حق صادق كي شناسد و آنِ زين‌العابدين


 

نويسنده:احمد مسجد‌جامعي




 
حسين‌بن‌علي(ع)، سيدالشهدا در ادبيات، فرهنگ و تاريخ ايران از قديم تا امروز نماد شجاعت و فداكاري، پايداري در دفاع از حق، پاكي، مظلوميت و ايستادگي در برابر ظلم به مردم است. نوشته‌ها و آثار فراواني از ايراني‌ها درباره قيام آن حضرت پديد آمده است كه بسياري از آن‌ها را در زمره ادبيات ستم‌ستيزانه مي‌توان جاي داد. در بين اين شاعران، پيش از همه رودكي قرار مي‌گيرد. او به نام علي‌(ع)، اميرالمومنين و فاطمه زهرا(س) اشاراتي دارد و آن‌ها را مي‌ستايد، اما در آثار باقي‌مانده از او نامي از حضرت سيد‌الشهداء نيست. با توجه به آن كه بخش گسترده‌اي از ديوان اين شاعر و پدر شعر فارسي و گويش دري از بين رفته است، مي‌توان باور داشت كه از ياد آن امام غفلت نكرده باشد. در شاهنامه هر چند نامي به صراحت از حضرت سيد‌الشهداء نيست، اما در ماجراي توصيف فردوسي از كشتي اهل بيت آن هم در آغازين ابيات شاهنامه كه به تعبير او منشاء نجات و رستگاري همه انسان‌هاست، طبعاً امام حسين(ع) را هم در نظر داشته است، زيرا سيدالشهداء يكي از اهل‌بيت و پدر نه امام معصوم است؛ شايد فردوسي در بيان سوگ سياوش، نگاهي به فاجعه سوزناك كربلا هم داشته است. در اين جا به نخستين اشاراتي كه در متون فارسي به حضرت امام حسين (ع) شده، نگاهي گذرا و اجمالي مي‌اندازيم. كسايي مروزي نخستين شاعري است كه مقتلي مستقل درباره واقعه كربلا سروده است. مجموعه‌اي از اشعار كسايي كه كمابيش معاصر با رودكي است، به دست ما رسيده است. كسايي در شعري كه در فضل علي(ع) اميرالمومنين سروده است، اشاره‌اي به حادثه كربلا دارد:
فهم كن گر مؤمني فضل اميرالمومنين
فضل حيدر شير يزدان مرتضاي پاك دين
تا آن جا كه مي‌گويد:
سيصد و هفتاد سال از وقت پيغمبر گذشت
سير شد منبر ز نام و خوي تگسين و تگين
منبري كالوده گشت از پاي مروان و يزيد
حق صادق كي شناسد و آن زين‌العابدين
اين شعر در 370 سال پس از رحلت پيامبر سروده شده است و از سويي پايان غيبت صغري، سال 329 هجري است. پس اين قصيده نشانگر آن است كه شاعر نيم‌قرن پس از غيبت صغري در مرو مي‌زيسته و مشتاقانه معتقد به تشيع اماميه بوده است. شايد كسايي تخلص خود را به خاطر ارادتي كه به اهل كساء مي‌ورزيده، انتخاب كرده است، وگرنه در زندگينامه خاندان او كسي را نمي‌توان يافت كه در كار و كسوت پارچه و لباس باشد. كسايي در قصيده‌اي به سبك بهاريه به حوادث كربلا مي‌پردازد و از اين حيث، نوعي نوآوري در شعر دارد. او تشبيب را استادانه و زيبا از مدح كه شيوه معمول متون فارسي است، به مقتل منتقل كرده است. بنگريم بر اين قصيده كه بيت آغازين آن چنين است:
باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نيسان به فرش ديبا
آن گاه ادامه مي‌دهد تا آن جا كه فرياد بر مي‌آورد :
دست از جهان بشويم، عز و شرف نجويم
مدح و غزل نگويم مقتل كنم تقاضا
اكنون كه دانستيم كاربرد واژه مقتل براي عزاي حسين(ع)، سيدالشهداء نخستين بار در شعر كسايي پيدا شده است، پس مي‌توان وي را آغاز گرو پدر مقتل‌سرايي فارسي ناميد.
در بيت زير كسايي مي‌گويد:
ميراث مصطفي را فرزند مرتضي را
مقتول كربلا را تازه كنم تولا
به نظر مي‌رسد نخستين بار است كه واژه تولا با چنين رويكردي در شعر فارسي به كار گرفته مي‌شود. او درباره تبار حسين سيدالشهداء چنين مي‌آورد:
آن نازش محمد پيغمبر موبد
آن سيد ممجد شمع و چراغ دنيا
و ادامه مي‌دهد:
از شهر خويش رانده وز ملك بر فشانده
مولي ذليل مانده بر تخت ملك مولي
مجروح و خيره گشته ايام تيره گشته
بدخواه چيره گشته بي‌رحم و بي‌محابا
بي‌شرم شمر كافر ملعون سنان ابتر
لشكر زده برو بر چون حاجيان بطحا
تيغ جفا كشيده بوق ستم دميده
بي‌آب كرده ديده تازه شود معادا
كسايي به ريشه‌يابي واقعه كربلا مي‌پردازد و مي‌افزايد:
صفين و بدر و خندق حجت گرفته با حق
خيل يزيد احمق يك‌يك به خونش كوشا
پاكيزه آل‌ياسين گمراه و زار و مسكين
و آن كينه‌هاي پيشين آن روز گشته پيدا
باورهاي شاعر درباره كربلا تفاوت‌هايي با امروز دارد. بر اساس گزارش‌ كسايي، كودكي پنج‌ ماهه در كربلا به شهادت مي‌رسد:
آن پنج ماهه كودك باري چه كرد ويحك
كز پاي تا به تارك مجروح شد مفاجا
از نگاه شاعر شهربانو، همسر حسين(ع) سيدالشهداء در كنار حضرت زينب(س) شاهد وقاع كربلايند.
بيچاره شهربانو مصقول كرده زانو
بيجاده كشته لولوء بر درد ناشكيبا
آن زينب غريوان اندر ميان ديوان
آل‌زياد و مروان نظاره گشته عمدا
بيت پاياني چنين زيبا و باشكوه است:
تا زنده‌اي چنين كن دل‌هاي ما حزين كن
پيوسته آفرين كن بر اهل‌بيت زهرا
اين شعر بيانگر آن است كه سوگواري ايرانيان بر اهل بيت زهرا (به جز در دوران ولايت‌عهدي امام رضا(ع)، در اوايل قرن سوم) نه از زمان آل‌بويه، بلكه از دوره سامانيان دست‌كم در بسياري از نقاط ايران رواج داشته است و محدود به شهرهاي مشهور شيعي از قبيل كاشان، قم، تفرش، ري و يا حوزه حكومتي شيعيان در طبرستان نبوده است و نشانگر آن است كه در ساير مناطق آن روزگار هم براي حسين سيد‌الشهداء سوگواري مشتاقانه و بي‌دريغ مي‌كرده‌اند. در ديوان ابوالفرج روني كه امروز در دسترس است، به واقعه كربلا اشاراتي دارد. از جمله در اين بيت‌ها:
آنكت نه مدح گويد در لافگاه هجو
هر تير را نشانه چو شخص يزيد باد
و آنكت نه شاد خواهد در كربلاي غم
هر لحظه بي‌ثواب شهادت، شهيد باد
تاريخ بيهقي از نخستين متون ارزشمند فارسي است كه از قرن پنجم باقي مانده است و در آن به نام حضرت سيد‌الشهداء اشاراتي رفته است.
در ماجراي بر دار كردن حسنك وزير شاهد هستيم كه مادرش پيش از بردار شدن او چنين مي‌گويد: «و نگاه كن كه حسين علي چه كرد. او كريم بود و بر حكم پسر زياد، عبيداله تن نداد.» در اين جا با نگاه مقاومت در برابر حكمي ناحق از سيدالشهداء به نيكي و سرافرازي ياد شده است. حسنك، خود در جايي ديگر در پاسخ به ابوسهل زوزني، ديوان‌ سالار غزنوي، چنين به امام تشبه مي‌كند: «خاندان من و آنچه مرا بوده است از ادب و حشمت و نعمت جهانيان دانند... اگر امروز اجل رسيده است، كس باز نتوانم داشت كه بزرگتر از حسين علي ني‌ام.» در اين جا او به جايگاه خانوادگي محتشم خود اشاره دارد كه يادآور تبار نيكوي حسين سيدالشهداء است و توصيف پاكي خاندان و مظلوميت خود را با تواضع و در مقايسه با امام بيان مي‌دارد. در همين زمانه به آثار ناصرخسرو، شاعر بزرگ قرن پنجم مي‌رسيم. ناصرخسرو به شيوه‌هاي متفاوتي از امام حسين(ع) ياد مي‌كند و بسي بشكوه و بيشتر از پيشينيان از او مي‌گويد. افسردگي دائمي از ماجراي كربلا در بيان ناصرخسرو اين گونه آمده است:
من كه زخون حسين پرغم و دردم
شاد چگونه كنند خون رزانم
ناصرخسرو چنين به تبار نيكوي حسين(ع) مي‌پردازد:
حسين و حسن را شناسم حقيقت
به دو جهان گل و ياسمين محمد
در اشعار ناصرخسرو هم بيشترين نگاه به موضوع ظلم‌ستيزي است، مثلاً در اين بيت:
خون حسين آن بچشد در صبوح
وين بخورد ز اشتر صالح كباب
اين نفرين بر دشمنان امام حسين(ع) در نگاه ناصرخسرو ريشه‌دارتر از دوره قيام است:
لعنت كنم بر آن بت كز فاطمه فدك را
بستد به قهر تاشد رنجور و خوار و غمگين
لعنت كنم بر آن بت كوكرد و شيعت او
حلق حسين تشنه در خون خضاب و رنگين
بدين گونه شاهد هستيم كه ارادت به اهل بيت و سوگ حضرت سيد‌الشهداء، از طلوع ادب فارسي در فرهنگ ايراني حضور داشته است و ايرانيان به مرور آن را گسترش داده‌اند و به يكي از مهم‌ترين عناصر هويت ملي تبديل كرده‌اند. هرچند به دليل بيداد زمانه و فراموشي تاريخ و خاموشي روزگار، بسياري از مرائي به دست ما نرسيده است. اما مي‌توان گفت هرگاه براي دفاع از آيين و مظلوميت و ستيز با ظلم و فداكاري سخني به ميان مي‌آيد، نام شهداي كربلا بر تارك آن جلوه‌گري مي‌نمايد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb