بلاء سنت جاری و ثابت


 

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون



 

ابتلاء قانون الهی است که به منظور آزمایش انسان‌ها برای ظاهر شدن صفات درونی آن‌ها صورت می‌پذیرد. از این قانون الهی از اولیاء الهی و اوصیاء مستثنی نیست.واژه ابتلاء، ریشه‌اش از بلی، یبلی، بلی از به ان علم یعلم در اصل به معنی کهنگی و فرسودگی است پس به آزمایش کردن بلاء گفته می‌شود و دارای مفاهیم مترادفی همچون فتنه، تمحیص امتحان می‌باشد. خداوند برای ابتلاء و امتحان انسان از وسایل و ابزارهای گوناگونی استفاده می‌کند که آدمی در مواجهه با آن ابزارها عکس العمل های متفاوتی از خود نشان می‌دهد و راه و طریق خود را انتخاب نموده مستحق عقاب یا پاداش عظیم الهی می‌گردد.
کلید واژگان : ابتلاء، صبر، وسایل، انسان، سنت.
سنت ابتلاء و آزمایش از دیرباز در اقوام مختلف از جمله هود، صالح، نوح، داوود برقرار بوده است. سنتی که انسان مکلف را وامی‌دارد تا در برابر مصائب و مشکلات صبر پیشه سازد و از این طریق تکامل یافته گردد.
ابتلاء این نیست که در برهه‌ای از زمان خداوند عده‌ای را مورد امتحان قرار داده و دیگر امتحان و آزمایشات او پایان بپذیرد بلکه این سنتی است استوار و پابرجا و تا آخرین لحظات عمر آدمی ادامه دارد و هر کدام از انسان‌ها در برابر این آزمایش‌ها، لزوماً دچار مصائبی می‌شوند و با ابزراهای مال و فرزند و... دو گروه می‌شوند یا اینکه خشنودی الهی را مقدم بر مال و فرزند می‌نمایند یا بالعکس غضب الهی را خریده و مال و فرزند را مقدم بر رضایت خداوند قرار می‌دهند. بنابراین نسخ ناپذیر بودن ابتلاء برای همه انسان‌ها امری روشن است. اما اینکه عکس العمل انسان در برابر آزمایشات چگونه باشد مهم جلوه می‌نماید که باید مورد توجّه قرار گیرد.

معنای لغوی ابتلاء
 

ریشه‌ی لغوی: بلی ، یبلی،بلی و بلاء از باب علم یعلم در اصل به معنی کهنگی و فرسودگی است. سپس به آزمایش کردن بلاء گفته شده است. به این دلیل که هرچیزی در اثر، امتحان‌ها و آزمایشات متعدد حالت فرسودگی به خود می‌گیرد به غم و اندوه هم «بلاء» می‌گویند. چرا که جسم و روح انسان را فرسوده و خسته می‌کند. راغب در «مفردات» می‌گوید: «بلی الثوب بلی و بلاءً» یعنی لباس کهنه شد و به کسی که سفر کرده است می‌گویند : «بلاء السفر» یعنی مسافرت او را خسته و فرسوده کرده «بلوته» یعنی او را آزمودم مثل این است که از زیادی آزمایش او را خسته و فرسوده کرده‌ام.(1) «البلاء» اسم است مثل سلام. صاحب مجمع البحرین می‌گوید: «البلاء و البلیة و البلوی» یکی‌اند. (2) ابن فارس صاحب «مقاییس اللغة» می‌گوید: «بلوی» دو اصل دارد: 1ـ کهنگی و فرسودگی 2ـ‌امتحان و اختیار. (3) و می‌گوید: « البلیة: الدابةُ التی کانت فی الجاهلیة تُشَدُّ عِندَ قَبر صاحب‌ها و تُشَدُّ علی راسها ولیةٌ فلا تُعلَف و لاتُسقی حتی تَمُوتَ»(4) ؛ یعنی بلیه چارپایی است که در زمان جاهلیت بعد ازمرگ صاحبش بر سر قبر وی بسته می‌شد و پوششی روی سرش قرار داده می‌شد و به آن حیوان آب و علف نمی‌دادند تا بمیرد.
تکالیف و مسئولیت‌ها هم «بلاء» نام دارند به دلیل اینکه اولاً تمام تکالیف به گونه‌ای برای تن و جسم سخت و مشکلند از این جهت نوعی «بلاء» محسوب می‌شوند و ثانیاً تکالیف آزمون‌های خداوند و لذا قرآن می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ»(5)؛ (شما را آزمایش می‌کنیم تا مجاهدان و صابران از شما را بازشناسیم). ثالثاً اینکه آزمون خدای تعالی از بندگان گاهی با مسرت و سرور است تا سپاس‌گزارند و شکر کنند و گاه با ضررها و زیان‌هاست تا پایداری و صبر پیشه سازند.
و باز از روی همین اصل است که امیرالمؤمنین علیه علیه السلام فرمود: «مَن وَسع علیهِ دُنیاه فَلَم یَعلم انه قد مُکِرَ بِهِ فَهُو مَخدوعٌ عن عَقلِهِ»(6)؛(کسی که دنیایش بر او فراخ و پرنعمت شد و ندانست که دچار مکر شده است در فهمش فریب خورده است.)

معنای اصطلاحی ابتلاء
 

ابتلاء در اصطلاح به معنای امتحان و آزمایش کردن است. به این ترتیب که کاری به کسی داده می‌شود تا صفات باطنی و درونی وی را مانند اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم و وفاء به عهد، تقوا، ایمان، صبر و میزان آن دریابند.
مسأله ابتلاء و امتحان از جمله مسائل مهمی است که در قرآن روی آن زیاد تکیه شده است و مطالب مربوط به آن با تعابیر مختلف چون «بلاء»، «فتنه»، «تمحیص» ، «تمییز» و «امتحان» وارد شده است. مسأله امتحان الهی در قرآن به دو صورت مطرح گردیده است! کاهی به صورت کلی و اینکه افراد در کشاکش، زندگی و در طول حیات خویش مورد آزمایش قرار می‌گیرند و محک امتحان، صادق را از کاذب و مجاهد را از منافق جدا می‌سازد و گاهی دیگر به صورت ملموس و عینی و با تشریح سرگذشت افراد و امت‌های پیشین که مورد آزمایش و ابتلاء قرار گرفته‌اند و همچنین نتیجه ابتلاء و امتحان آن‌ها. حقیقت امتحان و ابتلاء پیوندی خاص با اموری دراد که بوسیله‌ی آن‌ها تحقق می‌پذیرد و از این امور می‌توان به شرح زیر نام برد:
1.ممتحن یا امتحان کننده‌ای که فرد یا گروهی را به ابتلاء می‌کشاند.
2.امتحان شده‌ای که در قلمرو آزمایش قرار می‌گیرد.
3. وسائل امتحان که ابتلاء به وسیله‌ی آن انجام می‌پذیرد.
4. انگیزه و فلسفه‌ای که فرد امتحان کننده به خاطر آن دست به ابتلاء و آزمایش می‌زند.

مفاهیم مترادف ابتلاء
 

همانطور که گفته شد موضوع «ابتلاء» در قرآن با تعابیر دیگری هم آورده شده است. و از این میان واژه‌ی مذکور کلمه «فتنه» در قرآن بیشتر استعمال شده است و در حدود 20 بار به صورت‌های مختلف به کار رفته است. راغب در مفردات می‌گوید: «فتنه در اصل به معنی این است که طلا را در آتش کنند و خوبی و بدی جنس آن را معلوم سازند و درداخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده است از آن جمله آیه‌ی :یَومَ هُم علی النّار یُفتنون»(7) (روزی که آن‌ها را به آتش درمی‌آوردند.) و آنگاه گفته است که گاهی وسیله‌ی عذاب را هم فتنه می‌گویند و گاهی در آزمایش به کار می‌رود.
همچنین ابن ابی الحدید می‌گوید: «فتنه گاهی بر مصیبت و بلاء که به انسان می‌رسد اطلاق می‌شود و گاهی بر اختبار و امتحان و گاهی هم بر سوزاندن و زمانی بر گمراهی و ضلالت، اما اصل کلمه فتنه به معنی اختبار و امتحان است و اعتبارات دیگر به آن برمی گردد.»(8)
شیخ طوسی در «التبیان» آیه 85 یونس می‌گوید که اصل فتنه «بلیه» است و آن عملی است که امور باطنی را آشکار می‌کند.(9)
بنابراین از آنچه که نقل شد روشن گردید که «فتنه» گرچه معانی بسیار و مختلفی دارد اما بیشتر به معنی ابتلاء و امتحان استعمال می‌گردد.
تمحیص ،یکی دیگر از واژه‌هایی است که در موضوع «ابتلاء» در قرآن کریم از آن یاد شده است(10) این واژه درلغت به معنی پاکیزه نمودن اشیاء ازآلودگی است.راغب درمفردات می‌گوید«اصل المحص تخلیص الشی ممافیه من عیب»یعنی اصل کلمه«محص»به معنی پاکیزه نمودن چیزی است ازعیوب آن.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیات 142ـ140 آل عمران ضمن بحثی که پیرامون حقیقت «امتحان» دارد می‌گوید: «اگر مؤمن مورد امتحان قرار بگیرد و این امتحان موجب تمییز فضائل وی از رذائلش شود و یا آنکه اگر یک جامعه مورد امتحان واقع شود و بدین وسیله مؤمنان از منافقان که از نظر قلب بیمارند ممتاز و جدا گردند نام این امتحان «تمحیص» است و اگر کافر و منافقی که از نظر ظاهر صفات حسنه‌ای هم دارند مورد امتحانات پی درپی قرار گرفته، این امتحانات موجب بروز و ظهور تدریجی پلیدی باطنی وی و زوال تدریجی فضائل و حسنات ظاهر او گردد نام او «محق» است».(11)
بنابراین از دیدگاه علامه طباطبائی «تمحیص» گونه‌ای از امتحان است که در مؤمنین موجب تمییز فصیلت از رذیلت و خوبی از بدی، و در جامعه باعث نمایان شدن خط ایمان از خط انفاق و یا به عبارتی دیگر موجب کشف حجاب از چهره‌ی پلید منافقان می‌گردد.
واژه دیگر «امتحان» است. این لغت از ریشه «محن» است که به معنای تصفیه و خالص کردن آمده است. ابن اثیر می‌گوید: «محنت الفضة اذا صفّیتها و خلّصتها بالنار»(12) یعنی نقره را امتحان کردم یعنی آن را تصفیه کردم و به آتش خالصش نمودم و باز می‌گوید: «الشهید الممتحن هو المصفی المهذب»(13)یعنی شهید ممتحن کسی است که تصفیه و تهذیب شده است. این واژه تنها دو بار در قرآن بکار رفته است. در سوره مبارکه ممتحنه به عنوان امر به مؤمنین برای امتحان و آزمایش زنان مهاجر و در سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات در مورد امتحان مؤمنین. علامه طباطبائی «رحمة الله علیه» هم «امتحان» را به معنای ابتلاء و اختبار می‌داند.(14)

سنت ابتلاء
 

خداوند متعال انسان را در همه شرایط و حادثه‌های مقابلش در بوته آزمایش و امتحان قرار می‌دهد و این به عنوان سنتی در مورد انسان‌های مکلف است. انسان در مقابل این آزمایشات الهی دو راه دارد یا اینکه به سمت سعادت و خوبی منتهی است یا شقاوت و بدبختی و این آدمی است که باید در راهش و امتحاناتی که در این راه می‌شود انتخابگر صحیح باشد تا بتواند سعادت أبدی را برای خود رقم بزند. و این سنت ابتلاء، چون دیگر سنن پروردگار فراگیر است و همه کس را دربرمی‌گیرد از کفار، منافقین، مؤمنین، انبیاء، اولیاء، ائمه و... همه بر امواج تند و یا کند امتحانات الهی قرار می‌گیرند. علامه طباطبائی ذیل آیه 14 یونس: «ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلاَئِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» آنگاه شما را در روی زمین جانشین آن‌ها گردانیدیم تا بنگریم که چگونه عمل می‌کنید. می‌گوید که در این آیه بیان شده است که سنت امتحان و آزمایش عمومیت دارد و همچنان جاری است و این دنیا محل امتحان است.(15) و البته این سنت الهی قابل نسخ نبوده و تغییر و تبدّلی در آن صورت نمی‌پذیرد و استثناپذیر نخواهد بود. زیرا قوانین آفرینش هیچکدام استثناءپذیر نیستند و سخن مولای ما امیرالمؤمنین علیه السلام همین معنا را می‌رساند، حضرت فرمود: «أیّها الناسُ إنَّ اللهَ قدأعاذَکُم مِن أن یَجور علیکم و لم یُعِذکُم مِن أن یبتلیکُم و قدقالَ جَلّ مِن قائلٍ إنّ فی ذلک لَآیاتٍ وَ إن کُنّا لمبتلینَ»(16)؛(ای مردم محققاً خداوند شما را از اینکه بر شما ستم کند مصون داشته است ولی از ابتلاء و آزمایش مصون نداشته است.)
در تاریخ قرآن که نظر می‌افکنیم می‌بینیم که اقوام مختلف چون لوط، نوح، هود، صالح و... که دچار حوادث و بلاء شدند منحصر به آنان نبوده زیرا این سنت خداوندی است که عمومیت دارد و همه بدین امتحان و آزمایش مبتلایند و آن هم به خاطر تمییز و غربال شدن دو گروه از همدیگر است یکی پیروان حقیقت وطریقت تقوا و دیگری رهروان طریق کفر و الحاد است.

ابزار ابتلاء
 

مال و ثروت ابزارهای میزان ارزشیابی انسان است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «واعلَموا أنّما أموالُکُم فتنةٌ»(17)بدانید که اموال و فرزندان شما مایه‌ی آزمایشند. صاحب تفسیر «الصافی» ذیل آیه «لَتُبلَوُنَّ فی اموالِکُم و أنفسکم...» (18)(شما رابه مال و جان آزمایش خواهند کرد)، می‌گوید: «یعنی خداوند شما را در اموالتان امتحان می‌کند به تکلیف انفاق و به آنچه که آفات و بلایا به نفستان می‌رسد، مثل جهاد، قتل، اسارت، جراحت، امراض و غیر این‌ها.(19)
چگونگی فراهم آوردن اموال و صرف نمودن آن و نگهداری آن همه و همه از موارد آزمایشات خداوند متعال است. دلبستگی مالی یا فدا کردن مال در راه خدا و به مستمندان و نیازمندان از طرفی می‌تواند خشنودی الهی را در پی داشته باشد. و یا اینکه خشم و غضب الهی را. آیا جمع اموال و بخل ورزیدن نسبت به آن در هنگام مرگ انسان را یاری‎کننده‌اند که عده‌ای در حفظ آن سخت می‌کوشند و یا اینکه جز خرابی قبر چیز دیگری نخواهد بود. زیرا کسانی که دلبستگی به مال دارند و بخیلند نه تنها خویشتن را از آسیب‌های آن مصون نمی‌دارند بلکه اطرافیان را نیز دچار دردسر و کشمکش‌های فراوان می‌نمایند و این را پس از مرگ در تقسیم بندی ارث مشاهده می‌نماییم.
در الدرالمنثور روایتی نقل است که در آن مال به عنوان وسیله‌ی آزمون امت اسلامی معرفی شده است. می‌گوید: «أخرَجَ ابنُ مردویه عن کعب بنِ عیاض سَمعتُ رسول الله صلی الله علیه و آله یقول إنّ لکل اُمةٍِ فتنةٌ و ان فتنةَ امتی المالُ»(20) یعنی پیامبر فرمود هر امتی فتنه و امتحانی دارد و فتنه امت من مال و ثروت است.
این مهم نیست که انسان در هنگام تنگدستی بتواند فرائض الهی را یا انفاق کردن را به آسانی بپندارد بلکه اگر مالی به دست آورد و حریص‌تر نشد و اصول را زیر پا نگذاشت و در طلب مال بیشتر به هر وسیله‎ای متوسل نشد، تا در خدمت بگیرد و به اهداف خود برسد در این هنگام می‌توان گفت، او در آزمایش سربلند بیرون آمده و در این راه صبر را پیشه ساخته و توانسته است در ظلمت‌ها و تاریکی‌های فتنه اموال پیروز و خودباخته نگردد.
قرآن کریم در مورد چنین افرادی که در مقابل کسب مال دچار خودفراموشی می‎شوند می‎فرماید: «وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ*فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ»(21) (گروهی هستند که با خدا پیمان بستند که اگر از فضل خویش بدان‌ها مالی دهد انفاق خواهند و از صالحین خواهند شد اما آنگاه که خداوند از فضل و کرم خویش بدان‌ها بخشد بخل ورزیدند و اعراض کردند)
آری کمتر افرادی هستند که بتوانند در برابر این ابزار آزمون الهی ـ مال ـ سرافراز گردند و سراب گونه مال دنیا آن‌ها را به خود جلب نکند و اطاعت خداوند را در پیش گیرند و البته هر کس در این میان سربلند از آزمایش شد اجر عظیمی نزد پروردگارش خواهد داشت.
عن ابی عبدالله علیه السلام «اَلوَلَدُ فتنةٌ»(22)؛(فرزند مایه آزمایش است.)
یکی دیگر از وسایل و ابزار آزمایش انسان فرزند است.
نقش فرزند در روحی‌ات انسان و تغییّر آن امری است که بسیاری از پدران بدان واقفند. چه بسیاری از والدینی که دلبستگی به فرزند، قدرت اندیشه و تعقل را از آنان سلب نموده است و راه کفر و گمراهی را در پیش گرفته‌اند و از این روست که قرآن در کنار اموال اولاد را وسیله‌ی فتنه و آزمایش معرفی می‌کند و می‌فرماید:« وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ»(23) (بدایند که اموال و اولاد شما وسیله آزمایش هستند) کشش و جاذبة فرزند به گونه است که انسان گاهی به خاطر فرزند و دلبستگی به او، و عشق و علاقه‌ای که مبتنی بر احساسات و عواطف نسبت به او دارد خشنودی خداوند را به گوشه‌ای وانهاده و قدم در وادی گمراهی می‌گذارد و نقطه‌ی مقابل خداوند قرار گرفته و غضب او را می‌آفریند.
داستان حضرت موسی علیه السلام در این زمینه روشن گر مطلب است که در سوره‌ی مبارکه‌ی «کهف» آمده که خضر علیه السلام پسربچه‌ای را به قتل می‌رساند موسی علیه السلام به او اعتراض می‎کند خضرعلیه السلام می‌گوید آن جوان که به دست من کشته شد، پدر و مادرش مؤمن بودند و فرزند آنان ناخلف بود، ترسیدم که چون بزرگ‌تر شود با کفر و طغیان خود پدر و مادر را هم به کفر و طغیان بکشد.(24)
از دیگر وسایل آزمون انسان، پیامبرانند؛ خداوند متعال از میان بندگان خود عده‌ای را برای هدایت آن‌ها برانگیخته است و اینان از برگزیدگان و مقربان درگاه الهی‌اند و علی رغم آنکه از دیگران برترند اما با این حالت از آزمایش دور نیستند و عامل اصلی که موجب امتحان پیامبران است، از جنس بشر بودن آنان و در بین مردم معاشرت کردن است چرا که اگر خداوند پیامبرانی را از جنس غیر بشر مثلاً ملائکه خلق می‌فرمود و قدرت‌های مافوق بشری به آنها می‌داد، قهراً مردم از روی طمع یا ترس فرمانشان را گردن می‌نهادند در این صورت سنت ابتلاء و امتحان بیهوده می‌نمود، اما خداوند اراده فرموده است انسان‌ها با اختیار خود و در شرایط کاملاً طبیعی راه سعادت و یا شقاوت در پیش گیرند و ایمان آورند. بنابراین پیامبران نیز در جرگه‌ی ممتحنین قرار گرفته‌اند تا تسلیم بودن آنان نمایان‎تر گردد و مردم با اختیار کامل از آنان پیروی کرد. و به خداوند ایمان بیاورند.
میدان جهاد، میدان آزمایش بزرگ شناخت چهره‌هاست، میدان شناخت مجاهدین از قاعدین است. خداوند در سوره‌ی مبارکه «محمد» بعد از آنکه دستور به قتال و جنگ با کفار و مشرکین می‌دهد می‌فرماید که جنگ و جهاد وسیله‌ای برای امتحان شماست. تا مؤمنین واقعی و از جان‌گذشته از دیگران تمییز گردند، می‌فرماید: « فَإِذا لقتم الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ... وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم به بعض»(25)بعد از این هرگاه با کافران در معرکه جنگ رو در رو شدید گردن‌هایشان را بزنید...و البته اگر خدا بخواهد خود از کافران انتقام می‌گیرد ولی فرمان جهاد را از آن رو صادر کرد تا برخی از شما را در مبارزه با دشمن بیازماید.
علامه طباطبائی در تفسیر آیه مذکور می‌گوید: «این آیه می‌فرماید اگر خدا بخواهد از ایشان انتقام می‌گیرد الاّ اینکه هنوز نخواسته است بلکه دستور داده است که شما با آن‌ها کارزار کنید تا شما را به وسیله یکدیگر امتحان کند، مؤمنین را به وسیله‌ی کفار بیازماید و به جنگ با آنان وادار سازد تا معلوم شود چه کسی اطاعت می‌کند و رنج جنگ و جهاد را به خاطر خداوند تحمل می‌کند. و چه کسی عصیان و تمرد می‌ورزد و همچنین کفار را به وسیله‌ی مؤمنین امتحان می‌کند تا معلوم شود اهل شقاوت کیست؟ و چه کسی موفق به توبه و بازگشت به سوی حق می‌گردد» (26)
از ملاحظه آیات در این زمینه مشخص می‌گردد که علت وجوب جهاد برمؤمنین امتحان آنهاست به منظور روشن شدن صفوف مؤمنین واقعی از منافقین.
قابل ذکر است که ابزارها و وسایل امتحان الهی بی شمار است از جمله، وفاء به عهد، زینت‌های دنیوی، اختلاف در شرایع، القائات شیطانی، نجوی با پیامبر و ... که ما به خاطر عدم گنجایش در این مقاله تحقیق مفصل‌تر آن را به محققان ارجمند واگذار و به موارد اصلی آزمایش که بیان شد بسنده می نمائیم.

فلسفه امتحان و ابتلاء
 

1ـ تربیت و تکامل انسان
 

سنت دائمی پروردگار بر این قرار دارد تا برای بارور شدن استعدادهای درونی انسان آنان را می‌آزماید، همانگونه که آهن را درکوره گداخته می‌نمایند تا مستحکم‌تر شود، آدمی را نیز در کوره‌ی حوادث سخت، می‌پرورانند تا استقامت او زیاد گردد، امتحان انسان به سختی‌ها و گرفتاری‌ها و فشارها وسیله‌ای است برای تکامل نفس و گوهر وجودی او. خداوند متعال می‌فرماید: «لَقد خَلَقنَا الإنسانَ فِی لَبَدٍ»(27)
ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم. هر چیزی نمی‌تواند لایق انسان باشد، و برای اینکه انسان بتواند هستی لایق خود را بیابد، شدائد را باید پشت سر بگذارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه‌ای که به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشته‌اند می‌فرماید که در ناز و نعمت زیستن و از سختی‌ها دوری گزیدن موجب ضعف و ناتوانی می‌گردد و زندگی در شرایط دشوار، آدمی را نیرومند و چابک می‌سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می‌گرداند.(28)
و در جای دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد نقش امتحان در پرورش تکامل نفوس می‎فرماید:«هرگز نباید از خدا خواست که ما را در بوته امتحان قرار ندهد، زیرا جهان آفرینش جهان آزمون است بلکه بایداز خدا خواست که ما را به امتحان‌هایی که از عهده آن برنمی‌آئیم دچار نسازد»(29)
سعدی می‌گوید:
قول مطبوع از درون سوزناک آید که عود چون همی سوزد جهان از وی معطر می‌شود(30)
اگرآتش در کنار چوب عود مشتعل نشود و داغی و سوزندگی آن، عود را نگیرد بوی خوش عطر ظاهر نمی‌گردد، تا آتش نباشد، تا درد و سوزش نباشد، هنر چوب عود ظاهر نمی‌گردد.

2ـ تنبیه و تأدیب
 

گاهی یک مربی به منظور اصلاح و تربیت کودکان امکان دارد آن‌ها را تنبیه و توبیخ نمایند. این تنبیهات با شرایط خاص خودش تأثیر داشته و موجب بیداری و دنباله آن هدایت و اصلاح او گردد. بنابراین همانطور که مربی کودک اینگونه عمل می‌نماید تا کودکان تأدیب شوند. خداوند متعال گاهی امتحاناتش بر اساس تأدیب انسان است، و البته این تأدیب در جایی صورت می‌گیرد که فرد نشأنیت و قابلیت ادب شدن را دارا باشد اما آن کسانی که این قابلیت را از دست داده‌اند و آنقدر ظلم و جنایت انجام داده‌اند که به صورت ملکه در وجود آنان شده است، مصائب برای آن‌ها جنبه‌ی تأدیب ندارد بلکه کیفر اعمال و کردار آن‌هاست. خداوند می‌فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» (31)(و در هیچ قریه‌ای پیامبری نفرستادیم مگر آن که مردمِ آن را به سختی و بیماری دچار کردیم شاید تضرع کنند و تسلیم شوند.)
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌گوید: «خدای سبحان هر پیامبری را که به سوی امتی از آن امت‌ها می‌فرستاد به دنبال او آن امت را با ابتلای به ناملایمات و سختی‌ها آزمایش می‌کرد تا به سویش راه یافته و به درگاهش تضرع کنند و وقتی معلوم می‌شد که مردم به این وسیله تنبیه نمی‌شوند سنت دیگری را به جای آن به نام سنت مکر جاری می‌ساخت»(32)
در این زمینه امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید:«اَلبَلاءُ لِلظّالمِ اَدَبٌ»(33)(بلا و مصیبت برای ظالم تنبیه و ادب است.) بنابراین فلسفه امتحان گاهی تنبیه و تأدیب برای هدایت شدن صورت می‌گیرد.

3. تمحیص
 

تمحیص یعنی پاکیزه نمودن یک شیء از آلودگی‌های خارجی، خداوند مؤمنین را می‌آزماید تا آنان را تلخیص نماید و حالشان را از ناخالصی‌ها پاک نموده غبار هواهای نفسانی را از قلوبشان بزداید، می‌فرماید: « وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ علی‌ام به ذات الصُّدُورِ»(34)؛ (و تا خداوند آنچه را در سینه‌های شماست بیازماید و آنچه را در قلب‌های شما است پاک و خالص گرداند و خداوند به اسرار سینه‌ها آگاه است)
اعمال و کردارهای ناشایسته در روح و روان انسان اثر می‌نهند و فطرت پاک او را آلوده می‌سازند قرآن کریم در این زمینه می‌فرمایند: «بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(35)؛(بلکه آنچه به دست می‌آورند بر قلب‌هایشان زنگ زده است.)
آری مردم آزمایش می‌شوند همچنانکه طلا آزمایش می‌شود و مانند طلا، که از ناخالصی پاک می‌شود آنان نیز سره و پاک می‌گردند.

رابطه بلاء و اختیار
 

خداوند متعال با قوانین تشریعی خود، انسان را به میدان امتحان وارد می‌نماید و بر اساس نتیجه آن او را مورد ثواب و عقاب قرار می‌دهد. و همین وجود ثواب و عقاب، یا وعده‌ی خداوند به پیروزمندان در امتحان الهی و وعید او به مغلوبین در آن، دلیلی است محکم بر اختیار داشتن انسان به هنگام آزمایش او و همانطور که در بحث امتحان آوردیم تأدیب در مورد انسان از فلسفه‌های امتحان بود و همین عنوان خود علتی است برای مختار بودن آدمی، یعنی در مورد موجودی تأدیب صورت می‌گیرد که قابلیت تربیت و تکامل را داشته باشد، بنابراین امتحان خداوند تنها در مورد موجودات مختار او یعنی، انسان اعمال می‌شود.
صاحب مجمع البیان ذیل آیه «لنبلوهُم أیُّهُم أحسَنُ عَمَلاً»(36)؛ (تا شما را بیازماییم که کدامتان نیکوکارترید)، شرط صحت ابتلاء و امتحان را اختیار انسان می‌داند، و می‌گوید: جمله « أحسَنُ عَمَلاً» دلالت دارد بر اینکه از مردم، عمل صالح خواسته است و افعال و اعمال صادر از آفریدگان به اختیار خود آن‌هاست و از جانب خداوند اجباری متوجه آنان نیست و بدیهی است که اگر چنین نبود آزمایش صحیح نبود و این مطلب دلیل است بر بطلان قول جبرگرایان.(37)

رابطه بلاء و علم الهی
 

یکی از امور مهمی که در باب آزمایشات خداوند مطرح است مسئله علم خداست، گاه این سؤال در ذهن آدمی پدید می‌آید که امتحان خداوند چگونه با علم مطلق او سازگار است؟ از سویی، در اکثر آیات مربوط به ابتلاء و آزمایش آمده است که خداوند امتحان می‎کند تا «بداند» چنانچه فرمود: « لِيَعْلَمَ اللّهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ»(38)و فرمود: «وَ لِیَعلَمَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا»(39) و آیات بسیاری غیر این‌ها، و از سویی دیگر می‌دانیم که او عالِمِ به ضمیر درونی انسان است و «و عندهُ مفاتِحُ الغَیبِ»(40). بنابراین خداوندی که می‌داند هر کس چه خواهد کرد و چه خواهد گفت، چرا بندگانش را به ابتلاء و آزمایش می‌کشاند؟
علامه طباطبایی در بیان مفصلی که در مورد حقیقت امتحان خداوند دارد در مورداینکه چرا خداوند با اینکه می‌داند، امتحان می‌کند چنین می‌گوید: «اگر ما چگونگی یک موجود را از نظر صلاحیت آن برای یک مقصد ندانیم و یا اینکه باطن آن را از نظر داشتن یا نداشتن صلاحیت بدانیم اما بخواهیم که آن را به منصه‌ی ظهور برسانیم، یک سلسله امور سازگار متناسب با مقصد را بر او وارد می‌سازیم تا وضعیت باطنی‌اش به وسیله‌ی پذیرش یا عدم پذیرش آن امور ظاهر گردد، نام این عمل امتحان و اختبار و استعلام و نظایر آن‌هاست و این معنا عیناً منطبق با وضعی است که خدای تعالی نسبت به بندگان انجام می‌دهد، مانند آوردن شرایع و یا پدید آوردن یک سلسله حوادث در زندگی بشر و این برای آن است که صلاحیت و عدم صلاحیت بشر نسبت به مقصدی که ادیان آسمانی وی را به آن دعوت می‌نمایند ظاهر شود»(41)
از آنچه بیان گردید علت امتحان خداوند،برخورد انسان در مقابل امتحانات، یکسان نبودن برخوردها و عکس العمل های انسان‌ها در قبال آزمایش‌های الهی، برگشت به ایمان و اعتقادات آن‌ها دارد و انسان‌ها در برخورد با مصائب به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند:
1.عده‌ای در برخورد با مصیبت‌ها دچار یأس و ناامیدی می‌شوند. چنانکه قرآن حال این گروه را اینگونه توصیف می‌فرماید:« وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ»(42) (اگر ما به انسان رحمتی بچشانیم سپس آن را از او بازستانیم ناامید و ناسپاس خواهد شد.)
2.گروه دوم آن‌هایی هستندکه تکامل‌یافته‌تر از گروه اول هستند،اما عافیت‎طلب و سستیمانند. افرادی که با زبان و گفتار مؤمن و صابرند اما در وقت عمل بی قرار و بی صبری می‌کنند قرآن کریم آن‌ها را اینگونه توصیف می‌نماید:« مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»(43)؛(و از جمله‌ی مردم کسانند که خدا را زبانی می‌پرستند اگر خیری به آن‌ها رسد به آن آرامش و سکون پیدا کنند و چون بلایی به آن‌ها وارد آید روی برتابند، دنیا و آخرت را در زیانند این است زیان آشکار).
3.گروه سوم کسانی‌اند که سختی‌ها و شدائد را تحمل می‌کنند و شکوه نمی‌نمایند.
قرآن می‌فرماید:«الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ»؛(جز آنان که صبر پیشه کردند و عمل صالح انجام دادند که آمرزش و اجری بزرگ دارند.)
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌گوید: «گروهی از مردمند که به هنگام سختی و محنت، صبر می‌کنند، و بی تابی در برابر مصیبت آنان را به ناامیدی و یأس و کفر نمی‌کشاند.»(44)
4. گروه چهارم از گروه سوم رشدیافته‌تراند، آن‌ها نه تنها در برابر مصائب و شدائد صابرند بلکه شاکر و سپاسگذارند، زیرا آن‌ها مشکلات را لطف و عنایت الهی می‌دانند.
امام کاظم علیه السّلام مومن واقعی را کسی می‌داند که بلاها و مصیبت را نعمت بداند و خوشی‎ها و راحتی‌ها را مصیبت می‌فرماید: «شما مؤمن نیستید مگر آنکه بلا را نعمت بدانید و رفاء و خوشی را مصیبت، بدان جهت که صبر به هنگام بلا بزرگ‌تر از غفلت به هنگام خوشی است. و در قسمتی از زیارت عاشورا چنین می‌خوانیم: «اللّهم لک الحَمد و حَمدَ الشّاکرین لکَ علی مصابِهم»؛(خدایا حمد من برای توست آن حمدی که شاکرین بر مصیبت‌ها به عمل آورند.)
و این دسته آخر از بندگان خاص پروردگارند، انسان‌هایی که به کمال دست یافته‌اند.
از مباحث گذشته آنچه به دست می‌آید این است که در سنتی که الهی و همیشگی است تغییر راه ندارد و هر کدام از انسان‌ها باید خود را مهیّای امتحانات خداوند کند و برای دریافت اجر عظیمی که نزد اوست در برابر مشکلات و مصائب صبر پیشه سازد تا ناخالصی‌های وجودش از بین رفته و ناب گردد به طوری که در فتنه‌های بعدی تکامل یافته تر مقابلش بیاستد و رضایت خداوند را جلب نماید و در این راه باید ابزارها و وسایلی را که خداوند به واسطه آن‌ها انسان را آزمایش می‌کند شناسایی نموده تا بتواند در برخورد با آن ابزارها عکس العمل وافی مورد تأیید الهی را انجام دهد.

پي نوشت ها :
 

1. راغب اصفهانی، مفردات القرآن، ص 62.
2. مجمع البحرین، ج 1، ماده بلاء.
3. -مقاییس اللغة، ج 1، ص 292.
4. همان.
5. محمد، آیه 31.
6. ابتلاء، از دیدگاه قرآن و سنت، مجتبی بیگلری، ص 8؛ به نقل از مفردات راغب اصفهانی.
7. راغب اصفهانی، المفردات، ص 371.
8. شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ص 248.
9. شیخ طوسی، التبیان، ج 5، ص 420.
10. آل عمران، آیات 141 و 154.
11. ابتلاء از دیدگاه قرآن، بیگلری، مجتبی، ص 1؛ به نقل از النهایه.
12. ابن اثیر، النهایه، ج 4، ص 304.
13. همان.
14. النهایه، ج 18، ص 310.
15. المیزان، ج 10، ص 21.
16. نهج البلاغه، خطبه 16.
17. انفال، آیه 28.
18. آل عمران، آیه 186.
19. الصافی، ج 1، ص 406.
20. الدرالمنثور، ج 6، ص 166.
21. توبه، 76ـ75.
22. وسائل الشیعه، ج 15، ص 301.
23. انفال، آیه 28.
24. کهف، آیات 82ـ74.
25. محمد، آیه 4.
26. المیزان، ج 18، ص 363.
27. سوره بلد، آیه 4.
28. ، نامه 45، نهج البلاغه، فیض الاسلام.
29. کلمات قصار، شماره 90، نهچ البلاغه ، فیض الاسلام.
30. ابتلاء از دیدگاه قرآن و سنت، مجتبی بیگلری، ص 132.
31. اعراف، آیه 94.
32. المیزان، ج 8، ص 192.
33. بحار، ج 64، ص 235.
34. آل عمران، آیه 154.
35. مطففین، آیه 14.
36. مجمع البیان، ص 695.
37. مائده، آیه 94.
38. آل عمران، آیه 140.
39. انعام، آیه 59.
40. المیزان، ج 4، ص 35.
41. هود، آیه 9.
42. حج، آیه 11.
43. هود، آیه 11.
44. ابتلاء در قرآن و سنت، ص 233.

فهرست منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. مجمع البحرین، الطریحی، فخرالدین، نشر فرهنگ اسلامی.
3. مفردات القرآن، اصفهانی، راغت، نشر مرتضوی، چاپ دوم، تهران، سال 1362.
4. مقاییس اللغه، احمد بن فارس، ابوالحسین، نشر، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404هـ.ق.
5. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، محمدحسین، نشر موسسه الأعلمی بیروت، 1403.
6. الدرالمنثور، سیوطی، جلال الدین، مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1404.
7. شرح نهج البلاغه، ابن بی الحدید، نشر دار حیاء التراث العربی، بیروت، 1385 ق.
8. التبیان، شیخ طوسی، مکتب الاعلام الإسلامی، 1409هـ.ق، چاپ اول.
9. النهایه، ابن اثیر، مؤسسه اسماعیلیان، 1363.
10. بحارالأنوار، محمدباقر، مجلسی، الوفاء، بیروت، 1403 ق.
11. الصافی، فیض، ملامحسن، مؤسسه للمطبوعات، بیروت، بی تا.
12. ابتلاء از دیدگاه قرآن و سنت، بیگلری، مجتبی، نشر رمز،چاپ اول،1380.