جلوه هايي از سلوك فردي و اجتماعي شهيد صدوقي
جلوه هايي از سلوك فردي و اجتماعي شهيد صدوقي
جلوه هايي از سلوك فردي و اجتماعي شهيد صدوقي
علاقه وافر شهيد صدوقي به مقام معظم رهبری تا بدان پايه بود كه نخستين بار ايشان را به رغم جواني، حضرت آيت الله خطاب كردند و پيوسته بر شان و قدرت علمي ايشان تاكيد مي كردند. رهبر معظم انقلاب را نيز با ايشان انس و الفتي ديرينه بود و به ويژه دلواپسي ها و نگراني هاي پدرانه شهيد بزرگوار را در دوران تبعيد خويش هرگز از ياد نبردند.
درباره مرحوم آيت الله صدوقي(ره) گفتني بسيار است و فضائل اخلاقي و معنوي و روحي و فكري ايشان به گونه اي است كه مي توان درباره اش ساعت هاي متوالي بحث كرد و من يك نفر هم براي بيان همه ابعاد شخصيت ايشان كافي نيستم، بلكه بايد از مجموعه دوستان و آشنايان قديمي ايشان سخناني درباره ايشان شنيد تا بتوان تصوير كاملي از آن بزرگوار ترسيم كرد.
و اما آنچه كه من در مورد ايشان در طول چند سال آشنايي خودم مي دانم اين است كه اين بزرگوار از كساني بود كه در انقلاب بزرگ اسلامي ما نقش قابل توجهي داشت و دخالت و علاقمندي ايشان به فعاليت هاي انقلاب بيشتر از زماني اوج گرفت كه قضاياي بعد از شهادت مرحوم آيت الله سيد مصطفي خميني در ايران آغاز شده بود. همان طور كه مي دانيد در چهلم شهداي تبريز در يزد، در مسجد ايشان يك مجلس بزرگي به رهبري و هدايت ايشان تشكيل شد. خود آن جلسه و پيامدهاي آن هم يكي ديگر از مقاطع حساس و برانگيزاند انقلاب بزرگ اسلامي بود.
در طول يكي دو سال قبل از پيروزي انقلاب، مرحوم آيت الله صدوقي محوري بودند براي بيشتر فعاليت هاي نه فقط يزد، بلكه سراسركشور و اين به خاطر اين بود كه آيت الله صدوقي شخصيت روحاني محترم و معتبري بودند كه نظرات ايشان، تشخيص هاي ايشان و پيشنهادهاي ايشان در امور شهرستان هاي ديگر هم اثر مي گذاشت. غالبا مورد مشاوره قرار مي گرفتند و حتي در تهران هم طبق نظر ايشان عمل مي شد.
از جمله خصلت هاي عالي ايشان، شجاعتشان بود. اعلاميه هاي آيت الله صدوقي اولا در سطح ايران منتشر مي شد و ثانيا مضامين تند و راهگشايي داشت. در هر قضيه اي خيلي زود، عكس العمل نشان مي دادند، مثلا قضيه سينما ركس آبادان كه ايشان بلافاصله موضع گيري كردند و اعلاميه دادند و مردم را روشن كردند. دستگاه، خيلي حساس بود، ولي ايشان هراسي نداشتند. همان اوقات در يزد گفته مي شد كه عوامل دستگاه قصد جان ايشان را دارند، ولي ايشان بدون هيچگونه محافظتي و مراقبتي به مسجد مي رفتند و مي آمدند و اجتماعات بسيار بزرگي در مسجد ايشان تشكيل مي شد. در اواخر سال 57 بود، شايد حدود مثلا آذر يا آبان، درست يادم نيست، بنده از تبعيد بر مي گشتم، از طريق يزد آمدم به مسجد ايشان. وقتي رفتم ديدم كه اينجا مثل اينكه جزو محيط اختناق كشور ايران نيست. توي مسجد ايشان اعلاميه هايي زده بودند، همه خيلي آزاد مي آمدند و مي خواندند. در اين اعلاميه ها مضامين فوق العاده تحريك آميزي وجود داشت. آنكه يادم مانده، مثلا فرض بفرماييد مقايسه اي شده بود ميان بهاي تانك ها و هواپيماها و وسايل نظامي كه دستگاه از پول ملت مي خريد و عليه ملت به كار مي برد، به جاي ساختن مدارس و بيمارستان ها و ديگر امور خيريه كه مي توانست در خدمت ملت باشد. همين را اعلاميه كرده و پشت شيشه مسجد ايشان زده بودند و مردم مي آمدند و مي خواندند و به يكديگر مي گفتند و يا طريقه ساختن كوكتل و مولوتف يا نارنجك دستي را آنجا زده بودند! مردم خيلي راحت مي رفتند و مي خواندند و مي آمدند و پاسبان ها و پليس جرئت نمي كردند كه بروند توي مسجد ايشان و بگردند و اعلاميه ها را بكنند.
خود اين بزرگوار هر شب منبر مي رفتند و جمعيت بسيار انبوهي در مسجد حظيره جمع مي شد. ايشان با بيانات خودشان ارشاد مي كردند و صريحا عليه دستگاه، و عليه مقامات انتظامي و اجرايي مطالبي را مي گفتند، لذا از شجاعت ايشان، مردم يزد هم شجاعت پيدا كرده بودند و روحانيوني هم كه دور و بر ايشان بودند، شجاعت پيدا كرده بودند. اين خصوصيات ايشان، اين قدر بركت داشت براي انقلاب.
بعد از انقلاب هم ديديد كه غالبا در جبهه هاي جنگ و در جاهاي پرخطر شركت و حركت مي كردند. يكي ديگر از خصوصيات مرحوم صدوقي، خستگي ناپذيريشان بود. آدمي نبودند كه بگويند حالا بالاخره كار خودمان را كرديم و برويم گوشه اي بنشينيم. هنگامي كه عمل جراحي را روي چشم ايشان انجام داده بودند، ايشان در حقيقت با حالت بيماري از بيمارستان بيرون آمده بودند. بنده روي علاقه اي كه به ايشان داشتم، از ايشان خواهش كردم كه چند وقتي در تهران بمانند و گفتم خوب است يزد نرويد. ته دلم اين فكر بود كه ممكن است در يزد براي ايشان مسئله اي پيش بيايد و سوء قصدي بشود و گفتم مصلحت نيست شما برويد يزد. در تهران باشيد و استراحت كنيد. ايشان شايد خيلي استدلال هم نمي كردند، ولي قبول نكردند، گفتند: «مي خواهم بروم يزد و به جبهه هم بروم.» من به ايشان گفتم: «شما خوب است اگر جبهه هم مي رويد، به طرف غرب برويد كه هوايش در فصل بهار و ارديبهشت خوب است و به جنوب نرويد، چون هوا گرم است.» ايشان گفتند: «تا ببينم چه مي شود.» و ناگهان ديديم سروكله شان در جنوب پيدا شد و در حمله بيت المقدس حاضر شدند و همه مردم در تلويزيون ديدند كه ايشان چه رزمنده خستگي ناپذيري بودند و دنبال كار بودند و خستگي نداشتند.
يك خصوصيت ديگر ايشان كه واقعا مهم بود، اين بود كه تسليم و مطيع امام بودند. فكرشان عقيده شان و عملشان در جهت و در خط فكر و عقيده و عمل امام بود. هيچگونه راي و فكري را بر راي و فكر امام ترجيح نمي دادند، به همين دليل بود كه مواضع ايشان از اول انقلاب تا زمان شهادتشان، مواضع صددرصد صحيح و درستي بود. روح نظرات امام را مي فهميدند و همان جور عمل و اظهار مي كردند.
نكته ديگري كه در كار ايشان وجود داشت و بسيار جالب و مهم بود، روح رهبري ايشان بود. آقاي صدوقي را من در يزد يك رهبر، به معناي واقعي يافتم. مي دانيد بعضي از آقايان علما، محترم و بزرگ بودند و هستند و در شهرستان ها واقعاً به كار مردم مي پردازند و به مردم اهميت مي دهند، لكن قدرت رهبري ندارند. مرحوم صدوقي قدرت رهبري داشتند، به اين معنا كه در جزئيات امور مردم براي سئوال مردم پاسخ داشتند. هيچ وقت مردم را دچار ابهام نمي كردند. همه چيز را، حتي پيش از انقلاب هم، به مردم مي گفتند. من اين را احساس كرده بودم كه ايشان در همه چيز مردم يك نظري دارند، يك رائي دارند. يكي از خصوصيات مهم رهبري اين است كه مردم را در حال ابهام و خلاء نگه ندارند، وقتي مردم سئوال مي كنند و نظر مي خواهند، بتوانند نظر درست را به مردم ارائه بدهند، حركت مردم را ادامه بدهند، شعارهاي لازم را به مردم ارائه بدهند. اين از خصوصيات رهبري است و مرحوم صدوقي اين را داشتند.
البته از لحاظ اخلاقي، يعني اخلاق معاشرتي و شخصي هم امتيازات زيادي داشتند؛ از جمله اينكه بسيار متواضع بودند، هيچ حالت كبر و غرور و بي اعتنايي به زيردستان، به كوچكان و به هم قطاران در ايشان نبود، خاكسار بودند، رفيق بودند، با صفا و با اخلاص و صميمي بودند، متواضع بودند، خوش محضر و خوش مجلس بودند. بسيار خوش حافظه بودند و معلومات زيادي در ذهنشان هميشه حاضر بود. آدم متقي و خداترسي بودند. به هر حال مرحوم صدوقي انسان شايسته اي بودند.
ايشان نه تنها در مجلس خبرگان كه در مقابله با خط ليبرال ها هم از اول انقلاب مواضع خاصي را انتخاب كرده بودند. مرحوم صدوقي دقيقا در خط امام بودند و مواضع سياسي ايشان، بسيار مواضع درستي بود. مثلا از زماني كه بني صدر مطرح بود، بعضي در گوشه و كنار از افراد خوب و مؤمن بودند كه دچار اشتباه شدند و براي مدت كوتاه و يا بلندي به بني صدر با نگاه موافقي نگاه كردند. چند نفر از ائمه جمعه معروف و بزرگ بودند كه حتي يك لحظه هم دچار اين اشتباه نشدند، از جمله مرحوم آيت الله صدوقي. مرحوم آيت الله دستغيب و مرحوم آيت الله مدني، اين دو شهيد ديگر محراب هم در اين جهت بودند، يعني دچار هيچ لغزشي در مورد بني صدر نشدند.
در مورد ارتباطات مقامات دولتي با سياست هاي خارجي، ايشان هميشه يك فرد صددرصد، ضد امريكايي بودند، يعني ضد آن سياست مهاجم بر انقلاب ما بودند. اهل نرمش نبودند. در مصوباتي كه داشتيم، بعضي ها شايد يا از روي علت و يا از روي احساس ضرورت، دقيقا منطبق بر موازين شرعي نبودند. مرحوم آيت الله صدوقي با اين گونه مصوبات مقابله مي كردند، يعني بر روي معيارها و ضوابط شرعي اصرار و پافشاري فوق العاده اي داشتند كه نمونه اين را ما در سمينار ائمه جمعه كه در قم تشكيل شد، مشاهده كرديم. در مجلس خبرگان هم همين جور بودند و در جاهاي ديگر هم همين حالات و خصوصيات از ايشان مشاهده مي شد. به هر حال از آغاز انقلاب تا آخر، يك فرد پايبند به مواضع درست اسلامي و مواضع درست انقلابي بودند.
پيام به مناسبت نام مرحوم آيت الله شهيد صدوقي جز اين نخواهد بود كه ملت ايران توجه كنند و بدانند كه شهادت و فداكاري در راه خدا مخصوص طبقه خاصي و مردم خاصي نيست. ما پيرمردي در سن آيت الله صدوقي و آدم عامي در سن آيت الله صدوقي و مبارز سابقه داري در حد ايشان را هم در خلال شهدا و زمره گلگون كفنان و مبارزان راه خدا داريم كه ارائه دهيم و اين چيزي است كه اولا ملت ما را تشويق مي كند به فداكاري و بايد تشويق كند، ثانيا كل اين نظام را سرافراز و مفتخر مي كند. ما مي توانيم به ملت هاي دنيا بگوئيم كه اين نظام، نظامي نيست كه كساني در سطوح بالاي آن بنشينند و به توده مردم بگويند شما برويد فداكاري كنيد تا ما برايتان اين نظام را حفظ كنيم؛ نه حتي در سطوح بالا، چه سطوح بالاي دولتي و مقامات رسمي و چه سطوح بالاي اجتماعي مثل روحانيون بزرگ، كساني هستند كه اينها هم مشتاق فداكاريند و در خط جهاد في سبيل الله حركت مي كنند و هيچگونه ابا و امتناعي از اينكه مانند توده مردم بروند و در راه خدا فداكاري كنند ندارند، حتي اگر ممكن باشد مايلند آنها شهيد هم بشوند و جوانان مردم و توده مردم سالم بمانند، بنابراين پيام من به همه فداكاران، رزمندگان و پدران و مادران و همه ملت ايران اين است كه اين يكپارچگي را قدر بدانند و در راه خدا هرچه بيشتر با فداكاري بكوشند تا هدف هاي عالي جمهوري اسلامي ان شاءالله تاييد بشود.
با تشكر
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
درباره مرحوم آيت الله صدوقي(ره) گفتني بسيار است و فضائل اخلاقي و معنوي و روحي و فكري ايشان به گونه اي است كه مي توان درباره اش ساعت هاي متوالي بحث كرد و من يك نفر هم براي بيان همه ابعاد شخصيت ايشان كافي نيستم، بلكه بايد از مجموعه دوستان و آشنايان قديمي ايشان سخناني درباره ايشان شنيد تا بتوان تصوير كاملي از آن بزرگوار ترسيم كرد.
و اما آنچه كه من در مورد ايشان در طول چند سال آشنايي خودم مي دانم اين است كه اين بزرگوار از كساني بود كه در انقلاب بزرگ اسلامي ما نقش قابل توجهي داشت و دخالت و علاقمندي ايشان به فعاليت هاي انقلاب بيشتر از زماني اوج گرفت كه قضاياي بعد از شهادت مرحوم آيت الله سيد مصطفي خميني در ايران آغاز شده بود. همان طور كه مي دانيد در چهلم شهداي تبريز در يزد، در مسجد ايشان يك مجلس بزرگي به رهبري و هدايت ايشان تشكيل شد. خود آن جلسه و پيامدهاي آن هم يكي ديگر از مقاطع حساس و برانگيزاند انقلاب بزرگ اسلامي بود.
در طول يكي دو سال قبل از پيروزي انقلاب، مرحوم آيت الله صدوقي محوري بودند براي بيشتر فعاليت هاي نه فقط يزد، بلكه سراسركشور و اين به خاطر اين بود كه آيت الله صدوقي شخصيت روحاني محترم و معتبري بودند كه نظرات ايشان، تشخيص هاي ايشان و پيشنهادهاي ايشان در امور شهرستان هاي ديگر هم اثر مي گذاشت. غالبا مورد مشاوره قرار مي گرفتند و حتي در تهران هم طبق نظر ايشان عمل مي شد.
از جمله خصلت هاي عالي ايشان، شجاعتشان بود. اعلاميه هاي آيت الله صدوقي اولا در سطح ايران منتشر مي شد و ثانيا مضامين تند و راهگشايي داشت. در هر قضيه اي خيلي زود، عكس العمل نشان مي دادند، مثلا قضيه سينما ركس آبادان كه ايشان بلافاصله موضع گيري كردند و اعلاميه دادند و مردم را روشن كردند. دستگاه، خيلي حساس بود، ولي ايشان هراسي نداشتند. همان اوقات در يزد گفته مي شد كه عوامل دستگاه قصد جان ايشان را دارند، ولي ايشان بدون هيچگونه محافظتي و مراقبتي به مسجد مي رفتند و مي آمدند و اجتماعات بسيار بزرگي در مسجد ايشان تشكيل مي شد. در اواخر سال 57 بود، شايد حدود مثلا آذر يا آبان، درست يادم نيست، بنده از تبعيد بر مي گشتم، از طريق يزد آمدم به مسجد ايشان. وقتي رفتم ديدم كه اينجا مثل اينكه جزو محيط اختناق كشور ايران نيست. توي مسجد ايشان اعلاميه هايي زده بودند، همه خيلي آزاد مي آمدند و مي خواندند. در اين اعلاميه ها مضامين فوق العاده تحريك آميزي وجود داشت. آنكه يادم مانده، مثلا فرض بفرماييد مقايسه اي شده بود ميان بهاي تانك ها و هواپيماها و وسايل نظامي كه دستگاه از پول ملت مي خريد و عليه ملت به كار مي برد، به جاي ساختن مدارس و بيمارستان ها و ديگر امور خيريه كه مي توانست در خدمت ملت باشد. همين را اعلاميه كرده و پشت شيشه مسجد ايشان زده بودند و مردم مي آمدند و مي خواندند و به يكديگر مي گفتند و يا طريقه ساختن كوكتل و مولوتف يا نارنجك دستي را آنجا زده بودند! مردم خيلي راحت مي رفتند و مي خواندند و مي آمدند و پاسبان ها و پليس جرئت نمي كردند كه بروند توي مسجد ايشان و بگردند و اعلاميه ها را بكنند.
خود اين بزرگوار هر شب منبر مي رفتند و جمعيت بسيار انبوهي در مسجد حظيره جمع مي شد. ايشان با بيانات خودشان ارشاد مي كردند و صريحا عليه دستگاه، و عليه مقامات انتظامي و اجرايي مطالبي را مي گفتند، لذا از شجاعت ايشان، مردم يزد هم شجاعت پيدا كرده بودند و روحانيوني هم كه دور و بر ايشان بودند، شجاعت پيدا كرده بودند. اين خصوصيات ايشان، اين قدر بركت داشت براي انقلاب.
بعد از انقلاب هم ديديد كه غالبا در جبهه هاي جنگ و در جاهاي پرخطر شركت و حركت مي كردند. يكي ديگر از خصوصيات مرحوم صدوقي، خستگي ناپذيريشان بود. آدمي نبودند كه بگويند حالا بالاخره كار خودمان را كرديم و برويم گوشه اي بنشينيم. هنگامي كه عمل جراحي را روي چشم ايشان انجام داده بودند، ايشان در حقيقت با حالت بيماري از بيمارستان بيرون آمده بودند. بنده روي علاقه اي كه به ايشان داشتم، از ايشان خواهش كردم كه چند وقتي در تهران بمانند و گفتم خوب است يزد نرويد. ته دلم اين فكر بود كه ممكن است در يزد براي ايشان مسئله اي پيش بيايد و سوء قصدي بشود و گفتم مصلحت نيست شما برويد يزد. در تهران باشيد و استراحت كنيد. ايشان شايد خيلي استدلال هم نمي كردند، ولي قبول نكردند، گفتند: «مي خواهم بروم يزد و به جبهه هم بروم.» من به ايشان گفتم: «شما خوب است اگر جبهه هم مي رويد، به طرف غرب برويد كه هوايش در فصل بهار و ارديبهشت خوب است و به جنوب نرويد، چون هوا گرم است.» ايشان گفتند: «تا ببينم چه مي شود.» و ناگهان ديديم سروكله شان در جنوب پيدا شد و در حمله بيت المقدس حاضر شدند و همه مردم در تلويزيون ديدند كه ايشان چه رزمنده خستگي ناپذيري بودند و دنبال كار بودند و خستگي نداشتند.
يك خصوصيت ديگر ايشان كه واقعا مهم بود، اين بود كه تسليم و مطيع امام بودند. فكرشان عقيده شان و عملشان در جهت و در خط فكر و عقيده و عمل امام بود. هيچگونه راي و فكري را بر راي و فكر امام ترجيح نمي دادند، به همين دليل بود كه مواضع ايشان از اول انقلاب تا زمان شهادتشان، مواضع صددرصد صحيح و درستي بود. روح نظرات امام را مي فهميدند و همان جور عمل و اظهار مي كردند.
نكته ديگري كه در كار ايشان وجود داشت و بسيار جالب و مهم بود، روح رهبري ايشان بود. آقاي صدوقي را من در يزد يك رهبر، به معناي واقعي يافتم. مي دانيد بعضي از آقايان علما، محترم و بزرگ بودند و هستند و در شهرستان ها واقعاً به كار مردم مي پردازند و به مردم اهميت مي دهند، لكن قدرت رهبري ندارند. مرحوم صدوقي قدرت رهبري داشتند، به اين معنا كه در جزئيات امور مردم براي سئوال مردم پاسخ داشتند. هيچ وقت مردم را دچار ابهام نمي كردند. همه چيز را، حتي پيش از انقلاب هم، به مردم مي گفتند. من اين را احساس كرده بودم كه ايشان در همه چيز مردم يك نظري دارند، يك رائي دارند. يكي از خصوصيات مهم رهبري اين است كه مردم را در حال ابهام و خلاء نگه ندارند، وقتي مردم سئوال مي كنند و نظر مي خواهند، بتوانند نظر درست را به مردم ارائه بدهند، حركت مردم را ادامه بدهند، شعارهاي لازم را به مردم ارائه بدهند. اين از خصوصيات رهبري است و مرحوم صدوقي اين را داشتند.
البته از لحاظ اخلاقي، يعني اخلاق معاشرتي و شخصي هم امتيازات زيادي داشتند؛ از جمله اينكه بسيار متواضع بودند، هيچ حالت كبر و غرور و بي اعتنايي به زيردستان، به كوچكان و به هم قطاران در ايشان نبود، خاكسار بودند، رفيق بودند، با صفا و با اخلاص و صميمي بودند، متواضع بودند، خوش محضر و خوش مجلس بودند. بسيار خوش حافظه بودند و معلومات زيادي در ذهنشان هميشه حاضر بود. آدم متقي و خداترسي بودند. به هر حال مرحوم صدوقي انسان شايسته اي بودند.
ايشان نه تنها در مجلس خبرگان كه در مقابله با خط ليبرال ها هم از اول انقلاب مواضع خاصي را انتخاب كرده بودند. مرحوم صدوقي دقيقا در خط امام بودند و مواضع سياسي ايشان، بسيار مواضع درستي بود. مثلا از زماني كه بني صدر مطرح بود، بعضي در گوشه و كنار از افراد خوب و مؤمن بودند كه دچار اشتباه شدند و براي مدت كوتاه و يا بلندي به بني صدر با نگاه موافقي نگاه كردند. چند نفر از ائمه جمعه معروف و بزرگ بودند كه حتي يك لحظه هم دچار اين اشتباه نشدند، از جمله مرحوم آيت الله صدوقي. مرحوم آيت الله دستغيب و مرحوم آيت الله مدني، اين دو شهيد ديگر محراب هم در اين جهت بودند، يعني دچار هيچ لغزشي در مورد بني صدر نشدند.
در مورد ارتباطات مقامات دولتي با سياست هاي خارجي، ايشان هميشه يك فرد صددرصد، ضد امريكايي بودند، يعني ضد آن سياست مهاجم بر انقلاب ما بودند. اهل نرمش نبودند. در مصوباتي كه داشتيم، بعضي ها شايد يا از روي علت و يا از روي احساس ضرورت، دقيقا منطبق بر موازين شرعي نبودند. مرحوم آيت الله صدوقي با اين گونه مصوبات مقابله مي كردند، يعني بر روي معيارها و ضوابط شرعي اصرار و پافشاري فوق العاده اي داشتند كه نمونه اين را ما در سمينار ائمه جمعه كه در قم تشكيل شد، مشاهده كرديم. در مجلس خبرگان هم همين جور بودند و در جاهاي ديگر هم همين حالات و خصوصيات از ايشان مشاهده مي شد. به هر حال از آغاز انقلاب تا آخر، يك فرد پايبند به مواضع درست اسلامي و مواضع درست انقلابي بودند.
پيام به مناسبت نام مرحوم آيت الله شهيد صدوقي جز اين نخواهد بود كه ملت ايران توجه كنند و بدانند كه شهادت و فداكاري در راه خدا مخصوص طبقه خاصي و مردم خاصي نيست. ما پيرمردي در سن آيت الله صدوقي و آدم عامي در سن آيت الله صدوقي و مبارز سابقه داري در حد ايشان را هم در خلال شهدا و زمره گلگون كفنان و مبارزان راه خدا داريم كه ارائه دهيم و اين چيزي است كه اولا ملت ما را تشويق مي كند به فداكاري و بايد تشويق كند، ثانيا كل اين نظام را سرافراز و مفتخر مي كند. ما مي توانيم به ملت هاي دنيا بگوئيم كه اين نظام، نظامي نيست كه كساني در سطوح بالاي آن بنشينند و به توده مردم بگويند شما برويد فداكاري كنيد تا ما برايتان اين نظام را حفظ كنيم؛ نه حتي در سطوح بالا، چه سطوح بالاي دولتي و مقامات رسمي و چه سطوح بالاي اجتماعي مثل روحانيون بزرگ، كساني هستند كه اينها هم مشتاق فداكاريند و در خط جهاد في سبيل الله حركت مي كنند و هيچگونه ابا و امتناعي از اينكه مانند توده مردم بروند و در راه خدا فداكاري كنند ندارند، حتي اگر ممكن باشد مايلند آنها شهيد هم بشوند و جوانان مردم و توده مردم سالم بمانند، بنابراين پيام من به همه فداكاران، رزمندگان و پدران و مادران و همه ملت ايران اين است كه اين يكپارچگي را قدر بدانند و در راه خدا هرچه بيشتر با فداكاري بكوشند تا هدف هاي عالي جمهوري اسلامي ان شاءالله تاييد بشود.
با تشكر
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
پينوشتها:
* به نقل از نشريه پيام انقلاب
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}