روسيه، درياي مازندران و استرآباد (1)


 

مترجم: دکتر محمد علي کاظم بيگي*




 
براي ايران پيامد شکست در دوره دوم جنگ با دولت توسعه طلب روسيه مذاکرات صلحي به وساطت بريتانيا بود که به عقد معاهده ترکمنچاي بين ايران و روسيه انجاميد. در اين مذاکرات صلح يکي از موضوعات مورد اختلاف طرفين موضوع حقوق ايران در درياي مازندران بود. پافشاري ايران شکست خورده در جنگ بر حقوق خود در آن دريا به شناسايي بخشي از آن از سوي سنت پترزبرگ منجر شد که در فصل هشتم معاهده ترکمنچاي بدين شرح بازتاب يافت:
کشتي هاي تجارت دولتين روس و ايران از هر دو طرف اجازه دارند که در بحر خزر و طول آن به طريق سابق سير کرده به کنارهاي آن فرود آيند و در حالت شکست کشتي از هر دو طرف امداد و اعانت خواهد شد. در باب سفاين حربيه که علم هاي عسکريه روسيه دارند، مثل سابق اذن تردد در بحر خزر دارند و به غير از دولت روس، دولت هاي ديگر آن اذن را ندارند. (1)
بدين ترتيب فصل مذکور در مورد درياي مازندران، ضمن شناسايي حق ايران در تملک شناورهاي تجاري و دريانوردي، داشتن بحريه نظامي را منحصر به دولت روسيه کرد (1243هـ ق/1828).
اگر چه معاهده ترکمنچاي قرار بود نقطه پاياني بر مخاصمات روسيه و ايران باشد، اما خود به زودي سرچشمه و ابزاري براي توسعه طلبي و مداخلات فزاينده سنت پترزبورگ در ايران گرديد. در کوتاه مدت جدي ترين بهره برداري روسيه از آن با اقدامات در درياي مازندران شروع شد که به اشغال جزيره ايراني آشوراده در دهانه خليج استرآباد به وسيله نيروهاي درياي آن دولت انجاميد. (1258هـ ق/1842). توضيح آن که سوء مديريت دولت مرکزي ايران در تمشيت امور داخلي از يک سو و از سوي ديگر محروميت آن از بحريه نظامي، نافرماني بخشي از ترکمن هاي دريانورد را به دنبال داشت که در سواحل شرقي درياي مازندران سکونت داشته و مدار معيشت ايشان ماهيگيري و تجارت بود. اين قانون شکنها به رياست قيامت خان که سابقه ارتباطش با روسيه و نافرماني اش از دولت مرکزي به 1242 هـ ق/1826 باز مي گشت، با حملات دريايي اقدام به آدم ربايي از روستاهاي ساحلي مازندران و استرآباد مي کردند تا به عنوان برده در آسياي مرکزي فروخته شوند. (2) بدين ترتيب معاهده ترکمنچاي، با خلع سلاح دولت ايران در درياي مازندران راه را براي ناامني آبها و سواحل ايراني هموار کرده بود، به ويژه آن که سياست روسيه در استناد به معاهده مذکور و ممانعت از اقدامات دريايي دولت ايران براي جلوگيري از دزدان دريايي، عملاً عناصر قانون شکن را تشجيع کرده و به ناامني دامن مي زد. افزون آن که همين شرايط موجبات مداخله فرصت طلبانه روسيه را به عنوان تنها دولت داراي بحريه نظامي براي برقراري امنيت در دريا، فراهم مي کرد. پيامد همين سياست بود که روسيه به بهانه اعاده نظم و امنيت در دريا، به اشغال نظامي جزيره ايراني آشوراده مبادرت ورزيد. اين اشغال و متعاقباً برپايي پايگاه دريايي دائمي در آشوراده که بي اعتنايي به تماميت ارضي ايران و نيز مداخله آشکار در مناسبات تهران به اتباع ترکمن خود بود، فرصتي طلايي در اختيار سنت پترزبورگ قرار داد که در دوره رياست خدرخان، پسر قيامت خان، نفوذ خود را در ميان ترکمن هاي ساحل نشين گسترش دهد. (3)
در دوره قاجاريه، سياست هاي دو قدرت بزرگ و رقيب؛ «روسيه» و «بريتانيا» در قبال ايران بيش از هر چيز از جايگاه استراتژيک ايران در جوار هندوستان، آسياي مرکزي، قفقاز، عثماني و آبهاي آزاد خليج فارس و درياي عمان تأثير مي پذيرفت. ملاحظات و توسعه طلبي نظامي و نيز رقابت سياسي اين دو قدرت در هر يک از مناطق مذکور، ايران را ناخواسته در متن تصميمات و در نتيجه مستقيماً در معرض سياست هاي آنها قرار مي داد. اين در حالي بود که منافع اقتصادي، خود انگيزه ديگري براي رويارويي اين دو قدرت در ايران بود. از اين رو، آنچه پس از انعقاد عهدنامه ترکمنچاي در جنوب شرق درياي مازندران رخ مي داد، موضوعي نبود که اهميتش بر بريتانيا که توسعه طلبي و اهداف استعماري خود را در همه مناطق مذکور دنبال مي کرد، پوشيده باشد. تحولات پيش گفته در استرآباد به مفهوم گامي بلند و تلاشي عملي از سوي سنت پترزبورگ براي تهديد منافع بريتانيا در هندوستان و نيز دست اندازي به ايران و آسياي مرکزي بود. به همين سبب، هنگامي که سر جان مک نيل، وزير مختار بريتانيا در تهران، براي نخستين بار توجه لندن را به اشغال آشوراده و مداخلات روسيه در قضيه ترکمن ها جلب کرد (1258هـ ق/1842)؛ (4) تحت نظر گرفتن تحرکات سنت پترزبورگ در استرآباد در دستور کار نمايندگي بريتانيا در تهران قرار گرفت. از آنجا که تا صفر 1275 هـ ق/ اکتبر 1858 بريتانيا فاقد کنسولگري يا کارگزاري رسمي در ايالات ايراني در جنوب درياي مازندران بود، نمايندگي آن دولت در تهران ابتدا موظف شد با اعزام هراز چند گاه يکي از وابسته هاي خود به ايالات مذکور، به ويژه استرآباد، لندن را از شرايط محلي و نيز سياست ها و اقدامات روسيه در آن مناطق آگاه سازد. در اجراي اين تصميم بود که در 1259هـ ق/ 1843 کنسول کيت ادوارد آبوت سفري طولاني از تبريز تا دشت گرگان و ترکمن صحرا آغاز کرد. وي در پايان اين سفر در گزارشي مشروح که حاصل مشاهدات و تحقيقات ميداني اش در گيلان، مازندران و استرآباد بود، لندن را از اوضاع منطقه و اقدامات روسيه آگاه ساخت. (5) اگر چه اين گزارش انتشار نيافته است، يکي از همراهان آبوت به نام و. هولمز مشاهدات و تجربيات سفر مذکور را به شکل يک سفرنامه منتشر کرد (1261هـ ق/1845). (6)
ايالت استرآباد، منطقه اي غني در جوار درياي مازندران، خراسان و آسياي مرکزي بود که افزون بر امکاناتي بالفعل چون بندر گز، آب و آذوقه و راه بندر گز- استرآباد- شاهرود، چند رود شرقي- غربي داشت که بالقوه براي حمل و نقل قابل استفاده بودند. اين مزايا استرآباد را منطقه اي استراتژيک مي کرد که به سبب سوء اداره و تفاوت هاي قومي- مذهبي ضربه پذير نيز بود. روسيه با داشتن بحريه و تسهيلات بالفعل ترابري در درياي مازندران، در صورت نفوذ و استيلا بر چنين منطقه اي، راه پيشروي نظامي خود را افزون بر تهران، به سوي هندوستان و آسياي مرکزي هموار مي کرد. از اين رو حساسيت لندن که تنها چند سال قبل و به عنوان اقدامي پيشگيرانه براي دفاع از مستعمره هندوستان، با پيمان شکني و توسل به نيروي نظامي موجبات جدايي هرات را از ايران فراهم آورده بود، اقتضا مي کرد که به تحولات محلي در استرآباد توجه ويژه به عمل آورد. به همين سبب تحت نظر گرفتن تحرکات روسيه در جنوب شرق درياي مازندران به يکي از اولويت هاي نمايندگي سياسي بريتانيا در تهران تبديل شد. کلنل شيل، وزير مختار بريتانيا در ايران، در دسامبر 1845/ محرم 1261هـ ق يکي ديگر از وابسته هاي نمايندگي، موسوم به تايلور تامسن، را با دستورالعمل مشخص به سواحل جنوبي درياي مازندران فرستاد. حاصل مشاهدات و تحقيقات ميداني تامسن در اقامت و سفرهاي چند ماهه اش در استرآباد گزارشي بود به تاريخ 15 آوريل 1846 که به کلنل شيل ارائه شد. (7) چنين مي نمايد که محتواي اين گزارش، آن اندازه هشدار دهنده بود که وزير مختار بريتانيا يک سال بعد کنسول آبوت را مجدداً به منطقه اعزام کند. گزارش سفر اخير کنسول آبوت که اين بار از طريق مازندران به استرآباد رفته بود، بر خلاف گزارش سابق او مشروح نيست و پيش از اين منتشر شده است. (8)
گسترش مناسبات ايران و غرب در سده 13 هـ ق/19 م با افزايش توليد اسناد و کتب غربي در مورد ايران همراه بوده است. در ميان منابع غربي، ترجمه سفرنامه ها، قطع نظر از ماهيت و اعتبار مطالب و نيز انگيزه و اطلاعات نويسندگان، بيش از ساير مواد خام مورد توجه علاقمندان ايراني مطالعه عصر قاجاريه قرار گرفته است. از همين رو، گزارش هاي ديپلمات ها و مأموران غربي درباره سفرهاي داخلي ايشان در ايران معقول واقع شده اند، به ويژه آن که اين منابع مهم به شکل اصلي و انتشار نيافته در آرشيوها نگاهداري مي شوند. اثر حاضر ترجمه گزارش تايلور تامسن است که به مقوله اخير تعلق دارد.
اگر چه گزارش حاضر، حاصل سفر تامسن به استرآباد است، از اين جهت با سفرنامه هاي متعارف تفاوت دارد که گزارشي رسمي از يک مأموريت هدفمند سياسي و موردي بوده و ماهيتي صرفاً اداري دارد. تفاوت مفادش با سفرنامه هاي متعارف بدين سبب است که مراد از نگارش آن، پاسخ به سؤالات و نکاتي معين است که لندن خواهان اطلاع از آنها بود. محتواي اين گزارش که نويسنده آن نه يک سياح تاجر که يک ديپلمات آشنا با ايران و مسائل مربوط به آن است، نه يک جُنگ مشحون از مطالب غث و ثمين بلکه آميزه اي از «اخبار اطلاعاتي»، واقعيات عيني و نيز تحليل و نتيجه گيري نگارنده است که از هم تفکيک شده اند. مطالب اين گزارش از جهاتي چند جاي توجه دارد: گذشته از ارائه آگاهي هاي دسته اول درباره سياست هاي توسعه طلبانه و مداخله جويانه روسيه در ايران، درياي مازندران و آسياي مرکزي و نيز ديدگاه بريتانيا راجع به اين سياست ها، حاوي اطلاعات مفيدي در مورد استرآباد و هوشياري سياسي اهالي آن در مورد سياست هاي آن دو دولت و نيز نقش قدرت نظامي روسيه در گسترش نفوذ سنت پترزبورگ در ميان ترکمن هاي دريانورد است. افزون بر اين، ضمن فراهم آوردن امکان سنجش اعتبار تواريخ رسمي ايران، اطلاعاتي تکميلي را درباره رويدادهاي عصر محمدشاه (1264-1250 هـ ق/1834-1848) عرضه مي دارد که نسبتاً کمتر شناخته شده است.
در پايان سخن شايد ذکر سرنوشت دو چهره نقش آفرين در رويدادهاي استرآباد به وقت سفر تايلور تامسن بجا باشد. حاکم استرآباد، شاهرخ خان پسر ظهيرالدوله ابراهيم خان قاجار، چندي پس از برکناري از منصب خود (1262هـ ق / 1846)، ابتدا به جمع ياران حسن خان سالار پيوست که شورش او در خراسان، يکي از دغدغه هاي دولت ايران در واپسين سال سلطنت محمدشاه شده بود، وي در پي عدم موفقيت سالار به امير بخارا پناه برد (1263هـ ق/1847). (9) ديگر آن که ترکمن شورشي، خدرخان نيز بر خلاف سنت ترکمنها نهايتاً از سکونت در يورت خويش در حسنقلي/ حسينقلي دست کشيد و علناً در پايگاه دريايي روسيه در جزيره اِشغالي آشوراده ساکن شد تا وابستگي اش به بيگانگان، بيش از پيش آشکار شود. (10)
[ترجمه گزارش] تايلور تامسن به کلنل شيل، مورخ 15 آوريل 1846، پيوست مکتوب کلنل شيل به آبردين، شماره 50، به تاريخ 4 مي 1846
«سِر
پس از ديدن نواحي مختلف مذکور در دستورالعمل مورخ 20 دسامبر [1845] جنابعالي، افتخار دارم که نتيجه مشاهدات خود را جهت ملاحظه تقديم نمايم. پيش از پرداختن به وضع کنوني امور در ايالت استرآباد و موقعيتي که روسيه در حال حاضر در آنجا دارد، شايد ارائه ويژگي هاي آماري و جغرافيايي مربوط به آن ايالت و [نيز] تشريح شرايط و برخي رسوم موجود ميان قبايل بيابانگرد ساکن در صحرايي که مرزهاي شمال و شرق آنجا را تشکيل مي دهد، با موضوع بي ارتباط نباشد.
استرآباد ايالتي وسيع نيست. طول آن حداکثر به 100 مايل و عرضش بين 4 تا 40 مايل متغير است. در حال حاضر جمعيت و ثروتش در مقايسه با منابعي که اين ايالت در صورت توسعه مناسب مي داشت، به مقدار زيادي کاهش يافته است. قبايل بيابانگرد يموت و گوکلان وابسته به دولت ايران هستند و مجموع درآمد سالانه دولت از اين ايالت تنها 12000 تومان يعني کمتر از 6000 پوند است. از اين مبلغ، 6000 تومان را قبيله گوکلان به تنهايي و 6000تومان ديگر را قبيله يموت و اهالي فارس استرآباد مي پردازند. بنابر اظهارات، نيروي مسلح ايالت جداي از ترکمنها، به 1500 تفنگچي بالغ مي شود، اما به سبب اختلاس مواجب ايشان به وسيله خوانين روستاهاي تيول، جاي ترديد است که در هر گونه وضعيت فوق العاده حتي نيمي از اين تعداد را بتوان گرد آورد که به گونه اي مناسب مسلح باشند.
در حال حاضر تنها يک شهر در ايالت وجود دارد که استرآباد است، اما مخروبه هاي وسيع متعدد با تعداد کثير روستاهاي متصل به هم نشان از زوال استرآباد از عصر نادرشاه و آقامحمد خان دارد. از اين خرابه ها مي توان به عنوان آق قلعه، جيواني قلعه، پرز، شهرک و جرجان ياد کرد که هر يک به مقدار زيادي بر توابع شهر استرآباد مي افزايند. هم اکنون شهر استرآباد در وضع بسيار بدي قرار دارد. حصارش در چنان شرايط خرابي است که دستجات ترکمن بيش از يک بار از شکاف هاي آن عبور کرده و مردم را از خيابان ها ربوده اند. به نظر مي رسد که تجارت شهر نيز در حداقل باشد و به من گفته شده که در صورت نياز، فرد پس از تأخير قابل ملاحظه و زحمت بسيار مي تواند دويست يا سيصد تومان پول فراهم آورد. درآمد مقرر شده از سوي دولت براي استرآباد اگر چه اندک است، دشواري گردآوري اش دست کم در مورد جمعيت فارس آن هر سال بيشتر مي شود.
اين سرزمين جايگاه اصلي آن شاخه از ايل قاجار است که خاندان سلطنتي کنوني به آن تعلق دارد. اين ايل، همان گونه که طبيعتاً از اکثريت طايفه سلطنتي انتظار مي رود، در گذشته به سبب دلبستگي به شاه و در دوره اخير به خاطر شدت تعصب به امور ديني شاخص بوده است. هم اکنون چنين مي نمايد که در نتيجه ظلم و اجحاف از سوي حکام ايالت و بي توجهي دربار به شکاياتشان، اين دو عامل وادار مي کند و هنگامي که نابود مي شود، ايشان براي بهبود شرايط خود از نخستين فرصت سريعاً براي تغيير حکام استفاده خواهند کرد.
سرزمين استرآباد از بابت شرايط اقليمي و خاک به گونه اي طبيعي براي توليد وافر هر آنچه آدمي نياز دارد، مساعد است. در اراضي کم ارتفاع آن که به درياي مازندران ختم مي شود، مي توان برنج، پنبه، و [کرم] ابريشم را به مقدار فراوان پرورش داد. در زمين هاي مرتفع تر که اين ايالت را از خراسان جدا مي کند، گندم، جو و ديگر غلاتي که نياز به آب و هواي معتدل تر دارد، مي تواند به مقدار زياد کشت شود. اين در حالي است که صحراي واقع در مرز شمالي آن امکان چراي تعداد تقريباً نامحدود گوسفند و گاو را فراهم مي آورد. اين سرزمين به وسيله شمار کثيري جويبار و رودخانه بزرگ- قره سو، گرگان و اترک- آبياري مي شود. اين رودها و سواحل دريا محل شناي دستجاب بزرگ ماهي استروژن و آزاد است که براي آنها بازاري دائمي در روسيه وجود دارد و از فرششان منافعي چشمگير حاصل مي شود.
ايالت استرآباد و نيز مازندران از بابت معادن غني هستند. اين معادن در دست دولتي با درک بيشتر، سرهنگي از رسته مهندسي معدن روسيه قرار گرفت. از آنچه درباره اين سفر آگاه شدم چنين مي نمايد که سرهنگ مذکور از غناي برخي از معادن آنها به شدت شگفت زده گشته بود. من خود در خلال اقامت در استرآباد از اين معادن نمونه هاي بسياري را به دست آوردم که از جمله آنها هستند: طلا، نقره، آهن محلي، مس و ترکيبي از آن، (11) قلع و زغال سنگ، ترکيبي از سديم. (12) از ميان آنها احتمالاً زغال سنگ بايد مطلوب روسيه باشد. زيرا اطمينان دارم که زغال سنگي که هم اکنون در شناورهاي روسيه در درياي مازندران مورد استفاده قرار مي گيرد، انگليسي است. حمل زغال سنگ از مسافتي چنين طولاني بايد به بهاي آن به مقدار زيادي بيفزايند. از همين رو روسيه از منظر مالي بايد در صورت امکان به شدت خواهان افتتاح يک بازار زغال سنگ چنين پرسود براي خود باشد.
در استرآباد زغال سنگ در دو محل به فراواني يافت مي شود: تجر تاش- روستايي در حدود24مايلي شمال شاهرود- و ديگري در راميان- روستايي در حدود 50 مايلي شرق استرآباد. زغال سنگ معدن تجرتاش در يک کشتي بخار روسي به صورت آزمايشي تجربه شده است. به هر حال چنين به نظر مي رسد که نتيجه خيلي رضايت بخش نبود، اما از آنجا که اين زغال سنگ از محل خروج لايه آن در سطح زمين گردآوري شده بود، کيفيت آن در نتيجه ي تماس هوا کاهش يافته بود. همچنين به درستي مي توان فرض کرد که زغال سنگ مذکور بدون شستشو مورد استفاده قرار گرفته و اين که کيفيت آن با افزايش عمق معدن بهبود مي يابد. در سفر خود از کنار معادن مذکور عبور کردم، اما از آنجا که در آن وقت کوهستان با برف ضخيمي پوشيده بود، قادر به بررسي آنها از نزديک نبودم. هر 245 پوند اين زغال سنگ به بهاي 5-4/5 قران به عرشه کشتي بخار انتقال يافته بود. بر اساس نمونه هايي که به دست آوردم، از لحاظ کيفيت زغال سنگ راميان بر زغال سنگ تجرتاش برتري دارد و مزاياي نزديکي محل آن نيز براي بازار روسيه خيلي بيشتر است.
هزينه اين زغال سنگ در سختي استخراج آن از معدن نيست بلکه در حمل آن است. در مورد زغال سنگ تجرتاش هزينه حمل مي تواند هشت برابر مخارج استخراج آن باشد. از راميان تا نزديک ترين جا به محلي قابل کشتيراني در رود گرگان تنها مسافتي کوتاه در سرزمين هموار است. زغال سنگ آن مي تواند به بهايي شايد کمتر از 4/6 و 4/5 قيمت زغال سنگ تجرتاش به دهانه رود گرگان انتقال يابد. به هر روي چنان که تشريح خواهد شد اين تجارت تنها بر اساس شرايطي که ذکر کردم و هنگامي راه خواهد افتاد که استيلاي کامل بر شاخه هاي قبيله يموت که در طول کناره رود مذکور ساکن هستند، تحقق يابد.
ايالت استرآباد به هفت بلوک بدين شرح تقسيم مي شود: انزان، کرد محله، سدن رستاق، استرآباد رستاق، کتول، فندرسک و کوهپايه. به استثناي بلوک اخير، رؤساي ساير بلوکات داراي مناسبات با يک يا چند طايفه ترکمن هستند که در همسايگي شان در صحرا اوبه دارند. اين مناسبات که با توجه به منافع طرفين برقرار گشته است، از يک سو روستائيان را تا اندازه اي از چپاول دستجات ترکمن آسوده مي کند و حتي هنگامي که اسير مي شوند، رئيس روستا به سبب تفاهم با خان ترکمن، اطلاعاتي به دست مي آورد که او را قادر مي سازد که با دستگير کردن ترکمن ها، اقدام ايشان را با مقابله به مثل پاسخ گويد که در اين صورت اُسراي طرفين مبادله مي شوند. از سوي ديگر، ترکمن ها نيز در نتيجه اين روابط برنج و ساير غلات را که براي آنها کاملاً به ايران وابسته هستند، به دست مي آورند. اهالي فارس زبان تعداد کمي از روستاهاي حومه شهر استرآباد در دامنه صحرا، تحت الحمايه برخي از خوانين ترکمن هستند. به هر حال اعتماد کمي به تداوم اين مناسبات وجود دارد. هنگامي که حاکم استرآباد قدرت داشته باشد، در مجموع ضوابط اين مناسبات رعايت مي شود؛ اما هنگامي که ضعيف باشد، مشايخ ترکمن همه اقتدار خود را در قبيله از دست مي دهند و [در نتيجه] هر ترکمني که بخواهد، خود را در غارت آزاد مي داند و هر زمان که فرصت دست دهد، آدم ربايي مي کند.
ترکمن هاي مرزهاي شمال و شرق استرآباد به دو قبيله متمايز يموت و گوکلان تعلق دارند که هر دو قبيله مسلمان و اهل تسنن هستند. شمار يموت ها بيش از گوکلان ها است. قبيله يموت حدود 20000 خانوار شمارش مي شوند در حالي که گوکلان ها بيش از 6000 خانوار نيستند. سرزمين قبيله گوکلان از سنجار در چند مايلي فندرسک آغاز شده و در شرق تا اراضي محل استقرار طايفه تکه در دره گز ادامه دارد. اگر چه گوکلان ها در حاضر نافرماني مي کنند، به نظر دولت ايران قبيله اي نسبتاً آرام و صلح جو هستند که به اسير کردن و فروش مسلمان هاي شيعه عادت چنداني ندارند؛ تا زماني که در معرض اجحافات زياد حاکم استرآباد قرار نگيرند، ندرتاً در شورش آشکار عليه دولت ايران مشارکت مي کنند. با وجود اين، عدم تمايل ايشان به اسير گرفتن نبايد به تنفر از اشغال به برده فروشي نسبت داده شود؛ اين عدم مبادرت به سبب توجه به منافع مالي خودشان ناشي مي گردد.زيرا براي يک نيروي نظامي دولت ايران سرزميني که گوکلان ها در آن ساکن هستند نسبت به محل زندگي يموت ها دست يافتني تر است. اگر چه ايشان نيز همانند طوايف بيابانگرد يموت مردمي کاملاً چادرنشين شهر ها و روستاها از زمين است. در نتيجه بر حسب ضرورت بيش از کوچ نشينان سبک بار مجبور به اطاعت از خواست دولت ايران هستند.
خاک منطقه اي که گوکلان ها در آن ساکن اند، فوق العاده حاصلخيز است و به وسيله جويبارهاي متعددي که به رود گرگان مي ريزند، به خوبي آبياري مي شود. اين ويژگي شرايط را براي کشت مقادير زيادي برنج تسهيل مي کند که محصول عمده اين سرزمين است. در آنجا افزون بر برنج، جو و گندم نيز به مقدار زياد کشت مي شود، اما از آنجا که اين غلات از اراضي ديم و بدون آبياري مصنوعي به دست مي آيد، محصول آنها وابسته به مقدار باراني است که در فصول بهار و تابستان مي بارد. گاهي اوقات، هنگامي که بارش فراوان است، محصول تا بدانجا زياد مي شود که بيش از نياز جمعيت ترکمن و احتياج نواحي مجاور در خراسان است. در چنين فصولي، 20 من تبريز جو از سوي کشاورزان ترکمن به قيمت يک شيلينگ به فروش مي رسد، اما خريداري پيدا نمي کند. به هر حال به طور کلي چنين به نظر مي رسد که مقدار کشت گندم و جو به متوسط مصرف سالانه قبيله بستگي داشته باشد، نه به صادرات.
به هر روي، قطعات بزرگي از اراضي زير کشت نمي رود و اين محصول تنها در اراضي خشک کاشته مي شود. در نتيجه کميت توليد غلات به مصرف قبيله محدود است و براي مازاد آنها تقاضايي نيست.

پي‌نوشت‌ها:
 

* عضو هيأت علمي دانشگاه تهران
1. ميرزا محمد تقي لسان الملک سپهر، ناسخ التواريخ، به کوشش ج. قائم مقامي، ج1، تهران، 1337، ص 236.
2. همان، ص 223.
3. M.A.Kazembeygi. Society. Politics and Economics in Mazandaran. Iran. 1848-1914. Routledge Curzon.London. 2003.PP.44-47.
4.Sir H.Rawlinson, Russia and Britain in the East,2ed,London,1875,p.71 (note)
5.K.E.Aboott, Narrative of a journey form Tabreez laong the Shores of the Caspian of the Caspian Sea to Tehran, 1843-1844, FO 60/108.
6. W.A.Holmes, Sketches on the Shores of the Caspian, London, 1845.
7. T. Thomson to Lieutenant Colonel Sheil, 15 April 1846, enclosure in Sheil to Aberdeen, no.50, 4 May 1846V FO 60/122.
8. K.E. Abbott, ''Report by consul Abbott of his Journey to the Coast of the Caspian Sea, 1847-1848,'' in A.Amanat ed. , Cities and trade: Consul Abbott on the Economy and Society of Iran 1847-1866, London, 1983.
9. سپهر، ج2، 185، 190.
10. C.Mackenzie to Doria, 17 Feb. 1859, FO 348/179, cf.
رشتي، ميرزا ابراهيم، سفرنامه، به کوشش م. گلزاري، بنياد فرهنگ ايران، تهران،1355.
11. copperas.
12. Natron.
 

منبع:نشريه مطالعات تاريخي شماره 28