حضور در مجاز


 

نويسنده:كريم فيضي




 
مثال‌هاي گوناگوني براي حقيقت و مجاز زده شده است كه نمونه واضحش استعمال شير در مورد شير واقعي ـ حيوان قوي پنجه و درنّده ـ و استعمال آن در مورد انسان شجاع است. يا ماه، در صورتي كه در مقام اشاره به كره ماه باشد، حقيقي و در تشبيه معشوق به ماه، مجازي است. پس مجاز طبق عرف ادبيات و نيز علم اصول و منطق آن چيزي است كه طبق قرينه‌اي، در معناي حقيقي خودش استعمال نشود. بنابراين، هرچيزي كه مطابق با واقعيت باشد، حقيقتي و هر چيزي كه مطابق با واقعيت نباشد، مجازي است.
حال بايد ديد كه نامگذاري دنياي مجازي به اين نام، طبق اين چارچوب درست است يانه؟ اگر توجه داشته باشيم كه در زبانهاي فرنگي مجاز و حقيقت براساس چارچوب منطق و ادبيات ما تعريف نمي‌شود و دنياي مجازي در اطلاق و تعريف و بيان آنها، در برابر حقيقت نيست بلكه بيشتر به معناي عالمي است الكترونيكي، خواهيم ديد كه اطلاق مجازي به اين دنيا و وصف آن به عنوان «دنياي مجازي» در عين حال كه نارسا و ناقص است، به گونه‌اي نيست كه بتوان از دو دنياي حقيقي و مجازي سخن گفت و سپس دنياي حقيقي را دنياي واقعي دانست و دنياي مجازي را غيرواقعي.

از همين جا روشن مي‌شود كه قضاوت و ارزشگذاري ميان اين دو دنيا و اطلاق خوب به ـ به اصطلاح ـ عالم حقيقي و بد به دنياي مجازي،‌ چقدر ناصواب و نادرست و مقرون به خطاست. بماند كه در مجازي دانستن دنياهاي الكترونيكي و در برابر دنياي حقيقي قرار دادن آن نيز چندين اشكال منطقي و فلسفي وجود دارد كه به عنوان مثال مي‌توان به اين اشكال اساسي و بنيادي اشاره كرد كه:
مگر دنياي مجازي، در جايي بيرون از دنياي حقيقي واقع شده است كه بتوان آن را با دنياي حقيقي نقيض دانست؟ شك نيست كه دنياي مجازي در هر صورت، در دنياي حقيقي قرار دارد. بنابراين، خود جزو دنياي حقيقي است و درون آن. در واقع، بخشي از دنياي حقيقي است و اصولاً دنيايي غير حقيقي نيست، بماند كه ما تصوري از دنياي غير حقيقي نداريم و اساساً چنين دنيايي براي ما قابل تصور نيست تا شناخته شود يا ناشناخته بماند.
نتيجه‌اي كه تا اينجاي سخن مي‌توان اخذكرد، اين است كه آنچه به عنوان دنياي مجازي يا عالم مجازي شناخته مي‌شود، در اصل در مقابل دنياي واقعي قرار ندارد و بيرون از حوز? آن نيست بلكه جنبه‌اي ديگر از آن است كه البته نوپديد است. به تازگي كشف شده و به حسب جنس و سنخ هم تفاوت‌هايي با دنياي واقعي دارد. اين تفاو‌ها بيش از هرچيز در گستردگي دنياي مجازي و قابليت‌ها و امكانهاي آن نهفته است كه باعث امتداد يافتن عالم حقيقي مي‌شود و مرزهاي آن را به شدت توسعه مي‌دهد.
بر خلاف كساني كه صرفاً دنياي سايبري را عالم مجازي مي‌دانند، اصولاً هرچيزي را كه مرتبط با موج است و با دست موج در زندگي ما حضور مي‌يابد، بايد مجازي بدانيم. طبق اين تلقي، علاوه بر فضاهاي اينترنتي، فضاهاي تصويري نيز شامل دنياي مجازي مي‌شوند كه از بازيهاي ساده الكترونيكي شروع مي‌شود و به بازيهاي پيچيده و آنگاه فيلم‌هاي مختلف مخصوص خردسالان و جوانان و بزرگسالان مي‌رسد. چيزي كه آشكار است، اين است كه نمي‌توان مقول? تصوير را يك بخش عمده از دنياي مجازي ندانست. اكنون ما به راحتي مي‌توانيم دنياي مجازي را شناسايي كنيم. اگر در هويت تصوير و مختّصات آن و آنچه را كه به حسب رواني و جامعه‌شناسي برجاي مي‌گذارد، تأمل كنيم و سپس در قدرت‌ها و قابليت‌ها و امكانهاي حيرت‌آور در فضاي سايبري ـ با گونه‌هاي مختلف ارتباطي قابل تصور در آن ـ بينديشيم، فضا يا دنياي مجازي را دنيايي خواهيم يافت كه با جسم در آن حضور نمي‌يابيم بلكه با بخشي از ذهن خودمان در آن حضور مي‌يابيم و سپس با تمام وجود در آن استقرار ‌پيدا مي‌كنيم.
به عبارت ديگر، دنياي مجازي دنيايي است كه براي رسيدن به آن لازم نيست خود را آماده كنيم، استحمام كنيم، لباس بپوشيم و با سرووضعي مرتب و با اطلاع و برنامه قبلي به آنجا برويم و مناسبات و قواعدي را جهت حضور در آن مراعات كنيم. به عنوان مثال، ما براي تلفن زدن، از روش خاصي استفاده نمي‌كنيم و براي اين كار آيين و منش و مناسبات و شيو? خاصي وجود ندارد. هم‌چنين براي گوش دادن به موسيقي يا ديدن فيلم، از قواعد و قوانين خاصي تبعيت نمي‌كنيم. نيز براي زدن ايميل و وبلاگ‌نويسي،‌ هم‌چنين چت و امثال آن هرگز از مقدمات خاصي پيروي نمي‌كنيم. به طور كلي، عالم مجازي، عالمي بي‌قيد و بي تشريفات و مهمتر از همه بي‌قاعده‌گي است. بدين‌ترتيب، عالم مجازي، به عنوان امتدادبخش عالم حقيقي، در نخستين صفت خويش بي‌قاعده است. بنابراين، انسانها در جستجوي فراتر رفتن از قواعد و مناسبات وارد عالم مجازي مي‌شوند و بي‌هيچ آداب و ترتيبي در آن حضور مي‌يابند اما موضوع به همين حد محدود نمي‌ماند.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb