بررسي تاريخي جايگاه زن در جاهليت و قرآن با توجه به آيه ضرب(4)


 

نويسندگان:دكتر علي معموري(1)وزهرا خوش سخن مظفر(2)




 

بررسي سيره نبوي در برخورد با همسر در اختلافات خانوادگي
 

رفتار پيامبر(ص) همواره با زنان همراه با محبت و احترام بوده است. هنگامي كه فاطمه(س) كوچك بود، رسول خدا(ص) نمي خوابيد تا اينكه صورت فاطمه را مي بوسيد و سرش را بر سينه فاطمه مي گذارد و براي او دعا مي كند. در روايت ديگري آمده است: گونه هاي فاطمه را مي بوسيد. (ابن شهر آشوب، 3 /382) اين ابراز عشق و محبت به دختر در بين عربي كه خاطرات زنده به گور كردن دختران را داشت، نوعي آموزش رفتار با زن بود. آن حضرت در مورد همسران خود نيز به عدالت رفتار مي كرد و سعي در تغيير رسوم جاهلي و حفظ كرامت زن داشت؛ به عنوان نمونه در برخورد با تفكري كه از عقايد يهود در مورد دوري از زنان در هنگام حيض بين برخي از عرب ها وجود داشت، با همسران خود در اين مدت معاشرت داشت. از عايشه نقل است: پيامبر(ص) به من فرمود: دست دراز كن سجاده مرا از مسجد بردار و به من بده. گفتم: در حال حيض هستم، فرمود: دست تو در حال حيض نيست. (ابن سعد، 1 /363)

بررسي ضرب زنان در سنت پيامبر(ص)
 

در سنت نبوي «ضرب» به معناي مفارقت، ترك و دوري گزيدن به چشم مي خورد. وقتي ميان پيامبر(ص) و همسرانش اختلاف پيش مي آمد و آن ها به نصيحت رسول خدا(ص) عمل نكردند، پيامبر(ص) خانه را ترك كرد و به مكاني به نام «مشربه ام ابراهيم» رفت. سپس زنان را بين ماندن و پيروي كردن و يا طلاق مخير كردند. (بلاذري، 2 /426) پيامبر(ص) هيچ گونه آزار جسماني به همسرانش نرساند، تحقيرشان نكرد و آن ها را كتك نزد. اگر زدن و آزار جسمي و روحي، خواسته خدا و راه حلي سودمند بود، پيامبر(ص) نخستين كسي بود كه به دستور خدا عمل مي كرد. اما ايشان كسي را نزد و به زدن اجازه يا دستور نداد. پيامبر(ص) زدن زنان را مذمت كرده و در اين باره احاديثي از ايشان رسيده است: « رسول خدا(ص) فرمود: آيا جاي تعجب نيست كه كسي همسرش را بزند و آن گاه با او دست به گردن شود» و «آيا حيا نمي كند يكي از شما كه زنش را مانند غلام بزند و در پايان روز با او هم بستر شود» (آلوسي، 3 /34)
روايت شده است كه عمر گفت: « ما قريشي ها بر زن هاي خود مسلط بوديم، چون به مدينه وارد شديم، ديدم زن هايشان بر مردها مسلط هستند. از گفتگوي زن ها با يكديگر كار به جايي رسيد كه زن ها نافرمان شدند و بر مردها بي باك و جري شدند، من به پيغمبر شكايت كردم اجازه داد آن ها را ادب كنيم و بزنيم. زن ها به خانه همسران پيغمبر مي رفتند و از شوهرهايشان شكايت مي كردند. روزي پيغمبر فرمود: شب هفتاد، نفر زن به خانه ما آمدند كه همه از شوهرهاي خود گله داشتند و البته شوهرهاي اين زن ها مردان خوبي نبودند». (فخررازي، 10 /72)
«پيامبر(ص) در حجة الوداع فرمودند: اي مردم، شما و زنانتان بر يكديگر حق داريد. حق شما بر زنان آن است كه كسي را به بستر شما راه نداده و فاحشه آشكار ندهند، پس اگر انجام دادند، خدا اجازه داده كه در بستر از آنان دوري كنيد و آن ها را به صورت غير دردناك بزنيد. اگر ترك كردند، خوراك و لباس آن ها به طور متعارف بر شما است». (ثعالبي، 2 /203)
در اين روايت انجام «فاحشه مبينه»، را مجوز زدن غير دردناك زنان آورده است. عبارت «فاحشه مبينه» در 3 آيه (نساء، 19)، (احزاب، 30)‌و (الطلاق، 1) از قرآن تكرار شده است. مفسران با توجه به روايات اهل بيت منظور از «فاحشه مبينه» را «زنا و يا ناسزا و يا اذيت
اهل خانه»آورده اند. (طباطبايي، 10 /312) حال با توجه به اين روايت و تفاسيري كه آن ها را در ذيل آيه 34 سوره نساء آورده اند، چند احتمال به نظر مي رسد:
1. اينكه طبق بيان مفسران منظور از عبارت «فاحشه مبينه» در روايت زنا نيست؛ زيرا زنا حد دارد. (قرطبي، 5 /168) در پاسخ، با توجه به كاربرد قرآني عبارت «فاحشه مبينه» و روايت ديگر كه به جاي «فاحشه مبينه»، راه دادن فرد بيگانه به بستر (يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه) را ذكر كرده است، به نظر مي رسد منظور زنا و يا مقدمات آن مانند دوستي هاي پنهاني مي باشد.
2. احتمال ديگر اينكه «اين روايات مربوط به نشوز زن و مجازات آن نيست، بلكه مربوط به ارتكاب فحشاء مي باشد» (احمد ابوسليمان، 37) و مفسران به اشتباه اين روايت را در ذيل آيه 34 سوره نساء آورده اند. به عبارتي اين افراد نشوز را چيزي غير از ارتكاب فحشاء مي دانند.
3. و احتمال سوم آنكه، روايت در تفسير همين آيه آمده و نشوز نيز به معناي زنا بوده و مجازات آن ضرب غير مبرح است. البته مجازاتي كه در آيه گفته شده، قبل از انجام عمل زنا مي باشد و ترس از آن از روي شواهد مي باشد.

ديدگاه مفسران و محققان معاصر درباره «ضرب»
 

سيد قطب (م 1378هـ ق) مي نوسد: «هرگز چنين كاري (ضرب زن) از مقررات اسلام نبوده است و جزء اسلام به شمار نمي آيد؛ بلكه اين كار از عرف محيط در بعضي زمان ها ناشي شده است». (سيد قطب، 2 /654) ابن عاشور (م 1393ه.ق) بيان مي كند: حكم ضرب در محيطي كه زدن زنا عرف و عادت بوده و اهانت به زن به شمار نمي رفته، صادر شده و در محيط متمدن امروزي متفاوت است و بايد محدود شود، در ادامه آورده است كه جمهور مفسران اين آيه را محدود كرده اند به اين كه اضرار و زيان در پي نداشته باشد و نيزاين آيه مقيد است به جامع هاي كه زدن اهانت و اضرار تلقي نشود. (ابن عاشور، 4 /112)
عبد الحميد احمد ابوسليمان، از حققان معاصر، ضرب را در اين آيه به معناي ترك خانه از سوي شوهر آورده تا زن سازگار به خود آمده و سازگاري پيشه كند. او در تأييد اين نظر، سيره عملي رسول اللّه(ص) را ياد آوري مي كند كه وقتي ميان پيامبر و همسرانش اختلافي پيش آمد و آنان بر نافرماني خود اصرار كردند، پيامبر يك ماه خانه را ترك كرد و پس از آن، آن ها را ميان زندگي خوش و طلاق آزاد گذاشت تا انتخاب كنند و هيچ گاه آن ها را
كتك نزد. (ابوسليمان، 35)
آيت اللّه معرفت(ره) در مورد ضرب در اين آيه معتقد به نسخ تمهيدي بودند. ايشان اين نوع نسخ را به اين شكل بيان كرده اند: « اسلام براي ريشه كن ساختن برخي رسوم جاهلي مثل برده داري و كتك زدن زنان چاره انديشي هاي دراز مدت يا كوتاه مدت را برگزيده است، اين روش را نسخ تمهيدي يا زمان بندي شده ناميده اند. مسئله قواميت مرد بر زن در محدوده عام كه شامل زدن شديد و درد آور زن شود، از جمله همين مسائل است. اگر چه در قرآن آمده، ولي از سوي آورنده شريعت به گون هاي تفسير شده كه تعديل آن را در آن زمان و ريشه كن ساختن آن را در دراز مدت موجب شود. مراحل اين نسخ: زدن با چوب مسواك، منع از كتك زدن و سفارش هاي فراوان در حفظ حرمت و كرامت زن است. (معرفت، 192) محقق ديگر ضرب در اين آيه را به معناي تلطيف و نوازش مي داند. دراين بيان به معاني ضرب در فرهنگ عربي از جمله: اطراق، روگرداني، راه رفتن، باز داشتن و ممانعت، خانه نشيني، تغيير و تحول، نزديكي و هم بستر شدن و... استناد شده است. در ادامه آمده است كه در قرآن كريم، واژه ضرب كاربردهاي متفاوتي دارد و معناي هر يك به قرينه الفاظ ديگر روشن مي شود. در آيه 34 سوره نساء، چون قرين هاي كه بر معناي كتك زدن دلالت كند، وجود ندارد، تعيين اين معنا با وجود معاني مختلف ديگر، يك ادعاي فاقد دليل است. (قائني، 72)

نتيجه
 

بررسي وضعيت زنان در آستانه نزول قرآن در حجاز نشان مي دهد گر چه در باورهاي ديني جاهلي ملائكه به عنوان دختران خدا و به اميد شفاعت نزد خدا پرستيده مي شدند، اما زنان در اجتماع و خانواده از كمترين امتيازات برخوردار بودند. قدرت اقتصادي و مالي در دست مردان بود و زنان از ارث بهره اي نداشتند. عدالت اجتماعي بين زن و مرد وجود نداشت، تعدد زوجات نامحدود بود و انواع سهم ها از قبيل ايلاء و ظهار در حق زنان صورت مي گرفت. در بعضي قبايل عرب دختران را زنده به گور مي كردند. وفاداري زن و مرد در خانواده با وجود رسومي چون زناشويي تعويضي، زناشويي جهت باردار شدن، زناشويي دوستانه و مانند آن در موارد زيادي زير پا گذاشته مي شد. برخي عادات جاهلي مانند طواف عريان خانه خدا از سوي برخي قبايل، به تحريك شهوات و عدم وفاداري دامن مي زد. در اين شرايط، آيات قرآن به تصحيح نگرش هاي سابق پرداخت و از طرفي با وضع قوانين جديد هنجارهاي
موجود در بين مردم را تغيير داد.
قرآن با آيات خود زن و مرد را در آفرينش، ايمان و عمل صالح، ثواب و عقاب اخروي، برابر دانست و به تغيير نگرش نسبت به جنس زن مبادرت كرد. همچنين با آياتي ديگر، به وضع قوانين جديد در مواردي مانند زشت دانستن طواف عريان و نهي از آن، تحريم انواع ازدواج هاي جاهلي (غير از نكاح البعوله و نكاح المتعه)، تحريم زنا و.... پرداخت. با توجه به اينكه در زمان نزول آيه قدرت اقتصادي و مالي در دست مردان بود و زنان به حمايت مردان از جهت مالي و امنيتي نياز داشتند، قواميت در خانواده بر عهده مرد نهاده شده است. هم چنين با توجه به اينكه در جامعه جاهلي، دادگتهي وجود نداشت تا زن و مرد در هنگام بروز اختلاف به آن مراجعه كنند و قدرت جسمي مردان باعث خشونت آن ها در اختلافات مي شد، قرآن براي حل اختلاف بين زن و مرد در هنگام بيم از نشوز زن، مراحل سه گانه «وعظ و هجر و ضرب» را پيشنهاد داده است. بررسي شرايط اجتماعي و فرهنگي حجاز در آستانه نزول قرآن نشان مي دهد كه قرآن با توجه به فرهنگ جاهلي به دنبال ايجاد اعتدال تدريجي در نظام هاي اجتماعي و خانوادگي آن ها و ايجاد اعتدال در روابط زن و مرد بوده است.
مفسران از ديرباز درباره مفهوم «ضرب» در اين آيه فراوان سخن گفته اند. آنچه حائز اهميت است، تغيير برداشت هاي آن ها از مفاهيم ارائه شده در آيه با تغيير شرايط تاريخي مي باشد. به گونه اي كه مفسران معاصر «ضرب» را در اين آيه يا منسوخ دانسته و يا مربوط به جامعه جاهلي دانسته اند كه زدن زن اهانت به شمار نمي رفته است. تعابيري از قبيل ترك خانه يا تلطيف و نوازش از طرف مرد نيز در بيان «ضرب» آمده است.

پي نوشت ها :
 

1. دكتراي علوم قرآن و حديث و مدير بخش گروه اديان دانشنامه قرآن شناسي
نشاني الكترونيكي: Ali@ Mamouri.com
2. كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث در دانشگاه پيام نور قم
نشاني الكترونيكي: Khoshsokhanzahra@ gmail.com
* تاريخ دريافت مقاله: 20 /1 /1389
* تاريخ پذيرش مقاله: 23 /2 /1389
 


1. ابراهيم حسن، علي، التاريخ الاسلام العام، قاهره، مكتبة النهضة المصرية، بي تا
2. ابن اثير، عزالدين ابوالحسن، اسد الغابة في معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409ق
3. ابن الكلبي، ابو منذر هشام بن محمد، تنكيس الاصنام، قاهره، مكتبة النهضة المصرية، 1914م
4. ابن سعد، محمد، طبقات الكبري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق
5. ابن شهر آشوب، محمد بن علي، المناقب، نجف اشرف، چاپ خانه حيدريه، 1376ق
6. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، تونس، الشركة التونسيه للتوزيع، 1978م
7. ابن عبدالبر، عبداللّه بن محمد، الاستيعاب، بيرون، دارالجيل، 1412ق
8. ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفكر، 1407ق
9. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صار، 1414ق
10. ابن هشام، عبد الملك، السيرة النبوية، بيروت، دار المعرفه، بي تا
11. ابوالفتوح رازي، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، 1408ق
12.ابوسليمان، عبد الحميد احمد، ضرب المرأة وسيله لحل الخلافات الزوجية، دمشق، دار الفكر، 1422ق
13. افغاني، سعيد، الاسلام و المرأة، بيروت، دار الفكر، 1389ق
14. آلوسي، محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415ق
15. انصاري، محمد علي، زن از منظر قرآن كريم، مشهد، بيان هدايت نور، 1388ش
16. ايزوتسو، توشيهيكو، خدا و انسان در قرآن (ترجمه: احمد آرام)، تهران، دفتر فرهنگ اسلامي، 1373ش
17. الترمانيني، عبد الاسلام، الزواج عند العرب في الجاهلية و الاسلام، دمشق، دار طلاسريال 1996م
18. البلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، انساب الاشراف، بيروت، دار الفكر، 1417ق
19. بلعمي، تاريخنامه طبري، تحقيق: محمد روشن، تهران، سروش، 1378ش
20. ثعالبي نيشابوري، ابو منصور، ثمار القلوب في المضاف و المنسوب (ترجمه رضا انزابي نژاد)، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسي، 1376ش
21. ثعالبي، عبد الرحمن بن محمد، جواهر الحسان في تفسيرالقرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق
22. ثقفي كوفي، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات، تهران، انجمن آثار ملي، 1353ش
23. زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس، بيروت، دارالفكر، 1414ق
24. زمخشري، محمود، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407ق
25. ستوده، هدايت اللّه، آسيب شناسي خانواده، تهران، نداي آريانا، 1385ش
26. سيد بن قطب، ابراهيم شاذلي، في ظلال القرآن، بيروت- قاهره، دارالشروق، 1412ق
27. شكري آلوسي، محمود، بلوغ الارب في معرفة احوال العرب، بيروت، دار الكتب العلمية، بي تا
28. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه
علميه قم، 1417ق
29. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش
30. طبري، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير آي القرآن، بيروت، دار المعرفة، 1412ق
31. علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل از اسلام، بغداد، نشر جامعه، 1413ق
32. فخر الدين رازي، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق
33. قرطبي، محمد بن احمد، جامع لاحكام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1364ش
34. معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، قم؛ موسسة النشر الاسلامي، 1425ق
35. معرفت، محمد هادي، شبهات و ردود، قم، التمهيد، 1381ش
36. مقدسي، محمد بن طاهر، البدأ و التاريخ، مكتبة الثقافة الدينية، بي تا
37. نوري، يحيي، اسلام و عقايد و آراي بشري يا جاهليت و اسلام، تهران، كتابخانه شمس، 1342ش
38. وافي، علي عبدالواحد، الاسرة و المجتمع، مصر، دار النهضة، بي تا
39. يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا
40. قائني، محسن، مقاله كتك زدن زن يكي از آثار رياست مرد، مجله زنان، سال سوم، شماره 19
41. مجتهد شبستري، محمد، مقاله زنان، كتاب و سنت، مجله زنان، شماره 57.
منبع: نشريه علوم ومعارف قرآن کريم، شماره 6.