افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (3)
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (3)
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (3)
نويسنده: عليرضا خسروي
3- زمينه هاي حضور اسرائيل در عراق پس از صدام
الف) اسلام
ب) پان عربيسم
ج) حافظه تاريخي مردم عراق
در پاسخ به اين سوال مطرح شده در انتهاي بخش قبلي، جداي از آنکه قبلا در رابطه با روابط ويژه امريکا و اسرائيل مورد اشاره قرار گرفت و اصولاً جريان نئوکان هاي کاخي سفيد و پنتاگون را به عنوان عامل اصلي در فرايند جنگ آمريکا عليه عراق در راستاي منافع اسرائيل و زمينه ساز حضور اسرائيل در عراق در حوزه هاي مختلف پس از فروپاشي حکومت صدام مورد بررسي قرار داده ايم؛ در اين قسمت به دو عامل اساسي ديگر که از نگاه اسرائيل داراي نقش تعيين کننده و تا حدودي پايدار مي باشد به عنوان زمينه هاي اصلي حضور اسرائيل در عراق پس از صدام اشاره مي گردد.
3-1. حضور اقليت يهود در عراق
با نگاهي دقيق بر آرمان ها و استراتژي هاي اسرائيل در خصوص سرزمين هاي اعراب و اقدامات و تجاوزات انجام شده از سوي اين رژيم به بسياري از اين کشورها، در خواهيم يافت که اصولا اين مساله يکي از اساسي ترين عوامل مورد استناد اسرائيل و به ويژه خاخام هاي يهودي در الحاق آن به سرزمين اسرائيل بوده است. حتي امروزه مشاهده مي نماييم که اسرائيل بيت المقدس را با استناد به همين موضوعات، جزيي از خاک اسرائيل و بخش جدايي ناپذير و ايدئولوژيک خود به شمار مي آورد. به عبارتي ديگر وجود نشانه هاي حداقلي از اين موارد در کشورهاي ديگر، آن را به فرصتي براي اسراييل در راستاي تحقق آرمان هاي اراضي بلندمدت خود مبدل ساخته است. با توجه به اين مساله کشور عراق به عنوان سرزمين حضور بسياري از پيامبران الهي و از جمله پيامبران يهود، از نگاه اسرائيل دور نمانده است و اصولاً همانطور که بعداً در مبحث استراتژي اسرائيل در عراق اشاره خواهيم نمود آنچه که در استراتژي نيل به فرات از نقش کليدي برخوردار است اشاره به همين پيشينه حضور يهوديان و آثار تاريخي مربوط به آنها مي باشد. از همين رو يهوديان و آکادميست هاي يهودي همواره سعي کرده اند تا با بررسي تاريخ يهوديان در کشورهاي ديگر به ويژه در کشورهاي عربي و دسترسي به برخي از اين نشانه ها که گهگاه با دستکاري هايي نيز همراه بوده است؛ آثاري را منتشر نمايند تا در زمان هاي مورد نياز قابل استناد و بهره برداري باشند. يکي از مورخين يهودي در رابطه با پيشينه تاريخي حضور يهوديان در عراق و به ويژه کردستان عراق مي نويسد:
خاندان بديرخان زماني که در زادگاه خود جزيره بن عمر بوده است با يهود آشنا شده است. يهوديان در زمان اجدادشان در کردستان سکونت داشتند. يوشع پيامبر، از گم شده اي در سرزمين آشور سخن گفته است و به همين خاطر تعدادي از محققين يهود از جمله بنيامين متودله و فتاحيا مرجنشبورج در خلال قرون گذشته جهت تحقيق به کردستان رفته اند. اين محققين به کمک يهوديان محلي نشانه هايي را ثبت کرده اند که بيانگر اين مطلب است که يهوديان کرد از مهاجرين اوليه هستند و شلمناسر پادشاه نيز اين اسناد را تاييد کرده است. اسناد بيانگر اين نکته است که اين گروه از يهوديان از بقاياي سبطي هاي دهگانه يهود هستند که پادشاه آشور آنها را در خلال قرن هشتم قبل از ميلاد به عنوان اسير به آنجا انتقال داده است. گروهي نيز ادعا مي کنند که از نسل بنيامين هستند. گروه ديگر معتقدند اين يهودي ها از هر يک از سبطي ها که باشند فرقي نمي کند. آنچه مهم است اين نکته است که آنها سبطي هايي هستند که در طول دو هزار و هفتصد سال توانسته اند آداب و رسوم خاص خود را حفظ کنند و به عنوان نمونه اي از ملت يهود از عهد هيکل اول باقي بمانند.
اسحاق بن تسفيه نخست وزير دوم دولت اسرائيل مي گويد:
«يهوديان در دوازده مکان بزرگ در کردستان سکونت گزيدند که عبارتند از: زاخو، سليمانيه، موصل، نصيبين، اروقه، اربيل، کرکوک، اورميه، سوندور، تشرقيله، عماديه و نيرفه.
يهوديان ساکن کردستان که ايام تلخ و شيرين فراواني را پشت سر گذاشتند توانستند روحانياني گرانقدر، انديشمندان و خاخام هايي تحويل جامعه دهند.»
موريس شاهت در مقاله اي که در خصوص تاريخ دو هزار و ششصد ساله يهوديان در عراق به رشته تحرير درآورده است، ادعا مي کند که:
«هيچ دولتي به جز عراق نمي تواند همانند اسرائيل کنوني مدعي ارتباطي ويژه و تاريخي با مردم يهود شود.»
او در ادامه مقاله خود مي نويسد که «تقريباً پنجاه سال پس از تبعيد يهوديان به بابل، کورش، پادشاه ايرانيان، اين سرزمين را تصرف کرد و در سال 539 قبل از ميلاد، اعلاميه بازگشت يهوديان را که به آنها اجازه بازگشت به سرزمين اصلي خود را مي داد، صادر کرد.
در اين زمان هزاران نفر يهوديان به اسرائيل کنوني بازگشتند و اما ده ها هزار نفر نيز به دليل مشکلات ناشي از بازگشت و سفر ترجيح دادند که همچنان در عراق باقي بمانند. بدين ترتيب در قرون بعدي بابل تبديل به مرکز معنوي يهوديان خارج از سرزمين اسرائيل گشت و مراکز علمي يهوديان در اين سرزمين شکل گرفت. پس از تخريب معبد دوم در سال 69قبل از ميلاد، يهوديان سرزمين اسرائيل مورد ظلم و ستم شديدي واقع شدند. به همين دليل بسياري از عالمان يهودي از سرزمين بابل به اسرائيل بازگشتند تا موجبات تقويت و تحکيم جامعه يهود اسرائيل را فراهم آورند و اقدام به آموزش يهوديان نمايند.
طبق اسناد تاريخي قبل از ظهور اسلام در شبه جزيره عربستان، تعدادي يهوديان ساکن در بابل حدود يک ميليون نفر بوده است. پس از گسترش اسلام در عراق زمان خلافت عباسيان، جامعه يهوديان عراق از وضعيت بسيار مناسبي برخوردار بودند. در نيمه اول قرن 14، بر اثر شرايط موجود در عراق، جامعه يهوديان نيز جايگاه خود را از دست داد و اين زمان شروع دوران افول وضعيت يهوديان در اين سرزمين است، که حدود چهار قرن به طول انجاميد.
از اواسط قرن 19 تا شروع جنگ جهاني اول، يهوديان عراق از لحاظ اقتصادي از وضعيت بسيار خوبي برخوردار بودند و تجارت ابريشم، سنگهاي قيمتي و منسوجات با سوريه، هند، وين، سنگاپور و لندن را در اختيار داشته اند.
در اوايل قرن بيستم، يهوديان عراق مخصوصا يهوديان بغداد از زندگي بسيار مدرني برخوردار بودند آنها از آزادي نسبي در مسايل ديني برخوردار بودند و حکومت عثماني نيز حقوقي مساوي با ساير اقشار به آنها اعطاء کرده بود و برخي از آنها نيز در دستگاه امپراطوري عثماني خدمت مي کردند.
در آغاز جنگ جهاني اول و روزهاي پاياني حکومت عثماني، يهوديان تمامي تجارت داخلي و خارجي عراق را در اختيار داشتند پس از جنگ و تحت قيوميت انگلستان موقعيت سياسي يهوديان عراق و وضعيت آموزشي آنها بهبود يافت. پس از تأسيس حکومت پادشاهي در سال 1921در عراق، تعدادي از يهوديان عراقي به پارلمان راه يافتند حتي يک يهودي نيز به عنوان وزير انتخاب شد و جامعه يهوديان از موقعيت سياسي، اجتماعي بسيار خوبي برخوردار گشتند.
3-2. نفوذ جنبش صهيونيسم به عراق و وضعيت يهوديان
پس از استقلال عراق در سال 1932و به ويژه پس از شدت گرفتن ايده يهوديان در خصوص فلسطين، جامعه يهودي عراق به شدت رو به ضعف و افول نهاد و از طرف حکومت تحت فشار قرار گرفت. بدين ترتيب دوران مدارا به سر رسيد و دولت هاي عراق به شدت با جامعه يهودي برخورد کردند به نحوي که قدرت سياسي - اقتصادي يهوديان از آنها گرفته شد. در سال 1941رشيد علي گيلاني با توسل به خشونت بر عليه يهوديان در بغداد 179تن از آنها را کشت و بيش از هزار نفر نيز زخمي شدند در طول سال هاي 1946تا 1949 شورش هاي يهودي ستيزي در عراق شدت بيشتري گرفت و پس از تشکيل دولت اسرائيل در سال 1948، صهيونيسم تبديل به يک جرم نابخشودني شد که مجازات آن اعدام بود. در همان سال «شفيق عدس»، يکي از يهوديان ثروتمند عراقي به اين جرم به دار آويخته شد.
4- تأسيس دولت اسرائيل و وضعيت يهوديان
اين اعلاميه زمينه مناسبي را براي صهيونيسم فراهم ساخت تا به آرمان درازمدت خود يعني تحقق دوات اسرائيل جامعه عمل بپوشاند؛ به گونه اي که سرانجام مجمع عمومي سازمان ملل، طرح کمسيون ويژه موسوم به بازجويي را مبني بر تقسيم فلسطين به دو دولت عذب و يهود با اکثريت 33 رأي موافق در مقابل سيزده راي مخالف اعراب و ده راي ممتنع تصويب نمود.
پس از تشکيل دولت اسرائيل يهوديان عراق مانند يهوديان ديگر کشورهاي عربي، در صدد فرار از کشورشان بودند. هزاران يهودي اقدام فرار به ايران کردند و بسياري از آنها نيز به اسرائيل رفتند. در سال 1947 حدود 137هزار يهودي در عراق زندگي مي کردند.
در مدت کوتاهي از مي 1950، تا اگوست 1951 يهوديان عراقي در مقياس بسيار زياد شروع به ترک کشور کردند. حکومت عراق به آنها اجازه داده بود که ظرف يکسال از کشور خارج شوند. يکسال پس از آن، اموال يهودياني که مهاجرت کرده بودند مصادره شد و براي يهودياني که در کشور باقي مانده بودند، محدوديت هاي اقتصادي و سياسي تحميل شد. در سال 1949 تا 1951، حدود 104 هزار يهودي از عراق به قصد اسرائيل خارج شدند و حدود 20 هزار نفر نيز از طريق ايران راهي شدند و حدود ده تا دوازده هزار يهودي در عراق باقي ماندند.
از سال 1952، دولت عراق مهاجرت يهوديان از عراق به اسرائيل را ممنوع کرد البته آنها مي توانستند به کشورهاي ديگر به جز اسرائيل، در صورت تمايل، مهاجرت کنند.
پس از انقلاب 1958در عراق، وضعيت يهوديان هيچ گاه آرام نبوده است البته رهبر کودتا ژنرال عبدالکريم قاسم، به يهوديان اجازه داد که در صلح و آرامش در عراق زندگي کنند در طول حکومت چهار ساله عبدالکريم قاسم، يهوديان از آزادي نسبي و احساس امنيت خوبي برخوردار شدند.
اما پس از دوران حکومت قاسم شرايط يهوديان بسيار بد شد و تبعيض، وحشت و ترس از مرگ همواره آنها را تهديد مي کرد.
نکته جالب توجه اينکه در طول اين دوران، جامعه يهوديان همواره متعلق به طبقه نخبگان جامعه عراق بوده است و از لحاظ اقتصادي، فرهنگي و آموزشي در سطح بسيار بالايي قرار داشته اند. قبل از روي کار آمدن رژيم بعث در سال 1963 يهوديان مجاز به مهاجرت و ترک کشور بودند اما از اين سال به بعد رژيم بعثي خروج يهوديان از عراق را چه به اسرائيل و چه به ديگر کشورها ممنوع اعلام کرد.
5- ظهور رژيم بعثي در عراق و حضور اسرائيل
بدين ترتيب با ظهور رژيم وضعيت يهوديان عراق بسيار بدتر از قبل شد. البته در طول اين سال ها چند اتفاق نيز به تشديد يهودي ستيزي در عراق دامن زد که عبارتند از:
- جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل که منجر به حمله هوايي هواپيماهاي اسرائيل به پايگاه هوايي اچ 3شد.
- کودتاي 1968عليه عبدالرحمان عارف.
5-1- جنگ شش روزه 5ژوئن 1967 آغاز گرديد و دولت عبدالرحمان عارف نيز به تبعيت از جمال عبدالناصر، ارتش عراق را براي جنگ به مرز شرقي اسرائيل اعزام کرد. حمله هوايي اسرائيل به پايگاه اچ سه در روز بعد آغاز جنگ منجر به ايجاد موج جديدي از يهودي ستيزي و تنفر از صهيونيسم در ميان مردم عراق و دولت آن کشور شد. به طوري که در همان روز حمله، حدود صد يهودي به جرم همکاري با اسرائيل دستگير شدند. متعاقب آن مردم عراق در اقداماتي خودجوش بسياري از مراکز وابسته به يهوديان در بغداد و شهرهاي ديگر را تخريب و اموال آنها را غارت کردند.
5-2- کودتاي 1968 نيز که با حمايت حزب بعث صورت گرفت موجب روي کار آمدن حکومتي شد که سياست آن توسل به ابزارهاي خشونت آميز براي حکومت بود. در چنين شرايطي وضعيت يهوديان در عراق بيش از پيش روبه وخامت نهاد. افشاي جاسوسي 17صهيونيست عراقي به نفع اسرائيل در همان سال، موجب شد تا فشارهاي حکومت بر عليه جامعه يهوديان هر چه بيشتر گردد. در طول جنگ هاي فرسايشي که تا پايان سال 1968 به طور انجاميد، هواپيماهاي جنگي اسرائيل مواضع عراق در اربيل را بمباران کردند و تلفات زيادي از عراقي ها گرفتند. در هنگام دفن کشته هاي اين بمباران، مردم بغداد در تظاهراتي خواهان انتقام از يهوديان شدند. احمدحسن البکر رئيس جمهور وقت عراق طي يک سخنراني که از قبل از اين مراسم ايراد کرد چنين گفت:
«من به نام انقلاب قسم مي خورم که حتي يک جاسوس نيز در سرزمين عراق زنده باقي نماند».
بدين ترتيب فشارهاي مردمي و دولتي در نتيجه اقدامات رژيم اسرائيل بر عليه اعراب و به ويژه حوادث مذکور، بر جامعه يهودي عراق افزايش يافت و در 27 ژانويه 1967، چهارده جاسوس اسرائيلي که نه تن از آنها يهودي بودند توسط دادگاه نظامي عراق به اعدام محکوم شدند.
در نتيجه در تمام سال هاي حکومت بعث جامعه يهودي به دلايل و بهانه هاي مختلف، تحت فشار قرار گرفت و حتي رژيم بعثي براي اغواي افکار عمومي منشا بسياري از مشکلات خود را به اقليت يهودي نسبت مي داد، شايان ذکر است که اکثريت ده هزار نفري که پس از مهاجرت هاي 1951 و 1952در عراق باقي مانده بودند، در عرض پانزده سال پس از آن به تدريج از عراق خارج شدند. در سال 1970 نيز صدها نفر از سه هزار و سيصد يهودي حاضر در عراق شروع به ترک عراق نمودند.
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}