اميد فرجامين بشر از منظر عهدين(1)


 

نويسنده: دکتر علي فتح الهي (1)




 

چکيده
 

اميد آدمي به رهايي يا انديشه ي«نجات شناسي » ايده اي ساختاري و جهاني در اغلب تفکرات ديني و فلسفي اعم از الهي و غير الهي است. اين اميد و انتظار از نظر تاريخي از ريشه دارترين حرکت ها و قدر مشترک همه ي مکاتب به شمار مي رود. پس به طور کلي نظريه ي انتظار مصلح جهاني به دين و مکتب خاصي تعلق ندارد ؛ زيرا فرا رسيدن عصر طلايي تکامل عقول و بهبودي اوضاع زمان براي همگان، تنها در پرتو اميد به ظهور نجات بخش فرجامين قابل تصور مي باشد.
البته بايد توجه داشت که اعتقاد به ظهور منجيان، در مکاتبي که صبغه ي بشري دارند، هيچ گونه ارتباطي با خدا يا عالم خدايان ندارد. چنان که فيلسوفان قبل از ميلاد مسيح جامعه اي ايده آل را براي همگان در همين جهان تصور مي کرده اند که در رأس آن، بر جوامع بشري را در ليبرال دموکراسي مي جويند. اما اين انديشه در ادياني ابراهيمي، امري است فطري با صبغه ي الاهي که با مبحث«فرجام شناسي» ارتباط تنگاتنگ دارد. به ديگر سخن کامل سازي جهان از ديدگاه اديان الهي، غايتي است فطري و ضروري که بر اساس وعده ي خداوند محقق خواهد شد. لذا کامل سازي جهان به معني چشم داشت و اميد به آينده اي سعادت آفرين، از زمينه هاي اساسي مورد تفاهم همه ي اديان است.

مقدمه
 

بر اساس يافته هاي پژوهشي و به گواهي تاريخ، نخستين نظام فکري بشر در جوامع کهن در قالب دين بوده است. دين را به هر صورتي خواه مبتني بر ديدگاه نظري و اعتقادي و يا از منظر شهودي و عاطفي تعريف کنيم، هر آئيني در عين حال که دين است، نوعي جهان بيني نيز مي باشد. به ديگر سخن چون بين دين و تمدن ارتباطي ناگسستني وجود دارد، پس ايجاد بستر مناسب براي مفاهمه ي اديان به همزيستي مسالمت آميز ملت ها و تفاهم تمدن ها کمک خواهد کرد.
يکي از زمينه هاي اساسي مورد تفاهم در اديان، پديده«کامل سازي جهان» در قالب انتظار و عقيده ي به منجي، به معني چشم داشت و اميد به آينده اي سعادت آفرين است. به طور کلي انديشه ي«نجات شناسي» (2) ايده ي ساختاري اغلب تفکرات ديني و فلسفي اعم از الهي و غيرالهي است. اما اعتقاد به نجات بخش، در پاره اي از مکاتب که رنگ بشري دارند، هيچ گونه ارتباطي با خدا يا عالم خدايان ندارد. چنان که فيلسوفان قبل از ميلاد مسيح به تصوير ناکجاآباد و تصور جامعه اي ايده آل براي همگان در همين جهان مي انديشيده اند. لذا در رأس«مدينه فاضله ي» ترسيم شده ي آنها، انساني حکيم، حاکميت دارد. اما اين انديشه در مکاتب ديني که بر فرض الوهيتي ملکوتي بنا شده اند. امري است فطري با صبغه ي الهي که با مبحث«فرجام شناسي» (3) مرتبط مي باشد. به ديگر سخن کامل سازي جهان از ديدگاه اديان غايتي است فطري و ضروري که بر اساس وعده ي خداوند محقق خواهد شد.
مهدويت به معناي اميد به تحقق عدالت جهاني و همگاني در آينده و انتظار سازنده و پوياي موعوديتي متعادل و متعال که مبين دوران زرين نهايي است. (صدرا، عليرضا، عدالت مهدوي و فلسفه تاريخ، ص 211) مهدويت و انتظار مصلح جهاني به طور کلي به دين و مکتب خاصي تعلق ندارد. انتظار از جمله وجوه مشترک بيشتر مکاتب و از نظر تاريخي از ريشه دارترين حرکت ها به شمار مي رود. اين عقيده به عنوان وجه مشترک و اساسي در تمام اديان و حتي نزد مکاتب بشري نيز وجود دارد. (براندون، ناتانيل، انسان بدون خويشتن، ص 28 ـ 27) اعتقاد به«منجي» عنواني است که براي خواسته هاي همه ي انسان ها با اعتقادات گوناگون، در مذاهب و اديان مختلف که به نوعي به آينده ي جوامع انساني نظر دارند. اين تفکر عام بشري الهام والاي فطري مردمان و مکاتبي است که با همه ي اختلافات و تشتت در آراء بدين نتيجه رسيده اند که در روي زمين روز موعودي فرا خواهد رسيد. زيرا که:
عباراتنا شتي و حسنک واحد
و کل الي ذاک الجمال يشير
بنابراين، چنان که ملاحظه شد، مهدويت و انتظار تنها به قائلان به عالم غيب و اديان آسماني اختصاص ندارد ؛ بلکه اين پديده در اديان غيرالهي و حتي در مکاتب مادي محض، همچون مارکسيسم، با آرمان«اخروي» خاص خود که همان جامعه ي بي طبقه آينده و نظريه تقدير بشري يا جبر تاريخي است به چشم مي خورد. (هيک، جان، فلسفه دين، ص 24) چنان که در مکتب ماترياليسم ديالکتيک که تاريخ را بر اساس تضادها تفسير مي کند، نيز سخن از روزي به ميان مي آيد که تمامي تضادها از ميان خواهد رفت. به اعتقاد فوکوياما ليبرال دموکراسي، شکل نهايي حکومت در جوامع بشري است. وي بر آن است که پايان تاريخ زماني است که اساسي ترين نيازهاي انسان در جامعه برآورده شود. (جهت تفصيل بيشتر رک: هانتيگتون، نظريه برخورد تمدن ها، ترجمه مجتبي اميري)
بدون ترديد خلقت عالم هستي امري غايتمند و هدفدار است. تدابير حکمت آميز آفريننده ي حکيم مدبر بر به کمال رسيدن انسان ها و تمام اجزاي هستي تعلق گرفته است. سخن از مهدويت و طرح اين نظريه ي عام براي نيل آدميان به کمال در همه مکاتب ديني و حتي غير ديني، نشان از اصالت اين نياز فطري در طريق کمال است. شناخت اين ظرفيت کمال آفرين و جهاني در مکاتب مختلف به ويژه دين مبين اسلام مي تواند در رستگاري انسان ها مؤثر افتد.

1 ـ پيشينه ي تحقيق
 

عقيده ي به ظهور موعود جهاني در تمام اديان، از اهميت ويژه اي برخوردار است. همه ي اديان در بستر ظهور تا مرحله ي کمال خود، مدعي نجات بخشي بوده اند. زيرا فرارسيدن عصر طلايي تکامل عقول، نجات جهان و بهبودي اوضاع زمان، تنها در ظهور مصلحي جهاني متصور مي گردد. اين پديده در مکاتب غيرآسماني همچون نظام هاي ديني فلسفي برهمايي، ويشنويي و بوديسم، نيز مشاهده مي گردد. چنان که منجي گرايي در دين ويشنويي در قالب انديشه ي«اوتار» (4) يعني نزول خداي ويشنو از مقام الوهيت و هبوط او بر روي زمين به هنگام ضرورت و براي برقراري صلح و صفا و برقراري عدالت (نک: بي. ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ص 193 و 225)، و در مکتب«هينايانا » نيز به صورت اعتقاد به ظهور«ميتريه» يعني بوداي آينده که فعلا در حال کمون است، و در نوشته هاي مذهبي«مهايانا» در قالب ظهور«بودي ستوه ها» (5) مطرح مي شود. (همان مأخذ، ص 145) اين موضوع مهم و فطري ؛ يعني اعتقاد به ظهور منجي موعود و ظهور چهره هايي نظير«سوشيانت»، در آئين مزدايي«الياس» در دين يهود،«مسيح» در دين مسيحيت و«مهدي» در دين اسلام شايد نيز مورد بررسي قرار گرفته است.
بنابر آنچه از نظر گذشت، با وجود آن که محققان فراوان به انگيزه ي بوي سعادت و گاه تجارت در اين زمينه قلم فرسايي کرده و کتابها بر ساخته اند ؛ اما به طور مسلم بر هيچ کس پوشيده نيست که پيشينه ي تاريخي اين موضوع را قبل از هرجا و هرچيزي بايد در متون معتبر ديني در اديان و مکاتب مختلف مورد تحقيق و تفحص قرار داد. بشارات حياني پيامبران هر دين در کتب و صحايفي چون تورات و انجيل، اوستا و... متقن ترين متون براي بررسي پيشينه ي اين تفکر است.

1/1 ـ مفهوم انتظار:
 

انتظار به معني چشم اميد داشتن به آينده اي درخشان و درنگ کردن صبورانه براي رسيدن به جامعه اي مبتني بر عدالت، داد و برابري، از اصول مسلم و عام در همه ي اديان الهي مي باشد. برخي نيز انتظار را سنتز تضاد ميان دو اصل متناقض با هم، يکي«حقيقت» يعني آنچه بايد باشد و ديگري«واقعيت» يعني آنچه هست، پنداشته اند. (نک: شريعتي، علي، انتظار مذهب اعتراض، ص 39)
البته تعبير بسياري منتظران از منجي، ممکن است منفي و ويرانگر باشد. بدين معني که تصور آنان از مهدويت، برداشتي با ماهيتي صرفاً انفجاري و در نتيجه ي گسترش و رواج ظلم و تباهي است. مسلما اين تفکر مخالف اصلاح گري و تلاش در جهت بهبود حيات موجود است که در نهايت منجر به نوعي«اباحه گري» خواهد شد.
اما به نظر مي رسد که انتظار مورد نظر غالب اديان به ويژه دين مبين اسلام از پايه هاي بناي رفيع است. توجه اسلام به پديده ي انتظار بيشتر معطوف به جنبه هاي سازنده ي آن ؛ يعني مهيا ساختن جامعه براي استقامت در برابر طغيان گران است

2/1 ـ تجلي اوليه ي اميد و انتظار:
 

شايد نخستين بارقه ي انتظار زماني شکل گرفت که بشري براي اولين بار مورد ظلم و ستم قرار گرفته و راه به جايي نداشته و قادر به دفاع از خويشتن نيز نبوده است. طبيعي است که هر گاه انسان به بحران برسد، ناخودآگاه چشمش به آسمان و آينده است. محتملاً نزاع هابيل و قابيل را بتوان نخستين صحنه ي قابل استناد در تاريخ براي پيدايش جلوه ي انتظار تصور نمود.
اگر بپذيريم که نخستين نظام فکري بشر بر صورت دين بوده است، ناگزير نجات انسان و اميد به آينده اي روشن را بايد امري فطري پنداشت. چنان چه برخي از محققان اين جنبه ي فطري مشترک در همه ي مذاهب را بهترين گواه بر وجود«منجي» دانسته اند.
با وجود آن که جلوه ي اوليه ي انتظار نجات بخش از عقيده ي آدمي به التيام دل خستگي از حيات معصيت بار کنوني اش با دلبستگي به فردايي اميدبخش و روشن نشأت مي گيرد. اما همواره اين اسارت ها، ابتلائات و آفت هاي پياپي قومي چون يهود، نزاع و نبرد قدرت هاي کيهاني«خير و شر» در کيش زردشت، اميد به نجات از گناه ذاتي يا«ذنب جبلي» (6) در ميان مسيحيان و نيل به قسط و مساوات همگاني در پي بي عدالتي ها و تعدي هاي نزد مسلمانان، موجد اصلي اين دل خستگي ها در انسان به شمار مي آيد. تا او در آرزوي رسيدن به جامعه ي ايده آل و مدينه ي فاضله منتظر الطافي الهي باشد. با اين حال، بايد توجه داشت که انتظار مورد بحث شيعه با«فوتوريسم» (7) ساير اديان به عنوان يک اصل مسلم که در ميان همه ي مکاتب به ويژه مدعيان نبوت مطرح است، فرق مي کند. زيرا عموماً ساير اديان در انتظار يک وجود فرابشري اند که در آخرالزمان براي اجراي مساوات و عدل، ظهور خواهد کرد. اما حقيقت انتظار در فرهنگ شيعه به نياز و اضطرار آدمي به موعود الهي يعني کسي که همه ي دين را به عنوان کمال در انسانيت در دل خودش دارد، تعبير مي شود. پس در اين فرهنگ حضرت مهدي (ع)«بقيه الله» و انتهاري تجلي خداوند در صورت همه ي صفات و اسماء الهي، حسن ختام عالم و همه ي اديان تلقي مي گردد.

3/1 ـ فلسفه انتظار منجيان:
 

نجات و رستگاري، ويژگي فوق العاده اي است که در همه جا مشهود است. تنها برخي احتمال مي دهند که عقيده ي به نجات يا رستگاري در«اديان ابتدايي» که صرفاً در صدد حفظ تعادل ميان امور و اجتناب از بروز فاجعه بوده است، به چشم نمي خورد. اما در ساير اديان بزرگ و متکامل جهاني به نوعي اعتقاد به رستگاري و مبحث نجات شناسي وجود دارد. (نک: هيک، جان، فلسفه دين، ص 25) پس به طور مسلم عقيده ي فطري به ظهور«مصلح جهاني» در تمام اديان و مذاهب نگاهي سبز، بشارتي به حق و دريچه ي اميد و افقي روشن در برابر همه ي بشريت به ستوه آمده از ظلم، ستم و تبعيض، در طول تاريخ است تا براي نيل به آرامش، گمشده اش ر ا همواره در ظهور الهي و آسماني او جستجو مي کند. صرف نظر از جنبه ي اعتقاد مهدويت، در بررسي و تحليل روانشناختي اعتقاد به مهدي، برخي برآنند که اصالت اين احساس فطري در شکل گيري زواياي عقلاني و رواني معتقدان و حتي در بينش و گرايش و رفتار آنان نيز تأثير به سزا دارد. (مدن يوسف، روان شناسي انتظار، ص 73)
بر اين اساس، مباني فلسفي نجات بخشي را قبل از هر جايي بايد در نصوص کتاب هاي مقدس اديان مختلف جست. به طور مسلم، جهاني که نجات بخشان در آينده خواهند آراست، جهاني است که در آن حق و راستي بر باطل و دروغ غلبه خواهد نمود. زيرا انتظار طرح و برنامه اي جهاني براي رساندن تمام انسان ها به رشد، معنويت و هدايت است.
البته انديشه ي«مصلح جويي» را مي توان نتيجه ي اضطراب و خستگي از اوضاع نابسامان جهان دانست، که انديشوراني، بشر تهي از معنويت را به سمت دگرگوني اين اوضاع نابسامان کشانيده است. لذا عواملي همچون: بحران ها، ناتواني مدعيان اصلاح، ساختار وجودي خود انسان و بشارت هايي که آدمي را به آينده اميدوار مي سازد را مي توان در شکل گيري پديده انتظار مؤثر دانست.
فلسفه ي انتظار، روشن انديشان و اصحاب فکر و جويندگان عدالت را در هر شرايطي از يأس و بدبيني فلسفي و تاريخي دور ساخته و بشريت را از رکورد و خمول خارج ساخته و همواره براي اصلاح و بهبود شرايط موجود ياري خواهد رساند. او در انتظار تغيير وضع موجود است و چشم اميد به روزنه اي در آينده دارد که اگر او هم قادر به گشودن آن نباشد، روزي بر او گشوده خواهد شد. در مقابل، برخي با تحليل هاي مادي گرايانه، علت اين اعتقاد جمعي به منجي و پناه آوردن انسان ها به يک دژ خيالي را وجود فشارهاي اجتماعي، انبوه مسائل مأيوس کننده، کمبودها و ضعف مروجان و پيروان اديان تلقي مي کنند. (نک: سعدي، حسين علي، نجات شناختي تطبيقي، ص 3) اما مباحث فکري و استدلالي و خود تاريخ گواه متقني بر سستي ديدگاه ماديون و نفي اين واقعيت فطري است. لذا آدمي براي دستيابي به اين افق يعني نيل به وضع مطلوب، همواره بايد بکوشد. بدين سبب مهدويت عصاره قرن ها مبارزه ي بشريت براي اجراي قوانين حق و عدالت است.
پس صرف نظر از مباحث مطروحه مي توان گفت که هدف و فلسفه ي اعتقاد به ظهور منجيان موعود و ظهور چهره هايي نظير«سوشيانت» نزد ايرانيان باستان، حضرت«الياس نبي» نزد قوم بني اسرائيل، حضرت«مسيح»(ع) نزد مسيحيان و حضرت«مهدي»(ع) نزد مسلمانان، دليل مقتضي بر توجه جوامع پيشرفته به انسان آرماني است. اين انسان کامل در پايان جهان زمينه ايجاد جامعه اي را که همه ي ايده هاي بشريت در آن شرايط تحقق پيدا مي کند، فراهم مي سازد.
بنابراين، پديده ي نجات بخشي در قالب ظهور منجي به صورت عام و مهدويت به صورت خاص با عناوين گوناگون ديگر چنان موضوع با اهميتي است که در برهه هاي مختلف تاريخ مورد«اجماع» امت ها و اديان مختلف بوده است. چنان که شاعر مي گويد:
به اجماع امم روزي که در آخر زمان گردد
زمين چون زلف خوبان تيره و آشفته و درهم
ولي هر يک به اسم ديگر و رسم دگر خوانندش
زبان عالي گردان به نام او مگر أبکم
يهودش داند از نسل يهودا، ماشيع نامش
مجوسش زاده زردشت و، ترسا زاده مريم
مسلمانش شمارد فاطمي يکسر، ولي
همي گويند فوجي، کان گهر باشد نهان در يم
(آذر بيگدلي، لطفعلي بيک، ديوان، ص 346 ـ 344)

پي نوشت ها :
 

1 ـ استاديار دانشگاه آزاد اسلامي
2 ـ soteriology
3 ـ Eschatologie
4 ـ Avatara
5 ـ Bodhisattva
6 ـ Original
7 ـ Futhrism
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13