هشدار به امارات
هشدار به امارات
هشدار به امارات
شاعر: اديب برومند
نگردد آدمي هرگز مکرم
مگر باشد به حقداني مسلم
به زير سايه حق پروري ها
توان آسوده با وجدان خرم
بود انصاف بارِ حق ستايي
که باشد افسري بر فرق عالم
به حق کس تجاوز را چنان دان
که در جام زلالش ريختن سم
تصرف در اثاث و جامه کس
مطهر کي شود با آب زمزم؟
کنون بس درشگفتم از «امارات»
که پاس حق ما را نيست ملزم!
طمع دارد به چشمي فارغ از شرم
که باشد دوخته بر مال همدم!
به مال همدم و همسايه ورزد
طمع بي هيچ دستاويزِ مبرم
چه ارزد پاره کاغذ، مدعي را
چو باشد مالک ديرينه اقدم
جزاير در خليج فارس يکسر
به خاک پاک ايران بوده منضم
ز عهد کورش و دارا به اين سوي
«خليج» و «فارس» در هم بوده مُدغَم
از ايران بوده سرتاسر «امارات»
ز عهد کاوه و تهمورث و جم
به دو تنب و ابوموسي و بحرين
که فرمان راند جز ايران اعظم؟
کجا بودند شيخاني که امروز
به زير چتر اغيارند مکرم؟
کجا بودند در عهدي که ايران
خليج فارس بودش زير پرچم
برفت از يادشان آنگه که بوده ست
بر ايشان روز روشن، شام مظلم
کنون با تکيه بر الطاف ارباب
رجز خوانند گاهي زير و گه بم
به زير خيمه ها بودند سر خيل
به گرداگردشان خويش و پسر عم
به فرمان بردن بيگانه مجبور
به هم پيماني دزدانه محرم
گروهي خادمان هم گرد ايشان
به رنگ و سنگ و هيأت نامنظم
کنون بر خاک ايران چشم دوزان
کنند اين ژاژ خايي ها دمادم
ولي غافل که گردد کارشان زار
گر ايراني به خشم آيد چو رستم
سزد گردم فرو بندند از آن پيش
که گردد قهر ايراني مجسم
و نيز از نيش خود، کلک اديبان
کشاند سورشان در خط ماتم
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
مگر باشد به حقداني مسلم
به زير سايه حق پروري ها
توان آسوده با وجدان خرم
بود انصاف بارِ حق ستايي
که باشد افسري بر فرق عالم
به حق کس تجاوز را چنان دان
که در جام زلالش ريختن سم
تصرف در اثاث و جامه کس
مطهر کي شود با آب زمزم؟
کنون بس درشگفتم از «امارات»
که پاس حق ما را نيست ملزم!
طمع دارد به چشمي فارغ از شرم
که باشد دوخته بر مال همدم!
به مال همدم و همسايه ورزد
طمع بي هيچ دستاويزِ مبرم
چه ارزد پاره کاغذ، مدعي را
چو باشد مالک ديرينه اقدم
جزاير در خليج فارس يکسر
به خاک پاک ايران بوده منضم
ز عهد کورش و دارا به اين سوي
«خليج» و «فارس» در هم بوده مُدغَم
از ايران بوده سرتاسر «امارات»
ز عهد کاوه و تهمورث و جم
به دو تنب و ابوموسي و بحرين
که فرمان راند جز ايران اعظم؟
کجا بودند شيخاني که امروز
به زير چتر اغيارند مکرم؟
کجا بودند در عهدي که ايران
خليج فارس بودش زير پرچم
برفت از يادشان آنگه که بوده ست
بر ايشان روز روشن، شام مظلم
کنون با تکيه بر الطاف ارباب
رجز خوانند گاهي زير و گه بم
به زير خيمه ها بودند سر خيل
به گرداگردشان خويش و پسر عم
به فرمان بردن بيگانه مجبور
به هم پيماني دزدانه محرم
گروهي خادمان هم گرد ايشان
به رنگ و سنگ و هيأت نامنظم
کنون بر خاک ايران چشم دوزان
کنند اين ژاژ خايي ها دمادم
ولي غافل که گردد کارشان زار
گر ايراني به خشم آيد چو رستم
سزد گردم فرو بندند از آن پيش
که گردد قهر ايراني مجسم
و نيز از نيش خود، کلک اديبان
کشاند سورشان در خط ماتم
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}