خودشکوفايي


 

نويسنده:سعيد عبدالملکي




 
آدميان در طول تاريخ، همواره به دنبال جامه ي عمل پوشاندن به توانايي ها و قابليت هاي دروني خود بوده اند. گرايش به شکوفا نمودن استعداد هاي نهفته، در تمام قوم ها و قبيله هاي بشري وجود داشته است. به اين شکل که انسان هاي اوليه، براي حفظ و بقاي خود، دست به ابتکار و نوآوري مي زدند تا هم نيازهاي غريزي خود را برطرف کنند و هم در برابر دشمنان بيروني، از خود دفاع کنند. اما هم گام با رشد تمدن و تکنولوژي، انسان نيز از لحاظ رواني و فکري به بلوغ رسيده است و در صدد تجربه ي خودشکوفايي در سطحي گسترده تر از ارضا، جهت رفع نيازهاي غريزي و جسماني خود برآمده است. جوان مدرن، در پي کشف همه جانبه ي نيروهاي بالقوه ي خود مي باشد وخواهان ابراز وجود خود از بعد ها و زاويه هاي گوناگون است.
چيستي خودشکوفايي به عنوان يک فرايند عبارت است از بارور نمودن توانش ها واستعدادهاي بالقوه درون. هر انساني زمينه رسيدن به مراحل بالاتر رشد که خودشکوفايي مراحل نهايي آن است، را دارا مي باشد مشروط بر اينکه نيازهاي پايه او همچون نيازهاي فيزيولوژيک، زيستي و اجتماعي و مهم تر از همه امنيت رواني او تامين شود. پر واضح است که امکان دارد تمام نيازهاي اوليه يک انسان در حد مطلوب برآورده شده باشد، اما نتواند از آن مرحله عبور کند و به پرورش ارزش هاي روان شناختي درون خود بپردازد. از همين رو خودشکوفايي يک فرايند پيوسته است و اگر کوچک ترين مانعي پيش پاي انسان قرار گيرد، از رسيدن به آن مرحله باز مي ماند. به همين دليل است که تنها درصد اندکي از افراد جوامع قادر به رسيدن به خودشکوفايي هستند.

ويژگي انسان هاي خودشکوفا
 

معنويت مداري:
 

انسان هاي خودشکوفا از اين حيث که به منشا هستي (خداوند) اعتقاد دارند، مدام در حال تجربه يک حس ويژه ديني و معنوي هستند که در خلوت خود به آن مي پردازند. اين لحظه هاي زيبا و عرفاني، حسي سرشار از وحدت و يگانگي با معبود براي آنها به ارمغان مي آورد. از اين رو نگرش آنها به پديده ها و امور نگرشي قدسي و زيبايي شناسانه است.

آمادگي براي کسب تجربه هاي جديد:
 

يکي از ويژگي هاي اساسي فرد «خودشکوفا»، آمادگي او براي کسب و پذيرش تجربه هاي تازه ي زندگي است. او همچون آب جاري و روان در مسير خود پيش مي رود و به تجربه کردن فراز و نشيب هاي مسير مي پردازد، آنها را حس و لمس کرده و پشت سر مي گذارد. تجربه ي او از پديده ها، يک تجربه ي منحصر به فرد و ويژه است. نسبت به رويدادها و امور جاري زندگي، نگرش مثبت و خوش بينانه اي دارد. اهل گير دادن و پيش داوري نيست و با آغوش باز به استقبال تجربه هاي نو و تازه مي رود.

زندگي هستي دار:
 

انسان هاي «خودشکوفا» از يک زندگي با معنا، پر انرژي، سرزنده و با نشاط برخوردار هستند. سرزندگي و شادکامي، جان مايه ي زندگي آنان است. اهل تفريح، سرگرمي و مراوده بوده و به طرز بارزي اجتماعي، خوش مشرب و بامرام هستند. نسبت به ديگران همدل اند و ديگران از ملاقات و هم نشيني با آنان احساس خرسندي و شادماني مي کنند.

اعتماد به وجود خود:
 

اين قبيل افراد، به وجود خودشان به عنوان يک کل سالم و سازمان يافته اعتماد دارند. هم به جنبه هاي روحي-رواني و استعدادهاي خود ايمان دارند و هم به قيافه ي ظاهري شان عشق مي ورزند.آنان خود را دوست دارند و همين امر، اعتماد به نفس ويژه اي به آنان مي بخشد. ساختار رواني شان از لحاظ کارکرد، سالم عمل مي کند. عقل، منطق، هيجان و ساير ارزش هاي وجودي آنان، مثبت و در حد بالايي، مطلوب است. از لحاظ ظاهري، خوش سيما و شيک پوش بوده و به دنبال زيبايي بيش تري هستند.

آزادي انتخاب:
 

افراد«خودشکوفا» از آزادي دروني برخوردارند. به اين معني که درگير و اسير عقده هاي دروني نيستند. از لحاظ بيروني نيز احساس آزادي و امنيت مي کنند . آزادي انتخاب آنان تا جايي است که براي زندگي کردن به هر شيوه اي که دوست دارند، دست شان باز است. خود رهبر بوده و اراده ي شان محور تصميم ها و انتخاب هاست.
خلاقيت:يکي از ويژگيهاي انسان هاي خودشکوفا خلاقيت است. افراد «خودشکوفا» به طور اساسي شخصيت هايي پويا هستند. از ايستايي و سکون به دور بوده و همين ويژگي، موجب مي شود که آنان افرادي خلاق، نوآور و توليد کننده باشند. در مرحله هاي مختلف زندگي، دست به ايده هاي جالبي مي زنند. آفريننده و مبتکر هستند. از نظر هوشي، صاحب «تفکر واگرا» هستند تفکرشان سيال و چندبعدي بوده و به بعدها و جهت هاي مختلف کشيده مي شود. در زمينه ي انديشه، حل مسأله و امور جاري زندگي، دست به راهکارهاي نو و فوق العاده مي زنند.

فروپاشي نقاب:
 

انسان هاي «خودشکوفا» براي جلب توجه و احترام ديگران، نقاب هاي ساختگي و دروغين بر چهره نمي زنند. آنان صاحب يک منش والا بوده و مانند چشمه اي زاينده از درون مي جوشند. از اين رو، نيازي به ظاهر سازي ندارند. افرادي که از نقاب استفاده مي کنند، به طور معمول افرادي ترسو هستند که توان ارائه ي خود واقعي شان را ندارند و با انتخاب نقابک هاي جعلي، در صدد ايجاد اعتماد به نفس کاذب براي خود هستند که البته اين امر، مقطعي و گذراست، از اين رو مي بايست در هر لحظه، خود را کنترل کنند که مبادا چيزي بگويند و رفتاري انجام دهند که ديگران از آنان دلخور شوند. انسان هاي خودشکوفا در عين حفظ حريم خود و ديگران، خود را آن گونه که هستند، نمايان مي کنند.

درک و پذيرش خويشتن واقعي:
 

اين گونه افراد، خود واقعي شان را با تمام وجود، پذيرفته و درک کرده اند. ضعف ها و قوت ها، بيم ها و اميدها، داشته ها و نداشته ها و... خود را پذيرفته اند.هيچ گاه در صدد انکار نقص ها و کاستي هاي خود نيستند. امتيازهاي خود را بزرگ نمايي نمي کنند و به رخ ديگران نمي کشند. براي به دست آوردن چيزي که از عهده و توان شان خارج است يا به آنان تعلق ندارند، خود را به آب و آتش نمي زنند.

درک و پذيرش ديگران:
 

انسان هاي خودشکوفا در کل، افرادي دموکراتيک، باز و روشن فکر هستند. با همگان تعامل فعال دارند. ديگران را از هر نژاد و طبقه اي که باشند به عنوان يک موجود انساني در نظر مي گيرند. براي احساس ها و نگرش هاي ديگران، ارزش و احترام قايل اند و اين رفتارشان شامل همه است. زن و مرد، فقير و ثروتمند، سياه و سفيد و... در نظر آنان جايگاه خاص خود را دارند. هرگز به تحقير ديگران نمي پردارند. نسبت به آنان حسادت نمي کنند و به جاي اين که با آنان رقابت کنند، با خودشان به رقابت مي پردازند.
منبع:نشريه بهداشت روان، شماره 35.