زندگي را بايد بسازيم


 





 
خيلي وقت‌ها اينجا و خيلي جاهاي ديگر صحبت از خانه و خانواده شده است. خيلي‌ها خيلي حرف‌ها در اين مورد زده‌اند و خيلي‌ها با بيشتر‌ آن حرف‌ها موافق بوده‌اند و خيلي‌هاي ديگر مخالف.
اما آن چيزي كه همه بر آن توافق داشته و دارند اين است كه خانواده مانند يك پيكر است. يك عنصر زنده كه از اعضاي مختلفي تشكيل شده است. اين پيكر اما نياز به تغذيه دارد؛ بايد چيزهايي به او بدهيم تا سرپا و سلامت بماند.
شايد مناسب باشد زندگي را به پيكر انسان تشبيه كنيم. اگر تغذيه انسان خوب و براساس قاعده باشد، مي‌تواند در برابر بيماري‌ها، سختي‌ها و استرس‌ها مقاومت كند. خانواده هم بايد درست تغذيه شود تا در برابر مشكلات قد خم نكند.

ما بايد ياد بگيريم و به فرزندانمان هم ياد بدهيم كه خانواده يك عنصر زنده است. در اين پيكره، همه اجزا به هم پيوسته‌اند. اگر يكي از اعضاي خانه به هر دليلي ناراحت، نگران يا افسرده باشد نمي‌توان انتظار داشت كه اعضاي ديگر بدون توجه به او زندگي عادي خود را ادامه دهند. اين قانون طبيعت است كه حيات همه اجزاي هر پيكره زنده‌اي به يكديگر وابسته و بر يكديگر اثر گذارند.
براي يك زندگي شيرين و همراه با تفاهم بايد همه افراد خانواده با هم همراه باشند. همراهي گام اول زندگي موفق زير يك سقف و در يك چارديواري است. همين جا به اين نكته اشاره كنيم كه تفاهم به اين معني نيست كه همه افراد خانواده بايد در تمام موضوعات هم راي و هم عقيده باشند؛ بلكه منظور در كنار هم بودن است. اين كه به راي ديگران احترام بگذاريم و در يك جمع دوستانه به حل مشكلات بپردازيم.
نكته دوم كه متاسفانه در اين روزگار كمتر به آن توجه مي‌شود اين است كه خانه و خانواده براي زنده بودن بيش و پيش از هر چيز به عقل و عشق نياز دارد.
اين روزها همه افراد آنقدر درگير مسائل و مشكلات زندگي روزمره شده‌اند كه اصل زندگي را فراموش كرده‌اند. به همين دليل همه‌چيز در چارديواري‌هايمان مي‌ريزيم جز عشق و محبت و پس از مدتي تعجب مي‌كنيم از اين كه مي‌بينيم دور و برمان پر شده از توقع، انتظار، بدخلقي، خشم، غم و... كه همه مانند ميكروب‌هايي خطرناك بر پيكر زندگي مي‌تازند. اگر فكري براي مقابله با اين تهاجم نكنيم، همين‌ها زندگي را از پا درمي‌آورند و ما به عنوان افراد يك خانه، مانند اين است كه هميشه روي گسل فعالي زندگي مي‌كنيم. هر آن بايد منتظر باشيم كه زلزله‌اي زندگي‌مان را از هم بپاشد.
براي اين كه زندگي‌هايمان، بو و رنگ واقعي زندگي بگيرد بايد فكري كنيم. بايد نوري بر اين چارديواري‌ها بتابد. نبايد دست روي دست بگذاريم و آن قدر نگاه كنيم تا زندگي جلوي چشمان ما از پا دربيايد. فرصت ما براي زندگي محدود است. بيهوده اين فرصت را از دست ندهيم.
پس بياييد سفره‌هايمان را روي زمين واقعي پهن كنيم. بايد ياد بگيريم از دنياي فكر و خيال بيرون بياييم. با اي كاش و حيف و... كاري از پيش نمي‌رود. خانواده ما همين است كه هست و ماها همين‌هايي هستيم كه مي‌بينيم. بايد براي بهتر شدن همين شرايط گامي برداشت و كاري كرد. بايد از خيال‌هاي پوچ و واهي دور شد بهتر است. گام بر زميني كه روي آن زندگي مي‌كنيم بگذاريم و راه‌هاي پيش‌رو را بهتر بشناسيم. خيال‌هاي غير واقعي، ما را در جايي بين زمين و آسمان نگه مي‌دارد. در چنين شرايطي راه به هيچ كجا نمي‌بريم. بايد اين فكرها را دور بريزيم؛ مانند نياكان‌مان در چهارشنبه‌سوري‌هاي قديم. بايد زندگي را جور ديگري ببينيم. اين كار سخت نيست. فقط بايد باورش كنيم.
از همين امروز، سهم عقل و عشق را در زندگي‌هايمان بيشتر كنيم. دست به زانو بگيريم و بلند شويم و در دنياي واقعي راه‌هاي سعادت را بجوييم. اين خواستن، گام نخست است.
اميدواريم باز هم در اين مورد با هم بگوييم و بشنويم.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20