نگاهي به کتاب ماه مهرپرور


 

نويسنده: پيام صدريه




 

ماه مهرپرور
 

تربيت در نهج البلاغه
 

نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني
ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ج اول، 1379.
ماه مهر پرور، عنوان کتابي است در زمينه تربيت اسلامي، نويسنده محترم در ابتداي کتاب به بحث درباره کتاب شريف نهج البلاغه و جايگاه ممتاز آن در ميان آثار ارزشمند اسلامي پرداخته است؛ وي نهج البلاغه را چنين توصيف مي نمايد:
«نهج البلاغه بي ترديد پس از قرآن کريم گرانقدرترين و ارزشمندترين ميراث فرهنگي اسلامي است. اين کتاب مجموعه اي است به ابعاد وجودي يک انسان کامل...
نهج البلاغه، صحيفه ساختن فرد و جامعه، و آموزگار کفر ستيزي و فقر ستيزي است، و نه تنها راه روش بلاغت، که راه روشن هدايت است....»
نويسنده در ادامه به معرفي مؤلف نهج البلاغه، سيد رضي (ره)، و انگيزه او از گرد آوري و کيفيت وکميت اين اثر پرداخته است.
روش هاي مطالعه نهج البلاغه به سه شيوه تربيتي، تجزيه اي و موضوعي از مواردي است که در اين کتاب به آنها اشاره شده است.
نويسنده در اين کتاب از منابع غني و جامعي استفاده کرده و کتابنامه آن از حدود صد عنوان منبع در زمينه هاي مختلف تجاوز مي کند، که اين امر بر جامعيت اثر افزوده است.
کتاب ماه مهر پرور به مسائل تربيتي در ذيل چهار عنوان کلي: موانع و مقتضيات تربيت، مباني تربيت، اصول تربيت و روش هاي تربيت پرداخته است. از اين ميان، براي آشنايي خوانندگان محترم به بررسي مبحث مباني تربيت مي پردازيم.
لازم به ذکر است که در تمامي موارد، شواهدي از نهج البلاغه ذکر گرديده است.

اهميت و جايگاه شناخت انسان
 

شناخت انسان در نظام تربيتي اسلام، به عنوان يک اصل مطرح مي شود و موضوع تربيت بدون دريافتي درست از انسان و شناخت استعدادهاي او سامان نمي يابد. و اين نحوه از شناخت مبناي ورود به مباحث نظري تعليم و تربيت (نوع نظام تربيتي،گرايش ها، ارزش ها، روش هاي تربيتي و....) مي باشد.
در نزد امام (ع) دست يابي به شناخت خود، برترين توفيق آدمي است و هيچ شناختي براي بشر ضروري تر از شناخت نفس نيست و نيز همين موضوع، باور آدمي در سير تربيتي و حرکت کمالي وي مي باشد.
شناخت استعدادها و توانايي هاي نفس و مراتب وجود و نيز شناخت آفات نفس و عيوب آن بهترين زمينه براي اصلاح و تربيت است؛ کسب اين موفقيت، مسير درست تربيت را فراهم مي آورد و همين، بهترين راه به سوي شناخت حق نيز مي باشد.
نويسنده محترم با ذکر مقدمات که خلاصه آن گذشت، شناخت نفس را غايت معرفت و نهايت حکمت دانسته و همه شناخت ها را درگروه آن مي داند و سرچشمه والاترين معرفت ها را از آن قلمداد مي کند.

مراحل و مراتب خودشناسي
 

پس از شناخت علمي و نظري نفس، لازم است که شناخت عملي و تجربي نيز صورت پذيرد و افراد از توانايي هاي نفس در روبه رو شدن با واقعيات آگاه گردند. علاوه بر آنچه ذکر شد، خودشناسي داراي فوايد ارزشمند، حياتي و تکاملي، هم در زمينه فردي و هم در زمينه اجتماعي است. از جمله:
1- شناخت عيوب نفس (نخستين گام در تقويت نفس)؛
2- شناخت توانايي ها و امکانات نفس؛
3- شناخت فضايل نفس؛
4- شناخت ديگر مردمان و مراتب ايشان؛
اهميت مورد اخير در آن است که آدمي اين توانايي را مي يابد که ارزش ها، خصوصيات، کمالات و نقص هاي ديگران را باز شناسد و اين معرفت سبب مي گردد که شخص، به انسان و ارزش هاي انساني احترام بگذارد، در راه هم نوع خود بکوشد، از کمال افراد بهره مند گشته و در زدودن نقص آنان نيز کوشا گردد و نسبت به ديگران ايثار و از خود گذشتگي داشته باشد(که ايثار خود نيز از مراحل کسب ملکات فاضله در وجود آدمي است).
5- شناخت خداي متعال، که از دو راه حاصل مي گردد.
الف) شناخت نفس که لاجرم به شناخت آفريننده آن منجر خواهد شد.
ب) نفس انساني به دليل جوهر الهي و نفقه رباني هم چون آينه اي صفات رحماني را در خود متجلي مي سازد.

حقيقت انسان
 

انسان واجد حقيقتي ملکوتي و استعدادهاي بي پايان است که مي تواند با تربيت خود، آنها را شکوفا نمايد. چنان چه خداوند متعال در قرآن کريم (بقره 28 و 29) رمز جاودانگي و بي مرزي آدمي و برتري او بر همه موجودات و آفرينش همه چيز را براي او، به سبب حقيقت وجودي او دانسته است، و اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه درباره حقيقت جامعه انسان مطالبي بيان مي فرمايد (نک : نهج البلاغه، خ1).
بنابراين، انسان بايد از غفلت نسبت به حقيقت خود برون آيد و استعدادهاي خويش را در جهت خليفه اللهي، شکوفا گرداند و لذا تربيت حقيقي، تربيتي است که زمينه رسيدن انسان را به سوي شکوفايي استعدادهايش و سير در جهت نيل به کمال مطلق فراهم مي آورد.

اهداف تربيت
 

تعيين اهداف تربيت و حفظ آن در مسير تربيت از اساسي ترين مسائل نظامي تربيتي و زير ساخت آن است.

نظام تربيتي
 

در سازمان اهداف تربيتي، هم حقيقت وجودي انسان مورد توجه است و هم آن که واقعيت هاي وجودي او و مراتب مختلف هستي وي و نيز گرايش ها و نيازهاي متعدد آدمي مورد دقت قرار مي گيرند. با عنايت به چنين امري در نظام تربيتي، غايتي براي تربيت آدمي مطرح مي شود و در راه نيل به آن، اهدفي کلي، و براي تحقق آن اهداف کلي، اهداف جزئي سامان مي يابند.
در اسلام، هدف نهايي تربيت، نيل به صفات و اسماء الهي و رسيدن به مقام خليفه اللهي است. اهداف کلي نيز در جهت نيل به اين غايت سامان مي يابند. در اين مسير اهداف کلي در ذيل مطرح مي گردند:
- اصلاح رابطه انسان با خدا
- اصلاح رابطه انسان با خويشتن
- اصلاح رابطه انسان با جامعه
- اصلاح رابطه انسان با طبيعت
- اصلاح رابطه انسان با تاريخ
و در جهت نيل به اين اهداف کلي، اهداف جزئي در نظر گرفته مي شوند که در واقع همان آداب و احکام نظام دين، تحقق بخش آن مي باشند؛ ميان اهداف جزئي، کلي و غايت نهائي، رابطه اي طولي برقرار است.
مباحث نهج البلاغه از اين حيث بسيار متنوع و گسترده اند. اين مباحث عمدتاً در غالب اهداف بعثت پيامبران الهي و پيامبر اکرم (ص) و سفارش هاي تربيتي امام علي (ع) قرار گرفته اند. به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
- وارستگي و بندگي که خود در دو موضوع عبوديت و درک مقام ربوبيت، و آزادي انسان از بندگي غير خدا، مطرح شده است.
- حکمت آموزي، خردمندي و لطافت وجودي، که خود در سه موضوع کسب حکمت نظري و عملي به معناي ايمان و عمل صالح، رسيدن به معرفت حقيقي و بندگي خداوند، رسيدن به حيات معقول (عقل گرايي) مطرح است.
-آخرت گرايي.
-پروا پيشگي و پرهيزگاري، به عنوان مهم ترين و اصلي ترين اهداف تربيتي است که خود منشاء وصول بسياري از مقاصد است، که در تربيت فطري دنبال مي شود. اين خصيصه همچنين منشاء بروز فضايل وکمالات در وجود انسان است.

فطرت
 

خداي متعال همه موجودات را به آفرينشي مخصوص داشته است که به سبب آن، به سوي مطلوب خويش سير کنند وبه کمال حقيقي برسند، لذا تمام اهداف تربيتي به فطرت آدمي محقق مي شود و آن چه زمينه سير به سوي حقيقت انسان را فراهم مي سازد فطرت اوست.
فطرت تمام آدميان، عشق به کمال مطلق است و اين وجه اشتراک تمام افراد بشر در هر دين و مسلک است. فطرت انسان داراي دو بعد عشق به کمال مطلق و انزجار از هر گونه نقص مي باشد. بر مبناي اين دو فطرت، فطريات انسان شکل مي گيرند که نويسنده محترم در مباحث مطروحه ذيل به آن ها پرداخته است:
- عشق به پرسش: فطرت الهي که سرچشمه فطرت بر اصل وجود مبداء هستي و توحيد است. اين نياز را انسان پديدار مي گرداند.
- ستايش و نيايش: انسان بر مبناي فطرت خود، هميشه در جستجوي موجودي براي پرستش بوده، و تلاش مربيان الهي نيز عطف توجه آدميان به سوي خداوند بوده است.
- حقيقت جويي: شيوه و متن زندگي آدمي بر پايه علم و عمل، ممکن و استوار است. لذا نفس آگاهي و دانايي براي آدمي مطلوب و لذت بخش است. امام علي (ع) حکمت را گمشده انسان معرفي مي نمايد.
- زيبايي دوستي: انسان به فطرت خود واجد اصل زيبايي و زيبايي دوستي است، در مسير اين جهت فطري، آدمي روي به کمال والاتري دارد؛ چنانچه امام علي (ع) با اشاره به خلقت طاووس اين ميل را تقويت مي نمايد.
- خير اخلاقي: گرايش انسان به تمايلات ذاتي بسوي فضايل وکرامات و انزجار از امورغير اخلاقي از ويژگي هاي فطري انسان و از اسباب نيل به تربيت راستين است.
- آزادي دوستي و آزادگي: اين اصل از مهم ترين گوهرهاي وجود آدمي در جهت نيل به اهداف تربيتي است و بر مبناي آن، بسياري از تعاليم تربيتي از جمله آزادي انسان از قيد خور و خواب و خشم و شهوت و رسيدن به آزادي معنوي در اثر تقوا و پرهيزگاري و رسيدن به آزادي هاي فردي و اجتماعي و سياسي بر مبناي آزادي دوستي فطري، که جزء حقوق ذاتي مردمان است محقق مي گردد.
- عدالت خواهي و عدالت دوستي: حيات آدمي در گرو اين خصلت است و قوت اين گرايش فطري به سلامت فرد و جامعه مي انجامد. در منظر امام علي (ع) اين گرايش والاترين گرايش در وجود آدمي است که بازگشت تمام ارزش ها بدان است. قرار دادن هر چيز در جاي خود [عدل] و رساندن هر ذي حقي به حقش امري فطري و بهترين راه رشد آدمي و دين داري است.
فطريات ياد شده و ساير فطريات، بستر مناسبي را براي سير انسان به سوي حقيقت ملکوتي وجودش فراهم مي سازند.

عوامل مؤثر در تعليم و تربيت
 

نويسنده پس از بيان تربيت فطري (بحث اصولي خود) به معرفي برخي عوامل بيروني مي پردازد که عبارتند از:
الف - وارثت؛
ب - محيط؛
ج- سختي ها و شدائد؛
د - کار و فعاليت اجتماعي؛
هـ - عوامل ماوراي طبيعت و اراده انسان.
البته اين موارد، عواملي هستند که به نحو اقتضا ساختار تربيتي و شخصيت روحي آدمي را سامان مي دهند و نه به عنوان علت تامه. آن چيزي که در تربيت آدمي اصيل و غير قابل تغيير است و همه چيز به نحوي به آن باز مي گردد همانا فطرت آدمي است و در تربيت، اصالت با فطرت است. از اين جا مبناي اصلي تربيت در اسلام که همانا تربيت فطري است، استخراج مي گردد.
تربيتي که اساس برنامه ها، اقدامات و آموزش را بر فطريات آدمي قرار داده و حجاب هاي فطرت را مي زدايد و فطريات را شکوفا مي نمايد. بدين ترتيب، تربيتي تحقق مي يابدکه متناسب با وجود آدمي بوده و نيازهاي او نيز درخور حقيقت انساني ست، تربيتي که عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص را جلوه مي دهد. بنابراين، هر چه اهتمام بر فطريات در يک نظام تربيتي بيشتر باشد، توفيق آن در تربيت فطري و دين داري حقيقي بيشتر خواهد بود. با توجه به اصالت فطرت، هر انساني مي تواند روي به کمال مطلق بنمايد.
در نتيجه نويسنده محترم ضمن بر شمردن موارد تأثير گذار در تربيت با فطرت را مبناي تربيت و اساسي ترين اصل در تعيين برنامه هاي مربوط به تعليم و تربيت تلقي مي نمايد.
منبع: نشريه النهج شماره 21 و 22