نهضت مختار (2)
نهضت مختار (2)
منبع : اختصاصي راسخون
قیام مختار
قیام: از آغاز تا انجام (64-67 ه)
سر انجام روز پنجشنبه 14 ربیع الاول سال 66 ه از سوی مختار به عنوان موعد حمله و تصرف کوفه تعیین می شود.
آغاز حمله
شعار های قیام مختار ((ره))
2- یا لثارات الحسین (ع): پیش به سوی انتقام گیری خون حسین (ع): این شعار مسلمانان در جنگ بدر بوده است و علاوه بر آن شعار هواداران مسلم بن عقیل (ره) در کوفه بوده است.
3- و الدفع عن الضعفا: برای دفع ستم از مستضعفان به پیش.
4- ادعوا کم الی الکتاب الله و سنة نبیه: شما را به قرآن و سنت رسول اکرم (ص) می خوانم البته شعار های دیگری نیز داشته است که معروف به پیش از پیروزی است و از ذکر آن ها صرفه نظر می کنیم.
پیروزی قیام
وقتی مختار از منبر پایین آمد اشراف کوفه اطراف او را گرفتند و با او طبق مفاد بیعت دست همکاری دادند و بیعت کردند. اما شگفتا از این سنت تاریخ این بیعت کنندگان همان ریش سپیدان برده دار و زمین خوار کوفه و حومه که تماشاچیه قتل عام امام حسین (ع) بودند. گویا این سنت سیاه تاریخ است که اضداد مکار و فرصت طلب نهضت های مردمی تاریخ، همواره پس از پیروزی پیرامون رهبر گرد می آیند و زمام امور را به دست می گیرند و با نیت و نقشه قبلی فاتحه نهضت را می خوانند و خواهیم دید در فصول بعدی از این بحث که همین ها به کار نهضت مختار پایان خواهند داد و از پشت خنجر می زنند همانطور که با قیام های قبل از مختار چنین کردند.(28)
یادآوری
1- ناکثین: منظور پیمان شکنان هستند همان طلحه و زبیر بودند که بیعت خود را با حضرت شکستند و با عایشه ملعونه جنگ جمل را سر دادند.
2- قاسطین: منظور معاویه است و یاران و خاندان ملعون او جمعیتی که از اول سرکشی و طغیان کردند در مقابل حضرت. روح ایشان، روح سیاست و تقلب و نفاق بود و بالاخره جنگ صفین را به راه انداخت.
3- مارقین: منظور خوارج هستند همان جمعیتی که از دین بیرون رفتند. روحیه خشکه مقدسی، اصبیت نا روا و جهالت داشتند. جنگ نهروان را به راه انداختند.
برخورد مختار با قتله سید الشهداء (ع)
1- ابن زیاد لعنت الله علیه: عبید الله بن زیاد بعد از پدرش، کاگزار معاویه در شام بود و سپس استاندار یزید در عراق (کوفه) گردید، او همانطور که پدرش در قساوت و بیدادگری بستن و بریدن و دریدن و اعدام و کشتار زندانیان و دوستان اهل بیت (ع) و برپایی زندان های سیاه و تاریک و نمناک و مخوف و بی رحمی و فرومایگی شهره آفاق بود، نیز ادامه پدرش در این جنایت پیشگی سر آمد روزگارش بود بالاخره در 22 ذی الحجه سال 66 عبد الملک مروان لعنت الله علیهما که جانشین پدرش مروان ملعون خلیفه امویان شده بود ابن زیاد را فرمانده یک لشکر 40 هزار نفری کرد و او را روانه عراق ساخت.(30) تا هر گونه قیام را سرکوب کند و مختار نیز بی درنگ ابراهیم بن اشتر را به مصاف شامیان فرستاد دو سپاه نا برابر در کنار رودخانه «خازر» به نبرد پرداختند که داستان این نبرد خود فصلی مفصل است که از آن می گذریم و بالاخره شامیان به فرماندهی ابن زیاد ملعون شکست خوردند- عبد الله بن زیاد- حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع به دست توانای ابراهیم اشتر کشته شدند.
ابن زیاد که نقاب بر چهره داشت می کوشید تا شناخته نشود لذا ابراهیم نمی دانست که عبید الله کشته شده و به یاران نشان از مردی نقاب بسته را داد که به سختی می جنگید که یاران او گفتند: او ابن زیاد است لذا او را جستند در حالیکه ابراهیم اشتر او را از وسط نصف کرده بود و دو دست به شرق افتاده بود و دو پایش به غرب افتاده بود لذا سر از تنش جدا کردند و بدنش را سوزاندند و بدین ترتیب به ذره ای شقاوت خود در این دنیا رسید(31) و بعد از آن سر منحوس او را به مختار دادند و مختار سر نجس او را در مدینه به حضور امام علی بن الحسین (ع) فرستاد.(32)
به نقل از ابن اثیر در کامل و ترمذی در جامع آمده است که سرهای منحوس این جنایت کاران را که در قصر ریختند مار نازکی پدید آمد و در میان سر ها گشت و به دهان ابن زیاد ملعون رفت و از سوراخ بینی او بیرون آمد و از سوراخ دیگر بینی داخل شد و از دهانش بیرون آمد و چند بار تکرار کرد. حسین بن نمیل و شرحبیل از قاتلان امام حسین (ع) و فرزندان و یاران ایشان بودند که به شام گریخته بودند که در این جنگ کشته شدند.
2- عمر سعد لعنت الله علیه: جزء ناکثین و خائنی است که آگاهانه کمر به قتل امام حسین (ع) بست و فرمانده سپاه یزید در روز عاشورا شد و کسی است که فرمان حمله حرامیان را صادر کرد، قاتل علی بن الحسین اکبر و قاسم بن الحسین و دیگر فرزندان حضرت بود. حضرت علی (ع) فرمودند: تو وقتی به مقامی می رسی که مخیل به انتخاب بهشت و دوزخ گردید، دوزخ را اختیار کنی. این عنصر پلید با واسطه های زیاد، در روز های آغازین حکومت مختار از او امان نامه گرفته بود و مختار با شرط اینکه از او کاری سر نزند و از کوفه بیرون نرود در امان است و کشته نمی شود اما بالاخره مختار روزی از روز های اوائل انتقام از کشندگان امام حسین (ع) گفت به یاران خود که فردا فردی گود چشم و دراز پا و ابرو پهن را خواهم کشت و از کشتن او مؤمنان و فرشتگان مقرب شادمان می گردند. فردای آن روز مختار یکی از یاران خود را برای دستگیری او فرستاد و او نزد عمر سعد رفته و او را فلک کرد، عمر سعد برخاست تا حرکت کند اما جبه اش به پایش پیچید و بر زمین افتاد «ابو عمره» با شمشیر گردن او را زد و سر از تن او جدا کرد و به نزد مختار فرستاد. پسر عمر سعد (حفص) نزد مختار برای نجات و شفاعت پدرش رفته بود که مختار به او گفت: این سر را می شناسی که پسر عمر سعد گفت آری و دیگر زندگی بعد از او برایم گوارا نیست و مختار دستور داد سر او را نیز از تنش جدا کردند. و هر دو را به دوزخ فرستاد. آنگاه سر نجس عمر سعد را نزد محمد حنفیه فرستاد و گفت: یکی به انتقام امام حسین (ع) و دیگری در انتقام علی اکبر (ع) و افزود اگر سه ربع قریش را بکشم با یک بند انگشتان آنان برابری نخواهد کرد و اینگونه نفرین و پیشگویی امام حسین (ع) تحقق یافت که حضرت بعد از آگاهی دادن به او و اتمام حجت بر عمر سعد به او فرمودند: برای رسیدن به ریاست و هوای دل به کشتن من کمر بسته ای اما هوش باش که از گندم ری نخواهی خورد... و آن پلید دنیا پرست به تمسخر گفت: اگر از گندم آن نخورم جو آن نیز خوب است و مرا بسنده است که بدون خوردن جو آن نیز به دوزخ رفت.
3- شمر بن ذی الجوشن: علیه اللعنت و العذاب الالیم شمر نیز جزء ناکثین و خائنی است که روزی در سپاه امیر المؤمنین علی (ع) علیه ممعاویه می جنگید و در عاشورا سال 61 قمری علیه امام زمان در سپاه یزید با نامردی تمام دست به جنایات هولناکی زد که تاریخ از نوشتن آن ها شرم دارد. شمر پرونده ننگینی دارد. از جمله: فرمان یورش حرامیان به حرم امام (ع) را صادر کرد و تصمیم گیرنده برای آتش زدن خیمه های بانوان حرم امام هم بود مسئول فرمان پرتاب نیزه و تیر باران امام (ع) و کوشش بی شرمانه در جدا ساختن عباس و برادران ایشان از امام حسین (ع)، ریختن خون هلال ابن نافع ،شرکت در پرونده سازی بر ضد حجرین عدی و هولناکترین جنایت او به شهادت رساندن سیدالشهداء (ع) و جدا کردن سر مقدس حضرتش و اسب تازیدن بر بدن مبارک حضرتش (33) او بعد از جنایات خودش و بعد از قیام مختار (ره) از کوفه گریخت و در بیابانها متوالی بود و از سوراخی به سوراخی می خزید تا زنده بماند و مختار بالاخره گروهی را برای دستگیریش گسیل داشت و بعد از یافتن او و دستگیری او را نزد مختار آوردند و مختار دستور داد او را کشتند و درون دیگی از روغن جوشان افکندند و بدینوسیله به ذره ای از کیفر شقاوت هایش رسید.
4- سنان بن انس : «لعنت الله علیه» او همان کسی است که امام (ع) را با نیزه زد و شهید کرد و به نقلی تاریخ در پی پیروزی قیام مختار از ترس مختار در جامعه خویش می شاشید او دائمأ در حال فرار بود از کوفه به بصره گریخت و مختار دستور داد خانه اش را ویران ساختند ،بالاخره او را یافتند و دستگیر کردند و مختار دستور داد که نخست انگشتهای او را بریدند ،آنگاه دست.و پاهایش را قطع کردند و پس از آن در دیگی از روغن جوشان افکنده شد.
5- حرمله بن کاهل اسدی :(لعنت الله علیه)ای عنصر پلید از سر کردگان سپاه یزید در سال 61 ه بود. از جمله جنایات او :بریدن سر مقدس و مطهر امام حسین (ع) به نزد عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه - قاتل فرزند شیر خوار امام حسین (ع) وقتی که در دستان حضرتش بود تیر بر گلوی نازنین ایشان وارد کرد – به نقلی قاتل عبد الله بن الحسن (ع). و به تفصیل گذشت در صفحه 8 همین مقاله خبر منهال و چگونگی انتقام مختار از این جنایتکار و سیاهکار ابدی (مراجعه شود).
6- مالک بدی: کسی است که در غارت لباس های امام حسین (ع) دست داشت و کلاه حضرتش را ربوده بود. او را به همراه بعضی از یارانش در قادسیه دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار گفت: هان ای دشمنان خدا اینک بدهی خود را بپردازید شما کسانی را کشتید که باید همراه بر آن ها درود و سلام بفرستید، چرا چنین کردید، گفت: ای امیر ما را به زور بردند اینک بر ما منت بگذار و رحم کن. پرسید: چرا شما بر پسر پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین و خاندانش رحم نکردید و از آب فرات نیز از آن ها دریغ کردید و دستور داد که دست و پای آن ها را بریدند تا با شقاوت جان دادند.(34)
7- زید بن رقاب: قاتل عبد الله بن مسلم، خودش همواره بر این شقاوت می بالید و می گفت: یکی از جوانان بنی هاشم دستش را به طرف پیشانیش آورد که با تیر دستش را به پیشانیش دوختم و آنگاه با هدف قرار دادن قلب او با تیری دیگر وی را از پای درآوردم وقتی او را محاصره کردند توسط یاران مختار هدف تیر باران سنگ و تیر شد تا طعم تیر باران ساختن دیگران را بچشد و بعد از آن پیکر نجس و بی جانش را سوزاندند.(35)
8- بجدل بن سلیم کلبی: او همان نگون ساری است که بعد از شهادت حضرت برای بردن انگشتر حضرتش انگشت مبارک امام (ع) را نیز برید. لذا مختار وقتی که از جریان او آگاه شد، دست و پاهایش را برید و همانطور رها کرد تا به جهنم رفت.(36)
9- خولی بن یزید اصبحی ایادی: به روایت عوانه حکم: سنان بن انس ملعون امام حسین (ع) را به شهادت رسانید و خولی سر مقدس حضرتش را برید و نزد ابن زیاد لعنت الله علیه آورد و همچنین قاتل عثمان بن علی است.
گفتند: خولی ملعون به اتفاق حمید بن مسلم ازدی سر مقدس را برای ابن زیاد برد، اما چون دیر شده بود و در قصر بسته بود خولی سر مطهر را شب به منزل برد و پنهان کرد. خولی 2 زن داشت. چون زن اولش فهمید کینه او را به دل گرفت و از رخت خواب بلند شد و دیگر با او همبستر نشد و در همان شب که خولی ملعون سر مطهر و مقدس حضرتش را به منزل خویش برده بود، همسرش از آن اتاق یا تنوری که در آن سر مقدس نهاده شده بود نوری را دید که به آسمان کشیده شد. «تنور خولی» از همین جا راه یافته است به مرثیه های دلسوختگان حضرتش:
تا جهان باشد و بوده است، که داده است نشان میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور- نیر تبریزی
در زمانی که مختار در حال انتقام گرفتن از قتله حضرت سید الشهداء (ع) بود او مخفی شده بود و لذا همسر دیگرش که نیز با او دشمن شده بود او را در حالی که در مستراح خانه مخفی شده بود به یاران مختار معرفی کرد و به دستور مختار او را در خانه اش کشتند و جسم پلیدش را به آتش کشیدند.
10- حکیم بن طفیل: این عنصر پلید نیز از نیرو های عمر سعد ملعون در کربلا بود. او همان کسی است که در کمین ابوالفضل العباس (ع) بود و با شمشیر دست چپ عباس (ع) را از کار انداخت و قطع کرد و به نقل تاریخ دست راست حضرت را همان زید بن رقاد (زید بن ورقا) که حالش گذشت (شماره 7) قطع کرده بود و از کسانیکه بر بدن حضرت اسب تاخت یکی حکیم بن طفیل بوده است. و مختار وقتی که بر او دست یافت او تیر باران کردند و بر بدن نحس او اسب تاختند و بدین گونه ذره ای از شقاوت خود انتقام کشیده شد.
11- تیره بختان سنگ دل: در ادامه کیفر از سیاه کاران، مختار دستور داد کسانی که اسب بر پیکر مقدس حضرت امام حسین (ع) تاختند، شناسایی و دستگیر سازند که در پی این فرمان 10 نفر را آوردند از جمله عمر بن صبیح صیداوی، اسحاق بن حویه حضرمی، اخنس بن مرثد بن علقمه حضرمی، اسید بن مالک، صالح بن وهب جعفی، رجا بن منقذ عبدی، واحظ بن ناعم، سالم بن خیثمه، هانی بن ثبیت حکیم بن طفیل نیز بوده است که به کیفر عمل خود رسیده است. (شماره 10). لذا مختار دستور داد و همه این زنا زادگان را گرفتند و دست و پاهایشان را به زنجیر بست و بر پشت آنان اسب تازاند تا مردند.
12- قیس بن اشعث: برادر محمد بن اشعث، معروف به قطیفه، او قطیفه امام (ع) را در کربلا از امام ربود، در پی پیروزی قیام از کوفه گریخت و از بصره نیز حذر داشت، تا اینکه به کوفه بازگشت و به کوفه آمدن او همان و مطلع شدن مختار از او همان به خانه عبد الله بن کامل رفت و امان خواست اما مختار او را به کیفر خود رسانید.
13- افراد ذیل نیز بعد از دستگیری به خاطر جنایتشان تیر باران شدند تا گوشه ای از شقاوت خود را دیده و بعضی گردن زده شدند.
ابانی داری: قاتل عثمان بن علی و محمد بن علی (به نقل متفاوت)
عبد الله بن عقبه غنوی: قاتل ابوبکر بن حسن بن علی (ع).
عبد الله بن قطبه نبهانی: قاتل عون بن عبد الله بن جعفر طیار. (سلام الله علیه)
عامر بن نهشل تمیمی: قاتل محمد بن عبد الله بن جعفر طیار (سلام الله علیه)
بشر بن حوطه همدانی: قاتل جعفر بن عقیل.
قاتل بن خالد بن ایشم جهنی: قاتل عبد الرحمن بن عقیل.
عامر بن صعصعه: قاتل عبد الله بن مسلم بن عقیل (به نقلی دیگر)
لقیت بن ناشر جهنی: قاتل محمد بن ابی سعید بن عقیل.
سلیمان بن عوف حضرمی: قاتل سلیمان غلام امام حسین (ع).
عبد الله بن خوشکاره بجلی: قاتل مسلم بن عوسجه.
مرح بن منفذ عبدی: قاتل علی اکبر بن الحسین (ع).
ابجر بن کلب: سراویل و پیراهن امام (ع) را از تن حضرتش درآورد و به غارت برد.
صالح بن وهب مزنی: در اخرین دقایق مقاومت امام حسین (ع) با نیزه به امام حمله کرد و با ضربتی حضرتش را به زمین انداخت.
زرع بن شریک: بر کتف امام (ع) ضربه نواخت.
اسود بن خالد: نعلین امام را دزدید.
جمیع بن خلق ازدی: شمشیر امام را غارت کرد.
و عمر بن حجاج: از قاتلان امام حسین (ع) که از کوفه گریخت و به سراف فرار کرد و با یارانش در بیابان بر اثر تشنگی هلاک شدند.
و مالک بن یسر کندی: با شمشیر خودش بر سر مقدس حضرت ضربه ای نواخت و به دستور مختار به سر خود او نیز ضربه ای زدند و او را کشتند.
و اسماء بن خارجه فزاری: از اشراف کوفه، معاون ابن زیاد لعنت الله علیه در شهادت مسلم بن عقیل و هانیه بن عروه (سلام الله علیها) از قاتلان امام حسین (ع) در عاشورا در پی قیام مختار به شام گریخت و اما یاران مختار او را نیافتند تا اینکه به دستور مختار خانه اش را ویران کردند. اما در پی شکست قیام مختار و شهادت مختار، با خیال آسوده به کوفه بازگشت.(37)
نکته ای را که باید تذکر داد اینکه در این انتقام مقدس و عهدی که مختار بسته بود، امویان مبالغه بسیار کردند و از مختار چهره ای خشن و جبار ترسیم نمودند و در کتب تاریخی خودشان به خوبی نمایان گر است و متأسفانه روایت آن میانه و نقالانه شیعی که با ذوق ایرانی روایت شده است از روایات اموی متأثر است و حتی در نقل این قسم از تاریخ زندگی و قیام مختار نیز تحریف شده است. که در مطالعه انتقام از عمر سعد ملعون این مشهود است.(38)
دستاورد های نهضت مختار
سیاست مختار
با همین اشراف که قبلاً حقوق از دست رفته موالی و غلامان و مردم محروم را از آن ها کاملاً گرفته بود تا جایی که دستور داد غلامان اربابان خویش را دستگیر کنند حتی اعدام کنند، رابطه مودت آمیز بر قرار کرد حتی مشاوران خویش را از میان اشراف کوفه برگزید و اشراف فراری کوفه را به کوفه دعوت کرد و مورد احترام قرار داد که موالیان انقلاب کننده به این سیاست اعتراض می کنند و مختار به آن ها می گوید که این یک برخورد سیاسی است لذا باید دید که آیا این موضع سیاسی داخلی مختار به نفع او تمام می شود یا به ضرر حکومت و قیام او منتهی می شود. اما آن گونه که خواهید دید در صفحات بعد و گذری بر تاریخ، همین سیاست داخلی فاتحه مختار را خواهند خواند. و حکومت او را ساقط کرد اگرچه اواخر حکومت شدیداً نسبت به سیاست داخلی خود تجدید نظر کرد اما دیگر دیر شده بود.
عبرت از تاریخ به خصوص کوفیان تاریخ
سیاست خارجی مختار
اشتباهات مختار
این ها همه ناشی از اتخاذ مواضع غلط و نابجای رهبری قیام است. شاید بتوان گفت: علت اتخاذ چنین مواضعی، حصول روحیه محافظه کاری و مصلحت اندییشی در مختار است با وجودی که مختار فردی زیرک وکار دان و دشمن شناس با حمله های تند و تیز علیه اشراف کوفه در پسین پیروزی است.
مختار و یاران نهضت
مختار و ابراهیم بن مالک
سر انجام قیام
اکنون که به پایان این نوشته رسیدیم می توان نتیجه گیری کرده و نسبت به شخصیت مختار قضاوت کنیم البته باید بداینم که تمام این اطلاعات از ناقلین و راویان تاریخ است. و ما چیزی غیر از نقل تاریخی و گفته ها و شنیده ها نداریم و قضاوت ما نیز بستگی به این منقولات است و دست ما از واقعیت تاریخ به دور است به هر حال می توان از گفته ها نتیجه ای گرفت. در مورد مختار نیز همینگونه است و قضاوت ما بسته به منقولات و گفته هاست؛ البته نظر ما در مورد مختار در این نوشته و تحقیق تقریباً معلوم است اما به هر حال او از چهره های نامدار، اما ناشناخته و پر ماجرای تاریخ است و به همین دلیل دیدگاه ها در مورد مختار یکسان نیست که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
1- عده ای مختار را می ستایند و کارهایش را درست و خدا پسندانه می دانند و انگیزه اش را انسانی و هدفش را عادلانه می دانند. به ویژه که قاتلان امام حسین (ع) را به کیفر شقاوتشان رسانید به خصوص که در روایاتی از او و کارهایش به نیکی یاد شده و در حق او دعا شده است.(46)
2- گروهی نیز این عقیده را دارند که مختار هم اشتباهات دارد و هم کارهای بسیار شایسته فراوانی داشته است و مثل بسیاری از افراد دیگر و دوستان اهل البیت (ع) بوده است.
3- دیدگاه دیگر در مورد مختار این است که: مختار به «عبد الله بن زبیر گفت: من مردمی را می شناسم که اگر مردی آگاه و پر شهامت بر اساس نقشه و برنامه درست و حساب شده به سوی آنان رود، سپاه زیاد از آنان برایت گرد می آورد که می توانی به وسیله آن سپاه نظام اموی را در هم کوبی و قدرت را به دست گیری- عبد الله پرسید آن مردم کیانند و کجا هستند؟ - مختار گفت: دوستاران علی (ع) در کوفه – عبد الله گفت: و تو همان مرد شجاع آگاه و پر شهامت و با برنامه ای هستی که باید بروی و این کار را سامان آوری. لذا مختار آمد و با سردادن شعار خون خواهی سالار شهیدان و گریه بر یاران با فداکار او سپاهی را گرد آورد و آنگاه از عبد الله بن زبیر جدا شد و اعلان استقلال کرد.
4- در برابر این سه دسته گروهی بر این عقیده اند که مختار عنصری جاه طلب و شیفته قدرت بود و در راه به دست آوردن آن، از وسیله ای بهره می گرفت و مثل دنیا طلبان هدف برای وسیله توجیح می کرد. پیکار او با دشمنان خداوند و قاتلان سالار شهیدان (ع) نیز برای جلب افکار دوستداران آنان و جلب تحکیم قدرت بود و برای اجرای عدالت نبوده است.
اما باید به صفحات تاریخ مراجعه کرد و با دقت مطالعه مرد و انصاف را مد نظر گرفت وببینیم کدامیک به واقعیت نزدیکتر است.
در اینجا به چند نظریه از رجال شیعه که با دقت و فراست به متون تاریخی شیعه و اهل سنت توجه داشته اند برای حسن ختام توجه شما را جلب می کنیم:
1- علامه امینی: آن کس که آگاهانه و نقادانه به تاریخ و حدیث و رجال بنگرد درخواهد یافت که مختار از مردان پیشگام دین و اخلاص بوده و قیام مقدسش در جهت برپایی عدالت و ریشه کن نمودن ملحدان و نابودی رژیم ستمگر اموی بوده است. مختار از هر گونه آلودگی و ناپاکی و برچسب کیسانی و غیره بدور بوده است. مختار و قیام او همواره مقبول اهل بیت (ع) بوده است.(47)
2- آیت الله ابو القاسم خوئی: روایت مثبت در مورد مختار را تأیید کرده است و روایت منفی در مورد مختار را جرح و تعدیل کرده است و ضعیف السند دانسته و بر فرض صحت، به تقیه حمل کرده است. وی بیشترین دفاع را از مختار و قیام او نموده و بر صحت ایمان و عقیده او تأکید کرده است.(48)
3- شوشتری در قاموس الرجال جلد 8 صفحات 453-444 می گوید: سب و نقد ائمه معصومین از شیعیان از روی تقیه بوده، آنگونه امام صادق (ع) زراره و محمد بن مسلم را از سر تقیه ذم و نقد کرده است، در مورد مختار نیز تقیه نموده اند.
4- شهید اول در کتاب «المزار» خود زیارتی مخصوص مختار نوشته است و در آن به اخلاص و ایمان و ارادت وی نسبت به امام سجاد (ع) تصریح کرده است و تأکید کرده است که مختار جان خویش را در راه خدا و خشنودی اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین و خون خواهی آنان فدا کرده است.(49)
پي نوشت ها :
1. در تاریخ 14 رمضان و به نقلی 15 رمضان شعبان سال 67 هجری کشته شده است.
2. گفته اند صار المختار اشتر العین: منظور همان جراحت چشم مختار است.
3. زندانی شدن مختار و میثم تمار ایامی بوده است که حادثه کربلا اتفاق افتاد لذا او نتوانسته است در واقعه کربلا حاضر شود.
4. بعد از کشته شدن پدرش نزد عمویش در مدائن رفت.
5. علم رجال از علوم مهمه شیعه است برای شناختن راویان حدیث.
6. بحار الانوار، جلد 45، ص 343
7. یعقوبی / تاریخ جلد 2 ص 252
8. (رجال کشی ص 127
9. بحار ج 45 ص 334
10. امام صادق (ع)- رجال کشی 127
11. رجال کشی 128- طبقات ابن سعد 5/213
12. خدایش رحمت کند همه بزرگان از علم وتقوا
13. ذهبی از عالمان سنی است و این ها ساخته خود ذهبی است.
14. در حالیکه حداقل 30 سال بعد شهادت مختار مذهب کیسانیه پیدایش یافت.
15. ابن حجر در ضدیت با تشیع و دشمنی با مختار از ذهبی و ابن کثیر افراطی تر است.
16. این نظر یکی دیگر از تحریف کنندگان است
17. این نظر یکی دیگر از تحریف کنندگان است به نام ابن قتیبه.
18. عموی مختار
19. انساب 3/35
20. مختار و عمار بن عقبه
21. بر گرفته از کتاب الفتوح از ابن اعثم کوفی – 5/266-267: جامع ترین و بلند رتین گزارش از قیام مختار را در بر دارد.
22. به نقل از ابن اعثم کوفی در کتاب المفتوح 5/271- تاریخ یعقوبی 3/5- کتب متاخره شیعه.
23. صفیه خواهر مختار بوده است و همسر عبد الله از زنان محدثه صدر اسلام است که از بعضی صحابه حدیث نقل کرده است و نزد شوهرش بسیار محترم، گرامی و عزیز بوده است و صفیه در فراق برادرش مختار بسر می برده است.
24. (الفتوح- ابن اعثم کوفی- 6/73-74)
25. این بخش را می توان در بررسی منابع ذیل به دست آورد. 1- بحار الانوار مجلی 45/345- مامقانی 3/203- شوشتری 8/444- رجال کشی 458-460- علامه امینی 2/342- ابن اعثم کوفی 5/267- بغدادی 48/47- تاریخ طبری 632- ابن اثیر 4/88- مجلسی 45/363.
26. مدارک: کلیه منابع اموی: جهاد الشیعه 29، مسعود- مروج 3/83- معجم آیت الله خوئی 18/101- طبری 6/14-2/608، 607-مجلسی/ بحار 45/65-364- الکامل 4/84- مقتل خوارزمی 2/207.
27. (4 هزار نفر از قبایل عرب و 8 هزار نفر ایرانیان= موالی) (بحار- 45/335)
28. الفتوح ابن اعثم کوفی 6/113-119-طبری 4/112-117- مجلسی بحار 45/370-371- کامل ابن عثیر 4/88- 89-90.
29. تاریخ تبری 6/57- مقتل خوارزمی 2/187- بحار مجلسی 45-475-474.
30. از شام مقر حکومت امویان
31. علیه لعنت و العذاب الالیم
32. تاریخ تبری 4/7/141-142- یعقوبی 3/615- تاریخ ذهبی 2/55- 62...
33. چگونه می توان این جنایات را شنیدن و نقل کردن و ثبت کردن.
34. به نقل از تاریخ طبری ج 6، ص 57- از کتاب مثیر الاحزان ابن نما حلی
35. به نقل از تاریخ طبری 6/64 (از کتاب مثیر الاحزان ابن نما حلی)
36. بحار ج 45/174
37. خداوند خودش انتقام آن را با گذر تاریخ گرفته است- رجوع به نقل تاریخی (بحار /مجلسی ج 45- مقتل خوارزمی ج 1 و 2 لهوف سید بن طاووس و تاریخ طبری ج 4/7-130-112- کامل بن اثیر / ج 4/24-228- تاریخ یعقوبی ج 3/706- الفتوح بن اعصم کوفی ج 6.
38. رجوع شود به کتب مذکور تاریخی
39. ایرانیان مسلمان که جمعیت بزرگی را تشکیل می داند که در زیر سلطه و استمثار شدیدی بودند
40. برادران عبد الله بن زبیر
41. به نقل از طبری / تاریخ 2/633
42. طبری6/33، 2/634
43. ملل شهرستانی /1/148-149-150 – الفرق بغدادی/50+ طبری 2/633+ الفتوح ابن اعثم 6/193.
44. برادر عبد الله بن زبیر.
45. تاریخ طبری، ج 6، 107-110-159، کامل 4/268-278، تاریخ یعقوبی 3/6، 7
46. که در متن تحقیق به آن اشاره شده است.
47. الغدیر /2/344-342
48. معجم رجال الحدیث 18/94- 100
49. بحار 45/382
1. معالی السبطین. بی جا ، بی تا
2. سفینه البحار.بی جا ، بی تا
3. اثبات الهداه.بیروت ، 1370 ، بی جا
4. محمد بن یزید المبرد- المبرد الکامل /3/1008.
5. ابن کثیر الدمشقی- البدایه و النهایه (دار الکتب العلمیه) بیروت 1408 ق.
6. ابن حجر العسقلانی- الاصابه فی تمییز الصحابه- دار احیاء التراث العربی- بیروت 1395 ق.
7. محمد باقر مجلسی- بحار الانوار- دار احباء التراث العربی. بیروت 1405 ق.
8. محمد بن علی الاردبیلی/ جامع الدواه – مکتبه آیت الله نجفی. قم 1403 ق.
9. عبد الله المقانی/ تنقیح المقال فی علم الرجال/ مکتبه اسماعیلیان- طهران.
10. سید محسن امین/ اصدق الاخبار فی قصه الاخر بالثار/ النجف 1372ق.
11. سید محسن امین/ المجالس السنیّه/ دار المتعارف. بیروت 1398 ق.
12. آقا بزرگ الطهرانی/ الذریعه الی تصانیف الشیعه/ مطبعه مجلس. طهران 1322 ق.
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}