عفاف در حبس(5)


 






 

تمدن عريان
 

علي اصغر حکمت (وزير معارف) مي نويسد: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دي در تهران دو امر پيش آمد، که يکي به افراط و ديگري به حد تفريط بود. از يک طرف بعضي از زنهاي معلوم الحال به کافه ها و رقاصخانه ها هجوم آورده... و از طرف ديگر مأمورين شهرباني و پليس ها برحسب دستور وزارت کشور به زنان بي خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب مي کردند و حتي چادر و نقاب آنان را پاره مي کردند.» (1)
وقتي بالطبع جامعه در برابر آنچه که به آن حساسيت فوق العاده دارد مقاومت نشان نداد، در برابر ساير مميزات ارزشي اسلامي و ملي خود نيز واکنش نشان نخواهد داد و بدين ترتيب سيطره جهاني استعمار بر ممالک شرق اسلامي قطعيت خواهد يافت. (2) کشف حجاب شروع حرکت به سوي فساد جنسي و اخلاق بود و به قول هدايت (رئيس الوزراي وقت) با کشف حجاب، "حجب از ميان رفت". زنهاي نامحرم بر مردان نامحرم حلال شدند، آنچه که بنا بود مايه ي ترقي و تمدن شود، مايه ي لهو و لعب، رقص و مشروب، قمار و بي غيرتي شد. (3)
زنان نقش اصلي خويش را که پرورش کودکان و ساختن نسلهاي آينده است، به فراموشي سپردند و کودکان خود را روانه پرورشگاهها و مهدکودکها کردند. بدين سان جاي «مادر» در زندگي کودک خالي ماند. (4)
اين نسل جديد و تجدد خواه اوقات فراغت خود را بيشتر در سينماها و سالنهاي نمايش مي گذراند تا خلاء ناشي از عدم پيوستگي با جامعه ديرينش، که وي را به نحوي آزار مي داد، پر کند. اين فيلمها طوري بود که اين شکاف را عميق تر مي ساخت. اساس اکثر اين فيلمها «بر مبناي جالب بودن زن از نظر تحريک غريزه جنسي» بود. به نقل از روزنامه تايم «شمار زنان شوهر دار تقليل يافت ولي بر شمار زنان منحرف ايراني افزوده گشت». (5)
با اجراي قانون متحدالشکل کردن لباس، زمينه استفاده از لباسها، لوازم آرايش و ساير فرآورده هاي ظاهر فريب سرمايه داري غربي فراهم گرديد. زيرا تا وقتي که مرد و زن ايراني لباس سنتي خود را مي پوشيدند، طبعاً مناسب آن زيور آلات مصرف مي کردند و اکثر قريب به اتفاق لباسها و زيور آلات نيز در داخل کشور توليد مي شد. لذا با تغيير لباس مردان و زنان به سبک اروپايي، ايرانيان مجبور شدند توليدات آنها را وارد و سپس مصرف کنند و بدين ترتيب کم کم صنايع داخلي از قبيل کارگاههاي نساجي پارچه و شال و نمدمالي و عبابافي و غيره چون نمي توانستند با مدهاي رنگارنگ پاريس و لندن و نيويورک مقابله و رقابت کنند، از بين رفتند و سرمايه هاي داخلي به جاي توليد مجبور به واردات شده، و سرمايه هاي استعماري هم درآمدهاي سرشاري را به جيب زدند. (6)
شخصي به نام صنعتي زاده نامه اي را براي روزنامه اطلاعات و وکلاي مجلس ارسال کرده، در قسمتهايي از اين نامه مي خوانيد: «... بلي اگر ملت، گوني وطني و کرباس هم بپوشد افتخارش بهتر از آن است که وارداتش روز به روز بيشتر شود...» (7)
صنعتي زاده مي افزايد: «قسمت عمده اي از ساکنين کاشان که از ممر بافندگي زندگاني مي نمودند، بيچاره و گدا شدند. شهر يزد که مرکز شعربافي ايران بود و متاعش از حيث ارزاني قيمت بر ساير نقاط برتري داشت الحال دچار بحارن شديدي شده و هر روز جوقه جوقه اهالي زحمتکش صنعتگرش مهاجرت مي نمايند. شال بافهاي کرمان عموماً بيکار مانده و به احوال اسفناکي گرفتارند و يک کارخانه وجود ندارد، زنهاي نائيني نخ مي رشتند، مردهايشان بافندگي داشتند، حتي اشخاص افليج و کور هم از امور نساجي در اين شهر کوچک نان مي خوردند، يک دفعه بيست هزار نائيني بدبخت شده اند. صورت اخير اداره گمرک را ملاحظه ننموديد که در ظرف هفت ماه نه ميليون تومان واردات اين مملکت بوده و سه ميليون صادرات... خاطرتان بماند که براي چند ماه ديگر يک مال التجاره عمده ديگر بر واردات ما اضافه خواهد شد و آن لباسهاي دوخت فرنگ است...» (8)
کار به جايي رسيد که حتي مجبور به وارد کردن لباسهاي ته مانده، کهنه و نيم دار غربي از آمريکا و اروپا که به اعتراف سفير ايران در واشنگتن باعث امراض شده و از نقطه نظر حفظ الصحه بي خطر نيست شدند. اين لباسها دسته دسته و فوج فوج به ايران وارد شده و مردم بيچاره اي که قدرت خريد لباسهاي نو را ندارند به خريد چنين لباسهايي رو مي آورند و چون سودآور و منفعت زاست، بعضي از تاجران خرما و صمغ نيز به صف واردکنندگان لباس آمريکايي و اروپايي مي پيوندند! و تقاضاي اجازه ورود آن را مي نمايند. (9)

پي نوشت ها :
 

1. حکايت کشف حجاب، ج 1، ص 25 و 26 و نيز رک: واقعه کشف حجاب - اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان - گردآورنده مرتضي جعفري و... - تهران - سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي و مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي - 1371
2. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 222
3. همان، ص 282
4. کشف حجاب، مهدي صلاحي، ص 216
5. همان
6. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 85
7. همان، ص 30، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره 710، مورخه 2 / اسفند / 1307؛ صفحه 3
8. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 30، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره 710، مورخه 2 / اسفند / 1307؛ صفحه 3
 

زنان بد نام
 

در 25 آذر 1314 از سوي وزارت معارف به شهرستانها تلگراف توجيهي ارسال شد که براي زمينه سازي رفع حجاب و نيز سعي رژيم در زدودن شائبه ضد اسلامي بودن کشف حجاب بود. (1)
طي بخشنامه اي به کليه حکام ولايات و ايالات، در مورد لزوم انجام نهضت بانوان (کشف حجاب) آمده: از دخول بعضي عناصر بد و زنهاي بد سابقه در اين قبيل مجامع و جشنها بايد ممانعت شود، حتي اگر فواحش به کشف حجاب احترام نمايند، (يعني اگر فواحش کشف حجاب کردند) بايد قوياً جلوگيري شود که صدمه به اين مقصود مقدس نزنند... (2)
زنان بد نام و فاسد در مجامع خانمهاي شرافتمند راه نيابند و به لباس آنها ملبس نشوند، بلکه آنان را از اين طور مجالس دور سازند و در مهماني ها و پذيرايي ها و غيره راه ندهند... (3)
يکي از اقدامات عجيب و غريب براي بي ارزش کردن و حقير و پست نشان دادن حجاب و چادر، فشار و زور براي چادر سر کردن زنان بد کاره و فواحش بود. تا بدينوسيله نشان دهند که حفظ عفت و پاکي مربوط به نوع و طرز پوشش نيست و زنهاي آنچناني براي پوشاندن بد کارگي و قبح عمل خود به آن پناه برده در نتيجه چادر به پوششي پست و شرم آور و ضد ملي بلکه ضد ديني تبديل مي شود. اين نقشه پليد ابتدا از فکر و ذهن استعمار پرورده و عامل سوگند خورده ي، انگليس يعني محمود جم که در آن زمان نخست وزير و با حفظ سمت وزير داخله نيز بود، پيدا شده است و البته آموزشهاي سرويس جاسوسي و برادران ماسوني! را نيز در اين خصوص نبايد فراموش کرد. (4)

پي نوشت ها :
 

1. حکايت کشف حجاب، ج 2، ص 73 و نيز رک: خشونت و فرهنگ، سندهاي شماره 2 و 3
2. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 222، به نقل از واقعه کشف حجاب، سازمان مدارک و... صفحات 77 و 69
3. همان، به نقل از خشونت و فرهنگ، سازمان اسناد ملي ايران، صفحه 4
4. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 222، به نقل از واقعه کشف حجاب، سازمان مدارک و... صفحات 77 و 96
 

از قول رئيس الوزراء
 

غير از واکنش هاي عمومي، واکنش هايي از سوي دولتمردان مخالف طرح نظير صدرالاشراف و مخبر السلطنه هدايت (نخست وزير وقت) به عمل مي آمد. (1)
مخبر السلطنه هدايت که خود بيش از شش سال و سه ماه به عنوان رئيس الوزراء در خدمت رضاشاه بود، در قسمتي از خاطرات خود ضمن استهزاء (روز 17 دي 1314) در مورد نقش زن ايراني در اقتصاد کشور مي نويسد: "17 دي روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه ي تمدن و ترقي فرا گرفته است. مسرور که مي بينم خانم ها در نتيجه ي معرفت به وضعيت خود آشنايي يافته اند. نصف قواي مملکت بيکار بود و به حساب نمي آمد، اينک داخل جماعت شده است. آنان که مشغول خانه داري بودند به عرصه ي ولنگاري قدم نهادند. در هيچ جاي دنيا زن به قدر ايران کار نمي کرد و نمي کند. در شهرها و قراء، زن علاوه بر کار خانه داري بزرگترين کمک را به اقتصاد مملکت مي کند. قالي، گليم، جاجيم، اغلب از زير دست زن بيرون مي آيد يا دخترها." (2)
وي در جاي ديگري مي گويد: «... تکلف در لباس به جايي کشيده که عايدات مشروع و حلال هشتاد درصد، وفا به ايفاي مد نمي کند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاه همرنگ، دامن... سابق وسمه مي کشيدند، سرانگشتان را حنا مي بستند و چون پول به خارج نمي رفت وحشي گري بود! حال که به مبلغي گزاف به بهاي ماتيک مي رود نشانه ترقي و تمدن است! بگوييم مد هم وسيله انتشار ثروت است، در صورتي خواهد بود که از متاع داخل باشد، نه از جنس خارجه و منحصر به ثروتمندان...» (3)
هدايت در جاي ديگر مي گويد: «ظاهراً قصد از تغيير لباس از بين بردن لباس اهل علم است که بسياري مردم عادي در بردارند... به هر حال و قصد، پيشنهادي به مجلس شد و لباس متحدالشکل به تصويب رسيد و بر سر عمامه زد و خوردها شد. کلاه پهلوي از يک طرف لبه داشت. در نظميه کاسکت بر سر گذاشتند. در اين اوقات روزي به شاه عرض کردم تمدني که آوازه اش عالمگير است دو تمدن است يکي تظاهرات در بولوارها، يکي تمدن ناشي از لابراتورها، تمدني که مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتوارها و کتابخانه هاست. گمان کردم به اين عرض من توجهي فرموده اند. آثاري که بيشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار مي خورد و مردم بي بند و بار خواسته بودند.» (4)
هدايت مي افزايد: «فايده اي که از توسعه مدارس برديم اين است که جمعي را از رشته خود کرده ايم، چند کلمه ناقص آموخته اند و بار بودجه مملکت شده اند... عمده توجه به ورزش است، خصوصا دخترها در لباسهاي مخصوص که محو قباحت مي کند و حس حيا را مي کاهد باز لعنت به تقليد. نمي دانم مسابقه دخترها در دويدن کجاي تربيت است... يکي از کسان من که ليسانس گرفته مي پرسد که حضرت فاطمه (عليهاالسلام) چه نسبت با حضرت حسين (عليه السلام) داشت، تف بر اين معارف.» (5)
مخبرالسلطنه هدايت وضعيت مجالس را در سال 1318 ش که عروسي محمدرضا پهلوي، وليعهد با فوزيه برقرار گرديد چنين توصيف مي کند: «ميهمانيهاي مجلل در دربار و باشگاهها داده شد. خوانين همه بهره ور از حقوق اجتماعي به مد آخر پاريس در مجالس جلوه گر شدند. در باشگاه وزارت خارجه خانمي را يا بانويي را ديدم که تا زير ناف برهنه بود... ياللعجب کجاييم و چه مي کنيم؟ و اين بود معرفت بانوان به وضعيت خود که شاه در نطق 17 دي / 1314 مراسم رسميت يافتن کشف حجاب / فرمودند!... با رفع حجاب، حجب هم از بين رفت، کار به استخر رامسر کشيد. هر غلطي که در گوشه اي از دنيا کردند ما هم بايد بکنيم و به اقتضاي فکر تجدد، دولت چشم بر هم مي گذاشت. قر... در کنار خيابان شاه استخري ساخت موسوم به رامسر ولوندهايي پيدا شدند که به شيوه ي ملل مترقي، ناموس خود را در معرض استفاده ي... بگذارند، از آزادي همين را در نظر گرفته ايم، مترقيات شهر در رامسر تخم تمدن را آزادانه کاشتند تا چه برداشت کنند...» (6)
مهدي قلي هدايت (مخبرالسلطنه) مي گويد: «آنچه در تعديل صادر و وارد رشته بوديم، به حمله کفش و کلاه چله شد. پولمان را مي خواستيم طلا کنيم، هبا شد، بالجمله نطق ها کردند و قصايد سرودند و ريشه ي عصمت و عفت را دريدند.» و هدايت در جاي ديگر مي گويد: «قبيح ترين زندگي پاريس، مراکز فواحش، امروز مصدر زندگي طهران شده است.» (7)
در آخر به قول محمد امين زين الدين «افرادي که لکه ننگ بي عفتي را بر افکار جامعه تحميل مي نمايند و آنچه بنام حريت و آزادي براي زن به بوالهواسي خود، و هدفي جز تأمين خواسته هاي شيطاني خود ندارد. به نام زن فرياد مي زنند تا به او نزديک شوند... و از حريم وي دفاع مي کنند تا رضايت او را به سود خود جلب کنند.» (8)
توطئه کشف حجاب چيزي برتر و بالاتر از اسم آن بوده و عنوان کوچک بوده براي جنايتي که ما اکنون پس از بررسي دهه بتازگي به زواياي مختلف آن آگاه گشته و ارتباط آن را با از ميان برداشتن اسلام و... در مي يابيم... (9)

پي نوشت ها :
 

1. حکايت کشف حجاب، ج 2 ص 76
2. همان، ج 1 ص 21 و نيز رک: واقعه کشف حجاب سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي
3. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 85 و 86
4. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 12، به نقل از خاطرات و خطرات، مهديقلي هدايت (مخبرالسلطنه) صفحه 382
5. همان
6. همان، ص 283، به نقل از خاطرات و خطرات، مهدي قلي هدايت، صفحات 405 الي 408 و 412، 414 و 436
7. داستان حجاب، ص 51
8. حجاب و جامعه محمد امين زين الدين، ترجمه زهرا حسيني، صفحات 13 و 914. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، ص 284
 

فرزند خلف
 

محمدرضا شاه مي گويد: اين (جشن فارغ التحصيلي در دانشگاه در روز 17 دي) اولين باري بود که در تاريخ جديد ايران، بانوان بدون حجاب در مراسم رسمي عمومي شرکت مي جستند و موفقيت در اين آزمايش بزرگ مرهون نيروي ابتکار پدرم و تا درجه اي مديون شجاعت مادر و خواهرانم بود!؟! (1)
محمدرضا شاه از دو سياست سرکوب و تبعيد و شکنجه و نيز تبليغاتي و فرهنگي بهره گرفت. کشف حجاب در زمان رضا شاه با قلدري و در زمان محمدرضا با خدعه و تبليغ انجام گرفت. (2)
محمدرضا نه تنها کشف حجاب را پيگيري مي کرد بلکه کشف لباس را ترويج مي نمود و عرياني را تبليغ مي کرد. همانند پدر با استفاده از راديو، تلويزيون، سينما، روزنامه و مجلات، جشنهاي فرهنگ و هنر، جشن هاي دو هزار و پانصد ساله و... مبارزه با زنان محجبه در مدارس، دانشگاهها، ادارات و... عملاً همان محدوديت ها و تضييقات را بوجود آورد، فقط مأمورين، زنان با حجاب را ضرب و شتم ظاهري نمي نمودند. تشويق حکومت او باعث رشد فزاينده کاباره ها، کافه ها، قمارخانه ها و مراکز فساد شد و جوانان پاک اين مملکت را آنچنان آلوده کرده بود که تمام ذکر و فکر آنها پيگري همين موضوعات بوده و از سرنوشت خود و کشور غافل و دور مانده بودند و همان هدف استعماري دوران رضاشاه در دوران محمدرضا پيگيري و دنبال شد. (3)

پي نوشت ها :
 

1. حکايت کشف حجاب، ج 1، ص 28 و 29 و 30 و نيز رک: محمدرضا پهلوي، مأموريت براي وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
2. حکايت کشف حجاب، ج 1، ص 12 و 13
3. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، 420 به نقل از ظهور و سقوط پهلوي، فردوست، جلد اول، صفحات 27 و 28 و حجاب و کشف حجاب در ايران، فاطمه استاد ملک، صفحات 61 و مأموريت براي وطنم، محمدرضا پهلوي، صفحات 464 تا 468 و تاريخ سياسي معاصر ايران، دکتر مدني، صفحات 121 و 122.
 

منبع: حريم ريحانه.