چرا ازدواج هاي امروزي ناپايدارند ؟


 






 
1 ـ عدم شناخت به اصول زندگي مشترک : توانايي در دانايي است. براي ازدواج و زندگي مشترک موفق ، کسب دانايي هايي لازم است و مانند هر امر ديگري بايد مهارت هاي مربوط به آن را کسب کرد و در فرآيند زندگي مشترک به کار برد. در برخي از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به يکديگر ، عدم آگاهي نسبت به اهداف و انگيزه هاي ازدواج ، بي انصافي ها ، پيش داوري ها ، فريبکاري ها ، عدم احساس مسووليت و بي توجهي به اصول اخلاقي ، بنياد خانواده متزلزل مي شود. مهمترين عاملي که موجب آسيب پذيري خانواده مي شود ، عدم شناخت و انحراف از هدف هاي ازدواج است. زن و شوهري که هدف هاي ازدواج و تشکيل خانواده را نشناخته يا فراموش کرده اند ، در کدام مسير حرکت مي کنند ؟ کدام روش و وسيله را براي نيل به کدام هدف انتخاب مي کنند ؟ هنگامي که راجع به خانواده صحبت مي شود ، معمولاً زن و شوهر ها به گونه اي برخورد مي کنند که گويا همه چيز را درباره خانواده مي دانند. هر کس به خود اجازه مي دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هر کس در خانواده رشد کرده ،تصور مي کند دانش و آگاهي لازم را دارد. در حالي که اين طور نيست و براي انجام هر کاري و ايفاي هر نقشي به آموزش ، کاراموزي و مهارت آموزي نياز است.
2 : سست شدن باورهاي مذهبي : شايد مهمترين عاملي که بنياد خانواده را تهديد مي کند ، سست شدن باورهاي مذهبي و اصول اخلاقي و فقدان معنويت باشد. هر گاه زن و شوهر در روابط خود ، خدا را فراموش کنند و در حضور و غياب يکديگر به گونه اي برخورد کنند که خدا غايب است ، با دست خود کانون خانواده را به سوي تزلزل و نابودي سوق داده اند. يکي از رسم هاي پسنديده هنگام عقد ازدواج ، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر مي رسد اين رسم به معني آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و به آنچه قرآن گفته عمل مي کنند و قرآن را در زندگي و پيوند مشترک خود حاکم قرار مي دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان مي دانند. حال چنانچه اين وضعيت تغيير کنتد و اين اعتقادات و باورها سست شود و از بين برود ، سلامت و تعادل خانواده به خطر مي افتد. زماني که ارزش ها ، نگرش ها و باورهاي حاکم بر روابط زن و شوهر بر اساس لذت طلبي ، مصلحت گرايي ، مادي گرايي و سود طلبي استوار باشد ، بي شک روابط انساني از معنويت تهي مي شود. اين نوع روابط بسيار سست و شکننده خواهد بود و به محض بروز موقعيتي خاص مانند بي پولي ، تنگدستي ، بيماري ، کهولت و افزايش سن و نظاير آن
ازدرون متلاشي مي گردد و با هر بهانه اي از هم مي گسلد.
3 ـ عدم صداقت و فريبکاري : جوهر روابط سالم ميان زن و شوهر ، صداقت است. صداقت ، اعتماد را بنياد مي نهد. زن يا شوهري که با همسر خود صادق نيست و با دادن وعده و وعيدها مي خواهد زندگي کند ، با شوهري که از واقعيت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخيلات زندگي مي کنند ، آيا مي توان گفت که زندگي زناشويي موفقي خواهندداشت ؟ گاهي اوقات پنهان کردن حقايق و فريب دادن موجب مي شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسيب ببيند.
4 ـ عدم توجه به نيازهاي همسر
زوج هاي موفق کساني هستند که در صدد ارضاي نيازهاي همسر خود مي باشند. بنابراين هر زن يا شوهري وظيفه دارد نيازهاي جسمي و روحي همسرش را بشناسد و در مقام ارضاي آنها برآيد. ارضاي نيازها به طريق درست و مطلوب ، به رشد همه جانبه و ايجاد امنيت رواني زوجين منجر مي شود و در نتيجه سلامت خانواده تامين مي گردد. براي مثال هر انساني نياز به امنيت ، محبت ، توجه و احترام دارد. لذا هر گاه اين گونه نيازها از طرف همسر تامين نشود ، فرد احساس ناامني رواني مي کند و بهداشت رواني خانواده مختل مي شود.
5ـ ابهام وافراط در انتظارها : به طور معمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معين شدن وظايف و حدود روابط افراد مي شود. در خانواده هايي که انتظارهاي متقابل زن و شوهر مشخص نشده ، روابط آسيب پذير است و زوجين دقيقاً نمي دانند نسبت به يکديگر چه وظايفي بر عهده دارند. تفاوت و تعارض در انتظارات موجب مي شود فضايي نامساعد و کينه توازانه به وجود آيد. گاهي اوقات داشتن توقعات بيش از حد از همسر ، مثل اين که انتظار داشته باشيم او همچون فرشته باشد يا آيد ، سلامت خانواده را در معرض تهديد قرار مي دهد.
6ـ دخالت ديگران : اکثر پژوهش هاي انجام شده در ايران درباره طلاق ،اين حقيقت را منعکس کرده که دخالت ديگران مانند اقوام و آشنايان ، والدين زن يا شوهر موجب شعله ور شدن اختلافات زن و شوهر مي گردد و در نهايت به جدايي منجر مي شود. زن يا شوهر به ويژه در اوايل زندگي مشترک ، توسط ديگران به طور ناشيانه راهنمايي يا در برخي موارد تحريک مي شوند. گاهي اوقات مادر شوهر يا پدر شوهر و مادر زن يا پدر زن علي رغم علاقه ، در زندگي مشترک فرزندان شان مزاحمت و آسيب هايي را به وجود مي آورند.
7 ـ مسائل اقتصادي و مالي : انسان ها نيازهاي مادي دارند که بايد در حد متعادل ارضا شود ، اما مسائل مادي نبايد همه امور را تحت الشعاع قرار دهد. زندگي زناشويي نشيب و فراز دارد و زن و شوهر بايد با رعايت صرفه جويي ، قناعت و عدم و اداره کنند. گاهي اوقات مسائل اقتصادي زندگي مشترک خود را تنظيم و اداره کنند. گاهي اوقات مسائل مالي و اقتصادي بهانه هستند و زماني که از زن يا شوهر سوال مي شود که چرا با يکديگر سازش نداريد ، به اين گونه مسائل اشاره مي نمايند و در نهايت عدم توافق و تفاهم را عامل اصلي طلاق و جدايي معرفي مي کنند. بديهي است که اين عامل عدم توافق نمي تواند ما را به سوي شناخت عواملي که سلامت خانواده راتهديد مي کنند ، هدايت کند.
8 ـ موانع فرهنگي و طبقاتي : گاه فرهنگ زن يا مرد به لحاظ عدم تناسب يا تضاد ، سلامت خانواده را تهديد مي کند. براي مثال ناهماهنگي فرهنگي و طبقاتي زن و شوهر ( مانند فرهنگ شهري در مقابل فرهنگ روستايي ) گاهي باعث تهديد بنياد خاناده مي شود. متاسفانه بعضي افراد به تعهدات اخلاقي و ارزش هاي حاکم مقيد نيستند و اين مساله موجب مي شود زن و شوهر در ظاهر زير يک سقف با يکديگر زندگي کنند ، اما روح آنها از همديگر فاصله داشته باشد. در اين وضعيت زن يا شوهر با منم منم گفتن و تفاخر به اصل و نسب خود ، سعي مي کند همسر خود را سرزنش و تحقير کند. بديهي است در چنين خانواده اي احساس حقارت هر يک از زوجين موجب مي شود فضاي رواني و عاطفي نا مساعدي به وجود آيد و زوجين از يکديگر متنفر شوند.
9 ـ هوسراني و ازدواج مجدد : عامل ديگري که سبب آسيب زايي خانواده مي شود ، تنوع طلبي يا هوسراني است که فرد به فرمان احساسات خود ، با فرد ديگري غير از همسر خود ارتباط برقرار مي کند و رابطه خود با همسر قبلي را سست مي نمايد. در اين شرايط عواملي از قبيل زيبايي يا ثروت طرف مقابل موجب گرايش به روابطي خارج از چهار چوب خانواده يا برقراري روابط پنهاني مي شود. اين وضعيت موجب مي شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد ، بنياد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد.
10 ـ سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات : مهمترين آسيب پذيري خانواده ، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراين هر يک از زن و شوهر به سهم خود مسووليت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پيشگيري کنند.
منبع: كوچه ما شماره 15.