هفت دقيقه تا پاييز


 






 
خلاصه داستان
نيما (محسن تنابنده) کارگر نظافتچي رو کار ساختمان هاي شيشه اي است که چندي پيش دوستش، سعيد، از بالاي ساختمان به پايين پرتاب شده و کسي نمي داند که اين رخداد در اثر سهل انگاري خود سعيد بوده و يا اين که او خودکشي کرده است. اين در حالي است که همسر سعيد نيز براي يافتن دليل مرگ او چند بار نزد نيما مي آيد و نيما واقعاً پاسخ مناسبي جز همدردي براي او ندارد. همسر نيما، ميترا (هديه تهراني)، تصوير بردار مهماني ها و مجلس هاي عروسي است.خواهر ميترا، مريم (خاطره اسدي)، اسباب و وسايل خانه اش را جمع کرده و همراه با پسر خرد سالش (امين) به خانه ميترا مي آيد. همسر مريم، فرهاد (حامد بهداد)، تمام سرمايه خود را از طريق کريم (يکي از دوستانش) براي کار در اختيار فردي به نام عبدالله گذاشته و حال که سرمايه اش بر باد فنا رفته، در زندان است. براي تصوير برداري از يک مراسم ازدواج در شمال به ميترا پيشنهاد خوبي مي شود و ميترا به دليل نياز مالي خانواده، نيما را راضي مي کند که همگي به شمال بروند. از سويي نيما با گرفتن سند از يکي از دوستانش موفق مي شود براي فرهاد وثيقه بگذارد تا فرهاد به مدت سه روز بيرون از زندان باشد. فرهاد در غياب اهل خانه، به خانه نيما مي آيد و با ديدن وسايل خانه اش و نيز پرس و جو از دوستان و اطرافيانش مي فهمد که مريم قهر کرده و البته به مريم براي باز پس گيري پول ها از عبدالله مشکوک مي شود. همين موضوع سبب مي شود که فرهاد پس از هم نشيني با کريم شبانه با حالتي نامتعادل به خانه برگردد و با گاز خودکشي کند. اما خودکشي او با تماس امين ازمراسم عروسي ناکام مي ماند. هم زمان سفر خوب و خوش نيما، ميترا، سارا (دختر نيما و ميترا)، مريم و پسرش با واژگون شدن اتومبيل نيما به هم مي ريزد. نيما ابتدا امين را نجات مي دهد، اما زماني که مي خواهد سارا را از داخل اتومبيل نجات دهد، ماشين آتش مي گيرد و سارا به شدت مجروح مي شود. در راه بيمارستان و در بازگشت به تهران سارا در آمبولانس جان مي سپارد و ميترا که تعادل روحي خود را از دست داده، جسد سارا را از بيمارستان بر مي دارد و با خود به خانه مي آورد. اين هم زمان با سر رسيدن نيما، مريم و امين به بيمارستان سوانح و سوختگي تهران است که در آنجا نيما با دعواي فرهاد با يکي از نگهبانان بيمارستان مي فهمد که سارا مرده است و اختيارش را از دست مي دهد. نيما خود را به خانه مي رساند، اما مي بيند که ميترا در اتاقش را قفل کرده است. ميترا تا صبح در اتاق مي ماند و پس از آن مراسم خاکسپاري انجام مي شود. اکنون زمان کشمکش فرهاد و مريم فرا مي رسد. آن دو همراه با امين در خيابان ها پرسه مي زنند و فرهاد از مريم مي خواهد که دليلي بياورد که براي باز پس گيري پول ها به او خيانت نکرده است و مريم هم نمي تواند پاسخ خوب و قانع کننده اي به همسرش بدهد. هم زمان ميترا، جدا از آن که نيما را در مرگ سارا مقصر مي داند، او را مجبور مي کند که مقدماتي را فراهم کند تا براي سالگرد تولد سارا، همان طور که پيش از سفر پيش بيني کرده بودند، جشن بگيرند. اين در حالي است که فرهاد در خانه آن دو آمده و از ميترا مي خواهد که حقيقت را به او بگويد. ميترا پس از کلنجارهايي با فرهاد، او را آرام مي کند و همه را در تاريکي به گرد ميزي جمع مي کند. ميترا از امين مي خواهد که شمع هاي روي کيک تولد سارا را فوت کند؛ در حالي که مي فهميم مريم در زمان حضور فرهاد در زندان، پول ها را از عبدالله پس گرفته است.

ژانر
 

ملودرام تراژيک

درباره فيلمنامه نويس اثر
 

محسن تنابنده: چند سالي است که محسن تابنده در سينما و تلويزيون به عنوان نويسنده و بازيگر مشغول به فعاليت است و از چهره هاي شناخته شده به شمار مي آيد. فيلمنامه چند مي گيري گريه کني؟(1384)و استشهادي براي خدا(1385)و فيلمنامه اوليه هفت دقيقه تا پاييز (1388) از جمله کار هاي تنابنده در سينما به عنوان نويسنده فيلمنامه است. دانه هاي ريز برف(1382). چند کيلو خرما براي مراسم تدفين (1384). آفسايد(1384). استشهادي براي خدا(1386)و هفت دقيقه تا پاييز آثار کارنامه تنابنده به عنوان بازيگر هستند. تنابنده بازيگردان کنار رودخانه(1382)نيز بوده است.

خوبي هاي فيلمنامه
 

هفت دقيقه تا پاييز يک ملودرام تراژيک است که در اين روزها که هجوم کمدي هاي رنگارنگ پرده سينما ها را به تسخير خود در آورده، ديدنش مي ارزد.
خوبي فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز در اين است را بر يک واژه تراژيک و همدلي بر انگيز گذاشته و بر اساس اين رويداد شخصيت كه بنيان داستاني اش را بر يك واقعه تراژيك و همدلي بر انگيز گذاشته و بر اساس اين رويداد شخصيت هايش را سر حوصله تعريف مي کند که اتفاقا خيلي هم ملموس از کار در آمده اند. فيلمنامه مي خواهد اين شخصيت هاي قابل باور (براي تماشاگر) را در آزموني بزرگ قرار دهد؛ شبيه کاري که اصغر فرهادي با شخصيت هاي درباره الي ... کرده بود. اين ساختار سبب مي شود که مخاطب با داستان همراه شود البته فيلمنامه درست از همين شيفتگي زياد نسبت به رويداد دراماتيک مرگ فرزند دو شخصيت اصلي اش ضربه هم خورده که در ادامه اشاره خواهد شد اما هفت دقيقه تا پاييز يک خوبي بزرگ ديگر دارد و آن اهميتي است که به قاعده هاي ژانر مي دهد؛ چيزي که خيلي از فيلمنامه نويسان ما به آن توجهي نمي کنند. با اين که در طول دهه ها ژانر هاي سينمايي گوناگوني سر بر آورده اند و تماشاگران ويژه خودشان را يافته اند، اما طبق امار هاي سالانه هنوز هم ملودرام بيش از ديگر ژانر ها در ميان سينما دوستان علاقه مند دارد. نويسندگان هفت دقيقه تا پاييز به قدرت الگو هاي ژانر ملودرام در به تسخير در آوردن احساسات مخاطب به خوبي آگاه بوده اند و با حرکت در رمز مولفه هاي سينماي ميني ماليستي و سينماي سانتي مانتاليسم، بي آنکه در بيشتر صحنه ها به دامن يکي از آنها بيفتند، موفق شده اند داستانشان را جوري روايت کنند که هر تماشا گري با هر سطح سليقه اي فيلم را دنبال کند.

کاستي هاي فيلمنامه
 

هفت دقيقه تا پاييز پرده بندي درستي در فيلمنامه اش ندارد. در نيمه نخست داستانش تمامي داده ها و زمينه هاي لازم را مي چيند. اما زماني که مرگ سارا رخ مي دهد. فيلمنامه با اين که به قاعده هاي ارزشمند ملودرام در جذب تماشاگر توجه دارد، اما داستان گوئي را فراموش مي کند و مي کوشد که با شخصيت محوري پيش برود؛ و البته در اينجا داشته هايش به کارش نمي آيد. در درباره الي... که برخي هفت دقيقه تا پاييز را وامدار آن مي دانند، نيز داستان دير شروع مي شد و 40 دقيقه از زمان فيلم به زمينه چيني هاي نويسنده و کارگردان درباره شخصيت ها مي گذشت؛ اما در ادامه، سه برابر اين زمان، داستان فيلم فرهادي در تراژيک ترين شکل ممکن روايت مي شد و فضا آنقدر سنگين بود که تماشاگر به آن 40 دقيقه ابتداييي که سرخوشانه مي گذشت، احساس نياز پيدا مي کرد و آن را براي متعادل کردن فضاي تلخ قصه لازم مي دانست. اما در هفت دقيقه تا پاييز پس از صحنه هاي خوبي که در بيمارستان و در خانه نيما و ميترا مي گذرد (البته ماندن پليس و آمبولانس تا صبح جلوي در خانه دور از باور است)، داستان در عمل تمام شده است و دست مايه هاي خوبي که فيلمنامه در نيمه نخست خود فراهم کرده، به حال خود رها مي شوند. پافشاري اميني و نويسندگان از ندادن برخي اطلاعات لازم به تماشاگر (اين موضوع با شير فهم کردن هاي معمول تماشاگر تفاوت دارد)، سبب مي شود که نيمه دوم داستان فيلم حفره هاي خالي زيادي داشته باشد. براي نمونه موضوع تهمتي که ميترا به نيما بر سر نجات سارا مي زند، يکي از همين دست مايه هاي فوق العاده بود که فيلمنامه خيلي آسان از کنار آن مي گذرد. در حالي که مي توانست بستر خوبي بري کشمکش اين دو شخصيت باشد. يا بايد داستانک سوء ظن فرهاد به مريم اشاره کرد که با احتمال فرهاد مبني بر آگاهي ميترا از حقيقت، آن هم در شرايطي که ميترا و نيما عزادار هستند، ميتوانست باز کشمکش جدايي بين شخصيت هاي اصلي فيلمنامه پديد آورد. حتي با باز شدن لايه هاي زيرين ماجراي مرگ سعيد (دوست و همکار نيما) نيز مي توانست به افزايش کشمکش ميان شخصيت ها و و بحراني شدن قصه کمک کند که هيچ يک از اينها به دليل نزديکي فيلمنامه به مرز مؤلفه هاي سينماي مدرن و ميني مال اتفاق نيفتاده است. و البته شخصيت همسر سعيد هم بود و نبودش (به ويژه با در نظر داشتن نسخه پاياني فيلم در زمان اکران که با نسخه جشنواره اي فيلم تفاوت دارد ) تاثيري بر داستان فيلم ندارد.

شخصيت ها
 

خيلي دشوار است که بخواهيم ايراد هاي موجود در فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز را بر چسب هايي همانند سينماي مدرن و سينماي ميني مال بپوشانيم.براي نمونه قهرمان يا همان شخصيت اصلي در فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز وجود ندارد. چهار شخصيت اصلي، کم و بيش، به يک اندازه پرداخت شده اند و با اين که مرگ سارا، نيما و ميترا را در کانون ارتباط احساسي مخاطب با داستان قرار مي دهد، اما در نيمه دوم فيلمنامه ماجراي فرعي فرهاد و مريم به اندازه اي پر رنگ مي شود که حتي داستان اصلي را در جاهاي زير سايه خود در مي آورد. همين سبب مي شود که ذهن مخاطب در بررسي داستان و عملکرد واکنش هاي شخصيت ها پرش هايي داشته باشد. با اين وجود فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز يک مزيت بزرگ دارد و آن هم دوري از تيپ شدن شخصيت هايش است. چهار شخصيت اصلي مشکلات و درونيات ويژه خودشان را دارند و حتي هر يک داستان و يا رازي را باخود يدک ميکشند.با اين که فيلمنامه از اين داشته هاي شخصيتي پرهيزي کمينه گرا مي کند، اما بخشي از همين داشته ها را تا اندازه اي براي مخاطبش باز مي کند. اين موضوع سبب مي شود که زير اتفاق تراژيکي که رخ مي دهد، ذهن تماشاگرجدا از ارتباط حسي با اين شخصيت ها، مشکلات و ذهنيات و دغدغه هاي آنها را هم دنبال کند و حتي آنان را به داوري بکشاند. تنها در پايان حسرت براي مخاطب مي ماند که اي کاش فيلمنامه از آن همه مقدمه چيني ابتدايي مي گذشت و با اين شخصيت هاي خوبي که در چنته داشت، يک بازي دراماتيک جذاب راه مي انداخت و تاثير پاياني اش را به مراتب بيشتر مي کرد. احتمال اتهام خيانت که متوجه مريم است و مي فهميم که ميترا هم از آن آگاه بوده، مي توانست شخصيت ها را از موقعيت تراژيکي که در آن قرار دارند، به چالش بيشتري بکشاند. اما همان طور که پيشتر گفته شد ،پايان باز داستان ،با اين که تماشاگر مي تواند آينده شخصيت ها را حدس بزند، به اين شخصيت ها اجازه نمي دهد کنشي دراماتيک و پيش برنده داشته باشند.

ديالوگ ها
 

با وجود اين که عليرضا نادري فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز را باز نويسي کرده، اما ديالوگ ها بيشتر در خدمت فضاي واقع گرايانه فيلمنامه، پيرو حال و هواي صحنه ها و البته وابسته به ويژگي ها و ريزه کاري هاي شخصيتي شخصيت ها هستند. براي نمونه نيما تا پيش از وقوع تصادف در جمع شخصيت شوخ طبعي دارد و به او مي خورد که کمي هم سر به هوا باشد. در صحنه قهوه خانه بين راه در پاسخ غرو لند ميترا که چرا املت گرفته و مگر با خودشان غذا نياورده بودند، خيلي بامزه و در خدمت همان جزئيات رفتاري اش (که البته بخشي از آن به جنس بازي خوب و نوع صحبت خوب تنابنده وابسته است)مي گويد: «آخه کتلت رو جا گذاشته بودم...» اما ديالوگ خوب فيلمنامه جايي است که در راهرو ميترا و فرهاد با هم کشمکش کلامي دارند و ميترا که از مرگ فرزندش له شده، مي کوشد فرهاد را آرام کند و به او با تاکيد مي گويد: «تولد ساراست...نه مي خوام من چيزي رو خاک کنم ...نه تو...»

صحنه خوب فيلمنامه
 

فيلمنامه صحنه هاي خوب زيادي دارد که اتفاقاً خوب از کار در آمدنشان مديون کارگرداني قابل قبول اميني و نقش آفريني چشم گير بازيگران فيلم هم هست. اما اگر بخواهيم به طور مستقل به فيلمنامه نگاه بيندازيم، صحنه اي که در آن فرهاد در حين غذا خوردن متوجه اسباب و وسايل خانه اش در خانه نيما و ميترا مي شود، از جمله فصل هاي خوب داستان فيلم به شمار مي آيد. با يکي ديگر از صحنه هاي تاثير گذار فيلمنامه جايي است که ميترا جسد سارا را با خود به خانه مي آورد و با ديدن تزئينات ديوار و سقف به مناسبت سالروز تولد سارا به هم مي ريزد و زير گريه ميزند. اين صحنه از نظر تاثير گذاري با صحنه خوبي مانند جايي که از قنادي کيک تولد سارا را مي آورند و نيما جلوي در خانه هاج و واج مي ماند، برابري مي کند. صحنه پاياني هم که هر چهار شخصيت اصلي به همراه امين دور ميز مي نشينند و ميترا از امين مي خواهد که شمع هاي کيک تولد سارا را فوت کند، براي فيلمنامه اي که مي خواهد پاياني باز داشته باشد، صحنه خوب و زيبايي از کار در آمده است.

صحنه ضعيف فيلمنامه
 

با نگاهي سخت گيرانه و از ديد منطقي شايد بتوان به همان صحنه اي اشاره کرد که پليس و آمبولانس بيمارستان شبانه به در خانه ميترا و نيما مي آيند و بي آنکه براي بردن جسد سارا کاري کنند، تا صبح همان جا بيرون مي ايستند. جدا از اين صحنه، فيلمنامه با تمام خوبي ها و کاستي هاي روايي اش صحنه بد و بي قواره اي ندارد.

صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
 

به لطف نقش آفريني قابل قبول بازيگران فيلم، خيلي از صحنه ها ملموس و خوب و حتي تاثير گذار از کار در آمده اند. صحنه تصادف، تمامي صحنه هايي که در بيمارستان مي گذرد، صحنه اي خانه ميترا که نيما از پشت در از ميترا التماس مي کند که در را باز كند، همان صحنه اي که ميترا جسد سارا را به خانه مي آورد و از همه بهتر صحنه اي که فرهاد و مريم جلوي يک اسباب بازي فروشي ايستاده اند و با هم دعوا مي کنند و امين پيوسته داخل مغازه مي رود و عروسکي را انتخاب مي کند و به پدر و مادرش نشان مي دهد؛ همه از صحنه هاي خوب فيلم به شمار مي آيند. البته صحنه پاياني هم که تمامي اعضاي خانواده پشت ميز نشسته اند، به لطف نور پردازي، ميزانسن و موسيقي خوب فيلم تاثير گذار از کار در آمده است. و نمي توان از بازي زيباي هديه تهراني در صحنه هايي که در راهرو در برابر محسن تابنده و حامد بهداد قرار مي گيرد و اشک مي ريزد و ديالوگ مي گويد، به اين آساني ها گذشت.

نقش فيلمنامه در فروش فيلم
 

هفت دقيقه تا پاييز بيشتر از آنکه فيلم فيلمنامه اش باشد، فيلم بازيگران و کارگردانش است. پرداخت خوب بسياري از صحنه هاي فيلم و نيز نقش آفريني حساب شده و فراتر از متوسط بازيگران، به موفقيت اثر نزد مخاطب کمک کرده است. فيلمنامه هفت دقيقه تا پاييز کامل نيست، اما بالاتر از بسياري از فيلم نوشت هاي ايراني در اين يکي دو سال گذشته قرار دارد. با اين وجود ابعاد تراژيک فيلم که رمز موفقيت آن در ارتباط با تماشاگر است، بيشتر مديون کليت فيلم است تا خود فيلمنامه.

ديدگاه برخي از منتقدان سينمايي درباره فيلم يا فيلمنامه
 

فرزاد پور خوشبخت:...اميني هم در بافت قصه و پرو پيمان کردن آن با ماجرا هاي فرعي و کاراکتر هاي بيشتر کم مي آورد و هم در رعايت مؤلفه هاي فرمي سينماي واقع گرا راه را تا آخر نمي پيمايد. چاره کار فاصله گرفتن هر چه بيشتر با جزئيات داستاني و مؤلفه هاي درام است. به شهادت تک صحنه هاي بسيار موفقي که در هفت دقيقه تا پاييز سراغ داريم، توان سازنده اش بيش از اينهاست.
محمد باغباني:...هفت دقيقه تا پاييز به خاطر ساختار روايي و جريان ضد سينماي مرسومش، تنها قصد ندارد داستاني را به سادگي روايت كند، بلكه به شيوه مخالف خوان خود، قصد دارد نيش و طعنه اي اجتماعي بزند...
مازيار فكري ارشاد: ...هفت دقيقه تا پاييز به شدت مبتني بر يک موقعيت پر تعليق است و ساختار روايت پيرامون اين موقعيت چيده مي شود. زندگي دو خانواده طبقه متوسط تهران معاصر دست مايه فيلم قرار گرفته تا اينکه وقوع يک فاجعه ،ساختار لرزان و نظم ظاهري اين دو خانواده را از هم مي پاشد .بديهي است که جنس و لحن قصه پيش و پس از بروز اين فاجعه متفاوت باشد.اما فيلمنامه و کارگرداني فيلم به خوبي اين لحن دو گانه را از کار در آورده و به درستي مخاطب را همراه لحظه هاي خوشي و غم شخصيت هاي اصلي کرده اند...
فيلمنامه نويس: محسن تنابنده (براساس طرحي از عليرضا اميني) بازنويسي فيلمنامه: عليرضا نادري، کارگردان : عليرضا اميني، مدير فيلم برداري: حسين جعفريان، تدوين : هايده صفي ياري، صدابردار: امير پرتوزاده، امير رحماني، موسيقي متن: علي کهن ديري، مدير هنري: هديه تهراني، طراح چهره پردازي: ميترا آقاميري، طراح صحنه و لباس: محمد مهدي سال افزون، بازيگران: هديه تهراني، محسن تنابنده، حامد بهداد، خاطره اسدي، بهشاد شريفيان، مريم سلطاني، تهيه کننده: سيد جمال ساداتيان
منبع : فيلم نگار شماره 94