گذر و نظري بر زندگي و شخصيت فيض كاشاني(2)
گذر و نظري بر زندگي و شخصيت فيض كاشاني(2)
گذر و نظري بر زندگي و شخصيت فيض كاشاني(2)
نويسنده:خادم حسين فاضلي(*)
مقام معنوي فيض
فرستاده فرنگ هنرش اين بود كه هركس، چيزي را در دست پنهان مي كرد، از آن خبرمي داد. شاه عباس علما را جمع كرد، و پس از مشورت بنا شد ملامحسن فيض كه سرآمد علما بود، با آن شخص مناظره كند. فيض گفت:"من حاضرم".
آن فرستاده گفت: اكنون چيزي در دست بگير تا من بگويم در مشت تو چيست؟ فيض كاشاني تسبيحي از تربت سيدالشهدا را در دست گرفت.
آن شخص در درياي فكر فرو رفت. ملامحسن گفت: چرا عاجز شدي؟ گفت:عاجز نشدم، ولي طبق
تخصص خود چنان مي بينم كه در دست تو قطعه اي از خاك بهشت است و تفكر من از اين خاطراست كه خاك بهشت چگونه به دست تو رسيده است؟
فيض فرمود: راست گفتي. در دست من قطعه اي از خاك بهشت است و آن تسبيحي از قبر مطهر دخترزاده پيامبرمان امام حسين (ع)است و ازاين قضيه، حقانيت دين ما و بطلان راه تو آشكار شد. فرستاده پادشاه فرنگ اسلام را اختيار نمود.»(1)
فيض در زهد و پارسايي مقامي ويژه داشته است. او همواره به فكر نشر فرهنگ اهل بيت(ع) بوده و از ماديات فاصله گرفته و هرگز براي اموردنيا طمع نورزيده است. وي نماز جمعه و جماعت را گاهي در كاشان و زماني هم در قمصر اقامه مي نموده. فيض تابستان ها به قمصر مي آمده، بلكه بعضي سال ها اغلب اوقات درآنجا بوده است. در يكي از سال ها شاه عباس دوم وارد قمصر مي شود و چون از زندگي زاهدانه فيض آگاه مي گردد، از وي اجازه مي خواهد كه خانه مجللي در خور شأن او برايش بنا كند، ولي فيض نمي پذيرد. شاه عباس مي گويد: خانه اي براي خود بنا مي كنم و چون به اتمام مي رسد آن را به نام«علم الهدي» فرزند نوجوان فيض قباله كرد و به وي مي بخشد تا به وسيله او به پدر عالي قدرش برسد. فيض پس از باخبر شدن، پسرش را سخت توبيخ كرد و هرگز قدمي برآن خانه كه قسمتي از آن تاكنون باقي است نگذاشت.(2)
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
زهرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
به هوش باش تو اي شاهباز صدره نشين
نشيمن تو نه اين كنج محنت آباد است(3)
خدمات ارزنده
«درواقع فيض و علامه مجلسي دو نمونه هستند كه در فارسي كردن متون شيعي بيشترين تلاش را كرده اند. نثر ساده و روان آنان باعث شده تا توده هاي مردم بتوانند به طور طبيعي با ترجمه روايات اهل بيت(ع) آشنا شوند. در كنار رواج شيعه، از اين طريق خدمت قابل توجهي نيز به زبان فارسي به ويژه ساده نويسي شده و اين حركت در برابر نثر مغلق اداري آن دوره بسيار پراهميت است...فيض [مانند علامه مجلسي] با عناوين ترجمه الصلوه، ترجمه العقايد، ترجمه الشريعه و...اقدام شايسته اي در نشر فرهنگ شيعه در ميان مردم فارسي زبان داشته است...»(4)
ادوارد بروان، شرق شناس غربي، درباره تأثير نوشته هاي فارسي در رواج تشيع مي نويسد:
علماي شيعه در اواخر عهد صفوي...كاربزرگي كرده اند كه همان تعميم و ترويج عقايد شيعه است كه به زبان عوام نوشته و منتشر ساخته اند. علماي مزبور دريافتند كه براي رسوخ در قلوب عامه لازم است به زبان قوم خود سخن برانند و به طرزي ساده چيز بنويسند و پاداش خود را نيز گرفتند؛ زيرا كه در نتيجه اين اقدام، عامه نسبت به مذهب شيعه عشقي مفرط و علاقه كامل پيدا كردند.(5)
پيوند زننده ي شريعت و طريقت در تفسير
آميخت. چنان که مرتضي مدرسي در طبقات المفسرين در ستايش او مي گويد:«وي از بزرگان علماي اماميه است؛ همان هايي كه به قرآن و حديث بي نهايت توجه داشتند. فيض در تفسير داراي روش ويژه اي است و در اين مورد طريقت و شريعت را باهم گرد آورده است. وي در زمينه حقايق قرآني كه براصول فطرت و حكمت عالي استوار و بر نواميس طبيعت و عرفان صحيح منطبق است، و با فطرت و عقل آدمي دمساز دارد، تفسير بنام صافي و اصفي را تأليف كرده است. او دركتاب المحجه البيضاء كه آن را در تهذيب احياءالعلوم غزالي تأليف كرده و اخبار بسياري از اهل بيت(ع) درباره علم اخلاق و شناخت نفس و تربيت آن، به گونه اي روشن و جالب نقل كرده است و به راستي مي توان آن را تفسير بر قرآن و شرحي بر احاديث دانست. او در اين كتاب به طور تحليلي از آراي غزالي بحث و سپس با استناد به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) به نقد و تهذيب آنها پرداخته، و در همه تأليفات خويش، براي آراي خود به قرآن و احاديث استشهاد كرده است. بي شك اگر ما او را در فهم آيات و درك احاديث صادر از منبع وحي با غزالي مقايسه كنيم، برتري آشكار او را بر غزالي باهمه شهرت جهاني او و منحصر بودن شهرت فيض به جامعه شيعه به خوبي احساس مي كنيم، و اگر تبليغاتي كه پيرامون غزالي در جهان به راه انداخته شده درباره فيض انجام مي شد، برجستگي و نبوغ او آشكار مي گرديد و پژوهشگران غرب به عظمت و شناخت و تربيت نفس به آراي ارزشمند و عقايد حقه او در علم حديث و تفسير روي مي آوردند.»(6)
پي نوشت ها :
*كارشناس ارشد الهيات و معارف اسلامي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره).
1- ميرزا محمد تنكابني، همان، ص 309-310؛ سيد علي حسنيي قمي، داستانهاي علماي شيعه، ص 68.
2- ملامحسن فيض كاشاني، شوق المهدي، مقدمه علي دواني، بخش مقدمه، ص 30.
3- حافظ شيرازي، ديوان حافظ، به كوشش محمد مثبتي، ص54.
4- ملا محسن فيض كاشاني، ده ساله فيض، بخش مقدمه، ص 15.
5- تاريخ ادبيات ايران، از عهد صفويه تا زمان حاضر، ص 291، به نقل از: ملا محسن فيض كاشاني، ده رساله فيض، ص 16.
6- علي اكبر غفاري، همان، ج1، ص 24.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}