تبيين روش هاي تربيت اجتماعي در نهج البلاغه (4)
تبيين روش هاي تربيت اجتماعي در نهج البلاغه (4)
تبيين روش هاي تربيت اجتماعي در نهج البلاغه (4)
نويسنده: محمدعلي افخمي اردكاني
كارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت
كارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت
روش هاي تربيتي «زمينه سازي»، «تغيير موقعيت»، «ارائه الگو»، «پيش گيري » و «امر به معروف و نهي از منكر»:
الف- روش زمينه سازي
به عنوان نمونه، حضرت علي (ع) سنجيده سخن گفتن را عامل حفظ شرافت و آبروي انسان و دوري از زمينه هاي تخريب سلامت و شرافت انسان دانسته و مي فرمايد:
«و لا تجعل عرضك غرضا لنبال القول، و لا تحدث الناس بكل ما سمعت به، فكفي بذلك كذبا.» (همان، نامه 69)
«آبروي خود را آماج تير گفتار ديگران قرار مده، و هر چه شنيدي بازگو مكن كه نشانه دروغگويي است.»
حضرت در توصيه اي خطاب به كارگزاران حكومتي مي فرمايد:
«و توخ منهم اهل التجربه و الحياء، من اهل البيوتات الصالحه، و القدم في الاسلام المتقدمه، فانهم اكرم اخلاقا، واصح اعراضا و اقل في المطامع اشراقا، و ابلغ في عواقب الامور نظرا.» (همان. نامه 53)
«كارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا، از خانداني پاكيزه و با تقوي، كه در مسلماني سابقه درخشان دارند انتخاب كن. زيرا كه اخلاق آنان گرامي تر و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزي آنان كمتر و آينده نگري آن ها بيشتر است.»
اين سخن و توصيه حضرت روشنگر اين امر است كه براي سامان دادن هر چه بهتر امور حكومتي و امور مردم جامعه، بايستي افرادي متصدي امور اجرايي شوند كه زمينه هاي مناسبي چون تقوي، تجربه و حياء داشته باشند تا بدين واسطه به خوبي به وظايف خود عمل نموده و تاثيرات و اصلاحات مناسبي در امور به جاي گذارند. حضرت علي (ع) با بيان حكمتي گران بها روشن مي سازد كه لازم است كه نظام تربيتي و حكومت پويا و كارآمد، تمامي زمينه هاي هماهنگ كننده مردم و حكومت و شرايط اجتماعي و محيطي را فراهم نموده تا مردم به يك وحدت رويه و اتحاد و صميميت و يكرنگي دست پيدا كنند و اين امر از توفيقات بزرگ يك نظام تربيتي خواهد بود. حضرت علي (ع) مي فرمايد:
«مقاربه الناس في اخلاقهم امن من غوائلهم.» (همان، حكمت 401)
«هماهنگي در اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمني و كينه هاي آنان است.»
اميرالمومنين طي نامه اي به مالك اشتر، عوامل زمينه ساز تشكيل يك حكومت الهي، صالح و طرفدار احقاق حقوق انسانها را چنين بيان مي فرمايد:
«وارفق ما كان الرفق ارفق و اعتزم بالشده حين لا تغني عنك الا الشده. و اخفض للرعيه جناحك، و ابسط لهم وجهك، و الن لهم جانبك و آس بينهم في اللحظه والنظره، والاشاره و التحيه، حتي لا يطمع العظماء في حيفك، و لا يياس الضعفاء من عدلك.» (همان، نامه42)
«در آن جا كه مدارا كردن بهتر است، مدارا كن و در جايي كه جز با درشتي كار انجام نمي شود، درشتي كن، پر و بالت را بگستران، با مردم مدارا كن، با مردم گشاده رو و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم در سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مايوس نشوند.»
اين نامه حضرت، بيانگر رابطه صحيح اجتماعي – سياسي حاكم با مردم و نشانگر آن است كه ملايمت و خشونت با مردم در جايگاه مناسبش، مردم را به خير آن حكومت اميدوار و دشمنان و خاطيان را نااميد مي كند. پس مربيان مي توانند با استفاده از اين روش، بسياري از رفتارهاي متربيان خود را جهت مناسب داده و از رفتارهاي نادرست باز دارند و با شناسايي زمينه هاي ناسالم، پيشاپيش آن را از سر راه متربي برداشته و يا به او يادآور شوند.
ب- روش تغيير موقعيت
«در روش زمينه سازي از بالقوگي هاي موجود در شرايط استفاده مي كنيم تا مقصود حاصل شود، اما در روش تغيير موقعيت تلاش مي شود از جنبه بالفعل شرايط و موقعيت ها براي اصلاح شرايط بهره بگيريم.» (باقري، پيشين، 103).
طبق اين روش، شرايط موجود را به هم مي ريزيم، تا تحولي حاصل شود. مثلاً هنگامي كه مربي عصباني مي شود، بهتر است تغيير موقعيت مكاني دهد تا خشم او فرو بنشيند، و آن گاه به تصميم گيري بپردازد. مطالب نهج البلاغه نشان مي دهد كه روش تغيير موقعيت مكاني و زماني و شرايط اجتماعي، مي تواند به اصلاح شرايط و تغيير نوع تاثيرپذيري ما از شرايط منجر شود كه در زير به بررسي آنها مي پردازيم.
بر همه روشن است كه مكان هاي مختلف تاثيرات متفاوتي بر انسانها مي گذارند. مثلاً تاثير محيط فاسد و آلوده به گناه، يا آلودگي هاي طبيعي و ظاهري با تاثير محيط سالم اخلاقي – فرهنگي – ديني و يا محيط به ظاهر آراسته و زيبا فرق دارد. پس گاه لازم مي آيد با تغيير موقعيت مكاني نامطلوب و فاسد، اثر آن را خنثي و يا كم و يا عوض نمود. اين تغيير موقعيت مكاني مي تواند در قالب سياحت و هجرت انجام بپذيرد. يعني انسان با تحمل سختي ها و رنج هاي مسافرت به گردش در روي زمين و حتي كواكب بپردازد، تا بتواند از آن تغيير مكاني بهره ببرد. هجرت يعني بريدن و ترك كردن و كوچ كردن. هجرت، راه عملي براي تغيير موقعيت فاسد و آلوده است. اما هجرت تنها انتقال بدني و مكاني نيست بلكه مي تواند در ابعاد زباني و قلبي نيز باشد.
«هجرت، بريدن به زبان، قلب يا بدن است. هجرت، پيشنهاد دين اسلام براي حفظ ارزشها» (مرتضوي، پيشين، 216).
در اين روش مي توانيم از بسياري از اخبار نادانسته و ناگفته مردم و ملل حال و گذشته آگاه شويم و راجع به اصلاح وضع خود تصميم بگيريم. گويا با اين كار از تجربه هاي ديگران بهره مي بريم تا شرايط نابسامان خود را به طرز صحيح و مفيد، تغيير داده و يا اصلاح كنيم. حضرت علي (ع) در درسي اخلاقي به تمام انسان ها يادآور مي شود كه يكي از راه هاي رام كردن و تربيت نفس سركش، نماياندن احوال گذشتگان بر نفس است. اين امر مي تواند جنبه تربيت اجتماعي نيز داشته باشد، مانند زماني كه افراد يك جامعه به بيراهه رفته و سر به طغيان و ناسپاسي گذارند كه در اين صورت آنها را به سير و سياحت در آثار و احوالات ملل گذشته دعوت مي كنيم تا بلكه به خود آيند و از اشتباهاتشان دست بردارند. حضرت علي (ع) مي فرمايد:
«واعرض عليه اخبار الماضين، و ذكره بما اصاب، من كان قبلك من الاولين، و سر في ديارهم و آثارهم، فانظروا فيما فعلوا و عما انتقلوا.» (پيشين، نامه 31)
«تاريخ گذشتگان را بر نفس خود بنما و آن چه كه بر سر پيشينيان آمده است به يادش آور، در ديار و آثار ويران رفتگان، گردش كن و بيانديش كه آنها چه كردند»
به نظر مي رسد ارتباط زيادي بين اين روش با روش موعظه وجود دارد. اما در اين روش با غور و تفحص و سياحت مي توان به وضع گذشتگان آشنا و آنگاه دست به تغيير موقعيت خود زد. موارد زيادي پيش آمده كه انسان محل سكونت و شهر خود را عوض كرده است تا بلكه، شرايط براي او و يا خانواده اش اصلاح شود. حضرت علي (ع) در مورد امر سياحت و هجرت فرموده اند بهترين شهرها براي سكونت شهري است كه پذيراي انسان باشد يعني اينكه انسان در آنجا بتواند به توسعه و ترقي برسد و وضعيت زندگي خود را اصلاح نمايد و از شرايط آن مكان بهتر بهره ببرد. به عبارتي، ايشان توصيه به هجرت نموده و از تاثيرات مكاني بر رفتار و روزي انسان سخن گفته اند و استفاده و پرهيز از برخي مكان ها را سفارش نموده اند تا به واسطه آن، انسان بتواند به اصلاح و تغيير و تحول در زندگي خود برسد. حضرت اينگونه مي فرمايد:
«ليس بلد با حق بك من بلد، خير البلاد ما حملك.» (همان، حكمت 442)
«هيچ شهري براي تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراي تو باشد.»
حضرت در كلام ديگري خطاب به حارث همداني چنين توصيه مي فرمايد:
«واسكن» الامصار العظام فانها جماع المسلمين، و احذر منازل الغفله و الجفاء و قله الاعوان علي طاعه الله و اقصر رايك علي ما يعنيك. و اياك و مقاعد الاسواق، فانها محاضر الشيطان و معاريض الفتن.» (همان، نامه 69)
«در شهرهاي بزرگ سكونت كن زيرا مركز اجتماع مسلمانان است و از جاهايي كه مردم آن از ياد خدا غافل اند و به يكديگر ستم روا مي دارند و بر اطاعت از خدا به يكديگر كمك نمي كنند، بپرهيز. از نشستن در گذرگاه هاي عمومي، و بازار، پرهيز كن كه جاي حاضر شدن شيطان است.»
روش الگوسازي
«الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم.» (الحراني، كلمات قصار، 1366، 207)
«مردم به زمامداران خود شبيه ترند تا به پدران خود.»
اين سخن حضرت روشن مي كند كه ارائه الگوي عملي مناسب توسط رهبر و مسئولين تربيتي يك حكومت مي تواند در تربيت شايسته مردم و اصلاح شرايط يك حكومت، خصوصاً وضعيت اجتماعي مردم موثر باشد. حضرت علي (ع) مكرر به استفاده از الگو در زندگي تاكيد نموده و مي فرمايد:
«و اقتدوا بهدي نبيكم فانه افضل الهدي و استنوا بسنته فانها اهدي السنن.» (پيشين، خطبه 110)
«به سيرت پيامبرتان اقتدا كنيد كه برترين سيرت است و به سنت او بگرويد كه راهنماترين سنت است.»
در اين ميان بزرگسالان الگوهاي خوبي براي كوچكترها به حساب مي آيند چنانكه حضرت علي (ع) نيز اين نكته را تائيد مي فرمايد:
«ليتاس صغيركم بكبيركم، و ليراف كبيركم بصغيركم.» (همان، خطبه 166)
«بايد خردسالان شما، از پيرانتان پيروي كنند، و پيرانتان به خردسالانتان مهربان باشند.»
البته نكته مهم اين است كه انسان و نظام تربيتي، الگويي تا حد امكان كامل را برگزيند.
«توجه به الگوهاي كامل باعث مي شود كه انسان هدف تربيت و در نتيجه راه تربيت را فراموش نكند و پيوسته در راه اتصاف به صفات و كمالات آنان گام بردارد.» (دلشاد تهراني، پيشين، 427)
نتيجه بحث اينكه ارائه الگو براي تربيت، بهترين راه عملي براي پرورش و تربيت اخلاقي و اجتماعي است. البته دو نكته مهم در اينجا بايستي رعايت شود. يكي اينكه مربي قبل از ديگران، خود بايد پيرو كامل و صادق الگوها باشد تا متربيان از وي تأسي كنند. نكته دوم اينكه اسوه گزيني هر چند متضمن پيروي از غير است، اما اين پيروي نبايد با بي خبري و كوردلي باشد، بلكه كسب بصيرت و آگاهي راجع به الگوها بسيار مهم و ضروري است.
روش پيشگيري
«در بحث تربيت اجتماعي بر مربي و متصديان امور تربيتي است تا مواردي كه احتمال دارد لغزش هاي تربيتي از آن جا آغاز شود را پيش بيني كنند، و قبل از بروز آن لغزش ها، از آنها جلوگيري به عمل آورند.» (مرتضوي، پيشين، 200).
حضرت علي در توصيه هاي اجتماعي متعدد، مديريت صحيح (نامه 31)، انتخاب مناسب كارگزاران حكومتي (نامه 31)، تقسيم وظايف و بازخواست به موقع دست اندركاران حكومت (نامه 31)، نيكوكاري در حق مردم، پرهيز از مشورت و مصاحبت با افراد احمق و بخيل و ترسو و دروغگو و حفظ وحدت اجتماعي را از عوامل پيشگيرانه معضلات اجتماعي بيان مي كند كه تنها به سه مورد آن اشاره مي كنيم. حضرت علي (ع) دقيق ترين و شايد عام ترين راه پيشگيري از بروز مشكلات در امور اجتماعي را عمل بر طبق تمايلات صحيح و به حق ديگران دانسته و مي فرمايد:
«فاحبب لغيرك ما تحب لنفسك، و اكره له ما تكره لها، و لا تظلم كما لا تحب ان تظلم و احسن كما تحب ان يحسن اليك و استقبح من نفسك ما تستقبحه من غيرك.» (پيشين، نامه 31).
«براي ديگران نپسند، آن چه را براي خودت نمي پسندي، ستم روا ندار آن گونه كه دوست نداري به تو ستم شود، نيكوكار باش، آن گونه كه دوست داري به تو نيكي كنند و آن چه را براي ديگران زشت مي داري، براي خود نيز زشت بشمار.»
اين سخن حضرت، گوشزد مي كند كه نوع عملكرد ما مي تواند عامل پيشگيري كننده از عواقب ناخواسته و نامناسب بوده و راهي براي اصلاح شرايط باشد. به عبارت ديگر، ما در پيشگيري، با حذف علت يا عوامل ايجاد كننده معلول ها، از بروز آن معلول ها جلوگيري مي كنيم. مثلاً چون مي دانيم نتيجه ستم كردن، ستم ديدن است پس آن را ترك مي كنيم. چون مي دانيم نيكي كردن از جانب خدا بي جواب نمي ماند، پس نيكي مي كنيم. حتي نيت خير نيز مي تواند عامل پيشگيري از برخي مسائل و معضلات باشد. حضرت علي (ع) طي هشداري، از ارتباط با انسان هاي احمق، بخيل، بدكار و دروغگو نهي نموده است كه در واقع اين هشدار و عاقبت انديشي، براي پيشگيري از عواقب نادرست اين گونه ارتباط ها و رفاقت ها مي باشد. حضرت خطاب به فرزندش مي فرمايد:
«يا بني احفظ عني اربعا، لا يضرك ما عملت معهن ... اياك و مصادقه الاحمق، فانه يريد ان ينفعك فيضرك، و اياك و مصادقه البخيل، فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك بالتافه، و مصادقه الكذاب، فانه كالسراب: يقرب عليك البعيد، و يبعد عليك القريب.» (همان، حكمت 38)
«اي پسرم از من چهار چيز به خاطر بسپار كه تا به آن عمل مي كني زيان نبيني ... از دوستي با احمق بپرهيز، چون مي خواهد به تو نفعي برساند اما دچار زيانت مي كند. از دوستي با بخيل بپرهيز زيرا آن چه را كه سخت به آن نياز داري از تو دريغ مي كند. از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مي نماياند.»
حضرت علي (ع) ضمن آگاهي كامل از اهميت خاص حفظ وحدت و سلامت جامعه و امور اجتماعي و مضرات فراوان پراكندگي و تفرقه، مردم و مسئولين را از هرگونه برتري طلبي و تفاخر پرهيز داده و به وحدت و همدلي براي كسب رضاي خدا دعوت مي كند:
«ايها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه، و عرجوا عن طريق المنافره، وضعوا تيجان المفاخره.» (همان، خطبه 5)
«اي مردم امواج فتنه ها را با كشتي نجات در هم شكنيد، و از راه اختلاف و پراكندگي بپرهيزيد، و تاج فخر و برتري جويي را بر زمين نهيد.»
نظام تربيتي و حكومت مي تواند با دادن بينش كافي و به موقع به مردم، افراد جامعه را از افتادن در گرفتاري ها و فتنه ها و معضلات بزرگ اجتماعي و سياسي و يا اقتصادي باز دارد و بدين واسطه سلامت و بقاي جامعه را حفظ نمايد.
ح- روش امر به معروف و نهي از منكر
از اين روش مي توان در اصلاح خانواده و جامعه و كليه مراكز اجرايي – اداري و آموزشي و جاي جاي جامعه بهره گرفت و انحرافات ايجاد شده را نهي نمود و خيرات ترك شده را احياء نمود. حضرت علي (ع) فلسفه امر به معروف و نهي از منكر را اين گونه تبيين نموده است:
«فرض الله ... الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهي عن المنكر ردعا للسفهاء» (پيشين، حكمت 252)
«خداوند امر به معروف و نهي از منكر را براي توده هاي ناآگاه و نهي از منكر را براي بازداشتن از زشتي واجب كرد.»
حضرت در توصيه اي به حسن و حسين ترك امر به معروف و نهي از منكر را مساوي با تسلط اشرار يك امت بر آن ها و دوري مردم از لطف خدا و عدم اجابت دعاي آن ها دانسته و مي فرمايد:
«لاتتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولي عليكم شراركم، ثم تدعون فلا يستجاب لكم.» (همان، نامه 47)
«امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه بدهاي شما بر شما مسلط مي گردند آن گاه هر چه خدا را بخوانيد پاسخ ندهد.»
در بعد تربيت اجتماعي بر نظام تربيتي و مسئولين است كه آحاد جامعه را به ضرورت و حساسيت اين فريضه آگاه نموده و با رفتارهاي خود آن را در باطن افراد جامعه نهادينه كنند و تنها در اين صورت است كه هر فردي بدون نياز به مراكز عريض و طويل قضايي و پليس، به مسئوليت هاي خود عمل نموده و از بي تفاوتي و سهل انگاري در امور ساير انسان ها و جهانيان پرهيز مي كنند. اگر اجراي اين فريضه در هر فردي نهادينه شود، به طور قطع بسياري از معضلات فرهنگي – اخلاقي و اجتماعي امروزه حل خواهد شد و نياز به اقدامات رسمي و پرهزينه و گاه دشوار براي رفع آن معضلات نخواهد بود. دليل اين مدعا اين فرمايش حضرت است كه ارزش امر به معروف و نهي از منكر را برتر از جهاد و تمام كارهاي خير دانسته اند. يعني اين كه اجراي اين فريضه باعث ايجاد سامان امور مردم و يك اجتماع مي شود. علاوه بر مطالب فوق، نگارنده متذكر اين نكته مي شود كه بهترين نوع امر به معروف و نهي از منكر، شيوه عملي مي باشد و اين امر وقتي ميسر است كه شخص امر و نهي كننده، خود قبل از همه، عامل به اوامر و نواهي جامعه باشد تا امر و نهي او تاثير شايسته اي بر جاي گذارد. در همين رابطه، حضرت علي (ع) مي فرمايد:
«و امر بالمعروف تكن من اهله، و انكر المنكر بيدك و لسانك، و باين من فعله بجهدك.» (همان، نامه 31)
«به نيكي ها امر كن و خود نيكوكار باش، با دست و زبان بدي ها را انكار كن و بكوش از بدكاران دور باشي».
حتي حضرت مراتب و درجات تغييرموقعيت را در قالب مراتب امر و نهي بيان مي فرمايد و بدين ترتيب مراحل مقابله با شرايط و تغيير دادن موقعيت هاي نامطلوب و ناهنجار را تعليم مي دهد. ايشان مي فرمايد:
«ايها المومنون، انه من راي عدوانا يعمل به و منكرا يدعي اليه، فانكره بقلبه فقد سلم و بريء، و من انكره بلسانه فقد اجر، و هو افضل من صاحبه. و من انكره بالسيف لتكون كلمه الله هي العليا و كلمه الظالمين هي السفلي، فذلك الذي اصاب سبيل الهدي، و قام علي الطريق، و نور في قلبه اليقين.» (همان، حكمت 373)
«اين مومنان، هر كس تجاوزي را بنگرد و شاهد دعوت به منكري باشد و در دل آن را انكار كند، خود را از آلودگي سالم داشته است وهر كس با زبان آن را انكار كند پاداش داده خواهد شد، و از اولي برتر است، و آن كه با شمشير انكار كند تا كلام خدا بلند شود و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگاري را يافته و نور يقين در دلش تابيده است.»
از مبناي تاثيرپذيري انسان و روش هاي آن معلوم شد كه نظام تربيتي با روش هاي بررسي شده مي تواند در تمامي زمينه هاي تاثيرگذار بر زندگي انسان و جامعه نفوذ داشته باشد و تغييرات و اصلاحات لازم را در حد و اندازه هاي اهداف و آرمان هاي نظام تربيت اجتماعي ايجاد كند و قطعاً بزرگ ترين ثمره كاربرد اين روش ها در تربيت اجتماعي، ايجاد جامعه اي صالح در راستاي ترقي و تعالي انسان خواهد بود.
منبع: نشريه النهج شماره 21 و 22
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}