علامه امینی، زمان اندیشه تکاپو


 





 
سخن گفتن پيرامون وجوه گوناگون شخصيت علامه اميني و شاهكار جاودانه‌اش: الغدير، كاري بس دشوار مي‌نمايد و در اين مجال محدود و اندك نيز غيرممكن به نظر مي‌رسد. لكن مقاله حاضر برآن است تا به مصداق «آب دريا را اگر نتوان كشيد/ هم ز قدر تشنگي بايد چشيد» ما را با زندگي، خصوصيات و ويژگي‌هاي اخلاقي، آرمان‌ها و ساحت‌هاي پنهان و كمتر گفته شده زندگي آن بزرگمرد بهتر و بيشتر آشنا سازد.

1. خاندان و تحصيلات
 

آيت‌الله حاج شيخ عبدالحسين تبريزي نجفي معروف به «علامه اميني»، نويسنده كتاب گرانسنگ «الغدير»، سال 1320ق در خانواده علم و تقوا در تبريز متولد شد. مادرش مي‌گويد: شيردادن من به فرزندم، عبدالحسين، با شيردادن به ديگر فرزندانم فرق داشت. زيرا هر گاه مي‌خواستم به وي شير دهم، گويي نيرويي مرا وا مي‌داشت كه وضو سازم و، با وضو، سينه در دهانش بگذارم! 1
عبدالحسين تحصيلات ابتدايي و متوسطه علوم ديني را در تبريز و نزد علماي بزرگ آن شهر نظير سيد محمد مولانا، سيد مرتضي خسروشاهي و پدر بزرگوارش (ميرزا احمد نجفي) فراگرفت. 2 سپس براي تكميل مراتب علمي به نجف اشرف رفت و در محضر علماي بزرگ آن شهر، ميرزاي نائيني، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين آل كاشف الغطا، و شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (كمپاني) بهره فراوان گرفت و خيلي زود به مقام عالي فقاهت نايل آمد. 3

2. تحقيقات علمي‌
 

حضور ذهن بسيار، اُنس شديد به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقيق، همراه با منش والا را، از خصوصيات علامه شمرده‌اند. 4 وي پس از نيل به اجتهاد، به طور مستمر و شبانه روزي، در باره مسائل گوناگون علمي در رشته‌هاي فقه و كلام و تفسير و تاريخ، دست به پژوهش و تحقيق زد كه خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثار گرانسنگي چون شهداء‌الفضيله و الغدير، در اختيار ماست.
اميني تحقيقات و مطالعاتش در نجف را، از كتابخانه حسينيه شوشتري‌ها آغاز كرد كه در آن زمان، تنها كتابخانه عمومي نجف شمرده مي‌شد و هزاران كتاب چاپي و خطي داشت. روزها به طور مستمر به كتابخانه مزبور مي‌رفت و از آنجا كه ساعات رسمي كار كتابخانه، عطش سيري ناپذير وي براي پژوهش و تحقيق را فرونمي‌نشاند، كتابدار كتابخانه را راضي كرد كه هنگام رفتن، در به روي او ببندد و او را با كتاب‌ها تنها گذارد. كتابدار، در لحظه تعطيل كتابخانه، در را به روي اميني قفل مي‌كرد و او، در ميان كتاب‌ها غوطه مي‌خورد و غرق در مطالعه مي‌شد.5
شادروان حاج سيد كاظم حكيم زاده، كتابدار كتابخانه اميني در نجف اشرف، نقل مي‌كرد: ساعاتي كه من در كتابخانه اميرالمو‌منين عليه السلام بيكار بودم و مراجعه كننده‌اي نداشتم، به خواندن كتاب مي‌پرداختم. يك روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدير بودم، كه اميني از راه رسيد و گفت: هان! چه مي‌خواني؟ گفتم: جلد ششم كتاب شما الغدير است. گفت: «بخوان، كه خدا مي‌داند چقدر زحمت كشيده‌ام تا مطالب اين كتاب‌ها را درآورده‌ام»! و افزود: «آن وقتها، در نجف نه پنكه بود و نه وسايل سردكننده ديگر. در آن شرايط سخت، من هر روز براي مطالعه به حسينيه شوشتري‌ها مي‌رفتم كه تعدادي كتب ارزشمند كهن در آن يافت مي‌شد. زماني كه كتابخانه تعطيل مي‌شد به كتابدار مي‌گفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو مي‌خواهي بروي، برو، ولي اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسينيه را مي‌بست و مي‌رفت و مرا در كتابخانه تنها مي‌گذاشت و من ساعت‌هاي دراز روي كتاب‌ها مي‌افتادم و مطالعه مي‌كردم و يادداشت برمي‌داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا بكلي از گذشت زمان غافل مي‌ساخت و تنها زماني به خود مي‌آمدم، كه مي‌ديدم قاليي كه روي آن نشسته‌ام (از ريزش مداوم عرق) كاملا خيس شده و بدنم (همچون بيمار تب زده) از گرماي شديد فضاي بسته كتابخانه، يك پارچه آتش مي‌نمايد!...»

3. سفرهاي تحقيقي / تبليغي‌
 

از ويژگي‌هاي بارز اميني، سفرهاي پربارش به شهرها و بلاد اسلامي است كه با اهداف علمي فرهنگي اصلاحي زير انجام مي‌گرفت: تحقيق و پژوهش در كتابخانه‌ها و يادداشت برداري و استنساخ از كتب شيعه و سني (بويژه مآخذ خطي كهن) براي الغدير و ساير آثار خويش، برخورد و ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه، اصلاح و ارشاد مردم، تربيت اهل علم و تأ‌ثير در آنان، و گاه نيز اقامه جماعت، ايراد سخنراني براي توده مردم و نيز دانشگاهيان، القاي بحث و ايجاد زمينه‌هاي فكري در مسائل مربوط به فلسفه حكومت در اسلام و ابلاغ پيام «غدير».
شهرهايي كه علامه با خصوصيات يادشده به آنها سفر كرده است، گذشته از شهرهاي عراق، از قرار زير است: حيدر آباد دكن، عليگره، بمبئي، لكهنو، كانپور، پتنه، رامپور، جلالي (در هند)، اصفهان، قم، مشهد، همدان، كرمانشاه، تبريز، بيروت، دمشق، مكه، مدينه، فوعه، كفريه، معره مصرين، نبل، حلب و...، كه گزارشي از اين سفرها انتشار يافته است.6 وي در اين سفرها «همواره مورد تجليل عالمان مذاهب قرار مي‌گرفت. استادان دانشگاه‌ها به استقبال او مي‌شتافتند. دانشمندان و مديران كتابخانه‌ها از سني و شيعه از سر اخلاص وسايل تحقيق را در اختيار او مي‌گذاشتند. عالمان سنت با او تماس مي‌گرفتند. شاعران در گراميداشت او خطابه‌ها مي‌سرودند. متصديان كتابخانه‌ها، نشريات و فهرست كتابخانه‌هاي خويش را به او تقديم مي‌كردند».7
علامه اميني، عمدتا به وجه «علمي و تحقيقي» شناخته شده و كمتر كسي با وجه «سياسي» او آشناست و اين در حالي است كه به قول استاد محمدرضا حكيمي اميني از
امام خميني، با عنوان «ذخيره الهي در بين شيعيان» ياد مي‌كرد و در گزارش مأموران ساواك، از تلگراف‌هاي بسيار اميني در حمايت از شخص امام (هنگام تبعيد ايشان به عراق) سخن رفته است‌
به عنوان يكي از مهم‌ترين و پربارترين سفرهاي اميني (از حيث تبليغي)، بايد از سفر مشهور وي به اصفهان ياد كرد كه با منبرهاي پرشور او در شرح فضائل و مقامات اميرمو‌منان علي عليه السلام
(با استناد به مآخذ مهم اهل‌سنت)، و رد شبهات و تحريفات دشمنان آن حضرت در اين زمينه، همراه بود. آيت‌الله حاج سيد حسن فقيه امامي دام ظله نقل مي‌كند: ايشان يك ماه اصفهان ماندند و منبر رفتند: ده‌‌شب در مسجد سيد، ده جلسه در مسجد نو، و ده‌‌شب هم در مسجد جامع. آقايان علما به خاطر شدت علاقه‌شان به اين مرد، همگي مساجدشان را تعطيل كردند و در مسجد جامع، نماز جماعتي به امامت علامه اميني تشكيل شد كه تا الان به ياد ندارم نماز جماعتي به آن شكوه در اصفهان برگزار شده باشد. تصور كنيد، از محراب مسجد جامع تا بيرون مقبره علامه مجلسي قدس سره، جمعيت بود! و پس از نماز هم منبر مي‌رفتند...

4. پرورش محققان توانمند
 

مرحوم حكيم زاده، در ميان فضايل علامه اميني، بر كادر سازي و محقق پروري ايشان تأكيد مي‌كرد و مي‌گفت: اميني، در حق محققاني كه به كتابخانه مي‌آمدند، پيوسته به من سفارش مي‌كرد كه هرچه مي‌خواهند در اختيارشان بگذار؛ و من نيز از خدمت دريغ نداشتم. يكي از آن محققان، همين جناب محمدباقر محمودي است كه محقق كوشا و شهير معاصر، و مصحح كتاب‌هاي «بحارالانوار» جلد مربوط به معاويه، «تاريخ ابن عساكر» جلد مربوط به امام مجتبي عليه‌السلام و آثار ماندگار ديگر است. آقاي محمودي به كتابخانه مي‌آمد و بر زمين مي‌نشست و در ميان انبوه كتاب‌هايي كه درخواست مي‌كرد و برايش مي‌برديم، غوطه مي‌خورد و يادداشت برمي‌داشت، و بخشي عظيم از مايه‌اي كه اندوخته و يادداشتهايي كه برداشته، از همانجاست.
حكيم‌زاده مي‌افزود: علامه اسد حيدر (محقق بزرگ شيعه در نجف، و مو‌لف كتاب ارزشمند «الامام الصادق و المذاهب الاربعه»، در 6 جزء) آن زمان كه هنوز كار تأ‌ليف اين كتاب را آغاز نكرده بود، براي نگارش مقاله‌اي مختصر راجع به امام ششم به كتابخانه آمد و از اميني درخواست رهنمود كرد.
اميني با لحني دردمندانه از وي پرسيد: «درباره پيشواي مذهب تشيع، چه چيزي مي‌خواهي بنويسي؟» و افزود: «اگر مي‌خواهي، همچون برخي كسان، چند كتاب را زير و رو كني و با رونويسي از آنها و افزود و كاستهايي از خويش، كتاب يا مقاله‌اي سرهم آوري و به خامه چاپ سپاري؟ بهتر است اين كار را وانَهي و به كار ديگر پردازي، كه هم تكرار مكررات است و هم شأن امام فراتر از اين گونه كارهاي خُرد و تُنُك‌مايه مي‌باشد، و مرا نيز با تو كاري نيست. ولي اگر مي‌خواهي كاري كارستان كني و در اعماق زمان و زندگي پربار آن امام هُمام فرو روي و براي دستيابي به حقايق مكتوم حيات علمي و سياسي وي، به همه جا سر كشي و همه متون و مآخذ كهن را ببيني و بكاوي، اهلا و سهلا؛ كاري نيكو و بجاست و من نيز به قدر وسع خويش، در خدمت تو خواهم بود!...»
اين سخن اميني، فكر و ذهن اسد حيدر جوان را سخت تكان داد و از همانجا، انديشه نگارش كتاب چند جلدي و مهم «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» را در سر وي انداخت. خود وي بعدها مي‌گفت كه: اميني مرا به اين راه كشانيد.

5. عشق به قرآن و عترت پيامبرص
 

نوشته‌اند كه اميني به خواندن قرآن و ادعيه و نمازهاي مستحبي، علاقه‌اي در حد وَلَع داشت. رسم هر روزه وي چنين بود: زماني كه سپيده نزديك مي‌شد براي اداي نماز شب، از جاي برمي‌خاست و تهجد شبانه را به انجام فريضه صبح در لحظات آغازين سپيده‌دم، پيوند مي‌زد.
آنگاه به قرائت قرآن مي‌پرداخت و يك جزء كامل از آن را برمي‌خواند. خوانش قرآن نيز، با تدبر و تأمل در مفهوم آيات، و توشه گيري از دلايل و براهين آن، همراه بود. در فرجام، صبحانه مي‌خورد و عازم كُتُبخانه خاص خود مي‌شد و به مطالعه مي‌پرداخت، تا آنكه شاگردانش نزد وي مي‌آمدند تا از بيان شيرين، نظريات صائب، و آراء آزاد منشانه‌اش بهره گيرند. اين چنين، مستمرا به تدريس و بحث اشتغال داشت تا بانك اذان ظهر از مأذنه‌ها برمي‌خاست. در اين هنگام مهياي انجام فريضه مي‌شد، سپس ناهار مي‌خورد و ساعتي مي‌غنود و مجددا تلاش علمي در كتابخانه را از سر مي‌گرفت و تا نيمه شب ادامه مي‌داد!8
اميني، وصيت پيامبر اكرم‌ص‌در حديث مشهور «ثَقَلَين»، مبني بر لزوم تمسك همزمان امت به قرآن و اهل بيت‌ع، را پيوسته در گوش داشت و براستي دلباخته خاندان عصمت‌ع بود. به گفته مرحوم حكيم‌زاده «اميني دائم الوضو بود و صبحها هر روز به حرم حضرت امير مشرف مي‌شد و سپس به كتابخانه مي‌آمد.
افزون بر اين، هر زمان نيز كه حاجتي داشت (دنبال مطلبي در كتابي مي‌گشت و پيدا نمي‌كرد يا در جستجوي كتابي به اين سو و آن سو پرسه مي‌زد و نمي‌يافت، و براي يافتن مقصود خود به مولا عليه السلام متوسل مي‌شد) و از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده مي‌شد يا مطلبي را كشف مي‌نمود، فورا عبا بر دوش مي‌افكند و به قول خود «براي تشكر از مولا» به حرم مي‌رفت. و مواردي را من خود، شاهد بودم».9
اميني به نقطه كمال عشق فناي عاشق، در ياد و نام معشوق رسيده بود و در برابر محبوب قُدسي، براي خود هيچ چيز نمي‌خواست. حسان مي‌گويد: «با عده‌اي از ارادتمندان به پيشواز [اميني] رفتيم. در وسط راه پياده شديم، منتظر مانديم تا علامه اميني از راه رسيدند و پياده شدند.
من اشعاري كه در مدح ايشان سروده بودم قرائت كردم، طبق معمول ايشان، باز هم مثل هميشه انتظار داشتم كه تشويق كنند. ولي برخلاف گذشته، بعد از روبوسي، علامه اميني يك نگاه تندي به من كردند و محكم و جد‌ي فرمودند:
- حسان، اگر به جاي مدح من، يك شعر در مدح امام زمان عليه السلام گفته بودي، يقين سود معنوي تو بيشتر بود».10
با آن عشق و ارادت كه اميني به آل‌الله عليهم السلام داشت، شگفت نيست اگر ببينيم كه عنايت آن بزرگواران، چونان خورشيد، بر مسير زندگي او مي‌تابيد، و شدت اين تابش، گاه به حد‌ي بود كه گويي مي‌خواستند به همگان بفهمانند كه ما اميني را دقيقا زير نگاه پر مهر خويش، داريم. در اين‌باره، داستانهاي شگفتي وجود دارد كه شرح آن فرصتي ديگر مي‌طلبد.

6. آثار و تأ‌ليفات‌
 

تأ‌ليفات اميني، نشان از دقت نظر و نيز گستردگي حوزه دانش يا به اصطلاح «جامعيت علمي» او دارد. برخي از اين آثار به چاپ رسيده و برخي به صورت خطي باقي مانده است. فهرست آثار «چاپ شده» او از قرار زير است:
1. شهداءالفضيله (چاپ نجف 1355 ق، قم 1390 ق / 1353 ش، دمشق 1381 1376 ق) 2. تحقيق و تعليق بر «كامل الزيارات» (نجف 1356 ق) 3. ادب الز‌ائر لمن يمم الحائر (نجف 1362 ق) 4. سيرتنا و سنتنا سيره نبينا و سنته (نجف 1384 ق / تهران 1386 ق). 4. تفسير فاتحه الكتاب، ترجمه قدرت‌الله حسيني شاهمرادي (تهران 1404ق) 5. دوره 11‌‌جلدي الغدير (دارالكتب الاسلاميه، تهران 1372ق؛ دارالكتاب العربي، بيروت 1387 ق).

7. الغدير، شاهكار جاويدان‌
 

آثار مكتوب اميني، همه، ارجمند و خواندني است؛ اما، در آن ميان، «الغدير» كتابي ديگر است و اين دائره المعارف سترگ را (كه معرفي آن، موضوع اصلي اين مقاله است) بايد «شاهكار» او بلكه شاهكار بزرگ شيعه در عصر حاضر شمرد. نگارش «الغدير»، تقريبا حدود 40 سال از عمر اميني را به خود اختصاص داده11 و براي نوشتن آن، 10 هزار كتاب را (كه بعضا، بالغ بر چندين مجلد مي‌شده) از باي بسم الله تا تاي تَمَّت خوانده و به 100 هزار كتاب مراجعات مكرر داشته است.12
الغدير، براي اميني، فراتر از يك كتاب بود؛ فلسفه زندگي بود. برخي كسان، وي را تشويق مي‌كردند به سنت معمول فقيهان، به جاي نگارش الغدير، به نوشتن رساله عمليه (توضيح المسائل) بپردازد و او (با‌‌توجه به تأ‌مين كامل اين نياز توسط فقهاي بزرگ عصر) مي‌فرمود:
رساله من، توضيح المسائل من، و برنامه من همين كتاب الغدير است!13
از يكي از نزديكان علامه، مرحوم حاج ابوالحسن ابراهيمي (تاجر فرش در خيابان ولي عصرعج تهران) نيز شنيدم كه مي‌گفت: زماني نيز كه رساله عمليه مرحوم آيت‌الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي مرجع دل آگاه و فرهنگبان معاصر از طبع در آمد و خبر آن به گوش اميني رسيد، به ايشان پيغام داد نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعيت، از ديگر فقيهان نيز بر مي‌آيد. بجا بود اين سنخ كارها وا مي‌گذاشتيد و يكسره به اموري همچون نگارش ملحقات «احقاق الحق» يا احياي متون و مآثر كهن شيعي مي‌پرداختيد كه انجام آن، تنها از امثال حضرت عالي ساخته است...
علامه براي تأ‌ليف الغدير، منابع مورد نياز موجود در كتابخانه‌هاي عمومي و خصوصي نجف اشرف را
به دقت بررسي كرد و سپس براي تكميل تحقيقات خويش، به ايران و هند و سوريه و تركيه سفر كرد و با تلاشي تحسين برانگيز و در عين حال حيرت آور، مصادر مربوط به ماجراي غدير و مناقب آل‌الله عليهم السلام را در كتابخانه‌هاي مهم آن كشورها مطالعه و احيانا استنساخ نمود.14
وقتي به نگارش كتاب اشتغال داشت، به حدي در تفكر و مطالعه مستغرق مي‌شد كه ساعتها مي‌گذشت و هيچ گونه احساس گرسنگي و تشنگي نمي‌كرد.15 به گفته آيت الله خزعلي: زماني كه از سفر علمي و تحقيقي چندماهه‌اش به هندوستان بازگشت، از وي پرسيدند: هنگام اقامتتان در هند، با گرماي آن كشور چه مي‌كرديد؟! لختي تأ‌مل كرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرماي آنجا نشدم!
فرزند ايشان نيز مي‌گويد: شبها حدود ساعت 9 و 10 كه مي‌شد بچه‌ها گرسنه‌شان مي‌شد و احتياج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند كه ناهار و شام بچه‌ها را بموقع بدهيد و منتظر حضور من بر سر سفره نباشيد. لذا مادرم، شام بچه‌ها را مي‌داد و ما مي‌خوابيديم و ايشان در كتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفي روي چراغ مي‌گذاشت كه ايشان پس از مطالعه صرف كنند، ولي صبح كه ما مي‌رفتيم، مي‌ديديم غذا به همان حالت روي چراغ مانده و از بين رفته است. اواخر عمر، ايشان به بيماري سرطان ستون فقرات مبتلا شدند...
با اين‌كه مرض بر بدن ايشان كاملا مسلط شده بود، من نديدم شكوه و گله‌اي نمايد. پيوسته مي‌گفت: خدايا، ترا شكر! يا علي، مرا كمك كن!...16
در سفر سوريه روزي 18 ساعت كار مي‌كرد و مطلب مي‌نوشت. معمولا افراد در تابستان براي استراحت به سفر مي‌روند و كمتر كار مي‌كنند، اما او، در سفر و حَضَر كار مي‌كرد. در سوريه، كليد كتابخانه طاهريه (المكتبه الظاهريه) را به او داده بودند، صبحها به آنجا مي‌رفت و تا غروب يكسره كار مي‌كرد. در آن كشور، گذشته از عكسبرداري بيش از 50 كتاب خطي، كتاب خطي منحصر به فردي را شخصا در طول سه ماه به خط خود استنساخ كرد كه هم اكنون در كتابخانه اميرالمو‌منين در نجف اشرف موجود است.17

8. سياست، وجه «پنهان و ناشناخته» زندگي اميني‌
 

علامه اميني، عمدتا (و گاه، تنها) به وجه «علمي و تحقيقي» و احيانا «تبليغي» خويش شناخته شده و كمتر كسي با وجه «سياسي و ضد استبدادي ضد استعماري» او آشناست و اين در حالي است كه به قول استاد محمدرضا حكيمي: اميني از پيشواي فقيد انقلاب اسلامي ايران، امام خميني، با عنوان ذخيره الهي در بين شيعيان (ذخيره الله في الشيعه) ياد مي‌كرد و در گزارش مأموران ساواك، از تلگراف‌هاي بسيار اميني در حمايت از شخص امام (هنگام تبعيد ايشان به عراق) و جلب توجه مراجع بين‌المللي به اين امر، سخن رفته است.18
در همين راستا مي‌توان به نقش اميني در تحريض شهيد نواب صفوي به مقابله با شخص كسروي اشاره كرد كه ذكر آن در تاريخ آمده است. زنده‌ياد استاد دواني از مرحوم شيخ محمدرضا نيكنام (از ياران شهيد نواب و منسوبان نزديك خليل طهماسبي) نقل مي‌كند كه در مقدمه چاپ دوم «برنامه كار فدائيان اسلام» نوشته است: «در يكي از روزها عده‌اي از علما در منزل مرحوم آيت‌الله اميني جمع شدند و راجع به كسروي صحبت كردند، و نظريه آنان ارتداد چنين كسي بود. شهيد نواب صفوي مي‌فرمود كه من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع مي‌كردم. در پايان سخنان آنها برخاسته و به ايران حركت كردم».19

9. پاياني كه خود، آغاز بود!
 

علامه، در واپسين سالهاي حيات، از فرط مطالعات بي وقفه و پيگير خويش، اسير بستر بيماري گرديد و روز جمعه 28 ربيع الثاني 1390 هجري قمري (برابر با 12 تير 1349 شمسي) هنگام اذان ظهر، در تهران دار فاني را بدرود گفت. زماني كه چشم از جهان بر مي‌گرفت و به ديدار محبوب مي‌رفت، زبانش به اين كلمات مترنم بود كه: «اللهم انَّ هذه سكرات الموت قد حلت فأ‌قبل الي بوجهك الكريم...».20
در ساعات آخر، مناجات «خمسه عشر» امام سجاد عليه السلام را بر لب داشت و چون فصل مربوط به مناجات تائبين را به پايان رساند، مرغ روحش به آسمان پرواز كرد.21
جنازه شريف علامه از تهران به نجف اشرف انتقال يافت و با تشييعي باشكوه، در سرداب مخصوص جنب كتابخانه عمومي امام امير المو‌منين كه خود برآورده بود به خاك سپرده شد.22 در پي رحلت اميني، در نجف و شهرها و اماكن مختلف ايران و ديگر كشورهاي اسلامي، چنانكه شايسته او بود، از سوي علما و مراجع بزرگوار (همچون امام خميني) مجالس ترحيم و تكريم برپا گشت و شيفتگان ولايت در ماتم او عميقا به سوك نشستند.23
آيت‌الله سيد محمدتقي آل بحرالعلوم نقل مي‌كند: پس از وفات اميني پيوسته در اين فكر بودم كه علامه اميني عمرش را قرباني و فداي مولا عليه السلام ساخت. مولا در آن عالم با وي چه خواهد كرد؟ اين فكر مدت‌ها در ذهنم بود، تا اين‌كه شبي در عالم رو‌يا، ديدم گويي قيامت برپا شده و عالم حَشر است و بياباني سرشار از جمعيت، ولي مردم همه متوجه يك ساختماني هستند. پرسيدم: آنجا چه خبراست؟ گفتند: آنجا حوض كوثر است. من جلو رفتم و ديدم حوضي است و باد امواجي در آن پديد آورده و متلاطم است.
وجود مقدس علي بن ابيطالب عليهما السلام كنار حوض ايستاده‌اند و ليوان‌هاي بلوري را پر ساخته و به افرادي كه خود مي‌شناسند، مي‌دهند در اين اثنا همهمه‌اي برخاست. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: اميني آمد! به خود گفتم: بايستم و رفتار علي عليه السلام با اميني را به چشم ببينم، كه چگونه خواهد بود؟ 10- 12 قدم مانده بود كه اميني به حوض برسد، ديدم كه حضرت ليوان‌ها را به جاي خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب كوثر پرساختند و چون اميني به ايشان رسيد به روي اميني پاشيدند و فرمودند:
خدا روي تو را سفيد كند، كه روي ما را سفيد كردي!
از خواب بيدار شدم و فهميدم كه علي عليه‌السلام پاداش تأ‌ليف الغدير را به مرحوم اميني داده است.24

پي‌نوشت‌ها:
 

1. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، 12 تير 67، ص 3، اظهارات دكتر محمدهادي اميني.2. همان: صص 4-3؛ يادنامه علامه اميني، به اهتمام دكتر شهيدي و محمدرضا حكيمي، مقدمه حكيمي تحت عنوان «علامه اميني»، ص نوزده.3. براي دستخط اين بزرگان در تصديق اجتهاد اميني، ر.ك، مقدمه شهداء الفضيله (نجف، 1355 ق)‌.4. قطره‌اي از دريا، گردآوري محمد حسين صفاخواه، 1/21-16.5. الغدير في التراث الاسلامي، سيد عبدالعزيز طباطبايي، صص 174-175.6. ر.ك: حماسه غدير، گردآوري و نگارش: محمد رضا حكيمي، صص 337- 338 و نيز 343 - 341.7. همان: ص 214.8. ربع قرن مع العلامه الاميني، حسين شاكري، قم 1417ق، ص 31.9. نيز ر.ك، وصف زيارت‌هاي مكرر و عاشقانه علامه اميني از حرم علوي و حسيني و رضوي(ع) از زبان دوست و دست پرورده‌اش: حسين شاكري، در كتاب «ربع قرن مع العلامه الاميني»، صص 32 - 31 و 280.10. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، ص 22، خاطرات حسان.11. همان: ص 5، اظهارات دكتر محمدهادي اميني.12. سيري در الغدير، محمد اميني، صص 26 - 25، به نقل از خود علامه. 13. يادنامه علامه اميني، ص 5. 14. سيري در الغدير، صص 7- 8.15. يادنامه علامه اميني، همان، ص 5، اظهارات دكتر محمدهادي اميني.16. ر.ك، يادنامه علامه اميني، همان، ص 5، اظهارات دكتر محمدهادي اميني.17. همان: صص 19 - 18، اظهارات حاج شيخ علي آخوندي داماد علامه.18. شيخ حسين لنكراني به روايت اسناد ساواك، ص 322.19. نهضت روحانيون ايران، چاپ 2، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران 1377، ص 436. ايام: در بخش «نهان خانه» شماره حاضر، نكات و اسناد جالبي در باره اقدامات سياسي علامه، و روابط وي با مبارزان عصر پهلوي، آمده است.20. سيري در الغدير، ص 8.21. يادنامه علامه اميني، ص 5، اظهارات دكتر محمدهادي اميني.22. همان: ص 15.23. حماسه غدير، ص 345.24. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، ص 6.
 

منبع:http://www.shia-news.com/fa/news/27927
ارسال توسط کاربر محترم سایت :abbas1283