فرار از اردو


 

نويسنده: مهدي حدادپور




 
معلوم نيست در اردوهاي تيم ملي فوتبال ايران در تمام (50،60)سال گذشته چه اتفاقاتي رخ مي داده و عرصه تا چه اندازه بر ملي پوشان تنگ مي شده که بر اساس يک گمانه زني غيررسمي ميزان فرار از اردو و بي نظمي و به قول قديمي ها «جيم زدن هاي غير فوتبالي» به گمان ما بالاترين سطح ميانگين را نه تنها در آسيا که در سراسر جهان داشته است. معمولا اردوهاي باشگاهي، براي فوتباليست ها توام با لذت و تعهد مضاعف بود و از اتفاقات معادل ملي کمتر خبري بوده است اما در سطح ملي تا جايي که ذهن ياري مي کند از حدود (50) سال قبل، فوتباليست هاي شر و پر انرژي، دفترچه بانمک و پر خاطره اي را گشوده اند و به ما کمک کرده اند تا در جهت ساختن يک پرونده نوستالژيک از مصداق کم نياوريم.
(1305)- بادکوبه
تيم منتخب تهران، به دعوت انجمن فوتبال مملکت قفقازيه به بادکوبه رفته و (3)بازي دوستانه در اين کشور انجام مي دهد. اين براي اولين بار است که يک جماعت فوتبالي در تهران زندگي اردويي دارند.

شب نشيني در بانکوک
 

داستان بازي هاي آسيايي (1966)بانکوک را حميد جاسميان روايت مي کند. در بازي هاي بانکوک نوع گروه بندي بازي ها باعث شده بود ايران تا رسيدن به مرز فينال (8)بازي انجام دهد. فکرش را بکنيد، امروزه در جام جهاني فوتبال تيم قهرمان بايد تنها (7)بازي انجام دهد آن هم در حالي که (32)تيم در رقابت ها حاضر هستند اما در بازي هاي (44)سال قبل بازي هاي آسيايي که به ميزباني تايلند برگزار شد با وجود حضور تنها (16)تيم، ايران (8)بازي انجام داد. ترکيب هاي کاملا متفاوت مصدوميت هاي مختلف براي بازيکناني که تحمل و طاقت (8)بازي را در (16،17)روز نداشتند آن ها را عاصي کرده بود. مضاف بر اين که به هر حال براي نفرات تيم که سقف سفرهاي برون مرزي آن ها در (5)سال قبل از آن (3)سفر هم نبوده سفر به تايلند دهه (60)هم فال بود و هم تماشا! جاسميان که آن روزها (30)سال داشت، به همراه عزيز اصلي که تقريباً هم سن و سال او بود راه هاي زيادي را براي فرار از اردوي تيم ملي ياد گرفته بودند. جاسميان، آباداني پر شر وشوري که امروز در سن (74)سالگي هنوز سر حال، خوش پوش و پر انرژي است، با عزيز اصلي اهل تبريز که در (7)رشته ورزشي قهرمان تبريز و ايران بود، فرار از مسير پله هاي اضطراري حياط پشت هتل، استفاده از بالش و لحاف و تشک براي تجسم سازي جاي خالي آن ها در تختخواب هاي شبانه و... را به همبازيان خود ياد دادند. گئورگي سوچ، سرمربي اهل مجارستان تيم ملي، ديگر در آخرين روزها با بازيکنانش کنار آمده بود و جاسميان با شوخي مي گويد شب هاي آخر، سوچ را هم با خودمان بيرون مي برديم. براي ما اهميت زيادي ندارد که جاسميان و عزيز اصلي در نيمه شب هاي بانکوک دهه (60)ميلادي چه مي کردند اما لااقل مطمئن هستيم که تايلند (44)سال قبل مثل تايلند امروز، شهره به مسائل خاص نبوده است. بنابراين در اين قسمت از حميد جاسميان که در فدراسيون فوتبال دوبير کميته پيشکسوتان است و از عزيز اصلي که در آلمان، آکادمي فوتبال دارد موقتا جدا مي شود.

شيطان در آبادان
 

بعضي اوقات بي خوابي به سراغ بازيکن مي آيد و گاهي اوقات بازيکن براي ديدار با آشنا و فاميل از اردويي جدا مي شود که مسئول اردو به او اجازه خروج نداده است. گاهي وقت ها، بازيکن را هاله هاي شيطاني فرا مي گيرد و بعضي اوقات ديگر بي حوصلگي و گاه کنجکاوي باعث مي شود که بازيکن دنبال ريسمان و رسن و راهي براي فرار باشد. هميشه هم سوژه هاي فراري، رسما گناهکار نيستند و فقط مي توان از آن ها با واژه متخلف ياد کرد عليرضا عزيزي را مي توان سمبل فراري هاي فوتبال در دهه (50)شمسي ناميد.او را که همين حالا در (61)سالگي هم آرام و قرار ندارد (25)ساله بدانيد تا بفهميد چه بلايي بر سر اردو و فضاي تيم ها آورده است.دکتر زادمهر درباره عليرضا عزيزي مي گويد: «به آبادان رفته بوديم تا در چارچوب مسابقات ليگ با تيم صنعت نفت بازي کنيم و عليرضا که خودش بچه آبادان بود مي گفت:«مو بچه آبادان باشم و شب هتل بخوابم؟» با اين طرز فکر عزيزي دور از چشم کونوف و محراب شاهرخي از هتل خارج مي شد و ساعت (6)صبح به هتل برمي گشت تا وقتي مربيان تيم، در ابتداي صبح اتاق خواب بازيکنان را چک مي کنند او را سر جاي خود ببينند. عزيزي هم چنان غرق در خواب بود که يک بار کونوف گفت:«دندانپزشک جوان، شما تحصيلات بالا داري اما بايد خوب خوابيدن را از عليرضا عزيزي ياد بگيري»! عزيزي اما در اردوي تيم ملي بلد نبود که حشمت مهاجراني را به راحتي کونوف در پرسپوليس فريب دهد.مهاجراني که از بي نظمي هاي بسيار عليرضا عزيزي به شدت مکدر شده بود، يک بار در اتاق خصوصي او در هتل شهر بوسان کره جنوبي و در تيرماه سال (56)مچ او را گرفته و براي هميشه از تيم ملي خط زد. عزيزي که در بهترين روزهاي عمر فوتبالش به سر مي برد خودش را از تيم ملي و تيم ملي را از وجود خود محروم کرد. وگرنه براي عزيزي که تکنيکي ترين بازيکن سال (56و57)فوتبال ما بود، محروميت از حضور در جام جهاني، يکي از تلخ ترين اتفاقات زندگي ورزشي بود. تاريخ فوتبال ملي ما در سال هاي مياني دهه (50)بخشي گمشده به نام عليرضا عزيزي دارد.

(5)سال محروميت به خاطر يک شب
 

جدايي از اردو و فعاليت هاي خودسر در محل تمرينات تيم ملي در بازي هاي جام ملت هاي (1984)سنگاپور گريبان دو تن از ستارگان روز فوتبال را گرفت.بهروز سلطاني و رضا احدي به خاطر يک خروج بي اجازه از اردوي تيم ملي فوتبال، تا (5)سال از حضور در تيم وملي محروم شدند. سلطاني در (27)و احدي در (23)سالگي تنها به اين دليل تا (5)سال بعد که علي پروين سرمربي تيم فوتبال شد از حضور در تيم ملي آن هم در اوج دوران فوتبال شان محروم شدند. در اين (5)سال دروازه بان هايي مثل مجيد رضايي، رضا محتشم، احمد سجادي و... به جاي سلطاني و محمد ژاله مستقيم و سعيد جانفدا به جاي احدي در تيم ملي بازي کردند اما اين دوستان به خاطر خروج شان از اردو همچنان از تيم ملي محروم بودند.

آبروي برادر
 

حالا که درباره سعيد جانفدا حرف زديم، بد نيست نکته اي را درباره اش بگوييم تا بعد دوباره چند سالي عقبگرد کنيم و از حوادث بازي هاي آسيايي (1986)سئول بگوييم. سعيد، برادر کوچک تر محمد جانفدا بود. جانفداي بزرگ، بازيکن سابق پرسپوليس بود و در دهه (60) تا مرز نويسندگي در کيهان ورزشي و رياست هيات فوتبال استان تهران اوج گرفت اما برادر کوچک تر که با تيم ملي سال (67)به اردوي اروپا رفته بود. ضمن خروج غيرقانوني از محل اردو، مستقيما به سفارت هلند در آلمان رفت و درخواست اقامت کرد او ديگر هيچ گاه به ايران بازنگشت تا کارنامه اداري و موقعيت برادر بزرگتر را با مخاطره اي جدي مواجه کند.

سوژه اي به اسم دهداري
 

حالا برويم سراغ بازي هاي آسيايي (1986)سئول. آيت الله مطهري در کتاب حجاب خود به نکته اي جالب پرداخته و مي گويد:«اين ظن نادرست، مطرود نيست که انسان از هرچه منع شود به سويش گرايش پيدا مي کند.» اما اين فرضيه حکم قطعي نيست.
بحث دهداري بحثي نيست که به همين راحتي در تاريخ فوتبال ايران مورد بررسي قرار گيرد. مسئله اينجاست که زنده ياد دهداري را رفتار نادرست
اطرافيانش در فضاي آلوده به انتقاد قرارداد مي گويند او نسبت به محمد پنجعلي نظر مساعدي نداشت و علت اين نظر نامساعد حرف هايي بود که اطرافيان دهداري درباره پنجعلي زده و پشت سر او به شدت بدگويي مي کردند. بهمن صالح نيا و رضا وطنخواه در بازي هاي آسيايي (1986)سئول نقش مبصر را براي دهداري بازي کرده و او را در مواقعي از چشم ياران تيم ملي فوتبال انداختند. از بستني سيد مهدي ابطحي و پشت دستي زدن به ناصر محمد خاني که بگذريم در بازي هاي آسيايي (1986)سئول، وطنخواه و صالح نيا کنار ماموران هتل مي ايستادند و رسما ورود و خروج بازيکنان را کنترل مي کردند. يک بار که «ع.چ» از درب پشتي هتل خارج شد او را تا محل ارتکاب جرم تعقيب کرده و سپس سربزنگاه از پشت يک ضربه محکم به او مي زنند (محمد دادکان که در آن زمان همراه تيم ملي به سئول رفته بود شاهد اين اتفاق تلخ بوده و آن را براي نگارنده روايت کرد) بازيکن عصباني پرخاشگرانه غضب مي کند و غضب او برايش (9)ماهه محروميت از تيم ملي را به همراه دارد. بعد از اين (9)ماه محروميت دوران فوتبال ملي او به خاطر کهولت سن به پايان مي رسد. اما (4)مردي که در اين پروسه محروم شدند بعدها دهداري و همراهانش را نبخشيدند حتي بعد از دوران مرگ او! پنجعلي هميشه مي گويد: اتفاقات بازي هاي آسيايي (1986)سئول را به خدا واگذار مي کنم. البته ما حرف استاد را قبول داريم و معتقديم در بازي هاي آسيايي (1986)، بي نظمي هاي ايجاد شده به خاطر اصرار بيش از حد مربيان به خاطر شرايط خاص موجود منطقي بود اما وقتي مربي تيم ملي به خاطر خوردن يک بستني توسط سيد مهدي ابطحي سر او فرياد زد و مربي ديگر به خاطر دست زدن ناصر محمدخاني به يک کالاي معمولي در shop freeهاي سئول بدون اجازه سرمربي روي دست او زد شرايط تغيير کرد .درب هاي اردوي تيم ملي گشوده شد و «ع.چ» يکي از ياران تيم ملي در شرايط نامناسب توسط مسئولان حراست رويت شد و براي هميشه از تيم ملي فوتبال کنار گذاشته شد.

(4)محروم در اردوي فرار
 

در سال هاي پاياني دهه (60)يک اتفاق ديگر در اردوي تيم ملي فوتبال، فضاي عمومي جامعه را در دوران رحلت امام خميني (ره)تحت تاثير خود قرار داد و اسباب تاسف جامعه را برانگيخت.(4)بازيکن تيم ملي فوتبال در اردوي آمادگي حين مسابقات مقدماتي جام جهاني (1990)ايتاليا در کشور شوروي سابق، بدون اجازه مربيان و مسئولان از اردوي تيم ملي خارج شدند. به گفته راوي، آن ها مرتکب عملي شدند که به مصالح و مقدرات مجموعه منافات داشت و در حالي که داستان با يک عذرخواهي ساده قابل رفع و رجوع بود. متاسفانه مسئولان خبر را به اردوي تيم ملي و سپس به تهران کشاندند بازتاب اين اتفاق موجب حذف اين بازيکن ها در بدترين شرايط ممکن شد.
«م.م»، «س.ق»، «ن.م»، «م.ف» اين (4)نفر بودند. در حالي که تيم ملي فوتبال به دلايل خاص از وجود پنجعلي، حميد درخشان، ناصر محمدخاني، شاهرخ بياتي، شاهين بياتي و حميد عليدوستي هم محروم بود و مجوز استفاده از آن ها را نداشت محروميت آن (4) ستاره ديگر نورعلي نور بود تازه اين در حالي بود که جواد زرينچه هم مصدوم شده بود. البته اين مردان محروم شده بعدا به اردوي تيم ملي فوتبال برگشته و براي تيم ملي اسباب خير شدند اما در آن مقطع خروج آن ها از اردوي تيم ملي فوتبال هم به ضرر خودشان و هم به ضرر تيم ملي تمام شد. اين مسئله البته موجب ظهور ستارگان جواني مثل رضا حسن زاده و محمد خاکپور در تيم ملي شد اما در همين مقطع نفراتي مثل محمد تقوي هم وارد تيم ملي شدند که براي تيم ملي فوتبال کشور، حضور چنين بازيکناني در دفاع راست با وجود شاهين بياتي، جواد زرينچه، سعيد نعيم آبادي، محمدرضا شکورزاده، امير موسوي نياو... واقعا شکل فاجعه را داشت. خوشبختانه با بازتر شد فضاي جامعه در سال هاي بعد فرارهاي اردويي تعداد کمتري را در برگرفت. البته در سال هاي (69 تا 71)محمد احمد زاده و خداداد عزيزي اردوي تيم ملي را با بهانه اي مشترک ترک کرده و اعلام کردند نمي توانند با مهاجمان درجه اول تيم ملي فوتبال رقابت کنند. آن ها بعدها به شهرستان هاي خود برگشته و در مقاطعي ديگر حضور دوباره در فوتبال تهران را تجربه کردند.

روش هاي جادويي کنت مونت کريستو
 

شکل فرار باران تيم پاس از اردوي اين تيم در آلمان و طي ساليان ابتدايي دهه (70)شباهت زيادي به عملکرد کنت مونت کريستو در فرار زندان داشت! آن ها با بستن پارچه هاي سفيد به يکديگر ريسمان بلندي را تهيه کرده و براي فرار از اتاق ها از آن استفاده مي کردند. روشي که (25)سال قبل توسط حميد جاسميان و عزيز اصلي هم مورد استفاده و بهره برداري قرار گرفته بود. مي گويند بازيکنان پاس تعهد اخلاقي بسياري به خانواده داشته و فرار آن ها تنها به خاطر سير کردن شکم بوده است .انگيزه فرار يا توجيه فرارآن ها به خاطر ممنوعيت آن هااز تغذيه گوشت در هتل به دليل تشکيک بر کشتار گوشت خوک بوده است. بازيکنان جوان پاس که ديگر از خوردن سيب زميني حوصله شان سر رفته بود و با حسرت، مار کار آقاجانيان مسيحي را در حال خوردن استيک هاي چرب و خوشمزه مي ديدند ديگر مقاومت نکرده و با ريسمان هاي کنت مونت کريستو به بيرون از هتل رفتند. خدا را شکر
کسي نديد تا بفهمد باران ملي پوش تيم پاس، قهرمان ليگ ايران براي خوردن گوشت با ريسمان از ساختمان آويزان شده اند.

رضا مالديني سوخت
 

در سال (1375)تيم ملي تازه بيدار شده ايران که دوران رنسانس را تجربه مي کرد آماده سفر به امارات براي شرکت در مسابقات فوتبال جام ملت هاي (1996)آسيا شد رضا شاهرودي و نعيم سعداوي، دو پيستون چپ و راست پرسپوليس و تيم ملي که در اوج آمادگي بودند، اردوي آمادگي تيم ملي را بدون اجازه و يا به هر علت خاص يا غير خاصي ترک کرده بودند که مسئله اتفاق افتاد. مايلي کهن سرمربي وقت تيم ملي دو پيستون چپ و راست را به خاطر خروج غيرقانوني از اردو مورد بازخواست قرار داد. سعداوي سر به پايين انداخته و با معذرت خواهي به اردوي تيم ملي برمي گردد اما رضا شاهرودي گردن کشي کرده و جواب سرمربي را به تندي مي دهد. بحث بالا مي گيرد و شاهرودي در تعريف محبوبيتش مي گويد:«يک مملکت حامي من هستند و به من رضا مالديني مي گويند.» مايلي کهن هم براي تنبيه کردن ستاره جوان مي گويد:«اگر خود مالديني و پدر او و بزرگ تر از پدر او هم بودي، باز هم تو را نمي خواستم.» مايلي کهن به همين سادگي رضا شاهرودي را از تيم ملي بيرون انداخت. بعدها رضا شاهرودي دوباره به اردوي تيم ملي برگشته و بعد از عذر خواهي با مايلي کهن آشتي کرد اما خاطره تلخ نرفتن شاهرودي به جام (1996)و عدم شرکت او در بردهاي حماسي (6-2)برابر کره و جنوبي و (3)بر صفر برابر عربستان خاطرات واقعا تلخي براي اين بازيکن محسوب مشود. مايلي کهن شرايط خوبي را در فضاهاي اردويي فراهم مي آورد شرايطي که منجر به حفظ نظم و آرامش از سوي ملي پوشان مي شد اما گهگاه بي انضباطي بازيکنان تحت هدايت او باعث برهم خوردن آرامش مي شد. علي دايي به خاطر خودداري از پوشيدن پيراهن تيم ملي فوتبال در اردواستفاده از پيراهن آرمينيا بيله فلد مغضوب مايلي کهن بود وقتي که دايي به تعويض با محسن گروسي در ديدار ايران- سوريه سال (76)اعتراض کرد (2)ماه از دعوت به تيم ملي محروم شد. بعدها نيما نکيسا به علت بي انضباطي کنار دست علي دايي رفت اما نکته قابل توجه خروج ولي الله صالح نيا از اردوي تيم ملي در سال (76)بود. تيم ملي به کانادا رفته بود و صالح نيا براي ملاقات بستگان از اردو خارج شد و بعد از اين خروج غيرقانوني از چشم مايلي کهن افتاد. دوري صالح نيا از تيم ملي فوتبال باعث شد که تيم ملي بدون مربي بدنسازي دچار ضعف و تحليل بسيار شود.

تحفه هاي پور حيدري
 

خيالي مي کرديم جريانات حاشيه اي در فوتبال با نظارت بهتر و دقيق تر از بين مي رود اما اتفاقات همچنان ادامه دار بود. در زمان مايلي کهن نظارت او خوب و استادانه بود اما بعد از رفتن او بي انضباطي بار ديگر به فضاي فوتبال برگشت. در پاييز سال (77)تيم ملي بدون احمدرضا عابدزاده، افشين پيرواني،نعيم سعداوي، خداداد عزيزي و رضا شاهرودي، به کلي ضعيف شده بود اما بي انضباطي مهدي هاشمي نسب و پرويز برومند در فرار از اردو باعث شد نام اين دو به فهرست آن (5)نفر اضافه شود. فکرش را بکنيد ، يک تيم ملي بدون (7)ستاره به بازي هاي آسيايي (1998)بانکوک رفت و البته نکته جالب اين که موفق شد عنوان قهرماني را در اين رقابت ها به دست آورد.

صحنه هاي عجيب در طرابلس و بيروت
 

زشت ترين و نامناسب ترين لردوي تيم ملي از حيث فضاي فرهنگي به بازي هاي جام ملت هاي (2000)آسيا در لبنان برمي گردد. سر مربيگري جلال طالبي، فضاي فرهنگي حاکم بر تيم ملي را عوض کرد. طالبي بخاطر فرهنگ و شخصيت خاص خودش قاطعيت زيادي را روي رفتار فرهنگي بازيکنان از خود نشان نمي داد. البته اين حساسيت نداشتن بنا به شخصيت و نحوه زندگي طالبي در آمريکا، بي اشکال بود و عجيب به نظر نمي رسيد. اين بود که تمام روزنه ها و سوراخ هاي هتل و اطراف آن در آن روزها پر از بازيکنان ايراني بود.قيد کردن نام اختصاصي بازيکنان و محل فعاليت هاي آن ها در لبنان درست نيست اما در مجموع تيم ملي با نفراتي مثل پرويز برومند، فنايي، هادي طباطبايي، محمدرضا مهدوي، بهروز رهبري فرد، مهدي هاشمي نسب، حميد استيلي، محمود فکري، خداداد عزيزي، مهرداد ميناوند، علي کريمي، داريوش يزداني، عليرضا منصوريان، علي دايي، علي موسوي، وحيد هاشميان، مهدي مهدوي کيا، اسماعيل حلالي، عليرضا امامي فر و... به ميدان حريفان رفته بود.

اردوي کشک بادمجان
 

اتفاقات تلخ مشابه در مهرماه سال (80)نيز تکرار شد. بي نظمي هاي اردويي وقتي اوج گرفت که زمان بازي ايران- بحرين منجر به باخت (3)بر يک ايران، (2)روز به تعويق افتاد. در اردوي موسوم بخ اردوي کشک بادمجان فضاي هتل محل اقامت ايران به خاطر بي انضباطي باران ايران پر از صحنه هاي زشت شد. با حضور دادکان در راس فدراسيون از سال (81 تا 85)چنين فضاي مبهم و غبارآلودي از ضمير فوتبال ايران پاک شد. در ساليان اخير هم بنا به هر دليلي، بازيکنان ديگر نيازي به ارائه رفتارهاي پر خطر اردويي نداشته اند و نوع زندگي آن ها ديگر نياز به رفتار شيطنت آميز را از سوي تاين نفرات برايشان ايجاد نمي کند!
منبع:تماشاگر شماره 177 .