گزارشي از باندهاي تبهکاري که همه اعضاي آنها را زنان خلافکار تشکيل مي دادند
ناتاشاي سريال اکشن و پليسي «خواب و بيدار» را يادتان هست؛ زن تبهکاري که از ديوار راست بالا مي رفت، در معامله هاي کلان مواد مخدر نقش داشت، مثل آب خوردن آدم مي کشت و به قول معروف ته خط خلافکاري و قانون شکني بود. اين سريال يکي از نخستين دفعاتي بود که در ايران به زنان قانون شکني که گردانندگان اصلي باندهاي تبهکاري بودند پرداخته بود؛ موضوعي که تا آن زمان تابلو محسوب مي شد و کسي درباره آن حرف نمي زد. تا قبل از آن در قاب تلويزيون و حتي در ذهن مردم جامعه، زن هاي تبهکار، حداکثر در نقش يک جيب بر يا رمال ظاهر مي شدند. اما پس از پخش اين سريال، پاي زنان مجرم و تبهکاري به تلويزيون و سينما باز شد که در واقعيت جامعه وجود داشتند؛ تبهکاراني که به خاطر تربيت نادرست اجتماعي و شرايط نامناسب خانوادگي درگير پرونده هاي خشن جنايي شده بودند. حالا لا به لاي پرونده هاي ريز و درشت باندهاي تبهکاري که راز سربسته شان به دست پليس باز شده، پرونده هايي به چشم مي خورد که تمامي اعضاي آن را- از سردسته گرفته تا نوچه هاي آن- زنان خلافکاري تشکيل مي دهند که گاه نقشه هاي بي عيب و نقص آنها، همه را به تعجب وامي دارد. براي اينکه بيشتر با فعاليت اين باندهاي زنانه آشنا شويد، در اين مقاله به بررسي سرگذشت باندهاي کاملاً زنانه اي پرداخته ايم که همه اعضاي آن را زنان تبهکار تشکيل داده بودند.
مادرخوانده و شاگردهايش
داستان دستگيري اعضاي باند بزرگي که همه اعضاي آن را زناني تشکيل مي دادند که با هم نسبت خانوادگي داشتند از آن پرونده هاي بود که رازگشايي و دستگيري همه اعضاي آن براي پليس خيلي مهم بود.
عمليات پليسي براي دستگيري عمه عزت و اعضاي باندش از اواسط سال 86 و هنگامي آغاز شد که چند طلافروش تهراني به اداره آگاهي پايتخت رفتند و از چند زن ناشناس که با شيوه عجيبي از آنها سرقت کرده بودند، شکايت کردند.
طلافروش ها مدعي بودند زنان سارق به بهانه خريد طلا قدم به مغازه آنها گذاشته و با شيوه اي شبيه به شعبده بازي، طلا و جواهرات مغازه شان را به راحتي به سرقت برده اند. با اين اطلاعات به دستور بازپرس شعبه نهم دادسراي ناحيه 10، کارآگاهان اداره هفدهم پليس آگاهي، مأمور رسيدگي به پرونده شدند.
يک سرنخ
کارآگاهان پليس براي به دست آوردن سرنخي از سارقان، فيلم هاي مغازه طلافروشي را بازبيني کردند. در اين فيلم ها، زني 55 تا 60 ساله که به نظر مي رسيد سردسته باند سرقت مي باشد، هر بار به همراه چند زن و دختر جوان به طلافروشي هاي مختلف مي رفتند و در فرصتي مناسب، طلا و جواهرات را کش مي رفتند. شگرد سرقت آنها به اين صورت بود که لحظاتي بعد از ورود به طلا فروشي، از فروشنده مي خواستند چندين گردنبند طلا را براي امتحان به آنها بدهد؛ ولي هنگام امتحان کردن، يکي از گردنبندها را داخل لباس خود مي انداختند و بقيه را پس مي دادند و سپس با خونسردي از مغازه خارج مي شدند. سناريوي سرقت آنها به همين جا ختم نمي شد. اعضاي باندي که همه زن بودند گاهي اوقات هم با سرگرم کردن فروشنده، يکي از گردنبندها را برمي داشتند و با پس دادن بقيه طلاها و اعلام نارضايتي از طرح يا اندازه طلاها، مغازه را ترک مي کردند و چون مي دانستند تا چند لحظه ديگر؛ طلاها را به جاي اولش برمي گرداند متوجه جاي خالي گردنبند و جواهرات سرقتي مي شود، به سرعت برق از محل دور مي شدند، انگار که آب مي شدند و در زمين فرو مي رفتند.
باند فاميلي
با سرنخ هايي که پليس از فيلم هاي دوربين مداربسته به دست آورده بود، کارآگاهان بالأخره با هماهنگي چند طلافروش که احتمال مي رفت اعضاي باند براي سرقت از آنها نقشه داشته باشند موفق شدند چند زن جوان را که عضو باند بودند دستگير کنند. در جريان بازجويي از زنان سارق، آنها با اعتراف به شرکت در سرقت ها مدعي شدند مغز متفکر و طراح اصلي سرقت ها، زن ميانسالي به نام عزت است که همه آنها او را عمه عزت صدا مي زنند؛ زني که با تمام آنها نسبت خانوادگي و فاميلي دارد. سارقان دستگير شده مدعي بودند اين زن 56 ساله در طول 40 سال فعاليت مجرمانه خود در سرقت هاي زيادي دست داشته اما از چندي قبل، تنها هدايت باند سرقت از طلافروشي ها را بر عهده گرفته است. حالا که بررسي هاي پليس نشان مي داد عمه عزت متهم سابقه داري است که بارها دستگير شده و بلافاصله بعد از آزاد شدن از زندان، فعاليت تبهکارانه اش را از سر گرفته است، جست و جو براي شناسايي مخفيگاه او وارد مرحله اي تازه شد. اين زن اما دائم مخفيگاه خود را تغيير مي داد، تا اينکه سرانجام مأموران او را در آخرين ماه هاي سال 86 در مخفيگاهش در کرج دستگير کردند.
بازجويي از سردسته باند در حالي ادامه داشت که تعدادي از اعضاي باند او که هنوز دستگير نشده بودند، همچنان اقدام به سرقت از طلافروشي ها مي کردند اما رابطه فاميلي اعضاي باند به مأموران کمک کرد تا کمتر از يک هفته همه اعضاي باند دستگير شوند. بررسي هاي پليسي و استفاده مأموران از بانک سراسري اطلاعات متهمان، بالأخره دست اعضاي باند را رو کرد و عمه عزت و 11 نفر از اعضاي دستگير شده باندش مجبور به اعتراف به سرقت از ده ها طلافروشي شدند.
کلاهبرداري در صف بانک
کلاهبرداري از بانک ها، وسوسه اي است که اين روزها حسابي ذهن جاعلان حرفه اي را به خودش مشغول کرده است. در سال هاي اخير خبرهاي مختلفي درباره دستگيري جاعلاني که با جعل سند و مدارک دست به کلاهبرداري از بانک ها زده و حتي موفق به دريافت وام هاي ميليوني و ميلياردي شده اند در روزنامه ها به چاپ رسيده و شايد به همين دليل است که زنان تبهکار هم براي اينکه از قافله عقب نمانند به اين کار روي آورده اند. همين چند ماه پيش بود که سه زن شيرازي با راه اندازي يک باند جعل، نقشه کلاهبرداري از بانک هاي شيراز را به اجرا درآوردند و موفق شدند 300 ميليون تومان به جيب بزنند.
راز کلاهبرداري اين سه زن، با شکايت نماينده حقوقي يکي از بانک هاي شيراز در دادسراي اين شهرفاش شد؛ «مدتي قبل وقتي مسؤولان بانک سرگرم بررسي اوراق مشارکت و سپرده گذاري دريافت شده از مشتريان بودند، متوجه جعلي بودن تعداد زيادي از آنها شدند. بررسي ها نشان مي داد که افراد ناشناسي يکسال پيش با فريب متصديان بانک، 300 ميليون تومان اوراق جعلي به آنها فروخته و بعد از دريافت پول، پا به فرار گذاشتند.» با اين شکايت، بازپرس شعبه 19 دادسراي ناحيه يک شيراز، دستور بازداشت کلاهبرداران را صادر کرد. تيم تحقيق در نخستين اقدام راهي بانکي شد که اوراق جعلي در آنجا نقد شده بود. بررسي ها نشان مي داد فردي که اوراق جعلي را به بانک آورده بود بعد از فروش آنها، پول دريافتي را به حساب يک طلافروش واريز کرده بود. بنابراين مأموران به سراغ مرد طلافروش رفتند و آنجا بود که به سرنخ هايي از دخالت سه زن در ماجراي اين کلاهبرداري دست پيدا کردند. مرد طلافروش به مأموران گفت: « مدتي پيش، سه زن به مغازه ام آمدند و سفارش چندين ميليون تومان سکه بهار آزادي دادند. من هم شماره حسابم را به آنها دادم و خواستم بعد از واريز کردن مبلغ سکه ها به حسابم، فيش آن را به مغازه بياورند و سکه ها را تحويل بگيرند. چند روز بعد آنها در حالي که فيش واريزي را به همراه داشتند، برگشتند و من هم با اطمينان از اينکه پول را به حسابم واريز کرده اند، سکه ها را به آنها تحويل دادم؛ غافل از اينکه پولي که به حسابم واريز شده، حاصل از نقد کردن اوراق جعلي بوده است. با اين اطلاعات مأموران مطمئن شدند سه زن جواني که اقدام به خريد سکه از مرد طلافروش کرده اند در جعل اوراق نقش دارند و بعد از مدتي توانستند با شناسايي مخفيگاه دو نفر از آنها، هر دو متهم را دستگير کنند. با کشف مقداري از اسناد و مدارک جعلي به همراه مهرهاي قلابي در اين محل، زنان جوان تحت بازجويي قرار گرفتند و به جعل اوراق بانکي و کلاهبرداري 300 ميليون توماني از بانک اعتراف کردند. يکي از متهمان گفت: «سردسته باند خواهرم بود که بعد از عملي شدن نقشه کلاهبرداري، به خارج از کشور گريخت. او يک متخصص گرافيک و رايانه بود و به همين دليل نقشه جعل اوراق بانکي را طرح کرد. بعد از جعل اوراق توسط خواهرم، نقشه ما براي نقد کردن آنها شروع مي شد. ما ابتدا به طلافروشي ها مي رفتيم و سفارش سکه مي داديم. بعد به بهانه اينکه پول سکه ها را به حساب طلافروش واريز خواهيم کرد، از طلافروش شماره حساب مي گرفتيم و به خانه برمي گشتيم. بعد با آژانس تماس مي گرفتيم و درخواست ماشين مي کرديم. وقتي راننده به در خانه مي آمد، به بهانه اينکه بيمار هستيم و توانايي خارج شدن از خانه را نداريم، اوراق جعلي را به او مي داديم و مي خواستيم تا آنها را در بانک برايمان نقد کرده و پول آن را به حساب مرد طلافروش واريز کند. راننده هم بي آنکه از جعلي بودن اوراق خبر داشته باشد، آنها را به بانک مي برد و بعد از نقد کردنشان پول دريافتي را به حساب طلافروش واريز مي کرد. سپس ما به طلافروشي مي رفتيم و سکه ها را تحويل مي گرفتيم. اما پس از کلاهبرداري 300 ميليون توماني با اين شگرد، خواهرم سهم خود را برداشت و به خارج از کشور فرار کرد.
کلاهبرداري ميلياردي
سه زن جوان که با راه اندازي يک صندوق، نقشه کلاهبرداري ميلياردي خود را عملي کردند، هدايت يکي از پيچيده ترين و بزرگترين باندهاي تبهکاري زنانه را در دست داشتند. شگردهاي کلاهبرداري آنها خيلي ساده بود؛ سه زن جوان دور هم جمع شدند و نقشه اي کشيدند که با اجراي آن توانستند از ده ها نفر کلاهبرداري کنند. نقشه آنها آن قدر غيرمنتظره بود که کسي تصورش را هم نمي کرد سه زني که با ادعاي حل مشکلات، پرداخت اجاره خانه زنان بي سرپرست و تهيه جهزيه، اقدام به تأسيس صندوق قرض الحسنه کرده بودند، قصد کلاهبرداري ميلياردي داشته باشند. اما وقتي که فرمانده انتظامي چالوس از دستگيري سه زن کلاهبردار در کلاردشت که با ايجاد صندوق قرض الحسنه از مردم کلاهبرداري مي کردند، خبرداد، ورق برگشت و همه پي به نقشه شوم اعضاي اين باند بردند. بررسي ها نشان داد که اين سه زن 28 تا 38 ساله اقدام به تأسيس صندوقي جعلي کرده بودند که قرار بود کار آن سرمايه گذاري و پرداخت وام به اعضا باشد. البته شايد ابتدا خود آنها هم فکرش را نمي کردند که راه اندازي اين صندوق با استقبال گسترده مردم، مخصوصاً زنان خانه دار- رو به رو شود. اعضاي اين باند براي فريب طعمه هايشان از نام يکي از ارگان هاي دولتي هم سوءاستفاده مي کردند و مدعي مي شدند که اين ارگان هم يکي از سرمايه گذاران صندوق است. سپس با انجام قرعه کشي هفتگي، مبلغي به عنوان وام به تعدادي از اعضا پرداخت مي کردند تا ديگر شکي در خصوص قانوني بودن فعاليتشان باقي نماند. اما درست زماني که آمار اعضاي صندوق به عدد قابل توجهي رسيده بود و پول جمع شده در صندوق نيز به مبلغ هنگفتي رسيده بود، ناگهان متهمان همه پول ها را به جيب زده و پا به فرار گذاشتند. فرار متهمان اما خيلي طول نکشيد و وقتي مأموران پليس از کلاهبرداري اين باند باخبر شدند، جست و جوي گسترده اي را براي شناسايي و دستگيري آنها شروع کردند. اين جست و جوها مدتي بعد نتيجه داد و زنان کلاهبردار يکي بعد از ديگري دستگير شدند و تازه آنجا بود که معلوم شد اين سه زن علاوه بر چالوس و کلاردشت، در شهرهاي ديگري مثل نوشهر، عباس آباد، تنکابن، آمل، ساري، بابل، فريدونکنار، سلمانشهر، تهران، کرج، قم، مشهد، گرگان، رامسر، بوشهر، بندر عباس و حتي جزيره کيش هم صندوق جعلي خود را راه اندازي کرده و از اين طريق از صدها نفر کلاهبرداري کرده اند؛ رقمي که اين سه زن از طريق کلاهبرداري هايشان به جيب زده بودند آن قدر عجيب و باورنکردني بود که خيلي زود آنها را تبديل به بزرگترين باند کلاهبرداري زنانه در ايران کرد. چرا که تحقيقات نشان مي داد آنها بعد از ماه ها فعاليت در سراسر کشور و راه اندازي صندوق هاي جعلي، بيش از 30 ميليارد تومان به جيب زده بودند.
متخصص بچه فروشي
کار تبهکاران باندهاي زنانه فقط سرقت و کف زني نيست؛ برخي از آنان جرائم خفن تري هم مرتکب مي شوند که شايد نمونه آن را فقط در فيلم هاي پليسي ديده باشيد. مثل پرونده خريد و فروش نوزاداني که در مطب هاي زيرزميني متولد مي شدند. اعضاي باندي که دست به اين کار مي زدند، چند زن بودند که زير نظر سردسته باند که زني به نام شهلا بود فعاليت مي کردند. وقتي خبر خريد و فروش نوزادان به گوش مأموران پليس آگاهي رسيد، دستگيري گردانندگان اصلي اين باند در دستور کار مأموران قرار گرفت. بررسي ها نشان مي داد سردسته اين باند زني به نام شهلاست که منشي مطب يکي از پزشکان معروف بوده اما مدت هاست که به محل کار خود مراجعه نکرده است. تحقيقات براي دستگيري اعضاي باند فروش نوزادان ادامه داشت تا اينکه با دستگيري زني که قصد فروش کودک پنچ روزه اي را داشت، سرنخ هاي مهمي از اين باند در اختيار پليس قرار گرفت. اوايل آذر 85، کارآگاهان اداره يازدهم آگاهي بعد از چندين ماه تلاش پليسي براي يافتن سرنخي از مخفيگاه باند خريد و فروش نوزادان، سرانجام به يک مطب پزشکي در پايتخت رسيدند. تحقيقات نشان مي داد اين مطب، محل خريد و فروش نوزادان است و اعضاي باند در آنجا با همکاري يک پزشک زن و به صورت غيرمجاز اقدام به وضع حمل زناني مي کنند که قصد فروش نوزاد ناخواسته شان را دادند. مأموران همچنين متوجه شدند اعضاي اين باند با فريب دختران فراري باردار، آنها را به اين محل کشانده و بعد از خريد نوزادشان، آنها را به مشتريان باند مي فروشند. با دستگيري خانم دکتري که در اين مطب مشغول کار بود، سرنخ هاي مهمي از ديگر اعضاي باند به دست آمد و آنها يکي بعد از ديگري دستگير شدند. متهمان گفتند از دو سال قبل با همکاري فردي در سازمان ثبت احوال، اقدام به تهيه شناسنامه براي نوزادان ناخواسته کرده و آنها را به مشتريانشان مي فروختند. اعضاي باند ضمن اعتراف به خريد و فروش 36 نوزاد به مأموران گفتند هر نوزاد را تا 5 ميليون تومان خريد و فروش مي کردند و در اين بين نوزادان دختر را گران تر به فروش مي رساندند.
ـ متهم اصلي
با شناسايي و دستگيري مهره هاي اصلي باند خريد و فروش نوزادان، ردپاهاي متفاوتي از شهلاـ سردسته اين باند- به دست آمد. کارآگاهان اداره يازدهم سايه به سايه در تعقيب متهمان بودند اما او هر بار که مأموران را در يک قدمي خود مي ديد، پاتوقش را تغيير مي داد و بدون برجا گذاشتن ردي از خودش ناپديد مي شد. در حالي که جست و جو براي به دام انداختن اين زن ادامه داشت، مأموران، زني را دستگير کردند که قصد فروش يک نوزاد دختر در غرب تهران را داشت. اين زن در بازجويي هاي اوليه ادعا کرد که فقط يک واسطه است و قصد داشته براي کمک به زني که توانايي نگهداري از نوزادش را نداشته، او را به خانواده ثروت مندي بفروشد اما در ادامه تحقيقات مشخص شد که اين زن همان شهلا؛ يعني سردسته باندي است که دست به خريد و فروش نوزادان مي زدند. با مشخص شدن اين موضوع، زن جوان به اداره آگاهي منتقل شد و در بازجويي ها به هم دستي با يک پزشک زن و چند زن ديگر براي فروش نوزادان اعتراف کرد و با قرار قانوني راهي زندان شد.
جنايت در بند زنان
بين باندهاي زنانه که کارشان سرقت، کلاهبرداري و جيب بري بود، باند مخوف و وحشتناکي وجود داشت که در زندان تشکيل شده بود. اسم اين باند وقتي سر زبان ها افتاد که اعضاي آن دست به دو جنايت مرگبار در زندان زدند. موضوع آن قدر وحشتناک بود که خيلي زود مأموران براي کشف راز اين دو جنايت، تحقيقات گسترده اي را شروع کردند و بعد از مدتي خوني که ريخته شده بود دامن اعضاي باند را گرفت.
صبح روز 17 مرداد 84 بود که وقتي مأمور بند زندان رجايي شهر کرج براي سرکشي به اتاق ها رفت، با صحنه اي رو به رو شد که او را به شدت شوکه کرد. يکي از زندانيان که دختر 19 ساله اي به نام هانيه بود بي جان روي زمين افتاده بود در حالي که آثار خفگي روي گردنش ديده مي شد. براي همه، ماجراي مرگ دختر جوان عجيب بود؛ چرا که او متهم بود که چند ماه قبل با همدستي چند زنداني ديگر، دختري به نام فرشته را در داخل زندان به قتل رسانده بود و حالا خودش هم به قتل رسيده بود. حل معماي قتل در زندان براي مأموران زياد پيچيده و سخت نبود چون آنچه مسلم بود اينکه يکي از هم بندي هاي هانيه او را به قتل رسانده است. به همين دليل پليس از تک تک هم بندي هاي مقتول بازجويي کرد و در اين بازجويي ها مشخص شد دختر جوان چند وقت قبل با چند نفر از زنان همان بند دعوا کرده بود. آن چند زن يعني فرحناز، ليدا، الناز و شراره بودندکه هر کدام با اتهام هايي مثل قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان دستگير و راهي زندان شده بودند اما در داخل زندان باندي راه انداخته بودند که کار آن قلدري و زورگويي به بقيه زندانيان بود. هر چهار زن زنداني بعد از دستگيري در همان بازجويي هاي اوليه در برابر پليس، به قتل هانيه اعتراف کردند و گفتند: «هانيه عضو باند ما بود و چند وقت قبل بعد با ما همدست شد تا زني را که در زندان قلدرتر از ما بود به قتل برسانيم. اما بعد از قتل، بين ما و هانيه اختلاف به وجود آمد و تصميم گرفتيم او را به قتل برسانيم. براي همين در نيمه هاي شب به او حمله کرده و وي را خفه کرديم.» بعد از اعتراف اعضاي اين باند، محاکمه آنها در دادگاه کيفري استان تهران شروع شد و اين در حالي بود که خانواده مقتول حاضر نشدند با حضور در دادگاه از متهمان شکايت کنند. با اين حال رسيدگي به پرونده ادامه يافت اما قبل از اينکه حکم نهايي توسط دادگاه براي متهمان صادر شود، دو نفر از آنها در زندان دست به خودکشي زدند. دو متهم باقيمانده نيز در دادگاه به اتهام قتل محکوم به پرداخت ديه و حبس شدند.
جهزيه هاي رويايي!
اما داستان کلاهبرداري هايي که تبهکاران زن با سوءاستفاده از نيت خير آدم ها انجام مي دهند به باند سه زن کلاهبردار خلاصه نمي شود. موضوع پرونده بعدي که مي خواهيم به آن بپردازيم درباره کلاهبرداري مادر و دختري است که به بهانه تهيه جهزيه براي دختران بي سرپرست دست به کلاهبرداري بزرگي زدند. اين مادر و دختر کلاهبردار بعد از آنکه خود را افرادي خير جا زدند، شروع به فريب مردم کردند و مدعي شدند در زمينه تهيه جهيزيه براي دختران يتيم و نيازمند فعاليت مي کنند.
آنها با اين شگرد از چندين نفر کلاهبرداري کردند و بعد از آن، بدون برجاي گذاشتن ردي از خودشان ناپديد شدند. پيگيري پرونده اين کلاهبرداري عجيب، تابستان 88 و هنگامي آغاز شد که چند شاکي به مراکز پليس و دادسراهاي مختلف تهران رفتند تا از زني 40 ساله و دخترش که به بهانه کمک به ايتام و مستمندان، تهيه جهيزيه و کمک هزينه ازدواج، از آنها کلاهبرداري کرده بود شکايت کنند. با اين شکايت ها، قاضي دشتي- بازپرس شعبه ششم دادسراي ناحيه 12 تهران- به تيمي از کارآگاهان پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران مأموريت داد متهمان را دستگير کنند. مأموران هم براي پيدا کردن سرنخي از مادر و دختر کلاهبردار، به پرس و جو از شاکيان پرداختند. يکي از شاکيان در توضيح ماجرا به مأموران گفت: «مدتي قبل سوار بر اتوبوس شرکت واحد در حال رفتن به خانه بودم که زني که کنارم نشسته بود سر صحبت را باز کرد. او بعد از تعريف کردن از کارهاي خيري که براي کمک به نيازمندان انجام داده بود، گفت براي افراد نيازمند کمک جمع مي کند. با شنيدن حرف هاي اين زن علاقه مند شدم در حد توان خودم به وي کمک کنم و وقتي موضوع را به او گفتم قرار شد 500 هزار تومان براي تأمين قسمتي از جهيزيه يک دختر نيازمند و يتيم بپردازم. اما بعد از پرداخت پول، اين زن ناپديد شد و ديگر به تماس هايم هم جواب نداد.»
در حالي که ديگر شاکيان مدعي بودند زن ميانسال يک همدست ديگر هم داشته است، مأموران توانستند با کنار هم قرار دادن اطلاعات به دست آمده از آنها، محل زندگي مادر و دختر کلاهبردار را در شرق تهران شناسايي کرده و آنها را دستگير کنند. متهمان بعد از انتقال به اداره آگاهي ادعا کردند با اين شگرد بيش از 100 ميليون تومان از طعمه هايشان کلاهبرداري کرده اند و طلاها و پول هاي به دست آمده از اين راه را به مسؤولان يک شرکت سرمايه گذاري سپردند تا پولشان چند برابر شود. اما مسؤولان اين شرکت مثل خود آنها کلاهبردار از آب در آمده اند و بعد از بالا کشيدن پول هاي آنها اقدام به فرار کرده اند.
کولي هاي سارق
کسي باورش نمي شد زناني که با سر و وضع آشفته و لهجه هاي من در آوردي شان در کوچه هاي شمال شهر گمشده بودند، سارق از آب دربيايند.
اعضاي اين باند چهار زن کولي بودند که در کارنامه تبهکاري هايشان انواع سرقت به چشم مي خورد؛ از دستبرد به خودروهاي سواري گرفته تا سرقت از طلافروشي ها.
ظهر نخستين روز مرداد سال 88، مأموران گشت کلانتري 103 گاندي در حال گشتزني در اتوبان شهيد حقاني، متوجه چهار زن شدند که به زور قصد داشتند سوار يک دستگاه پرايد شوند؛ اما راننده نمي خواست آنها را سوار کند.
مأموران که به اوضاع مشکوک بودند، به طرف زنان جوان رفتند و متوجه شدند آنها با لهجه عجيب و غريبي صحبت مي کنند. مأموران که گمان مي کردند زنان مشکوک چند کولي پاکستاني هستند که گم شده اند، تصميم گرفتند هر چهار نفرشان را به کلانتري ببرند اما در راه کلانتري پي به راز زنان سارق بردند.
ـ کاسه اي زير نيم کاسه
در بين راه يکي از زن ها دو عدد پيچ گوشتي و يک چاقوي کوچک را از پنجره خودروي پليس به بيرون پرتاب کرد؛ غافل از اينکه يکي از مأموران از آينه خودرو، همه حرکات او را زير نظر دارد.
با پيدا شدن پيچ گوشتي و چاقو، بازجويي از زنان مرموز شروع شد و آنها با گريه و زاري، سعي داشتند خود را بي گناه جلوه دهند اما به محض ورود متهمان به کلانتري مشخص شد آنها اعضاي باند زنانه اي هستند که مدت ها قبل دست به سرقت 2 ميليون تومان پول نقد از يک خودروي سواري در اتوبان همت زده بودند.
راننده خودرو با حضور در کلانتري، زنان سارق را شناسايي کرد، اما ماجراي سرقت هاي اين باند به همين جا ختم نشد و بررسي هاي بعدي نشان داد ردپاي زنان سارق در سرقت هاي زيادي به چشم مي خورد.
ـ سارق جواهرات
بررسي ها نشان مي داد سارقان، چهار زن کولي هستند که به غير از سرقت از داخل ماشين ها، به طلافروشي ها هم دستبرد مي زدند. آنها با استفاده از طلاهاي زيادي که همراه داشتند طلافروش ها را گول زده و اين طور وانمود مي کردند که افراد ثروتمندي هستند و براي خريد طلاهاي جديد آمده اند و بعد از سوءاستفاده از غفلت آنها، دست به سرقت طلا مي زدند. زن هاي تبهکار که چاره اي جز بيان حقيقت نداشتند به ده ها فقره سرقت از طلافروشي ها و خودروهاي سواري اعتراف کردند و راهي زندان شدند.
سارقاني با جيب هاي بزرگ
شهرهاي زيارتي با آن حجم بالاي مسافر و شلوغي زياد، مکان مناسبي براي اجراي نقشه سارقان و دزدها به شمار مي روند. يکي از مهم ترين باندها که اعضاي آن از چند زن خلافکار و سابقه دار تشکيل شده بود، تابستان سال گذشته توسط پليس مشهد متلاشي شد.
پرونده اين باند از زماني تشکيل شد که همزمان با ورود مهمان هاي تابستاني و زائران به شهر مشهد، آمار کيف قاپي و جيب بري از زنان مسافر به صورت محسوسي بالا رفت. بررسي هاي اوليه نشان مي داد سارق يا سارقان همگي زناني هستند که با استفاده از شلوغي مکان هاي نزديک به اماکن زيارتي بدون اينکه کسي به آنها مشکوک شود نقشه سرقت هايشان را اجرا مي کنند.
با به دست آمدن اين سرنخ، حالا نوبت مأموران پليس زن بود تا رد سارقان را بزنند و آنها را بازداشت کنند. چندين اکيپ از مأموران پليس زن استان خراسان رضوي محل هاي شلوغ و پر رفت و آمد شهر را زير نظر گرفتند تا اينکه بالأخره در يکي از اماکن تجاري، مأموران به چهار زن که با سؤال کردن از طعمه هايشان سعي مي کردند حواس آنها را پرت کنند تا همدستانشان با خيال راحت سرقت کنند، مشکوک شده و آنها را بازداشت کردند.
با انتقال هر چهار متهم بازداشت شده به کلانتري، تحقيقات و بازجويي هاي فني از آنها آغاز شد اما زن هاي سارق مدعي شدند پليس آنها را اشتباهي دستگير کرده است.
اظهارات متهمان وقتي رنگ باخت که در بازرسي بدني آنها، جيب هاي مخفي بزرگي که به طرز ماهرانه اي در حاشيه لباس هايشان دوخته شده بود کشف و در داخل اين جيب ها مقداري اموال مسروقه پيدا شد. به اين ترتيب سارقان ناچار به اعتراف شده و گفتند با راه اندازي باندي به اسم دلدار اقدام به سرقت مي کردند. سردسته باند سارقان که زني 36 ساله بود اعتراف کرد با همدستي خواهرش و دو نفر از دوستانش، براي تأمين مخارج اعتيادشان اقدام به سرقت از مسافران مي کردند. با اعتراف هر چهار متهم دستگير شده به بيش از 28 فقره سرقت، پرونده آنها براي تعيين تکليف نهايي به دادسرا ارسال شد.
کيسه اي با 100 کيف زنانه
جيب بري و کيف زني، شايد مهمترين و بيشترين فعاليت مجرمانه باندهايي باشد که تمام اعضاي آن را زنان خلافکار تشکيل مي دهند که متأسفانه بيشتر اين زنان هم به طايفه مشخصي تعلق دارند. يکي از مهمترين باندهايي که در اين زمينه فعاليت مي کردند، باندهاي جيب بري اي بودند که به سرکردگي يک زن سابقه دار، مسافران زن قطارهاي مترو و اتوبوس ها را طعمه قرار داده و در ساعات اوج شلوغي، کيف و جيب هاي مسافرها را خالي مي کردند. تحقيقات پليس وقتي براي دستگيري اين باند شروع شد که شکايت هاي مختلفي درباره سرقت و جيب بري از مسافران مخصوصاً در قطارهاي مترو تشکيل شد. اطلاعات اوليه اي که بعد از چهره نگاري و بررسي فيلم هاي ضبط شده توسط دوربين هاي مدار بسته مترو در اختيار مأموران قرار گرفته بود نشان مي داد برخي از سرقت ها، توسط زن جيب بري به اسم فريبا صورت گرفته که از سه سال پيش به جرم سرقت و جيب بري تحت تعقيب مأموران بوده است. تحقيقات حاکي از آن بود که اين زن آخرين بار با سپردن وثيقه 50 ميليون توماني توسط پدرش از زندان آزاد شده اما از همان زمان پا به فرار گذاشته و با تشکيل باندي جديد، سرقت هايش را از سر گرفته است. مأموران در ادامه تحقيقات متوجه شدند فريبا بعد از آزادي از زندان، براي اينکه پليس ردي از او پيدا نکند، به خانه يکي از دوستان هم بندش رفته و همراه چند زن سابقه دار ديگر که به آنجا رفت و آمد دارند، باند تازه اش را راه اندازي کرده است. بنابراين در يک عمليات منسجم، محل اختفاي زنان مجرم محاصره شده و هر سه نفر آنها دستگير شدند. در بازرسي مخفيگاه متهمان، يک گوني حاوي 100 کيف پول زنانه کشف شد که نشان مي داد اعضاي اين باند سرقت هاي زيادي انجام داده اند. به اين ترتيب تمامي آنها به اداره پليس منتقل شدند و در بازجويي ها به سرقت هاي سريالي از مسافران اعتراف کردند.
منبع: هفته نامه حوادث و شگفتي ها همشهري سرنخ ش- 85
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}