افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (5)
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (5)
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (5)
نويسنده: عليرضا خسروي
باتوجه به اين مقدمه اشاره شده در فوق، سوالي که در اينجا مطرح مي شود اينکه اصولاً اهداف اسرائيل و کردها از ارتباط با يکديگر کدامند و به عبارتي ديگر چه عواملي در نزديکي روابط اين دو به يکديگر نقش داشته اند:
تا آوريل 1969 ده درصد يهوديان تحت بازداشت بودند و تعداد زيادي از آنان يعني حدود چهل درصد با اعدام يا شکنجه از بين رفتند. مي گويند تعداد زيادي بدون دادگاه کشته شدندو بدون هيچ توضيحي اجساد آنان را تحويل خانواده هايشان داده اند.
در آن زمان براي همه روشن بود که نجات يهوديان باقي مانده در عراق مگر از طريق مناطق کردنشين نزديک مرز ايران ممکن نيست.
چرا که منطقه کردستان هم مرز ايران و کردهاي عراق به منظور نشان دادن اهميت رابطه با اسرائيل عليرغم خطرات بسيار زيادي که با آن مواجه بودند اين کار را برعهده گرفتند.
اولين دوره فرار بزرگ يهوديان به کمک کردها و در خلال ماه هاي جولاي و آگوست 1970صورت گرفت و اين موضوع در خلال ماههاي سپتامبر و اکتبر آن سال به اوج خود رسيد به نحوي که روزانه حدود پنجاه نفر يهودي از مرز ايران مي گذشتند.
بارزاني از عمليات فراري دادن يهوديان از عراق و نقشي که در انجام آن ايفا مي کرد اظهار فخر مي کرد. روزنامه نگار آمريکايي بنام چک اندرسون در مقاله اي که نشريه واشينگتن پست مورخ 17 سپتامبر 1972آن را منتشر کرد نوشته است:
«زمير رئيس موساد طرح و نقشه رساندن مساعدت به يهوديان براي فرار کردن از عراق را به بارزاني ارائه داد.»
در واقع اسرائيل با بررسي اوضاع منطقه و وضعيت کشورهاي عربي درگير در جنگ به دنبال فرصت هايي مي گشت که تا حدودي فشار عليه خود را کاهش دهد. از همين رو وجود معارضه کرد در عراق يکي از فرصت هاي طلايي براي اين رژيم در اين راستا محسوب مي گرديد.
کبوسته در خلال گشت زني هايي که در منطقه کردستان عراق داشت به اين نتيجه رسيده بود که:
«تا زماني که جبهه ميان کردها و عراق داغ باشد و عراقي ها به سرکوب کردها مشغول باشند به نفع اسرائيل است. زيرا به عراقي ها اين فرصت را نمي دهد که نيرو به سمت اسرائيل اعزام نمايند و در اين زمينه به اردني ها و سوري ها کمک کنند. واضح است که عراقي ها تحت هيچ شرايطي به کردها اجازه نمي دهند. در مناطق کردنشين بر چاه هاي نفت سيطره يابند و به همين دليل پيوسته براي حفظ و حراست از آنها نيرو اعزام خواهند کرد».
از همين رو در راستاي تحقق هدف مذکور يکي از شاخصترين اقداماتي که به عنوان استراتژي اسرائيل در جبهه شرق مي توان از آن ياد نمود؛ ممانعت از پيوستن ارتش عراق به ارتش جبهه متحد عرب بوده است. در اين راستا اسرائيل ضمن شعله ور ساختن اختلافات ديرينه دو کشور ايران و عراق مي بايست از توان و امکانات ايران بهره مي گرفت تا در ميان کردهاي عراق حضور يابد و با اين تير چند هدف را نشانه مي رفت:
اولا با تشديد و تقويت اختلافات و درگيري هاي کردها با عراقي ها مانع از پيوستن ارتش عراق به ارتش متحد عرب شود؛
ثانياً اختلافات ايران با عرب ها را تقويت کند و آنرا تعميق بخشد؛
ثالثاً اختلافات ديرينه ايران و عراق را همچنان فعال و زنده نگه دارد؛
رابعاً با فعال کردن بحث مبارزات کردها و طرح حقوق آنها کشورهاي ايران، سوريه، ترکيه و حتي ارمنستان را به خود مشغول سازد.
درگير کردن کشورهاي منطقه با يکديگر به خصوص ايجاد و تشديد تنش بين ايران و عراق از يک سو و نيز ايجاد جنگ و ستيز بين کردهاي عراقي با دولت آن کشور بخشي از توطئه اسرائيل با هدف مشغول کردن دولت هاي منطقه و گسترش و تعميق اغتشاشات محلي و منطقه اي بود که در نهايت به سود دولت صهيونيستي تمام مي شد. به بيان ديگر صهيونيست ها با تضعيف قواي داخلي کشورهاي ملسمان و انحراف افکار عمومي منطقه به اشکال مختلف در صفوف مسلمانان اخلال مي کردند تا مانع اتحاد ضد صهيونيستي آنان شوند.
عزرا دانيل از ماموران کهنه کار يهودي سرويس اطلاعاتي اسرائيل در خصوص شگردهاي شيطاني اسرائيلي ها چنين اعتراف مي کند:
«براي من روشن بود کمک هايي که ما به رزمندگان کرد در عراق مي داديم تفسيري جز اين نمي توانست داشته باشد که ما از تراژي کردها در راه آرمان هاي خود بهره کشي مي کرديم ولي به هر حال حقيقت آن بود که ما از اين راه مشغول کردن بخش درخور توجهي از ارتش عراق در رويارويي با مساله کردها مزيت هاي نظامي به دست مي آورديم»
اين استراتژي در حقيقت، بخشي از سناريوي بزرگتر صهيونيستي يعني قسمتي از استراتژي پيراموني اسرائيل بود. ساموئل کاتز از افسران سابق واحد اطلاعاتي نظامي اسرائيل در باره استراتژي پيراموني اسرائيل در منطقه کردستان عراق نوشته است:
«سالها بود اسرائيل براي رويارويي با يک جنگ تمام عيار با همه ملت هاي عرب؛ از مراکش در غرب تا عربستان سعودي و عراق در شرق، آماده مي شد. براي کسب توانايي جهت ايستادگي در اين جنگ اسرائيل استراتژي خاصي پديد آورده بود که مي شد آنرا «دفاع از پيرامون» ناميد. براساس اين استراتژي اسرائيل با دولت ها و ملت هاي غير عرب و غير مسلمان در خاورميانه اتحادهايي پديد مي آورد. لذا به خاطر ترس از يکي شدن نيروهاي اردن و عراق تلاش هايي براي فعال کردن کردها از جنبه نظامي صورت مي گرفت.»
اسرائيل فهميده بود که حمايت از کردها فرصت عالي براي تضعيف عراق و ماشين قدرتمند نظامي آن است. لذا از کردها به صورت علني حمايت مي کرد. هم موساد و هم واحد اطلاعاتي - نظامي از مبارزه آنها پشتيباني مي کردند. ارتباط با کردها اطلاعات ذي قيمت و دست اولي را در مورد ارتش عراق در اختيار اسرائيل قرار مي داد. ملاقات هاي پنهاني بين کردها و افسران ارتش اسرائيل صورت مي گرفت. واحد اطلاعات نظامي قادر بود از طريق شبکه موساد در کردستان تصويري به هنگام از ارتش عراق به دست آورد. اين اطلاعات شامل آرايش جنگي عراق و نمودار سازماني آن تا حد دسته، تعداد هواپيماهاي جنگي قابل پرواز و حتي نام اکثر خلبانان نظامي آن مي شد.
در جنگ چهارم اعراب و اسرائيل معروف به جنگ رمضان در سال 1973ميلادي وقتي جاسوسان اسرائيلي حضور و ورود ارتش عراق براي مساعدت به نيروهاي سوري و مصر عليه اسرائيل را جدي ارزيابي کردند فوراً دست به کار شدند و جبهه جديدي را در منطقه کردستان عليه دولت عراق به وجود آوردند تا عراقي ها قادر به حضور در چند جبهه بطور همزمان به خصوص جبهه ضد صهيونيستي نباشند. دکتر افرايم سنه ژنرال کهنه کار صهيونيست در کتاب اسرائيل پس از 2000درباره منفعت اسرائيل از کمک رساني به کردهاي عراق و تحريک تجهيز آنها عليه حکومت آن کشور و حتي نقش افسران نظامي و اطلاعاتي اسرائيلي در مناطق جنگي مزبور مي نويسد:
«در دهه هاي 1960 و 1970افسران ارتش اسرائيل به رزمندگان ملامصطفي بارزاني در جنگ با ارتش عراق کمک مي کردند. همچنين راهنمايي هاي اسرائيل به کردها در ميادين جنگ در شمار عراق مثمر ثمر بوده و خود اکراد به اين امر اذعان دارند. در آن دوران اسرائيلي ها به خوبي دريافتند که از طريق کمک به اکراد عراق اسرائيل در سال هاي آتي از يک دوست و همپيمان خوب برخوردار خواهند شد.»
همانگونه که بيان شد اسرائيل به منظور دسترسي به اهداف خود کمک هاي مالي و نظامي بسيار زيادي به کردها مي کرد. نکته حائز اهميت در اين رابطه آن است که اين رژيم حتي در بسياري از موارد در راستاي تحقق استراتژي مذکور و تحريک کردها در عمليات آنها عليه دولت عراق نقش مهمي داشته است که از مهمترين آنها مي توان به عمليات الکندر (حمله به تأسيسات نفتي عراق در سال 1969)، عمليات آناناس(با هدف در هم کوبيدن ارتش عراق در کردستان) و عمليات دوکان (ويران کردن سد دوکان مورخ 1969) اشاره نمود.
«بارزاني اعتقاد داشت که آينده و ادامه معارضه کرد در گرو به رسميت شناخته شدن آن از سوي آمريکا است، او معتقد بود اسرائيل تنها کشوري است که مي تواند آمريکا را به اين سمت سوق دهد و ميزان اهميت معارضه کرد تحت رهبري غرب را براي آمريکا جا بياندازد. بي ترديد اگر چنين اعترافي از ناحيه آمريکايي ها صورت پذيرد ايراني ها مجبور خواهند شد رفتار خود را در قبال بارزاني کاملاً تغييردهند.»
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.
10- علل توجه اسرائيل به کردها
10-1. فراري دادن يهوديان
تا آوريل 1969 ده درصد يهوديان تحت بازداشت بودند و تعداد زيادي از آنان يعني حدود چهل درصد با اعدام يا شکنجه از بين رفتند. مي گويند تعداد زيادي بدون دادگاه کشته شدندو بدون هيچ توضيحي اجساد آنان را تحويل خانواده هايشان داده اند.
در آن زمان براي همه روشن بود که نجات يهوديان باقي مانده در عراق مگر از طريق مناطق کردنشين نزديک مرز ايران ممکن نيست.
چرا که منطقه کردستان هم مرز ايران و کردهاي عراق به منظور نشان دادن اهميت رابطه با اسرائيل عليرغم خطرات بسيار زيادي که با آن مواجه بودند اين کار را برعهده گرفتند.
اولين دوره فرار بزرگ يهوديان به کمک کردها و در خلال ماه هاي جولاي و آگوست 1970صورت گرفت و اين موضوع در خلال ماههاي سپتامبر و اکتبر آن سال به اوج خود رسيد به نحوي که روزانه حدود پنجاه نفر يهودي از مرز ايران مي گذشتند.
بارزاني از عمليات فراري دادن يهوديان از عراق و نقشي که در انجام آن ايفا مي کرد اظهار فخر مي کرد. روزنامه نگار آمريکايي بنام چک اندرسون در مقاله اي که نشريه واشينگتن پست مورخ 17 سپتامبر 1972آن را منتشر کرد نوشته است:
«زمير رئيس موساد طرح و نقشه رساندن مساعدت به يهوديان براي فرار کردن از عراق را به بارزاني ارائه داد.»
10-2. تضعيف جبهه اعراب در جنگ عليه اسرائيل
در واقع اسرائيل با بررسي اوضاع منطقه و وضعيت کشورهاي عربي درگير در جنگ به دنبال فرصت هايي مي گشت که تا حدودي فشار عليه خود را کاهش دهد. از همين رو وجود معارضه کرد در عراق يکي از فرصت هاي طلايي براي اين رژيم در اين راستا محسوب مي گرديد.
کبوسته در خلال گشت زني هايي که در منطقه کردستان عراق داشت به اين نتيجه رسيده بود که:
«تا زماني که جبهه ميان کردها و عراق داغ باشد و عراقي ها به سرکوب کردها مشغول باشند به نفع اسرائيل است. زيرا به عراقي ها اين فرصت را نمي دهد که نيرو به سمت اسرائيل اعزام نمايند و در اين زمينه به اردني ها و سوري ها کمک کنند. واضح است که عراقي ها تحت هيچ شرايطي به کردها اجازه نمي دهند. در مناطق کردنشين بر چاه هاي نفت سيطره يابند و به همين دليل پيوسته براي حفظ و حراست از آنها نيرو اعزام خواهند کرد».
از همين رو در راستاي تحقق هدف مذکور يکي از شاخصترين اقداماتي که به عنوان استراتژي اسرائيل در جبهه شرق مي توان از آن ياد نمود؛ ممانعت از پيوستن ارتش عراق به ارتش جبهه متحد عرب بوده است. در اين راستا اسرائيل ضمن شعله ور ساختن اختلافات ديرينه دو کشور ايران و عراق مي بايست از توان و امکانات ايران بهره مي گرفت تا در ميان کردهاي عراق حضور يابد و با اين تير چند هدف را نشانه مي رفت:
اولا با تشديد و تقويت اختلافات و درگيري هاي کردها با عراقي ها مانع از پيوستن ارتش عراق به ارتش متحد عرب شود؛
ثانياً اختلافات ايران با عرب ها را تقويت کند و آنرا تعميق بخشد؛
ثالثاً اختلافات ديرينه ايران و عراق را همچنان فعال و زنده نگه دارد؛
رابعاً با فعال کردن بحث مبارزات کردها و طرح حقوق آنها کشورهاي ايران، سوريه، ترکيه و حتي ارمنستان را به خود مشغول سازد.
درگير کردن کشورهاي منطقه با يکديگر به خصوص ايجاد و تشديد تنش بين ايران و عراق از يک سو و نيز ايجاد جنگ و ستيز بين کردهاي عراقي با دولت آن کشور بخشي از توطئه اسرائيل با هدف مشغول کردن دولت هاي منطقه و گسترش و تعميق اغتشاشات محلي و منطقه اي بود که در نهايت به سود دولت صهيونيستي تمام مي شد. به بيان ديگر صهيونيست ها با تضعيف قواي داخلي کشورهاي ملسمان و انحراف افکار عمومي منطقه به اشکال مختلف در صفوف مسلمانان اخلال مي کردند تا مانع اتحاد ضد صهيونيستي آنان شوند.
عزرا دانيل از ماموران کهنه کار يهودي سرويس اطلاعاتي اسرائيل در خصوص شگردهاي شيطاني اسرائيلي ها چنين اعتراف مي کند:
«براي من روشن بود کمک هايي که ما به رزمندگان کرد در عراق مي داديم تفسيري جز اين نمي توانست داشته باشد که ما از تراژي کردها در راه آرمان هاي خود بهره کشي مي کرديم ولي به هر حال حقيقت آن بود که ما از اين راه مشغول کردن بخش درخور توجهي از ارتش عراق در رويارويي با مساله کردها مزيت هاي نظامي به دست مي آورديم»
اين استراتژي در حقيقت، بخشي از سناريوي بزرگتر صهيونيستي يعني قسمتي از استراتژي پيراموني اسرائيل بود. ساموئل کاتز از افسران سابق واحد اطلاعاتي نظامي اسرائيل در باره استراتژي پيراموني اسرائيل در منطقه کردستان عراق نوشته است:
«سالها بود اسرائيل براي رويارويي با يک جنگ تمام عيار با همه ملت هاي عرب؛ از مراکش در غرب تا عربستان سعودي و عراق در شرق، آماده مي شد. براي کسب توانايي جهت ايستادگي در اين جنگ اسرائيل استراتژي خاصي پديد آورده بود که مي شد آنرا «دفاع از پيرامون» ناميد. براساس اين استراتژي اسرائيل با دولت ها و ملت هاي غير عرب و غير مسلمان در خاورميانه اتحادهايي پديد مي آورد. لذا به خاطر ترس از يکي شدن نيروهاي اردن و عراق تلاش هايي براي فعال کردن کردها از جنبه نظامي صورت مي گرفت.»
اسرائيل فهميده بود که حمايت از کردها فرصت عالي براي تضعيف عراق و ماشين قدرتمند نظامي آن است. لذا از کردها به صورت علني حمايت مي کرد. هم موساد و هم واحد اطلاعاتي - نظامي از مبارزه آنها پشتيباني مي کردند. ارتباط با کردها اطلاعات ذي قيمت و دست اولي را در مورد ارتش عراق در اختيار اسرائيل قرار مي داد. ملاقات هاي پنهاني بين کردها و افسران ارتش اسرائيل صورت مي گرفت. واحد اطلاعات نظامي قادر بود از طريق شبکه موساد در کردستان تصويري به هنگام از ارتش عراق به دست آورد. اين اطلاعات شامل آرايش جنگي عراق و نمودار سازماني آن تا حد دسته، تعداد هواپيماهاي جنگي قابل پرواز و حتي نام اکثر خلبانان نظامي آن مي شد.
در جنگ چهارم اعراب و اسرائيل معروف به جنگ رمضان در سال 1973ميلادي وقتي جاسوسان اسرائيلي حضور و ورود ارتش عراق براي مساعدت به نيروهاي سوري و مصر عليه اسرائيل را جدي ارزيابي کردند فوراً دست به کار شدند و جبهه جديدي را در منطقه کردستان عليه دولت عراق به وجود آوردند تا عراقي ها قادر به حضور در چند جبهه بطور همزمان به خصوص جبهه ضد صهيونيستي نباشند. دکتر افرايم سنه ژنرال کهنه کار صهيونيست در کتاب اسرائيل پس از 2000درباره منفعت اسرائيل از کمک رساني به کردهاي عراق و تحريک تجهيز آنها عليه حکومت آن کشور و حتي نقش افسران نظامي و اطلاعاتي اسرائيلي در مناطق جنگي مزبور مي نويسد:
«در دهه هاي 1960 و 1970افسران ارتش اسرائيل به رزمندگان ملامصطفي بارزاني در جنگ با ارتش عراق کمک مي کردند. همچنين راهنمايي هاي اسرائيل به کردها در ميادين جنگ در شمار عراق مثمر ثمر بوده و خود اکراد به اين امر اذعان دارند. در آن دوران اسرائيلي ها به خوبي دريافتند که از طريق کمک به اکراد عراق اسرائيل در سال هاي آتي از يک دوست و همپيمان خوب برخوردار خواهند شد.»
همانگونه که بيان شد اسرائيل به منظور دسترسي به اهداف خود کمک هاي مالي و نظامي بسيار زيادي به کردها مي کرد. نکته حائز اهميت در اين رابطه آن است که اين رژيم حتي در بسياري از موارد در راستاي تحقق استراتژي مذکور و تحريک کردها در عمليات آنها عليه دولت عراق نقش مهمي داشته است که از مهمترين آنها مي توان به عمليات الکندر (حمله به تأسيسات نفتي عراق در سال 1969)، عمليات آناناس(با هدف در هم کوبيدن ارتش عراق در کردستان) و عمليات دوکان (ويران کردن سد دوکان مورخ 1969) اشاره نمود.
11- علل توجه کردها به اسرائيل
11-1. جلب حمايت دولت هاي غربي و به ويژه آمريکا
«بارزاني اعتقاد داشت که آينده و ادامه معارضه کرد در گرو به رسميت شناخته شدن آن از سوي آمريکا است، او معتقد بود اسرائيل تنها کشوري است که مي تواند آمريکا را به اين سمت سوق دهد و ميزان اهميت معارضه کرد تحت رهبري غرب را براي آمريکا جا بياندازد. بي ترديد اگر چنين اعترافي از ناحيه آمريکايي ها صورت پذيرد ايراني ها مجبور خواهند شد رفتار خود را در قبال بارزاني کاملاً تغييردهند.»
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}