فرار دختران از خانه
فرار دختران از خانه
فرار دختران از خانه
نويسنده: لطيف جعفري
آسيب شناسان با اين پرسش روبرو هستند که آيا رفتارهاي انحرافي شامل بزهکاري و مصرف الکل و مواد، رفتارهاي مشکل آفرين شامل رفتارهاي جنسي ،فحشا ،قرباني شدن و... و مسايل رواني شامل افسردگي ،مشکلات شخصيتي، رفتارهاي اجتماعي وغيره ؛ عوامل اصلي فراراز منزل و بي خانماني دختران هستند که درنتيجه زندگي خياباني را مومجب مي شوند. يا اينکه عواملي غيرازاينها نيز درفرار دختران از خانه موثرند.
درايران تعداد کودکان فراري به گونه اي نگران کننده درحال افزايش است. بر اساس آمار منتشره از سوي نيروي انتظامي بيش از 90 درصد نوجوانان فراري به دليل آزارهاي جسمي، جنسي وروحي ازخانه فرار مي کنند و به دليل ترسي که از آزاردهندگان خوددارند جرات نمي کنند مشکلات خودرا با کسي در ميان بگذارند.
به نقل ازرييس انجمن مدد کاري ايران: تحقيقات صورت گرفته نشان مي دهد که تهران بالاترين درصد دختران فراري و بعد قم و مشهد در رده هاي بعدي فرار دختران از خانه قرار دارند. عمده ي فرار هم از شهرستانها و مراکز استان به تهران صورت مي گيرد تهران به دليل داشتن جاذبه هاي تفريحي و توريستي،مهاجرپذيربودن، وسعت بزرگ شهر واستان ،گرايش به فراربه اين شهر بزرگ را افزايش داده است.
دختران و زنان فراري معمولاً در خانواده هايي زندگي مي کنند که اعتياد، بي قراري و فقر از بزرگ ترين معضلات آنها ست. آماردختران فراري ازسال 1365 به بعددر طول 13 سال 20برابر و تا به امروز نيزبه بيشتراز 20 برابرافزايش يافته است. متوسط سن دختران فراري نيزهمچنان رو به کاهش است يعني از 16سال درسال 1378 تابه امروزبه سنين زير 14 سال کاهش نشان مي دهد.
بر اساس پژوهش معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي بيش از زناني که از منزل فرار مي کنند در سنين بين 16-25سال قرار دارند و تقريبا همه ي زناني که فرار مي کنند از شهر هاي کوچک و بزرگ و (نه روستانشين) بوده اند. بيش از90 درصدزنان فراري يا بي سواد بوده و يا تاحد ابتدايي وراهنمايي تحصيل کرده اند کمي بيش از نصف زنان فراري در مقطعي اززمان ازدواج رسمي کرده و کمي کمتراز نصف آنان مجرد هستند. نصف آن دسته از زناني که ازدواج مي کنند ازهمسر خود جدا شده ومطلقه مي شوند. حدود زنان فراري بيکار بوده و يا شغل مشخصي ندارند. و اکثرپدرو مادرها آنها بي سواد يا تحصيلاتي درحدابتدايي وراهنمايي دارند. دربيش از 50درصد خانواده هاي زنان فراري، دعوا و ضرب وشتم به طوردايمي و مکررانجام مي شده ودرنزديک به نصفي ازموارد تهديد به طلاق و جدايي به صورت مداوم بين پدر و مادرو جانشين آنها وجود داشته است.
بيش از نصفي از زنان فراري ازدواج کرده، از اعمال و رفتار همسران خود رضايت نداشته و نصف آنان داراي فرزند با گستره ي سني زير ده سال داشته اند که بيشتر بين 1-5 سال بوده اند و حدود پدر و مادر اين کودکان از وضعيت سرپرستي کودکان خود اطلاعي ندانشته اند.
نصف زنان فراري خودرا افرادي بيش ازحد حساس وزود رنج با تلقين پذيري زياد، متکي به غير، افسرده وعجول دانسته اند. نزديک به نصف آنان نيزخودرا لجبازوداراي تضاددراحساس برآورد کرده اند نزديک به نصفي ازآنان خود را فاقد دوستان نزديک دانسته و حدود آنان دراولين دستگيري زير 20سال سن داشته اند. حدود اين عده ي تحت مطالعه به علت فرار و رابطه نامشروع براي اولين باردستگير شده اند که از نظرآنها فراوان ترين عوامل فرار ناشي از مسايل ومشکلات خانوادگي، ازدواج هاي مکرر وناموفق پدرومادر، فوت پدرومادر، اختلا فات شديد پدرومادرونيزفقرفرهنگي ونا آ گاهي عنوان شده است.
براساس مطالعات سازمان بهداشت جهاني:
ازميان نوجوانان فراري بيش از سابقه ضرب و شتم ،سابقه ي ربوده شدن سابقه ي مورد تجاوزجنسي واقع شدن و دربيش از موارد سابقه ي تهديد با اسلحه و سابقه ي مورد حمله واقع شدن با اسلحه را دارا بودند.
اين نوجوانان در مقايسه با سايرين در معرض ابتلاء بيشتر به افسردگي، سوء مصرف دارو و سايرمسايل بهداشت رواني قرار داشته اند. خطر اقدام به خود کشي درافراد فراري نسبت به سايرين بسياربالاست به نحوي که در يک منطقه نزديک به نوجوانان فراري حداقل يک بارخودکشي کرده بودند.
مدل چند بعدي فراراز خانه بيان مي دارد که علت اصلي فراردختران وزنان ازمنزل مدلي چند بعدي است با ابعادگوناگون ازجمله تحقيق انجام شده توسط دکترعلي اردلان دردانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي نشان مي دهد که سطح تحصيلات 90درصد اززنان داراي سابقه فرارازمنزل کمترازديپلم وسطح تحصيلات همسران آنها نيز 90 درصد کمترازديپلم بوده است. همسران اين زنان 33 درصدسابقه ي دستگيري يا زنداني شدن داشته اند.
5/64 درصد زنان داراي سابقه فرار ازمنزل، ازدواج بدون علاقه و به اجبار خانواده را عامل فرار خود مي دانند.
حدود 26 درصد ازدواج ها نيزباعلاقه زن وبودن رضايت خانواده همراه بوده است. 6/22 درصد ازدوستان نزديک اين زنان نيز سابقه ي فرار، طلاق و يا جدا ازهمسرزندگي کردن داشته اند. و13 درصد از دوستان آنان نيزسابقه ي ارتکاب جرم را دارند. 16درصد ازد وستان اين دختران وزنان سابقه ي فرار داشته اند و 8/25درصد نيز آنان را تشويق به فراراز منزل مي کرده اند. هم چنين اين پژوهش تاکيد دارد که عوامل اجتماعي واقتصادي نظير فقر، دستيابي مطلوب به منابع اجتماعي و خانوادگي به همراه فقدان امنيت و ثبات اجتماعي و ضعف شبکه هاي حمايت اجتماعي زنان موجبات فرارآنان ازمنزل رامهيا مي کند. علاوه برعوامل ذکر شده، زندگي درشرايط خشونت بار داراي پيامدهاي منفي رواني نظير افسردگي ،نااميدي، خود کشي و... بوده و زنان را مستعد ابتلا به آسيب هاي اجتماعي نظير فرار از منزل مي کند. خشونت به عنوان يکي از عوامل مهم بي خانماني و فراراز منزل به شمار مي رود. نابرابري اجتماعي و تبعيض جنسيتي بين دختران و پسران باعث سوق يافتن جامعه به سوي تعارضات ،خشونت ، فرار واز هم گسيختگي بيشتر خانوادگي و اجتماعي مي شود.
ضعف انسجام و همبستگي اجتماعي و خانوادگي ازعوامل اصلي فرارزنان ازمنزل است. نبود حمايت عاطفي احساسي و مادي واز سويي ضعف حمايت مشورتي واطلاعاتي در جامعه منجربه بي هنجاري ،بي قدرتي وانزواي اجتماعي زنان مي شود وزمينه ي اختلالات رواني رادرزنان شامل افسردگي، نااميدي، ميل به خود کشي و. . . فراهم مي آورد. در عين حال بايد توجه داشت که شبکه حمايت اجتماعي چنين زناني دچارضعف ساختاري است و درد گيرنده ي تعداد محدودي ازافراد درحلقه ي اجتماعي آنان است ضعف انسجام اجتماعي و تنظيمات اجتماعي حاصل ازاختلالات ارتباطي درسطوح کلان اجتماعي درشبکه حمايت اجتماعي (شامل خانواده اصلي وخانواده ي زن) تضعيف شده وجريان عاطفي درشبکه کم خواهد بود و به دنبال آن با وجود فقدان پيوستگي گروهي قوي، اقتدارا خلاقي گروه هاي درگيرنده زنان تضعيف شده و موجبات احساس بي هنجاري سردرگمي آنان را فراهم مي آورد که منجربه عواقب غيرقابل قبول ازجمله فرار ازمنزل زنان ودختران مي گردد.
بررسي مرکز امورمشارکت زنان در خصوص «فرار از منزل» حاکيست :
افراد فراري اغلب متعلق به خانواده هايي بوده اند که مادران در آنهانقش خودرا درقالب « محبت مشروط » که ازسو گيري هاي ناسالم ايفا کرده اند و تحت تاثير مشکلات رواني، اجتماعي و اقتصادي با فرزندان خود به خصوص دختران همانند ابزار رفتار کرده اند. در اين خانواده ها پدر نهاد قدرت بوده و تنها تکيه گاه عاطفي و اقتصادي براي همسر و فرزندان خود بخصوص دختران محسوب شده بلکه با استفاده از قدرت جسمي و مشروعيت قانوني وعرض اندام درجامعه به سلطه جويي عليه افراد مونث خانواده دست زده و با فحاشي، هتک حرمت، ضرب و جرح در خانه و استفاده از برچسب ها و ارزيابي هاي منفي از توانايي هاي فردي و اجتماعي فرزندان خود موجب شده که آنها درخانواده احساس آرامش و امنيت نکرده و به دليل ناامني ،به صورت کوتاه مدت يا بلند مدت از منزل فرار کنند.
درفرار کوتاه مدت: افراد بعد از مدتي به لحاظ پشيماني ازرسيدن به آرزوهاواهداف خودو يامهيانشدن شرايط وامکانات مورد نياز، نزد خانواده برمي گردند ولي درفرار $دراز مدت: که معمولا درنتيجه ي درگيري هاي شديد و تنفربيش از اندازه ازخانواده به وقوع پيوسته ،امکان بازگشت فرد فراري بسيار کم است .
1- فراربا کسب رضايت و آ گاهي اطرافيان که درآن افراد رضايت برخي ازاطرافيان خود را کسب کرده (در مورد زنان و دختران اغلب با آ گاهي مادر) اقدام به فرارمي کنند.
2 - فراربه عنوان يک مکانيسم دفاعي و عقده ي ماديسم.
3- فرار ناگهاني وبدون خبرصورت مي گيردکه درفرارناگهاني فرد جرات بيان قصد ترک خانه رابه جهت ترس ازمخالفت تنبيه يا ممانعت، تنفرو. . . نداشته وبرخلاف دونوع قبلي باقصد فراردراز مدت خانه را ترک مي کند.
به گزارش خبر گزاري دانشجويان ايران بر اساس نتايج يک تحقيق دانشجويي،کمبودعاطفي ،شرايط نامناسب زندگي درخانه به علت فوت ،جد ايي و يا ازدواج مجدد يکي از پدرومادر، فشارهاي رواني ناشي ازاختلاف پدر ومادر، سطح تحصيلات پايين پدر ومادر، درآمد ناچيز، جمعيت زياددرخانواده ،سردي عواطف اعضاي خانواده ازاصلي ترين علل فرار دختران ازمنزل است. بر پايه ي تحقيق فوق ازنظرشخصيتي گرايش دختران فراري در مقايسه با دختران غيرفراري بيشتر در جهت پايين بودن هوش، نور وزگرايي، خلق نارس و وابسته، اطاعت و تسليم، گسيخته خويي، حساسيت هيجاني، بي اعتمادي اضطراب آميز و خودکفايي است. همچنين دختران فراري عليرغم اينکه (به دليل اقدام به فرار) ظاهراً مستقل به نظر مي رسند ولي در واقع منفعل ووابسته اند، با وجود اظهار دل و جرات، ترسو وناايمن هستند ونه تنها ازنظر تحصيلي وشغلي بلکه از لحاظ اجتماعي و ارتباطي خود را بي کفايت مي دانند. عزت نفس دختران فراري پايين بوده، افسردگي شديد وگرايش به خود کشي در آنها بالاست. اين دختران ازخانواده هاي ازهم گسيخته و آ شفته اند که براي آنها حوا دث ناگواري چون اضطراب، اختلال رفتاري، اختلال گسستگي و ترس ازديگران به ويژه مردان ا تفاق افتاده است. آنها همچنين اغلب، تنيدگي هايي چون بدرفتاري، سوء رفتار جنسي در خانواده، فقر، رفتارهاي خشونت آميزو تعارضات خانوادگي، طرد شدن ازسوي پدرومادر، تنبيهات وکيفرهاي سخت، اعتياد، زنداني شدن ،رفتارهاي ضد اجتماعي، ضربه هاي عاطفي وجدايي پدر ومادررا تجربه کرده اند. تحقيق فوق سطح تحصيلات دختران فراري را در حد راهنمايي و دبيرستان در رده ي سني 15-17سال ذکر مي کند.
به دليل زندگي پنهاني افرادفراري، جا بجايي ومتغيربودن تعداد آنهادرزمان هاي مختلف، دستيابي به آمار دقيق فراريان دختر وپسرامکان پذير نيست. اما مسلم است دختران به دليل فشار خانواده، کنترل شديد و محدوديت معاشرت با دوستان خود بيش ازپسران دست به فرارمي زنند وبه خانه دوستان، پارک ها يا اماکن عمومي پناه مي برند افراد فراري شامل گروه هاي افراد مهاجري متواري ،گمشده، افراد ولگرد، خياباني، بي سرپناه، بد سرپرست، بي سرپرست، و افراد خود معرف و نيازمند هستند.
همچنين فقدان احساس حضورپدرومادردرکانون خانوادايجادفشارفزاينده نامعقول به فرزندان براي رعايت افراط گونه برخي مسايل، اعتيادهمسر، پدر يا هردو، شغل يامشاغل پدرو مادر يا همسر، وجود ناراحتي ها و بيماري هاي رواني خاص که مجراي گريزاز محيط هاي بحران زاست. وجود مشکلات حاد اقتصادي در خانواده و تاثيرات ناشي از آن ،تعارض ديدگاه ها و نگرش هاي بين افراد و به کار نگرفتن شيوه ي منطقي براي حل تعارضات و اعمال خشونت هاي رواني جسمي توسط افراد ذکوردرخصوص زنان و دختران جوان، محيط هاي اجتماعي خاص و تاثيرات تشويق کننده آن بررفتارگريزگونه زنان ودختران ،فريب خوردن توسط افراد سودجوو فرصت طلب وخيال واهي دستيابي يکباره به آمال و آرزوها، اثرات سوءآموزشهاي غلط اطرافيان به ويژه دوستان ،قواي قهريه ي فردي و اجتماعي و طرح مسئله فراراز منزل توسط رسانه هاي داخلي و خارجي به عنوان امري جذاب و مفيد ازجمله مواردي هستندکه ازسوي برخي صاحب نظران مسايل اجتماعي به عنوان عوامل فراراز منزل شناخته شده اند.
درايران ازميان نوجوانان فراري از منزل: بيشترين درصد مربوط به تهران و کم ترين مربوط به يزد است. نيز ميزان فرارزنان ودختران ازفصلي به فصل ديگر متفاوت است. بيشترين ميزان فرار درخرداد ونيزفصل تابستان است. بيش ازنيمي از فراريان، دختران جوان هستند درعين حاليکه بسياري از
خانواده ها براي حفظ آبروي خودي فراردختران خودرا به مراکز قانوني ذيصلاح گزارش نمي کنند.
پيشنهاد هايي که درخصوص پيشگيري از فرار نوجوانان و جوانان ودختران و زنان به نظرمي رسد که مي تواند مانع شيوع ساير مشکلات و معضلات اجتماعي ديگر نيزگردد عبارتست از :
* آموزش شيوه هاي صحيح تربيتي به پدر و مادردر زمينه ي نحوه ي برخورد با فرزندان، شيوه هاي عمومي رفتار، برخورد با مشکلات زندگي، مواجهه با پديده هاي ناخواسته، نداشتن واکنش هاي محض احساسي و. . . تببين نيازها وخواسته هاي جوانان ونوجوانان ازطريق رسانه هاي نوشتاري وغيرنوشتاري وارايه راههاي رفع اين نيازها ورويارويي با آنها،
* تاسيس کانون هاي تخصصي حمايت خانواده درزمينه هاي مختلف مثل حمايت مالي، شغلي ومشاوره اي شامل مشاوره ي خانواده، روانشناسي، حقوقي، . . . و جهت دهي صحيح افراد خانواده هاي مختلف به تناسب شرايط ونيازها درمسيرصحيح زندگي ،
* تاسيس کانون هاي تخصصي حمايت از خانواده هاي گسسته به منظورحمايت ازفرزنداني که يا بدون پدرومادرند با يکي ازآنها زندگي مي کنندو آموزش صحيح افراد جايگزين به جاي پدرو مادردراين خانواده ها و به علاوه بالا بردن سطح فرهنگ عمومي جامعه براي ازبين بردن ورفع شرايط بحران زاي خانواده ها:
* تلاش براي رفع مشکلات خانوادگي با سرپرست معتاد، تاسيس کانون هاي حمايت ازخانواده هاي بد سرپرست، ايجاد دفاترآرام سازي رواني با حمايت مالي دولت و نهادهاي خصوصي.
* حمايت اقتصادي و قانونمند ازخانواده هاي داراي شرايط خاص و تلاش جهت کاهش خشونت هاي خانگي عليه زنان و کودکان وپيگيري قانوني افرادضارب به عنوان مجرم نيزازديگر مواردي است که با توجه به ضرورت پيشگيري از معضلات اجتماعي به عنوان پيشنهاد علمي وکاربردي است.
منابع :
اينترنت
WWW.2003-2008hadeseh(Persian).com
www.Iranseek@yahoo.com
www.Gunagoon.com
بهداشت و روان ش 28،29
درايران تعداد کودکان فراري به گونه اي نگران کننده درحال افزايش است. بر اساس آمار منتشره از سوي نيروي انتظامي بيش از 90 درصد نوجوانان فراري به دليل آزارهاي جسمي، جنسي وروحي ازخانه فرار مي کنند و به دليل ترسي که از آزاردهندگان خوددارند جرات نمي کنند مشکلات خودرا با کسي در ميان بگذارند.
به نقل ازرييس انجمن مدد کاري ايران: تحقيقات صورت گرفته نشان مي دهد که تهران بالاترين درصد دختران فراري و بعد قم و مشهد در رده هاي بعدي فرار دختران از خانه قرار دارند. عمده ي فرار هم از شهرستانها و مراکز استان به تهران صورت مي گيرد تهران به دليل داشتن جاذبه هاي تفريحي و توريستي،مهاجرپذيربودن، وسعت بزرگ شهر واستان ،گرايش به فراربه اين شهر بزرگ را افزايش داده است.
دختران و زنان فراري معمولاً در خانواده هايي زندگي مي کنند که اعتياد، بي قراري و فقر از بزرگ ترين معضلات آنها ست. آماردختران فراري ازسال 1365 به بعددر طول 13 سال 20برابر و تا به امروز نيزبه بيشتراز 20 برابرافزايش يافته است. متوسط سن دختران فراري نيزهمچنان رو به کاهش است يعني از 16سال درسال 1378 تابه امروزبه سنين زير 14 سال کاهش نشان مي دهد.
بر اساس پژوهش معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي بيش از زناني که از منزل فرار مي کنند در سنين بين 16-25سال قرار دارند و تقريبا همه ي زناني که فرار مي کنند از شهر هاي کوچک و بزرگ و (نه روستانشين) بوده اند. بيش از90 درصدزنان فراري يا بي سواد بوده و يا تاحد ابتدايي وراهنمايي تحصيل کرده اند کمي بيش از نصف زنان فراري در مقطعي اززمان ازدواج رسمي کرده و کمي کمتراز نصف آنان مجرد هستند. نصف آن دسته از زناني که ازدواج مي کنند ازهمسر خود جدا شده ومطلقه مي شوند. حدود زنان فراري بيکار بوده و يا شغل مشخصي ندارند. و اکثرپدرو مادرها آنها بي سواد يا تحصيلاتي درحدابتدايي وراهنمايي دارند. دربيش از 50درصد خانواده هاي زنان فراري، دعوا و ضرب وشتم به طوردايمي و مکررانجام مي شده ودرنزديک به نصفي ازموارد تهديد به طلاق و جدايي به صورت مداوم بين پدر و مادرو جانشين آنها وجود داشته است.
بيش از نصفي از زنان فراري ازدواج کرده، از اعمال و رفتار همسران خود رضايت نداشته و نصف آنان داراي فرزند با گستره ي سني زير ده سال داشته اند که بيشتر بين 1-5 سال بوده اند و حدود پدر و مادر اين کودکان از وضعيت سرپرستي کودکان خود اطلاعي ندانشته اند.
نصف زنان فراري خودرا افرادي بيش ازحد حساس وزود رنج با تلقين پذيري زياد، متکي به غير، افسرده وعجول دانسته اند. نزديک به نصف آنان نيزخودرا لجبازوداراي تضاددراحساس برآورد کرده اند نزديک به نصفي ازآنان خود را فاقد دوستان نزديک دانسته و حدود آنان دراولين دستگيري زير 20سال سن داشته اند. حدود اين عده ي تحت مطالعه به علت فرار و رابطه نامشروع براي اولين باردستگير شده اند که از نظرآنها فراوان ترين عوامل فرار ناشي از مسايل ومشکلات خانوادگي، ازدواج هاي مکرر وناموفق پدرومادر، فوت پدرومادر، اختلا فات شديد پدرومادرونيزفقرفرهنگي ونا آ گاهي عنوان شده است.
براساس مطالعات سازمان بهداشت جهاني:
ازميان نوجوانان فراري بيش از سابقه ضرب و شتم ،سابقه ي ربوده شدن سابقه ي مورد تجاوزجنسي واقع شدن و دربيش از موارد سابقه ي تهديد با اسلحه و سابقه ي مورد حمله واقع شدن با اسلحه را دارا بودند.
اين نوجوانان در مقايسه با سايرين در معرض ابتلاء بيشتر به افسردگي، سوء مصرف دارو و سايرمسايل بهداشت رواني قرار داشته اند. خطر اقدام به خود کشي درافراد فراري نسبت به سايرين بسياربالاست به نحوي که در يک منطقه نزديک به نوجوانان فراري حداقل يک بارخودکشي کرده بودند.
مدل چند بعدي فراراز خانه بيان مي دارد که علت اصلي فراردختران وزنان ازمنزل مدلي چند بعدي است با ابعادگوناگون ازجمله تحقيق انجام شده توسط دکترعلي اردلان دردانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي نشان مي دهد که سطح تحصيلات 90درصد اززنان داراي سابقه فرارازمنزل کمترازديپلم وسطح تحصيلات همسران آنها نيز 90 درصد کمترازديپلم بوده است. همسران اين زنان 33 درصدسابقه ي دستگيري يا زنداني شدن داشته اند.
5/64 درصد زنان داراي سابقه فرار ازمنزل، ازدواج بدون علاقه و به اجبار خانواده را عامل فرار خود مي دانند.
حدود 26 درصد ازدواج ها نيزباعلاقه زن وبودن رضايت خانواده همراه بوده است. 6/22 درصد ازدوستان نزديک اين زنان نيز سابقه ي فرار، طلاق و يا جدا ازهمسرزندگي کردن داشته اند. و13 درصد از دوستان آنان نيزسابقه ي ارتکاب جرم را دارند. 16درصد ازد وستان اين دختران وزنان سابقه ي فرار داشته اند و 8/25درصد نيز آنان را تشويق به فراراز منزل مي کرده اند. هم چنين اين پژوهش تاکيد دارد که عوامل اجتماعي واقتصادي نظير فقر، دستيابي مطلوب به منابع اجتماعي و خانوادگي به همراه فقدان امنيت و ثبات اجتماعي و ضعف شبکه هاي حمايت اجتماعي زنان موجبات فرارآنان ازمنزل رامهيا مي کند. علاوه برعوامل ذکر شده، زندگي درشرايط خشونت بار داراي پيامدهاي منفي رواني نظير افسردگي ،نااميدي، خود کشي و... بوده و زنان را مستعد ابتلا به آسيب هاي اجتماعي نظير فرار از منزل مي کند. خشونت به عنوان يکي از عوامل مهم بي خانماني و فراراز منزل به شمار مي رود. نابرابري اجتماعي و تبعيض جنسيتي بين دختران و پسران باعث سوق يافتن جامعه به سوي تعارضات ،خشونت ، فرار واز هم گسيختگي بيشتر خانوادگي و اجتماعي مي شود.
ضعف انسجام و همبستگي اجتماعي و خانوادگي ازعوامل اصلي فرارزنان ازمنزل است. نبود حمايت عاطفي احساسي و مادي واز سويي ضعف حمايت مشورتي واطلاعاتي در جامعه منجربه بي هنجاري ،بي قدرتي وانزواي اجتماعي زنان مي شود وزمينه ي اختلالات رواني رادرزنان شامل افسردگي، نااميدي، ميل به خود کشي و. . . فراهم مي آورد. در عين حال بايد توجه داشت که شبکه حمايت اجتماعي چنين زناني دچارضعف ساختاري است و درد گيرنده ي تعداد محدودي ازافراد درحلقه ي اجتماعي آنان است ضعف انسجام اجتماعي و تنظيمات اجتماعي حاصل ازاختلالات ارتباطي درسطوح کلان اجتماعي درشبکه حمايت اجتماعي (شامل خانواده اصلي وخانواده ي زن) تضعيف شده وجريان عاطفي درشبکه کم خواهد بود و به دنبال آن با وجود فقدان پيوستگي گروهي قوي، اقتدارا خلاقي گروه هاي درگيرنده زنان تضعيف شده و موجبات احساس بي هنجاري سردرگمي آنان را فراهم مي آورد که منجربه عواقب غيرقابل قبول ازجمله فرار ازمنزل زنان ودختران مي گردد.
بررسي مرکز امورمشارکت زنان در خصوص «فرار از منزل» حاکيست :
افراد فراري اغلب متعلق به خانواده هايي بوده اند که مادران در آنهانقش خودرا درقالب « محبت مشروط » که ازسو گيري هاي ناسالم ايفا کرده اند و تحت تاثير مشکلات رواني، اجتماعي و اقتصادي با فرزندان خود به خصوص دختران همانند ابزار رفتار کرده اند. در اين خانواده ها پدر نهاد قدرت بوده و تنها تکيه گاه عاطفي و اقتصادي براي همسر و فرزندان خود بخصوص دختران محسوب شده بلکه با استفاده از قدرت جسمي و مشروعيت قانوني وعرض اندام درجامعه به سلطه جويي عليه افراد مونث خانواده دست زده و با فحاشي، هتک حرمت، ضرب و جرح در خانه و استفاده از برچسب ها و ارزيابي هاي منفي از توانايي هاي فردي و اجتماعي فرزندان خود موجب شده که آنها درخانواده احساس آرامش و امنيت نکرده و به دليل ناامني ،به صورت کوتاه مدت يا بلند مدت از منزل فرار کنند.
درفرار کوتاه مدت: افراد بعد از مدتي به لحاظ پشيماني ازرسيدن به آرزوهاواهداف خودو يامهيانشدن شرايط وامکانات مورد نياز، نزد خانواده برمي گردند ولي درفرار $دراز مدت: که معمولا درنتيجه ي درگيري هاي شديد و تنفربيش از اندازه ازخانواده به وقوع پيوسته ،امکان بازگشت فرد فراري بسيار کم است .
1- فراربا کسب رضايت و آ گاهي اطرافيان که درآن افراد رضايت برخي ازاطرافيان خود را کسب کرده (در مورد زنان و دختران اغلب با آ گاهي مادر) اقدام به فرارمي کنند.
2 - فراربه عنوان يک مکانيسم دفاعي و عقده ي ماديسم.
3- فرار ناگهاني وبدون خبرصورت مي گيردکه درفرارناگهاني فرد جرات بيان قصد ترک خانه رابه جهت ترس ازمخالفت تنبيه يا ممانعت، تنفرو. . . نداشته وبرخلاف دونوع قبلي باقصد فراردراز مدت خانه را ترک مي کند.
به گزارش خبر گزاري دانشجويان ايران بر اساس نتايج يک تحقيق دانشجويي،کمبودعاطفي ،شرايط نامناسب زندگي درخانه به علت فوت ،جد ايي و يا ازدواج مجدد يکي از پدرومادر، فشارهاي رواني ناشي ازاختلاف پدر ومادر، سطح تحصيلات پايين پدر ومادر، درآمد ناچيز، جمعيت زياددرخانواده ،سردي عواطف اعضاي خانواده ازاصلي ترين علل فرار دختران ازمنزل است. بر پايه ي تحقيق فوق ازنظرشخصيتي گرايش دختران فراري در مقايسه با دختران غيرفراري بيشتر در جهت پايين بودن هوش، نور وزگرايي، خلق نارس و وابسته، اطاعت و تسليم، گسيخته خويي، حساسيت هيجاني، بي اعتمادي اضطراب آميز و خودکفايي است. همچنين دختران فراري عليرغم اينکه (به دليل اقدام به فرار) ظاهراً مستقل به نظر مي رسند ولي در واقع منفعل ووابسته اند، با وجود اظهار دل و جرات، ترسو وناايمن هستند ونه تنها ازنظر تحصيلي وشغلي بلکه از لحاظ اجتماعي و ارتباطي خود را بي کفايت مي دانند. عزت نفس دختران فراري پايين بوده، افسردگي شديد وگرايش به خود کشي در آنها بالاست. اين دختران ازخانواده هاي ازهم گسيخته و آ شفته اند که براي آنها حوا دث ناگواري چون اضطراب، اختلال رفتاري، اختلال گسستگي و ترس ازديگران به ويژه مردان ا تفاق افتاده است. آنها همچنين اغلب، تنيدگي هايي چون بدرفتاري، سوء رفتار جنسي در خانواده، فقر، رفتارهاي خشونت آميزو تعارضات خانوادگي، طرد شدن ازسوي پدرومادر، تنبيهات وکيفرهاي سخت، اعتياد، زنداني شدن ،رفتارهاي ضد اجتماعي، ضربه هاي عاطفي وجدايي پدر ومادررا تجربه کرده اند. تحقيق فوق سطح تحصيلات دختران فراري را در حد راهنمايي و دبيرستان در رده ي سني 15-17سال ذکر مي کند.
به دليل زندگي پنهاني افرادفراري، جا بجايي ومتغيربودن تعداد آنهادرزمان هاي مختلف، دستيابي به آمار دقيق فراريان دختر وپسرامکان پذير نيست. اما مسلم است دختران به دليل فشار خانواده، کنترل شديد و محدوديت معاشرت با دوستان خود بيش ازپسران دست به فرارمي زنند وبه خانه دوستان، پارک ها يا اماکن عمومي پناه مي برند افراد فراري شامل گروه هاي افراد مهاجري متواري ،گمشده، افراد ولگرد، خياباني، بي سرپناه، بد سرپرست، بي سرپرست، و افراد خود معرف و نيازمند هستند.
همچنين فقدان احساس حضورپدرومادردرکانون خانوادايجادفشارفزاينده نامعقول به فرزندان براي رعايت افراط گونه برخي مسايل، اعتيادهمسر، پدر يا هردو، شغل يامشاغل پدرو مادر يا همسر، وجود ناراحتي ها و بيماري هاي رواني خاص که مجراي گريزاز محيط هاي بحران زاست. وجود مشکلات حاد اقتصادي در خانواده و تاثيرات ناشي از آن ،تعارض ديدگاه ها و نگرش هاي بين افراد و به کار نگرفتن شيوه ي منطقي براي حل تعارضات و اعمال خشونت هاي رواني جسمي توسط افراد ذکوردرخصوص زنان و دختران جوان، محيط هاي اجتماعي خاص و تاثيرات تشويق کننده آن بررفتارگريزگونه زنان ودختران ،فريب خوردن توسط افراد سودجوو فرصت طلب وخيال واهي دستيابي يکباره به آمال و آرزوها، اثرات سوءآموزشهاي غلط اطرافيان به ويژه دوستان ،قواي قهريه ي فردي و اجتماعي و طرح مسئله فراراز منزل توسط رسانه هاي داخلي و خارجي به عنوان امري جذاب و مفيد ازجمله مواردي هستندکه ازسوي برخي صاحب نظران مسايل اجتماعي به عنوان عوامل فراراز منزل شناخته شده اند.
درايران ازميان نوجوانان فراري از منزل: بيشترين درصد مربوط به تهران و کم ترين مربوط به يزد است. نيز ميزان فرارزنان ودختران ازفصلي به فصل ديگر متفاوت است. بيشترين ميزان فرار درخرداد ونيزفصل تابستان است. بيش ازنيمي از فراريان، دختران جوان هستند درعين حاليکه بسياري از
خانواده ها براي حفظ آبروي خودي فراردختران خودرا به مراکز قانوني ذيصلاح گزارش نمي کنند.
پيشنهاد هايي که درخصوص پيشگيري از فرار نوجوانان و جوانان ودختران و زنان به نظرمي رسد که مي تواند مانع شيوع ساير مشکلات و معضلات اجتماعي ديگر نيزگردد عبارتست از :
* آموزش شيوه هاي صحيح تربيتي به پدر و مادردر زمينه ي نحوه ي برخورد با فرزندان، شيوه هاي عمومي رفتار، برخورد با مشکلات زندگي، مواجهه با پديده هاي ناخواسته، نداشتن واکنش هاي محض احساسي و. . . تببين نيازها وخواسته هاي جوانان ونوجوانان ازطريق رسانه هاي نوشتاري وغيرنوشتاري وارايه راههاي رفع اين نيازها ورويارويي با آنها،
* تاسيس کانون هاي تخصصي حمايت خانواده درزمينه هاي مختلف مثل حمايت مالي، شغلي ومشاوره اي شامل مشاوره ي خانواده، روانشناسي، حقوقي، . . . و جهت دهي صحيح افراد خانواده هاي مختلف به تناسب شرايط ونيازها درمسيرصحيح زندگي ،
* تاسيس کانون هاي تخصصي حمايت از خانواده هاي گسسته به منظورحمايت ازفرزنداني که يا بدون پدرومادرند با يکي ازآنها زندگي مي کنندو آموزش صحيح افراد جايگزين به جاي پدرو مادردراين خانواده ها و به علاوه بالا بردن سطح فرهنگ عمومي جامعه براي ازبين بردن ورفع شرايط بحران زاي خانواده ها:
* تلاش براي رفع مشکلات خانوادگي با سرپرست معتاد، تاسيس کانون هاي حمايت ازخانواده هاي بد سرپرست، ايجاد دفاترآرام سازي رواني با حمايت مالي دولت و نهادهاي خصوصي.
* حمايت اقتصادي و قانونمند ازخانواده هاي داراي شرايط خاص و تلاش جهت کاهش خشونت هاي خانگي عليه زنان و کودکان وپيگيري قانوني افرادضارب به عنوان مجرم نيزازديگر مواردي است که با توجه به ضرورت پيشگيري از معضلات اجتماعي به عنوان پيشنهاد علمي وکاربردي است.
منابع :
اينترنت
WWW.2003-2008hadeseh(Persian).com
www.Iranseek@yahoo.com
www.Gunagoon.com
بهداشت و روان ش 28،29
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}