درآمد
اشراف كامل شهيد آیت الله صدوقي نسبت به مسائل اجرائي استان و مديريت بي نظير ايشان، يكي از گنجينه هاي مهم در مددرساني به مسئولين متعهد بود و پيوسته از مشورت هاي ايشان بهره ها بر مي گرفتند. استاندار وقت يزد در اين گفتگو به تفصيل در اين باب سخن گفته است.
اولين بار كه ما اسم شما را در كنار اسم آيت الله صدوقي ديديم، زماني بود كه شما مسئوليت استانداري يزد را به عهده داشتيد، آيا قبل از آن هم ارتباطي با آيت الله صدوقي داشتيد؟
قبل از انتخاب من به عنوان استاندار يزد در كابينه شهيد رجائي، آشنائي نزديك من با آيت الله صدوقي نداشتم؛ ولي نام ايشان را شنيده بودم و تا جائي كه به خاطر دارم يك بار هم ديدار عمومي با ايشان داشتم. اما در سال 1360 در استان يزد بين استاندار و آيت الله صدوقي و دفتر ايشان مواردي پيش آمده بود كه آيت الله مهدوي كني وزير كشور وقت گفتند: «اين بار كسي را به يزد مي فرستم كه باب طبع آيت الله صدوقي باشد.» من در زماني كه دانشجو بودم، در مسجد جليلي در خيابان ايرانشهر، در زمان طاغوت، خدمت آيت الله مهدوي كني مي رسيدم و دانشجويان مذهبي هم از سراسر تهران نزد ايشان مي آمدند. ايشان يك روحاني و امام جماعت انقلابي بودند. آيت الله مهدوي كني وزير كشور وقت، بدون اينكه مرا دعوت و با من مذاكره كنند، پيشنهاد استانداري مرا به رئيس جمهور وقت، جناب آقاي رجائي دادند و اين مسئله در هيئت وزيران مصوب شد و بعد من از راديو و رسانه ها متوجه شدم كه علي اصغر گرانمايه به عنوان استاندار يزد انتخاب شده است! اين مسئله حسن نظر آيت الله مهدوي كني و عنايت شهيد رجائي را نسبت به من نشان مي داد. من محضر شهيد رجائي مشرف شدم و ايشان توصيه هاي لازم را به من كردند و به آيت الله صدوقي هم سلام رساندند. من از خدمتشان مرخص شدم. لطف و آشنائي ايشان نسبت به من به اين دليل بود كه در زمان طاغوت در زندان سياسي، هم سلولي شهيد رجائي بودم و حتي با اسم كوچك مرا صدا مي كردند. قبل از اعزام من خدمت آيت الله صدوقي، شهيد رجائي با شناختي كه از روحيات من داشتند، براي تعامل و خدمت بيشتر، توصيه هاي لازم را به آيت الله صدوقي كردند. آن زمان مثل الان استانداران با تشريفات معرفي نمي شدند و وزير كشور وقت، استاندار را تا استان مربوطه همراهي نمي كرد. من از تهران به كاشان رفتم. شب را در كاشان ماندم و بعد به اتفاق آقاي احمد فرگار كه از دوستان صميمي من و از مبارزين قبل از انقلاب بود و در زمان دفاع مقدس به درجه رفيع شهادت نائل شد و همچنين به اتفاق شهيد دكتر علي شبيه خاني، سه نفري با خودروئي از كاشان به سمت يزد حركت كرديم. ساعت حدود يازده شب به يزد رسيديم و با توجه به عدم آشنائي با شهر يزد، سراغ منزل آيت الله صدوقي را گرفتيم و سرانجام به منزل ايشان رفتيم. البته بعد از ظهر از كاشان با ايشان تماس گرفته بودم و خبر آمدنم را به ايشان داده بودم. ايشان منزلي ساده با معماري قديمي يزدي داشتند كه محل رفت و آمد مردم يزد بود. شام را خدمتشان بوديم و استراحت كرديم. به خاطر ارادت و علاقه ام به ايشان، با وجودي كه منزل سازماني براي استاندار آماده بود، حدود سه روز در منزلشان اقامت كردم. روزها به استانداري مي رفتم و شب ها هم به منزل ايشان. در عين حال از زبان ايشان با استان يزد آشنا مي شدم. حدود يك سال و نيم از حضور من در يزد گذشته بود و در اين مدت من در كمال ارادت و اخلاص خدمت آيت الله صدوقي بودم و گزارش فعاليت ها را خدمتشان مي دادم و در اداره امور با ايشان مشورت مي كردم. با توجه به علاقه شان به امور و تمايلشان به اشراف به مسائل اجرائي استان، ايشان را در جريان امور مي گذاشتم و براي مسائل مختلف، بالاخص انتصاب مديران ارشد در استان با ايشان مشورت مي كردم. ايشان هم همواره مرا مورد لطف قرار مي دادند و هيچ گاه مصاحبه ايشان را با روزنامه اطلاعات فراموش نمي كنم. آيت الله صدوقي در آن مصاحبه بنده را مورد لطف و اظهار مرحمت خود قرار دادند و باعث افتخار يك خدمتگزار جمهوري اسلامي است كه شخصيت و فقيهي عالي قدر همچون آيت الله صدوقي از خدمتگزار زمان خود اظهار رضايت كند.
از ويژگي هاي اخلاقي و علمي و مديريتي ايشان نكاتي را بيان كنيد.
آيت الله صدوقي ويژگي هاي منحصر به فردي داشتند. صداقت و صراحت در وجود ايشان موج مي زد. شجاعت دركنار مراتب علمي، عنصر برجسته وجودي ايشان بود. يكي از مهم ترين ويژگي هاي شهيد صدوقي اين بود كه ايشان در ولايت و رهبري ذوب بودند، به طوري كه در همه گفتارها و حركات ايشان اين مسئله ديده مي شد. آيت الله صدوقي حوزه هاي علميه يزد را با كفايت و مديريت ويژه و قوي پايه گذاري و اداره مي كردند. طلاب، فضلا، مدرسان و دانشمندان بزرگي زير نظر ايشان در حوزه علميه يزد تربيت شدند. در حال حاضر اين بزرگان به كشورمان خدمت مي كنند. حضور و فعاليت در امور خير هم يكي ديگر از ويژگي هاي آيت الله صدوقي بود. ايشان در رسيدگي به محرومان و درماندگان، به ويژه خانواده هاي آبرومند كه در يزد و خارج از يزد بودند،
فعاليت مستمر داشتند. همچنين وقتي سانحه اي به وجود مي آمد، آيت الله صدوقي كمك هاي بسياري به مردم حادثه ديده مي كردند، به خصوص در ماجراي زلزله طبس، دولت وقت در زمان طاغوت امكان خدمت رساني نداشت، چون وجود رژيم طاغوت را ظاهرسازي و تشريفات فرا گرفته بود و از محتوا خالي بود. فلذا آيت الله صدوقي مردم يزد را بسيج كردند و ستادي در طبس داير شد. كمك به آسيب ديدگان، اقدامات لازم براي خاك سپاري درگذشتگان حادثه، توجه و رسيدگي به مصدومان و اداره زندگي بازماندگان در زلزله مهيب و فراگير طبس را عمدتاً ستاد آيت الله صدوقي بر عهده داشتند و نيروهاي دولتي مثل ارتش، هلال احمر حضور صوري و ظاهري داشتند. آيت الله صدوقي بسيار با صراحت و بي رودربايستي حرفشان را مي زدند و اين ويژگي در وجودشان بسيار بارز بود. آيت الله صدوقي به تمامي آحاد علما و طلاب و مدرسين استان يزد توجه خاص و ويژه اي داشتند. با روحيات همه علما، طلاب، مدرسين، ائمه جماعات و وعاظ از نظر روان شناسي آشنائي داشتند و از وجود همه به اقتضاي توانمندي ها و قابليت هايشان استفاده مي كردند. تقريباً هيچ كس از پوشش مديريتي ايشان خارج نبود. حتي براي استهلال شب اول ماه مبارك رمضان به فرد يا گروه خاصي مأموريت مي دادند و در طول سال آن روحاني و مجمع همراه آن شخص به فكر اين مسئله بودند تا مأموريتي را كه آيت الله صدوقي به آنها واگذار كرده بودند، به درستي انجام دهند. آيت الله صدوقي در پشتيباني و حمايت از مسئولين عزم خاصي داشتند. ايشان بسيار تيزهوش، قاطع و انقلابي بودند.
شما به زلزله طبس اشاره كرديد. در ماجراي زلزله گلبافت كرمان امام مسئوليت امور را به آيت الله صدوقي واگذار كردند و گويا آيت الله صدوقي از شما خواستند تا شبانه كمك ها را به كرمان ارسال كنيد. آيا خاطره اي از آن ماجرا به ياد داريد؟
زلزله كرمان قبل از ورود من به استان يزد اتفاق افتاد. در آن زمان من استاندار نبودم. وقتي به يزد اعزام شدم و خدمت آيت الله صدوقي رسيدم، نيروهاي اعزامي آيت الله صدوقي از قبل در كرمان مستقر بودند و آيت الله صدوقي سرپرستي هيئت اعزامي و ستاد كمك رساني را به حجت الاسلام والمسلمين آقاي راشد يزدي سپرده بودند. وقتي من در يزد مستقر شدم، جناب آقاي راشد يزد هنوز در كرمان بودند و وقتي مأموريتشان به پايان رسيد، به يزد بازگشتند.
از تيزبيني هاي سياسي ايشان در تشخيص انحراف افراد و گروه ها چه خاطراي را به ياد داريد؟
آيت الله صدوقي بسيار سريع متوجه انحراف منافقين شده بودند. حتي انحراف شخصيت هاي جهاني را از قبل پيش بيني مي كردند، مثلاً قبل از اينكه ياسر عرفات به انحراف كشيده شود و به كشورش خيانت كند، ايشان اين مسئله را پيش بيني كردند. همچنين قبل از اينكه انحراف بني صدر آشكار شود و همه متوجه قضيه بشوند، آيت الله صدوقي به انحراف بني صدر پي برده بودند. آيت الله صدوقي هوش سياسي بسيار بالائي داشتند و از همين رو منافقين فرصت تجمع و برپائي دكه و دكان در يزد را پيدا نكردند، در حالي كه در استان هاي مختلف كشور قبل از اينكه دستشان رو بشود، بساط درست كرده و براي مردم مشكل ايجاد كرده بودند؛ اما در يزد به علت وجود آيت الله صدوقي و تيزهوشي و اقدامات پيشگيرانه ايشان، منافقين نتوانستند جوانان را به انحراف بكشانند. در ماجراي بني صدر هم آيت الله صدوقي قبل از ديگران متوجه انحراف بني صدر شدند و آن را بيان كردند.
در زمينه كارهاي عمراني نيز شهيد صدوقي مديريت بي نظيري داشتند. در اين زمينه هم نكاتي را ذكر كنيد.
آيت الله صدوقي طبع بلندي داشتند. ايشان در روستاهاي مجاور يزد كه در ارتفاعات قرار گرفته اند، از جمله تزرجان و ده بالا مدرسه علميه ساختند. معماري و مصالح به كار رفته و ساز و كار اتخاذ شده در ساخت اين مدارس، همه در سطح بالائي است و ايشان با بهترين كيفيت اين مدارس را ساخته اند. هيچ گاه فكر نمي كردند كه اين مدارس چون در روستا ساخته مي شوند، نيازي نيست كه بناي آنها به كيفيت و در حد استاندارد ساختمان هاي شهري باشد. همه چيز با كيفيت و در حد استاندار ساخته مي شد و اين مسئله بيانگر طبع بلند اين روحاني جليل القدر است. آيت الله صدوقي در امور دقت لازم را داشتند و بلندنظري خود را بر مسائل اعمال مي كردند. ايشان نه تنها در استان يزد حتي در استان هاي كرمان و سيستان و بلوچستان حضور مي يافتند و آثار و بركات وجودشان از لحاظ اجتماعي، علمي، فرهنگي و امدادي در ساير استان ها هم مشاهده مي شد. هنوز هم اقدامات ايشان كارگشاي مردم، روحانيت، محرومين و مستضعفان است.
آنچه از عملكرد ايشان در زمان شاه به نظر مي رسد اين است كه به گونه اي مسائل را مديريت مي كردند كه تمام مقامات اجرائي تحت مديريت ايشان فعاليت مي كردند. آيا مديريت آيت الله صدوقي بعد از انقلاب هم ادامه پيدا كرد و اگر اين مسئله ادامه داشت در كار شما به عنوان استاندار اختلال ايجاد مي كرد؟
آيت الله صدوقي علاقمند به اشراف در امور اجرائي بودند. بعضي از علما و نمايندگان ولايت فقيه در استان ها در جزئيات امور اجرائي به طور دقيق وارد نمي شوند و اين امور را به مسئولان واگذار مي كنند. اگر آن مسئول مورد اعتماد روحاني باشد، به انجام كارهاي اجرائي مي پردازد و روحانيون ه بر امور به طور كلي نظارت مي كنند؛ اما مشرب ها متفاوت است. آيت الله صدوقي علاقمند بودند كه در انتخاب مسئولان با ايشان مشورت شود و از آنجا كه شناخت كافي با افراد و مسئولان داشتند، تمايلشان به اشراف در امور اجرائي نه تنها براي من به عنوان استاندار خللي ايجاد نمي كرد، بلكه براي من كمك و پشتيبان و تقويت كننده در تصميم گيري ها بودند. من هم مرتباً خدمت ايشان مي رسيدم و از مشورت ها، نظرات و كمك هاي فكري ايشان استفاده مي كردم و با هم نيروها را شناسائي مي كرديم. مثلاً براي انتخاب فرماندار هر شهرستان، چند نفر از افراد متعهد منطقه را شناسائي و سپس با آيت الله صدوقي مشورت مي كرديم و نظر نهائي ايشان را جويا مي شديم. در نهايت من آن شخص را به وزارت كشور پيشنهاد مي دادم تا براي آن شخص حكم صادر كنند. آيت الله صدوقي انساني والامقام، دلسوز و روحاني گران قدري بودند و ما از قابليت و پتانسيل ايشان براي اداره منطقه استفاده مي كرديم. ايشان تا آخرين لحظات عمر شريفشان نسبت به بنده كمال محبت را داشتند و همان طور كه گفتم، در مصاحبه مطبوعاتي شان لطف خود را نسبت به من با صراحت ابراز كردند. بعد از شهادت ايشان، امام حاج آقا سيد روح الله خاتمي را به جاي آيت الله صدوقي در يزد منصوب كردند و من در ادامه خدمتم در استان يزد حدود يك سال و نيم در محضر آيت الله روح الله خاتمي بودم. در اين مدت آيت الله خاتمي در كمال ارادت، اخلاص و صميميت نهايت محبت را به من داشتند، ليكن آيت الله خاتمي در اشراف به جزئيات و حتي بعضي از كليات امور اجرائي كمتر از آيت الله صدوقي تمايل داشتند. ايشان هم با اعتمادي كه به من داشتند، اجراي امور را به من واگذار كرده بودند و تا لحظاتي كه دراستان يزد در خدمت ايشان بودم، در كمال صفا و صميميت از پشتيباني و مراحمشان بهره مند بودم.
از حضور شهيد صدوقي در جبهه ها و ارتباط با رزمندگان خاطره اي داريد؟
آن زمان در محضر آيت الله صدوقي به طور مرتب از رزمندگان تيپ الغدير استان يزد ديدن مي كرديم. با وجود اينكه آيت الله صدوقي كبرسن داشتند، در اين امر اهتمام مي ورزيدند و من هم همراه ايشان به ديدار رزمندگان يزدي مستقر در خطوط مقدم و ارتباطات صفحات غرب مي رفتم. آن زمان با بالگرد، سنگر به سنگر به ديدار رزمندگان يزدي در پادگان هاي پشتيباني و خطوط مقدم مي رفتيم. رزمندگان يزدي و غير يزدي با ديدن چهره نوراني آيت الله صدوقي، براي دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي و دستاوردهاي نظام انرژي مي گرفتند و انگيزه شان چند برابر مي شد. خلاصه اينكه من دراين سفرها افتخار همراهي با ايشان را پيدا كردم.
آيت الله صدوقي با حضور در جبهه ها چه هدفي را دنبال مي كردند. آيا غير از ديدار با رزمندگان برنامه ديگري هم داشتند؟
آيت الله صدوقي قصد ديدار و روحيه دادن به رزمندگان را داشتند. رزمندگان با ديدن ايشان روحيه مي گرفتند. وقتي آنها مسئولين اجرائي و بالاترين مقام استان را در كنار شهيد صدوقي در خطوط مقدم مي ديدند و متوجه مي شدند كه مسئولين براي پيگيري امور مهندسي و يا خدمات پشتيباني پادگان ها و خطوط مقدم آمده اند. طبعاً روحيه مي گرفتند. علاوه بر اين، اگر رزمندگان دلاور و تيپ الغدير نيازهائي داشتند، از جمله نيازهاي تداركاتي، مالي، نقدي و غير نقدي، در جهت برطرف كردن اين نيازها، هماهنگي هاي لازم انجام مي شد و تحت نظر آيت الله صدوقي و پيگيري هاي من و بسيج امكانات استان، سازمان ها و ادارات، اقدامات لازم صورت مي پذيرفت. به عنوان مثال كارهائي از قبيل خدمات مهندسي، ساخت جاده، احداث حمام در پادگان هاي پشتيباني صورت مي گرفت. گاهي هماهنگي هاي لازم در همان سفر و يا بعد از بازگشت از سفرمان در ستاد پشتيباني جبهه و جنگ در محل استانداري و يا در خدمت آيت الله صدوقي انجام مي شد. فلذا اين سفرها آثار متعددي براي رزمندگان در خطوط مقدم داشت.
آيا خاطره اي هم به ياد داريد؟
در يكي از سفرهائي كه در محضر آيت الله صدوقي براي ديدار از رزمندگان اسلام به جبهه ها رفته بوديم (كه البته گاهي اين سفرها 7- 10 روز طول مي كشيد)، شب در يكي از مقرهاي رزمندگان در سپاه (فكر مي كنم بانه يا مريوان بود) خوابيده بوديم. نيمه شب خبر استقرار آيت الله صدوقي و همراهانشان به دشمن رسيده بود و دشمن فوراً با كاتيوشا شروع به تيراندازي به آن ناحيه كرد. همه از جايمان بلند شديم. گلوله پشت سر هم به مقر اصابت مي كرد. آيت الله صدوقي در كمال صلابت و طمأنينه بودند و ما هم با الهام از روحيه ايشان خونسردي خودمان را حفظ كرديم تا اينكه مسئولان سپاه تدابير امنيتي را انجام دادند. شليك ها به پايان رسيد. (البته دقيقاً به خاطر ندارم كه آيا آن شب جا به جا شديم يا اينكه ما را در پناهگاهي مستقر كردند.) اما به هر صورت اين خاطره را هيچ گاه فراموش نمي كنم. به لطف خدا اتفاق ناگواري نيفتاد و از فرداي آن روز به همراه آيت الله صدوقي به بازديدمان از خطوط و مأموريتمان ادامه داديم.
به كمك هاي مالي آيت الله صدوقي اشاره كرديد. آيا ايشان در امور اجرائي استان هم كمك هاي مالي مي كردند يا خير؟ سئوال من اين است كه آيا كمك هاي مالي ايشان به جبهه و سازمان تبليغات و غيره محدود مي شد يا اينكه در امور اجرائي استان هم كمك مي كردند؟
بله، پروژه هاي عمراني خيريه براي ساخت مدارس و دانشگاه ها و يا پروژه هاي خدمات عمراني در روستا از جمله كمك ها و فعاليت هاي آيت الله صدوقي است. آيت الله صدوقي مورد اعتماد مردم بودند. تنها مرجع مردم در پرداخت وجوه و حقوق شرعي در منطقه آيت الله صدوقي بودند. نمايندگان ايشان در اطراف هم مسئول گرفتن وجوه بودند. بحمدلله در استان يزد به دليل وجود صنايع و بازار پررونق تجارت و استعداد مردم يزد در اين زمينه ها، ورودي منابع مالي خوبي براي آيت الله صدوقي وجود داشت. ايشان هم از اين وجوه براي خدمت به مردم در مسائل امدادي، ساخت مدارس علميه و ساخت اماكن عام المنفعه استفاده مي كردند و در اين زمينه در ايران سرآمد بودند.
شما فرموديد كه در هنگام ورود به استان يزد سه شب مهمان آيت الله صدوقي بوديد. شيوه مهمانداري و نوع برخوردشان چگونه بود؟
آيت الله صدوقي انسان خوش اخلاق، پرجاذبه و مهرباني بودند و مهمان ها و مراجعين به منزلشان از اينكه مدت زيادي در منزل آيت الله صدوقي باشند، خسته نمي شدند و حتي مايل نبودند كه آيت الله صدوقي را ترك كنند. ايشان بسيار پرجاذبه بودند و انصافاً در قلوب مردم و مراجعين و مهمانانشان جاي داشتند. رابطه معنوي دروني، نفساني و الهي بين ايشان و مخاطبان و مهمانان و دوستداران و همه اقشار مردم يزد برقرار بود. از ويژگي هاي بارز آيت الله صدوقي مي توان به سخاوتمندي و طبع بلند ايشان اشاره كرد. در معاشرت ها و جلسات عزاداري سيدالشهدا (عليه السلام) كه در بيتشان برگزار مي شد و يا در دفترشان، در پذيرائي از مهمانان طبع بلندي داشتند و به گرمي از همه پذيرائي مي كردند. حتي وقتي مسئولان و علما به ايشان مراجعه مي كردند، موقع خداحافظي به آنها هديه اي مثل شيريني، باقلوا و عرقيات يزدي مي دادند و اين سنت را دنبال و به ظرايف آن توجه مي كردند.
شما به بينش بلند آيت الله صدوقي و شناخت سريعشان نسبت به منافقين اشاره كرديد. گاهي اوقات نيروهائي تندروي مي كردند. برخورد آيت الله صدوقي با اين دسته از افراد چگونه بود؟
از ديگر ويژگي هاي شخصيت آيت الله صدوقي همه جانبه نگري و اعتدال در نگرش به مسائل بود. در سال 1360 وقتي كه من خدمتشان رسيدم، حدود شش ماه از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود. در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي بعضي از جوانان و روشنفكرانه نگاه افراطي و تند به مسائل داشتند و البته آنها از حيث محافل، مجالس و رسانه وجه غالب را در كشور داشتند. هيچ كدام از اين تندروي ها در روحيه متعادل آيت الله صدوقي تأثير نگذاشت. مثلاً اگر كسي كارخانه، مكنت يا تجارتي داشت، نگاه جوانان و نهادهاي اسلامي نوپا نسبت به اين افراد و سرمايه داران منفي بود، ولي آيت الله صدوقي تمامي كارخانه داران، تجار و بازرگانان منطقه را به خوبي به حضور مي پذيرفتند و آنها را در جهت استفاده از سرمايه براي امور خير و كمك به توسعه و عمران منطقه رسيدگي به امور و معيشت درماندگان و آبرومندان راهنمائي و ارشاد مي كردند. به هيچ وجه به اعتقادات جوانان كه هر كارخانه دار و سرمايه داري را آدم بي دين و بدي مي دانستند، توجه نمي كردند. بعد از دو سه دهه از آن روزها، برنامه ريزان و سياستگزاران امور در اقتصاد كشور به همان نتيجه اي رسيدند كه آيت الله صدوقي رسيده بودند و متوجه شدند كه حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي كشور به اشتغال، توليد ثروت، كارآفريني و سر و سامان دادن به زندگي مردم مقدور است. المعاش ثم المعاد، در واقع امكان پذير نيست كه از دانشجوي جوان و فارغ التحصيلي كه بيكار است، توقع داشته باشيم كه افكار انقلابي و ديني داشته باشد. بر اساس اين اعتقاد بايد ابتدا زندگي مردم تأمين شود، شكم مردم سير گردد و براي جوانان اشتغال ايجاد شود، سپس در كنار اين مسئله به مردم پيام فرهنگي داده شود و آنها را به راه آخرت و دين و به معارف الهي دعوت كنند. بحمدالله با بزرگ منشي و طبع بلند و ديد وسيع آيت الله صدوقي، كارخانه دار، پاسدار، رزمنده و طلبه، روحاني، كشاورز و بازاري همه و همه در اطرافشان بودند و ايشان هم جامعه را مديريت مي كردند و تحت تأثير افكار افراطي و مبالغه آميز جوانان و افراطيوني كه به خاطر آشنا نبودن با موازين ديني، راه افراط را در پيش گرفته بودند، قرار نمي گرفتند. ايشان با نگاهي جامع و عالمانه، استان را سرپرستي مي كردند. امام به مناسبت شهادت آيت الله صدوقي پيامي صادر كردند و دراين پيام از آيت الله صدوقي به عنوان سرپرست مردم، جامعه و خطبه اي از كشور ياد كردند. جا دارد كه اين پيام مورد تحليل قرار گيرد.
به نظر شما چرا تدبير لازم براي حفظ آيت الله صدوقي از گزند منافقين انجام نشده بود؟ و شايد هم محافظت از آيت الله صدوقي اقداماتي به عمل آمده بود؛ اما منافقين اين تدابير را دور زدند. آيا خود آيت الله صدوقي نمي پذيرفتند كه از ايشان درمقابل منافقين محافظت شود؟
قبل از شهادت آيت الله صدوقي من در هيئت وزيران حضور پيدا كردم، چون به ترتيب به استاندارها نوبت داده مي شد كه در هيئت وزيران شركت كنند. شايد نوارهاي ضبط شده از مذاكرات هيئت وزيران موجود باشد. آيت الله صدوقي در سال1361 به شهادت رسيدند. آن زمان سه، چهار ماه قبل از شهادت ايشان نوبت حضور من در هيئت وزيران رسيده بود. در همان ابتداي حضورم در هيئت، گفتم: «آقايان وزرا! در ايران اسلامي، در خطه يزد شخصيت و نگيني همچون آيت الله صدوقي وجود دارد و فعاليت مي كند. ايشان نه تنها براي استان يزد كه براي نظام گنجينه اي محسوب مي شوند. جا دارد كه هيئت محترم وزيران و نهادهاي امنيتي كشور براي حفظ و حراست از اين شخصيت ارزنده، اقدامات محافظتي بيشتري انجام دهند.» اين نشان مي داد كه من به عنوان مسئول استان نگران حفظ و حراست از آيت الله صدوقي بودم. مسئولان حفاظتي، امنيتي، سپاه و نيروي انتظامي در حد توانشان در استان يزد طرح ها، برنامه ها و فكرهائي در بالاترين سطح پياده كردند. البته آن زمان نيروهاي نظامي و انتظامي تجارب زيادي نداشتند؛ اما در حد امكان از آيت الله صدوقي محافظت مي كردند. در هر صورت اين حفاظت و حراست كافي نبود. نمي دانم كه آيا جمله من در هيئت دولت وقت مورد توجه قرار گرفت يا نه و بعد از پياده كردن نوار جلسه موارد را پيگيري كردند يا نه. به هر حال به دلايل مختلفي از جمله كم تجربگي در امر حفاظت نظام، متأسفانه ضربه هاي جبران ناپذيري مثل حادثه شهادت آقايان رجائي و باهنر در رياست جمهوري و حادثه 7 تير و امثال اين حوادث را مي بايست تحمل كرد كه بسيار هم به نظام لطمه وارد شد. آيت الله صدوقي هم يكي از لطمه ها بود. شايد بخشي از حوادث به دليل كم تجربگي مسئولان و متوليان امر حراست و حفاظت از شخصيت ها باشد و بخشي هم به خاطر روحيه مردمي روحانيون و مسئولان كشور بود. آيت الله صدوقي هيچ گاه خود را جدا از جماعت و مردم نمي دانستند، از اين رو با وجود اينكه دو سه محافظ همراهشان بود، از ميان مردم عبور مي كردند. در هر صورت در فرصت كافي مي توان به اين مسائل و اتفاقات فكر كرد و ريشه هاي شهادت واقدامات منافقين، مخالفين و دشمنان نظام عليه مسئولان عزيز و گران قدر و ذخاير نظام را پيدا كرد.
آيا شما عصبانيت آيت الله صدوقي راديده بوديد و اگر امكان دارد بفرمائيد چه مواقعي عصباني مي شدند؟
بله، آيت الله صدوقي از همه مسئولان، علما، روحانيون و مسئولين حوزه هاي علميه و طلاب انتظار داشتند كه همه مسئوليت خود را به خوبي انجام دهند و وقتي مشاهده مي كردند كه شخصي يا گروهي روحاني يا غير روحاني درانجام وظيفه كوتاهي يا تخلف كرده است، فرياد اعتراضشان بلند مي شد. از كسي هم ابائي نداشتند.
شما در چه تاريخي به يزد رفتيد؟
تا جائي كه به خاطر دارم درتابستان 1360 به يزد رفتم.
آخر خرداد قيام مسلحانه منافقين اتفاق افتاد و در همين اثنا بني صدر عزل شد. آيا قبل از رفتن بني صدر رفتيد؟
رفتن من به يزد تا جائي كه به خاطر دارم بعد از عزل بني صدر بود. چون آن زمان شهيد رجائي رئيس جمهور بودند.
اما آقاي رجائي مدتي هم نخست وزير بودند.
بله، اما من در زمان رياست جمهوري ايشان به يزد رفتم و زماني كه به يزد اعزام شدم، در جاده خبر شهادت آقاي رجائي و حادثه رياست جمهوري را از راديو شنيدم. همان روز من خدمت شهيد رجائي بودم كه بعد از ظهر ايشان به شهادت رسيدند.
آيا واكنش آيت الله صدوقي را نسبت به شهادت شهيد رجائي به خاطر داريد؟
دقيقاً به خاطر ندارم. آيت الله صدوقي مسئولان انقلابي و ساده زيست را كه در خدمت ولايت بودند، از جمله شهيد رجائي را بسيار دوست داشتند.
از روز شهادت ايشان چه خاطره اي داريد؟
روزجمعه اي كه ايشان به شهادت رسيدند، ما نماز جمعه را پشت سرشان اقامه كرديم. آن روز ايشان در خطبه ها حالت ويژه اي داشتند و خطبه آن روز با تمام خطبه هاي ديگر فرق داشت و مردم زيادي در مسجد حضور داشتند. آيت الله صدوقي هم در حالي كه روزه بودند (ماه مبارك رمضان بود)، نماز عصر را به پايان رساندند. من پشت سر ايشان در صف جلو ايستاده بودم. بعد از عرض سلام و ادب و تقبل الله، ايشان از محراب و از مقابل صف نمازگزاران حركت كردند تا از شبستان شرقي عبور كنند و به سمت در خروجي بروند تا سوار خودروشان بشوند. البته محافظان و راننده ايشان هم ايستاده بودند. 70- 80 متر فاصله بود تا ايشان از ميان نمازگزاراني كه با ايشان سلام و احوالپرسي مي كردند و دستشان را مي بوسيدند، عبور كنند و به درب خروجي برسند. آيت الله صدوقي 10 متر از محراب فاصله گرفته بودند و به سمت در خروجي در حركت بودند. من هم به دليل ازدحام جمعيت اطراف ايشان به اندازه يكي، دو نفر پشت سرشان فاصله داشتم. آن جوان منافق و كوردل، لباس سربازي پوشيده بود و آن زمان هم مثل امروز براي سرباز احترام زيادي قائل بودند. آن منافق سياه دل و شيطان صفت، نارنجك را بين پاي خود بسته بود و از پشت سر آيت الله صدوقي را بغل كرد و ضامن را هم از قبل كشيده بود. ناگهان صداي انفجار مهيبي در فضاي مسجد پيچيده و جمعيت منقلب شد. موج انفجار به حدي شديد بود كه با اينكه به اندازه دو نفر با آيت الله صدوقي فاصله داشتم، موج انفجار مرا هم تحت تأثير قرار داد و تا دقايقي حال عادي نداشتم تا اينكه كم كم حالم خوب شد. آقاي فرگاه معاون سياسي اداري من، به دليل اينكه در آن لحظه در همان مكان قرار داشت، موج انفجار ايشان را بيهوش كرد. انفجار نارنجك در قسمت تحتاني كمر آيت الله صدوقي به اندازه يك گودي ايجاد كرده بود. به همين دليل آيت الله صدوقي در همان لحظه به شهادت رسيدند. محافظان آيت الله صدوقي، مرا به همراه معاون سياسي به بيمارستان بردند وقتي حال عادي پيدا كردم، متوجه شدم كه آيت الله صدوقي دردم به شهادت رسيدند و آن منافق كوردل وتبهكار هم به درك واصل شده بود. در قسمت زير شكم آن منافق حفره اي به اندازه يك كاسه بزرگ ايجاد شده بود و به همان اندازه هم سوراخي در پشت كمر آيت الله صدوقي ايجاد شده بود. درهمين اثنا با آقاي مير حسين موسوي (نخست وزير وقت) تماس گرفتيم و خبر شهادت آيت الله صدوقي را به ايشان داديم. مقام هاي دولتي و مسئولان كم كم وارد يزد شدند.
تاثير شهادت ايشان در يزد و ساير نقاط ايران چه بود؟
به طور كلي مردم استان يزد و استان هاي مجاور به تكاپو افتاده بودند و از استان ها و شهرستان هاي ايران به يزد آمدند تا در آن مراسم تشييع تاريخي كه يزد وكل كشور تا به حال به خود نديده بود، شركت كنند. پيكر آيت الله صدوقي در كنار مسجد حظيره، جائي كه يك عمر در آن به عبادت خدا پرداخته بودند، به خاك سپرده شد. در حال حاضر آرامگاه ايشان زيارتگاه همه اقشار خاص و عام در سراسر كشور است. با وجود اينكه سال ها از آن ماجرا مي گذرد، مردم با اخلاص خاصي به مرقد ايشان مي آيند. خاطرات و خدمات اين فقيه عالي قدر از جان و دل مردم استان يزد و مردم ايران بيرون نمي رود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}