نویسنده: مهدی رنجبریان




 

(نگاهی تاریخی به کتاب حکومت اسلامی)
 

نهضت پرخروش و امیدبخش امام خمینی که با فریادهای بیدارگرانه آن رهبر فرزانه در خرداد 1342 آغاز شد، از اواسط دهه 40 به نظر می رسید دچار رکود شده و به بن بست رسیده است. عواملی در پیدایش این وضعیت سهیم بودند که برخی از انها به اجمال مرور می شود:

1. تبعید رهبری نهضت از کانون مبارزه
 

سخنرانی تاریخی امام خمینی در 13 خرداد 1342 درمدرسه فیضیه که دراعتراض به انقلاب سفید شاه ایراد شده بود، موجب دستگیری ایشان در 15 خرداد گردید. اعتراضات
گسترده مراجع، علما و عموم مردم سبب شد که رژیم شاه در تاریخ 12 مرداد 1342 امام را از زندان آزاد کند و در قیطریه تهران تحت نظر قرار دهد. این مسأله نیز تا 15 فروردین 1343 ادامه یافت و رژیم با توجه به اعتراضات عمومی و فشار علما، ناگزیر شد به آزادی کامل امام تن در دهد و ایشان را به قم بازگرداند. دراین نه ماه، هرچند رهبری نهضت در زندان و بعد از آن تحت مراقبت شدید قرار داشت، اما خود این مسأله به موضوعی برای مبارزه تبدیل شده بود و تلاش ها اعتراضات گسترده برای آزادی امام، شعله های مبارزه را فروزان تر می نمود.
لکن می توان گفت «تبعید امام»سخت ترین ضربه ای بود که رژیم شاه می توانست بر پیکره نهضت وارد آورد. در پی احیای رژیم کاپیتولاسیون و اعلام مصونیت مستشاران امریکایی در 21 مهر 1343، امام سخنرانی افشاگرانه ای در 4 آبان آن سال ایراد نمود. رژیم شاه که قبلا از زندانی کردن آن رهبر آگاه طرفی نبسته بود، این بار در 13 آبان 1343 امام را به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرد. با تبعید امام و دوری ایشان از کانون نهضت و محدودیت ارتباطات، آرام آرام از هیجان و حرارت نهضت کاسته شد و می رفت که امیدها به یأس کشیده شود.

2. نغمه های سازشکارانه
 

بلندترین اهداف مبارزاتی برخی احزاب و گروه های سیاسی که در آن سال ها فعال بودند، داشتن چند نماینده در مجلس و اجرای قانون اساسی توسط رژیم شاه بود. به طور خاص، سران نهضت آزادی با تأکید بر تبعیت از قانون اساسی (1)پندار باطل جاودانگی سلطنت پهلوی و لزوم«اصلاح شکلی»به جای «انقلاب بنیادی»را تقویت می نمودند. طبیعی است که این قبیل اهداف کوته بینانه و کوچک، با شور انقلابی مردم سازگار نبود و موجب سرخوردگی مبارزان می شد و چه بسا رژیم شاه با هدف ایجاد انحراف در نهضت امام، از این قبیل دیدگاه ها حمایت می کرد.

3. ابهام در اهداف نهضت
 

یکی دیگر از مشکلات عمده در آن مقطع ابهام در اهداف نهضت بود. در آن زمان برای بسیاری از مبارزان مشخص نبود که این نهضت تا کجا ادامه خواهد یافت و در چه نقطه ای متوقف خواهد شد. برخی گمان می کردند نهضت امام در حد مخالفت با یک یا چند مصوبه است و با عقب نشینی رژیم از این مصوبات، امام هم از نهضت الهی خود دست خواهد کشید. شیوع این پندار باطل در میان مبارزان چندان هم ناموجه نبود، زیرا در تاریخ نهضت های عملا، هیچ گاه براندازی رژیم فاسد و جایگزینی «حکومت اسلامی »، سابقه نداشت و عالمان دینی به رغم اینکه حاکمان را غاصب می دانستند و تنها حکومت اسلامی را حکومت حق اعلام می کردند، در راه تحقق این هدف کوششی به عمل نمی آورند و قیام های علما در سده اخیر با توجه به محدودیت های زیادی که داشته اند عموما در حد لغو یک امتیازنامه یا مخالفت با یک مصوبه بوده است.
امام نیز نهضت خود را از مخالفت با لوایح شش گانه شاه و بعد رژیم کاپیتولاسیون آغاز کرد و هنوز آفاق بلند نهضت برای عموم تبیین نشده بود. هر چند که امام سال ها پیش از آن یعنی در سال 1323، در کتاب کشف اسرار به مسأله «ولایت فقیه»اشاراتی داشت و بسیاری از دلایلی که در درس های سال 1348 برای حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح کرد در کشف اسرار نیزآورده است. از جمله در بحث مربوط به«حکومت فقیه در زمان غیبت »، توقیع معروف امام عصر (الحوادث الواقعه)، روایت (اللهم ارحم خلفائی)، مقبوله عمربن حنظله و روایت(مجاری الامور و الاحکام علی ایدی
العلما)را مورد بحث قرار داده (2)ودر قسمت هایی لزوم تشکیل حکومت اسلامی را مطرح نموده است. اما هنوز این مهم برای همگان و حتی بسیاری از نخبگان هضم نشده بود.
بر این همه، فضای بسته و حاکمیت پلیسی را نیز باید افزود. رژیم شاه با ایجاد جو رعب و وحشت، فرصت تحقیق بررسی راجع به حکومت اسلامی و مردود بودن نظام پادشاهی از دید اسلام را به نخبگان و پژوهشگران نمی داد و طرح چنین بحث هایی در حوزه های درسی و حتی بررسی آن به صورت فردی با خطرهایی مواجه بود و چه بسا نوشته هایی پیرامون حکومت اسلامی که در لابه لای نوشتجات عالمان دینی قرار داشت و به دست ساواک می افتاد، موجب سنگینی پرونده و به دادگاه کشیده شدن نویسنده آن می شد.

تجدید حیات نهضت
 

در چنین فضای یأس آوری بود که امام خمینی با طرح سلسله مباحث حکومت اسلامی، حیات تازه ای به نهضت بخشید و با رقه ای از امید در دل مبارزان افکند. امام این بحث را از اول بهمن ماه 1348 (13 ذیقعده 1389) آغاز کرد و تا 19 بهمن در دوازده جلسه، (3) در جمع طلاب و
فضلای حوزه نجف ادامه داد. (4)
اولین جلسه در روز چهارشنبه 1348/11/1 برگزار شد و امام بحث خود را با این عبارات آغاز کرد:
موضوع ولایت فقیه فرصتی داد که راجع به بعض امور مربوط صحبت کنم. (5)
امام در همان آغاز، ولایت فقیه را به عنوان موضوعی مطرح کردند که تصورش موجب تصدیق آن می شود. بعد با اشاره به تبلیغات دشمنان و غفلت حوزه های علمیه از ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام، لزوم معرفی چهره واقعی اسلام را یادآور شدند و ضمن نقد قوانین رژیم شاه برلزوم اجرای قوانین اسلامی در تمام زمینه ها تأکید نمودند و در همان جلسه، نکته قابل توجهی را عنوان کردند:
شما باید حکومت اسلامی تأسیس کنید. . . از صفر شروع کنید. (6)
دومین جلسه در روز شنبه 1348/11/4 برگزار شد. امام در آن جلسه، سیره رسول خدا و امیرالمؤمنین در برپایی حکومت را مطرح کرد، نفوذ اسرائیل را در حکومت ایران هشدار داده و بعد اظهار داشتند:
شما متوقع بودید که من کاری به این حرف ها نداشته باشم، ولایت فقیه را آن طوری که آقایان دیگر تمام کردند، من هم تمام کنم؟(7)
و بعد توطئه دشمنان در ایجاد تفرقه میان حوزه و دانشگاه و در سطحی وسیع تر، میان عموم مسلمانان را گوشزد نمودند.
جلسه سوم در روز یکشنبه 1348/11/5 با این بحث آغاز شد:
اگر نفس احکام اسلام ملاحظه شود، روشن است که [هدف]تنها بیان قانون و مسأله نیست. . . بلکه مقصود تشکیل حکوت بزرگی است که حد و مرزی نمی شناسد مگر حدود و ثغور اسلام. (8)
مسأله مهمی که در این جلسه مطرح شد، تبیین تفاوت حکومت اسلامی با انواع حکومت های استبدادی، مشروطه و جمهوری بود. سپس «علم به قوانین الهی»و«عدالت»را دو شرط مهم برای زمامداری امور مسلمین عنوان کرده و حدود اختیارات حاکم اسلامی را در حد اختیارات حکومتی رسول خدا مطرح کردند:
اگر فرد لایقی که دارای این دو خاصیت [علم به قوانین الهی و عدالت]باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول در امر حکومت داشت دارا می باشد و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. (9)
حکومت از نظر اخبار، از دیگر مباحث مطرح شده در آن جلسه بود.
جلسه چهارم در روز دوشنبه 1348/11/6 با رفع یک اشکال آغاز شد. برخی از شاگردان، از بیان امام راجع به تساوی اختیارات حکومتی فقها با رسول خدا و امامان معصوم، برداشت های اشتباهی داشتند که
امام در آن جلسه به بررسی اشکالات پرداختند:
مثل اینکه دیروز تقریر بنده قدری ناقص بوده آیا آقایان درست تأمل نکرده اند. . . در مسأله ولایت فقیه که عرض شد آنچه برای امام است برای فقیه هم هست، توهم شده که امام هر مقامی دارد، فقیه هم آن مقام را داراست. . . ما کجا و ائمه کجا؟(10)
آنگاه با تفکیک «ولایت اعتباری»از«ولایت تکوینی»به تبیین موضوع پرداخته و بعد بحث حکومت را از نظر اخبار ادامه دادند.
جلسه پنجم در روز سه شنبه 1348/11/7 با بررسی اخبار و احادیث مربوط به حکومت آغاز شد. در ادامه، امام بار دیگر ضرورت تشکیل حکومت را که دراولین جلسه مطرح کرده بود، یادآور شد و«تبلیغات»را نخستین گام در این راه عنوان نمود:
آن مطلبی که در اول بحث عرض کردم که شما موظفید برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنید، راه آن در اولین قدم، تبلیغات است. (11)
امام جلسه ششم را در روز چهارشنبه 1348/11/8، با روایتی از اصول کافی که فقها را «حصون الاسلام»عنوان می کند آغاز و سند و دلالت آن را بررسی نمود. بعد با اشاره به سیره حکومتی رسول خدا و امیرالمؤمنین به نقد اشرافیت درحکومت ایران پرداخت :
اگر آن تشریفات حکومتی و این ریخت و پاش ها نبود، بودجه مملکت کسر نمی آمد تا در برابر امریکا خاضع شوند و تقاضای قرض و کمک کنند. . . اگر این مفت خوری ها نبود، احتیاج پیدا نمی کرد که از اینجا راه بیفتد برود امریکا در برابر میز آن مردک (رئیس جمهور امریکا) گردن کج کند که مثلا به ما کمک کنید. (12)
امام در این جلسه با اشاره به مشکلات جهان اسلام جملاتی عنوان نمود که برای خیلی ها
آشنا بود:(13)
به داد اسلام برسید، اسلام را دریابید، اسلام را دارند از بین می برند.
بعد، لزوم برنامه ریزی های دراز مدت را یادآور شده و اظهار داشتند:
من راه نشان می دهم لکن متوقع نباشید راهی که من نشان می دهم فردا نتیجه دهد. . . شما باید کاری بکنید که نسل بعدی نتیجه بگیرد. (14)
پس از این فراز ها بار دیگر بر لزوم تبیین صحیح ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام تأکید ورزید.
جلسه هفتم در روز شنبه 1348/11/11 با روایت «الفقهاء امناء الرسل»آغاز شد. امام در این جلسه، پس از بحث در دلالت حدیث بر مسأله ولایت فقیه، به خطر آخوندهای درباری اشاره نمود که در مورد شاه عبارت «جل جلاله» را به کار برده بودند(15)و در مورد آنها مطالبی فرمود که انعکاس گسترده ای در میان مبارزان داشت :
اخیرا لقب «جل جلاله»به او [شاه] داده اند اینها فقها نیستند. مردم اینها را می شناسند. . . در روایت است که از این اشخاص بر دین خود بترسید، اینها دین شما را از بین می برند. اینها را باید رسوا کرد، لکه دار و متهم ساخت. . . اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط می کنند، اسلام را ساقط می کنند. باید جوان های ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایی که به اسم فقهای اسلام به اسم علمای اسلام این طور مفسده درجامعه مسلمین ایجاد می کنند، باید برداشته شود. من نمی دانم جوان های
ما در ایران مرده اند؟کجا هستند؟ماکه بودیم این طور نبود. چرا عمامه های اینها را بر نمی دارند؟(16)
هشتمین جلسه در روز یکشنبه 1348/11/12 برگزار شد. امام در این جلسه روایت دیگری را مطرح کردند که برمسأله ولایت فقیه دلالت دارد ودرپایان درس، جشن های 2500 ساله شاه را مورد اعتراض قرار دادند:
چرا با مال مسلمین بازی کردید ؟چرا جشن چند هزار ساله بر پا داشتی ؟چرا مال مردم را صرف تاجگذاری و آن جشن کذائی کردی؟(17)
جلسه نهم در روز دوشنبه 1348/11/13 برگزار شد و در آن مقبوله عمر بن حنظله و آیاتی که در آن روایت مطرح شده، مورد بحث قرار گرفت.
در دهمین جلسه که در روز سه شنبه 1348/11/14 برگزار شد، امام روایت ابی خدیجه را مطرح کرد که راجع به عدم جواز دادخواهی نزد حکام جوراست و ضمن تأکید مجدد بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته، به اعتراض هایی اشاره کرد که به این درس ها صورت گرفته بود:
من نمی دانم این حرف های من بر بعضی نفوس چقدر گران آمد؟به طوری که اعراض کردند چرا دست از این حرف ها بر نمی دارد؟چرا مسأله اش را نمی گوید و رد شود ؟خدا می داند که این صحبت ها از مسائل واجب تر است. اینها مسائلی است که شما را زنده می کند. این وضع نکبت بار شما را تغییر می دهد. این تبلیغات سوء اجانب است که شما را این طور کرده و این وضع را برای شما پیش آورده است و شما را در بین ملل دنیا گروهی کهنه پرست معرفی کرده اند که در نجف و قم گرد هم جمع شده اند[و می گویند اینها]به سیاست چه کار دارند!سیاست از دیانت جداست. (18)
در یازدهمین جلسه که در روز چهارشنبه 1348/11/15 برگزار شد، امام اشاره ای داشتند به کسانی که قبلا به بحث ولایت فقیه پرداخته اند و اظهار داشتند:
هر چند موضوع ولایت فقیه اجماعی نمی باشد، لیکن این طور نیست که کسی هم قائل نشده باشد. بسیاری از فقها مثل مرحوم آقای نراقی و از متأخرین، مرحوم آقای نائینی معتقدند که تمام شئون نبی و ائمه برای فقهای عادل نیز هست. منتهی ما تفصیل موضوع را بیان کردیم تا مراد آنها که می گویند همه شئون امام را فقیه نیز دارا می باشد، روشن گردد. (19)
سپس بعضی از مؤیدات روایی ولایت فقیه را مطرح نمودند و بار دیگر توطئه ها و نقشه های استعمار را برای دور نگه داشتن حوزه های علمیه و علما از مسائل سیاسی و اجتماعی یادآور شده و در پایان خطر«مقدس نماها»را متذکر شدند:
روزی مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقای حجت، مرحوم آقای صدر، مرحوم آقای خوانساری رضوان الله علیهم برای مذاکره در یک امر سیاسی درمنزل ما جمع شده بودند. من به آنان عرض کردم که شما قبل از هر چیز باید تکلیف این مقدس نماها را روشن کنید. با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده و یک نفر هم محکم دست های شما را گرفته است. . . امروز جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. (20)
آخرین جلسه در روز یکشنبه 1348/11/19 با بیان مؤیدات دیگری در مورد اصل ولایت فقیه آغاز شد. پس از آن، امام بار دیگر از حوزه های علمیه به خاطر سکوتشان در برابر جنایت ها و ظلم های رژیم فاسد ایران انتقاد نمودند، اصل امر به معروف و نهی از منکر را یادآور شدند با نقل روایتی، به بی تفاوتی حوزه ها در قبال منکرات اعتراض کردند:
اگر برای پدران شما پیش آمدی کند یا خدای نخواسته کسی نسبت به پدر شما
بی احترامی کند ناراحت می شوید داد می زنید درحالی که جلو چشمان شما عهدهای الهی را می شکنند، اسلام را هتک می کنند، صدایتان در نمی آید. (21)
آنگاه به نفوذ اسرائیل در حکومت ایران اشاره کردند:
اسرائیل که اکنون با مسلمان ها در حال جنگ است و کسانی که او را تأیید کنند آنان نیز با مسلمان ها در حال جنگ می باشند به طوری که پر و بالش در مملکت باز شده و به طوری مورد تأیید دستگاه حاکمه قرار گرفته که نظامیان او برای دیدن تعلیمات به کشور ما می آیند، مملکت پایگاه آنها شده، بازار ما هم دست آنهاست. (22)
در فراز دیگری، لزوم جهاد در راه خدا و آمادگی دربرابر همه مشکلات را با این تعابیر بیان کردند:
چه ترسی دارید ؟جز این نیست که شما را زندان می کنند، بیرون می کنند و می کشند. اولیاء ما برای اسلام جان دادند، شما هم باید برای این امور آماده باشید. (23)
در پایان درس، ضمن یادآوری سیره علما در عمل به ولایت فقیه واینکه حکم تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی بزرگ و نیز حکم جهاد میرزا محمد تقی شیرازی بر اساس ولایت فقیه بوده است، بار دیگر بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی تأکید کردند و با این عبارات، سلسله بحث های ولایت فقیه را به پایان رساندند:
ما اصل موضوع را طرح کردیم و لازم است نسل حاضر و نسل آینده در اطراف آن بحث و فکر نمایند و راه به دست آوردن آن را پیدا کنند. سستی، سردی و یأس را از خود دور نمایند و ان شاء الله تعالی کیفیت تشکیل و سایر متفرعات آن را با مشورت و تبادل انظار به دست بیاورند و کارهای حکومت و مملکت اسلامی را به دست کارشناسان امین و خردمندان معتقد بسپارند ودست خائن را از حکومت، مملکت و
بیت المال مسلمین قطع کنند و مطمئن باشند که خداوند توانا با آنها است. (24)
با بررسی مجموع مطالب مطرح شده در این دوازده جلسه، روشن می شود که امام در این درس ها علاوه بر تبیین مبانی فقهی حکومت اسلامی و ولایت فقیه، باانتقاد ازغفلت حوزه های علمیه از ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام و نیز سکوت ایشان در برابر جنایات رژیم شاه، با بیاناتی حماسی و تکان دهنده، تلاش کرد تا علما و روحانیون را عملا درجهت تشکیل حکومت اسلامی بسیج کند و نمی خواست این مباحث در حد کتاب و درس و مباحثه باقی بماند. انتقادهای صریح از بی توجهی حوزه ها نسبت به ابعاد سیاسی اجتماعی اسلام و بی تفاوتی برخی علما نسبت به مشکلات جهان اسلام، ازمسائلی بود که تقریبا در تمام این جلسات مطرح شده است. نکته دیر هشدار نسبت به وجود دو جریان در بدنه روحانیت بود:
1. مقدس نماها 2. آخوندهای درباری
این دو گروه به عنوان دوجریانی که از درون به روحانیت ضرب می زنند مورد انتقاد شدید امام در این جلسات قرار گرفتند.

پی نوشت ها :
 

1. اسناد نهضت آزادی، ج1، ص 17.
2. امام خمینی، کشف اسرار، قم، بی تا، ص 187.
3. حجت الاسلام سید حمید روحانی که در آن جلسات حضور داشت، و این بحث ها را در شش جزوه (هر دو درس، یک جزوه) تنظیم کرده است، می نویسد:
این بحث ها در دوازده جلسه ارائه شده(سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، عروج، تهران، 1381، دفتر دوم، ص 730)، اما مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در مقدمه کتاب (امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نهم، تهران، 1378، ص پنج)و مرکز اسناد انقلاب اسلامی در حاشیه های توضیحی که برای منشورات مختلفش تنظیم کرده (از جمله : خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1384، ج2، پانوشت ص 58)، سیزده جلسه ذکر کرده اند! این در حالی است که جزوات آن درس ها، اسناد ساواک و نیز خاطرات شرکت کنندگان در جلسات، مؤید دوازده جلسه است و این خطا هر چند اهمیت زیادی ندارد اما از مراکز معتبری که نام آنها ذکر شد، قابل اغماض نیست.
4 طرح بحث حکومت اسلامی در حوزه نجف که به دلایل تاریخی و شرایط اجتماعی، توجهی به این قبیل مباحث نداشت، عکس العمل های زیادی را در پی داشت و عده ای با آن مخالفت کردند. اما برای حوزه نجف که بعد از تجربه تلخ نهضت مشروطه، روی خوشی به مسائل اجتماعی و سیاسی نشان نمی داد، چنین تکانی لازم بود. شهید آیت الله سید مصطفی خمینی در این باره گفته بود:«به نظر من جا داشت حوزه خواب زده نجف، بیش از نیم قرن از وجوهات اسلامی استفاده کند تا امروز خمینی بتواند چنین طرحی را در این حوزه مطرح سازد» سید حمید روحانی، همان، ص 745.
5. جزوه ولایت فقیه، درس اول، ص 5.
6. همان، ص 18.
7. همان، درس دوم، ص 32.
8. همان، ص 5.
9. همان، درس سوم، ص 16.
10. همان، درس چهارم، ص 24
11. همان، درس پنجم، ص 15.
12. همان، درس ششم، ص 22.
13. یادآور سخنرانی پرشور امام در 4 آبان 1343: «ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام. » صحیفه امام، ج1، ص 420.
14. جزوه ولایت فقیه، درس ششم، ص 30.
15. شیخ بهاءالدین مهدوی امام جماعت مسجد سپهسالار. در یکی از گزارش های ساواک راجع به او آمده است: آقای آیت الله مهدوی که تاکنون کمال همکاری را با ساواک مبذول داشته. . . اظهار می دارد تنها امام جماعتی بودم که در جریان رفراندوم رأی داده و با مخبرین جراید در مورد محاسن مواد شش گانه مصاحبه کردم و بر خلاف سایر روحانیون با کمال افتخار در سلام های رسمی شرفیاب شدم. . .
16. جزوه ولایت فقیه، درس هفتم، ص 18.
17. همان، درس هشتم، ص 31.
18. همان، درس نهم، ص 34.
19. همان، درس یازدهم، ص 5.
20. همان، ص33.
21. همان، درس داوزدهم، ص 55.
22. همان، ص 57.
23. همان.
24. همان، ص 66.
 

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 8.