غش در معاملات


 

نویسنده : علی محمد حیدرنداقی




 

غش در معاملات
 

معاملات و داد و ستد از جمله اموري است كه در روايات اولياي دين كلمه غش درباره آنها به كار برده شده است.
قال النّبي (ص): «من غشّ مسلماً في شِراء أو بيع فليس منّا و يُحشر يوم القيامة مع اليهود لِأنّهم أغش الخلق للمسلمين».(1)
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «كسي كه با مسلماني در خريد يا فروش خيانت نمايد و تقلب كند، از ما نيست و در قيامت با يهوديان محشور مي‌گردد؛ زيرا يهوديها نسبت به مسلمانان خائن‌ترين خلقند».
«و عنه نهي شوب اللّبن بالماء إذا اُريد به البيع لِأنّه يكون غِشّاً».(2)
و نيز از آن حضرت حديث شده است كه فرمود: «شير را وقتي براي معامله عرضه مي‌كنيد با آب مخلوط ننمايد، زيرا اين كار غش در معامله است».
قال رسول الله (ص): «لرجل يبيع التَّمر؛ يا فلان أما علمت أنّه ليس من المسلمين من غَشَّهم».(3)
رسول اكرم (ص) به مردي كه خرما مي‌فروخت فرمود: «فلاني! آيا نمي‌داني از مسلمانان نيست كسي كه در معامله با آنان خيانت نمايد».
گويي مرد خرما فروش مقداري خرماي خوب و مرغوب را روي خرماهاي نامرغوب چيده، تا مشتري جمع شود ولي موقع توزين و تحويل از قسم نامرغوب به مشتري مي‌دهد. بدبختانه در عصر ما نيز بعضي از مسلمانان اين چنين عمل مي‌كنند و موقع بسته‌بندي ميوه براي عرضه كردن چند دانه از مركبات يا سيب مرغوب يا چند خوشه انگور خوب را روي بار مي‌گذارند و نامرغوبها را زير بار پنهان مي‌كنند و به فرموده رسول اكرم (ص) با اين عمل، خويشتن را از صف مسلمين جدا مي‌نمايند.

بيان عيب متاع
 

قال رسول الله (ص): «لا يَحلّ لِاحد أن يبيع شيئاً إلاّ بيّن ما فيه و لا يَحِلُّ لمن علم ذلك إلاّ بيّنه».(4)
رسول اكرم (ص) فرمود: «حلال نيست براي احدي چيزي را بفروشد مگر آنكه نقائصش را بيان كند و همچنين براي كسي كه به عيوب آن متاع، واقف گرديده حلال نيست بدون بيان نقئص معامله نمايد».
مثلاً اگر فرشي رفو شده يا بيد خورده است، فرش فروش بايد در موقع معامله به مشتري بگويد و او را از نقائص متاع آگاه سازد. همچنين خريدار آگاه شده اگر بخواهد بعداً آن را به ديگري بفروشد، بايد عيوب فرش را بيان نمايد تا آگاهانه معامله شود. در گذشته كه معاملات با سكه‌هاي طلا و نقره انجام مي‌شد كساني خيانت مي‌كردند و سكه‌هايي با فلزات غير طلا و نقره به صورت پول رايج مي‌ساختند و با پولهاي واقعي مخلوط مي‌نمودند و معامله مي‌كردند.
افرادي كه پول تقلبي را تشخيص مي دادند آنها را از پول واقعي جدا مي‌ساختند. امروزه هم كه بجاي مسكوك طلا و نقره اسكناس در جريان است كساني دست به تقلب مي‌زنند و اسكناسهاي داخلي يا خارجي را مي‌سازند و به جاي پول واقعي به دست مردم مي‌دهند. اگر كسي جنسي فروخت و در مقابل، به او اسكناس تقلبي دادند و بعداً فهميد، حق ندارد با آن پول ساختگي چيزي بخرد كه اين عمل خيانت و غش در معامله است.
عن موسي بن بكر قال: كنّا عند أبي الحسن (ع) فإذا دنانير مَصبُوبة بين يديه، فنظر إلي دينار فأخذ بيده ثمّ قَطَّعه بنصفين ثمّ قال: «ألقه في البالُوعه حتّي لا يُباع شيء فيه غِشّ».(5)
موسي بن بكر مي‌گويد در حضور حضرت اباالحسن(ع) بوديم چند دينار مقابل حضرت روي زمين ريخته بود. به يكي از آنها با دقت نظر كرد و متوجه شد كه تقلبي است. حضرت آن را برداشت و با فشار انگشت نصف نمود، سپس به من فرمود: «اين را ببر در چاه فاضلاب بينداز تا با آن معامله‌اي نشود كه در آن غش و خيانت صورت گيرد».
قال رسول الله (ص): «ألا و من غشّنا فليس منّا قالَها ثلاث مرّات و من غشّ أخاه المسلم نَزع الله بركة رزقه و أفسد عليه
معيشة و وكَّلَهُ إلي نفسه».(6)
رسول اكرم (ص) فرمود: «كسي كه در معاملاتش غش كند، از زمره مسلمين محسوب نخواهد شد-و ضرت اين جمله را سه با تكرار كردند - كسي كه با برادر مسلمانش غش در معامله كند، خداوند بركت را از مال او برمي‌دارد اگر چه با اين عمل، درآمد بسياري تحصيل كند، زندگي را بر او سخت مي‌كند و علاوه بر اين، او را در زندگي به حال خود وا مي‌گذارد».
سؤال: اگر كسي جنسي را با جنس ديگر مخلوط كند مثلاً روغن را با پيه مخلوط نمايد غش است ولي اگر جنس يكي باشد و لكن از حيث قيمت با هم تفاوت داشته باشد و آن را مخلوط كنند چه حكمي پيدا مي‌كند مثلاً چاي كيلويي 120 ريال را با 80 ريال مخلوط كرده و به مشتري اعلان ننموده آيا اين معامله غش است يا نه و يا مثل برنج صدري كه كيلويي 80 ريال است با 60 و 40 ريالي مخلوط كنند و به مشتري هم نگويند چه حكمي پيدا مي‌كند و شرعاً اين معامله چه صورت دارد.
جواب: در فرض سؤال اگر جنسي را كه مخلوط مي‌نمايد ظاهر باشد به نحوي كه مشتري بفهمد كه جنس گران و ارزان مخلوط شده غش نيست و اگر ظاهر نباشد به طوري كه بر مشتري مخفي بماند
جنس ارزان داخل شده غش و حرام است.(7)

گناه عظيم، كم فروشي
 

اصولاً حق و عدالت و نظم و حساب در همه چيز و همه جا، يك اصل اساسي و حياتي است، و همان گونه كه گفته شده اصلي است كه بر كل عالم هستي حكومت مي‌كند، بنابراين، هر گونه انحراف از اين اصل، خطرناك و بدعاقبت، و هر گونه خيانت و تقلب در امر معاملات، پايه‌هاي اطمينان و اعتماد عمومي را -كه بزرگترين پشتوانه اقتصادي ملتهاست-متزلزل و ويران مي‌سازد و ضايعات غير قابل جبراني براي جامعه به بار مي‌آورد.
بسيار جاي تأسف است كه گاه مي‌بينيم غير مسلمانان در رعايت اين اصل از بعضي از مسلمانان وظيفه ناشناس، پيش قدم‌ترند، و سعي مي‌كنند اجناسشان را درست با همان وزن و پيمانه‌اي كه روي آن نوشته‌اند - بدون كم وكاست - به بازارهاي جهاني بفرستند و اعتماد ديگران را از اين راه جلب كنند. آري، آنها مي‌دانند كه اگر انسان اهل دنيا هم باشد، راهش همين است كه در معامله خيانت نكند.
اين موضوع نيز قابل توجه است كه از نظر شرعي و حقوقي، كم فروشان در برابر خريداران، ضامن و بدهكار هستند و لذا توبه آنها جز با اداي حقوقي كه غصب كرده‌اند ممكن نيست، حتي اگر صاحبانش را نشناسند بايد معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف
صاحبان اصلي به مستمندان بدهند.
نكته ديگر اينكه گاهي مسئله كم فروشي تعميم داده مي‌شود، به گونه‌اي كه هر نوع كم كاري و كوتاهي در انجام وظايف را شامل مي‌شود، به اين ترتيب كارگري كه از كار خود كم مي‌گذارد، آموزگار و استادي كه درست درس نمي‌دهد، كارمندي كه به موقع سر كار خود حاضر نمي‌شود و دلسوزي لازم را نشان نمي‌دهد و در ساعات كار اداري دنبال كارهاي شخصي خود مي‌رود، همه مشمول اين حكم‌اند و در عواقب آن سهيم‌اند.

نكته
 

مردي صالح بر جنازه شخصي خنثي نمازگذارد، وي را گفتند او فاسق است، او اعتنايي نكرد، دوباره تكرار كردند، مرد صالح گفت: گويا او صاحب دو ترازو بوده كه با يكي مي‌خريده و با ديگري مي‌فرخته است، كه با اين سخن بدين حقيقت اشاره كرد كه اگر او هم فاسق بوده، گناهي بوده بين او و خدايش، ولي كم فروشي گناهي است مربوط به بندگان، و عفو و بخشش آن بسيار دشوار است، در باب پيمانه و وزن، شرع بسيار سخت گرفته است.
بنابراين، چنانچه شخصي در پي حق خويش، ولو با يك كلمه برآيد؛ ولي در رابطه با حقوق ديگران از ناحيه خود او، چنين نباشد، مصداق آيه شريفه «ويل للمطففين» خواهد بود، زيرا حرمت كم فروشي از اين جهت است كه يكي از مصاديق تجاوز از حق و عدل مي‌باشد، و اين امر در جميع اعمال و رفتار آدمي، ساري و جاري است. آن كس كه ترازو در دست دارد، در معرض هلاكت و نابودي است و هر مكلفي صاحب ميزان افعال و اقوال خويش مي‌باشد، پس اگر از طريق عدل منحرف شد و از صراط مستقيم عدول نمود، واي بر او خواهد بود و اگر چنين نبود، آيه شريفه نمي‌فرمود:
«و إن منكم إلاّ وارِدها كان علي رَبِّك حتماً مقضياً»(8)؛
«هيچ كدام از شما نيست، مگر آنكه در دوزخ درآيد و اين حكم قطعي پروردگار است».
پس هر بنده‌اي در معرض عدول از صراط مستقيم و انحراف از جاده عدل و انصاف است، مگر اينكه درجات ميل و انحراف، مختلف است و لذا ماندن آنها در آتش متفاوت است، بعضي يك لحظه و بعضي هزاران سال. از خداي تبارك و تعالي مي‌خواهيم كه ما را بر صراط مستقيم و طريق عدل، ثابت قدم بدارد، چرا كه استمرار بر صراط مستقيم بدون انحراف، كاري است بسيار سخت و دشوار، صراطي كه از موي باريك‌تر و از شمشير تيزتر است، و اگر كسي بر صراط مستقيم دنيا لغزيد، مسلماً در قيامت هم بر صراطي كه بر متن دوزخ كشيده شده خواهد لغزيد، و به هر اندازه كه در اين دنيا استقامت و ثبات قدم داشته باشد، در قيامت از آن صراط به راحتي خواهد گذشت.
«آن كس كه خاك را با گندم و جو و نخود و لوبيا و عدس و ...
مخلوط كرده و بعد پيمانه مي‌كند، از كم فروشان است؛ آن قصاب كه استخواني بيش از حد معمول با گوشت در ترازو مي‌نهد، از مطففين و كم فروشان است؛ و آن بزّاز كه در هنگام خريد، پارچه را شل مي‌گيرد و متر مي‌كند و در هنگام فروش مي کشد و متر مي کند از كم‌فروشان است؛ و هر صنعت‌گري كه در صنعت خود كم مي‌گذارد، از كم‌فرشان محسوب مي‌گردد و مستحق ويل و عذاب خداوندي هستند».(9)
«أوفوا الكيل و لا تكونوا من المُخسرين، و زِنوا بالقِسطاس المستقيم، و لا تبخسوا النّاس أشياءَهم و لا تَعثَوا في الأرض مفسدين»؛(10)
«حق پيمانه را اداء كنيد (و كم‌فروشي نكنيد) و مردم را به خسارت نيفكنيد، با ترازوي صحيح وزن كنيد، و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننماييد».
«و يا قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبخسوا النّاس أشياءهم و لا تعثوا في الأرض مفسدين»؛(11)
«اي قوم! در سنجش وزن و كيل (اجناس) عدالت كنيد و به مردم كم (و گران) نفرشيد و در زمين به خيانت و فساد برنخيزيد».

سزاي كم‌فروشي
 

مالك بن دينار-يكي از وارستگان معروف تاريح اسلام-مي‌گويد: «يكي از همسايه‌هاي ما، در بستر مرگ افتاد، به بالينش رفتم، او را در حال احتضار ديدم، احوال پرسيدم و خود را معرفي كردم، پس از لحظه‌اي گفت: اي مالك! دو كوه از آتش در جلوي من قرار گرفته كه بالا رفتن از آن و عبور از اين مانع، بسيار سخت است.
مالك مي‌گويد: از بستگان او پرسيدم: اين آقا چه گناه آشكاري داشته است؟ جواب دادند: دو پيمانه براي خريد داشت كه با هم تفاوت داشتند و به وسيله آنها در خريد و فروش كالا، كم و زياد مي كرد. گفتم: آن دو پيمانه را بياوريد، آوردند و آنها را شكستم. سپس از محتضر پرسيدم : حالت چطور است؟ در پاسخ گفت: مرتباً كار من دشوارتر مي‌گردد».(12)
آري به قول شاعر:
تو كم دهي و بيش ستاني به كيل و وزن
روزي بود كه از كم و بيشت خبر دهند
آري، ما بايد در تمام زمينه‌هاي اقتصادي الگوي اقتصادي خود را آنچه كه در روايات و منابع ديني نسبت به اقتصاد زمان ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداه آمده، قرار دهيم تا زمينه ظهور حضرتش هر چه زودتر فراهم گردد و بشريت از اين همه ظلم و ستم ونابساماني‌ها رهايي يابد، انشاالله.

امور اقتصادي در زمان حضرت
 

از جمله اصلاحات گسترده و طرح‌هاي بزرگي كه امام مهدي (ع) بدان قيام مي‌كند، مسأله حل مشكلات اقتصادي در خانواده بزرگ بشري است و اين كار بزرگ و برنامه عظيم از راه پياده كردن مقررات عادلانه و رهايي بخش و زندگي ساز اقتصاد اسلامي خواهد بود و از مهمترين و كارسازترين بندهاي آن عبارتند از:
1- مباح اعلان كردن بهره‌وري شايسته، عادلانه و سازنده از مواهب و نعمت‌هايي كه خداوند براي انسان پديد آورده است.
2- اعطاي آزادي‌هاي گوناگون در امور اقتصادي، اجتماعي، فكري و صنعتي و بر اساس حق و عدالت اسلامي.
3- بهره‌وري از مواهب، امكانات و نيروهاي طبيعت و فرصت و ميدان دادن به دست‌ها، مغزها و انديشه‌هاي توانا و سازنده و مبتكر بر اساس عقل و انديشه.
براي روشن شدن مطلب، مثال‌هايي ترسيم مي‌گردد:
1- در درياها و نهر‌هاي بزرگ دنيا، ميلياردها ماهي از انواع گوناگون آن كه بهره‌وري از آنها حلال است ،زندگي مي‌كنند.
ماهي علاوه بر اينكه غذاي لذيذ و مفيدي است، براي بسياري از بيماري‌هاي كشنده نيز داروي شفابخش و مناسبي است و اتفاقاً به صورت سرسام آوري قابل تكثير و پرورش است كه اگر درست عمل شود، از انقراض و تمام شدن آن نبايد وحشت داشت، چرا كه نهرها به درياها مي‌پيوندند و برخي درياها به يكديگر.
اما با وجود فراواني اين مادّه غذايي و دارويي و اين متاع تجارتي، دولت‌ها براي صيد آن، مقررات دست و پا گير و سختي وضع مي‌كنند كه همين مقررات باعث كاهش بهره‌وري مردم از اين نعمت خدا و منابع غذايي است و به بالا رفتن قيمت آن منجر مي‌گردد.
حكومت‌ها به افراد خاصّي اجازه صيد ماهي و بهره‌وري از اين نعمت الهي را مي‌دهند و در برابر اين اجازه انحصاري و رسمي، ماليات سنگين و شرايط بسياري مي‌نهند. به همين جهت قيمت ماهي حتي در شهر و كشورهاي ساحلي و كرانه‌هاي نهرها و شطها نيز بالا است و بيشتر فقرا و محرومان از اين نعمت الهي بي‌بهره‌اند، با اينكه مي‌دانيم خداوند آن را براي بندگانش آفريده و مباح ساخته است.
«و هو الّذي سخّر البحر لتأكلوا منه لحماً طريّاً»؛(13)
او خدايي است كه دريا را براي شما مسخر ساخت تا از آن گوشت تازه(همچون گوشت ماهيان) تغذيه نماييد.
«و ما يستوي البحران هذا عذب فُرَآت سائغ شرابه و هذا ملح أجاج و مِن كلٍّ تأكلون لحماً طَرِيّاً و تستخرجون حِلية تلبسوها»؛(14)
اين دو دريا مساوي نيستند، اين دريا، آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش گوارا است و اين يكي شور و تلخ و گلوگير است، اما از هر دو، گوشت تازه مي‌خوريد.
اگر به راستي حكومت‌ها به مردم اجازه بهره‌وري از اين منابع حياتي را مي دادند و خود در كنار اين بهره‌وري مردم، به وظايف خويش عمل مي‌نمودند، بي‌ترديد قيمت گوشت، قوس نزولي مي‌پيمود و بسياري از مردم از اين بهره‌ور مي‌شدند و دولت‌ها، نيازي به وارد ساختن گوشت يخ زده از كشورهاي ديگر نداشتند.
از بركات عصر ظهور در بُعد اقتصادي اين است كه خيرات، بركات و نعمت‌ها از هر سو فرو مي‌بارد و به همه قشرها و طبقات جامعه مي‌رسد. از جمله كارها اين است كه امام مهدي (ع) اين ممنوعيت ها ي تحميلي را برمي‌دارد و به همگان اجازه مي‌دهد از اين ذخاير و نعمت‌هايي كه خداوند براي بندگانش آفريده است، در پرتو عدالت و آزادي بهره گيرند. او اجازه مي‌دهد تا مردم از زمين و گنجينه‌ها و منابع و معادن آن و از زمين‌هاي حاصلخيز و مزارع استفاده كنند.
و بدين جهت است كه ثروت‌ها فراوان و بركات چندين و چند برابر توليد مي‌گردد و ديگر نه فقر و گرسنگي مي‌ماند و نه سوء تغذيه، جرائم و جناياتي كه در سراسر جهان به سبب فقر و محروميت و گرسنگي و بي‌كاري در شبانه روز رخ مي‌دهد، در اين صورت فروكش مي‌كند.
قال رسول الله (ص) أبشروا بالمهدي ... و يُقسِّم المال صحاحاً بالسّوية و يملأ قلوب اُمة محمّد غِني و يَسعُهم عدله، حتّي أنَّه يأمر منادياً ينادي من له حاجة الي؟ فما يأتيه احد الاّ رجل واحد يأتيه فيسأله، فيقول له المهدي إئت السَّادن حتّي يعطيك، فيأتيه فيقول: اَنا رسول المهدّي اليك لِتُعطيني مالاً، فيقول اِحث! فيحثي ما لا يستطيع ان يحمله فيلقي منه حتّي يكون قدر ما يستطيع اَن يحمله، فيخرج به فيندُم و يقول: أنا كنت اَجشع اُمّة محمّد نفساً كُلُّهم دُعِي اِلي هذا المال فتركه غيري، فيّرد عليه فيقول «اَلسادِن» اِنّا لا نقبل شيئاً اعطيناه...؛ رسول اكر م (ص) فرمود: به مهدي بشارتتان مي‌دهم...او ثروت‌ها را درست و به طور مساوي تقسيم مي‌كند و به بركت او غنا و بي‌نيازي دل‌هاي امت محمّد (ص) را لبريز مي‌سازد و عدالت او همه را در بر مي‌گيرد، تا آنجايي كه دستور مي‌دهد ندا كننده‌اي ندا كند كه: هان اي مردم! هر كس نياز مالي دارد، بيايد و هر چه مي‌خواهد بگيرد و جز يك نيازمند، كسي نمي آيد. آن يك نفر مي‌آيد و امام مهدي (ع) به او مي‌فرمايد: نزد خزانه‌دار برو و تا آنچه مي‌خواهي، به تو بدهد. نزد خزانه‌دار مي رود و مي‌گويد: من از سوي امام مهدي (ع) آمده‌ام، تا به من كمك كني و ثروتي به من بدهي.
خزانه‌دار مي‌گويد: آنچه مي‌خواهي، برگير.
و او آنقدر زر و سيم برمي‌دارد كه نمي‌تواند ببرد، مقداري از آن را بر‌مي‌گرداند تا بتواند حمل كند و بقيه را مي‌برد. امام وقتي از خزانه‌دار دور مي‌شود، پشيمان شده، مي‌گويد: گويي من حريص‌ترين فرد از امت محمّد (ص) هستم. همه براي دريافت مال دعوت شدند، اما جز من كسي نيامد.
از اين رو نزد خزانه‌دار بر مي‌گردد و زر و سيم را پس مي‌دهد، امام خزانه‌دار نمي‌پذيرد و مي‌گويد: ما چيزي را كه بخشيديم، ديگر نمي‌پذيريم.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. - سفينة البحار، ج2، ص318.
2. - مستدرك الوسائل ، ج2، ص455.
3. - وسائل، ج12، ص208.
4. - ميزان الحكمه، ج7، ص221.
5. - كافي، ج5، ص160.
6. - وسائل، ج17، ص283.
7. - مجمع المسائل آيت الله گلپايگاني رحمةالله ، ج2، ص16.
8. - مريم،71.
9. - آداب كسب و معاش فيض، ص96.
10. - شعراء، آيات 181-183.
11. - هود،84.
12. - داستان دوستان، ج2، ص135.
13. - نحل، 14.
14. - فاطر، 12.
 

منبع:حیدرنداقی علی محمد/جهاد اقتصادی /انتشارات مهدی نراقی /قم 1390