اخلاق مسوولان نظام اسلامی


 

نویسنده: علی اکبر ذاکری




 
رفتار نيک و شايسته با مردم از دستورات اکيد اسلام است. دين اسلام به مسلمانان توصيه مي کند با ديگران به نيکي برخورد نمايند و ارتباط پسنديده اي با مردم داشته باشند. خدا پيامبر خود را که رهبر و حاکم جامعه اسلامي بوده به خاطر اخلاق والايش ستوده است. ( انک لعلي خلق تعظيم ) (1)
حسن خلق از ارزش هايي است که در روايات بر آن تاکيد شده و پيامبر گرامي اسلام (ص): « حسن خلق را نصف دين » (2) معرفي کرده است.
امام خميني روايات متعددي درباره ي حسن خلق در کتاب شريف شرح چهل حديث آورده که به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم: امام صادق (ع) فرمود: « خداي تعالي پيامبرانش را به مکارم اخلاق اختصاص داده است... » (3)
علي بن الحسين (ع) گويد: « رسول اکرم (ص) فرمود: در روز قيامت در ميزان اعمال کارهاي شخص بهتر از حسن خلق نگذارند » (4)
امام باقر (ع) مي فرمايد: « به راستي کامل ترين مومنان در ايمان خوش خلق ترين آنهاست » (5) و امام صادق (ع) فرمود: « نيکويي و حسن خلق ديار را آباد کنند و بر عمرها بيفزايند » (6) و درباره ي سوء خلق که باعث فساد ايمان و ابتلاي انسان به عذاب الهي مي شود از امام صادق (ع) آورده: « به راستي چنان که سرکه عسل را فاسد مي کند خلق بد ايمان را فاسد مي نمايد » (7)
پيامبر (ص) فرمود: « خداوند تعالي از پذيرش توبه ي بد خلق خودداري مي کند. گفته شد چرا اي پيامبر ؟ فرمود: زيرا هر گاه از گناهي توبه کند در گناهي بزرگ تر از آن واقع مي شود » (8)(9)
اهميت حسن خلق در آن است که در روابط اشخاص نقش مهمي دارد و مسوولان نظام اسلامي را در جهت فلاح و رستگاري قرار داده و افراد جامعه اسلامي را به سوي ارزش هاي اسلامي سوق مي دهد. توجه به ويژگي هاي اخلقي مسوولان از ديدگاه امام خميني از دو جهت مهم و در خور توجه است:
الف ) امام خميني سال ها در حوزه علميه قم معلم اخلاق بوده و سخنان ايشان تاثير فراوان و انکارناپذيري در روح و روان شاگردان و حاضران در درس داشته است. ايشان سال ها در زمينه ي محاسن اخلاقي و رذايل آن مطالعه داشته و اثاري اخلاقي از خود به جاي گذاشته اند. امام در عرفان نيز استاد بوده و از اساتيد بزرگواري مانند مرحوم شاه آبادي بهره برده و بر تهذيب نفس و کسب فضايل اخلاقي تاکيد فراواني داشته است. چنين شخصيت بزرگواري مسوولان و مديران نظام را به تزکيه روح و روان خود توصيه مي کند و نکات مهمي را که بايسته است يادآور مي گردد.
ب ) به طور کلي بيشتر اين مسائل پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به مناسبت هاي مختلف به مديران نظام يادآوري مي شود. بنابراين موضوعاتي را که بر آن تکيه مي کند، جنبه کابردي اجتماعي دارد. البته موقعيت زماني و جو اجتماعي آن زمان محدوديتي را در بيان توصيه هاي ايشان باعث شده است. از اين رو آنچه ذکر مي شود ممکن است تمام اخلاقيات لازم براي يک مسوول نباشد؛ اما موارد اصلي و لازم آن، در توصيه هاي امام آمده است.

اخلاق
 

اهل لغت، اخلاق را جمع خُلق دانسته اند، و خُلق و خُلُق را به سجيه و خوي معنا کرده اند. (10) و در تفاوت خَلق و خُلق گفته اند که خَلق مربوط به هيات و صورت هايي است که با چشم ديده مي شود و خُلق يا خُلُق ويژه قوا و خصلت هايي است که با بصيرت دريافت مي گردد. (11) امام علي (ع) در اين ارتباط سخني دارند که مي فرمايند:
« خلق الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن » (12)
خوي پسنديده از آن نفس و روان است و زيبايي آفرينش از آن بدن.
برخي منابع روايي با توجه به آيه ي قرآن « انک لعلي خلق عظيم » بيشتر، از ترکيب حُسن خُلق استفاده کرده اند و برخي ديگر در اعراب گذاري روايات از جمله حُسن خُلُق بهره برده اند؛ زيرا هر دو واژه به يک معنا است.
امام خميني (ره) در معناي خلق مي نويسد:
بدان که « خُلق » عبارت از حالتي است در نفس، که انسان را دعوت به عمل مي کند بدون رويه و فکر. مثلا کسي که داراي خلق سخاوت است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آنکه مقدماتي تشکيل دهد و مرجحاتي فکر کند، گويي يکي از افعال طبيعيه اوست مثل ديدن و شنيدن. (13)
انچه امام خميني از علماي اخلاق نقل کرده اند، کسب خوي خوب و بد به سه صورت براي انسان حاصل مي شود:
1 ـ حالت و خوي نفس ممکن است برخاسته از فطرت و طبيعت انسان باشد، چه در جانب خير و سعادت يا شر و شقاوت.
2 ـ گاهي اين اخلاق نفسانيه، به وسيله ي عادت و معاشرت و تدبر به دست مي آيد.
3 ـ گاهي از آغاز به وسيله ي تفکر و رويه حاصل شود تا ملکه گردد. (14)
با توجه به منشا کسب خوي ها، مي توان گفت که اخلاق از نظر امام شامل تمام رفتار و آداب اجتماعي است، و ايشان بر اين نکته تکيه مي کند که فطري و طبيعي بودن خلقي به معناي غير قابل تغيير بودن آن نيست. بلکه جميع ملکات و اخلاق نفسانيه قابل تغيير و اصلاح است. (15) در نتيجه بيان اخلاق پسنديده براي مسوولان نظام اسلامي و تکيه بر فرمايشات امام خميني براي اصلاح رفتار کارگزاراني است که ممکن است داراي لغزش و خطا باشند. ما به ناچار، هم از اخلاق پسنديده و شايسته سخن خواهيم گفت و هم از رفتارها و خوي هاي ناپسندي که ايشان کارگزاران را از آن باز داشته اند.

مسوولان نظام اسلامي
 

واژه ي کارگزار و کارگزاران در کلام امام خميني کمتر به کار رفته است. ايشان اين واژه را در معناي منفي آن مزدور و ريا کار پرداز حکومت فاسد پهلوي و آمريکا به کار گرفته اند. در صحيفه ي امام تنها يک بار واژه ي کارگزار به کار رفته، و در اين مورد آمريکا به عنوان کارگزار و عامل اصلي امور ايران معرفي شده است. (16)
واژه « کارگزاران » هفت بار در کلام امام آمده است. در شش مورد با نگاهي منفي به آن توجه شده، که به معناي مزدور، عامل بيگانه و دخالت بيگانگان است. مانند: « کارگزاران اجانب استعمارگر » (17)، « کارگزاران سياست آمريکا » (18)، « کارگزاران ناشي و بي اراده ي حاکميت سعودي » (19)، « کارگزاران سياست آمريکا » (20) و « کارگزاران رژيم سابق » (21). فقط در يک مورد، ايشان « کارگزاران » را در جنبه ي مثبت به کار گرفته اند و در اين سخن شرايطي را براي کارگزاران، مديران و رهبران نظام اسلامي در نظر گرفته اند.
خلاصه ي کلام اينکه بيان اين واقعيت که در حکومت اسلامي بهاي بيشتر و فزونتر از آن کسي است که تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت، و همه ي مديران و کارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پا برهنه ها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند، تا متمکنين و مرفهين... (22)
اما وازه ي « مسوول » 381 مورد، « مسووليت » 483 مورد، « مسوولند» 20 مورد، « مسوولان » 92 مورد و « مسوولين » 302 مورد در صحيفه امام آمده است. با اين که تعدادي از اين کاربردها بر گرفته از عنوان هاي مطالب کتاب است و در سخنان امام نيامده است. ولي در مجموع نشان مي دهد که واژه ي مسوولان و مسوولين در ديد اجتماعي امام خميني از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده، و جنبه ي مثبت دارد و نگاه ايشان به کساني که در امور کشور دخالت داشته اند، نگاهي متعهدانه و مسوولانه بوده است. در واقع افرادي که در پي کسب انجام تکليف و وظيفه خطيري هستند، لازم است رفتار و اخلاق آنان با ديگران متفاوت باشد.
در صحيفه ي امام حدود 25 بار به حديث شريف نبوي استناد شده است.
« کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيته »
تمام شما مسووليد و تمام شما مسووليد درباره ي افرادي که مديريت آنان در اختيار شماست.
راعي در اينجا، به معناي مسوول مي باشد و رعيت به معناي افرادي که تحت مديريت ديگري است و نبايد تعبير رعيت را همسو با نظام ارباب و رعيت دانست و مدعي شد که امروز نظام شهروندي نحاکم است، نه ارباب رعيتي. زيرا نه راعي به معناي ارباب يا چوپان است و نه رعيت به معناي نوکر ارباب. راعي کسي است که وظيفه دارد مديريت و مسووليت افراد و يا کاري را به درستي انجام دهد؛ يعني انسان متعهد و مسوول.
نووي در شرح صحيح مسلم براي معناي راعي در سخن رسول خدا (ص) مي نويسد:
راعي همان حافظ امين است که متعهد به انجام صلاح چيزي است که بر آن گمارده شده و آنچه تحت نظر وي مي باشد. پس در معناي آن است که هر کسي که تحت نظر وي چيزي است، از او خواسته شده که به عدل و برابر آنچه مصلحت در دين و دنيا و متعلقات آن مي باشد عمل مي کند. (23)
برابر اين معنا هر کس در هر جايي، و در هر پست و مقامي انجام وظيفه مي کند، بايد تمام آنچه را که براي مصلحت آن کار لازم است انجام دهد و چنانچه سرپرستي و مديريت گروهي را به عهده دارد، بايد برابر مصالح ديني و دنيوي آنان عمل کند، اين معنا در کلامي از امام خميني نقل شده است که در تمشيت همه ي امور بايد انسان آنچه را که مصلحت اسلام است، کساني که متصدي امور هستند، آن چيزهايي که مصلحت اسلام است، آن چيزهايي که مصلحت ملت اسلام است در نظر بگيرند. از هواهاي نفساني که سرچشمه ي همه فسادها هست جلو بگيرند. (24)
اين معنا از حديث نبوي به خوبي استفاده مي شود؛ زيرا ادامه حديث نشان مي دهد که سخن در اين حديث از مسووليت است و بحث ارباب و رعيت برچسب ناچسبي است که ربطي به معناي حديث ندارد. از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند:
« الا کلگم راع و کلکم مسوول عن رعيته، فلامير راع علي الناس و هو مسوول عن رعيته و الرجل راع علي اهل بيته و هو مسوول عن رعيته و امراه الرجل راعيه علي تبيت بعلها و ولده و هو مسووله عن بعلها و رعيتها و العبد راع علي مال سيده و هو مسوول عن رعيته، الا کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيته » (25)
اگاه باشيد هر کدام از شما نگهبان و مسووليد؛ پس امام و رهبر نگهبان و مسوول مردم است، مرد نگهبان و مسوول خانواده اش مي باشد و زن نگهبان خانه شوهر و فرزندانش خو او مسوول در برابر شوهرش مي باشد. و غلام نگهبان مال آقاي خويش و مسوول افراد تحت نظر وي مي باشد. آگاه باشيد هر کدام از شما نگهبان و مسووليد.
روشن است که در اين حديث، افراد با رتبه هاي گوناگون، هم راعي و مسوول هستند و هم رعيت دارند؛ يعني افرادي تحت مسووليت آنها است.
انتخاب عنوان اخلاق مسوولان نظام اسلامي، بر اساس تاکيدي است که رهبر فقيد جمهوري اسلامي بر مسووليت و اخلاق و صفات مسوولان نظام و رفتار پسنديده آنها داشته اند.
امام در سخني بر لزوم شايستگي هاي اخلاقي براي تمام مسوولان نظام اسلامي از بالاترين تا پاييين ترين افراد تاکيد مي کند و مسووليت را امتحاني الهي مي شمارد.
ما امروز درباره ي خودمان و مسوولين کشور خودمان و ملت محترم خودمان عرض مي کنيم، هر کس در هر مقامي که هست و هر مسووليتي که دارد، همان مقام و همان مسووليت امتحان اوست، امتحان مثلا رئيس محترم جمهور، همان رياست جمهورش است که آيا در اين مقامي که هست چه مي کند، افکار او چيست ؟ اخلاق او در اين زمينه چيست و اعمال او چيست و حتي خطرات قلب چيست ؟ چيزهايي که در قلبش عبور مي کند و مي گذرد، اينها نچيست و همين طور تمام مسوولين، مجلسي ها، آنهايي که مجلس هستند... (26)
در اين نوشتار کوشش مي شود تا مطالب اساسي در سه بخش:
1 ـ اصول بنيادي اخلاق مسوولان
2 ـ سلوک فردي و اجتماعي مسوولان
3 ـ آسيب هاي اخلاقي مسوولان بحث و بررسي شود.

پي‌نوشت‌ها:
 

1 ـ قلم ( 68 )؛ 4
2ـ الخصال، ص 30، ح 106، « حسن الخلق نصف الدين »
3 ـ الکافي، ج 2، ص 56، ح 2، « ان الله عزوجل خص رسله بمکارم الاخلاق »
4 ـ همان، ص 99، ح 2، « ما يوضع في ميزان امري يوم القيامه افضل من حسن الخلق »
5 ـ همان ف ح 1، « ان اکمل المومنين ايمانا احسنهم خلقا »
6 ـ همان، ص 100، ح 8، « البر و حسن الخلق يعمران الديار و يزيدان في الاعمار »
7 ـ همان،؛ ص 321، ح 3، « ان سوء الخلق ليفسد الايمان کما يفسد الخل العسل »
8 ـ همان، ص 321، ح 2« ابي الله ـ عزوجل ـ لصاحب الخلق السيي بالتوبه. قيل: و کيف ذاک يا رسول الله. قال: لانه اذا تاب من ذنب وقع في ذنب اعظم منه »
9 ـ شح چهل حديث، ص 512 ـ 513
10 ـ لسان العرب، ج 4، ص 194؛ تاج العروس، ج 25، ص 257؛ النهايه، ابن اثير، ج 2، ص 70
11ـ المفردات في غرايب القرآن، ص 158
12 ـ تصنيف غررالحکم، ص 254
13 ـ شرح چهل حديث، ص 510
14 ـ همان
15 ـ همان
16 ـ صحيفه امام، ج 20، ص 324
17 ـ همان ج 3، ص 432
18 ـ همان ج 18، ص 330
19 ـ همان ج 20، ص 350
20 ـ همان ج 18، ص 330
21 ـ همان ج 21، ص 187
22 ـ همان ج 20، ص 340 ـ 341
23 ـ صحيح المسلم بشرح النوي، ج 12، ص 213، « الرعي هو الحافظ المومن الملتزم صلاح ما قام عليه و ما هو تحت نظره، ففيه ان کل من کان تحت نظره شيء فهو مطالب بالعدل و القيام بمصالحه في دينه و دنياه و متعلقاته... »
24 ـ صحيفه امام، ج 19، ص 376
25 ـ سنن الکبري، بيهقي، ج 8، ص 160؛ سيري در نهج البلاغه، ص 129
26 ـ صحيفه امام، ج 18، ص 307
 

منبع: ذاکری، علی اکبر؛ (1384) امام خميني (ره) و مفاهيم اخلاقي (اخلاق مسئوولان نظام اسلامی)، چاپ و نشر عروج.