رباخواران به نام «کفار اثیم» یاد شده است.
بنابراین قرض‌الحسنه مصداقی از بر است که در قرآن به آن دستور می‌دهد و ربا مصداقی از اثم است که خداوند از آن نهی می‌کند. (31)
نسبت بین عنوان بِرّ و قرض‌الحسنه در قرآن، از لحاظ منطقی «عموم و خصوص مطلق» است، زیرا هر قرض‌الحسنه ای بِرّ است؛ اما هر بِرّی قرض‌الحسنه نیست.

قرض‌الحسنه در سنت (در کلام اهل بیت علیهم السلام)
 

مؤمن خود را مقروض نمی‌کند
قرض خواستن بدون نیاز و اضطرار خلاف منش و شخصیت انسانی است و در روایات اسلامی قرض بدون حاجت مکروه دانسته شده است و اساساً هر فرد مؤمنی باید بکوشد تا خود را مقروض نکند، چه اینکه فردی که مقروض می‌شود، خود را در مقبل طلبکار کوچک می‌بیند و احساس سرافکندگی می‌کند و این، دور از کرامت ذاتی انسان است که خداوند به او داده و انسان را گرامی داشته است، مضافاً اینکه فرد مقروض، آسایش روحی و تمرکز فکر خود را از دست می‌دهد و چه بسا از انجام کارهای مثبت و مفید که نیازمند آرامش روحی است، باز ماند.
در قرآن مجید و احادیث متعددی که در دست داریم برای ادای قرض، ثواب زیادی بیان شده، اما از سوی دیگر، دریافت قرض، خاصه بدون نیاز مورد مذمت قرار گرفته است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که آن حضرت می‌فرماید: «ایاکم و الدَّین فانه شین الدین» (32)
بپرهیزید از مدیون شدن که آن موجب خواری دین می‌شود. همچنین از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام روایت شده است: «ایاکم و الدین فانه مذله بالنهار و مهمه بالیل؛ (33) بپرهیزید از اینکه خود را مدیون سازید که آن موجب ذلت روز و غم شب است.».
نتیجه طبیعی قرض گرفتن است بنابراین تا انسان تا ناچار نباشد بهتر است که قرض نگیرد.

ثواب قرض دادن
 

امام صادق علیه‌السلام نقل می‌نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که به مؤمنی قرض دهد و منتظر بماند تا پرداخت قرض برای او امکان پذیر شود، مال او پاکیزه می‌ماند و تا زمانی که قرض را برگرداند، فرشتگان بر او درود می‌فرستند» (34)
امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هیچ مسلمانی به خاطر خدا به مسلمان دیگر قرض نمی‌دهد، مگر اینکه زمانی که مالش باز گردد، خداوند پاداش او را همانند پاداش صدقه حساب می‌نماید. (35)
امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ثواب قرض هجده برابر است و اگر بمیرد آن مال جزء زکات حساب خواهد شد.
راوی گوید: شینیدم که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: بیشتر دوست دارم قرض بدهم از اینکه همانند آن را ببخشم؛ و نیز فرمودند: کسی که قرض مدت دار بدهد و سر وقت قرض پرداخت نشود، هر روزی که از آن وقت می گذرد، ثوابی همچون ثواب یک دینار صدقه در هر روزی برای او خواهد بود. (36)
امام صادق علیه‌السلام نقل می‌نماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بیشتر دوست دارم هزار درهم را دو بار قرض دهم تا اینکه یک بار صدقه بدهم و همان‌طور که حلال نیست بدهکارت با قرض توانایی، پرداخت مالت را به تأخیر بیندازد، اگر می‌دانی توانایی ندارد، جایز نیست او را در فشار قرض دهی. (37)

قرض‌الحسنه و صدقه
 

عن عبدالله بن مسعود رضی الله عنه ان النبی صلی الله علیه و آله قال: کل قرض صدقه.
عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: هر قرضی پیش خدا، صدقه محسوب می‌شود. (38)

قرض سنت جاودان
 

فی خبر طویل عن الصادق علیه‌السلام: «اما الوجوه الاربعه (التی یلزمه فیها التفقه من وجوه اصطناع المعروف) فقضاء الدین، و العاریه، و القرض و اقراءُ الضیف واجبات فی السنه» (39)
امام صادق علیه‌السلام در روایتی طولانی و مفصل فرمود: اما انواع چهارگانه خبر عبارتند از:
1- پرداخت بدهی؛ 2- عاریه دادن؛ 3- قرض دادن؛ 4- مهمانی دادن؛
که این‌ها در سنت واجب است.

حکم قرض دادن و گرفتن
 

در روایات معتبره برای وام گرفتن ثواب‌های بسیار وعده داده شده، چنانچه در ترک آن هم عذاب‌های شدید ذکر گردیده و در بعضی موارد وام دادن واجب و ترک آن حرام و در پاره‌ای موارد قرض دادن مستحب و ترک آن مکروه است. ولی قرض گرفتن مکروه است در صورتی که احتیاج به گرفتن قرض نداشته باشد؛ و هرگاه محتاج به گرفتن فرض شود کراهت آن خفیف می‌شود و شدت و کمی کراهت تابع شدت و کمی احتیاج است. پس هر اندازه احتیاج کمتر باشد، کراهت قرض خواستن بیشتر می‌شود و هر اندازه احتیاج به قرض بیشتر شود، کراهت آن کمتر می‌گردد تا جایی که هیچ کراهت ندارد بلکه گاهی واجب می‌شود قرض بگیرند به اینکه امر واجبی مثل حفظ جان یا عرض بسته به وام گرفتن باشد.
کسی که زمینه‌ی ادای دین ندارد، احتیاط آن است که قرض نگیرد و خود را مدیون نسازد مگر در صورت ضرورت.

ثواب وام دادن و عقاب ترک آن
 

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: کسی که به مؤمنی وام دهد و او را تا هنگام توانائی‌اش مهلت دهد، برای مالی که به وام داده، ثواب زکات برایش خواهد بود و ملائکه برایش دعا و طلب رحمت می‌نمایند تا هنگامی که طلب خود را دریافت نماید. (40)
و نیز فرمود: کسی که وام دهد به برادر مسلمان خود، از برای او است به هر درهمی که به قرض داده، هم وزن کوه احد از کوه‌های مکه معظمه و طور سینا، حسنات و اگر در مطالبه نمودن طلب خود از بدهکار، با او رفق و مدارا نماید، مانند برق جهنده روشن از صراط بگذرد بدون عذاب و معطلی حساب و کسی که برادر مسلمانش حال خودش را نزد او شکایت کند، پس به او وام ندهد، خداوند بهشت را بر او حرام می‌فرماید در روزی که به نیکوکاران پاداش می‌دهد. (41)

چاره‌ای از پرداخت بدهی نیست
 

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: کسی که مسامحه کند و از رساندن حق به صاحبش درنگ نماید در حالی که توانایی دارد، هر روزی که می‌گذرد گناه عشاری بر او است. (عشار کسی است که به امر ظالم از مردم ده یک می‌گیرد). (42)
حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام می‌فرماید: کسی که در راه خدا شهید شد از هر گناهی پاک می‌شود مگر بدهی که کفاره ندارد، یا باید دینش پرداخت شود یا طلبکار ببخشد وگرنه شهید هم گرفتار بدهی‌اش هست. (43)
و نیز می‌فرماید: نخستین قطره خونی که از شهید ریخته می‌شود، تلافی تمام گناهانش می‌شود مگر بدهی که علاجش منحصر به پرداختن می‌باشد. (44)
و برای اهمیت مطلب همین بس که مردی از انصار مُرد و دو دینار بدهکار بود، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او نماز نخواند تا اینکه بعضی از بستگانش ضامن شدند که بدهی او را بپردازند، آنگاه حضرت بر او نماز گذارد. (45)
مروی است که معاویه بن وهب، این حدیث را بر حضرت صادق علیه‌السلام عرضه داشت فرمود: درست است و جز این نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرمود، برای آنکه مسلمانان اندرز بگیرند و اهمیت دین را بدانند و آن را کوچک نشمرده و به صاحبش رد کنند و گر نه هر یک از رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه‌السلام و حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زمانی که از دنیا رفتند، مدیون بوده و به ادای دین خود وصیت فرمودند و پس از فوت هر یک وصی او دینش را اداء کرد. (46)
و خلاصه معنی حدیث آن است مدیون بودن مذموم نیست و جایز است. چیزی که حرام است مسامحه کردن در ادای دین می‌باشد.

مؤمن خیانت نمی‌کند.
 

خیانت مانند دزدی صورت‌های متفاوتی دارد. یک مورد آن این خواهد بود که فردی از دیگری پولی قرض کند، ولی آن را به موقع نپردازد و بدهی خود را در بوته‌ی فراموشی اندازد.
ابوثمامه به امام جواد علیه¬السلام عرض کرد: می‌خواهم مجاور مکه و مدینه منوره بگردم در حال که بدهکارم. حضرت فرمود: به محل خود برگردد تا بدهیت را بپردازی و مبادا از دنیا بروی و خدای را ملاقات کنی در حالی که بدهکار باشی زیرا مؤمن خیانت نمی‌کند. (47) و اگر بتوانی بدهی‌ات را پرداخت کنی و نپردازی و به زیارت بروی، یک نوع خیانت است و مؤمن خیانت نمی‌کند... (فان المؤمن لا یخون) (48)

نپرداختن بدهی، خیانت و ظلم به همه است
 

از این حدیث شریف معلوم می‌شود که حبس حقوق و مسامحه در ادای دین، خیانت است؛ و در حدیث نبوی آن را از مصادیق ظلم شمرده و می‌فرماید: مسامحه کردن مسلمانی که بر پرداخت بدهی‌اش توانایی دارد ظلمی است نسبت به مسلمین) (49)
ظلم بودنش نسبت به شخص طلبکار ظاهر است، ولی نسبت به سایر مسلمانان شاید از این جهت باشد که سبب می‌شود دیگران به مسلمانان قرض ندهند، از ترس اینکه مبادا مثل این شخص در پرداخت بدهی سهل انگاری کنند یا مالش تلف شود و به تعبیر دیگر مسامحه کردند در پرداخت دین با توانایی، باب خیر و معروف را سد می‌کند که از این به بعد کسی جرات نکند به دیگری قرض بدهد. در حالی که از بزرگ‌ترین خیرات است و سبب جلوگیریش همین شخص شده است.
حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «خدا لعنت کند بُرندگان راه خیر را؛ و آن کسی است که دیگری به او احسانی بکند و خیری برساند، پس او کفرانش کند و این امر سبب شود که آن شخص دیگر به کسی احسان ننماید» (50)
و ظاهر است که قرض دادن احسان است و مسامحه کردن در پرداخت آن کفران و سبب می‌شود که دیگر آن شخص چنین احسانی به کسی نکند.
باید قصد پرداختن داشته باشد
در دنیای امروز دزدی به صورت‌های مختلف انجام می‌گیرد: عده‌ای سر گردنه دزدی می‌کنند، شاید بتوان گفت که این دزدی، شجاعانه است. عده‌ای نیز پشت میز اداره با کم کاری و کار شکنی دزدی می‌کنند که می‌توان گفت: این نوع دزدی رذیلت¬هاست. همچنین عده‌ای قرض می‌گیرند، به شرط آنکه به موقع آن را بپردازند، ولی اهمیتی به پرداخت آن نمی‌دهند. این دزدی نیز خائنانه است.
امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند: «من استدان دینا فلم ینو قضاءه کان بمنزله السارق؛ کسی که قرض کند و قصدش این باشد که آن را نپردازد، همچون دزد خواهد بود» (51)
در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است:
«ایما رجل اتی رجلاً فاستقرض منه مالاً و فی نیته ان لا یودیه فذلک اللص العادی؛ اگر شخصی از دیگری مالی قرض کند و نیت و قلبش این باشد که آن را نپردازد، یک نوع دزدی آشکار است». (52)
بدهکاری که از پرداخت بدهی ناتوان است باید در قصدش باشد که در نخستین زمانی که توانایی پرداخت پیدا کرد، مسامحه نکند بلکه چنین نیتی را باید از همان ابتدا داشته باشد که اگر هنگام قرض گرفتن بخواهد ادای دین نکند تصرف کردنش در آن مال، از همان اول حرام است.
حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: کسی که قرض بگیرد و بخواهد که ندهد، دزدی است ستمگر. (53)
و نیز می‌فرماید: دزدها سه دسته‌اند: کسی که زکات مالش را ندهد، و کسی که مهریه‌ی زنش را بدهی واجب الاداء نداند و کسی که قرض بگیرد در بخواهد که نپردازد. (54)
و نیز می‌فرماید: بدهکار هرگاه همش این باشد که بدهی‌اش را بدهد، خداوند دو ملک را کمک و یار او می‌کند تا دینش پرداخت شود و چنانچه قصدش سست شود، پس به همان مقدار از کمک و یاری خدا محروم است. (55)
ادامه دارد