اختلال کم توجهي و پر تحرکي (ADHD"(1"
اختلال کم توجهي و پر تحرکي (ADHD"(1"
اختلال کم توجهي و پر تحرکي (ADHD"(1"
نويسنده:زاهده جامي الاحمدي
اشکان پسري است هفت ساله که از طرف خانواده و معلم مدرسه جهت بررسي به روانپزشک کودک معرفي شده است.
پدر و مادر اظهار مي دارند که او هيچگاه در يک جا بند نمي شود و بسيار پر جنب جوش و پرتحرک است، آرام و قرار ندارد. قادر به پيگيري دستورات نيست، در کارهاي خواهر و برادرش دخالت مي کند و براي آنها مزاحمت ايجاد مي نمايد دست به اعمال خطرناک مانند بازي با کبريت، پريدن از بالاي کابينت مي زند و بارها اين اعمال را تکرار مي کند.
در هنگام انجام تکاليف مدرسه اش مرتباً بلند مي شود و اظهار خستگي مي کند به طوري که چندين ساعت را صرف انجام تکاليفش مي کند.
پدر و مادر از حرف گوش نکردن او ناراضي هستند و مي گويند به صحبت هاي ما توجه نمي کند. گزارش معلم مدرسه حاکي از آن است که او سر کلاس پسر بازيگوش و بي دقتي است. در هنگامي که بايد به صحبت هاي معلم توجه کند با همکلاسي اش حرف مي زند وقتي که ساکت است به نظر مي رسد حواسش در کلاس نيست. در موقع پرسش هاي شفاهي سر کلاس سريعاً دستش را بالا مي برد ولي پس از يکي دو جواب قادر به جواب دادن سوالات نيست. وسايل مردسه اش را مرتباً گم مي کند و گهگاه دفاتر مورد لزومش را فراموش مي کند که به مدرسه بياورد. غالباًًً درخواست خروج از کلاس را به بهانه هاي مختلف دارد و مرتباً مي لولد.
نخستين بار در سال 1854 يک پزشک آلماني به نام هافمن، کودک پرتحرک و ناآرامي را با بيان طنزآميز با عنوان (فيليپ بي قرار) توصيف و معرفي کرد و از آن زمان گاه اين اختلال را در زمينه هاي مختلف رشد، مشکلاتي را براي کودکان و نوجوانان ايجاد مي کند. ممکن است کودکان طبيعي اين علايم را داشته باشند اما درسطح پايين تري قرار دارد. از نظر رشد هوشي يا شناختي، اين کودکان در سطح پايين تري از کودکان ديگر قرار ندارند اما به علت تحرک زياد و توجه کم، معمولاًً در يادگيري و آموزش دچار مشکل مي شوند و در نتيچه پيشرفت تحصيلي مناسبي ندارند. از نظر رشد اجتماعي به علت پرخاشگري و ناسازگاري از برقراري ارتباط مناسب با ديگران ناتوان اند و حقوق آنان را کمتر رعايت مي کنند و در نتيجه ديگران نيز به علت اين رفتارها مايل به دوستي و ارتباط با آنها نمي باشند و همين تنهايي و طرد، ناسازگاري آنها را بيشتر مي کند.
در ارتباط با رشد عاطفي - رواني، هيجان هاي منفي از جمله: اضطراب، ترس، خشم و نوسانات خلق و خو در آنها با شدت بيشتري وجود دارد که معمولاًً با حالاتي مانند نافرماني، لجبازي، بي نظمي و... همراه است.
پرتحرکي در نشستن و حرکات کودک مشاهده مي شود که معمولاً با بي قراري، ناآرامي و حرکت مداوم همراه است. اين کودکان به ندرت مي توانند در جايي آرام و قرار بگيرند و دايم در جنب و جوشند و همين امر سبب مي شود که در محيط هاي آموزشي مشکلاتي را ايجاد کنند.
منظور از تکانشگري، حالات هيجاني شديد، ناتواني در کنترل هيجان ها و ابراز درست آنها، انجام کارهاي عجولانه و بدون تفکر، مشکل در کنترل تعادل و حرکات و بي توجهي به پيامدهاي رفتار خود مي باشد. در برخي از اين کودکان علاوه بر اين نشانه ها، رفتارهاي تخريبي، پرخاشگري و آزار بي دليل ديگران، نيز مشاهده مي شود. شدت اين رفتارها در همه کودکان بيش فعال يکسان نيست و بر حسب سن و ساير عوامل موثر، تا حدي متفاوت است. اما تفاوت آنها با کودکان عادي کاملاً مشهود است.
(الگويي پايدار عدم توجه و يا بيش فعالي و رفتارهاي تکانشي است که شديدتر و شايع تر از آن است که معمولاً در کودکان با سطح رشد مشابه ديده مي شود).
در مورد فراواني اين اختلال:بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد که بيش 3 تا 10 درصد کودکان داراي اين اختلال هستند که ميزان آن در پسران سه برابر دختران است. اين اختلال معمولاً از سن 4- 3 سالگي قابل تشخيص است اما در بيشتر موارد هنگامي که اين کودکان به مدرسه مي روند، مشکل آنها مشخص مي شود زيرا پدر و مادر اين اختلال را جدي نمي گيرند و يا به علت بي اطلاعي، آن را در حد شيطنت هاي کودکانه و يا ناشي از (هوش زياد) کودک مي دانند و در نتيجه اقدام لازم و به موقع براي کاهش و درمان آن صورت نمي گيرد در حالي که هر اندازه در سنين پايين تر به درمان اين اختلال توجه شود، مناسب تر است. زيرا در سال هاي نوجواني مشکلات بلوغ، اين اختلال را پيچيده تر مي سازد.
هر چند ممکن است شروع اين اختلال در شيرخوارگي معمولاً از سه سالگي به بعد تشخيص داده مي شود چنين شيرخواراني نسبت به محرک ها بسيار حساسند و تحت تاثير سر و صدا، نور و تغييرات درجه حرارت يا ساير تغييرات محيطي دچار آشفتگي مي شوند و يا ممکن است برعکس بسيار شل و بي حال باشند و بيشتر بخوابند. اين در دوره شيرخوارگي اغلب پر تحرک بوده و دست ها و پاهاي خود را زياد حرکت مي دهند. کم خواب و کم غذا بوده، زياد گريه مي کنند و عکس العمل نشان مي دهند.
اغلب اين کودکان عقب افتاده نيستند و براي رفتار خود نيز توجيهي ندارند بسياري از آنها از خود برداشت منفي دارند و اعتماد به نفس پاييني دارند و احساس بي کفايتي مي کنند تقريباً سه چهارم اين کودکان علايم رفتاري پرخاشگري و نافرماني را بطور ثابت نشان مي دهند.
اين کودکان با ورود به مدرسه بيشتر مسئله دار مي شوند چون کودکان پر تحرک براي نشستن سر کلاس مشکل دارند، بسته به شدت اختلال معمولاً يک يا دو زنگ اول را تحمل مي کنند و بيشتر در ساعات نزديک به ظهر، بي قراري و پرتحرکي را نشان مي دهند، به عناوين مختلف سر جايشان مي لولند يا با همکلاسي هاي خود صحبت مي کنند و يا درخواست مکرر براي بيرون رفتن از کلاس را دارند. معلمين، معمولاً اين کودکان را بازگوش ناميده و معتقدند که آنها نظم کلاس را به هم مي زنند در حالي که اين کودکان تحمل يک ساعت و نيم سر کلاس نشستن را به طور مداوم ندارند لذا پس از شناخت مشکل اين کودکان بايد به آنها اجازه داده شود که هر پانزده الي سي دقيقه يک بار به مدت چند دقيقه از کلاس خارج شوند.
پدر و مادر با اين کودکان بد رفتاري مي نمايند آن ها را کتک زده و يا به شدت تحقير و سرزنش مي کنند. معمولاً چون کارها و فعاليت هايشان را نيمه رها مي کنند بيشتر در معرض مقايسه با خواهران و برادران خود هستند.
تجربيات مربوط به شکست هاي پياپي در فعاليت ها، تنبيهات بدني، سرزنش و تحقير همگي موجب کاهش حس اعتماد به نفس و احترام به خود در اين کودکان مي گردد که همه زمينه ساز بروز افسردگي در تعدادي از اين کودکان و نوجوانان مي گردد. از مسايل ديگر همراه، اختلالات يادگيري است که شامل اشکال در روخواني، ناتواني در يادگيري رياضيات و اختلال در نوشتن مي باشد. اختلالات يادگيري در درصدي از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال بيش فعالي کمبود توجه و تمرکز مشاهده مي شود.
از نظر تشخيص بايد علايم ذکر شده حداقل در دو محيط مانند منزل و مدرسه وجود داشته باشد و ارايه گزارش معلم از وضعيت کودک در سر کلاس ضروري است.
کودکي را مي توان مبتلا به بيش فعالي - نارسايي توجه دانست که حداقل 8 مورد از نشانه هاي زير را داشته باشد و مشکل رفتاري او حداقل 6 ماه طول بکشد.
علايم بي توجهيي که ممکن است در اين کودکان ديده مي شود به اشکال زير مي باشد:
*غالباً قادر نيستند با دقت به جزييات توجه کنند و از روي بي دقتي در تکاليف مدرسه مرتکب اشتباه مي شوند و تکاليفشان را به انتها نمي رسانند.
*غالباً حفظ توجه روي تکاليف يا فعاليت ها و بازي ها برايش مشکل است وقتي با او صحبت مي شود غالباً به نظر مي رسد که گوش نمي دهد.
*اغلب در انجام کارهايي که نياز به تلاش ذهني مستمر دارد اجتناب مي کند و از آنها متنفر هست و تمايلي به انجام آن ندارد.
*اغلب در فعاليت هاي روزانه فراموش کار است.
علايم پرتحرکي و تکانشگري که ممکن است در اين کودکان ديده شود عبارتند از:
*دست و پاهايش را غالباً پيچ و تاب مي دهد و نمي تواند روي صندلي آرام بگيرد و از نشستن روي صندلي در مواقع ضروري ناتوان است.
*اغلب در کلاس يا موقعيت هايي که لازم است آرام بنشيند جاي خود را ترک مي کند و در طول کلاس راه مي رود.
*محرک هاي خارجي به راحتي حواس او را پرت مي کند.
*غالباً اين طرف و آن طرف مي دود و يا بالا و پايين مي پرد و اغلب در حال حرکت است و گويي «موتوري او را به حرکت در مي آورد» خاموش کردن آنها در خانه حتي براي چند لحظه دشوار است به اصطلاح از در ديوار راست بالا مي روند.
*در پيروي از دستورات ديگران مشکل دارد به علت رفتار مقابله اي يا عدم درک دستورات (مثلا در تکميل کارهاي عادي روزانه در مي ماند.)
*اغلب صحبت کردن ديگران را قطع مي کند يا مزاحم صحبت کردنشان مي شود.
*اغلب پرحرفي مي کند و محرک هاي خارجي براحتي حواسش را پرت مي کند.
*يک کاري را تمام نکرده به سراغ کار ديگري مي رود، اغلب کارهاي خطرناک انجام مي دهد مثلا بدون توجه به اطراف به وسط خيابان مي دود.
در مورد اين کودکان اين اصول بايد وجود داشته باشد.
1-بعضي از علائم بيش فعالي و پرتحرکي قبل از سن 7 سالگي وجود داشته باشد.
2-ضمناً در دو يا چند زمينه (مثل خانه و مدرسه ) اين مشکل وجود داشته باشد.
ميزان بروز آن در 3 تا 5 درصد کودکان مدارس ابتدايي است در بيشتر موارد نشانه هاي اين اختلال اواخر نوجواني و بزرگسالي کم مي شود و در اکثر موارد بهبودي بين سن 12 تا 20 سالگي است ولي در موارد اندکي تقريباً 15 تا 20 درصد موارد تا دوران بزرگسالي ادامه مي يابد.
منبع:نشريه بهداشت روان، شماره 35.
پدر و مادر اظهار مي دارند که او هيچگاه در يک جا بند نمي شود و بسيار پر جنب جوش و پرتحرک است، آرام و قرار ندارد. قادر به پيگيري دستورات نيست، در کارهاي خواهر و برادرش دخالت مي کند و براي آنها مزاحمت ايجاد مي نمايد دست به اعمال خطرناک مانند بازي با کبريت، پريدن از بالاي کابينت مي زند و بارها اين اعمال را تکرار مي کند.
در هنگام انجام تکاليف مدرسه اش مرتباً بلند مي شود و اظهار خستگي مي کند به طوري که چندين ساعت را صرف انجام تکاليفش مي کند.
پدر و مادر از حرف گوش نکردن او ناراضي هستند و مي گويند به صحبت هاي ما توجه نمي کند. گزارش معلم مدرسه حاکي از آن است که او سر کلاس پسر بازيگوش و بي دقتي است. در هنگامي که بايد به صحبت هاي معلم توجه کند با همکلاسي اش حرف مي زند وقتي که ساکت است به نظر مي رسد حواسش در کلاس نيست. در موقع پرسش هاي شفاهي سر کلاس سريعاً دستش را بالا مي برد ولي پس از يکي دو جواب قادر به جواب دادن سوالات نيست. وسايل مردسه اش را مرتباً گم مي کند و گهگاه دفاتر مورد لزومش را فراموش مي کند که به مدرسه بياورد. غالباًًً درخواست خروج از کلاس را به بهانه هاي مختلف دارد و مرتباً مي لولد.
تعريف:
نخستين بار در سال 1854 يک پزشک آلماني به نام هافمن، کودک پرتحرک و ناآرامي را با بيان طنزآميز با عنوان (فيليپ بي قرار) توصيف و معرفي کرد و از آن زمان گاه اين اختلال را در زمينه هاي مختلف رشد، مشکلاتي را براي کودکان و نوجوانان ايجاد مي کند. ممکن است کودکان طبيعي اين علايم را داشته باشند اما درسطح پايين تري قرار دارد. از نظر رشد هوشي يا شناختي، اين کودکان در سطح پايين تري از کودکان ديگر قرار ندارند اما به علت تحرک زياد و توجه کم، معمولاًً در يادگيري و آموزش دچار مشکل مي شوند و در نتيچه پيشرفت تحصيلي مناسبي ندارند. از نظر رشد اجتماعي به علت پرخاشگري و ناسازگاري از برقراري ارتباط مناسب با ديگران ناتوان اند و حقوق آنان را کمتر رعايت مي کنند و در نتيجه ديگران نيز به علت اين رفتارها مايل به دوستي و ارتباط با آنها نمي باشند و همين تنهايي و طرد، ناسازگاري آنها را بيشتر مي کند.
در ارتباط با رشد عاطفي - رواني، هيجان هاي منفي از جمله: اضطراب، ترس، خشم و نوسانات خلق و خو در آنها با شدت بيشتري وجود دارد که معمولاًً با حالاتي مانند نافرماني، لجبازي، بي نظمي و... همراه است.
پرتحرکي در نشستن و حرکات کودک مشاهده مي شود که معمولاً با بي قراري، ناآرامي و حرکت مداوم همراه است. اين کودکان به ندرت مي توانند در جايي آرام و قرار بگيرند و دايم در جنب و جوشند و همين امر سبب مي شود که در محيط هاي آموزشي مشکلاتي را ايجاد کنند.
منظور از تکانشگري، حالات هيجاني شديد، ناتواني در کنترل هيجان ها و ابراز درست آنها، انجام کارهاي عجولانه و بدون تفکر، مشکل در کنترل تعادل و حرکات و بي توجهي به پيامدهاي رفتار خود مي باشد. در برخي از اين کودکان علاوه بر اين نشانه ها، رفتارهاي تخريبي، پرخاشگري و آزار بي دليل ديگران، نيز مشاهده مي شود. شدت اين رفتارها در همه کودکان بيش فعال يکسان نيست و بر حسب سن و ساير عوامل موثر، تا حدي متفاوت است. اما تفاوت آنها با کودکان عادي کاملاً مشهود است.
(الگويي پايدار عدم توجه و يا بيش فعالي و رفتارهاي تکانشي است که شديدتر و شايع تر از آن است که معمولاً در کودکان با سطح رشد مشابه ديده مي شود).
در مورد فراواني اين اختلال:بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد که بيش 3 تا 10 درصد کودکان داراي اين اختلال هستند که ميزان آن در پسران سه برابر دختران است. اين اختلال معمولاً از سن 4- 3 سالگي قابل تشخيص است اما در بيشتر موارد هنگامي که اين کودکان به مدرسه مي روند، مشکل آنها مشخص مي شود زيرا پدر و مادر اين اختلال را جدي نمي گيرند و يا به علت بي اطلاعي، آن را در حد شيطنت هاي کودکانه و يا ناشي از (هوش زياد) کودک مي دانند و در نتيجه اقدام لازم و به موقع براي کاهش و درمان آن صورت نمي گيرد در حالي که هر اندازه در سنين پايين تر به درمان اين اختلال توجه شود، مناسب تر است. زيرا در سال هاي نوجواني مشکلات بلوغ، اين اختلال را پيچيده تر مي سازد.
هر چند ممکن است شروع اين اختلال در شيرخوارگي معمولاً از سه سالگي به بعد تشخيص داده مي شود چنين شيرخواراني نسبت به محرک ها بسيار حساسند و تحت تاثير سر و صدا، نور و تغييرات درجه حرارت يا ساير تغييرات محيطي دچار آشفتگي مي شوند و يا ممکن است برعکس بسيار شل و بي حال باشند و بيشتر بخوابند. اين در دوره شيرخوارگي اغلب پر تحرک بوده و دست ها و پاهاي خود را زياد حرکت مي دهند. کم خواب و کم غذا بوده، زياد گريه مي کنند و عکس العمل نشان مي دهند.
اغلب اين کودکان عقب افتاده نيستند و براي رفتار خود نيز توجيهي ندارند بسياري از آنها از خود برداشت منفي دارند و اعتماد به نفس پاييني دارند و احساس بي کفايتي مي کنند تقريباً سه چهارم اين کودکان علايم رفتاري پرخاشگري و نافرماني را بطور ثابت نشان مي دهند.
اين کودکان با ورود به مدرسه بيشتر مسئله دار مي شوند چون کودکان پر تحرک براي نشستن سر کلاس مشکل دارند، بسته به شدت اختلال معمولاً يک يا دو زنگ اول را تحمل مي کنند و بيشتر در ساعات نزديک به ظهر، بي قراري و پرتحرکي را نشان مي دهند، به عناوين مختلف سر جايشان مي لولند يا با همکلاسي هاي خود صحبت مي کنند و يا درخواست مکرر براي بيرون رفتن از کلاس را دارند. معلمين، معمولاً اين کودکان را بازگوش ناميده و معتقدند که آنها نظم کلاس را به هم مي زنند در حالي که اين کودکان تحمل يک ساعت و نيم سر کلاس نشستن را به طور مداوم ندارند لذا پس از شناخت مشکل اين کودکان بايد به آنها اجازه داده شود که هر پانزده الي سي دقيقه يک بار به مدت چند دقيقه از کلاس خارج شوند.
پدر و مادر با اين کودکان بد رفتاري مي نمايند آن ها را کتک زده و يا به شدت تحقير و سرزنش مي کنند. معمولاً چون کارها و فعاليت هايشان را نيمه رها مي کنند بيشتر در معرض مقايسه با خواهران و برادران خود هستند.
تجربيات مربوط به شکست هاي پياپي در فعاليت ها، تنبيهات بدني، سرزنش و تحقير همگي موجب کاهش حس اعتماد به نفس و احترام به خود در اين کودکان مي گردد که همه زمينه ساز بروز افسردگي در تعدادي از اين کودکان و نوجوانان مي گردد. از مسايل ديگر همراه، اختلالات يادگيري است که شامل اشکال در روخواني، ناتواني در يادگيري رياضيات و اختلال در نوشتن مي باشد. اختلالات يادگيري در درصدي از کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال بيش فعالي کمبود توجه و تمرکز مشاهده مي شود.
از نظر تشخيص بايد علايم ذکر شده حداقل در دو محيط مانند منزل و مدرسه وجود داشته باشد و ارايه گزارش معلم از وضعيت کودک در سر کلاس ضروري است.
کودکي را مي توان مبتلا به بيش فعالي - نارسايي توجه دانست که حداقل 8 مورد از نشانه هاي زير را داشته باشد و مشکل رفتاري او حداقل 6 ماه طول بکشد.
علايم بي توجهيي که ممکن است در اين کودکان ديده مي شود به اشکال زير مي باشد:
*غالباً قادر نيستند با دقت به جزييات توجه کنند و از روي بي دقتي در تکاليف مدرسه مرتکب اشتباه مي شوند و تکاليفشان را به انتها نمي رسانند.
*غالباً حفظ توجه روي تکاليف يا فعاليت ها و بازي ها برايش مشکل است وقتي با او صحبت مي شود غالباً به نظر مي رسد که گوش نمي دهد.
*اغلب در انجام کارهايي که نياز به تلاش ذهني مستمر دارد اجتناب مي کند و از آنها متنفر هست و تمايلي به انجام آن ندارد.
*اغلب در فعاليت هاي روزانه فراموش کار است.
علايم پرتحرکي و تکانشگري که ممکن است در اين کودکان ديده شود عبارتند از:
*دست و پاهايش را غالباً پيچ و تاب مي دهد و نمي تواند روي صندلي آرام بگيرد و از نشستن روي صندلي در مواقع ضروري ناتوان است.
*اغلب در کلاس يا موقعيت هايي که لازم است آرام بنشيند جاي خود را ترک مي کند و در طول کلاس راه مي رود.
*محرک هاي خارجي به راحتي حواس او را پرت مي کند.
*غالباً اين طرف و آن طرف مي دود و يا بالا و پايين مي پرد و اغلب در حال حرکت است و گويي «موتوري او را به حرکت در مي آورد» خاموش کردن آنها در خانه حتي براي چند لحظه دشوار است به اصطلاح از در ديوار راست بالا مي روند.
*در پيروي از دستورات ديگران مشکل دارد به علت رفتار مقابله اي يا عدم درک دستورات (مثلا در تکميل کارهاي عادي روزانه در مي ماند.)
*اغلب صحبت کردن ديگران را قطع مي کند يا مزاحم صحبت کردنشان مي شود.
*اغلب پرحرفي مي کند و محرک هاي خارجي براحتي حواسش را پرت مي کند.
*يک کاري را تمام نکرده به سراغ کار ديگري مي رود، اغلب کارهاي خطرناک انجام مي دهد مثلا بدون توجه به اطراف به وسط خيابان مي دود.
در مورد اين کودکان اين اصول بايد وجود داشته باشد.
1-بعضي از علائم بيش فعالي و پرتحرکي قبل از سن 7 سالگي وجود داشته باشد.
2-ضمناً در دو يا چند زمينه (مثل خانه و مدرسه ) اين مشکل وجود داشته باشد.
شيوع:
ميزان بروز آن در 3 تا 5 درصد کودکان مدارس ابتدايي است در بيشتر موارد نشانه هاي اين اختلال اواخر نوجواني و بزرگسالي کم مي شود و در اکثر موارد بهبودي بين سن 12 تا 20 سالگي است ولي در موارد اندکي تقريباً 15 تا 20 درصد موارد تا دوران بزرگسالي ادامه مي يابد.
سير اين اختلال به چه صورت است؟
منبع:نشريه بهداشت روان، شماره 35.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}