حلم وبردباری از منظر آیات قرآن و روایات اهل البیت (علیهم السلام) (1)
حلم وبردباری از منظر آیات قرآن و روایات اهل البیت (علیهم السلام) (1)
حلم وبردباری از منظر آیات قرآن و روایات اهل البیت (علیهم السلام) (1)
نويسنده:سید جواد افضلی
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
کلید واژه:حلم،بردباری،حلم مذموم،مراتب حلم،الگوهای حلم،حلم نبوی، حلم علی (ع)،سرچشمه های حلم،غضب،تمرین بردباری،کظم غیظ
ضرورت تزكيه وتهذيب (خودسازي)
معناي لغوی حلم
وجه افتراق صبر وحلم:
تعريف صبر:
تفاوت حلم و صبر
تفاوت حلم وعفو
الف) وجه اشتراك: حلم وعفو در امر« ترك انتقام وعقاب» مشتركند. بدين معنا « حليم و عَفُّوُ» آن كسي است كه آهنگ آن كند تا از گناهكاران سركش انتقام نگيرد و از او كِين نكشد.
ب) وجه اختلاف: حلم وعفو در امرنهان داشتن و آشكار ساختن آهنگ انتقام با يكديگر اختلاف دارند، بدين معنا كه «حليم» قصد و آهنگ خود را مبني بر ترك انتقام نهان مي دارد، اما «عَفُّو» آن را آشكار مي سازد.(12)
تفاوت حلم و رفق
دربيان حلم و رفق،هرچند اين دو در معنا، معنايي نزديك هم دارند اما فرق كمي ميان آنهاست:حلم،ترك مكافات و جزاء از كسي است كه به تو ستم كرده يا خطايي نسبت به تو مرتكب شده و سكوت در مقابل كسي است كه به تو بد دهني وسفاهت كرده.
اما رفق،يعني لطف و شفقت و احسان به بندگان و عباد.
حلم وكظم غيظ:
مطالب ذیل برگرفته ازکتاب شریف معراج السّعاده در رابطه با کظم غیظ می باشد: بدان كه ضد غضب،« حلم » است كه عبارت است از اطمينان نفس، به حيثي كه قوه غضب به آساني او را حركت ندهد. و«كظم غيظ» كه عبارت است از فروبردن خشم و خود را در حالت غضب نگاهداشتن، اگر چه حلم نيست و ليكن آن نيز ضديّت با غضب دارد كه نمي گذارد آثار غضب ظهور نمايد. پس اين دو صفت شريفه«حلم وكظم غيظ» ضد غضبند و هر دو از اخلاق حسنه و صفات فا ضله اند. اما صفت حلم،پس آن اشرف كمالات نفسانيّه است بعد از صفت علم، بلكه علم را بدون حلم نفعي و اثري و شجرة دانايي را بي باغباني و بي بردباري ثمري نيست.و از اين رو حضرت رسول(ص) فرمودندكه: « خداوندا مرا به سبب علم، بي نيازكن و به صفت حلم، مرا زينت ده ».(15)همچنين آن حضرت (ص) در باب فضيلت علم و حلم چنين فرموده اند:« هيچ گاه چيزي به چيزي ديگر اضافه نشده كه بهتر و زيبنده تر از اضافه شدن بردباري به دانش باشد.»(16)و فرمودندكه:« خدا دوست دارد بنده حليم را و دشمن دارد فحش گوي بي مبالات را».(17)و فرمودندكه:« سه چيز است كه هر كه يكي از آنها را نداشته باشد هيچ عملي او را فايده نمي بخشد: يكي:تقوايي كه او را از معاصي باز دارد. دوم: حلمي كه زبان سُفَها را از او كوتاه كند. و سيّم: خُلق نيكي كه در ميان مردم زندگاني كند.»(18)و ازهمين باب از حضرت صادق (ع) مروي است:« بردباري كردن در برابر نادان،ياوران انسان را بر ضد او زياد مي كند.»(19) و باز حضرت رسول(ص) فرمودند:« هرگز خدا به جهالت و ناداني كسي را عزيزنكرد و هرگز با حلم وبردباري كسي را ذليل نكرد.»(20)و اما كظم غيظ،اگرچه فضيلت وشرافت آن بقدر حلم نباشد، ليكن هرگاه كسي برآن مداومت نمايد معتاد مي شود و صفت حلم از براي او به هم مي رسد. و از اين جهت حضرت پيغمبر (ص) فرمودندكه:« علم، به تعلّم هم مي رسد و حلم به تحلّم، كه كظم غيظ باشد.»(21)و نيز خداوند عظيم در كتاب كريم خود مدح فرموده است كساني را كه خشم خود را فرو مي برند:« الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»(22)جمله " كظم غيظ" كه به معني فرو نشاندن خشم است، در اين آيه به عنوان يكي از صفات پرهيزكاران بيان شده،آنها كساني هستند كه خشم خود را فرو مي برند.همچنين از حضرت ختمي مرتبت مروي است كه:« هيچ بنده اي جرعه اي نياشاميده كه اجـر آن بيشتر باشد از جرعه غيظي(خشمي) كه از براي خدا فرو برد.»(23)
وامام باقر (ع) فرمودندكه:« هيچ بنده اي خشم خود را فرو نبرد مگر اينكه خدا در دنيا وآخرت عزّت او را زياد مي كند.»(24) ومروي است كه « صبر كن بر دشمنانت به درستي كه كسي كه درحق تو معصيت خدا را كند هيچ مكافاتي بالاتر و بهتر از آن نيست كه تو اطاعت خدا را در حق او كني».(25) و نيز چه زيبا سروده شاعر در مورد فرو بردن خشم بوسيله حلم:
در خشم، روان خويش مي آزاري
در حـلم،وقارخود نگه مي داري
در خشم،اگر گمان نصرت داري
در حـلم، بود ثواب نيكــوكاري(26)
حلم در قرآن مجيد:
2) سوره بقره آيه 225 «لاَ يُؤَاخِدُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلكِن يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ»: خداوند از سوگندهاى لغو، شما را مؤاخذه نمى كند، ولى از آنچه در دل داريد - نيات ناپسند، حسد،كبر، عجب،ريا، حرص، طمع -شما را به مؤاخذه مى كشد، مگر آن كه توبه كنيد كه خداوند آمرزنده بردبار است.
3) سوره بقره آيه 263:« قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِن صَدَقَة يَتْبَعُهَا أَذىً وَاللهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ»: فقير سائل را به زبان خوش و طلب آمرزش، از پيش خود برگردانيد بهتر از اين است كه به او كمك شود ولى آن كمك همراه با آزار روحى و قلبى و يا جسمى باشد. خداوند بر عصيان و بخل مردم بى نياز و بردبار است.
4) سوره آل عمران آيه 155:« إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ »: همانا آنان كه از شما در جنگ احد به جنگ پشت كردند، و از ميدان جهاد گريختند، شيطان آنان را به سبب نافرمانى و بدكرداريهايشان به لغزش افكند و خدا از آنها درگذشت كه خداوند آمرزنده بردبار است.
5) سوره توبه آيه 114:« إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لاََوَّاهٌ حَلِيمٌ»ابراهيم شخصى بسيار ناله كننده و خدا ترس و بردبار بود.
6) سوره هود آيه 75:« إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»:همانا ابراهيم بسيار بردبار و رئوف و ناله كننده و آمرزش طلب در حق خود و خلق خدا بود.
7) سوره هود آيه 87: « قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»: قوم شعيب به شعيب گفتند: آيا نمازت وادارت مى كند كه ما را از پرستش معبودان پدرانمان و تصرف در اموالمان به دلخواه منع كنی ؟ اى شعيب تو مرد بسيار بردبار و رشيد و درستكار هستى.
8) سوره صافات آيه 101:« رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَم حَلِيم»:ابراهيم از پروردگار عالم درخواست فرزندى صالح و شايسته كرد و ما او را به فرزند بردبارى بشارت داديم.
نكته: براي اختصار ما به آيات ديگر اشاره مي كنيم:
9) نساء آيه 13، 10) مائده آيه 101، 11) حج آيه 59، 12) التغابن آيه 17، 13) الإسراء آيه 44، 14) الاحزاب آيه 51 15) فاطر آيه 41 در اين آيات دقت كرديد، كه مسئله حلم از چه ارزش والائى برخوردار است، حلم اخلاق حضرت حق و از اوصاف پسنديده انبياء الهى است.اگر حلم خدا در برابر مردم عاصى و كم ظرفيت نبود، اگر انبياء از حلم و بردبارى برخوردار نبودند، تمام گنهكاران به سرعت به عذاب دچار مى شدند و از عنايتى به عنوان توبه آثارى برجاى نمى ماند، و بسيارى از صالحان كه از نسل عاصيان گذشته بودند با معذب شدن عاصيان و از بين رفتن آنان بوجود نمى آمدند، كه حلم خدا و انبياء باعث شد بسيارى از عاصيان موفق به توبه شوند و صالحان روزگار هم به لباس حيات آراسته گردند.حلم مانع از مؤاخذه حق و نفرين انبياء در حق عاصيان بود، و اين عاصيان و سركشان بودند كه از بركت حلم موفق به جلب عفو و آمرزش گشته و علّت تحقّق نسل صالح شدند،درهمين رابطه مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايند:« چه بزرگ است بردباري خداوند تعالي بردشمنان و سركشان. وچه بزرگ است گذشتش ازبندگان.»(27) خداوند بزرگ در برابر گناه بسيار بزرگ فرزندان يعقوب حلم ورزيد،و يعقوب بزرگوار از نفرين در حق فرزندانش خودداررى كرد، و اين حلم حق و يعقوب باعث گشت كه فرزندان گنهكار يعقوب موفق به توبه شدند، و با زنده ماندنشان باعث بوجود آمدن نسل صالحى چون انبياء بعد از يعقوب گشتند. كه تمام انبياء بنى اسرائيل تا عيسى (ع) از نسل فرزندان حضرت يعقوب بوجود آمدند. و اين همه نتيجه حلم و بردبارى حق و حضرت يعقوب در باره ى آن گنهكاران بود.چه نيكوست كه ما هم در مقابل برخورد نامناسب پدر و مادر و زن و فرزند و اقوام ودوستان وتمامي مردمي كه با آنها سر وكار داريم؛دركوچه وخيابان و در ترافيك شهرهاي شلوغ، بازار، مدرسه وخلاصه هركجا،همانند حضرت باري تعالي و انبياء و اوصياء و ائمه اطهار (ع) حلم بورزيم و از خشم و غضب و عصبانيت خوددراى كنيم كه منافع حلم قابل ارزيابى و خسارتهاى غضب و خشم قابل اندازه گيرى نيست ؛ آنان كه از حلم و شكيبائى و صبر و حوصله برخوردارند، درونشان منّور به نور امنيّت و قلبشان متّصف به صفت آرامش و طمأنينه و از همه بالاتر تمام مصائب ارضى و سمائى و اجتماعى و خانوادگى براى آنان تحملّش ساده و آسان و راحت و سهل است.اينان به خاطر حلم و شكيبائى از ثوابى عظيم و اجرى بى نهايت از طرف حضرت حق برخوردارند و به حق كه محبوب خدا و انبياء و امامان بزرگوار هستند.
صلاي عشق جانان بي بلا نيست
زماني بي بلا بودن روا نيست
اگر صد تير بر جان تو آيد
چو تير از شصت او آيد خطا نيســت
از آنجا هرچه آيد راست آيد
تو كژ منگر كه كژديدن روا نيســت
بلا كش تا لقاي دوست بيني
كه مرد بي بلا مرد لقا نيسـت
ميان صد بلا خوش باش با او
كه در آن جايگه هرگز بلا نيسـت
دواي جــــــان مجـــــــو و تــــــن فــرو ده
كـــه درد عـشـــــق را هرگـــز دوا نيســـــت
حلم در روايات
2) اَلْحِلْمُ زينَةٌ.حلم و بردبارى زينت انسان است.
3) اَلْحِلْمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالْعَقْلُ حُسامٌ باتِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلْقِكَ بِحِلْمِكَ وَقاتِلْ هَواكَ بِعَقْلِكَ.بردبارى پرده پوشاننده و عقل شمشير برّانى است، خلل اخلاقت را به بردبارى خود بپوشان، و هوای نفست را با قدرت عقل از ميان بردار.
4) اَلْحِلْمُ حِجابٌ مِنَ الاْفاتِ.
بردبارى و شكيبائى مانعى از آفات و بليات است.
5) اَلْحِلْمُ رَأسُ الرِّياسَةِ.
بردبارى سر آقائى و رياست است.
6) اَلْحِلْمُ عَشيرَةٌ.
بردبارى براى انسان قبيله است.
7) اَلْحِلْمُ نِظامُ أمْرِ الْمُؤْمِنِ.
شكيبائى نظام حيات مؤمن است.
8) لا عِزَّ اَنْفَعُ مِنَ الْحِلْمِ.
عزّتی سودمندتر از بردبارى نيست.
9) كَفى بِالْحِلْمِ ناصِراً.
حلم و بردبارى ياورى كافى است.
10) لا يَكُونُ الرَّجُلُ عابِداً حَتّى يَكُونَ حَليماً.
مرد بنده نيست مگر بردبار باشد.
11) وَجَدْتُ الْحِلْمَ وَالاِحْتِمالَ اَنْصَرَ لي مِنْ شُجْعانِ الرِّجالِ.
بردبارى و شكيبائى و تحمل پيش آمدها را براى خود يارى كننده تر از مردان شجاع ديدم.
12) سُئِلَ الاِْمامُ عَلِيٌّ (ع): عَنْ اَقْوى الْخَلْقِ، قالَ: الْحَليمٌ.
از امام على (ع) قوى ترين انسان را پرسيدند. فرمود: بردبار و شكيبا.
13) اِنَّمَا الْحِلْمُ كَظْمُ الغَيْظِ وَمِلْكُ النَّفْسِ.
بردبارى فرو خوردن خشم و مالكيت بر نفس است.
14) سُئِلَ (ع) عَنْ اَحْلَمِ النّاسِ فَقالَ: الَّذي لا يَغضَبُ.
از حضرت از بردبارترين مردم پرسيدند فرمود: كسى است كه خشمگين نمى شود.
حلم ازمنظر امام صادق (ع):
قالَ الصّادِقُ (ع):«اَلْحِلْمُ سِراجُ اللهِ يَسْتَضيءُ بِهِ صاحِبُهُ اِلى جِوارِهِ، وَلا يَكونُ حَليماً اِلاّ الْمُؤَيَّدُ بِاَنْوارِ
الْمَعْرِفَةِ وَالتَّوْحيدِ.»(28)امام صادق (ع) در اين روايت، از يكى از مهم ترين اوصاف پسنديده، و موارد حميده يعنى شكيبائى و بردبارى و حوصله و حلم سخن مى گويند.در ابتداى روايت مى فرمايند: شكيبائى و بردبارى چراغ پر فروغ الهى است، كه انسان در سايه نور آن چراغ به جوار رحمت حضرت حق راه پيدا مى كند و به سبب آن از فيوضات نامتناهى حضرت دوست مستفيض مى گردد.حلم و بردبارى، حوصله و شكيبائى براى كسى ميّسر نيست، مگر اينكه مؤيد به انوار معرفت و توحيد باشد.آرى، حقيت اين است كه اگر كسى آگاه به آيات قرآن، و عالم به اخلاق انبياء و ائمه و اوليا و بيناى نسبت به روايات باشد، و از طرفى در عرصه با عظمت توحيد يعنى پيوند قلبى و عملى با حضرت حق باشد و از آنجناب در مسئله اوصاف و صفات نفسى كسب نور كند، بدون ترديد به صفت پاك و پر ارزش بردبارى و حوصله متصف مى گردد، و از اين طريق از بسيارى از گناهان در امان مانده، و به كسب بسيارى از واقعيات و حقايق موفق خواهد گشت. انسان از زندگى كردن با ديگران چاره اى ندارد، چرا كه از ابتداى خلقتش مدنى الطبع و اجتماعى آفريده شده، و ادامه حيات در ظلمت و تنهائى براى او ميّسر نيست.انسان در زندگى خانوادگى و اجتماعى خويش بايد بداند كه همه آنان كه اطراف او هستند از علم و معرفت و امانت و صداقت و ظرفيت و حقيقت و ايمان و اسلام كامل و اخلاق پسنديده و اوصاف حميده برخوردار نيستند، و بخاطر اين كمبودها ممكن است در حق انسان مرتكب اشتباهاتى شوند، و انسان اگر در برابر اين حوادث كه معلول بى خبرى و بى معرفتى و كم ظرفيتى ديگران است از كوره در برود و بر كرسى خشم و غضب و عصبانيّت بنشيند بناچار دچار شر و ظلم و گناه و معصيت شده و از رحمت واسعه حق خود را محروم مى نمايد، اما اگر حلم و حوصله و شكيبائى و بردبارى پيشه سازد اوّلاً به طرف مقابل درس حق و حقيقت آموخته و ثانياً او را از كرده خود پشيمان ساخته و به راه فضيلت رهنمون مى گردد.حلم در وجود انسان منبع جاذبه براى جذب مردم بسوى حق است و اين واقعيتى است كه در انبياء و ائمه طاهرين (ع) تجلّى داشت و از اين راه بسيارى از مردم به حقيقت گرايش پيدا كرده و به ايمان و عمل آراسته شدند.آراسته بودن مؤمن به حلم، كه راه به دست آوردنش تمرين حوصله در برابر حوادث است، و دورى وى از غضب و خشم و از كوره در نرفتن از واجبات اخلاق اسلامى است.در اينجا لازم است به مسئله حلم وملکات مقابل آن از جمله سفه و غضب از ديدگاه آيات و روايات اشاره شود، باشد كه براى تمام مطالعه كنندگان سود دنيائى و آخرتى ببار آورد.
حلم وملكات مقابل آن (صفات رذيله ضدآن)
1) درحديثي از امام صادق (ع) آمده است كه سفاهت را از اخلاق اشخاص پست و لئيم برشمرده اند:
قال صادق (ع):« همانا سفاهت خُلق شخص پستي است كه بر هر زير دستي، گردن فرازي كند و براي هر بالا دستي زبوني كند.» (33)
2) ازحلبي از امام صادق (ع) مروي است:« سفاهت نكنيد، زيرا پيشوايان شما سفيه نيستند.و امام صادق (ع) فرمودند: هركس شخص سفيه را با سفاهت جواب و عوض دهد، آنچه بر سر او آيد براي خود پسنديده است چونكه به مانند او رفتار كرده است.»(34)
3) ونيز ازآن حضرت نقل شده كه فرمودند:« به راستي مغبوض ترين خلق خدا بنده اي است كه مردم از زبانش حذر كنند.»(35)منظور از شخصي كه مردم از زبانش حذر كنند در اين حديث همان فرد سفيه و بي خرد و بي تدبيري است كه درهنگام ناملايمات و درگيريها بدون تفكر وتعقل و خِرَد ورزي هرآنچه به زبانش جاري مي شود بيان كند.و نيز علي (ع) مي فرمايند:« سلاحُ الجُهّالِ السَّفه».(36)ونيز از آن حضرت مروي است:« إياكَ و السَّفْهَ فَإنَّهُ يُوحِشُ الرِّفاقَ»: ازبي خردي بپرهيز كه رفيقان را مي راند.(37)
حلم وغضب
الف)غضب در قرآن
ب)كلام ابن مسكويه در تعريف غضب
ج) آيا هرنوع غضبي مذموم است؟
اول: در افراط
دوم: درتفريط
سوم: در اعتدال
افراط: درخشم اين است كه اين صفت چنان بر آدمي چيره شود كه از اطاعت عقل و شرع بيرون رود و فكر و بصيرتي براي او باقي نماند.
تفريط: اين است كه اين قوه را فاقد باشد يا به قدري در او ضعيف شود كه در مواردي كه شرعاً و عقلاً غضب لازم است هيچ غضب نكند.
اعتدال: اين است كه غضب او به موقع و به جا با شد به طوري كه از حد شرع وعقل بيرون نرود، بلكه در غضب و عدم آن تابع شرع و عقل باشد.شكي نيست كه حد اعتدال آن (غضب) مذموم نيست و در حقيقت از غضب به شمار نمي آيد، بلكه از شجاعت به شمار مي رود.طرف تفريط آن نيز مذموم و نتيجه آن جبن و خواري است و بسا هست كه از غضب بدتر است. زيرا فاقد اين قوه، غيرت و حميت ندارد. و از آثارآن بي غيرتي، تحمل خواري، سازشكاري و مداهنه در امر به معروف و نهي از منكر است.(43)
د)ثمرات قوه غضبيه
ه)بيان خطرات انحراف قوه غضبيه:
و)طرق معالجه غضب (58)
خواهي كه جاودانت، باشد تصرف اينجا
از خويشتن جدا كن اين شهوت وغضب را(59)
علماي اخلاق در اين اختلاف دارند كه آيا مي توان غضب را به كلي از ميان برد يا نه. بعضي گفته اند: ریشه کن كردن غضب از دل غير ممكن است، زيرا غضب مقتضاي طبع آدمي است و آنچه ميسر است، شكستن شدت وحدت آن و تخفيف و تضعيف آن است.البته بايددر نظر داشت غضبي كه زايل كردن آن لازم است غضب افراطي ومذموم است، زيرا غضب متعادل كه به فرمان عقل و شرع است (اينك مورد بحث ما نيست)،بلكه از آثار شجاعت است واتّصاف به آن لازم، هرچند مسامحة به آن غضب گفته شود مانند قول اميرالمؤمنين (ع) درمورد پيامبركه فرمودند: «پيامبر خدا (ص) براي دنيا به خشم نمي آمد اما هرگاه حق او را به خشم مي آورد، هيچكس او را نمي شناخت و هيچ چيز نمي توانست جلوي خشم او رابگيرد تا انگاه كه انتقام حق را مي گرفت.»(60) و شكي نيست خشم وغضب رسول الله (ص) غضب مذموم نيست بلكه غضب ممدوح و مقتضي مقام نبوت وتوجيه شجاعت نبوي است. اما غضب مذموم را مي توان زايل كرد و اگر امكان نداشت لازم مي آيد كه در انبياء و اوصياء نيز وجود داشته باشد. كه اين مدعا بي شك باطل است. ونيز بايد دانست كه انسان مادامي كه در اين دنياست، بواسطه آن كه درتحت تغييطات و تصرفات واقع است، تبديل هر ملكه اي به ملكه اي ديگر مي تواند بكند. اين كه مي گويند« فلان خُلق فطري وجبلّي است وقابل تغيير نيست.» كلامي است بي اساس، وپايه علمي ندارد. اين مطلب علاوه بر آن كه برهاني است درفلسفه، وجداني نيزهست،شاهد بزرگش آن است كه درشريعت مطهره،تمام اخلاق فاسده مورد نهي واقع شده است وبراي علاج آنها دستور داده شده و تمام اخلاق حسنه مورد امر واقع شده و براي تحصيل آنها نيز دستور رسيده است.پس انسان مادامي كه حيات دنيوي را ازدست نداده، بايد قدر آن رابداند ودرتحصيل ملكات فاضله كوشش كند و باهر رياضتي است پس از قلع ملكات خبيثه از نفس درتحصيل مقابلات آنها جان فشاني كند وخوددار از آن نباشد. ونبايد به نداشتن اخلاق فاسده قانع شود، زيرا قلع ماده فساد مقدمه براي اصلاح وتكميل نفس وجايگزين شدن صفت حميده ي مقابل است. در همين رابطه آيت الله شُبَّر در كتاب شريف الاخلاق چنين نگاشته اند: « عواملي كه باعث تهيج غضب مي شوند عبارتند از:
1) تكبر 2) عُجب 3) شوخي 4) استهزاء 5) ذّل 6) عيب جويي 7) لجاج و مجادله 8) مخالفت 9) مكر و حيله10) شدت حرص برمال و جاه ، كه همگي از اخلاق پست و نكوهيده به حساب مي آيند. تا وقتي كه يكي از اين عوامل در وجود انسان باقي است، رهايي از غضب امري غير ممكن است، پس كسي كه در صدد دفع غضب است چاره اي جز ازاله و رفع اين عوامل به وسيله اضداد آنها ندارد. بنابراين سزاوار است كه:
1) كبر خود را با تواضع
2) عُجب را با شناخت نفس
3) فخر را با علم به اينكه فخر از رذائل است وافتخار هر كس به فضائل اوست.
4) شوخي و بيهودگي را با جديت در كسب فضائل و اخلاق حسنه
5) استهزاء را بوسيله گراميداشت نفس از آزار مردم و حفظ آن از مسخره شدن
6) عيب جويي را با دوري از گفتار زشت و حفظ نفس از جوابهاي نامناسب
7) حرص را با قناعت بر حدّي كه براي كسب عزت، استغناء و رهايي از ذلت، نياز ضروري است،
معالجه نمايد.رفع هريك از اين اخلاق ناپسند نياز به رياضت و تحمل مشقّت ها دارد.(61)
ز)راه هاي عِلاج(62) غضب
خود بيني، فخر، كبر، مكر، لِجاج، مِراع، مِزاح، استهزاء، عيب جويي، سرزنش و مهمتر از همه حبّ دنيا و با وجود آنها خلاصي از غضب ممكن نيست. قال علي (ع):« بدانيد اين دنيايي كه آرزومند آن شده ايد و بدان رغبت مي ورزيد و او شما را گاه به خشم مي آورد و گاه خشنود مي سازد، سراي هميشگي شما نيست.»(63)مسيح (ع) درپاسخ به سوال از ريشه خشم، فرمودند:«خود بزرگ بيني و گردن فرازي و حقير شمردن مردم».دوم: راه دوم علاج غضب اينكه زشتي و سر انجام بدِ غضب و آنچه را كه در شرع درمذمت آن وارد شده به ياد آورد.قال صادق (ع): « خشم، نابود كننده دل شخص حكيم است.»(64)سوم: اخبار و آثاري را كه در ستايش و پاداش دفع غضب رسيده متذكر شود و فوايد خشم نكردن را به نظر آورد. پيامبر اكرم (ص) فرمودند:«هركه جلوی خشم خود را بگيرد خداوند جلوی عذاب خود را از او بگيرد.»(65)چهارم: آنكه فوائد ضد غضب يعني حلم و فروخوردن غيظ و اخباري را كه در ستايش آنها وارد شده ـ چنانچه خواهد آمد ـ ملاحظه كند.وطبق فرمايش حضرت صادق (ع) كه فرمودند: «چنانچه بردبار نيستي خود را به بردباري وادار. »(66) عمل كند.
گربهر تو صبر وحلم باشد دشــوار
بـنماي به ظاهر كه حليـمي بسيار
چون هركه همانند گروهي گردد
كم كم خود از آن گروه آيد به شمار
پنجم: اينكه فكر را بر هر گفتار وكرداري كه از او سر مي زند مقدم دارد وخود را از صدور غضب محافظت كند.
امام حسن (ع) فرمودند: « انديشه جز به هنگام خشم شناخته نشود.»(67)
ششم: احتراز از مصاحبت ومعاشرت با كساني كه غضب بر آنان غالب است. در واقع اين مورد مصداق معكوس اين شعر معروف است:
كمال همنشين در من اثرکرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم
هفتم: اينكه بداند كه هرچه واقع مي شود به قضا وقدر خداوند است، وهمه چيز مسخّر قبضه قدرت اوست. وچون اين را دانست توحيد بر وجودش غالبه مي كند وبرهيچ كس خشم نخواهد گرفت ونسبت به آنچه بر او وارد مي شود غيظ نخواهد نمود.
هشتم: آنكه كه متذكر باشد كه غضب از بيماري دل ونقصان عقل است، وباعث آن ضعف ونقص نفس است نه شجاعت وقوت نفس ولذا ديوانه زودتر از عاقل خشمگين مي شود ومريض زودتر از سالم از جا در مي رود و پير ناتوان زودتر از جوان غضبناك مي گردند وصاحب اخلاق به رذائل زشت زودتر از شخص بافضيلت به خشم مي آيد. واگر در آنچه گفتيم شك داري ديده بگشا و به احوال طبقات مردم بنگر، آنگاه كتابهاي سرگذشت و تاريخ را مطالعه كن و به داستانهاي گذشتگان گوش فرا ده، تا بداني كه حلم وعفو و فروخوردن خشم از صفات انبياء وحكماء وبزرگان و بخردان بوده و غضب خصلت جاهلان وبيخردان.
نهم: آنكه به ياد آور كه تسلط وقدرت خدا بر او بيشتر و شديدتر است از قدرت وي بر اين ضعيفي كه براو غضب كرده، و او درجنب قدرت قاهره خداوند بي نهايت ضعيف تر است از اين ضعف ناتوان. پس بايد بترسد وحذر كند از اينكه چنانچه غضب خود را بر او جاري سازد خداوندغضب خود را در دنيا وآخرت بر او جاري كند.پيامبر خدا (ص) به امير المؤمنين (ع) فرمودند: « ياعلي خشمگين مشو و هرگاه به خشم آمدي بنشين و درباره قدرتي كه پرودگار بر بندگان دارد وگذشتي كه از آنها مي كند بينديش.»(68)
دهم: اينكه متذّكر باشد كه ممكن است آن ضعيفي كه مورد خشم اوست روزي قوي شود و درصدد انتقام برآيد و زبان سرزنش وشماتت بگشايد و به جان و مال و اهل و عِرض(آبرو) او آسيب رساند.
يازدهم: بداند كه خدا دوست دارد كه بنده خشم نكند، وحبيب آنچه را كه محبوب مي خواهد البته اختيار مي كند، پس اگر بنده دوست دار خداست، شدت دوستي او به خدا بايد آتش خشم وي را فرو نشاند.
دوازدهم: اينكه زشتي صورت وحركات خود هنگام غضب را به نظر آورد، از اين راه كه چهره وحركات ديگران را درحال غضب يادآور شود.نكته اينكه بعضي از معالجات ياد شده مي تواند انگيزه ها واسباب غضب راقطع كند ومواد آن را ريشه كن سازد، به طوري كه ديگر خشم به هيجان نيايد، وبعضي ديگر از شدت آن مي كاهد يا به موقع صدور و هيجان، آن را فرو مي نشاند.از ديگر معالجات غضب اين است كه هنگام هيجان آن، از شر شيطان به خدا پناه ببرد، همانطور كه امام سجاد (ع) در دعاي هشتم صحيفه سجاديه از تندي غضب به خداوند تبارك وتعالي پناه برده اند.(69) و اگر ايستاده است بنشيند و اگر نشسته است بخوابد، و با آب سرد وضو گيرد يا غسل كند و اگر خشم او بركسي باشد كه بايكديگر قرابت رحم دارند دست به بدن او گذارد كه خشم آرام مي گيرد.پيامبر خدا (ص) فرمودند: « هر گاه يكي از شما خشمگين شد، اگر ايستاده است بنشيند وچنانچه خشمش برطرف نشد، دراز بكشد.»(70)ابو وائل القاص: نزد عرو بن محمد سعدي رفتيم و مردي با او سخن گفت وعصبانيش كرد. عروه برخاست و وضو گرفت وگفت: پدرم از جدم عطيه حديث كرد وگفت: پيامبر خدا (ص) فرمودند: « همانا خشم از شيطان است وشيطان از آتش آفريده شده است وآتش با آب خاموش مي شود. پس هر گاه فردي از شما خشمگين شد، وضو بگيرد.»
ادامه دارد
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}