تحقیقی پیرامون کتاب شریف «مُسَکِّنُ الفُؤاد» تالیف شهید ثانی (2)
تحقیقی پیرامون کتاب شریف «مُسَکِّنُ الفُؤاد» تالیف شهید ثانی (2)
منبع : اختصاصی راسخون
متعلقات باب اول
حکایت مرگ پسر 11 ساله حافظ قرآن و جریان خواب پدر او
از محمد بن ابی خلف نقل شده است که میگوید: ابراهیم حربی (3) پسر 11 سالهای داشت حافظ قرآن بود و علاوه بر این، مقدار زیادی از فقه و حدیث نیز به او یاد داده بود و این فرزند وفات کرد. من نزدش رفتم تا او را بر مرگ فرزندش تسلیت گویم. وقتی به او تسلیت گفتم. گفت: من خودم مشتاق مرگ او بودم از گفته او تعجب کردم و به او گفتم: ای ابا اسحاق تو که خود عالم هستی چگونه این حرف را در مورد فرزند نجیبی که حافظ قرآن بود و علاوه بر این حدیث و فقه زیادی نیز به او یاد داده بودی میزنی ؟ ابراهیم حربی گفت: بلی در خواب دیدم که قیامت برپا شده است و اطفال در حالی که ظرفهایی از آب بهشتی در دست دارند به استقبال مردم میآیند که به آنها آب بیاشامند و آن روز، روز بسیار گرمی بوده است و من به یکی از آن اطفال گفتم قدری از آن آب به من بده آن طفل نگاهی به من کرد و گفت: تو پدر من نیستی و من گفتم شما کیستید ؟ گفتند ما اطفالی هستیم که در دنیا قبل از پدرانمان مردیم و حال به استقبال ایشان میرویم تا به آنها آب دهیم. پس بدین جهت بود که آرزوی مرگ فرزندم را مینمودم.
باب دوم: در مورد صبر و ملحقات آن
1) صبر عوام عبارتند از خویشتن داری و اظهار ثبات و پایداری نمودن ظاهری یعنی شخص عامی در برابر مسائل و مشکلات خود را ظاهراً صابر نشان میدهد تا حالش نزد خردمندان و عموم مردم پسندیده باشد و مورد سرزنش آنها قرار نگیرد. يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ. (روم / 7).
2) صبر زاهدان و عابدان و اهل تقوا و صاحبان حکمت است و اینها برای امید ثواب آخرت صبر میکنند: إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم به غیر حِسَابٍ(زمر / 10).
3) صبر عارفان: اینان از مصائب و مشکلات لذت میبرند و بلاها را نوعی موهبت خاص الهی قلمداد میکنند و آن را دلیل بر عنایت و توجه خاص خدا میدانند. الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(156)أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(بقره /156و157).
مصنف در ادامه اوصاف صابرین که در قرآن ذکر شده را توصیف مینماید و میفرماید که تجاوز از هفتاد جای قرآن از آنها یاد کرده و اکثر خیرات و درجات به صبر نسبت داده است و تمام آنها را خداوند ثمرهی صبر قرار داده. پس از آن مصنف قریب 30 حدیث در خصوص صبر و اهمیت آن ذکر میکند که ما در اینجا به ذکر نمونهای از آنها ذکرمی پردازیم.
1. قال نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «الصَبر نِصفُ الایِمَان»: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: صبر نصف ایمان است.
2. قال نبی (صلی الله علیه و آله و سلم): « أََفضَلُ الاعمَالِ مَا اَکرَهتُ عَلَیهِ النُفُوسِ»: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: بالاترین اعمال چیزی است که بر نفسها دشوار باشد.
3. قالَ المَسیحُ عَلیه السلام: « اِنَکُم لا تَدرُکُونَ مَا تُحِبُونَ اِلا بِصَبرِکُم عَلَی مَا تَکرُهُون». حضرت میسح علیه السلام به حواریین فرمودند: به آنچه دوست دارید نمیرسید مگر اینکه در برابر ناراحتیها صبر کنید.
4. قالَ علی علیه السلام: « بُنِیَ اِلاسلامِ عَلی اَربَعَ دَعَائم: الیقینُ و الصبرُ و الجهادُ و العدل». حضرت علی علیه السلام فرمودند اسلام بر چهر پایه بنا شده است: یقین و صبر و جهاد و عدل.
5. عن الحَسَن بنِ عَلی علیه السلام: عَن النَبِی صَلَی الله علیه وآله وسلم: « قَالَ اَنَ فِی جَنَة شَجَرةُ یُقَال لَمَا شَجَرة البَلَوی وَ تُوتِی ِلاهلِ البَلاءِ یُوُم القِیامَة فَلا یَرفَعَ لَهم دیوانٌ و لا ینصَبُ لهم میزانٌصص یصیبُ علیهم الاجرُ صبّاً و قرائَ علیه السلام: انما یوفی الصابرون اجرهم به غیر حساب. امام حسن مجتبی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت میکنند که آن حضرت فرمودند در بهشت درختی است که به آن درخت بلوی میگویند و آن در روز قیامت به اهل بلا و مصیبت داده میشود و هیچ گونه محکمه و میزانی جهت بررسی اعمال آنها تشکیل نمیشود و مانند باران بر آنها ثواب پاداش فرو میریزد. آنگاه امام حسن مجتبی علیه السلام این آیه را خواند: اِنَمَا یُوَفِی الصَابِرُونَ اَجرُهُم به غیر حَسَاب « یعنی خداوند صابران را به حد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد ».
6. مِن اَنَس قال: قَالَ رَسُولُ اللهُ صَلیَ الله عَلیهِ وَ آله: « قَالَ اللهُ عَزّوَجَل اِذَا وُجتُ الی عبدٍ مِن عَبدِی فِی بَدَنِهِ اَو مَالهِ اَو وَلدهِ ثُمَ اِستَقبَل ذَالِکَ به صبر جَمیِل اِستَجیتُ مِنهُ یَومُ القِیامة اَن اَنصَبَ لَهُ مِیزاناً اَو اِنشر لهُ دِیواناً. انس میگوید رسول خدا صلی الله علیه واله فرمودند: خداوند عزوجل میفرمایند: هر گاه مصیبت و بلایی را متوجه بدن یا مال یا فرزند بندهام سازم سپس او با صبر جمیل(4) از آن بلا استقبال نماید من از او شرم میکنم که در روز قیامت ترازویی جهت بررسی حساب او نصب کنم یا نامهی عمل او را بگشایم.
ملحقات باب دوم
در این فصل پیرامون این صحبت میکند که هر گاه به اهل بیت علیه السلام بلایی میرسید پیامبر آنها را به نماز امر میفرمود و در این خصوص ابن عباس میگوید: « وقتی که در مسیر مسافرت به پیامبر صلی الله علیه واله خبر وفات برادرش را به او دادند ایشان استرجاع نمود سپس از جاده خارج شدند و رفتند در کنار جاده و شتر خویش را روی زانو خواباندند و بعد دو رکعت نماز به جا آوردند و مدتی نشستند و به سوی راحله خویش حرکت کردند و گفتند: «وَاستَعینُ بِالصَبرِ وَ الصَلوة وَ انها لَکَبیرة اِلا عَلَیَ الخَاشِعِین». و نیز از ابن عباس نقل شده اینکه هر گاه به پیامبر صلی الله علیه و آله مصیبتی میرسید حضرت بر میخواست و و ضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند و میگفت: «اللهُمَ قَد فَعَلتُ مَا اَمَرتَنَا فَانجِز لَنا مَا وَعَدتَنَا ». یعنی خدایا آنچه را که به ما دستور دادی انجام دادم پس تو نیز وعدهای که به ما دادهای برای ما منجر فرما.
در این فصل به این مطلب میپردازد که بلا زینت مومن است و در زیر آتشهای بلا انوار نعمتهای خداوندی است و اینکه خداوند هیچ کس را قبل از ابتلا ستایاش نکرده و صبر کردن برای مومن به مثابه زانو بند برای شتر است. و برای اثبات مطلب در این فصل مصنف به ذکر چهار حدیث کفایت کرده که ما از این میان یکی از آنها را بیان میکنیم. امام صادق علیه السلام میفرمودند: « البلائُ زینُ المُومن وَ کراَمُه لِمَن عَقَل لاَنَّ فی مُبَاشرتِه وَ الصَبرُ عَلیهِ و الثُباتِ عِندهُ تَصحیح نَسبَهُ الایمان». امام صادق علیه السلام فرمودند: بلا زینت مومن و کرامت عاقل است برای اینکه برخورد نمودن با بلا و صبر کردن و پایدار بودن به هنگام آن دلیل قوت ایمان است.
در این فصل بیان میدارد که صبر نمایانگر نورانیت و صفای باطن است و تفاوت حالات افراد در مورد صبر میپردازد و در این فصل به ذکر یک حدیث اکتفا نموده است که ما به قسمتی از آن اشاره میکنیم. قال الصادق علیه السلام: و الصبر مَا اوَلُه مَروا آخَرُهُ حّلو لِقوم و لِقوم مُرٍ اَوله و آخرُهُ فَمَن و خلهُ مِن اَوَاخِرِ فَقَد دَخلَ وَ مَن دَخَلهُ مِن اَوَائِلِه فَقَد خَرج.
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: صبر آنچیزی است که برای عدهای اولش تلخ است ولی آخرش شیرین است و برای عدهای دیگر اول و آخرش تلخ است پس کسیکه در مسیر صبر وارد میشود و پایان و نتیجه آنرا در نظر گرفته است به طور مسلم از افراد صابر به شمار میرود و توفیق بدست آوردن نتیجه مطلوب صبر را پیدا خواهد کرد ولی کسیکه توجه و نظر او به تلخی آغاز و ابتدای آن است هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.
در این فصل مختصری از حالات گذشتگان و صبر و بردباری پیشینیان هنگام مرگ فرزندان و دوستانشان ذکر میگردد و قریب به 18 حکایت در مورد مردان صابر و 21 حکایت از زنان صابر را ذکر میکند:
1. سخنان ابوذر سر قبر فرزند خویش
مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت میکند که وقتی ذر پسر ابوذر وفات کرد ابوذر رحمه الله علیه سر قبر او ایستاد و دستش را برخاک قبر مالید و گفت: رَحِمَک َالله یا ذَر به خدا قسم برای من فرزند خوبی بودی حال تو از من جدا شدهای و من از تو خشنودم به خدا قسم که من از رفتن تو ناراحت نیستم و نقصانی به من نرسیده و به غیر از حق تعالی به احدی نیاز ندارم و اگر هوا مطلع(5) نمیبود خیلی خوشحال بودم که من بجای رفته باشم و به تحقیق که اندوه از برای تو من را مشغول ساخته است از اندوه بر تو و الله برای مردن و جدا شدنت گریه نکرده ام بلکه گریهام بر حالت تو که چه برتو خواهد گذشت بوده است، ای کاش میدانستم که چه گفتی و به تو چه گفتند: خداوند حقوقی را که من بر او داشتم و تو بر او واجب نمودی من همه را به او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را از او ببخش زیرا تو به جود و کرم از من سزاوارتری.
2. حکایت بانوی که برادر، پدر و شوهر و پسرش در اُحد شهید شدند.
از انس بن مالک روایت شده است که وقتی در جنگ احد شایع شد که پیغمبر (صلی الله علیه واله) کشته شدند داد و فریاد مردم مدینه بلند شد عدهای از زنها از مدینه به طرف احد رفتند که از جمله آنها یک زنی از زنهای انصار با آنها به طرف احد رفت و این زن چهار شهید داشت و معلوم نبود که برای شهدا خودش آمده با اینکه برای جستجوی حال پیغمبر (صلی الله علیه واله) وقتی از کناره جنازه چهار شهید عبور کرد گفت: اینها چیست گفتند: جنازه برادر و پدر و شوهر و پسرت میباشند زن بدون اینکه کنترلش را از دست دهد و جزع و فرع کند گفت: پیغمبر خدا کجاست گفتند پیغمبر جلوی شماست زن رفت و خودش را به حضرت رساند و به گوشه لباس پیامبر چنگ زد و میگفت پدرم و مادرم فدایت ای رسول خدا تو زنده باشی تمام مشکلات برای ما آسان است.
باب سوم پیرامون رضا وخشنودی خداوند:
مصنف در ابتدای این باب متذکر دو آیه از قرآن میگردد و میفرماید: (خداوند متعال میفرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ(22)لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ به ما ءَاتَئكُمْ وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ كلَُّ مخُْتَالٍ فَخُورٍ. (6) یعنی هر مصیبتی در زمین و در وجود شما میرود دلتنگ نشوید و به آنچه از نعمتها به شما میرسد مغرور و دلشاد نگردید. و نیز خداوند متعال میفرماید: رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ . (7) و باید دانست رضا و خوشنودی ثمره و نتیجه محبت خداست و محبت ثمره معرفت است چون کسی که انسانی را به خاطر بعضی صفات نیکویش دوست بدارد، هرچه معرفت و شناختش در مورد آن انسان بیشتر شود دوستیاش نسبت به او نیز بیشتر میگردد اگر چه آن نیکویی در آن تصوری و خیالی باشد و واقعیت نداشته باشد. پس اگر کسی به دیده بصیرت به جلال و عظمت خداوند و کمال او نظر کند خدا را از همه بیشتر دوست میدارد و خداوند متعال میفرماید: وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ (8) و وقتی خدا انسان را دوست بدارد تمام آثاری که از او صادر شود نیکو به می شمارد و مقتضای رضا و خوشنودی چنین است. پس بنابراین رضا و خوشنودی ثمرهای است از ثمرات محبت بلکه هر کمالی ثمره محبت است و محبت فرع معرفت است و رجاء و خشیت و شوق و توکل و رضا و تسلیم از لوازم محبت است. بدانکه رضا و خوشنودی برای انسان فضیلت عظیمی است بلکه تمام فضائل است و تمام فضیلتها به او بازگشت مینماید و خداوند متعال به اهمیت و فضیلت آن اشاره فرموده و آن را مقرون به رضا خود و علامت آن قرار داده است و فرموده: «رضوانٌ منَ الله اکبر»: یعنی مقام و خشنودی خداوند از هر نعمتی برتر و بزرگتر است. شهید در این زمینه 22 حدیث ذکر کرده است که ما به ذکر بعضی از آنها اکتفا میکنیم.
1) قال النبی صلی الله علیه و آله: اذا احبَّ اللهُ عبداً ابتلاهُ فان اجتَبَاهُ رَضِیَ اصطَفاه. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چون خدا بندهای دوست بدارد او را در دنیا مبتلا میگرداند، پس اگر صبر کرد او را بر میگزیند و اگر راضی و خوشنود شد او را به مرتبه اصفیاء میرساند.
2) رُوی انَّ موسی علیه السلام قال: یا رَبِ دلَّنی علی امرٍ فیه رضاک فاوفی الله تعالی الیه انّ رضایَ فی کُرهکَ وانت ما تُصبرُ علی ما تکرهُ قال یا ربّ دَلنی علیه قال: فانَ رِضَایَ فِی رِضَاک بِقضانی. حضرت موسی علیه السلام: عرض کرد پروردگارا مرا به امری راهنمایی نما که در ان رضای تو باشد خداوند به او وحی فرمود: که رضای من در آن است که تو در برابر ناراحتیها صبر نمایی موسی علیه السلام عرض کرد مرا برآن راهنمایی کن، رضای من در آن است که تو راضی به قضای من شوی.
3) قال الصادق علیه السلام: اِن اعلَمَ الناسِ بِالله اَرضَاهُم بِقَضَاءِ الله عَزَوَجَل: امام صادق علیه السلام فرمودند: داناترین به خدای متعال، راضیترین آنها است از خدای عزوجل. یعنی هر کس از خدا بیشتر راضی و خشنود باشد داناتر است.
ملحقان باب سوم
در این فصل به درجات رضا میپردازد و بیان میکند رضا درجاتی دارد و درجه پائین رضا این است که شخص بلا را درک میکند و دردش را احساس مینماید و لکن به آن بلا راضی میشود بلکه میل و رغبت به آن پیدا میکند و چون وقتی در ثمره و نتیجه بلا تعقل مینماید عقلش او را وا میدارد که به بلا اشتیاق پیدا کند برای اینکه به ثواب خداوند متعال نائل آید و نزد خداوند متعال تقرب جوید و به بهشتی فائز آید و این قسم رضا را (رضامتیقن) است. درجه بالاتر این است که مانند درجه اول رضا، درد را احساس میکند و لکن بلا را دوست دارد نه از جهت اینکه به ثواب نائل آید بلکه از جهت اینکه بلا مطابق خواسته محبوب و رضایت اوست. این مرتبه از رضا را (رضا مقربین) مینامند. درجه نهائی رضا این است که شخص احساس خود را باطل و نابود نماید و هیچگونه احساس درد در برابر بلاها و مصیبت نکند. مانند کسی که در حال غضب مشغول جنگ است چگونه وقتی جراحتی در این حالت بر او وارد میشود هیچ متوجه نمیشود وقتی خون از محل جراحت جاری میگردد آن وقت متوجه میشود که جراحتی بر او وارد شده است. کما اینکه نقل شده است که زنی به زمین خورد و ناخن پایش شکست و آن زن به جای اینکه آه و ناله کند خوشحال و خندان بود. به او گفتند مگر جای ناخنت درد نمیکند ؟ زن در جواب گفت: لذت ثوابی که خداوند برای شکسته شدن ناخن من مقرر فرمود درد و رنج آن را از دلم بیرن برده است. (9)
در این فصل شهید ثانی حالات عدهای از بزرگان سلف که راضی به قضاء و قدر الهی بودند را ذکر میکند و قریب به یازده حکایت از حالات ایشان را متذکر میشود که ما به ذکر دو نمونه از آنها اکتفا میکنیم.
1) حکایت بلا و گرفتاری حضرت ایوب علیه السلام:
وقتی که بلا و گرفتاری حضرت ایوب علیه السلام شدت یافت عیال آن حضرت به او گفت: آیا دعا نمیکنی که خداوند بلا را از تو برطرف نماید ؟ حضرت ایوب فرمود: ای زن من هفتاد سال در حال رفاه و آسایش زندگی کردم و حال مایلم که هفتاد سال در بلا و گرفتاری باشم تا شاید بتوانم شکر نعمتهای گذشته را ادا کنم و صبر کردن در برابر بلا برای من سزاوارتر است.
2) حکایت مرد نابینا مفلوج مجذوم با حضرت عیسی علیه السلام:
در روایت است که روزی حضرت عیسی علیه السلام بر مرد نابینای مفلوجی برخورد کرد که علاوه بر فلج بودن مبتلا به مرض برص و جزام نیز بود و مرض جزام گوشت بدن او را متلاشی کرده بود و با این حالت میگفت: الحَمدُ اللهِ الذی فَانِی مِمَا اِبتَلی بهِ کَثیراً مِن خَلقِهِ، یعنی حمد وستایش سزاوار آن خدایی است که مرا از بلائی که بیشتر مردم به آن مبتلا هستند عافیت دادهای، حضرت عیسی علیه السلام از آن مرد پرسید: آن بلا چیست که خداوند آن را از تو دور نموده است ؟ گفت: ای روح الله من بهترم از کسی که خداوند قرار نداده است در قلب او آن چیزی را که در قلب من قرار داده است و آن چیز معرفت خداست. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: راست گفتی ای مرد سپس حضرت عیسی علیه السلام به آن مرد گفت دستت را به من بده و آن مرد دستش را به حضرت داد و آن مرد به معجزه حضرت عیسی علیه السلام به زیباترین صورت و قیافه در آمد و خداوند تمام امراضی که در او بود از بین برد و شفا داد.
در این فصل مصنف بیان میدارد که دعا کردن جهت رفع بلا و بر طرف شدن مرض و برای حفظ فرزند هیچگونه منافاتی با رضاء به قضاء و قدر الهی ندارد و خداوند متعال موکداً از ما خواسته است که به سوی او دعا و انابه کنیم و ترک دعا را دلیل بر استکبار و سرکشی و دعا کردن را از جمله عبادات قرار داده است. (10)مصنف در ادامه این فصل میفرماید که از جمله وظایف دعا کننده این است که داعی به خاطر اطاعت از دستور خدا و امتثال فرمان او دعا کند چون او خودش دستور داده است که دعا کنید و علامت اینکه دعا برای اطاعت از فرمان خداست این است که اگر دعایش مستجاب نشده و به مطلوب خود نرسیده ناراحت نشود که چرا دعایم مستجاب نشد زیرا ممکن است استجابت دعا او مشتمل یک مفسدهای باشد که آن مفسده را احدی جز خداوند نمیداند.
باب چهارم: در مورد گریه کردن بر مرگ اقارب و فرزندان
در این باب پیرامون این مطلب بحث میگردد که گریه کردن بر مرگ فرزندان و اقارب منافاتی با مقام صبر و رضا ندارد و شهید ثانی در این باب اینگونه میگوید: « بدان و آگاه باشد که صرف گریه کردن منافاتی با مقام صبر و رضا ندارد زیرا گریه کردن بر فرزند و اقربا جزء طبیعت و سرشت انسانیت است و رحمت رحیمت بشر چنین اقتضائی دارد ». پس بنابر این مادامی که گریه کردن مشتمل بر اعتراض به کار خدا مانند جزع و فزع و پاره کردن لباس و لطمه زدن به صورت و ضربت زدن به زانو و امثال اینها نباشد عیبی ندارد. خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و انبیاء پیشین از حضرت آدم علیه السلام تا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و همچنین بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت و اصحاب آن حضرت در مصائب گریه کردند در حالی که کمال رضایت و صبر و ثبات را داشتهاند. ما در اینجا به نمونهای از گریههای ائمه اطهار و پیامبر صلی الله علیه و آله را به طور اجمال ذکر میکنیم.
1- گریههای امام سجاد علیه السلام به مدت چهل سال بر قتل امام حسین علیه السلام
2- گریه پیامبر صلی الله علیه وآله در مرگ ابراهیم
3- گریه پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ مادرش
4- گریه پیامبر صلی الله علیه وآله در مرگ طاهر فرزند آن حضرت
5- گریه پیامبر صلی الله علیه واله در مرگ عثمان مظعون
6- گریههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر حالت سعد بن عباده
7- گریههای پیامبر صلی الله علیه وآله بر حالت دختر زادهاش امامه
8- گریههای پیامبر صلی الله علیه وآله در شهادت جعفر طیار و زید بن حارثه
9- گریههای پیامبر صلی اله علیه وآله هنگام ملاقات دختر کوچک شهید یزید
10- گریههای پیامبر صلی الله علیه وآله بر شهداء احد
در این فصل چند حدیث و روایت در مذمت صورت خراشیدن و گریبان پاره کردن و داد و فریاد کردن به هنگام مصیببت ذکر میگردد.
1) عن ابن مسعود قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: لَیس مِنّا مَن ضرَبَ الحُدودَ و شقَّ الجُیُوب. رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: از ما نیست کسی که به هنگام مصیبت سیلی به صورت خود زند و گریبان خود را پاره کند.
2) مَن اَبی امامة اِنَّ رسول الله صلی الله علیه وآله قال: لَعَن الله الخامشَة وجهها و الشّاقة جیبها والداعیَه بالوَیل و الثُبور. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: خدا لعنت کند آن زنی را که در مصیبت صورت خود بخراشد و گریبان خویش را پاره کند و فریاد وای و هلاکت سر دهد.
در این فصل در مورد فضیلت و استحباب استرجاع است و در این زمینه چند نمونه از آیات و روایات ذکر گردیده که ما پارهای از آنها را متذکر میشویم:
1) مستحب است مصیبت زده به هنگام مصیبت استرجاع نماید یعنی بگوید: انا لِله و انا الیه راجِعُون زیرا که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (11)
2) امام باقر علیه السلام میفرمایند: هیچ مومنی در جهان به مصیبتی گرفتار نشود که هنگام ورود آن مصیبت (انا لِله و انا الیه)راجعون گوید جز آنکه پروردگار گناهان گذشته او را خواهد بخشید.
این فصل در مورد نوحه سرائی برای مردگان است و اینکه نوحه سرائی اگر با سخن نیکو راست باشد جائز است. یعنی نوحه سرائی اولا باید با داد و فریاد و جزع و فزع نباشد و دیگر آنچه در مورد فضائل و مناقب آن مرده گفته میشود راست باشد یا اینکه اعتماد داشته باشد که راست است وگرنه اگر با داد و فریاد و جزع باشد یا آنچه درمورد فضائل آن میت گفته میشود دروغ باشد مسلم جایز نیست بلکه حرام است و باعث از بین رفتن اجر میگردد و در این زمینه نیز شواهد مختصری از رفتار معصومین علیهم السلام ذکر میگردد.
1) ابن بابویه از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت وصیت کرد که ده سال در مراسم حج در منی برای او گریه و نوحه سرائی کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت آن حضرت گریه کنند.
2) پیامبر صلی الله علیه وآله: به تعدادی از انصار که برای شهداء خود در جنگ احد گریه میکردند فرمودند: عمویم حمزه گریه کننده ندارد و خود حضرت نیز گریست، حضرت با این عمل هم گریه و نوحه خانواده شهداء را تایید کرد و هم تلویحاً دستور داد که بر عمویش حمزه نیز گریه کنند.
نوحه سرائی باطل و حرام
1) قال النبی صلی الله علیه وآله: انا بَریٌ مِمَن حَلَقَ و صَلَق. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموند: من بیزارم از کسی که در مصیبت موی سرش را بکند و صدای گریه و نالهاش را بلند کند.
2) عن ابی سعید الخدری: لَعَن رسول اله صلی الله علیه وآله الناحیةُ و المستَمعةُ. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: زن که نوحه کننده و زنی را که صدایش به هنگام نوحه سرائی به گوش مردم نامحرم برسد لعنت کرده است.
خاتمه کتاب مشتمل بر چند فائده مهم مانند تسلیت دادن به مصیبت دیده و کیفیت و ثواب آن و شکرت در تشیع جنازه و کفن و دفن مسلمان و امثال اینها که در این زمینه احادیث زیادی ذکر میگردد.
ثواب تسلیت به مصیبت دیده:
2) عَن اَنَس قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: مَن عزّی اخاهُ المؤمن مِن مصبتهِ کَساهُ الله عزوجل حُلةً خَضراء بها یوم القیامة . فقیل یا رسول الله ما یجر بها یَوم القیامة قال یقبطُ بها. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس برادر مومنش را در مصیبت تسلیت دهد خداوند عزوجل در قیامت جامهای سبز به او میپوشاند که مردم نسبت به آن لباس غبطه ببرند.
شهید ثانی در این خصوص 10 روایت ذکر کرده که ما ذکر همین دو روایت بسنده میکنیم.
کیفیت تسلیت و تهنیت گفتن:
هنگام مصیبت پیامبر را به یاد آورید:
1) عن اِبن عباس رضی اللهُ عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله اذا صابَ احَدَکم مصیبةٌ فلیَذکرُ مُصیبة لِی فانها اَعظمُ اعصائب. ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: هر گاه برای هر یک از شما مصیبتی پیش آمده است مصیبت مرا به یاد آورد تا مصیبت خود را فراموش کند زیرا مصیبت من بزرگترین مصائب است. (12)
2) از یکی از زنهای عابده نقل شده است که میگوید : هر مصیبتی که به من میرسید به یاد میآوردم مصیبت آتش جهنم را آنگاه آن مصیبت در مقابل من بسیار کوچک میشد و تحمل آن آسان میگشت. شهید در ذیل این موضوع قریب به دوازده حکایت و روایت نقل میکند.
بلا نوعی از الطاف الهی است :
1) قال الصادق علیه السلام عن النبی صلی الله علیه وآله: النَبیون ثُم الامثَل فلا مثَل و یُبتَلی المُومِن بَعدَ ذالک عَلی قَدر اِیمَانه و حُسنِ اعماله فمَن صحَ ایمانُهُ حسُنَ عمله اشتد بلائُهُ و من سخِفَ ایمانُهُ و ضعف عملُهُ قلَّ بلائُهُ. امام صادق علیه السلام فرمودند از رسول خدا صلی الله علیه وآله سوال شد که سخترین بلاها در دنیا برای کست ؟ حضرت فرمودند: سختترین و شدید ترین بلاها در دنیا برای پیغمبران است بعد از آنها هر کس ایمانش بیشتر باشد بلائش نیز بیشتر است. و مومن به قدر ایمانش و حسن عملش به بلا مبتلا میشود پس کسی که ایمانش صحیح و عملش نیکو باشد بلائش نیز شدیدتر است و کسیکه ایمانش ناقص است و عملش ضعیف باشد بلائش نیز کمتر است.
2) روی زید الشحام مَن ابی عبد الله علیه السلام قال: اِنَّ عَظیمُ الَاجر مَع عَظیِم البَلاءِ وَ مَا اَحَبَّ الله قُوماً الا ابتَلاهُم. امام صادق علیه السلام فرمودند: همان اجر بزرگ با بلا بزرگ است وخداوند هیچ قومی را دوست نداشت مگر اینکه آن قوم را به بلا مبتلایشان کرد. مصنف در ذیل این عنوان حدود دوازده روایت ذکر میکند و پس از آن متن تسلیت نامه امام صادق علیه السلام را ذکر میکند.
جناب شیخ زینالدین معروف به شهید ثانی کتاب خود را با حمد ثنا بر خداو صلوات بر محمد و آل اطهارش در روز جمعه اول ماه رجب سال 594 به اتمام میرساند.
پي نوشت ها :
1. حنث: به کسر حاء یعنی گناه: پس معنی عبارت لَم یَبلغوا الحَنث چنین میشود: یعنی فرزندی که هنوز به سنی که گناه به رایشان نوشته شود نرسیده.
2. این مطلب در صورتی که سقط به علل و حوادث غیر اختیاری انجام یابد و لی اگر به اختیار والدین جنین را سقط کردند نه تنها مشمول شفاعت جنین سقط شده نمیشوند بلکه علاوه بر پرداخت دیه کفاره جمع در دنیا، طفل در آخرت از پدر مادری که اختیار خودشان او را سقط کردهاند شکایت میکند.
3. ابو السحاق ابراهیمی حربی از علمای اهل تسنن و مرد زاهدی بود او در سال 198 متولد شد و در سال 285 در بغداد وفات کرد.
4. از امام باقر علیه السلام پرسیدند صبر جمیل چیست؟ فرمودند یعنی صبری که در آن شکایت به مردم نباشد.
5. یعنی جاهای هولناک عالم پس از مرگ
6. حدید / 22و 23
7. بینه / 8
8. بقره/165
9. در حالات آمنه بیگم دختر علامه مجلسی که از زنان صاحب کمال و مجتهده بود نوشتهاند که و قتی که از پله بالا میرفت افتاد و سرش شکست و خون جاری شد و ساق پایش به سنگ خورد و استخوانش شکست و او با این حال شاد و خندان بود وقتی آمدند اطرافش و او را با حالت خنده مشاهده کردند وگفتند مگر جای جراحت سر و پایت درد نمیکند فرمود: چون ثوابهایی که خداوند در برابر این زحمت به بنده میدهد به یادم آمد آرام شدم. کتاب ایمان شهید دستغیب جلد 1 صفحه 55.
10. مومن / 60
11. بقره / 156
12. منظور مصیبت فقدان و فراق پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}