معرفت ولی، ولایت علی (علیه السّلام)


 

نویسنده: حمید قربانی
منبع : اختصاصي راسخون



 
ما در این نوشته به اختصار به موضوعی اشاره کرده ایم که دارای اهمیت فراوانی است و آن موضوع اثبات خلافت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) به وسیله ی آیات و روایات است. در فصل اول، از آیاتی بحث شده که هم شیعه و هم اهل سنت قائل به این هستند که این آیات درباره ی امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد شده و در فصل دوم هم، از روایات مشهوری استفاده شده که آنها نیز در مورد فضائل امیر عالم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) وارد شده است که مورد اتفاق علمای شیعه و سنی می باشد.
واژگان کلیدی
پیامبر (صلی الله علیه و اله)، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، اهل بیت (علیهم السلام)، وصی، ولی.
مقدمه:
مساله امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله ) از مهمترین و گسترده تریدن موضوعاتی است که در طول چهارده قرن گذشته همواره مورد توجه مسلمانان و محل بحث های فراوان بوده است. تشکیل دو گروه شیعه و سنی و به دنبال آن بروز اختلافات نظرهای فراوان در مسائل عقیدتی، نقهمی و... نیز وقوع جنگها و درگیری های بسیار و یا برگزاری جلسات و نشئت های علمی و با تالیف کتاب ها و مقالات بی شمار، برای اثبات مدعای هر یک از طرفین از پیامبرهای همان اختلاف بر سر جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله است. شناخت و جداکردن حق از باطل و آگاهی بر مبانی اعتقادی و لزوم تقویت آن در برابر تبلیغات مسموم و زهرآگینی که بعضاً با الفاظ فریبنده و گمراه کننده همراه است ضرورت پرداختن به چنین مباحثی را بیشتر می نماید. در رزمگاه اندیشه ها، آنگاه که باطل و اهل آن به جنب و جوش و فعالیت مشغولند نمی توان انتظار داشت که اهل حق به کتمان حقایق پردازند و برای خوش آمد اهریمنان دم فرو بندند. بلکه آن ها را وظیفه ای بس سنگین در پیش است و آن اثبات حقانیت حق با دلایل محکم و استوار و رساندن آن به گوش دیگران است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: علی مع الحق و الحق مع علی، علی علیه السلام با حق است و حق با علی علیه السلام(1). سخن گفتن از علی علیه السلام دشوار است و سخن در خور آن چهره تابناک گفتن، دشوارتر در نگریستن به شخصیت علی علیه السلام اندیشه سوز است و شناختن ابعاد شخصیت او ظافتی کوهوار می طلبد و بازگویی اندکی از والایی ها و زیبایی های آن چهره تابناک تاریخ بشر کلامی دیگر می خواهد و زبانی دیگر. به واقع زبانی به پهنای فلک می خواهد تا مگر اندکی از والایی ها، زیبایی ها و بی همتایی های آن « مَلَک » زمین گفته آید و سخنی در خورشان آن انسان آسمانی شکل گیرد.
فصل اول
علی علیه السلام رازدار بزرگ قرآن و زبان گویای این پیک آسمانی است، پیوند علی علیه السلام و قرآن پیوندی است ناگسستنی، پیوندی که تا دامنه قیامت و کنار حوض کوثر ادامه خواهد داشت. پیامبر خدا صل الله علیه و آله این حقیقت عظیم را هم در حدیث ثقلین و هم در این حدیث بیان فرموده که: علی با قرآن است و قرآن با علی، از هم جدا نمی شوند تا در حوض برمن وارد شوند. (2) این جمله ارجمد گویای آن است که علی علیه السلام مواقع خستگی ناپذیر معارف قرآن و بیان کننده آموزه های والای آن است چنان که خود فرموده است. « سوگند به خدا آیه ای نازل شد جز آنکه می دانم درباره چه و در کجا و درباره چه کسی نازل شده است»(3) و این حقیقتی است که از همان روزگاران نخست همگان به آن اذعان داشتند و صحابیان و همراهان رسول خدا صل الله علیه و آله بر آن معترف اند. و از سوی دیگر از این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله می توان فهمید که قرآن گویاترین سند عظمت ها و مبین والایی و گزارش کننده ارجمندی های علی علیه السلام است که: قرآن با علی علیه السلام است. (4) این نکته نیز از همان روزگاران نزول قرآن بر هیچ کس پوشیده نبود. پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم می فرماید: « خداوند آیه ای نفرستاد که در آن یا ایها الذین آمنوا ای کسانی که ایمان آورده اید » باشد جز آنکه علی علیه السلام در قله آن و امیر آن بود. (5) مفسر بزرگ قرآن عبدالله بن عباس نیز می گوید: در قرآن آیه ای نیست که در آن يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا باشد جز آنکه علی علیه السلام قله آن امیر آن و شریف آن است. خداوند یاران محمد صل الله علیه واله را در قرآن مورد سرزنش قرار داده و از علی علیه السلام جز به نیکی یاد نکرده است. (6) و نیز می گوید: درباره کسی آن مقدار که درباره علی علیه السلام آیات قرآنی نازل شده نازل نشده است. (7) خدیفه بن یمان نیز می گوید: در قرآن آیه ای با خطاب يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا نازل نشد مگر آنکه علی علیه السلام هسته و مغز آن است. (8) مجاهد گفته است: درباره علی علیه السلام هفتاد آیه نازل شده که هیچ کس در آن آیات با وی شریک نیست. (9) عبدلارحمن بن ابی لیلی نیز گفته است: درباره علی علیه السلام هشتاد آیه خالص از کتاب خدا نازل شده است و هیچ کس از این امت با او در این آیه ها سهیم نیست. (10) آنچه در سطور آینده این مجموعه در این باره گزارش می شود اندکی است از بسیار ما در عرضه این حقایق، راه اختصار پیش گرفته ایم و از آوردن بسیاری از آیات که بر اساس منابع فریفتن، شان نزول آن ها علی علیه السلام و یا اهل بیت علیهم السلام تن زده ایم و خودداری نموده ایم.

1. جان و نفس پیامبر
 

« فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِين »(11)، ترجمه: پس هر کس در این باره پس از دانشی که تو را حاصل آمده با تو محاجه کند بگو: بیائید پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و ما خودمان و شما خودتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغگویان قرار دهیم. امام علی علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مسیحیان چیزی ادعا کردند خداوند درباره آنان نازل کرد: پس هر کس دراین باره پس از دانشی که تو را حاصل آمده با تومحاجه کند بگو: بیائید پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و ما خودمان و شما خودتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بردروغگویان قرار دهیم. بر این اساس جان من جان پیامبر خدا بود و «زنان» فاطمه علیها سلام بود و پسران حسن و حسین علیهم السلام بودند. (13) در طرئف المقال آمده: مامون به امام رضا علیه السلام گفت: چه دلیلی بر خلافت جدت علی بن ابی طالب علیه السلام وجود دارد؟ حضرت فرمودند: قول خداوند که فرموده و انفسنا مامون گفت: آری اگر نساءَنا نباشد. امام رضا علیه السلام فرمودند: بلی اگر ابناءَنا نباشد و مامون ساکت شد. (14) در کتاب الکشاف در یادکرد مباهله این گونه آمده: پیامبرخدا صل الله علیه و آله صبحگاهان در حالی که حسین علیه السلام در آغوشش بود و دست حسن علیه السلام را در دست گرفته بود و فاطمه سلام الله علیها در پشت سر وی و علی صلوات الله علیه پشت سر فاطمه علیهما سلام بود آمد و فرمود: من دعا می کنم و شما آمین بگوئید. اسقف بخران گفت: ای مسیحیان من چهره هایی را می بینم که اگر خداوند بخواهد کوهی را از جایش بکند به خاطر علامه طباطبایی در شرح این حدیث نوشته: سخن آن حضرت که فرموده است آیه انفسنا منظورش آن بود که خداوند جان علی را چون جان پیامبرش قرار داده و مامون که گفته اگر لفظ نساءَنا نباشد منظورش آن بود که کلمه سناءنا در آیه دلیل بر آن است منظور از انفس مردان است. بنابراین فضیلتی در کار نیست. سخن آن حضرت (ع) که فرمود: اگر ابناء نا نباشد معنای آن این است که وجوب لفظ ابناءنا در آیه برخلاف نظر مامون دلالت می کند. چون اگر منظور انفسنا تنها مردان باشند ضرورتی برای ذکر ابناءنا نبود. این چهره ها خواهد کَند، با آنان مباهله نکنید که که نابود خواهید شد و دیگر تا روز قیامت بر روی کره زمین مسیحی ای باقی نخواهد ماند.(14) در تفسیر طبری نیز به نقل از زیدبن علی اینگونه آمده: سخن خداوند که می فرماید بیائید پسرانمان و پسرانتان را و... فراخوانیم مرا و پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند. (15)

2- ولی صدقه دهنده در رکوع
 

« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُون »(16) ترجمه: ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست که ایمان آورده اند. همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. المعجم الاوسط به نقل از عماربن یاسر: نیازمندی در حالی که علی بن ابیطالب علیه السلام در رکوع نماز بود در کنار او ایستاد. علی علیه السلام انگشتر خود را درآورد و به آن نیازمند داد. نیازمند نزد پیامبر خدا آمد و ایشان را از جریان آگاه ساخت. سپس این آیه بر پیامبر نازل شد. انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون. پیامبرخدا صلی الله علیه وآله آیه را خواندند و فرمودند: هرآنکه من مولای اویم علی مولای اوست و... پروردگارا دوست بدار کسی را که با علی دوستی ورزد و دشمن بدار کسی را که با علی دشمن ورزد. (17) تفسیر طبری به نقل از مجاهد درباره سخن خداوند که فرموده: ولی شما تنها خدا و پیامبراوست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز برپا می دارند. در حال رکوع زکات می دهند. نقل می کند که این آیه درباره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است او در حالی که در رکوع بود صدقه داد. (18) در مناقب آل ابي طالب اين گونه نقل شده كه: مسلمانان اتفاق نظر دارند كه آيه درباره علي بن ابي طالب (ع) هنگامي كه در حال ركوع صدقه داد نازل شده است در اين باره بين مفسران اختلاف نظري وجود ندارد و ثعلبي، ماوردي، قشيري، قزويني، رازي نيشابوري، فلكي و طوسي و طبري در تفسيرهايشان از سري، مجاهد، حسن، اعمش، عتبه ابي حكيم، غالب بن عبدالله، قيس بن ربيع، عبايه ربعي، عبدالله بن عباس و ابوذر غفاري آن را نقل كرده اند. (19)

3- آنكه جان خود را براي خشنودي خدا مي فروشند.
 

« وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَاد(20) » ترجمه: و از ميان مردم كسي است كه جان خود را براي خشنودي خدا مي فروشد و خدا نسبت به بندگان مهربان است. امام زين العابدين عليه السلام درباره اين آيه مي فرمايند: اين آيه درباره علي بن ابي طالب عليه السلام همگامي كه آن حضرت شب در جاي پيامبر (ص) خوابيد نازل شد(21). در كتاب امالي به نقل از ابوزيد سعيد بن اوس اين گونه آمده كه: هرگاه ابوعمر و بن علا آيه « و من الناس من يشتري نفسه... » را مي خواند مي گفت: خداوند علي عليه السلام را گرامي داشت. اين آيه درباره وي نازل شده است(22). اسد الغابه به نقل از ثعلبي اين گونه بيان مي كند كه: خداوند درباره علي بن ابي طالب عليه السلام هنگامي كه پيامبر خدا (ص) به سوي مدينه مي رفت اين آيه را نازل كرد و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد(23). تفسير فخر رازي نيز در تفسير اين آيه مي نويسد: اين آيه درباره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است. هنگامي كه در جاي پيامبر (ص) در شب خارج شدن آن حضرت به سوي غار خوابيد. و روايت شده است كه هنگامي كه عليبن ابي طالب (ع) در جاي پيامبر (ص) خوابيد جبرئيل بالاي سر او و ميكائيل پائين پاي او ايستادند و جبرئيل ندا در مي داد: آفرين، آفرين چه كسي مانند توست اي پسر ابوطالب؟ خداوند به تو برفرشتگانش مباهات مي كند و اين آيه نازل شد(24).

4- ولايتش كامل كننده دين است.
 

« الْيَوْمَ يَئسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا (25)» ترجمه: « امروز كسني كه كافر شده اند از كارشكني در دين شما نوميدگي ديده اند. پس از ايشان ترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گي دانيدم و اسلام را براي شما به عنوان آئين برگزيدم»« * يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين (26) »ترجمه: « اي پيامبر آنچه را از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ابلاغ كن ك اگر نكني پيامش را نرسانده اي و خدا تو را از گزند مردم نگاه مي دارد. آري خداگرده كافران را هدايت نمي كند. در روايات فراواني كه از طرق معروف شيعه و اهل تسنن نقل شده صريحاً اين مطلب آمده است كه آيه شريفه فوق در روز غديرخم و به دنبال ابلاغ ولايت اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام نازل گرديده است از جمله: تاريخ دمشق به نقل از ابوسعيد خدري مي نويسد: آيه« يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك... » در روز غديرخم درباره علي بن ابي طالب (ع) بر پيامبر خدا فرو فرستاده شد(27).تاريخ بغدد به نقل از ابوهريره مي نويسد: هركس روز هيجدهم ذي الحجه را روزه بگيرد براي وي روزه شصت ماه نوشته مي شود و آن روز غديرخم است كه پيامبر (ص) دست علي بن ابي طالب (ع) را گرفت و فرمود: «آيا من ولي مومنان نيستم ؟»گفتند: چرا اي پيامبر خدا، فرمود: هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست. پس خداوند آيه « ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ... » را فرو فرستاد.(28) ابن حرير طبري در كتاب ولايت از زيدبن از قم صاحب معروف نقل كرده كه اين آيه در روز غديرخم درباره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل گرديد. حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب ما نزلمن القرآن في علي عليه السلام از ابوسعيد خدري نقل كرده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در غديرخم علي بن ابي طالب (ع) را به عنوان ولايت به مردم معرفي كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينكه آيه اليوم اكملت لكم دينكم... نازل شد در اين موقع پيامبر(ص) فرمود: « اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه‏ (29)، ترجمه: الله اكبر بر تكميل دين و اتمام پرودرگار و خشنودي خداوند از رسالت من و ولايت علي (ع) بعد از من سپس فرمود: هركس من مولاي اويم علي (ع) مولاي اوست خداوندا، آن كس كه او را دوست بدارد دوست بدار و آن كس كه او را دشمن دارد دشمن بدار، هركس آن را ياري كند ياري كن و هركس دست از ياريش بردارد دست از او بردار. در تفسير برهان(30) و نورالثقلين (31) ده روايت از طرق مختلف نقل شده كه اين آيه درباره علي ابن ابيطالب (ع) يا روز غديرخم نازل گرديده است. علامه سيد شرف الدين در كتاب المراجعات چنين مي گويد: نزول اين آيه در روز غدير در روايات صحيحي كه از امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل شده ذكر گرديده و اهل سنت شش حديث با اسناد مختلف از پيامبر (ص) در اين زمينه نقل كرده اند كه صراحت در نزول آيه در اين جريان دارد.(32)چون بحث درباره همه رواياتي كه در شان نزول اين آيات وارد شده نياز به نوشتن كتاب قطوري دارد ما با همين اندازه قناعت كرده و كساني را كه ميخواهند مطالعه بيشتري در اين زمينه كنند به كتاب هاي الغدير علامه اميني و احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري و المراجعات شرف الدين و در المنثور سيوطي ارجاع مي دهيم.
فصل دوم: « علی علیه السلام از زبان پیامبر»
دلایل و نصوص بر جانشینی امام امیر المومنین علی علیه السلام به قدری فراوان است که می توان دهها کتاب مفصل در مورد آن و شرحش نگارش کرد. ما در این جا هر چند قصد تفصیل و مبسوط نداریم، ولی به جهت اهمیت موضوع، دلایل و نصوص غیر قابل انکاراز کتب حدیث معتبر اهل سنت می آوریم تا خوانندگان عزیز خود را داوری نموده و کسانی که در آتش تعصب و جهل می سوزند انشاء الله بیدار گردند.

1. حدیث منزلت
 

کاروان بازرگانی که از طرف شام وارد خاک حجاز گردیده پیامبر صلی الله علیه و آله را از آمادگی روم برای یورش به مدینه آگاه ساخت.پبشگیری از وقوع حادثه بهتر از مقابله با آن است. به همین جهت از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله بسیج عمومی در مدینه و حومه آن اعلام گردید و سی هزار سرباز شمشیر زن در سخت ترین لحظات که هوای مدینه به شدت گرم شده و فصول رسیدن میوه و برداشتن محصول بود، خود را برای شرکت در این جهاد بزرگ آماده کردند و در اردوگاه اسلام گرد آمدند.در این لحظه به پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش رسید که منافقان مدینه تصمیم دارند در غیاب وی در مدینه دست به کودتا بزنند و گروهی را کشته و عده ای را ناراحت سازند. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله برای پیش گیری از هر نوع حادثه احتمالی، علی علیه السلام را به جای خود نصب کرد و دستور داد در مدینه بماند و تا بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله مراقب اوضاع باشد و امور دینی و دنیوی مردم را رسیدگی کند.وقتی منافقان از اقامت علی علیه السلام در مدینه آگاه شدند، و دیدند که نقشه آنان نقش بر آب شده است، به فکر چاره افتادند و خواستند کاری کنند که امام علیه السلام را از مدینه حرکت دهند. به این منظور شایع کردند که روابط علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله به تیرگی گرائیده و وی مورد بی مهری پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته است. به گواه اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله به علی اجازه نداد که در این جهاد اسلامی شرکت کند. انتشار چنین شایعه ای در محیط مدینه، در حق علی علیه السلام که از روز تولد تا آن لحظه در پوشش مهر و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته بود، مایه ناراحتی دوستان علی علیه السلام بود لذا علی علیه السلام برای تکذیب گفتار آنان، خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله که چند میلی بیشتر از محیط مدینه دور نشده بود رسانید و پیامبر صلی الله علیه و آله را از جریان آگاه ساخت. در این لحظه پیامبر صلی الله علیه و آله مقام و موقعیت امام علی علیه السلام را نسبت به خود با جمله تاریخی خویش بیان کرد« أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، انه لا ینبغی أنا اذهب الا و انت خلیفتی»(33) ترجمه: آیا راضی نمی شوی که نسبت به من بسان هارون نسبت به موسی باشی جز آنکه پس از من پیامبری نیست هرگز شایسته نیست که من بروم مگر اینکه تو خلیفه و نماینده من باشی»

2. حدیث سفینه نوح
 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «َ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَكَهَا غَرِقَ »(34) ترجمه: مقام و موقعیت اهل بیت در میان امتم مانند کشتی نوح است، هر کس بر آن کشتی وارد شد نجات یافت و هر کس ترک گفت، غرق گردید»سلیم ابن قیس هلالی می گوید: در موقع حج در مکه بودم دیدم که ابوذر غفاری حلقه در کعبه را گرفته و با صدای بلند می گوید:ای مردم هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس که مرا نمی شناسد من خودم را معرفی می کنم: من جندب ابن جناره، ابوذر غفاری هستم، ای مردم من از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اهل بیت من بسان کشتی نوح در میان قوم خود می باشند هر کس بر آن کشتی وارد شد نجات یافت و هر کس ترک گفت، غرق شد. (35)

3. حدیث ثقلین
 

از جمله احادیث مسلمة مقطوعة متواتره ای که در کتب شیعه و سنی به یک مضمون وارد گردیده و سند دیگری است بر شخصیت و عظمت اهل بیت علیهم السلام و نمونه بارز دیگری است بر خلافت بلافصل حضرت امیرالمومنیت علی ابن ابی طالب علیه السلام حدیث معروف «ثقلین» است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ (36) ترجمه:حدیث ثقلین به گونه هایی روایت شده که ما یکی از آنها را بیان می کنیم:مرحوم طبرسی در کتاب «احتجاج» ص 201 از « سلیم ابن قیس هلالی » روایت کرده که:گروهی از مهاجرین و انصار در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد هم بودند و حدیث می گفتند، و از دانش ها سخن می راندند و امتیاز و سوابق درخشان قریش را بیاد می آوردند، و به سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله از قبیل « الائمه من قریش » و «قریش ائمه العرب» و «لا تسبقوا قریش» و... استناد می کردند. و گاهی نیز از فضائل انصار سخن می گفتند و بیانات رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مستند قرار می دادند و می فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ الْأَنْصَارَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ الْأَنْصَارَ أَبْغَضَهُ اللَّه‏ و... و از این گونه عبارات، هر کس آنچه در فضیلت اصحاب به یاد داشت بیان می کرد و هر کدام جهت کسب افتخار بیشتر می گفتند: فلان شخص از ما بود و قریشی ها می گفتند:رسول خدا صلی الله علیه و آله و حمزه و جعفر و عبیده بن حارث و زیدبن حارثه و عمر و سعد و ابن عبیده و سالم و ابن عوف از ما بوده اند و این گروه از جماعتی بیش از دویست نفر تشکیل گردیده بود که یکی از ایشان وجود مقدس « مولی الموحدین امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام » و حسنین علیه السلام و ابن عباس و محمد بن ابی بکر و عبد الله بن جعفر، و عمار و مقداد و ابوذر و طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف بودند. و از انصار: جابر ابن عبدالله و انس بن مالک و زیدبن ارقم و ابوایوب انصاری و زیدبن ثابت و ابومیثم ابن التیحان و محمد بن سلمه و ابی بن کعب و قیس بن سعد بن عباده و عبد الله بن ابی و ابولیلی و فرزندش و این داستان در ایام خلافت عثمان بن عفان واقع گردیده و از صبح تا شام به طول انجامید و هرکس در این مجتمع، از هر دری سخن گفت، جز حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و اهل بیتش که لب به سخن نگشودند. بدین جهت آن گروه روی بدان حضرت نموده و گفتند: یااباالحسن چرا شما سخن نمی گوئی ؟ فرمود کسی نبود که فضیلتی را نگفته باشد. حال از شما می پرسم، این فضیلت را قریش و مهاجر از کجا به دست آوردند ؟ آیا عشیره و اهل بیت ایشان موجب ابن فضائل بوده اند یا این فضیلت را از جهت دیگری کسب کرده اند ؟ گفتند: خیر، این فضیلت را خداوند، به برکت وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت گرامیش به ما عنایت فرموده است.آن حضرت فرمود: راست گفتید. آیا می دانید آنچه را که موجب خیر دنیا و آخرت شما شد از طریق ما خانواده بوده است، زیرا پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « إِنِّي وَ أَهْلَ بَيْتِي كُنَّا نُوراً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ »(37) و چون آدم را آفرید این نور را در صلب او قرار داد و او را به زمین فرستاد، سپس این نور در کشتی نوح، در صلب او قرار گرفت، سپس در آتش نمرود در صلب ابراهیم خلیل علیه السلام قرار گرفت و به همین کیفیت، این نور از صلب های پاک پدران در رحمهای پاک مادران جای گرفت. پس اهل بدر و احد گفتند:راست گفتی این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ایم سپس فرمود: سوگند می دهم شما را آیا می دانید من نخستین کسی هستم که به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آوردم. گفتند: آری، آیا می دانید که خدای عزوجل در کتابش، سابق را بر مسبوق برتری داده، و هیچ کس از این امت، بر من برتری نجسته است؟ گفتند: آری، آیا می دانید آیه وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنصَارِ (38) و همچنین « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُو»(39) در چه مورد نازل گردیده که از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند، فرمود: در شأن پیامبران و اوصیاء است، گفتند: آری، آیا می دانید آیه شریفه «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏... »(40) در شأن چه کسی نازل شده است ؟ آیا می دانید آیه شریفه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ... »(41) در حق چه کسی آمده است ؟ آیا می دانید آیه شریفه « لم یتخذوا من دون الله... »(42) درباره چه کسی وارد شده است ؟ مردم گفتند: یا رسول الله، آیا مقصود، بعضی مومنین هستند یا همه ایشان ؟ خداوند فرمان داد تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله « ولاه امر » مسلمانان را معرفی فرماید. و همانگونه که نماز، زکات، روزه، و حج را به آنها بیاموخت مرا در غدیر خم به مقام امامت منصوب فرمود سپس خطابه ای ایراد فرمود تا آنجا که فرمود: «َ أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ »(43) گفتند آری ای رسول خدا، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: بپا خیز.پس چنین کردم. آنگاه فرمود: « من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، سپس سلمان ایستاد و عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه و آله چگونه او را ولی بدانند؟ فرمود: همانطور که مرا «ولی» می دانند، پس هر کس را که من به او سزاوارترم علی علیه السلام نیز به او سزاوارتر است که این آیه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ... »(44) پس رسول خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفت و فرمود الله اکبر بر اتمام نبوت من و اتمام دین خدا ولایت علی علیه السلام پس از من است. اینجا بود که ابوبکر و عمر ایستاده گفتند: یا رسول الله این آیات مخصوص فضیلت علی علیه السلام است ؟ فرمود: بلی در شأن و مقام او و اوصیاء او تا روز قیامت است.گفتند یا رسول الله ایشان را برای ما معرفی کن (فرما) فرمود: برادر من، وزیر و وارث من و وصی و خلیفه من در امت من ولی هر مومن پس از من است. سپس فرزندانم حسن و حسین علیه السلام و پس از ایشان نه فرزند از حسین من یکی پس از دیگری.قرآن کریم با ایشان و ایشان با قرآن خواهد بود از قرآن جدا نمی گردند و قرآن هم از ایشان تا در حوض کوثر بر من وارد گردند. عرض کردند: همه ایشان ؟فرمود: آری، تا آنجا که حضرت علی علیه السلام فرمود: سوگند می دهم شما را، آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای آخرین بار خطبه ای خواند و فرمود:« یا ایُّهَا الناسِ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‏»(45) پس عمر بن الخطاب همانند خشمنده ای ایستاد و گفت: یا رسول الله آیا همه اهل بیت تو مشمول این سخن هستند ؟ فرمود: نه ولکن اوصیاء من از ایشان که نخستین آنها برادرم، و وزیرم و خلیفه ام در امتم و ولی هر مومن و مومنه ای پس از من اول ایشان است سپس فرزندم حسن و پس از وی فرزندم حسین سپس نه نفر از فرزندان حسین علیه السلام یکی پی از دیگری از هم جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد گردند. ایشان گواهان خدا در زمین اویند و حجت های خدا بر مخلوقاتند و گنجینه های علم اویند و معاون حکمت اویند. کسی که او را اطاعت کند خدا را اطاعت نموده و کسی که نافرمانی ایشان کند خدا را نافرمانی کرده است. (46)
وقتی ما معتقد باشیم که صحیح نیست پیغمبر در تعیین خلیفه به طریقه انتخاب اعتماد نماید بنابراین ضرورت دارد که راجع به یکی از اصحاب نصی صادر کرده باشد. این شخص چه کسی می تواند باشد کسی غیر از علی علیه السلام را سراغ نداریم که این همه نص اعم از آیه و حدیث که هر کدام مفسر دیگری است درباره اش وارد شده باشد. آیات و روایات مزبور صراحت دارد که علی بن ابی طالب علیه السلام دارای این سمت ها بوده است: وارث نبی، وصی و برادر و جانشین پیغمبر، سرپرست مومنین پس از پیغمبر، دارنده همان منزلتی که هارون نسبت به موسی داشت غیر ار منصب نبوت، خلیفه بعد از پیغمبر، کسی که حق با او در گردش است و هرگز از یکدیگر جدا نمی شود مردی که از همه مردم برای قضاوت بهتر است، باب مدینه علم پیغمبر و بلاخره کسی که از هر گونه پلیدی پاک است. این ها صفاتی است که غیر از امام معصوم و خلیفه پیغمبر که منتخب خدا و رسول باشد نمی توان دارا باشد.

پي نوشت ها :
 

1. تاریخ بغداد 14/321- کنزل الاعمال 6/157
2. علی با قرآن است. 2/233
3. دانش کتاب 10/53
4. داشتن کتاب 10/53
5. تفسیر عیاشی 1/281
6. فضائل الصحابه 2/654
7. تاریخ الخلفا 203
8. شواهل التنزیل 1/63/67
9. شواهد التنزیل 1/52/50
10. شواهد التنزیل 1/55/55
11. آل عمران / 61
12. خصال 1/576
13. المیزان فی تفسیر القرآن 3/230
14. الکشاف 1/193- تفسیر فخر رازی 8/88
15. تفسیر طبری 3/3/300
16. مائده / 55
17. المعجم الاوسط 6/218/6232
18. تفسیر طبری4/6/289
19. مناقب آل ابي طالب 3/2
20. بقره / 207
21. امالي طوسي 446/996
22. امالي طوسي 252/451
23. اسدالغابه 4/98/3789
24. تفسير فخر رازي 5/221
25. مائده / 3
26. مائده / 67
27. تاريخ دمشق 42/237
28. تاريخ بغداد 8/290/4392
29. ما نزل من القرآن في علي عليه السلام، ص 110
30. تفسير برهان ج 1 ذيل آيه شريفه
31. تفسير نورالثقلين ج1 ذيل آيه شريفه
32. المراجعات ص 38
33. صحیح مسلم 2/ 360 – صحیح بخاری 5/ 129 – تاریخ طبری 3 / 104به نقل
34. ینابیع الحکمة 1/ 1
35. احتجاج طبرسی 1/ 238 – عیون الاخبار ابن قطیبه 1/ 211
36. ینابیع الموده، ص 33 – مسند احمد بن حنبل، ص 35، به نقل از کتاب سؤالات ما ( حسین طهرانی )
37. صحیح مسلم، باب فضل علی علیه السلام، حدیث 2408
38. توبه / 100
39. واقعه / 10 و 11
40. انفال / 20
41. مائده / 55
42. توبه / 16
43. حدیث معروف غدیر
44. مائده / 3
45. صحیح مسلم، باب فضل علی علیه السلام، حدیث 2408
46. احتجاج طبرسی، ص 210، به نقل از کتاب سؤولات ما ( حسین طهرانی )

منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. ابن عساکر/علی بن حسین/تاریخ مدینه دمشق/دار التعارف المطبوعات/بی جا/1354
3. ابن بابویه/محمد بن علی/خصال/مترجم مدرس گیلانی/جاویدان/بی جا/بی تا
4. ابو نعیم/محمد بن عبدالله/مانزل من القران/وزارت ارشاد اسلامی/بی جا/بی تا
5. ابی الحسین /مسلم بن حجاج/صحیح مسلم/دارالفکر/بی جا/1379
6.ابن شهر اشوب/محمد بن علی/مناقب آل ابی طالب/المطبعه العلمیه/بی جا/بی تا
7. احمد بن محمد بن حنبل/فضائل الصحابه/مترجم عبد الله بن احمد/مجمع جهانی تقریب مذاحب/بی جا/1382
8.بحرانی/هاشم بن االسلم/غایه المرام/احیاء کتاب/بی جا/1373
9.بحرانی/هاشمم بن سلیمان/تفسیر االبرهان/دارالکتب العلمیه/بی جا/1351
10.بخاری/محمدبن اسماعیل/صحیح بخاری/دارالاحیاء والتراث العربیه/بی جا/1337
11.سیوتی/جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر/تاریخ الخلفا/دارالفکر/بی جا/بی تا
12.حویزی/عبد علی بن جمعه/تفسیر نور الثقلین/نشر دارالتفسیر/بی جا/1354
13.خطیب بغدادی/احمد بن علی/تاریخ بغداد/دار الکتب العلمیه/بی جا/بی تا
14. شرف الدین/عبدالحسین/المراجعات/بنیاد معارف اسلامی/بی جا/1373
15.طوسی/محمد بن حسن/امالی/مترجم صادق حسن زاده/اندیشه هادی/بی جا/1388
16.طباطبایی/محمد حسین/المیزان/مترجم محمد باقر موسوی همدانی/جامعه مدرسین حوزه علمیه قم/بی جا/1375
17.طبری/محمد بن جریر/تاریخ طبری/مترجم محمد بن محمد بلعمی/امیر کبیر/بی جا/1369
18.طبرسی/احمد بن علی/احتجاج/سنایی/بی جا/بی تا
19.عیاشی/محمد بن سعود/تفسیر عیاشی/العلمیه الاسلامی/بی جا/1363
20.فخر راضی/محمد بن عمر/تفسیر فخر راضی/دارالحیاء التراث العربی/بی جا/بی تا
21.کرمانی/محمد بن محمد کریم/ینابیع الحکمه/مطبع السعاده/1331
22.مسلم بن حجاج/ابی الحسین/صحیح مسلم/دارالکتب العربی/بی جا/1367
23.متقی/علی بن حسام الدین/کنزالاعمال/موسسه الرساله/بی جا/1364