محوريت دکترين منجي گرايي در انگيزش صهيونيسم مسيحي(2)


 

نويسنده: محسن قنبری آلانق




 

يک. راهبرد انتظار
 

انگاره انتظار براي ظهور منجي بين همه انسانها و اديان، بويژه مسيحيت، يهوديت و اسلام مشترک است. نکته قابل تأکيد، توجه به دو واژه «انتظار فعال» و«انتظار منفعل» است. منتظران فعال، کساني هستند که با باور به ظهور منجي امکانات خويش را براي تحقق پايان تاريخ بسيج مي کنند. انفعال منتظران نيز بمعناي سلب مسئوليت از خود است وآنان هرگونه اقدام پيش از ظهور را محکوم مي کنند. نگاه به کارکردهاي صهيونيسم مسيحي، از انتظار فعال هرچند سلبي در روش، حکايت مي کند.
براي مشاهده انتظار فعال صهيونيسم مسيحي کافي است در يکي از جستجوگرهاي اينترنتي، کلماتي چون «پيشگويي هاي انجيل»، «آنتي کرايست»، «نازارين» و «آخرالزمان» را جستجو کنيم تا ببينيم چندين هزار مقاله و پايگاه پيش روي ما در فضاي سايبر قرار خواهد گرفت. براي مثال، سايت آرماگدون نيوز(1) (اخبار آرماگدون) هر روز دهها صفحه مطلب به صورت خبر در مورد آخرالزمان عرضه مي کند که کاملا اخبار غريبه است. تيمي در اين سايت، وظيفه دارد با رصد وقايع مختلف جهان، آنها را به وقايع آخرالزمان ربط دهد. براي نمونه اگر در زمان خاصي در کشوري خورشيد با کيفيت خاصي گرفت يا باران سياه رنگي باريد، تيم يادشده با مراجعه به انجيل، اين حوادث را به مثابه خبر آخرالزماني در سايت منعکس مي کنند. سايت آرماگدون آلرت(2)(هشدار آخرالزمان) به مراتب، افراطي تر از سايت قبلي است. اين سايت
بگونه اي اخبار خود را درج مي کند که گويا فردا، آخرالزمان است و زمان ظهور مسيح فرا رسيده است.
پيش از حمله آمريکا به عراق، صهيونيستهاي مسيحي با انتشار دهها مقاله، اين جنگ را يکي از نشانه هاي آخرالزمان دانستند. استدلالشان نيز اين بود که عراق، محل جغرافيايي بابل باستاني است و يکي از پيشگويي هاي انجيل در مورد آخرالزمان مي گويد بابل از نو پديد مي آيد و به دليل گناهانش نابود مي شود و حمله آمريکا نيز نابودي همان بابل ثاني است. حتي به دلايل طنزآلودي استدلال مي کردند و مي گفتند که در عراق روزنامه اي به نام «بابل» منتشر مي شود که پسر بزرگ صدام سردبير آن است يا در عراق سيگاري وجود دارد که نامش «بابل» است.
شبکه هاي ماهواره اي متعددي نيز برنامه هاي مذهبي جنبش صهيونيسم مسيحي را شبانه روزي پخش مي کنند. تمام برنامه هاي شبکه TBN که متعلق به کليساي اونجليست هاست، بر محوريت آخرالزمان تعريف شده است. شخصي به نام هايلينزي که از چهل سال پيش بر مبناي پيشگويي هاي کتاب مقدس، اخبار آخرالزمان را پخش و بررسي مي کند در اين شبکه، سخنراني هفتگي دارد. اين شخص در يکي از سخنرانيهاي تازه اش به صراحت، از نبرد دنياي مسيحيت با اسلام و فرا رسيدن آخرالزمان به ميان آورد.(3)
القاي تفکر آخرالزماني در افکار عمومي مسيحيان و يهوديان و آمادگي آنان براي جنگ با مسلمانان در جنگ جهاني آرماگدون، رقابت تسليحاتي را تشديد کرده و بازار توليد و مصرف تجهيزات نظامي را رونق داده است.

دو. عملياتي سازي مقدمات ظهور
 

اول. حادثه سپتامبر 2001
 

نومحافظه کاران حاکم بر امريکا که باورهاي صهيونيستي داشتند پس از حمله تروريستي به برجهاي دوقلوي نيويورک در 11 سپتامبر 2001، براي يافتن مقصر، اذهان عمومي را به سمت خارج از امريکا و کشورهاي اسلامي هدايت کردند. اين در حالي است که بايد دريابيم متهم کردن مسلمانان براي چه گروهي سودمند است. مي دانيم که اسرائيل براي تحقق روياي سرزمين موعود از نيل تا فرات با مانع سختي روبروست که همان مسلمانان و کشورهاي اسلامي هستند. از آنجا که اسرائيل به تنهايي قدرت رويارويي با کشورهاي اسلامي را ندارد، تلاش مي کند با درگير کردن امريکا با مسلمانان، از توان نظامي و اقتصادي امريکا براي شکست دادن دشمنانش استفاده کند. در اين ميان شواهدي نشان دهنده دستان نامرئي صهيونيستها در رويداد 11 سپتامبر است مانند به تعويق افتادن سفر شارون به امريکا و حاضر نشدن چهار هزار صهيونيست در ساختمان دوقلوي تجارت جهاني(4) واژه «انتقام» براي اسرائيل همانقدر مقدس است که واژه «دفاع» براي مسلمانان. به اين ترتيب، مي توان ميان «بيگانه ستيزي» و«دفاع از حقوق بشر با مداخله نظامي» (يعني دفاع از حقوق بيگانگان) در امريکا جمع کرد.
خويشتن داري غير معمول امريکايي ها در اين رويداد، تاکيد جرج بوش، رئيس جمهور امريکا بر اينکه بايد «منافع ملي امريکا، منافع جهاني تلقي شود»(5)(يعني همه جهانيان از آن دفاع کنند) و درخواست کالين پاول، وزيرامور خارجه وقت امريکا، براي تشکيل ائتلاف بين المللي با شرکت کشورهاي اسلامي و غيراسلامي در روند مبارزه با تروريسم جهاني نشان دهنده اراده امريکا براي دفاع همه جانبه از کيان رژيم صهيونيستي است. در اين صورت با مشغول کردن افکار جهاني به مبارزه با تروريسم مورد نظر امريکا اسرائيل توانست با آزادي کامل و خارج شدن از تيتر اول جهان، به شهرک سازي و کشتار فلسطينيان در سرزمينهاي اشغالي ادامه دهد.

دوم. طرح خاورميانه بزرگ
 

طراحي حوادث 11سپتامبر به دست صهيونيستها براي عملياتي سازي «طرح خاورميانه بزرگ» بود که پيش از آن براي ايجاد سرزمين موعود اسرائيلي و فراهم کردن مقدمات ظهور مسيح ترسيم کرده بودند.
با توجه به تاثير فزاينده لابي صهيونيستي بر سياستهاي کلان ايالات متحده امريکا بنظر مي رسد«طرح خاورميانه بزرگ» بيش از آنکه صرفا امريکايي باشد طرحي امريکايي- صهيونيستي است. توجه ويژه يهود به خاورميانه براي رسيدن به سرزمين موعود سبب شده است اسرائيل طرحهاي گوناگوني را براي نفوذ بيشتر در منطقه طراحي کند. آخرين و خطرناک ترين طرحي که شيمون پرز، نخست وزير اسبق اسرائيل در اوايل دهه 90م. ارائه کرد، «خاورميانه جديد» بود. پرز در کتاب خاورميانه جديد(6) که در سال 1993م. منتشر شد، با تاکيد بر ايجاد منطقه تجاري مشترک در خاورميانه همراه با صلح و امنيت فراگير، اسرائيل را بخشي از اين منطقه دانست و آن را تنها دولت مسلط بر مقدرات منطقه قلمداد کرد. پرز در فصلنامه الشرق الاوسط (مارس 1995م) نيز از اهداف نهايي اسرائيل براي اين طرح پرده برداشت و اعلام کرد هدف آينده اسرائيل، پيوستن به جامعه کشورهاي عربي است.(7)
مجيد سفتاج(8) نيز معتقد است بحث «خاورميانه بزرگ» و ايجاد تغييرات در منطقه کاملا به نفع صهيونيسم است و مقامهاي اسرائيل سالها پيش آن را اعلان کرده بودند. آريل شارون، نخست وزير سابق رژيم صهيونسيتي يکي از کساني است که ابتدا از«طرح صهيونيسم براي خاورميانه جديد» سخن گفت. در آن زمان، از«خاورميانه بزرگ» نام برده نمي شد، چون بخشي از جمهوريهاي تازه استقلال يافته شوروي، هنوز بخشي از شوروي بزرگ بودند و بصورت مستقل نمي توانستند با اسرائيل قرارداد داشته باشند. امروزه با عقد قراردادهاي مهم اقتصادي و نظامي کشورهاي تازه استقلال يافته شوروي با اسرائيل، مي توان پيش بيني کرد که طرح اسرائيلي «خاورميانه بزرگ» در حال عملياتي شدن است.
بايد دانست عنوان «خاورميانه بزرگ» از پروتکل هاي صهيونيستها گرفته شده است. رژيم صهيونيستي معتقد است براي رسيدن به آرزوي «ارض موعود» از نيل تا فرات، بخشي از شمال افريقا شامل مصر و سودان تا خليج فارس و يمن از سوي ديگر عراق و بخشي از ايران تا شيراز و بخشي از کشورهاي آسياي ميانه بايد در حيطه قدرت و نفوذ صهيونيسم قرار بگيرد.
اسرائيل به دليل جمعيتي نمي تواند در منطقه حضور فيزيکي داشته باشد ولي تلاش مي کند با برقراري روابط اقتصادي در منطقه يا عقد قراردادهاي نظامي و امنيتي مشترک با برخي کشورها همچون ترکيه، جمهوري آذربايجان و ازبکستان در منطقه نفوذ کند.(9)
در پي اظهارات مقامهاي رژيم صهيونيستي درباره «خاورميانه جديد» براي نخستين بار روزنامه واشنگتن پست در شماره مورخ 2004/2/9 خود، مطالبي را در زمينه طرح «خاورميانه بزرگ» چاپ کرد که رئيس جمهور
امريکا با عنواني متفاوت، ولي با همان محتوا بيان کرده بود. مسئولان عالي رتبه کاخ سفيد و وزارت امورخارجه امريکا در پي عملياتي کردن اين طرح، با هم پيمانان اروپايي خود درباره چگونگي ترسيم طرح مذاکره کردند تا آن را به هشت کشور صنعتي بزرگ، سازمان پيمان آتلانيتک شمالي[ناتو] و اتحاديه اروپايي ارائه کنند. اين طرح، نسخه بدل معاهده هلسينکي (1975م) است که 35 کشور از جمله ايالات متحده امريکا، اتحادجماهير شوروي و بيشتر کشورهاي اروپايي آن را امضا کرده بودند.«جورج بوش در ديدار با گرهارد شرودر در تاريخ 2004/2/28 اعلام کرد که فترت پس از سقوط طالبان، نمونه اي از تغييرسياسي است و امکان تکرار اين تجربه در کشورهاي ديگر با ايجاد نهادهاي دموکراتيک وجود دارد. بوش اظهار داشت که اين تجربه، ميراثي است که مي توان ازخلال آن به ريشه کني خشونت، وحشت و ترور در خاورميانه نايل شد».(10)
مفهوم «خاورميانه بزرگ» براي نخستين بار در اجلاس سازمان جهاني اقتصاد(WEO) که در ژانويه 2004 در شهر کوهستاني سوئيس بنام داووس(11) برگزار گرديد، توضيح داده شد. در آنجا، ديک چني، معاون رئيس جمهور ايالات متحده امريکا، يک استراتژي پيش رو براي آزادي را مطرح ساخت که امريکا را متعهد به حمايت از کساني مي کند که در راه اصلاحات در «خاورميانه بزرگ» فعاليت مي کنند و فداکاري به خرج مي دهند.(12) وي در اين اجلاس براي مجموعه اي از نخبگان جهان سخن مي گفت که عمدتا غير امريکايي بودند و مقامهاي دولتي و تجاري فرانسوي و آلماني هم در ميان آنها حضور داشتند. او در ادامه صحبتهاي خود گفت که دولت بوش اصرار دارد «دموکراسي را در سراسر خاورميانه و فراسوي آن ارتقا بخشد»(13) اساس اين طرح بر آزادي و دموکراسي بنا نهاده شده و اين همان چيزي است که منافع امريکا را با براندازي تنها چالش فراروي آن در خاورميانه يعني جنبشهاي اسلام گرا بوسيله تاسيس حکومتهاي دموکراتيک از نوع امريکايي حفظ مي کند.
امريکا در ژوئن 2004، سند راهنماي «طرح خاورميانه بزرگ» را به صورت رسمي در جريان گردهمايي سران گروه هشت در سي آيلند جرجيا(35) منتشر کرد، پيش از آنکه کشورهاي عرب از محتواي آن مطلع شوند، البته با همه پنهان کاريهاي اوليه، محتواي طرح در ماه فوريه 2004، يعني چند ماه قبل از گردهمايي يادشده، در روزنامه عرب زبان «الحيات» منتشر شده بود. بوش يک ماه پيش از آن نيز در جريان يک سخنراني پيشنهاد کرده بود که تا يک دهه آينده منطقه تجارت آزاد ميان ايالات متحده امريکا و خاورميانه ايجاد شود.
پيروز مجتهدزاده(14) با اشاره به خاستگاه اين طرح، براين باور است که امريکا يک سلسله مفاهيم از جمله«خاورميانه بزرگ» را از طريق محافل دانشگاهي براي توجيه و از بين بردن موانع موجود بر سر راه تحقق يافتن «نظام نوين جهاني» مطرح مي کند. بنظر وي، اصطلاحات جعلي «نظام نوين جهاني» و بحث «برخورد تمدنها» نيز از مواردي بودند که براي توجيه عمليات توجيه ناپذير در شرايط عادي مطرح شدند.(15) توجيه افکار عمومي درباره توسعه طلبي و امپرياليسم فرانو، به تعريف مشروع اقدامات سياسي نياز دارد و اين «غيري»(16) که امريکا پس از فروپاشي جبهه کمونيسم بدان تمسک جسته، همان «اسلام گرايي»(17) در خاورميانه است. امريکا همه اقدامات خود را با هدف از بين بردن خشونت و ترور ناشي از اسلام و مسلمانان در منطقه توجيه مي کند و با استفاده از باورهاي ديني مردم امريکا اقدام خود را «رسالت الهي» مي داند که خداوند بر عهده مردم امريکا نهاده است تا مردم دنيا را از قيد استبداد و ديکتاتوري برهانند و به آزادي کامل برسانند.

1. نگاهي گذرا به محتواي طرح «خاورميانه بزرگ»(18)
 

در مقدمه طرح «خاورميانه بزرگ» با اشاره به دو معضل اساسي در کشورهاي منطقه خاورميانه و بيان آمارهاي متعدد نشان دهنده عقب ماندگي ساکنان آن، نسخه درمان آنها تنها پناه بردن به دامان غرب معرفي مي شود.
متن طرح به نقل از روزنامه الحيات به اختصار چنين است:
اين طرح، راهکار مهم، مناسب و فرصت استثنايي براي جامعه جهاني است تا در پرتو آن نسبت به رفع دو نقيصه مهم در کشورهاي خاورميانه شامل آگاهي در مورد ضرورت نهادينه شدن مفهوم آزادي و ايجاد بستر مناسب براي مشارکت زنان در توسعه سياسي، اجتماعي و فرهنگي، اقدامهاي بايسته صورت گيرد تا زماني که سياست دور کردن مردم ار فعاليتهاي سياسي و اقتصادي در خاورميانه رو به افزايش باشد و کانونهاي قدرت تنها در دايره بسته باقي بمانند، فعاليتهاي تروريستي ميزان جرايم و مهاجرتهاي غيرقانوني به کشورهاي غربي روند صعودي خواهد داشت.

2. راه برون رفت از بحران «خاورميانه بزرگ»
 

از منظر اين طرح، تنها گزينه برون رفت از دايره بسته فقر و عقب ماندگي، اجراي اصلاحات در همه زمينه ها و اجراي نتايج تحقيقات کارشناسان و دانشگاهيان بوسيله حکومتهاي عرب است. در اين بين، طرح مشارکت اقتصادي کشورهاي حوزه درياي مديترانه، طرح مشارکت کشورهاي خاورميانه و امريکا با هدف اجراي اصلاحات بنيادين و کوششهايي که براي بازسازي افغانستان و عراق مي شود، همگي بخشي از سياستهاي کلان هشت کشور صنعتي جهان براي خروج کشورهاي خاورميانه از وضعيت نابسامان است.
سرنگون شدن دو رژيم ديکتاتور در افغانستان و عراق، فرصت استثنايي براي کشورهاي صنعتي غربي بوجود آورد تا رهبري جريان اصلاحات را در کشورهاي خاورميانه بدست گيرند. کشورهاي صنعتي غرب با در دستور کار قرار دادن برنامه توسعه انساني سازمان ملل متحد بايد براي اجراي اصلاحات در خاورميانه فعاليت جدي و موثري داشته باشند. حمايت از نهادينه شدن اصول دموکراسي، روي کار آمدن حکومتهاي منتخب مردمي، بسترسازي براي گسترش دانش و فن آوري در جوامع خاورميانه و ايجاد فرصتهاي مناسب اقتصادي که منافع دراز مدت اين کشورها را تامين کند، بخشي از اقدامهاي کشورهاي صنعتي غربي در اين منطقه مهم جهان را تشکيل مي دهد.
براساس طرح «خاورميانه بزرگ» کشورهاي عرب از نظر آزاديهاي اجتماعي، بويژه آزادي بيان در همسنجي با ديگر کشورهاي جهان در پايين ترين جايگاه قرار دارند. هشت کشور صنعتي جهان براي اجراي تغييرات بنيادين در جوامع عرب بايد نهادينه شدن دموکراسي و ضرورت اجراي بنيان هاي دموکراسي را در کشورهاي عرب در نظر بگيرند. کشورهاي پيشرفته غربي براي برگزاري انتخابات آزاد مي توانند آموزه ها و تجربه هاي خود را در زمينه برگزاري انتخابات سالم و به دور از تقلب در اختيار اين کشورها بگذارند. افزون براين، با توجه به حضور کم رنگ زنان در مجالس نمايندگان اين کشورها بايد مراکز غيردولتي با هدف آشنا کردن زنان دانشگاهي براي استيفاي حقوق سياسي و اجتماعي شان تاسيس شود.
شايد در نگاه نخست، اين طرح را دخالت در امور داخلي کشورها بپنداريم و عملياتي سازي آن را با حمله امريکا به افغانستان، عراق و کمک به اسرائيل در حمله به لبنان، جنون سياسي بدانيم. با اين حال، وقتي با عينک آخرالزماني صهيونيسم مسيحي به وقايع بنگريم، همه اين کارها توجيه پذير و معقول مي نمايد. طرح «خاورميانه بزرگ» با پاک سازي منطقه خاورميانه از اسلام سياسي به بهانه مبارزه با تروريسم و محوريت بخشيدن به اسرائيل در اين منطقه، با واسطه سازي موعودگرايي و آماده ساختن مقدمات ظهور مسيح صورت مي گيرد.

سوم. ايران اتمي
 

به باور مسيحيان انجيلي که پيگير اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجيل، 21 نشانه حتمي براي آخرالزمان وجود دارد که يکي از آنها تجديد قواي پرشيا(ايران) و تبديل شدن آن به يکي از چند قدرت برتر جهاني است. درک اين معنا که ايران سلاح اتمي ندارد، براي صهيونيسم مسيحي بسيار سخت است؛ چرا که بر مبناي نگاه آخرالزماني ايران بايد اکنون اين سلاح را داشته باشد. نبود ايران هسته اي، الگوي آخرالزماني آنها را خدشه دار مي کند. آنان معتقدند 12لشکر از 12 منطقه دنيا متحد مي شود و زير نظر حکومت پرشيا که قويترين حکومت است، به سمت آرماگدون حمله مي کنند و جنگ جهاني سوم موسوم به آرماگدون شکل مي گيرد.(19)
براساس اين ديدگاه، ايران مشغول يارگيري در دنياي اسلام است. طرح بحث آزادي فلسطين از سوي ايران و مبارزه تمام عيار با اسرائيل، توهم اتمي بودن ايران را تقويت مي کند. با تلاش جنبش صهيونيسم مسيحي، ارتباط کشورهاي اسلامي با حوادث 11سپتامبر به وراي پيشگويي هاي کتاب مقدس سرايت کرد. برخي تعبيرهاي نوستراداموس در مورد کشورهاي اسلامي مصداق يافت. تعبيرThe king of Terror «سلطان وحشت» در مورد اسامه بن لادن تفسير شد، به اين صورت که پادشاه ترس از آسمان مي آيد و وحشت را با خود مي آورد. او از آسمان سخن مي گويد، ولي در زمين، بذر مرگ مي پاشد.(20)
بن لادن در کنار ايجاد چهره اي دگم و خشن از اسلام که انسان غربي از آن نفرت دارد، شخصي است که پرچم مخالفت با شيعه را نيز يدک مي کشد. غرب با انتخاب او به مثابه طرف حساب خود، دلايل مختلفي را دنبال مي کند که نشان دادن اسلام به صورت دين تروريست پرور و ايجاد اختلاف بين شيعي و سني در جهان اسلام از آن جمله است.

3. چشم انداز جنبش صهيونيسم مسيحي
 

پيش تر اشاره شد که واقع گرايي انتقادي با قوه خلاقيت سياست پروژه در هم مي آميزد و به تجريد و انتزاع دست مي زند و ما را در آينده پژوهي اين جنبش کمک مي کند.
اسطوره ها در دو صورت کارايي خود را از دست مي دهند. نخست، در صورتي که واسطه ها قدرت توجيه خود را درباره اعمال سياسي قدرتها از دست بدهند و اين کار با عيان شدن روابط زيرين قدرت صورت مي پذيرد. دوم، در صورتي که موانع پيش روي به اندازه اي جدي باشند که با وجود نيرومندي ساختارها و قدرت توجيه گري واسطه ها، نتوانند به اهداف خويش دست يابند. به نظر نگارنده، هر دو صورت براي آينده اين جنبش صهيونيسم مسيحي قابل ترسيم است. براي نمونه، امروزه مبلغان اين جنبش در بعد واسطه ها(آموزه هاي ديني) عقب نشيني کرده اند، بگونه اي که حتي پيامبري حضرت موسي(ع) نزول وحي در کوه سينا و نيز معجزات ايشان را نوعي روان پريشي آن حضرت مي پندارند.
بني شانون، محقق اسرائيلي، مدعي است موسي بر فراز کوه سينا تحت تاثير مواد مخدر قوي بود و بر اثر آن ادعا کرد که ده فرمان را از طرف خداوند دريافت کرده است. به تعبير او،«چنين موادي که سبب تغيير و تحول در ذهن انسان مي شوند، در آن دوران جزو لاينفک آداب بني اسرائيل بودند». به گفته وي، «موسي بر کوه سينا يا تحت تاثير وقايع ماورايي بوده است که من به آن عقيده ندارم يا اين موضوع، يک افسانه است که به اين هم اعتقاد ندارم يا اينکه موسي و بني اسرائيل همگي تحت تاثير مواد روانگردان بوده اند. البته نظر آخر بسيار محتمل تر از دو نظر قبل است. به احتمال زياد، موسي هنگامي هم که درخت مشتعل را ديده، از مواد مخدر استفاده کرده است»(21)
عبارتهاي بالا، کم رنگ شدن آموزه ديني يهود در جنبش صهيونيسم مسيحي و ضعف توجيه پذيري کارکردهاي سياسي اين جنبش را نشان مي دهد.
صورت دوم ناکارآمدي جنبش، يعني برخوردن به موانع جدي در راه رسيدن به اهداف هژمونيک گرايانه، در چشم انداز اين جنبش پررنگ تر و بااهميت تر باشد. جدي ترين مانع پيش روي مسيحيان صهيونيست، رشد بيداري اسلامي بويژه اسلام سياسي در جهان اسلام در خاورميانه است. اسلام سياسي که کانوني ترين عنصر آن، مهدوي گرايي اسلامي است، اين حرکت را به انتظاري فعال و مثبت واداشته است که براي پاک سازي دروني و بيروني منتظران و نگاه دکترينال به مقوله منجي عمل مي کند.
در ادامه، نگاهي به ماهيت اسلام سياسي، ما را در ترسيم چشم انداز منجي گرايان ياري خواهد کرد.

4. احياي اسلام سياسي
 

شايد مهمترين جلوه انتظار موعود را در بعد عمل مسلمانان، ورود اسلام به عرصه سياسي و خلق پديده اي بنام اسلام سياسي بتوان دانست. اسلام سياسي بگونه اي موفق عمل کرد که توانست توجه ويژه سياست مداران و صاحبان انديشه غربي را بخود جلب کند. فولر در کتاب آينده اسلام سياسي(22) فصلي را به کاربست اسلام سياسي اختصاص داده است. وي در اين کتاب اسلام سياسي را از رابطه صرفا فردي انسان با خدا فراتر و شکل گيري آن را پاسخ به نياز جامعه اسلامي مي شمارد.
به باور وي، امروزه جنبشهاي اسلامي در دنياي اسلام با نيازي عمومي روبرو مي شوند که پس از گذشت چندين دهه از عمل گرايي، احساس ميشود و هنوز هم به فرجام خود نرسيده است. کاهش نقش اسلام سياسي در صورت وقوع، معلول دو علت است: ضعف يا نبود شرايطي که به اسلام گرايي کمک کرده است تا وارد زندگي سياسي شود؛ ظهور نيرو يا ايدئولوژي ديگري که تلاش کند برخورد موثرتري با اين نياز داشته باشد. به باور فولر، ظهور اسلام سياسي پديده اي فوق العاده است. امروزه براي اولين بار احياي اسلامي در صحنه مدرن سياست، يعني عرصه دموکراسي سازي و جهاني سازي اجرا شده است.
اسلام به خودي خود، ايدئولوژي سياسي نيست، بلکه يک دين است. با اين حال اسلام گرايي برخي ابعاد ايدئولوژي سياسي را دارد و اين ايدئولوژي اشکال گوناگوني بخود مي گيرد. اسلام گرايي شامل مجموعه اي از کارکردهاي کاملا متفاوت سياسي، اجتماعي، روانشناختي و اقتصادي- حتي طبقاتي- مي شود. اسلام گرايي معرف انواع مختلف جنبشهايي است که عموما از اسلام الهام گرفته اند. امروزه جنبشهاي اسلام گرا صرفا آخرين موج جنبشهاي سياسي و اجتماعي در تاريخ اسلام هستند که در شرايط خاص تاريخي از ايمان و فرهنگ ريشه گرفته اند. برخي گونه هاي کنوني اسلام گرايي در ادامه مسير خود، محبوبيت و اهميتشان را از دست خواهند داد که نشانه هاي آن را در برخي جنبشهاي حاشيه اي و افراطي تر مي بينيم. با اين حال، پديده اسلام گرايي هرگز به طور کلي ناپديد نخواهد شد، چون رسالت آن براي مسلمانان زمان مند نيست. بنابراين اسلام سياسي تکامل و تغيير خواهد يافت، تقسيم و يکپارچه خواهد شد و در محبوبيتش فزوني يا کاهش رخ خواهد داد، ولي ناپديد نخواهد شد. فولر با مطرح کردن رشد فزاينده اسلام سياسي، مهمترين جلوه راهبردي آن را که به تعبير او از تعاليم اسلام و به تعبير دقيق تر از فرهنگ مهدي گرايي در بين مسلمانان برمي خيزد، مطرح کردن «امت» به جاي«ملت» مي داند که به امام و اتصال آن به منبع وحي باور دارد. امت، فراتر از مرزها به حکومتي جهاني مي انديشد که در رأس آن، يک امام است امامي که در منابع اسلامي، ظهور او به مسلمانان وعده داده شده است و همگان در انتظارش به سر مي برند.(23)

5. امت در مقابل هويت ملي
 

اسلام از همان آغاز، اين ايده برجسته و مترقي را مطرح کرد که قبيله گرايي و پيوندهاي خوني، مبناي سالمي براي ايجاد دولتها، روش حکومت داري يا سياست ورزي نيست.
بنابراين، «امت» را به مثابه يک ايدئال فراتر از دولت- ملت بنيان نهاد. وحدت معنوي امت هدفي ثابت و دايمي است حتي اگر هرگز بطور کامل در قالب سياسي آن تحقق نيابد. برخلاف دولت- ملت، خداوند مفهوم «امت» را تقديس کرده است. اين تمايز وفاداري به دولت- ملت را نفي نمي کند، بلکه به معناي وفادار نبودن به دولتي است که رژيم سرکوب گر آن را اداره مي کند.
در دوره اي که جهان اسلام دچار آشوب باشد، اسلام گرايان در زمينه پيشبرد مفهوم امت بحث از نهادهاي بالقوه آن توسعه ارزشهاي مشترک مسلمانان و ظاهر شدن در قالب رسولان هماهنگي بين جنبشهاي اسلام گرا، بسيار فعال مي شوند. اخوان المسلمين، سازمان اسلام گراي بين المللي است که در سرتاسر جهان عرب نمايندگي دارد و با شبکه جنوب آسيايي جماعت اسلامي نيز روابط صميمانه برقرار کرده است. اسلام گرايان از هر برنامه اي براي ايجاد بازارهاي منطقه اي مشترک، پيمانهاي دفاعي يا ديگر سياستهاي هماهنگي بين دولتهاي اسلامي- دست کم به مثابه يک آرمان- حمايت مي کنند. در اين ميان در حوزه امنيتي استثنا قايل مي شوند: از نظر اسلام گرايان، ميان وزراي کشور عربي و مسئولان امنيتي هماهنگي و برنامه ريزي وجود دارد و ديگران چيزي بيش از تقويت کننده قدرت سرکوب گر دولت اتوريته براي آزار مخالفان نيستند.
امروزه اسلام گرايان، واژه «امت» را در همه جا از طريق حلقه هاي فراملي خود و از همه مهمتر با ياري ابزارهاي الکترونيکي جديد نهادينه مي کنند. در نتيجه، اسلام، کمتر عرب محور مي شود؛ زيرا بخشهاي غير عرب دنياي اسلام مانند پاکستانيها، مالزياييها، ترکهاو اندونزيايي ها که مدت زمان زيادي از جدايي شان نمي گذرد، همگي براي تقويت تفکر جديد همکاري مي کنند. بجز آن، مهاجرت مسلمانان نيز سبب گسترش تماس مسلمانان با يکديگر مي شود و آگاهي جديدي نسبت به مسائل عمومي و ديدگاههاي فرامحلي ايجاد مي کند. در حقيقت، اسلام گرايان جوامع ايدئولوژيک جديدي را ايجاد مي کنند که به مفاهيم يک امت زنده با ارزشهاي مشترک و جهان شمول اسلامي متعهد باشد.(24) مهمترين مصداقهاي اسلامي سياسي را که در قالب زمينه سازان ظهور منجي عمل مي کنند، مي توان چنين برشمرد:
1. پيروزي انقلاب اسلامي ايران در عصر افول معنويت؛
2. پيروزي ايران در جنگ هشت ساله تحميلي به ياري فرهنگ انتظار و شهادت؛
3. انتفاضه مسجد الاقصي و مبارزه پنجاه ساله اسلام گرايان فلسطيني با اسرائيل؛
4. مقاومت اسلامي حزب الله در برابر توسعه طلبي هاي اسرائيل؛
5. مقاومت مردم عراق و افغانستان در برابر اشغالگران مسيحيان صهيونيست؛
6. مطرح کردن خاورميانه اسلامي به جاي خاورميانه اسرائيلي؛
7. تقويت سياسي، اقتصادي و نظامي کشورهاي اسلامي در برابر دشمن، مانند تجهيز ايران به فن آوري هسته اي با اعتمادسازي کامل براي غني سازي صلح آميز اورانيوم؛
8. حاصل شدن اجماع کشورهاي اسلامي (امت اسلامي) در عرصه بين المللي در دفاع از ايران اتمي، محکوميت اشغال افغانستان و عراق به دست امريکا و متحدانش و تظاهرات مستمر عليه جنايات رژيم صهيونيستي در فلسطين و لبنان.

جمع بندي
 

در اين فصل، منجي گرايي به مثابه برجسته ترين واسطه و نمود بيروني جنبش صهيونيسم مسيحي مطرح شد که واسطه هاي ديگر را مي توان به نوعي بدان بازگرداند. نگاه ما به منجي گرايي با توجه به بنيادهاي سياسي پس اين آموزه، دکترينال است که به باور و عمل، چشم دارد. تبيين انواع مثبت و منفي راهبرد انتظار موعود و تعيين نوع منفي آن براي جنبش صهيونيسم مسيحي از نکات قابل تامل در اين فصل بود.
براساس مطالعه جريان شناسانه، در ترسيم چشم انداز اين جنبش و ناتواني اش در دستيابي به اهداف سياسي به دو صورت مي توان بحث کرد:
1. ناتواني واسطه ها در توجيه عمليات سياسي اين جنبش: تحريف و گسترش بي باوري به آموزه هاي ديني در درون صهيونيستهاي مسيحي را مي توان نشانه آن دانست.
2. ناتواني جنبش در برخورد با موانع جدي پيش روي با وجود نيرومندي توجيه کنندگي واسطه ها: بيداري اسلامي، بويژه اسلام سياسي در جهان از جمله اين موانع بشمار مي آيد.

پي نوشت ها :
 

1. - Armageddon News.
2. - Armageddon Alert.
3. - ر.ک: شاه حسيني، «تصوير منجي در رسانه هاي غرب».
4. - سعيد آجرلو، «سايه صهيونيستها بر آورهاي نيويورک، (روي خط اينترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasisee/Archive/saye sehyounnist.htm.
5. - ر.ک: فرخ ادامه طلب،«خشونتهاي پست مدرن: انفجارهاي 11 سپتامبر از نگاهي ديگر»،(روي خط اينترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasee/khoshoonartayepost modern.Htm.
6. - Shimon peres,The New Middle East,NY Henry Holt and Company,lst ed. 1993h.
7. - ر.ک: محمدالداعور، «مشورع امريکي يرسم خريطه جديده للمنطقه: الشرق الوسط الکبير او الجديد» الجزيره، عدد 72، 25 محرم 1425.www.al-jazirah.com.
8. - کارشناس خاورميانه و سرپرست علمي دايره المعارف فلسطين.
9. - ر.ک: پيروزمجتهد زاده، «طرح خاورميانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبي امريکا در جهان»، خراسان،6/7/1378.
10. - محمدالداعور، «مشروع امريکي يرسم خريطه جديد، للمنطقه:الشرق الاوسط الکبير اوالجديد»، همان.
11. - Davos.
12. -Cheney,http://www.theglpbalist.com/DBWeb/Storyld.aspx?Storyld=3754.
13. -CheneyspeechinDavos, http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.
14. - Sea Islan,Georgia.
15. - استاد دانشگاه و رئيس بنياد يوروسيويک انگليس.
16. - ر.ک: پيروز مجتهدزاده، «طرح خاورميانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبي امريکا در جهان».
17. - Other.
18. - Islamism.
19. - براي مطالعه بيشتر، ر.ک:http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.«نص مشروع»(الشرق الاوسط الکبير)، دارالحياه، 1322004.http://www.daralhayat.com.ايرنا، جمعه15 اسفند 1382، برابر با 5 مارس 2004.
20. - علي حبيبي،«تصوير منجي در رسانه هاي غربي»،(روي خط اينترنيت)، منتشر شده در تاريخ 12/9/1386، قابل دسترس در:http://sayehsareshgh.blogfa.com/post-8.aspx.
21. - Nostradamus Qutrains, Century x.Qutrain72:The year 1999 seventh mounth.From the sky will come great king of Terror.To bring back to life the freat king of the Mongols.Before and after Mars to reign by food luck.
22. - «موسي تحت تاثير مواد روان گردان بود» (روي خط اينترنت)منتشرشده در تاريخ1386/12/16، قابل دسترس در آدرس:http://mouood.org/content/view/648/2.
23. - raham E.Fuller, the Future of political Islam,USA, palfrave Macmillan,2003,chapter2,p13.
24. - Ibid,p.17.
25. - Ibid,p.19.
 

منبع : محسن قنبری آلانق / بنيادهاي سياسي جنبش صهيونيسم مسيحي و انگاره موعود گرايي/ انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / قم :چاپ اول 1388