بررسي آفرينش زن در قرآن، احاديث و تورات (1)


 

نويسندگان:دکترغلامحسين تاجري نسب(1)واعظم بهادري(2)




 

چكيده:
 

اين مقاله به بررسي آفرينش زن از ديدگاه آيات قرآن كريم پرداخته و سپس روايات وارده در اين زمينه را بيان نموده است و با پاسخ به برخي شبهات در اين زمينه اثبات كرده است كه بر خلاف برخي تلقي هاي سطحي و قشري از آيات و بر خلاف اسرائيليات (كه در برخي تفاسير آمده) و مورد نقد محتوايي قرار نگرفته است، زن در اسلام داراي آفرينشي اصيل و هم پايه با مرد مي باشد. هر دو از يك مبدأ واحد (نفس واحده) آفريده شده اند و هيچ گونه برتري در اين زمينه نسبت به هم ندارند. در نتيجه، سخناني از قبيل اين كه زن جنس پست تر يا فروتر به مرد است و يا از دنده ي چپ مرد و براي او آفريده شده است را رد مي كند.

كليد واژگان: قرآن، روايات، زن، آفرينش
 

مقدمه:
 

مسئله «شخصيت زن» كليد زن شناسي در هر حكمت و آيين است، هر جريان فكري كه تصويري از شخصيت زن ارائه مي كند، مي تواند در ديگر مسائل زنان نظر دهد و اظهار رأي كند، به تعبير ديگر، مباحثي چون: خلقت زن، حقوق زن، مشاركت اجتماعي، كمالات معنوي، حجاب و زينت، همه و همه به موضوع «شخصيت زن» گره خورده است. بررسي مسائل زنان در آيين اسلام نيز بايد از اين جا آغاز شود، روشن است كه نشان دادن تلقي اسلام از زن بايد از يك سو مطابق با منابع مسلم ديني و از سوي ديگر، سازگار با نتايج و لوازم و آثار اين نظريه باشد وگرنه قابل استناد و اعتماد نخواهد بود. (مهريزي، 3)
پندارهاي غلط برخي در مورد ديدگاه اسلام در باب زن بيان شده است و برخلاف حكم انسان بودنش، از همه مواهب رشد و كمال برخوردار است، در سير و سلوك خود، به اندازه مردان، به ابزار تكامل مجهز مي باشد و از نظر هويت انساني زن و مرد يكسان است و در اصل حيات و گوهره آفرينش تفاوتي با مرد ندارد و وابسته به او نيست، بلكه موجودي مستقل است از اين رو خداوند براي بقاي نسل انسان، او را به دو جنس زن و مرد تقسيم نمود، چنان كه در آياتش به اين امر اشاره فرموده است:
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَ...». (حجرات، 13 و ر.ك: ليل، 3)
در اين ميان، مطلب حائز اهميت، اين نكته است كه اين تقسيم بندي- مذكر و مؤنث- مختص به انسان ها نيست، بلكه در ميان ساير موجودات عالم نيز جاري و عامل بقا و تكثير آن هاست و همان گونه كه در ميان آن ها مذكر و مؤنث بودن نقص و عيبي به شمار نمي رود، در ميان نسل انسان نيز چنين است.
براي اثبات اين ادعا در مورد زن در مكتب اسلام، مراجعه به آيات قرآن و احاديث و حل تعارض هاي موجود و پاسخ به شبهات براي روشن تر شدن موضوع، لازم و ضروري است؛ زيرا خلقت زن و مرد در آيات متعددي مطرح شده است و در اين بين، عده اي اين آيات را به گونه اي تفسير نموده اند كه سبب شده برخي تصور نمايند كه آيات قرآن كريم، زن را طفيل و وابسته به مرد دانسته است. در ضمن آيات، روايات متعارضي وجود دارد كه اين مطلب را تأييد نموده و در مقابل برخي روايات هستند كه منكر اين امرند. در ابتداي بحث و قبل از ذكر آيات و بررسي آن ها بايد به اين نكته اشاره نمود كه:
«قرآن تنها مجموعه قوانين نيست، محتويات قرآن صرفاً يك سلسله مقررات و قوانين
خشك بدون تفسير نيست. در قرآن هم قانون است، هم تاريخ، هم موعظه، هم تفسير خلقت و هم هزاران مطلب ديگر، قرآن همان طور كه در مواردي به شكل بيان قانون دستورالعمل معين مي كند، در جاي ديگر وجود و هستي را تفسير مي كند. راز خلقت زمين، آسمان، گياه و حيوان، انسان و راز موت ها و حيات ها، عزت ها، ذلت ها، ثروت ها و فقرها را بيان مي كند. قرآن، كتاب فلسفه نيست، اما نظر خود را درباره جهان، انسان و اجتماع، به طور قاطع بيان كرده است. قرآن به پيروان خود با تفسير خلقت، طرز تفكر و جهان بيني مخصوص مي دهد». (مطهري، 116 و 117)
بنابراين، قرآن برخلاف ساير كتاب هاي نوشته شده اولاً جامع همه مسائل است، ثانياً گذر زمان تأثيري در اصل قوانين آن ندارد، به اين معنا كه يك اصل قانوني در گذشته به نحوي بيان شده است كه تا امروز بر اساس واقعيات جديد نقض شده باشد. مانند بسياري از دستاوردهاي علمي. مسئله ديگري كه بايد در نظر داشت اينكه آيات قرآن نياز به تفسير و تبيين دارد تا مراد و مقصود حقيقي خداوند از بيان آيات حاصل شود، اما هر كس توان روشنگري آيات را ندارد. اولين مفسر آيات الهي، وجود مبارك نبي اكرم «ص» و به پيروي از ايشان، ائمه اطهار «ع» هستند. در اين پژوهش نيز به آيات قرآن و روايات صحيح براي حل تعارضات استناد شده است.

شيوه ي آفرينش زنان
 

با توجه به مطالب بيان شده، حال به ذكر و بررسي آيات مربوط به آفرينش زن و مرد مي پردازيم، اين آيات عبارتند از:
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء...» (النساء، 1)
اي مردم! [خودتان را] پروردگارتان حفظ كنيد، (همان) كسي كه شما را از يك شخص آفريد و از او همسرش را آفريد و از آن دو، مردان و زنان فرواني منتشر ساخت....».
« هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا...» (الاعراف، 189)
«او خدايي است كه شما را از نفس واحدي آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد تا در كنار او بياسايد...».
« وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم، 21)
«و از نشانه هاي او اينكه همسراني از جنس خود شما براي شما آفريد، تا در كنار آن ها آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد، در اين، نشانه هايي است براي گروهي كه تفكر مي كنند...».
« وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَ...» (النحل، 72)
« و خداوند براي شما از جنس خودتان همسراني قرار داد و براي شما از همسرانتان، فرزندان و نوه ها و ...»
« وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ...» (الانعام، 98)
« او كسي است كه شما را از يك نفس آفريد، در حالي كه بعضي از انسان ها پايدارند (از نظر ايمان يا خلقت كامل) و بعضي ناپايدار، ما آيات خود را براي كساني كه مي فهمند، بيان نموديم».
« مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» (لقمان، 28)
«آفرينش و زندگي مجدد همه شما همانند يك فرد بيش نيست، خداوند شنوا و بينا است».
براي دريافت دقيق از آيات بايد ابتدا به بررسي چند واژه در اين زمينه پراخت:

مفهوم شناسي
 

1. نفس
نفس در لغت به معناي اصل، ذات و واقعيت يك شيء آمده است. در كتاب «العين» چنين آمده است:
« النفس و جمعها النفوس، لها معان، النفس: الروح الذي به حياة الجسد و كل انسان نفس حتي آدم، الذكر و الانثي سواء و كل شيء بعينه نفس». (الفراهيدي، 12 /197 و 199)؛ نفس (جمع آن نفوس) چند معنا دارد: نفس، روحي است كه حيات جسد بسته به آن است. همچنين به هر انساني- اعم از مرد يا زن- نفس گفته مي شود. نيز به عين هر چيز،نفس آن چيز گفته مي شود.
يا آمده است كه: منظور از نفس (در آيه 1 سوره نساء) عبارت است از واقعيت عيني شيء و منظور از آن روح و مانند آن نيست و نيز آمده است: واقعيت عيني يك چيز را نفس گويند. (مصطفوي، 12/199)
برخي مفسران، نفس را در آيه شريفه، حضرت آدم(ع) و «خلق منها زوجها» را خلقت زن
از اعضاي بدن آدم معنا كرده اند. مرحوم طبرسي در اين باره مي نويسند:
« به عقيده همه مفسران قرآن، مراد از «نفس واحده» حضرت آدم (ع) است و علت اينكه «واحدة» را با تاء تأنيث آورده، اين است كه لفظ «نفس» مؤنث است، اگر چه معناي آن مذكر مي باشد. «خلق منها زوجها» و همسرش حوا را از خود آدم آفريد. بيش تر مفسران برآنند كه حوا از دنده هاي آدم آفريده شده است. (طبرسي، 5/5) اما مرحوم طالقاني در تفسير خود چنين مي نويسد:
«اگر نظر به شخص باشد- آدم ابوالبشر يا هر انسان معهود و منظوري- بايد «من النفس» گفته شود و صفت مؤنث «واحدة» و ضميرهاي «منها زوجها» مناسب نيستند. چون آن جا كه منظور شخص است، صفت مذكر آورده مي شود و نيز چون لفظ «الناس» عام و شامل همه است- گر چه خطاب به موجودين مي باشد- آدم هم مشمول آن است و او همه از نفس واحده آفريده شده است». (طالقاني، 15/6)
بنابراين، از ظاهر آيه برمي آيد منظور از «نفس واحدة» شخص آدم(ع) نمي باشد، بلكه مراد از «نفس» همان ذات و واقعيت عيني است.
صاحب المنار نيز در ذيل آيه «نساء، 1» مي نويسند:
در اين آيه تفسير نشده مقصود «آدم» است و كلمه «نفس» هم ظاهر در آن معنا نيست و هر كس مطابق رأي و نظريه‌اي كه دارد، همان گونه از آيه برداشت مي كند. (طنطناوي، 3 /5) آيت اللّه جوادي آملي نيز در اين مورد مي فرمايد:
«منظور از نفس در آيه، گوهر و ذات و اصل و واقعيت عيني شيء است، نه روح و جان، روان يا... مثلاً اگر گفته شود شيء في نفسه چنين است، يعني در ذات و هستي اصلي خود چنين است». (جوادي آملي، 42 و 41)
بنابراين با توجه به فراز اول آيه: «من نفس واحده» در مي يابيم كه:
1. منظور از نفس در آيه مورد نظر نه جسم خاكي آدمي است و نه حتي روح او، بلكه اشاره به حقيقت وجودي انسان- ذات و اصل او- دارد.
2. به دليل خطالب جمع «الناس» مي توان گفت تمام بشر از يك حقيقت واحدند و آيه تنها به «آدم» و يا «حوا» اشاره ندارد، بلكه آن دو ذيل اين عموم قرار مي گيرند و آيه در مقام بيان اين مسئله است كه همه انسان ها- چه مرد و چه زن- از نظر ذات و اصل وجودي شان، همانند هم هستند و با همه كثرتي كه دارند، منشأ آن ها از يك حقيقت و ريشه است.
در تفسير اين فراز از آيه «ثم جعل منها زوجها» در تفسير الميزان آمده است:
جمله براي بيان نوعيت زن يا مرد آمده است و اينكه افراد موجود در گستره زمين در نهايت به دو فرد متماثل و متشابه مي رسد، بنابر اي لفظ «من» در آيه «نشويه» است- يعني براي نشأت است- و منشأ چيزي را بيان مي كند. (طباطبايي، 17 /360)
در مورد لفظ «من» برخي آن را من جنسيه گرفته اند، برخي من نشويه، برخي من ابتدائيه يا من تعليلي و برخي تبعيضيه گرفته اند.
لذا اگر در تفسيرآيات، آدم(ع) و حوا(ع) مطرح شده اند، منظور نوع آدم(ع) و نوع حوا(ع) يعني زن و مرد است، پس آنچه در مورد آن دو گفته مي شود، به تمام مردان و زنان سرايت مي كند. گر چه برخي از مفسران نيز «من» را «من جنسيه» گرفته اند و گفته اند: « منظور اين است كه خداوند همسر او را از جنس او آفريد». (مكارم شيرازي، 3 /245)
آيت اللّه جوادي آملي معتقد است «من» را هر چه بگيريم- جنسيه يا نشويه- تناقضي با اصل حيات و جوهره وجودي زن و مرد ندارد و اين مطلب را اين گونه بيان مي كند:
در هر حال «من» را چه جنسيه و چه نشويه فرض كنيم، در اصل موضوع هيچ تفاوتي ندارد؛ زيرا در هر صورت نشان مي دهد كه زن و مرد هر دو يكسان از «نفس واحده» آفريده شده اند و به حقيقت مكمل يكديگرند، نه اينكه زن فرع بر مرد يا طفيلي وجود مرد و يا جزئي از او باشد، پس اولين زن كه همسر اولين مرد است، او هم از همان ذات و گوهر عيني آفريده شده، نه از گوهر ديگر و نه طفيل او، بلكه خداوند اولين زن را از همان ذات و اصلي آفريده است كه همه زن ها و مردها را از همان اصل آفريده است». (جوادي آملي، 44)
و اما كلمه «ثم» در جمله «ثم جعل منها زوجها» شبهه تأخر رتبي زن و كةري او را منتفي دانسته: زيرا «ثم» موجود در آيه بيانگر زماني است و نه تأخر رتبي و مقامي و به اين مطلب اشاره دارد كه آفرينش زن پس از مرد بوده و نه اينكه از نظر حقيقت و اصل وجودي خود كم تر از مرد و يا طفيلي اوست.
علامه طباطبايي(ره) در اين مورد مي نويسد:
كلمه «ثم» براي تراخي و تأخر رتبي در كلام است و مراد اين است كه: خداي تعالي اين نوع را خلق كرد و افراد آن را از «نفس واحده» و همسرش فراوان آفريد. (طباطبايي، 17 /362)
2. زوج
كلمه «زوج» آن چنان كه در كتاب هاي لغت آمده، به معناي: صنف، جفت و قرين است و به هر دو موجود- چه حيوان و چه غير حيوان، چه مذكر و چه مؤنث- كه قرين يكديگر باشند،
زوج گفته مي شود. بنابراين كلمه «زوج» به معناي همسر مي باشد و بر هر يك از زن و مرد اطلاق مي شود و تنها بر مرد دلالت نمي كند.
راغب اصفهاني معتقد است: «زوج به دو قرين از مذكر و مؤنث در حيوانات گفته مي شود، مانند يك جفت كبوتر و نيز به دو قرين در غير حيوانات نيز «زوج» گفته مي شود، مانند يك جفت كفش». و مي افزايد تعبير از «زن» به كلمه «زوج» صحيح مي باشد كه جمع آن ازواج است و نه تعبير به زوجه كه جمع آن زوجات است و تعبير از «زن» به كلمه زوجه را لغت رديئه دانسته است. (راغب اصفهاني، 215 و 216)
در مجمع البحرين نيز ذيل كلمه «زوج» آمده است:
«زوج المرأة: بعلها، هي زوج ايضاً و هي اللغة العاليه و بها جاء التنزيل قال تعالي: «اسكن انت و زوجك الجنة...». (طريحي، 2 /305)
در ديگر كتاب هاي لغت نيز به همين مضمون معناي «زوج» آمده است. (ر.ك: الفراهيدي، 6 /166 و ابن منظور، 3 /291 و مصطفوي، 4 /361 و الفيومي، 2 /259)
«بنابراين، وجود كلمه «زوج» كه در آيات آمده مراد، «همسر مرد» است با توجه به اينكه زوج او، بايد قرين و جفت وي باشد، مي رساند زن، از نظر خلقت همتا و قرين مرد است. البته اين سخن منافاتي با تفاوت آنان در برخي از ويژگي هاي جسمي و روحي كه لازمه گردش نظام احسن است، ندارد؛ از اين رو مي توان گفت: تمام آياتي كه اشاره به «زوجيت» زن و مرد دارند، همه آن ها بر ماهيت واحد زن و مرد و وحدت سرشت آنان گواهي مي دهد». (داودي، 53)
همان گونه كه بيان شد، كلمه «زوج» هم بر مرد و هم بر زن دلالت دارد و جمع آن ازواج است و از اين روست كه در قرآن هم از كلمه «زوجه» براي زن و يا عنوان زوجات براي زنان دنيا و آخرت ياد نشده است، بلكه فقط به عنوان زوج و ازواج ياد شده است.
با توجه به مطالب گفته شده بر مبناي آيات مزبور:
1. آيات ياد شده، همه انسان ها را- چه مرد و چه زن- مورد خطاب قرار داده است؛ زيرا در آغاز آيه مخاطب «الناس» آورده شده كه روشن مي كند زن و مرد را به طور مساوي شامل مي شود و نشان دهنده اين مطلب است كه زن و مرد نزد خداوند متعال و در منزلت ذاتي برابرند. (خامنه اي، 27) و افزون بر اين مطلب از ضمير جمع نيز استفاده شده است.
2. در اين خطاب همگاني فرموده است: ما شما «زن و مرد» را از يك ذات و گوهر خلق كرده ايم، بنابراين زن از همان گوهري آفريده شده كه مرد آفريده شده است و هيچ تفاوتي
از اين لحاظ با هم ندارند و زن كمتر از مرد يا طفيلي و وابسته به او نيست، تنها چيزي كه مي توان بيان كرد، شايد تأخر زماني باشد (نه تأخر رتبي و مقامي) كه زن بعد از مرد و از همان گوهر و حقيقت وجودي «نفس واحده» آفريده شده است نه اينكه از مرد و يا مقام و منزلتي فروتر و پست تر از مرد. به اين ترتيب زن و مرد اوليه و تمام زنان و مردان عالم و نسل كنوني داراي مبدأ واحد و يكساني در اصل آفرينش هستند و هر دو از يك گوهرند و هيچ امتيازي از لحاظ گوهر وجودي بين آن ها وجود ندارد.
3. با توجه به آنچه در مباحث قبلي بيان شد، منظور از «نفس واحده» حقيقت وجودي است و تنها مختص به آدم نيست؛ زيرا اگر بگوييم صرفاً منظور از «نفس واحده» آدم و «زوجها» حوا است، اشكالاتي پديد مي آيد و آن اينكه اولاً اين امر به ذهن خطور مي كند كه حوا از آدم خلق شده؛ و اين امر مؤيد آن است كه زن از دنده چپ آدم و... آفريده شده است و در نتيجه آفرينش اصيل زن را زير سؤال مي برد و او را وابسته و طفيل مرد مي داند. ثانياً با توجه به آيه 190 اعراف كه سخن از پيمان زن و مرد با خداوند در حال بارداري زن دارد و اينكه بعد از تولد فرزند پيمان شكني كردند و براي خدا شريك قايل شدند. اين امر از مقام آدم(ع) و همسرش به دور است.
بنابراين آيات تنها بر آدم و حوا(ع) دلالت نمي كند، بلكه آن ها را نيز علاوه بر ساير انسان ها شامل مي شود؛ زيرا همان گونه كه بيان شد، خطاب آيه به صورت جمع «الناس» آمده است.

پي نوشت ها :
 

1. عضو هيئت علمي دانشگاه اصول الدين
نشاني الكترونيكي: ghtnasab @ yahoo. Com
2. كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث.
نشاني الكترونيكي: im- hihi 22 @ yahoo. Com
* تاريخ دريافت مقاله: 15 /2 /1389
* تاريخ پذيرش مقاله: 7 /3 /1389
 

منبع: نشريه علوم ومعارف قرآن کريم، شماره 6.