شهید عراقی از منظر شهيد لاجوردي
شهید عراقی از منظر شهيد لاجوردي
شهید عراقی از منظر شهيد لاجوردي
من کوفته و خسته و تازه از زير فشار آن جنگ توانفرسا رسته، مي خواستم که راهي راهش شوم که معشوقم بود و غايت آرزويم و تمامي ايمانم! ولي توانم نبود و نيازم: ياري و ياوري. بسيار جستم و يافتم واله و شيدائي، نه که به عاشقي و مجنوني و از خود بي خودي و وجودش، همه فاني در «آن خط» بي مفهوم! دست در دستش نهادم، حرارتش توانم بخشيد و روح تازه اي در من دميد، ايمانم را دوصد چندان کرد و نيرويم را در رهسپاري در راه امامم و جانم و معشوقم و قلبم، پرتوان تر!
گوئي نظام آفرينش، برادرم «مهدي» را براي من وديگر برادرانم ذخيره کرده بود که از کانون عظم شور و عشقش بهره ها گيريم و از نيروي عظيمش، «موتوري» که قدرت کشش ماشين عظيم «جمعيت هاي موتلفه اسلامي» را داشته باشد!
بدو متوسل شديم، با بزرگواري و کرامت خاص خود، پذيرايمان شد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد. او ايثار را از مولايش علي (علیه السلام) آموخته بود و چون جز جان، چيزي نداشت تا فدا کند، هميشه قبل از ديگران، خود را به خاطر مي افکند و نثار جان برايش گواراتر از آبي سرد، براي تشنه اي آفتاب زده!
برادرمان شهيد حاج مهدي عراقي از شخصيتي کاملاً مردمي برخوردار بود و در عين اينکه فردي قاطع و جسور بود، روحي لطيف و پراحساس داشت. خيلي سريع با انسان ها بالاخص با توده مردم جوش مي خورد و همه را به خود جلب مي کرد. انسان دوست داشتني و زود آشنا بود؛ با برادرانش با احساسي وصف ناشدني برخورد مي کرد، به هنگام معارفه و معانقه، آنهارا به آغوش مي کشيد و سخت مي فشرد، گويي با اين فشار، تمام مهرباني و وجودش را به برادرش منتقل مي کرد. با دشمنان، بسيار کينه توزانه و غيرقابل انعطاف، برخورد مي کرد و همين خشم و نفرت ها و شور و عشق ها و جذبه ها بود. که موجب شد زماني که امم را شبانه از قم دزديدند و به رندان عشرت آباد در تهران منتقل کردند، خشم و کينه نهفته دروجودش يکباره سر برآورد و ميدان تره و بار تهران را يکجا عليه نظام طاغوتي شاه به قيام وادار کرد و سهم بس عظيمي را درقيام 15 خرداد به خود اختصاص داد.
شهيد هميشه زنده ما «مهدي» در تظاهرات عظيم سال 43که به ابتکار «جمعيت هاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد کرد که در آن زمان و در چنان تظاهراتي، کمتر کسي را جرأت چنين کاري بود. او معتقد بود که به مصداق آيه «اشداء علي الکفار» بايد بر کفر پيشگان بشورد و شدائد ممکنه را بر سر دشمنان خدا ببارد و با همياري ديگر برادرانش، چنين نيز کرد و جرثومه فساد و کفر، منصور خائن به دين و امم و ملت را به درک فرستاد.
او پس از دستگيري، مردانه در برابر بازجوهايش ايستاد و مقاومتش، آنها را به سبعيت ذاتي شان کشانيد. آنان از شهامت و جسارتش بيم داشتند. روح بزرگ او بر آنها چيره بود و به جاي انکه برادر شهيد ما مرعوب درنده خوئي بازجويان ساواکي قرار گيرد، آن جانيان بالفطره مرعوب قدرت روحي او مي شدند. شهيد بزرگوار ما هيچ گاه در برابر بازجويان و شکنجه گران سر تسليم رود نياورد و تا آخرين لحظات، سربلند زيست. هم زنجيره هاي شهيد عراقي جملگي بر اين مسئله گواهند که تمم وقت از وقت او وقت آسايش هم بندي ها و به ويژه برادرانش مي شد. او از مديريتي بالا برخوردار بود و به دليل همين ويژگي، توانست در مدت کوتاهي ابتدا مسئوليت طبخ غذاي زندانيان سياسي را که ساليان درازي به عنوان اعتراض به کيفيت غيرقابل استفاده بودن غذا، از گرفتن آن امتناع ورزيده بودند، به عهده بگيرد و کيفيت غذا را با همان مواد اوليه به مطلوب ترين وجه ممکن بدل سازد.
او به اين بسنده نکرد و روح متعالي و دردمند و حساسش او را بر آن داشت تا مسئولين زندان را ودار نمايد مسئوليت طبخ غذاي کليه زندانيان شش هفت هزار نفره قصر را به عهده وي بگذارند و يک تنه به مقاله با تمام سودجويي هاي کثيف و دغل کاري ها و دزدي هاي زورمندان زندان بايستد و کيفيت غذاي زندانيان عادي را تا آن حد بالا ببرد که زبانزد همه زندانيان شود. او يگانه کسي بود که توانست حق زندانيان، اعم از سياسي و عادي را عده اي کلاش لاش خور که بر نيمه جان زندانيان افتاده بودند، باز پس بگيرد و رنجش خاطر زندانيان و رضايت زندانيان را فراهم کند. دژخيمان زندان آن زمان از شهيد عراقي کينه به دل گرفتند و مترصد فرصتي بودند تا انتقام گيرند.
سرانجام چنين فرصتي به دست آمد و به هنگامي که رژيم منحوس پهلوي از اقامه نماز به وقت برادران ما جلوگيري کرد و با اعتراض برادران مسلمان مواجه شد، در زمره کساني که به سلول هاي انفرادي قصر منتقل و شکنجه شدند، برادر شهيدمان، مهدي بود که علاوه بر ضربات طاقت فرسا و شکنجه هاي قرون وسطائي آن نابکاران و شکنجه هاي متداول، شکنجه جداگانه اي را هم به جرم اعمال انساني اش متحمل شد. سودجوياني که وجود عراقي در آشپزخانه، منافع آنها را به خطر انداخته بود، بهترين بهانه را به دست آوردند و براي هميشه مانع از ورودش به آشپزخانه شدند.
پس از اعدام انقلابي منصور، شهيد عراقي ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف، به حبس ابد محکوم شد و دوران پرافتخار و پرباري از عمر وي در زندان آغاز گرديد. حکم اعدامش را ساواک و رژيم منفور وابسته به آمريکا صادر کرده بودند. اما پس از 14 سال زجر و شکنجه، توسط گروه خائن و ضد اسلامي «فرقان» اجرا شد و براي هميشه قلب همرزمان و برادرنش را به آتش کشيد که ليبهش فرو ننشيند و ان شاء الله همه عوامل ضد خدايي را در خود بسوزاند.
يادش زنده، روحش شاد و راهش جاودانه باد و طرز تفکر گروهي که شهيدش نمود، همراه با رهبر و ايدئولوگش به دوزخ سرازير و از عذاب الهي پرنصيب باد. امين يا رب العالمين
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36
گوئي نظام آفرينش، برادرم «مهدي» را براي من وديگر برادرانم ذخيره کرده بود که از کانون عظم شور و عشقش بهره ها گيريم و از نيروي عظيمش، «موتوري» که قدرت کشش ماشين عظيم «جمعيت هاي موتلفه اسلامي» را داشته باشد!
بدو متوسل شديم، با بزرگواري و کرامت خاص خود، پذيرايمان شد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد. او ايثار را از مولايش علي (علیه السلام) آموخته بود و چون جز جان، چيزي نداشت تا فدا کند، هميشه قبل از ديگران، خود را به خاطر مي افکند و نثار جان برايش گواراتر از آبي سرد، براي تشنه اي آفتاب زده!
برادرمان شهيد حاج مهدي عراقي از شخصيتي کاملاً مردمي برخوردار بود و در عين اينکه فردي قاطع و جسور بود، روحي لطيف و پراحساس داشت. خيلي سريع با انسان ها بالاخص با توده مردم جوش مي خورد و همه را به خود جلب مي کرد. انسان دوست داشتني و زود آشنا بود؛ با برادرانش با احساسي وصف ناشدني برخورد مي کرد، به هنگام معارفه و معانقه، آنهارا به آغوش مي کشيد و سخت مي فشرد، گويي با اين فشار، تمام مهرباني و وجودش را به برادرش منتقل مي کرد. با دشمنان، بسيار کينه توزانه و غيرقابل انعطاف، برخورد مي کرد و همين خشم و نفرت ها و شور و عشق ها و جذبه ها بود. که موجب شد زماني که امم را شبانه از قم دزديدند و به رندان عشرت آباد در تهران منتقل کردند، خشم و کينه نهفته دروجودش يکباره سر برآورد و ميدان تره و بار تهران را يکجا عليه نظام طاغوتي شاه به قيام وادار کرد و سهم بس عظيمي را درقيام 15 خرداد به خود اختصاص داد.
شهيد هميشه زنده ما «مهدي» در تظاهرات عظيم سال 43که به ابتکار «جمعيت هاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد کرد که در آن زمان و در چنان تظاهراتي، کمتر کسي را جرأت چنين کاري بود. او معتقد بود که به مصداق آيه «اشداء علي الکفار» بايد بر کفر پيشگان بشورد و شدائد ممکنه را بر سر دشمنان خدا ببارد و با همياري ديگر برادرانش، چنين نيز کرد و جرثومه فساد و کفر، منصور خائن به دين و امم و ملت را به درک فرستاد.
او پس از دستگيري، مردانه در برابر بازجوهايش ايستاد و مقاومتش، آنها را به سبعيت ذاتي شان کشانيد. آنان از شهامت و جسارتش بيم داشتند. روح بزرگ او بر آنها چيره بود و به جاي انکه برادر شهيد ما مرعوب درنده خوئي بازجويان ساواکي قرار گيرد، آن جانيان بالفطره مرعوب قدرت روحي او مي شدند. شهيد بزرگوار ما هيچ گاه در برابر بازجويان و شکنجه گران سر تسليم رود نياورد و تا آخرين لحظات، سربلند زيست. هم زنجيره هاي شهيد عراقي جملگي بر اين مسئله گواهند که تمم وقت از وقت او وقت آسايش هم بندي ها و به ويژه برادرانش مي شد. او از مديريتي بالا برخوردار بود و به دليل همين ويژگي، توانست در مدت کوتاهي ابتدا مسئوليت طبخ غذاي زندانيان سياسي را که ساليان درازي به عنوان اعتراض به کيفيت غيرقابل استفاده بودن غذا، از گرفتن آن امتناع ورزيده بودند، به عهده بگيرد و کيفيت غذا را با همان مواد اوليه به مطلوب ترين وجه ممکن بدل سازد.
او به اين بسنده نکرد و روح متعالي و دردمند و حساسش او را بر آن داشت تا مسئولين زندان را ودار نمايد مسئوليت طبخ غذاي کليه زندانيان شش هفت هزار نفره قصر را به عهده وي بگذارند و يک تنه به مقاله با تمام سودجويي هاي کثيف و دغل کاري ها و دزدي هاي زورمندان زندان بايستد و کيفيت غذاي زندانيان عادي را تا آن حد بالا ببرد که زبانزد همه زندانيان شود. او يگانه کسي بود که توانست حق زندانيان، اعم از سياسي و عادي را عده اي کلاش لاش خور که بر نيمه جان زندانيان افتاده بودند، باز پس بگيرد و رنجش خاطر زندانيان و رضايت زندانيان را فراهم کند. دژخيمان زندان آن زمان از شهيد عراقي کينه به دل گرفتند و مترصد فرصتي بودند تا انتقام گيرند.
سرانجام چنين فرصتي به دست آمد و به هنگامي که رژيم منحوس پهلوي از اقامه نماز به وقت برادران ما جلوگيري کرد و با اعتراض برادران مسلمان مواجه شد، در زمره کساني که به سلول هاي انفرادي قصر منتقل و شکنجه شدند، برادر شهيدمان، مهدي بود که علاوه بر ضربات طاقت فرسا و شکنجه هاي قرون وسطائي آن نابکاران و شکنجه هاي متداول، شکنجه جداگانه اي را هم به جرم اعمال انساني اش متحمل شد. سودجوياني که وجود عراقي در آشپزخانه، منافع آنها را به خطر انداخته بود، بهترين بهانه را به دست آوردند و براي هميشه مانع از ورودش به آشپزخانه شدند.
پس از اعدام انقلابي منصور، شهيد عراقي ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف، به حبس ابد محکوم شد و دوران پرافتخار و پرباري از عمر وي در زندان آغاز گرديد. حکم اعدامش را ساواک و رژيم منفور وابسته به آمريکا صادر کرده بودند. اما پس از 14 سال زجر و شکنجه، توسط گروه خائن و ضد اسلامي «فرقان» اجرا شد و براي هميشه قلب همرزمان و برادرنش را به آتش کشيد که ليبهش فرو ننشيند و ان شاء الله همه عوامل ضد خدايي را در خود بسوزاند.
يادش زنده، روحش شاد و راهش جاودانه باد و طرز تفکر گروهي که شهيدش نمود، همراه با رهبر و ايدئولوگش به دوزخ سرازير و از عذاب الهي پرنصيب باد. امين يا رب العالمين
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}