جملات به يادماندني سرالکس فرگوسن


 

نويسنده:فرزاد حبيب الهي




 
خيلي با استعدادم شايد بايد نقاش مي شدم!
مردان بزرگ جملات بزرگ هم دارند. خيلي از حرف هايي که بر زبان مي رانند مي تواند تبديل به يک پند و نصيحت بشود. قاعده اي که در فوتبال هم هست و در اينکه سرالکس فرگوسن هم مرد بزرگي در فوتبال است شکي وجود ندارد. مروري به برخي جملات او نمي تواند خالي از لطف باشد.
1 ـ به نظرم نيمه اول بازي، بهترين زمان حرفه اي زندگي ام بود. (پس از بازگشت تاريخي يونايتد در بازي با يوونتوس در نيمه نهايي ليگ قهرمانان سال 99)
2 ـ در پايان مسابقه تنها چند سانتي متر با جام فاصله داريد در حالي که نمي توانيد آن را لمس کنيد اگر شکست بخوريد و براي بيشتر شما اين بهترين فرصت است. اگر تمام تلاش تان را نکرديد. بهتر است به رختکن برنگرديد!(در رختکن، بين دو نيمه بازي با بايرن در فينال ليگ قهرمانان)
3 ـ مهمترين چالش زندگي حرفه اي من اين نيست که چه اتفاقي در زمان حاضر رخ مي دهد؛ مهم تر از هر چيز زدن رکورد ليورپول است. (در پاسخ به آلن هنسن که درباره آينده کاري فرگوسن پرسيده بود ـ سال 2002)
4 ـ ادامه بدهيد او يک بازيکن درست و حسابي است و شما يک مشت آدم مزخرف (درباره خوان ورون، خطاب به خبرنگاران)
5 ـ تنها يک قهرمان واقعي مي تواند پس از شکست برگردد و ارزش واقعي خود را ثابت کند. (پس از دومين شکست در سال 2006 مقابل آرسنال)
6 ـ من او را مي بوسم و در آغوشش مي گيرم (درباره سام آلاردايس)
7 ـ من فکر مي کنم که اين خيلي مهم است که کار کني. بعضي مردم از کار کردن بدشان مي آيد ولي من مي خواهم به کار کردن ادامه دهم.
8 ـ وقتي عصباني مي شد، نگاهي بهش مي انداختم و پيش خودم مي گفتم اگر به من ضربه بزند، مي ميرم! (درباره پيتر اشمايکل)
9 ـ گرسنگي و اشتياق به بازي او عالي است. وين بهترين 21 ساله اي است که تا به حال داشته ام. (درباره وين روني)
10 ـ من با او شرط بسته بودم سر زدن 15 گل در ليگ. حالا بايد اين شرط را تغيير بدهم. اصلا من مربي هستم و مي توانم تعيين کنم که شرط ما سرزدن 150 گل توسط رونالدو است. (فرگوسن در فصل 2008 ـ 2007 با کريس رونالدو شرط بسته بود در صورت زدن 15 گل توسط اين بازيکن، سرخودش را بتراشد.)
11 ـ ما قطعا به مشکل بر مي خوريم اگر زياد به حرف هاي خوزه گوش بدهيم (درباره مورينيو در فصل دوم حضور او در چلسي)
12 ـ اولين بار که رايان را ديدم، پسر 13 ساله اي بود که مثل يک سگ پاکوتاه دنبال يک تکه کاغذ معلق در هوا مي دويد. (درباره رايان گيگز)
13 ـ هميشه گفته ام وقتي يک بازيکن در اوج آمادگي است، مي خواهد تا قله اورست را با دمپايي بالا برود. او هم مي خواست اين کار را بکند. (درباره پل اينس)
14 ـ آن ها قبل از بازي مي گويند:«انگليسي ها خيلي قوي هستند... ما روي هوا ضعف داريم... ما نمي توانيم فلان کار را بکنيم...اين کار از ما ساخته نيست.» اما در پايان آن ها 3 بر صفر شما را شکست مي دهند (درباره روحيه تيم هاي ايتاليايي)
15 ـ آن ها صاحب هواداراني احساساتي و عالي هستند که انتظارشان رسيدن به قهرماني جام جهاني است!(درباره هواداران نيوکاسل)
16 ـ او من را رئيس يا مرد بزرگ خطاب قرار مي دهد. بعد از بازي هم نشستيم و از من پذيرايي کرد اما کاش کمي بيشتر خرج مي کرد. (در مورد جلسه دوستانه با مورينيو پس از بازي رف اينتر ـ يونايتد قهرمانان)
17 ـ فلسفه خيلي از تيم هاي اروپايي حتي هنگام بازي در خانه، نخوردن گل است.
18 ـ او در منطقه آفسايد متولد شده است. (درباره پيپواينزاگي)
19 ـ اگر يک ايتاليايي به من بگويد در اين بشقاب پاستا است، باور نمي کنم مگر اين که خودم آن را چک کنم.(پيش از بازي با اينتر در ليگ قهرمانان فصل 99 ـ 98)
20 ـ اگر قد او يک اينچ بلندتر بود، بهترين هافبک مياني بريتانيا مي شد!(درباره گري نويل)
21 ـ اين چه فوتبال مزخرفي است که بازي کرديد... هيچ کدام از شما جرات نداريد توي چشمان من نگاه کنيد چون چيزي نداريد بگوييد.(سال 98 ـ بين دو نيمه بازي با شفيلدونزدي)
22 ـ اين يک رفتار کلاسيک آلماني بود که باعث تحريک داور و کارت قرمز گرفتن رافائل شد(پس از بازي برگشت با بايرن در فصل گذشته ليگ قهرمانان)
23 ـ ديويد بهترين بازيکن جزيره است، نه فقط به خاطر استعداد خدادادي اش؛ بلکه به دليل اشتياق بي رحمانه و خستگي ناپذيري که براي تمرين کردن دارد؛ کاري که از هر بازيکني ساخته نيست. (درباره ديويد بکام در سال 99)
24 ـ آن ها مي گويند او باهوش است. به 5 زبان صحبت مي کند.من يک بچه 15 ساله از ساحل عاج را نشان تان مي دهم که به 5 زبان صحبت مي کند.(درباره آرسن ونگر)
25 ـ من يک بچه با استعدادم. بعد از مربيگري شايد بايد سراغ نقشي يا چيزي ديگر در همان مايه ها مي رفتم. (درباره فعاليت هاي احتمالي پس از پايان مربيگري)
26 ـ من از يک سو حامي خانوده گليزر هستم چون هيچ مشکلي در اين چند سال برايم ايجاد نکرده اند و از سوي ديگر از هواداران ناراضي حمايت مي کنم چون هميشه در زندگي طرفدار اعتراض مدني و کارگران بوده ام.(در واکنش به بالا گرفتن اعتراض آنتي گليزرها در سال 2010)
27 ـ بازنشسته شدن مال جوان هاست که اگر کارشان را ول کنند، مي توانند سراغ کار ديگري بروند نه براي من. اگر از يونايتد بروم، چه کار کنم؟ بروم در خانه صبح تا شب بنشينم؟ (ماه گذشته در قطر)
28 ـ اتفاقا مطمئن شده بودم که تري پنالتي اش را گل مي کند. براي همين خونسرد ايستاده بودم ولي مثل اين که دست تقدير مي خواست 50 سال پس از حادثه مونيخ، منچستر را به قهرماني اروپا برساند. (پس از غلبه بر چلسي در فينال 2008 ليگ قهرمانان)
29 ـ نمي توانم باور کنم ... باورم نمي شود... فوتبال، اين فوتبال لعنتي. (لحظاتي پس از قهرماني اروپا در سال 99)
30 ـ من مفتخر شده ام که يکي از جانشينان سرمت بازبي باشم. بايد تلاش کنيم استانداردي که او در اين باشگاه ايجاد کرد را حفظ کنيم و راهش را ادامه بدهيم. (پس از برابري کردن با رکورد سرمت بازبي در ليگ برتر).
منبع:هفته نامه ورزشي تماشاگر شماره 38