قرآن و طبيعت جاندار (گياهان، حيوانات) (2)


 

نويسندگان:معصومه كريمي*
مريم شكري‌نژاد **



 

بخش سوم
 

گياهان در قرآن
 

يكي از دانش‌هايي كه قرآن درباره آن، مطالب ارزنده‌اي دارد؛ گياه‌شناسي است. قرآن از زاويه ي خاصي به گياهان مي‌نگرد و آيات فراواني درباره گياهان، انواع و اجزاي آنها نازل شده است. خداوند متعال، گياهان را ارجمند شمرده زيرا آنها را نعمت خود و حتي از نعمتهاي بهشتي دانسته و به برخي از آنها سوگند ياد كرده است.
قرآن، گياهان را از سويي نعمت خدا قرآن، گياهان را از سويي نعمت خدا و از سوي ديگر نشانه‌هاي قدرت حكمت و وجود پروردگار مي‌داند.
آيات قرآن درباره ي گياهان و به خصوص درختان پيروان اين دو محور هستند؛

گياهان نعمت الهي
 

قرآن به روشني در آياتي از قبيل “و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها” و “رزقاً لكم” از گياهان به عنوان نعمت، روزي و بركت ياد مي‌كند. مؤلف در تبيين معناي نعمت بودن درختان، بياني لطيف و دل‌انگيز دارد بدين سان كه درختان هم نعمت مادي زندگي انسانها هستند و هم نعمت معنوي.
سودمنديهاي مادي درختان بسيار آشكار است چه اينكه آدمي به طور مستقيم از آنها بهره مي‌برد و چهارپايان كه بخش عظيمي از نيازمنديهاي جامعه انساني را فراهم مي‌آورند نيز از آنها تغذيه مي‌كنند. اما قرآن در توصيف بركتها و سودمنديهاي گياهان بدين بسنده نمي‌كند و آن‌ها را داراي آثار رواني و معنوي ارزنده‌اي مي‌داند؛ از نگاه قرآن، گياهان، زينت زمين به شمار مي‌آيند و در واقع سبزه‌ها و گياهان پوشاك نرم، فاخر، بهجت‌آفرين و دل‌انگيزي هستند كه اندام زمين را پوشانده‌اند و بسان آرايشي بس ديدني و نشاط‌آور براي زمين در آمده‌اند.
“انا جعلنا ما عليٍْ الارض زينه لها”
به گفته مولا علي ـ‌ عليه‌السلام ـ
“اينك اين زمين است كه با آرايش گل و گياه خود به نشاط آمده و با پوشاك نرم و فاخري كه از شكوفه‌ها به تن نموده، به خود مي‌بالد و به انواع زيورهايي كه فروغ خرمي گل و گياهان به تن نموده است، فخر مي‌فروشد.”
مؤلف در اين باره چنين مي‌نويسد:
“قرآن جلوه ي نعمت بودن گياهان را به بعد مادي منحصر نمي‌داند بلكه بعد معنوي را هم بر آن مي‌افزايد همان طور كه خوراك آدميان از حيوانات است، حيوانات نيز از گياهان تغذيه مي‌كنند و حيوانات بخش عظيمي از تغذيه ي آدمي را فراهم مي‌آورند و منافع بسياري از حيوانات به آدميان تعلق دارد. “متاعا لكم و لا نعامكم” خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:
“خدايي كه زمين را بسان گهواره‌اي آفريده و براي شما در آن راه‌ها قرار داده و از آسمان آب فرو فرستاده است پس بدان آب، رستنيهاي گوناگون پدبد آورديم.” (12)
گياهان نشانه‌هاي هستي، جمال، قدرت و حكمت خدا
درختان، گياهان، سبزه‌ها و سبزه‌زاران نيز همانند آب‌ها، نشانه هستي و نشانگر قدرت، حكمت و جمال جميل اويند. اگر آدميان از سر بصيرت به آنها بنگرند و با فطرتي پاكيزه و ذهني سالم در آنها بينديشند زمينه اعتقاد به خداوند در آنان فراهم مي‌آيد.
مؤلف بر اين باور است كه از آيات و روايات استفاده مي شود كه آدميان از طريق انديشه خود به نشانه بودن گياهان پي ببرند و نه از طريق حس گر چه حس از ابزار فكر است و از آن گسستي‌ناپذير و در اين باره چنين مي‌نويسد:
“... گرچه انسان آيت بودن گياهان را از طريق حواس مي‌شناسند اما اين شناخت با فكر آدمي ارتباط مستقيم دارد؛ چرا كه با چشم ديدن از تفكر ذهني جدا نيست بلكه راه شناخت، نشانه بودن گياهان، انديشه و فكر آدمي است و همواره، انسان در پرتوي عنايت و توجه ذهن، اشيا را مي‌شناسد و بدانها رهنمون مي شود.
به همين دليل است كه قرآن “آيه بودن” گياهان را گاه با “عقل” گاه با “تفكر” و گاه با “علم” و ... همراه مي‌آورد زيرا قرآن در پي آن است كه اين آيات الهي در ذهن انسان سكني گزينند و استوار شوند و [همو را درباره راز شگفتيهاي هستي و آفريننده آنها به انديشه و تأمل وا دارد] و قرآن ميان آيه‌اي كه براي عاقلان و آيتي كه براي متفكران است فرق مي‌گذارد؛ بدين‌سان كه در بخش اول (آنجا كه واژه آيه را با كلمه فكر، تفكر ... همراه مي‌آورد) مي‌خواهد بفهماند كه ما به تفكر و تعمق نيازمنديم تا دريابيم كه اين اشيا چگونه نشانه وجود خداوند.” هستند.
نويسنده در اين بخش نكته‌هايي چند در مورد گياهان مي‌نويسد كه اشاره به آنها سودمند به نظر مي‌آيد:
الف: گياهان، انواع گونه‌گون دارند پي از يك سبب، يعني آب نشأت مي‌گيرند.
ب: از آيتهاي الهي آن است كه گياهان از جهت‌هايي شبيه يكديگرند و از جهت‌هايي با هم اختلاف فراوان دارند: “... متشابها و غير متشابه”.
ج: بهار بايد فرا رسد، باران از آسمان فرو ريزد، غنچه‌ها شكوفا شود گلبرگها پهن و پررنگ شوند و به ثمر بنشيند و پس از اين هم براي اينكه ميوه‌ها به مرحله بهره‌برداري برسد بايد مراحلي را طي كند. بزرگ شوند، تغيير رنگ دهند و ... و اين نيز از آيات الهي است.
د: دانه‌اي خشك به ماده‌اي بي جان مي‌ماند اما آن گاه كه در دل خاك جاي مي‌گيرد و آب بر آن فرو مي‌ريزد؛ بر مي‌دمد، مي‌جنبد، خاكها را مي‌شكافد، از دل خاك سر برآورده، كم‌كم به سبزه‌اي شادي‌آفرين و موجودي زنده و با طراوت تبديل مي شود. اين گياه نشاط ‌زا، از آن دانه بي جان نشأت مي‌گيرد و اين نيز از آيات الهي است و شگفت آن كه ثمره اين آفريده زنده و بالنده، همان دانه‌ها و هسته‌هاي به ظاهر بي جان است:
“ان الله فالق الحب و النوي يخرج الحق من الميت من الحي ذلكم الله فاني يوفكون”
“خداوند شكافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده بيرون مي‌آورد و مرده را از زنده. اين است، خداي شما پس چگونه از حق، منحرف مي‌شويد؟”
هـ : اجزاي طبيعت، هماهنگي حيرت‌آوري دارد؛ پروردگار جهان، همه موجودات را بر طبق حكمت خويش به اندازه‌اي معين آفريد. درختان نيز به عنوان بخشي از پيكره شكوهمند طبيعت اندازه‌اي معين و موزون دارند:
“وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ”
“و زمين را گسترديم و در آن قوه‌هاي ثابتي افكنديم و از هر گياه موزون در آن رويانديم.” (13)

كشاورزي در قرآن
 

توليد محصولات كشاورزي، كار آساني نيست چرا كه زمين بايد آماده شود، كشاورزان بذرها را بپاشند؛ دانه‌ها، خاكها را بشكافند و از زمين سر بر آورند و آهسته آهسته رشد كرده و ببالند، در برابر آفتها بايستند و از خود دفاع كنند، با عوامل محيطي هماهنگ شوند و در پي اين همه، قد برافرازند و سبزه و طراوت را براي حيوانات و آدميان به ارمغان آورند و غنچه‌ها، شكوفه‌ها و گلها بر تارك شاخساران بنشينند.
فراهم شدن اين مراحل، اسباب و زمينه‌هاي گوناگوني مي‌طلبد. در اين ميان سهم كشاورزان چيست؟ كشاورزان چه جايگاهي در طي اين مراحل دارند؟ مؤلفان پژوهشگر، در پاسخ اين پرسش، بر اين نظرند كه كشاورزان تنها بذرها را بر زمين مي‌پاشند و گاه آن را شياركرده و خاكها را زير و رو مي‌كنند و در زمانهاي معيني زمين را‌ آب و گاه كود مي‌دهند و ديگر هچ.
اين قدرت لايزال الهي است كه اجزاي پيكره ي شكوهمند طبيعت را به گونه‌اي آفريده و هماهنگ فرموده كه دانه‌ها، خاكها را بشكافند و از دل زمين سر بر آورند و ...
“أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ”
“آيا ديديد آنچه را كشت مي‌كنيد؟ آيا شما آن را رويانديد يا ما رويانده‌ايم؟”
در واقع، اين خداوند است كه رويانيدن، به ثمر نشستن بوته‌ها و زراعت را سامان داده و به پايان مي‌برد و آدميان تنها مي‌كارند، آبياري مي‌كنند و در حراست از آن به طور محدود مي‌كوشند؛ به عبارت ديگر، زراعت از آن خداست و كاشت، كار بندگان. اين حقيقت در روايت اين گونه آمده است:
“لا يقولن احدكم زرعت و ليقل حرثت فإن الزارع هو الله”.
“نبايد بگوييد كشاورزي كردم بلكه بايد بگوييم كاشتم [روينده ي گياهان] و كشاورز فقط خداوند است.”
آيه‌هاي پر شمار ديگري از قرآن اين واقعيت را بيان داشته‌اند و بارش باران، رويش درختان و ... را به خداوند نسبت داده‌اند و هر گاه آدمي با ذهني به دور از تعصب و فطرتي سالم و نيالوده در شگفتيهاي روييدن گياهان و هماهنگي حيرت‌آوري كه طبيعت در اين باره دارد، بينديشد به نشانه‌هايي از هستي و قدرت خداوند دست خواهد يافت.
“ان في ذلك لايه لقوم يتفكرون”
“ان في ذلك لايه لقوم يعقلون” (14)

كشاورزي، نعمتي ارجمند
 

در ادامه اين بخش، مؤلفان بر اين نكته اصرار و پافشاري مي‌نمايند كه كشاورزي از نعمتهاي ارجمند خداوند است كه از سر لطف در اختيار آدميان نهاده است اما گروهي از آنان گاه دچار غرور مي‌شوند و نمك خورده پي نمكدان مي‌شكنند. از گزارشهاي قرآن درباره قوم “ثمود”، “فرعون و پيروانش” استفاده مي شود كه آنان در زمره اين گروه بوده و از ناسپاسان و مغروران به شمار مي‌روند، اين دسته از آيات، در واقع هشداري هستند به همه انسانها.
تشويق به كشاورزي و بهره‌وري بهينه و دورانديشانه از غلات
يوسف صديق به جرم پاكدامني به زندان افتاد و سرانجام با وساطت زنداني آزاد شده و پس از تعبير خواب پادشاه مصر، از زندان آزاد شد. او در تعبير خواب شاه مصر چنين گفت:
“قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ”
“يوسف گفت: هفت سال پياپي زراعت كنيد پس آنچه درو كنيد ـ جز اندكي كه مي‌خوريد ـ در خوشه‌اش بگذاريد.”
اين آيه، به صراحت انسان را به كشاورزي تشويق مي‌كند و اشاره دارد كه بايد در مصرف فرآورده‌هاي كشاورزي دورانديشي داشت و آينده را در نظر گرفت. هم چنين اين آيه، انسان را به بهره‌گيري از ابزار و وسيله‌هاي مختلف براي ذخيره‌سازي آنها به منظور سالم ماندن غلات در طول مدت انبارش آگاه مي سازد. در روزگار ما در پرتوي پيشرفت دانش جديد، اكنون به خوبي مي‌دانيم كه بهترين شيوه براي سلامت غلات در طول مدت ذخيره‌سازي، آن است كه در خوشه‌ها بمانند چه پوشش طبيعي آنها از سويي رطوبت طبيعي آنها را نگاه مي‌دارد و از طرفي مانع تأثير هوا بر دانه مي‌شوند و با اين شيوه ـ به همان سان كه قرآن از يوسف صديق گزارش مي دهد ـ مي توان غلات را در انبارها تازه و سالم ذخيره ساخت. اين نكته علمي را قرآن صدها سال پيش از دانش نوين يادآور شد و به مردم آموخت [شايد به همين دليل] در آيه‌اي ديگر خداوند به اهميت پوشش دانه‌ها اشاره كرده است.
“و الحب ذوالعصف و الريحان” (15)
كاشت (الحرث)
درباره ي معناي كاشت و اهميت آن مؤلفان در آغاز به گونه‌اي بسيار فشرده و با شيوه‌اي علمي قلم زده‌اند و آن گاه آيات شريف قرآن را كه در آن، واژه “حرث” و برخي مشتقات آن آمده آورده‌اند.
در اول اين بحث، اشاره شد كه “حرث” در لغت به معناي “كاشت” است اما در قرآن در غالب موارد به معناي زراعت است و نه كاشت.
به هر حال، آيات سوره واقعه؛ زراعت را كار خدا مي‌داند و نه فعل بندگان”
“أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ”.
“آيا آنچه را مي‌كاريد، ديده‌ايد؟ آيا شما آن را مي‌رويانيد يا ما روياننده آنيم؟ اگر بخواهيم، آن را گاهي گياهي بي دانه يا گياهي شكسته مي‌گردانيم، پس سراسيمه در شگفت مي‌مانيد.”
اين آيات، نشان مي دهد كه رويش، پويش، پرورش و به بار نشستن گياهان، فعل خداست و به همان سان كه پيشتر آورديم آدمي نه قادر است گياه را بروياند و نه مي تواند از آن محافظت كند. از اين روي، اگر انسان در عمليات قانونمند، پيچيده و حيرت‌آور روييدن گياهان، ژرف بينديشد و غبار تعصب را از خانه دل بزدايد و از سر انصاف و به دور از كژيها و تأثر از فرهنگها و تفكرها به داوري بنشيند قدرت و حكمت خداوند را در آن خواهد يافت.
مؤلفان با تفسير و توضيح هفت آيه از قرآن كريم كه در آنها واژه “حرث” آمده، دريافته‌اند كه:
غالب اين آيات، جنبه ي طبيعت شناختي ندارند و اين واژه‌ها در آنها به معناي ديگري آمده و هدف ديگري را در پي گرفته است. (16)
برداشت (الحصاد)
نخستين عملي كه آدميان براي دسترسي به غذا انجام دادند، چيدن ميوه‌ها و دانه‌ها و ديگر ثمره‌هاي گياهاني بود كه در اطراف آنان مي‌روييد.
برداشت محصولات كشاورزي و گياهي از مهمترين مراحل كشاورزي است و بايد به هنگام آغاز شود و در زمان مناسب فرجام پذيرد چه اگر نابهنگام شروع شود يا در زمان نامناسب پايان يابد، پيامدهاي ناگوار در پي خواهد داشت و بركميت و كيفيت محصولات اثر خواهد گذاشت.
نويسندگان كتاب، در اين خصوص آياتي را آورده و در تفسير آنها كوشيده‌اند اما غالب اين آيات در پي توضيح “برداشت و درو” نيست و تبيين مطالب ديگري را دنبال مي‌كند و اگر احتمالاً به مسئله “برداشت” اشاره‌اي دارد به طور كامل حاشيه‌اي است. (17)

مراتع
 

انسان‌ها در روزگاران قديم براي تهيه خوراك خود، ‌حيوانات را شكار مي‌كردند و با مرور زمان، درباره حيوانات تجربه‌هاي بيشتر و سودمندي به دست آوردند و فهميدند شكار حيوانات افزون بر دشواريهاي فراوان، گاهي نيز ناممكن است و مي توان با گروهي از حيوانات انس يافت و از آنها بهره برد. از اين رو، در پي آن بر آمدند كه حيواناتي از اين دست را پرورش، توليد و تكثير كنند و اين موفقيتي چشمگير در زندگي آدميان به شمار مي‌آيد. پروراندن حيوانات گرچه بسيار سودمند و گامي بلند در برآوردن خوراك و تغذيه بود اما انسان را با مشكلاتي مواجه ساخت و فراهم آوردن غذاي اين حيوانات در زمره مهمترين آنها قرار داشت.
بدين سان بشر در پي به دست آوردن خوراك حيوانات خود بر آمد و مجبور شد نه تنها مرتعها و سرزمين‌هايي را كه علفهاي خود را دارد؛ بشناسد و گوسفندان و ديگر حيوانات خود را به سمت آنان سوق دهد بلكه در حواشي سبزه‌زاران و چراگاه‌ها براي خود سكنا گزيند و بدين سان اهميت مرتعها و سهم آنها، در معيشت بشري نمايان شد.
مؤلفان كتاب براي تبيين ديدگاه قرآن درباره مرتع، پنج آيه را شناسايي كرده و با بهره‌گيري از تفسير مفسران و قرآن‌پژوهان و برخي از روايات در اين راستا كوشيده‌اند، آخرين آيه‌اي كه بدان استناد جسته‌اند، اين آيه است: “و فاكهه و ابا”
براي تفسير اين آيه، در آغاز گزارشي از ديدگاه‌هاي لغت‌پژوهان تازي درباره معناي “أب” آمده است. بر پايه اين گزارش آنان “أب” را به معناي گياهان و علوفه‌هايي مي‌دانند كه در چراگاه‌ها مي‌رويد اما بر طبق روايتي، وقتي از خليفه اول و دوم از معناي “أب” سؤال شد در پاسخ گفتند معناي آن را نمي‌دانيم. مؤلفان در پايان نوشته‌اند: ما نيز به آنان اقتدا كرده و اعلام مي‌داريم، بهتراست از هرگونه اظهار نظر خودداري كرده و لب فرو بنديم و تنها خداوند است كه از معناي اين كلمه آگاه است.
بسياري از مفسران اهل سنت در اين باره گفته‌اند: “أب” به معناي گياه و علوفه‌هاي روييده در چراگاه‌هاست و به صراحت در اين باره اظهار نظر كرده‌اند. افزون بر اين رواياتي از علي ـ عليه‌السلام ـ نقل شده كه آن حضرت “أب” را معنا كرده است. از اين رو شايسته بود كه مؤلفان در اين باره از شيوه مفسران بزرگ اسلام پيروي مي‌كردند و نيز گفته‌ها و نظرهاي لغت‌شناسان را ارج مي‌نهادند و پژوهش خود را به تعصب نمي‌آلودند. (18)
آيه‌هايي از قرآن درباره دنياي گياهان
نويسندگان در اين فصل درباره “روييدنيها”، “رويانيدن”، “ساقه‌ها”، “برگها”، “سنبلها و خوشه‌ها”، “ثمره و ميوه‌ها” از نگاه قرآن سخن گفته‌اند و در مقدمه هر يك از موضوعهاي ياد شده به گونه‌اي بسيار فشرده ديدگاه علم جديد را درباره آن عنوان توضيح داده‌اند.

روييدنيها در قرآن
 

نباتات (روييدنيها) از مظاهر حيات اين جهان هستند و انواع گوناگون و پرشماري دارند؛ بر پايه ي بررسيهايي ـ كه كاملاً دقيق هم نيست ـ دانشمندان تاكنون بيش از 350/000 نوع آن را شناسايي كرده اند.
از نعمتهاي ارجمند خداوند بر بندگانش آن است كه در پرتوي بارشهاي پياپي باران، انواع سبزه‌ها، بوته‌ها و درختان را مي‌روياند و به زندگي بشر طراوت، شادي و نشاط مي‌بخشد. خداوند متعال در قرآن كريم فرمودند:
“وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَهٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ”
“اوست كه از آسمان، آبي فرو باريد. پس با آن هر روييدني بيرون آورديم و از آن سبزه‌اي ـ گياهي كه از تخم روييده و ساقه و شاخه توليد كرده ـ پديد كرديم كه از آن گياه سبز دانه‌هاي بر هم نشسته و درهم رسته بيرون آورديم و از شكوفه ي خرما، خوشه‌هايي نزديك به هم و بوستانهايي از انگور و زيتون و انار، مانند آن در رنگ و مزه [بر آوريم] به ميوه آن، آن گاه كه بار دهد و به رسيدن آن بنگريد، هر آيينه در آن براي گروهي كه ايمان مي‌آورند، نشانه‌هاست.”
“وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتًا وَ جَنَّاتٍ أَلْفَافًا”
“از ابرهاي در هم فشرده، آبي سخت و روان و ريزان فرو باريديم تا بدان دانه و گياه و بوستانهايي از درختان انبوه و در هم پبچيده بيرون آريم.”
همان گونه كه در گذشته آورديم، روياندن گياهان، بسيار شگفت‌انگيز و پيچيده مي‌نمايد و توان محدود آدمي آن را بر نمي‌تابد و جز قدرت لايزال الهي را نشايد كه بدان دست يازد. اگر آدميان با ذهني زلال و فطرتي نيالوده و از سر انصاف در آنها بينديشند، در برابر پروردگار خود كرنش كرده و سر تعظيم فرود مي‌آورند و به همين دليل است كه در مناظره موسي ـ عليه‌السلام ـ و فرعون آن حضرت از همين نكته، بهره مي‌برد و شگفتيهاي غير قابل انكار گياهان را به رخ فرعون مي‌كشد و وي را به نعمتي كه پروردگار از اين رهگذر فرا روي آدميان نهاده، تذكار مي دهد.
قرآن در اين باره مي فرمايد:
“الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى”
“آن [خدايي] است كه زمين را براي شما، بستري قرار داد و در آن براي شما راههايي فراهم كرد و از آسمان، آبي فرو باريد. پس با آن انواع گوناگون ازگياهان و رستنيها را پديد آورديم.” (19)

تمثيل به گياهان
 

از نگاه قرآن، دنيا به رويش گياهان سبزي مانند است كه چون باران بر زمين فرو ريزد، برويد و سرسبز و نشاط‌آور به نظر رسد اما عمري كوتاه دارد چه زيبايي و خرمي آن در بهاران است كه از آن پس خزاني زودرس از راه مي‌رسد، برگ‌ها زرد و پژمرده مي‌شوند. جلو‌ه‌هاي سبز نماي دنيا نيز، بسيار كوتاه وگذرا است، و آدمي هرگز بدان دل نمي‌بندد و ارزشها را در بازار آلوده‌ي دنياي دني به قرباني هوس‌ها نمي‌برد.
“وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاهِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا”
“براى آنان، زندگى اين جهان را مثل بزن كه مانند آبى است كه از آسمان آن را فرو فرستاديم. پس گياه زمين با آن بياميخت و [روييد] سپس خشك و شكسته شد كه بادها آن را پراكنده گرداند و خدا بر هر چيزى تواناست.” (20)

دانه‌ها در قرآن
 

از آيات قرآن استفاده مي شود كه دانه‌ها نيز از موهبتهاي الهي هستند كه از سر لطف و رحمت آنها را در خوشه‌ها و قالب بوته‌ها و گياهان جاي داد تا خوراك حيوانات و آدميان فراهم آيد:
“وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ”
“دانه‏ها با برگ و گياهان خوش‌بو پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مي‌انگاريد.”

تمثيل عمل خير و پر بركت به دانه‌ها
 

خداوند سبحان، در قرآن، عمل خيري را كه پاداش فراوان دارد به دانه‌اي مثل مي‌زند كه گياهي از آن روييده و آن گياه هفت خوشه دارد و در هر خوشه صد دانه است:
“مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَهٍ مِّئَهُ حَبَّهٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ”
“مثل آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‌كنند، مانند دانه‏اى است كه هفت خوشه، بروياند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا هر كه را بخواهد فزوني دهد و خداوند وسعت‌بخش و داناست‏.”
در اين بخش نيز تأكيد شده است كه بر پايه آيات قرآن، تنها خداست كه دانه‌ها و هسته‌ها را مي‌شكافد و گياه را مي‌روياند:
“إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ”
“همانا خدا شكافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده بدر مي‌آورد و بيرون آورنده مرده از زنده است. اين است خداى شما پس كجا گردانيده مى‏شويد.”
دانه‌ها و هسته‌ها بي حركتند و بي جان و چون در دل خاك قرار گيرند بر مي‌دمند، شكافته مي‌شوند و از اين موجود بي جان ريشه‌هاي پر تحرك پديد مي‌آيد و در عمق زمين حركت كرده و شتابان در خاكهاي سخت نفوذ مي‌كنند و نيز ساقه‌ها از آنها به وجود آمده و به سمت آسمان زمين حركت كرده و رشد مي‌كند.
در توضيح اين آيه در كتاب چنين آمده است:
“... خداوند متعال در اين آيه شريف، با خردمندان و صاحبان نظريه‌هاي سالم و پاك را مخاطب قرار داده و به آنها خبر مي دهد كه تنها اوست كه مي تواند دانه‌ها و هسته‌ها را بشكافد و چيزي را از نقيض بيافريند از اين روي برخي از مفسران بخش دوم اين آيه را “يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ” تفسير كننده بخش اول آن “فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى” مي‌دانند؛ يعني بخش دوم اين آيه خداوند زنده را از مرده بيرون مي‌آورد و به آدميان هشدار مي دهد كه پديد آوردن گياهي زنده، پويا و با نشاط از دانه‌ي ساكن، مرده و راكد در واقع از مرده زنده ساختن است و از سكون و ركود پويايي و تحرك آفريدن. امام فخررازي در تفسير اين آيه شريف بياني دل‌انگيز و لطيف دارد؛ او نوشته است:
“... آن گاه كه دانه يا هسته در زمين نمناك جاي گيرد و زماني معين بر آن بگذرد خداوند شكافي در سمت بالاي آن پديد مي‌آورد و شكافي در طرف پايين آن از شكاف نخستين ساقه بر مي‌آيد و به جانب بالا سر مي‌كشد و از شكاف دوم، ريشه‌ها پديد مي‌آيد و به طرف عمق زمين فرو مي‌رود و اين صحنه، شگفتيهايي دارد؛ يكي آنكه خاك دروني زمين سخت است و نفوذ در آن دشوار و گاه به گونه‌اي است كه كارد آهني تيز در آن فرو نمي‌رود و با اين حال ريشه‌هاي بسيار نازك، لطيف و نرم طوري كه اگر آنها را ميان دو انگشت بفشاريم آب مي شود از ميان اين خاكهاي سخت مي‌گذرند و در اعماق آن ريشه مي‌دوانند و اين جز با تقدير الهي امكان‌پذير نيست.”
بنابراين اگر از سر دقت، قرآن بخوانيم، در خواهيم يافت كه خداوند “دانه‌ها” را در مواردي آورده كه مي‌خواهد نعمت، كرم، علم، قدرت، و وحدانيت و يا عدل خود را به بندگان يادآور شود. (21)

رويانيدن گياهان (انبات)
 

در گذشته آورديم كه “رويانيدن گياهان” بسيار شگفت‌انگيز است و تا آب و خاك و ديگر عوامل به گونه‌اي دقيق و حيرت‌آور هماهنگ نشوند، رويش پديد نمي‌آيد. مؤلفان در آغاز چگونگي “رويش” را بر پايه داده‌هاي علمي توضيح مي‌دهند و آن گاه مي‌كوشند ديدگاه قرآن را در اين باره نمايان سازند.
رويش گياهان در واقع، پديد آمدن حيات و تحرك در موجودي جامد و بي جان است و يك معجزه به شمار مي‌آيد و تاكنون كسي ادعا نكرده است كه مي تواند بدين عمل مهم دست يازد و خداوند بارها در قرآن، رويانيدن گياهان را به خود نسبت داده و گاه افزون بر آن با صراحت مي گويد: انسان نمي تواند گياهي را بروياند:
“أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَهٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ”
“آيا آنكه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان، آبي فرو باريد كه بدان بوستانهاي خرم و شادي‌آفرين را رويانديم آيا براي شماست روياندن درخت؟ آيا با خداي يكتا خدايي هست بلكه آنان مردمي كج‌روند.”
در آيه‌اي ديگر فرموده است:
“وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ”
“زمين را گسترديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و در آن از هر چيز سنجيده و به اندازه رويانديم.”
در اين آيه نيز “رويانيدن” به خداوند متعال نسبت داده شده و در آيه به “موزون بودن” گياهان اشاره شده است. مؤلفان محقق بر اين باورند كه موزون بودن گياهان در آيه اشاره به توازن دقيق آنها در دو مورد است؛ در پويش و بالندگي، بدان كه پويش و بالندگي گياهان، به موازنه دقيق دو امر نيازمند است.
يكي آنكه رشد ساقه و شاخه‌ها در فراز آمدن، و رشد ريشه‌ها در فرو رفتن به زمين كاملاً هماهنگ باشد تا گياه بتواند استوار بايستد و در برابر طوفان‌ها و بادها خم به ابرو نياورد و آب و غذا را از زمين برگيرد. ديگر اين كه ريشه‌ها آب و غذا را از زمين مي‌گيرند و يا سلول‌هاي خود آن را به همه اعضاي درخت مي‌رسانند اما در اين ميان برگ‌ها به گونه‌اي ديگر عمل مي‌كنند آن‌ها از سويي گاز ايدروكربنيك را از هوا بر گرفته و به اعضاي درخت مي‌رسانند و از سويي اكسيژن انتقال يافته به خود را در فضا رها مي‌كنند و اگر اين دو عمل به گونه‌اي دقيق و همزمان و متوازن انجام نشود درختان نمي توانند رشد يابند و تعادل و توازن در اين دو نقطه همان است كه آيه شريفه بدان نظر دارد. (22)

رويش گياهان و رستاخيز مردگان
 

بر طبق آيات پرشماري از قرآن، چون روز قيامت فرا رسد، مرده‌ها زنده مي‌شوند و بايد پاسخگوي اعمال خود باشند.
از روزگاران قديم، منكران از برپايي قيامت مي‌پرسيدند چگونه اين استخوانهاي پوسيده، اين جسد از هم پاشيده سامان مي‌يابد، زنده مي شود و سر از خاك بر مي‌دارد؟
خداوند متعال در قرآن، رويش گياهان را گواه حقانيت اين باور مي‌داند چه زمين بي گياه جسم بي جاني را مانند كرده است كه مرده است و افسرده، نه نشاني از حيات در آن به چشم مي‌خورد و نه اثري از تحرك و نشاط چون خداوند از آسمان باران بر آن فرو بارد از اين خاك بي جان، مرده و جامد، و بذر خوابيده؛ گياهي زنده، پويا و نشاط‌آفرين مي‌رويد و بهجت و دل‌انگيزي به ارمغان مي‌آورد و خداوندي كه مي تواند اين زمين مرده را اين گونه زنده و شاداب سازد، قادر است، در كالبد مردگان روح حيات بدماند و آنان را به صحنه ي قيامت كشاند.
سخنان بديع “استاد صابوني” در اين باره به ذائقه مؤلفان خوش آمده است؛ وي بر اين نظر است كه از ويژگي‌هاي اسلوب قرآن، آن است كه در مواردي از اين دست هم عقل و هم دل را مخاطب خود مي سازد و با يك آهنگ هماهنگ در هر دو اثر مي‌گذارد؛ در اين آيه سخن خداوند به گونه‌اي است كه از سويي دلها را به هيجان مي‌آورد و عاطفه آدمي را ارضا مي‌كند و از طرفي عقل را قانع مي سازد. (23)

تنه (ساقه)
 

 

در آغاز، “ساقه” از نگاه علمي و آن گاه از نگاه قرآن بررسي و شرح شده است.
در قرآن تنها در يك آيه به ساقه اشاره مي شود، آن هم درباره تمثيل پيامبر (ص) و يارانش به درختي كه جوانه زده و ستبر و استوار گشته و بر تنه و ساقه خود، راست قامت ايستاده است:
“وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ تُعْجِبُ الزُّرَّاعَ”
“وصف ايشان (محمد و اهل بيتش ـ عليهم‌السلام) در انجيل همانند گياهي است كه جوانه زده پس آن را نيرو داده تا ستبر شده و بر ساقه‌هاي خود راست و استوار ايستاده آن گونه كه كشاورزان را خوش آيد.” (24)

برگ (ورقه)
 

برگها از زيباترين و دلرباترين اجزاي درختان به شمار مي‌آيند كه از آنان سبزي و خرمي به وجود مي‌آيد. در قرآن كريم “ورقه” (برگ) با صيغه مفرد يك بار و به صورت جمع “ورق” (برگها) دوبار آمده است. اولي مربوط به توضيح علم خداوند است كه چه سان گسترده است كه حتي بر افتادن برگي از درخت، احاطه دارد.
در دو جاي ديگر به داستان آدم و حوا اشاره دارد كه چون از دستور خداوند سرباز زدند و خود را عريان يافتند با برگ درختي، عورت خود را پوشاندند. (25)

خوشه (سنبل)
 

“سنبل” به معناي خوشه است و مفرد و جمع آن “سنبلات و سنابل” در قرآن آمده است. مؤلفان محترم به گونه‌اي بسيار فشرده تفسير آيات در بر دارنده اين واژه‌ها را بررسي كرده‌اند كه چندان جنبه گياه‌شناختي ندارد. (26)

ثمره
 

يادهاي مژده‌آور، بخارها را مي‌فشرند و از تراكم آنها ابرهاي كوهوار پديد مي‌آيد، به دنبال آن باران از آسمان فرو مي‌بارد، درختان و گياهان مي‌رويند و سرسبز و خرم مي‌شوند تا انواع ثمره‌ها و ميوه‌ها را در اختيار آدميان نهند و بدين‌سان است كه ثمره گياهان با انواع پرشماري كه دارد در زمره نعمتهاي بزرگ خداوند به شمار مي‌آيند كه از سر لطف در اختيار آدميان نهاده تا حيوانات و آنان، از آنها بخورند و لذت برند:
“كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ”
خداوند در اين باره چنين فرموده است:
“الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ”
“آن زمين را براى شما بستر [گسترده] ساخت و آسمان را سقفي برافراشته از آسمان براي شما آبي باريد. پس بدان آب از ميوه روزي براي شما بيرون آورد پس براى خدا همتايان قرار ندهيد و خود مى‏دانيد كه او بي همتاست.”
در برخي از آن آيات در پايان آيه، خداوند آدمي را به تفكر فرا مي‌خواند و در بعضي از اين آيات، به بار نشستن درختان را نشانه‌اي براي متفكران مي‌داند.
مؤلفان در اين بخش، نكته‌هاي سودمندي آورده‌اند و بررسي درباره “ثمره گياهان” را به طور جامع به پايان برده‌اند.
از نكته‌هايي كه بدان اشاره كرده‌اند آن است كه خداوند به بار نشستن گياهان و برآمدن ثمره‌ها را گواه امكان و صحت معاد مي‌داند كه پيش از آن بدان اشارت كرديم. (27)

ميوه (فاكهه)
 

ميوه‌ها، از روزگاران قديم در زمره سودمندترين و لذيذترين خوراكيهاي آدميان بوده است. خداوند متعال، گاه از آن به عنوان “فاكهه و فواكه” (ميوه و ميوه‌ها) ياد كرده و گاه برخي از آنها را با نام آورده است و آنها را در زمره نعمتهاي خود قرار داده است:
“فِيهَا فَاكِهَهٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ”
شكل، رنگ و مزه و ديگر ويژگي‌هاي ميوه براي آدميان به قدري مطلوب، و جذبه‌آور و سودمند است كه خداوند در توصيف بهشت و تشويق مؤمنان به بهشتي شدن به اوصاف انواع ميوه‌هاي بهشتي اشاره مي‌كند: “فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَهٍ زَوْجَانِ فِيهَا فَاكِهَهٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ” لازم به يادآوري است كه روايات، بيان مي‌كنند كه ميوه‌هاي بهشتي تفاوتهاي چشمگيري با ميوه‌هاي دنيا دارند اما با اين حال خداوند همين نامها را بر آن‌ها نهاده و بر طبق تفسير گروهي از مفسران به شباهت فراواني ميان ميوه‌هاي بهشتي اشاره مي‌كند:
“فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَهٍ زَوْجَانِ فِيهَا فَاكِهَهٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ”
لازم به يادآوري است كه روايات بيان مي‌كنند كه ميوه‌هاي بهشتي تفاوت چشمگيري با ميوه‌هاي دنيا دارند اما با اين حال، خداوند همين نامها را بر آن‌ها نهاده و بر طبق تفسير گروهي از مفسران به شباهت فراواني ميان ميوه‌هاي بهشتي و ميوه‌هاي اين جهان وجود دارد اما بر طبق برخي از روايات دسته‌اي از ميوه‌هاي اين جهان بهشتي اند.
در پايان اين بخش، مؤلفان پس از گزارش آياتي كه درباره ميوه‌هاي بهشتي آمده اين گونه نگاشته‌اند:
“همه اين آيات اشاره دارد كه ميوه‌ها، غذاي بهشتيان است و در آنجا خوردن براي لذت بردن است و نه زدودن گرسنگي. شايسته مي‌نمايد كه هر مؤمني پس از خواندن اين آيات از خداوند بخواهد كه از ميوه‌هاي بهشتي بهره‌اي به او رساند. به طور كلي واژه “فاكهه” يازده بار و در هشت سوره و جمع آن، يعني “فواكه” سه بار در سه سوره آمده است.” (28)
از نظر علم گياهشناسي تبديل تخمدان حاوي تخمك لقاح ناحيه (جنين) به فرابر ميوه پس از گرده‌افشاني و تحول عظيم در بيوشيمي و فيزيولوژي سلول‌هاي ميوه از حالت كال و نارس تا ميوه اسيد به لحاظ علمي بسيار كمپكر و شگفت‌آور است. (پروسه تحول در رنگ، عطر، طعم، مزه ... . ميوه كه همه دلايل علمي و مسيرهاي متابوليسمي و تنظيمي ويژه دارد مثلاً فعال شدن مسير سيوتنسيري آروماتيكها (shikimatu pathway) جهت توليد تركيبات معطر و انگيزه‌اي آنتوسيانسيني و فلانوئيدي تغيير قريشي ميوه كال به شيريني در ميوه رسيده به دلايل تجزيه اسيد، كيك واكوئل سلول‌هاي ميوه نرم شدن ميوه رسيده به دليل حل شدن تيغه مياني و پلتات كلسيم با فعال شدن آنزيم‌هاي هيدرولتيك از جمله پكتياز و پكتين متيل استراز و ...

درخت (شجر)
 

لغت‌پژوهان نوشته‌اند كه “شجر” (درخت) به گياهاني مي‌گويند كه تنه و ساقه دارند، خداوند متعال در قرآن كريم بارها و به مناسبتهاي گونه‌گون از آن سخن گفته، در چند آيه از قرآن به درختي اشاره شده كه خداوند به آدم و حوا فرمان داده بود از آن نخورند و بدان نزديك نشوند، قرآن نام و نوع اين درخت را مشخص نكرده و گروهي از مفسران نيز همين شيوه را گزيده‌اند و در پي تعيين نام آن بر نيامده‌اند اما برخي آن را انگور مي‌دانند و بعضي خرما، و ...
طبري، مورخ و مفسر پر آوازه ي جهان اسلام، در اين باره چنين نوشته است: “نظريه درست آن است كه خداوند، به آدم و حوا فرمان داد، از درخت معين از ميان درختان بهشتي نخورند، اما آنان سرباز زدند و از آن خوردند و ما به درستي نمي‌دانيم آن درخت، چه درختي بوده است؟ زيرا نام آن نه در قرآن و نه در سنت صحيح اشاره شده است. به همان سان كه ندانستن نام آن سودي به ما مي رساند و نه ناآگاهي از آن زياني.” (29)

درخت بيعت
 

در ماه ذي‌القعده به سال هفتم پس از هجرت، پيامبر ـ (ص) ـ به همراه يك هزار و چهارصد تن از يارانش، براي انجام اعمال حج رهسپار مكه شدند. قريشيان از ورود آن حضرت به مكه جلوگيري كردند. پيامبر اكرم ـ (ص) ـ نماينده‌اي به مكه فرستاد تا با آنان به گفت و شنود بنشيند. در پي شايعه شهادت نماينده آن حضرت، ياران پيامبر ـ (ص) ـ در زير درختي با آن حضرت بيعت كردند و قرآن به آن اشاره كرده است.
“... إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ”
در ادامه اين بخش، آياتي درباره ي “شجره طيبه و شجره خبيثه”، “بهره‌وري از چوب گياهان براي توليد گرما”، “درختان مكاني مناسب براي لانه‌هاي زنبور عسل” و “سجده گياهان” تفسير و بررسي شده است. (30)
گياهاني كه نامشان در قرآن آمده است
مؤلفان پژوهشگر در اين فصل، گياهاني را كه نامشان در قرآن آمده به ترتيب حروف الفبا سامان داده‌اند و درباره تفسير و نمايان ساختن معناي آنها پژوهش كرده‌اند.
در پايه تتبع آنان نام بيست ويك گياه در قرآن آمده؛ شيوه آنان بدين سان است كه در آغاز بر پايه داده‌هاي نوين علمي، توضيحي سودمند و در خور درباره هر يك از گياهان داده؛ آن گاه آيات قرآن را شرح و تفسير كرده‌اند.
گياهان ياد شده به قرار زير هستند: (31)

پي‌نوشت‌ها:
 

1 -”اثل” گز؛
2 -”بصل” پياز؛
3 -”طين” انجير؛
4 -خردل؛
5 -”خمط” اراك؛
6 -”رمان” انار؛
7 -ريحان؛
8 -زقوم؛
9 -زنجبيل؛
10 -زيتون؛
11 -سدر؛
12 -”طلع” موز؛
13 -عدس؛
14 -”عنب” انگور؛
15 -”فوم” سير؛
16 -”قثاء” خيار؛
17 -كافور؛
18 -”متكا” ترنج؛
19 -نخل؛
20 -”ورد” گل؛
21 -”يقطين” كدو.
* (كارشناس رشته تربيت بدني و علوم ورزشي)
** (كارشناسي الهيات “فقه و حقوق اسلامي”)
 

 

منبع؛
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.