فرشتگان رحمت (2)


 





 
(1)
(ألا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكلِماتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)(2)

موقف مرگ و فرشتگان رحمت
 

گروهي از فرشتگان ــ چنان كه گذشت ــ وسايط نزول رحمت الهي اند اين گروه، رحمت حضرت حق را به همه ي موجودات ــ از جمله انسان ها ــ مي رسانند. پيش تر سخن در خصوص ملائكه اي بود كه رحمت خداوند متعال را از هنگام مرگ و پس از آن، براي انسان ها نازل كرده و با اين نزول، خوف ها را از ميان بر مي دارند و مخاطرات را كنار مي زنند.
از جمله ملائكه رحمت، «ملك الموت» است. البته او بسته به وضعيت افراد و اشخاص، در چهره هاي گوناگون ظاهري مي شود؛ ولي در خصوص مؤمنان حقيقي و پرهيزگاران، با چهره ي رحمت و سلم و گشاده حاضر مي شود و بدين طريق اولين آثار رحمت الهي و بشارت خداوند متعال را براي اهلش نشان مي دهد.

مرگ انسان ها از ديدگاه اميرمؤمنان (عليه السلام)
 

انسان ها در هنگام مرگ سه دسته اند: گروهي مستحق رحمت الهي اند، دسته اي مستحق عذاب الهي و برخي ديگر در ابهام (نه رحمت الهي به آنان مي رسد و نه عذاب). اميرمؤمنان (عليه السلام) در حديث قابل تدبري، اين مسأله را به خوبي بيان فرموده است:
«المفسر عن احمد بن الحسن الحسيني عن الحسن بن علي الناصري عن ابيه عن ابي جعفر الجواد عن آبائه (عليه السلام) قال: قيل لاميرالمؤمنين (عليه السلام) صف لنا الموت، فقال: علي الخبير سقطتم، هو احد ثلاثة امور يرد عليه، اما بشارة بنعيم الابد، و امّا بشارة بعذاب الابد و اما تحزين و تهويل وامره مبهم لا تدري من اي الفرق هو، فاما ولينا المطيع لامرنا فهو المبشر بنعيم الابد و امّا عدونا المخالف علينا فهو المبشر بعذاب الابد و اما المبهم امره الذي لا يدري ما حاله فهو المؤمن المسرف علي نفسه لا يدري ما يؤول اليه حاله، يا تيه الخبر مبهماً مخوفا ثم لن يسويّه الله عزوجل يا عدائنا لكن يخرجه من النار بشفاعتنا فاعملوا و اطيعوا و لا تتكلوا و لا تستضعروا عقوبة الله عز وجل فان من المسرفين من لا تلحقه شفاعتنا الا بعد عذاب ثلاثمائة الف سنة ...»؛(3)
«امام جواد (عليه السلام) از پدران [گرامي اش] نقل فرموده است: به حضرت علي (عليه السلام) عرض شد: مرگ را براي ما توصيف فرما؛ آن حضرت پاسخ داد: از آگاه پرسش كرديد [و در جاي شايسته فرود آمديد. سپس فرمود:] مرگ به اعتبار اشخاص يكي از سه قسم است: يا مژده و بشارت به نعمت ابدي است، يا اعلام عذاب ابدي است و يا اندوه و ناراحتي است و سرنوشت [مرده] ناشناخته و مبهم است؛ نمي داند از كدامين گروه است [آيا در صف خوبان قرار مي گيرد و متنعم مي شود، يا از گروه بدان به حساب مي آيد و دچار عذاب مي گردد. گروه اوّل كساني اند] كه دوستدار و مطيع امر ما بوده [و از اين رو] به نعمت هاي ابدي و جاودانه بشارت داده مي شوند و [گروه دوّم افرادي اند كه] دشمن ما و مخالف اوامر ما بوده و به عذاب ابدي بشارت داده مي شوند. [اما گروه سوّم كه] امرش مبهم و نامعلوم است و سرنوشت خويش را نمي داند، مومني است كه بر نفس خويش اسراف كرده [و مرتكب گناه شده است] و نمي داند حالش و سرانجامش به كجا بر مي گردد [به سرنوشت خوبان يا بدان]؟ اخبار به صورت مبهم و ترسناك براي او مي آيد، سپس خداوند عز و جل [با او معامله] دشمنان ما را نخواهد كرد؛ لكن به سبب شفاعت ما او را از آتش خارج مي كند. پس عمل و اطاعت كنيد و [به خيالات واهي خودتان] تكيه نكنيد و عقوبت خداوند عز و جل را كوچك نشماريد؛ زيرا از كساني كه به نفس خويش اسراف كرده [و گناه نموده اند] كساني هستند كه شفاعت ما به آنان نمي رسد؛ مگر بعد از [تحمل] عذاب [در] سيصد هزار سال...».

حضور معصومان در هنگام سكرات مرگ
 

چنان كه گذشت بشارت دهندگان به نعمت ابدي، حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت علي (عليه السلام) و به تبع ايشان ائمه معصومين (عليهم السلام) و ــ به اذن و امر آنان ــ ملائكه رحمت اند. در روايات، به حاضر شدن روح مقدس حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومان (عليهم السلام) در هنگام سكرات مرگ مؤمن، تصريح شده است. از اين احاديث استفاده مي شود که در هنگام مرگ، نخست زبان بسته مي شود، بعد گوش نمي شنود، سپس چشم نمي بيند و در آخر روح به سينه و حلقوم رسيده و از بدن خارج مي گردد. هنگامي كه روح به اواخر سينه و حلقوم مي رسد، حجاب ها بر طرف شده و انسان ها چيزهايي را مي بينند و مي شنوند كه ديگران (كساني كه در كنار اويند) نه آنها را مي بيند و نه مي فهمند و نه مي شنوند.
در روايات به حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت و حضور ملائكه اي چون جبرائيل، ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل و انصار آنها اشاره صريح شده است. اينان نخست رو به به روي فرد مؤمن قرار مي گيرند و از اين رو نظر شخص ميّت، ناگهان به صورت افقي به رو به رو مي افتد و چشمش شاخص مي شود. در اين حالت صحبت ها ومكالمه هايي ميان شخص مؤمن و آن بزرگواران پيش مي آيد كه ديگران نه متوجه آن مي شوند و نه آنها را مي فهمند. با ديدن رسول خدا و امامان (عليهم السلام) جذبه و اشتياقي براي او جهت پيوستن و الحاق به آنها پيش مي آيد. اين اشتياق فوق العاده و مخصوص است و همين جذبه براي آسان شدن مرگ بسيار مفيد است. ملك الموت و اعوان و انصار او را نيز با چهره ي رحمت مي بيند كه اين نيز در جاي خود، موجب آرامش و ابتهاج او مي شود.
در اين حال امام علي (عليه السلام) عرض مي كند: اي رسول خدا! اين مؤمن از كساني است كه محبت و ولايت ما را دارد؛ بنابراين من هم او را دوست دارم. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به جبرئيل مي فرمايد: اين مؤمن از كساني است كه علي و ذريه ي او را دوست دارد، من هم او را دوست دارم. جبرئيل همين عبارت را به ميكائيل و اسرافيل مي گويد...سپس همگي با هم به ملك الموت و عزرائيل مي گويند: اين از كساني است كه محمد و آل او را دوست داشته و داراي ولايت علي و ذريه او است؛ از اين رو با او با رفق و مدارا برخورد كن.
ملك الموت در پاسخ مي گويد: سوگند به آن خدايي كه شما را برگزيد و در مقام و منزلت عالي گرامي داشت و محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را از ميان جميع خلايق به نبوت انتخاب فرموده و به رسالت اختصاص داد، من نسبت به او مهربان ترم از يك پدر مهربان و شفقت من درباره ي او بيشتر از شفقت يك برادر شفيق و دلسوز است.
در اين مرحله ملك الموت و اعوان او با چهره ي، رحمت ــ با بشارت ها و رفع بيم ها و اضطراب ها، و كنار زدن دلهره و ابهام ها ــ بر او ظاهر و با حرمت مخصوص و لحن ويژه با او مواجه مي شوند. اين امور نيز مرگ و ورود به برزخ را براي فرد مومن بسيار آسان و سهل مي گرداند. ملك الموت به محتضر مي گويد: خداوند در مقابل اين محبت تو به علي (عليه السلام) و اولاد او، دو چيز به تو عنايت فرمود: نخست آنكه خداوند تو را از هر چه كه مي ترسيدي و در بيم و هراس بودي، در امان قرار داد، ديگر آنكه خداوند به هر چه ميل و آرزو و اميد داشتي، نايل كرد. از سوي ديگر ملك الموت تمام دل بستگي هاي دنيوي را از وجود او پاك مي كند؛ به صورتي كه همه ي آنها را فراموش مي نمايد. اگر فرد مؤمن از درجه ي عالي خودسازي و سلوك عملي برخودار باشد، ملك الموت در او تصرف وجودي و روحي مي كند؛ به طوري كه مشتاق آن سو شده و حتي خويش را فراموش مي كند.
آن گاه ملك الموت به آن مؤمن مي گويد: چشمان خود را باز كن و ببين در مقابلت چيست؟ مؤمن ديدگان باطني خويش را مي گشايد و با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، به بهشت و افراد حاضر در آن ــ يعني رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، و ائمه طاهرين (عليهم السلام) و فرشتگان مقرب الهي ــ نگاه مي كند. ملك الموت به او مي گويد: اينجا جايي است كه خدا براي تو معيّن فرموده و اين افراد حاضر، دوستان و همنشينان تو اند. اين مشاهدات بر اثر تزكيه و تطهير باطن است كه براي اهلش در هنگام مرگ، پيش مي آيد و با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، حقايق را ديده و به آنها اشتياق زايد الوصفي پيدا مي كند.
در اين لحظات عزرائيل (عليه السلام) به مؤمن مي گويد: آيا دوست داري كه به آنها بپيوندي و با آنان باشي يا دوست داري به دنيا برگردي؟ مؤمن مي گويد: نه نه دوست ندارم، ابداً نمي خواهم به دنيا برگردم و ديگر حاجتي به دنيا ندارم (و با چشم و ابرو، اشاره مي كند كه نه چنين ميلي ندارم).
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «آيا شما در حال سكرات مؤمن نديده ايد كه در لحظه ي آخر چشمان خويش را به سمت بالا باز مي كند و ابروي خويش را به بالا مي اندازد؟(4) يعني اين عمل مؤمن محتضر، حكايتگر همان «نه» گفتن، در پاسخ ملك الموت مبني بر بازگشتن به دنيا است.
به هر روي آنچه از روايات در خصوص حالت مرگ و ورود به برزخ مؤمن مطرح شد ــ مبني بر آمدن ملائكه رحمت و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) ــ همه و همه ناظر به موقف سخت و سهمگين مرگ، تدفين و تكفين، پرسش و پاسخ برزخي و ورود به عالم برزخ و بعد در عوالم برزخ. امّا مهم تر از آن ملائكه رحمت و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي بن ابي طالب (عليه السلام) و ائمه هدي (عليهم السلام) در قيامت و مواقف حشر به مدد مؤمن خواهند آمد و او را از نگراني ها، دلهره ها، و اضطراب ها و ترس ها بيرون خواهند آورد.
نزول ملائكه رحمت و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) و حضور آنان بر بالين مؤمن محتضر و...، اين نكته ي مهم را خاطر نشان مي سازد كه مساله مرگ و برزخ، براي خوبان و مقربان نيز سخت است؛ چه رسد به افراد عادي و گنهكار! «روزي يكي از اصحاب و دوستان سلمان مريض بود. وي به عيادتش رفت و او را در حالت احتضار ديد. سلمان خطاب به به ملك الموت كرد و فرمود: با اين دوست ما با مدارا پيش بيا. ملك الموت در پاسخ گفت: با وي با مدارا و رفق رفتار خواهم كرد. آن گاه فرمود: اگر قرار بود در عالم دنيا بر كسي ظاهر شوم و چهره ي مرا ببيند، بر شما ظاهر مي شدم!»(5) پس مسأله چنان دشوار است كه فردي مانند سلمان فارسي نيز براي دوست خود، از ملك الموت مي خواهد كه با رفق و مدارا مسأله مرگ و پس از آن را بر وي آسان گرداند.
بار ديگر اين نكته تأكيد مي شود كه آمدن ملائكه رحمت و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) و بشارت دادن ها، سلام دادن ها، گفتار هاي آرام بخش آنان و ...صرف جمله و گفتار نيست؛ بلكه با آنها عينيت، تحقّق و تكوين است. با سلام گفتن عالم سلام پيش مي آيد؛ با بشارت دادن، بهشت و بهشت ها و نعمت هاي آن جلو مي آيد؛ با گفتن اندوهگين مباشيد، رفع حقيقي حزن واندوه حاصل مي گردد و...نبايد اين جملات را مانند عبارات خويش بدانيم كه با گفتن آن ها، هيچ اثر و آثار تكويني محقق نمي گردد! ما به كسي مي گوييم: «غصه نخور»؛ ولي آيا با اين گفتن ما، نگراني و ناراحتي او برطرف مي شود؟ خير. اما فرشتگان رحمت همين كه مي گويند: «غصه نخوريد»، اندوه از وجود انسان رخت بر مي بندد و سخن ها و كلمات آنان با تكوين و حقيقت عيني همراه است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. 1372/2/22ش.
2.يونس (10)، آيات 62ــ64.
3.بحارالانوار، ج6، ص153 و 154، ح9.
4.در اين حال ندا کننده اي از درون عرش پروردگار بلند مرتبه به او ندا مي کند ــ به طوري که هم او مي شنود و هم تمام کساني که در حضور برزخي او هستند مي شنوند ــ : «يا ايتها النفس المطمئنة الي محمد و وصيته و الائمة من بعده ارجعي الي ربک راضية بالاية مرضية بالثواب، فادخلي في عبادي مع محمد و اهل بيته و ادخلي جنتي غير مشوبة»؛
«اي نفسي که در برابر محبت و ولايت حضرت رسول و علي و ائمه بعد از او آرام گرفتي و سکونت دل به دست آورده؛ رجوع کن به پروردگارت در حالي که به ولايت راضي هستي و به افاضه ي ثواب، مورد پسند و اختيار خدا واقع شده اي. پس داخل شو در زمره ي بندگان خاص من محمد و اهل بيت او و داخل شو در بهشت خالص بدون شائبه کدورت و ناراحتي و رنجي».
نگا: بحارالانوار، ج6، صص162 و 163.[ک]
5.نگا: همان، ج6، باب6، ص167، ح40.[ک]
 

منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385