انفجار تانگاسکار کار فضايي ها بود؟


 

نويسنده: لادن بهبودي




 
در اين مقاله با استون هنج – يکي از عجايب ساخته شده به دست بشر – آشنا مي شويم. معماي همچنان پيچيده صداهاي ناشناخته در تائوس و انفجار تانگاسکاي روسيه که همچنان پس از گذشت يک قرن ناشناخته باقي مانده است. همچنين در مورد ارواحي که گفته مي شود بارها در برج لندن ديده شده اند و درباره تجربه عجيب نابينايان در لحظات نزديک به مرگ، مطالبي را خواهيد خواند. بخشي هم به سرنوشت يک زن هندي به نام شانتي دوي اختصاص دارد که ادعاي عجيب او در مورد زندگي قبل از تولدش پرونده خبرسازي در دوران ماهاتما گاندي شد.

صداي عجيب شهر تائوس چيست؟
 

شهر تائوس در نيومکزيکو پديده عجيبي دارد که برخي ساکنان آن را تا مرز جنون کشانده است. افراد ساکن در اين شهر ادعا مي کنند که صداي آهسته وزوزي را مي شنوند که مشخص نيست منبع آن کجاست. اين صدا که به نام TAOSHUM شناخته شده پيوسته شنيده مي شود و ساکنان شهر را به ستوه آورده است. در سال 1993 وخامت اوضاع به حدي بود که ساکنان شهر خواستار مداخله دولت براي حل آن شدند. هيچ توجيه منطقي اي براي منبع اين صدا پيدا نشد؛ تنها توجيه مطرح شده اين بود که اين صدا مي تواند مربوط به سيستم ارتباطي زيردريايي ها باد. ظاهراً اين صداي عجيب ناگهان شروع مي شود. نکته جالب اين است که اين صدا به تناوب قوي تر و ضعيف تر شده و البته مزاحم استراحت ساکنان مي شود و جالب اين که اين صدا بيشتر در درون خانه ها شنيده مي شود تا در فضاي بيرون . صداي عجيب همانند صداي درجا کار کردن موتور ديزل در يک فاصله دور است. از آن جا که هيچ ميکروفن و آنتني نتوانسته است اين صدا را ثبت کند اين صدا همچنان مرموز مانده است. در سال 1997، کنگره تحقيق در مورد منشأ اين صدا را آغاز کرد اما در نهايت هيچ توجيه منطقي اي براي اين صداهاي عجيب پيدا نشد. البته برخي ها منشأ اين صداها را امواج الکترومغناطيسي دانستند اما اين نظريه هيچ گاه تأييد نشد و صداهاي تائوس تا به امروز همچنان مبهم و اسرارآميز باقي مانده اند.

ابهامات در انفجار تانگاسکا
 

انفجار و آتش سوزي گسترده در تانگاسکاي سيبري در روسيه يکي از اتفاقات عجيب و مرموزي است که هنوز توجيه مشخصي در مورد آن ارائه نشده است. در سپيده دم سي ام ژوئن سال 1908، آرامش دست نخورده اين جنگل به وسيله يک جسم نوراني که با سرعت حيرت آوري در آسمان حرکت مي کرد، درهم شکسته شد. اين جسم در حالي که به دنبال خود دود غليظ سياه رنگي را بر جاي گذاشت، در پايين افق ناپديد شد. لحظه اي بعد ستون عظيمي از آتش در مرکز تجارتي رانوار در کنار رود پود کامناياي تانگاسکا سر به آسمان کشيد که کاملاً تا مسافت 45 کيلومتري مشخص بود. بعد اين منظره به وسيله توده عظيمي از دود محو شد. انفجارهاي گوش خراشي از فاصله 100 کيلومتري شنيده مي شدند. اين لرزش ها به وسيله بسياري از ايستگاه هاي زلزله نگاري ثبت شدند و موج انفجار چندين بار دور زمين را پيمود. در ساير نقاط جهان هم در آن زمان پديده هاي عجيبي گزارش شد. طلوع و غروب خورشيد با رنگ هاي عجيب در روسيه، اسکانديناوي و غروب اروپا مردم را وحشت زده کرد. شب هاي نوراني نيز در شرق سيبري و آسياي ميانه مردم را به تعجب وا داشت. نور در شب ها براي خواندن روزنامه کافي بود. در زماني که اين اتفاق عجيب رخ داد روسيه درگير کشمکش هاي سياسي بود و هيچ تحقيقي در اين مورد در آن زمان انجام نشد. نخستين تحقيق 13 سال بعد به سرپرستي لئونيد کاليک انجام شد. آثار برجاي مانده از اين انفجار تعجب برانگيز بود. درخت هاي جنگل در مساحتي محدود چندين کيلومتر مربع قطع شده و تنه اين درخت ها همه به سوي مرکز انفجار متوجه بودند. درست در مرکز اين محل، يعني جايي که انتظار مي رفت شدت انهدام حداکثر باشد، درخت ها به طور عمودي بر جاي خود قرار داشتند. آن ها علت را بارش شهاب سنگ ها دانستند اما هيچ اثري از بقاياي شهاب سنگ پيدا نشد. گروه هاي ديگري نيز طي سال هاي بعد به محل اعزام شدند و هر يک نظريه اي در مورد اين اتفاق عجيب ارائه دادند. يکي از اين فرضيه ها حاکي از اين بود که جسم مزبور يک سفينه فضايي بوده که به تمدن ماوراي زمين تعلق دارد و در اثر سقوط، انفجار هسته اي را در جنگل سيبري پديد آورده است. فرضيه جالبي به وسيله آکادميسين واسيلي نسنکف – اخترشناس مشهور شوروي سابق – پيشنهاد شده است. او عقيده دارد که زمين در تابستان سال 1908 با هسته يخي يک ستاره دنباله دار کوچک برخورد کرده است. در هر دو مورد بايد بقايا و آثاري باقي مي ماند. نکته عجيب تر، آثار بيولوژيک عجيبي است که در محيط زيست منطقه همچنان وجود دارد. در مرکز اين انفجار رشد زيست توده ها همچنان تا امروز ادامه دارد. ايجاد نابهنجاري ها در مردم ساکن منطقه و جهش هاي ژنتيکي در گونه هاي جانوري و گياهي در منطقه هنوز پس از يک قرن از اين انفجار ادامه دارد. تنها چيزي که در مورد انفجار تانگاسکا قطعي است اين است که قدرت اين انفجار برابر با انفجار 40 مگاتن TNT و 2000 برابر بيشتر از بمب اتمي هيروشيما بود. ظاهراً بشر خوش شانس بوده که اين انفجار در يک منطقه دورافتاده در سيبري اتفاق افتاده است. اما آيا باز هم امکان وقوع مجدد اين انفجار وجود دارد؟

ارواح معروف برج لندن چه کساني هستند؟
 

يکي از مناطق معروف و شناخته شده جهان که داستان هاي زيادي در مورد ديدن ارواح در آن نقل شده برج لندن است. صدها تن به همراه چندين شخصيت معروف تاريخي در اين برج اعدام يا سربريده شده اند و هزاران زنداني در اين برج ترسناک سال ها زنداني بوده اند. معروف ترين ارواحي که گفته شده در اين برج ديده شده اند ارواح دو پسر بچه اند که ظاهراً پسرهاي ادوارد چهارم هستند. در سال 1483 پس از مرگ وي پسر 12 ساله اش ادوارد پنجم وارث پادشاهي مي شد، گفته شده برادر ادوارد براي اين که جانشين پدرش شود ادوارد پنجم و برادر کوچک ترش ريچارد را سر به نيست کرد. البته در آن زمان اعلام شد که آن ها به طور مرموزي ناپديد شده اند. در سال 1674 اسکلت پسربچه ها در برج لندن پيدا شد. در اواخر قرن پانزدهم نگهبانان برج بارها گفته اند که روح دو پسر بچه را که لباس هاي شب سفيدي به تن داشته اند ديده اند. آن ها چهره وحشت زده اي داشته اند. سال ها پس از آن نيز شاهدان بسياري ادعا کرده اند که روح دو پسر بچه را با همين وضعيت ديده اند. ظاهراً زماني که اين شاهدان قصد داشتند تا اين ارواح را آرام کنند آن ها ناپديد مي شدند. روح معروف ديگري که ادعا شده بارها در برج لندن ديده شده، روح آن بولين است. او متهم به خيانت به همسرش هنري هشتم بود و برخي نيز معقتد بودند او جادوگر است. به دستور هنري هشتم در 19 مي 1536 سر وي از تنش جدا شد و اکنون سال هاست که ادعا مي شود روح او در حالي که سر بريده اش را در دست گرفته و در برج پرواز مي کند ديده مي شود. کاترين هوارد ديگر همسر هنري هشتم بود که در برج لندن سر از تنش جدا شد. اتهام او نيز خيانت به همسرش بود. روح او نيز بارها در برج لندن ديده شده، با اين تفاوت که روح او به شکل واقعي اش ظاهر شده و سر او به بدنش متصل است. شخصيت هاي معروف ديگري نيز بوده اند که در اين برج اعدام شده اند. اين برج هم اکنون يکي از مناطق توريستي لندن است. علاوه بر توريست ها، بسياري از متخصصان علوم ماوراءالطبيعي از بازديدکنندگان دائمي اين برج هستند تا بيشتر در مورد اين ارواح ناآرام تحقيق کنند. انگليسي ها خرافاتي ترين مردم دنيا در مورد ديدن ارواح هستند.

معماي استون هنج
 

استون هنج در جنوب انگلستان، يکي از بناهاي بزرگ سنگي عجيب است که ساخت آن به 2500 تا 3100 سال پيش از ميلاد برمي گردد. سنگ هاي اين بنا را به شکل چند دايره تو در تو، در مکان فعلي آن کار گذاشته اند. احتمال مي دهند از اين دايره هاي سنگي براي مشاهده حرکات خورشيد، ماه و ستارگاني که در آن زمان طي مراسمي مذهبي مورد پرستش قرار مي گرفتند، استفاده مي شده است. ساخت استون هنج در زمان خود يک شاهکار مهندسي و مستلزم انگيزه، وقت و نيروي انساني بالايي بوده است. با اين حال تا امروز دليل واقعي ساخت استون هنج روشن نشده است، هر چند تئوري هاي زيادي در مورد کاربرد و دليل ساخت اين دواير سنگي وجود دارد که هنوز هيچ يک از آن ها به يقين ثابت نشده اند. دايره بيروني استون هنج که قطر آن به 115 متر مي رسد، از سنگ هاي نسبتاً کوچک تري ساخته شده است و دو شکاف که به عنوان ورودي عمل مي کرده اند، در شمال شرقي و جنوب آن قرار دارد. در قرن هفدهم، «جان اوبري» - باستان شناسي انگليسي – در لبه دروني اين دايره، 56 گودال کشف کرد که به نام خود او مشهور شدند. براساس اين نظريه، اين گودال ها احتمالاً روزي الوارهايي را به صورت ايستاده در خود جاي داده بودند اما تاکنون هيچ مدرکي که اين فرضيه را تأييد کند به دست نيامده است. براساس پرطرفدارترين نظريه، ساخت استون هنج توسط اقوام نوسنگي در حدود 5 هزار سال پيش آغاز شد و بعدها توسط قوم ديگري که به تازگي شکوفا شده بود، ادامه يافت. برخي کارشناسان احتمال مي دهند اين قوم دوم که به قوم «بيکر» مشهور شده اند، از قسمت قاره اي اروپا به انگلستان آمده باشند، اما تاکنون هيچ مدرکي که اين نظريه را تأييد کند به دست نيامده است. بنابر مطالعات انجام شده در استون هنج، در نقطه انقلاب تابستاني، يعني روز 21 ژوئن، خورشيد از شمالي ترين بخش دايره بيروني طلوع مي کند و نخستين اشعه هاي آن درست از ميان نعل اسب دروني رد مي شود. به گفته کارشناسان، بسيار بعيد است که چنين چيزي صرفاً بر اثر تصادف به وجود آمده باشد. طبق معمول نبود توجيه منطقي در مورد ساخت اين بنا پاي نظريه پردازان موجودات فرازميني را به ميان کشيده و برخي ادعا مي کنند که اين بنا ساخته اين موجودات در هزاران سال قبل است. اخيراً اعلام شده که باستان شناسان کاوش مجازي را براي جست و جو در اين مکان آغاز کرده اند که اين پروژه سه سال طول خواهد کشيد.

دختري که دو بار زندگي کرد
 

«شانتي دوي» زن هندي است و داستان زندگي او يک از اتفاقات عجيب و باورنکردني اي است که هنوز توجيه علمي براي آن پيدا نشده است. دوي در 11 دسامبر 1926 در دهلي به دنيا آمد. زماني که دوران کودکي را پشت سر گذاشت، مادرش متوجه سردرگمي او شد. «شانتي» کوچولو به مادرش گفت که قبلاً در شهري به نام «موترا» زندگي مي کرده و خانه اي را که مدعي بود در آن زندگي مي کرده، براي مادرش توصيف کرد. شانتي دوي هرگز داستانش را تغيير نداد. تا نه سالگي والدين پريشان او، از حرف هاي دخترشان متعجب نمي شدند، زيرا با بي ميلي پذيرفته بودند که دخترشان ديوانه شده است. در سال 1935 دختر به والدينش گفت که او در «موترا» ازدواج کرده و سه فرزند به دنيا آورده بوده است. او مشخصات فرزندانش را توصيف کرد و اسامي آن ها را به زبان آورد و ادعا کرد که نام وي در زندگي قبليش «لوجي» بوده است. اما در برابر اين اظهارات والدين شانتي تنها خنديدند و اندوهشان را پنهان ساختند. او حتي يک باربراي رفتن به موترا از خانه فرار کرد. ماهاتما گاندي در آن زمان خود شخصاً با اين کودک ملاقات کرد و يک کميته ويژه از دانشمندان را براي بررسي و تحقيق در اين باره که توجه عموم را به خود جلب کرده بود، تشکيل داد. دانشمندان «شانتي» را به شهر «موترا» بردند. دختر به محض پياده شدن از قطار مادر و برادر شوهر تخيلي اش را شناخت و اسامي آن ها را گفت و با وجود اين که پدر و مادرش تنها زبان هندي را به او آموخته بودند، با آن ها به لهجه محلي «موترا» صحبت کرد. دانشمندان با حيرت فراوان به آزمايش هايشان ادامه داند. آنان چشمان دختر را بستند و او را سوار کالسکه کردند و خودشان نيز به همراهش رفتند. شانتي بدون تأمل، راننده را در مسيرهاي مختلف شهر هدايت کرد و مشخصات برجسته هر محلي را که از آن عبور مي کردند، توصيف مي کرد. بالاخره «شانتي» به راننده فرمان داد که در انتهاي يک کوچه باريک بايستد. او گفت: «اين جا، همان جايي است که من زندگي مي کردم.» «شانتي» به طور باورنکردني دو فرزند بزرگش و پدرشوهرش را شناخت اما کوچک ترين آن ها را که تولدش به قيمت زندگي «لوجي» تمام شده بود، نشناخت. دانشمندان در ابراز نظراتشان محتاط بودند و همگي معتقد بودند که، کودکي که در دهلي به دنيا آمده، به طريقي، زندگي اي را با جزئيات شگفت آور در «موترا» به ياد مي آورد. آن ها گزارش دادند که هيچ نشانه اي از فريبکاري وجود ندارد و براي آن چه ديده اند، نيز هيچ توضيحي ندارند. داستان کاملاً مستند «شاني دوي» که اکنون به عنوان کارمند دولت در دهلي نو زندگي آرامي را سپري مي کند، در پرونده هاي پزشکي و دولتي ثبت شده است. در سال 1985 وي در پاسخ به سؤال متخصصان گفت که ياد گرفته تا خودش را با زندگي در زمان حال تطبيق دهد و اظهار داشت که اشتياق ديرينه اش نسبت به گذشته عجيبش زياد هم آسايش او را مختل نکرده است. وي هرگز ازدواج نکرد.


منبع:مجله دايرة المعارفي دانستنيها (همشهري) / شماره 17