نويسنده: محمود جاويدان




 

3/8- کيفر ظهار: ياري نيازمندان و گرفتن روزه و يا طلاق زوجه ضمن پرداخت مهريه و ساير حقوق او:
 

« الذين يظاهرون منکم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللائي و لدنهم و انهم ليقولون منکرا من القول وزورا و ان الله لعفو غفور* والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبه من قبل ان يتماسا ذلکم توعظون به و الله بما تعملون خبير فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين من قبل ان يتماسا فمن لم يستطع فاطعام ستين مسکينا ذلک لتومنوا بالله ورسوله وتلک حدود الله وللکافرين عذاب اليم»( 4-2 مجادله)-خداوند حکيم در آيات مذکور ضمن تقبيح ظهار و تحرير گفتار مرداني که همسر خود را همانند مادر خويش توصيف و از آميزش با آنان دوري مي کنند، به ظهار کنندگان توصيه مي فرمايد که از سخن ناپسند و باطل خود بازگردند و پيش از آميزش جنسي با زوجه اي که نسبت به وي ظهار کرده اند بنده اي را نيز آزاد نمايند و هر يک از آنان بنده اي براي آزادي نيابد قبل از تماس دو ماه پي درپي روزه بگيرد و اگر نتواند روزه بگيرد شصت نفر مسکين را خوراک دهد تا با افزون به تقوا و اعمال صالح و ايمان خود را عفو و آمرزش او برخوردار شوند و از کساني نباشند که سبب کفران حدود خدا به عذابي دردناک گرفتار خواهند شد.
تبصره:هر گاه ظهار کننده ظرف چهار ماه از سخن خود بازنگردد و به طور متعارف با زوجه خويش آميزش ننمايد، زوجه حق دارد با مراجعه به دادگاه به استناد آيات فوق الذکر و آيه هايي نظي آيات 226 و 227 سوره بقره که مي فرمايد:«للذين يولون من نسائهم تربص اربعه اشهر فان فاووا فان الله غفور رحيم* وان عزموا الطلاق فان الله سميع عليم»-شوهر را موظف سازد که يا از طريق طلاق متارکه کند و يا با دادن کفاره به زندگي زناشويي بازگشت نمايد.

3/9-کيفر زوجه ناشزه: 1. تذکر 2. بي اعتنايي در بستر3. ضرب ساده و بي خطر4. متارکه اي منصفانه
 

«ارجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظان للغيب بما حفظ الله و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا ان الله کان عليا کبيرا(34) وان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حکما من اهله وحکما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله کان عليما خبيرا(35) «و اعبدوا الله ولا تشرکوا به شيئا و... (26 نساء) مردان از آن جهت از که خدا بعضي را بر بعضي برتري داده است و به آنچه که از مال خود نفقه مي دهند قيام کننده بر (دفاع، تهيه مايحتاج و انتظام امور) زنانند پس زنان شايسته در برابر شوهران خود متواضع هستند و در غياب شوهر حقوقي را که خدا براي او قرار داده است حفظ مي کنند (زنان حق شناس، فروتن و خوش رفتاري که رضايت و آرامش شوهر را بر خواسته هاي غير ضروري برهواي نفس خويش ترجيح مي دهند و در مراقبت از ناموس نگهداري مال در انجام وظايف مرتکب خيانت نمي شود و مربي و سرمشقي خوب براي فرزنداني حق شناس و مسئوليت پذير و صالح مي باشند، زناني خوش بين و مناسب براي ازدواجي موفق، ازدواجي که آرامش و دوستي و مهرباني را در نهاد خود داشته و قرآن درباره آن فرموده است: «ومن آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه... » و از آيات او آن است که براي شما جفت هايي از خودتان آفريد تا در کنار هم آرامش يابيد و ميانتان دوستي و مهرباني قرار داد(21 روم) چنين زن هايي همسراني نيکو و شايسته محبت عميق و در خور احترام قلبي شوهران خويشند، و اگر در رعايت تقواي الهي و عمل به دستورات قرآن کريم از همسران خود سبقت بگيرند، هم در دنيا از ايشان عزتمندتر و داراي آرامش بيشتري هستند هم طبق آياتي نظير «. .. ان اکرمکم عند الله اتقاکم ... ( 13 حجرات)» در نزد خداوند و در جهان آخرت از شوهران خويش برتر و براي برخورداري از سعادت ابدي نسبت به آنان مقدم مي باشند. )

3/9/1- لزوم تذکر به همسري که از انجام وظايف زوجيت خودداري مي کند:
 

واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن-و زناني را که از خطر سرکشي آنان مي ترسيد موعظه کنيد».
بايد توجه داشته باشيم خداوند که تمام اسماء و صفات او در نهايت نيکويي، زيبايي و کمال است، «ولله الاسماء الحسني. .. » (180 اعراب) ما را نيافريده است مگر براي بندگي خود «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»(56 ذاريات) «تا با اطلاعات از موعظه حکيمانه اش سعادتمند گرديده، تکامل و رفعت يافته، در دنيا و در آخرت از نيکان و از مقربين و از کسب کنندگان رحمت و رضوان او باشيم«وجيها في الدنيا و الاخره و من المقربين»(45 آل عمران).
«ورضوان من الله اکبر... » (72 توبه) و براي آن که روش بندگي و مواعظه خود را ابلاغ و روشن کند پيامبران را مبعوث و کتاب هاي آسماني را نازل فرمود و هدف از ارسال پيامبران و نزول کتاب و ميزان را قيام مردم به عدالت ناميد تا معلوم باشد که عقيده و گفته و عمل غير عادلانه در جهت خلاف بندگي او قرار داد و ما انسان ها مي بايد از ظلم اجتناب کرده داراي پندار، گفتار و کرداري صحيح، نيکو و عادلانه باشيم. «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» به درستي که فرستاديم رسولان را با دلايل و نازل کرديم با ايشان کتاب و ميزان را تا مردم به عدالت قيام نمايند. (25 حديد) و چون قرآن ذکر و قانون و موعظه پروردگار جهان است «وانه لذکر لک و لقومک وسوف تسالون» همانا قرآن ذکر تو و قومت مي باشد و به زودي در خصوص نحوه رعايت آن پرسش مي شويد (45 زخرف) و اين کتاب است که براي آنچه در ضمير انسان مي باشد و براي بيماري هاي اعتقادي و اخلاقي و اخلاقي و بسياري از بيماري هاي روحي و جسمي شفاء بوده و وسيله هدايت و رحمتي براي اهل ايمان است. «يا ايها الناس قد جاءتکم موعظه من ربکم وشفاء لما في الصدور وهدي و رحمه للمومنين» (57 يونس) لذا همچنان که در آيه 20 سوره مزمل تاکيد گرديده:«... فاقرووا ما تيسر من القرآن... » تا مي توانيد قرآن بخوانيد... » لازم است با مداومت در مطالعه قرآن و تدبر در آن «افلا يتدبرون القرآن... » آيا در قرآن تدبر نمي کنند(24 محمد) به کتابي آسماني خود انس بگيريم و چون قرآن به زباني ساده و قابل فهم نازل گرديده است:«و لقد يسرنا القرآن للذکر... » به درستي که قرآن را براي فهميدن و يادآوري آسان نموديم... (17 قمر)» با آشنايي به موضوعات و مفاهيم آن، ضمن تطبيق و جمع بندي مطالبي که در خصوص هر موضوع در آيات مختلف بيان شده است حق و باطل را تشخيص داده و در مسير حق قرار داشته و در رابطه با ديگران و به ويژه در ارتباط با همسر خويش انتظاراتي ناروا و خودخواهانه نداشته باشيم و در صورت سرکشي و خشونت زوجه نيز با راهنمايي هاي قرآن و کمک مشاوريني که داراي حسن نيت و آشنا به مفاهيم قرآن مي باشند ضمن بررسي علت بدرفتاري زوجه و دادن پاسخ مثبت به انتظارات به حق او، به طريقي خردمندانه وي را به وظيفه قرآنيش آشنا و به پايان دادن رفتار ضالمانه و ره اصلاح رابطه زوجيت ياري نماييم. «و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينک و بينه عداوه کانه ولي حميم» و نيست يکسان خوبي و بدي، دفع کن به آنچه آن است بهتر، پس آنگاه کسي که ميانه تو و او دشمني، گويا که دوستي گرم و صميمي است(34 فصلت)».

3/9/2- بي اعتنايي در بستر:
 

«و هجروهن في المضاجع»و در بستر از آن ها دوري کنيد.
مرحله دوم از کيفر همسر ناشزه اي که تذکرات عادلانه را نمي پذيرد و بدون عذر قرآني به ناسازگار و امتناع از انجام وظايف مهم زوجيت ادامه مي دهد که در خوابگاه مشترک مورد بي اعتنايي قرار گيرد و همسرش از آميزش جنسي با او خودداري نمايد.

3/9/3- ضرب ساده و بي خطر:
 

«واضربوهن-و آنان را بزنيد»
مرحله سوم از کيفر زن ناشزه اي که تذکرات عادلانه را نپذيرفته است و دوري شوهر از بستر وي نيز مشاراليه را از سرکشي باز نداشته و بدون عذر موجه همچنان به رفتار ظالمانه ادامه مي دهد آن است که در جهت اصلاح و تربيت، مورد تنبيه بدني ساده و بي خطر قرار گيرد، مثلا با دست يا وسيله اي نظير ترکه يک يا چند ضربه به بعضي نقاط مقاوم و غير حساس او نواخته شود تا شايد به خود آيد و با تجديد نظر در رفتار بد خويش، آرامشي را که خداوند مقرر داشته و وجود آن از لوازم دوام زوجيت و زندگي سعادتمند است نابود ننمايد «هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسکن اليها... » او کسي است که آفريد شما را از نفس واحد و قرار داد از آن جفتش را تا (با نيک منشي، راستي، پاکي، فروتني، مهرورزي و کمک به هم) در کنار يکديگر آرامش يابند... (189 سوره اعراف)».
لازم است اين نکته يادآوري شود که در قوانين ايران، نشوز شوهر از پرداخت نفقه زن، علاوه بر جنبه اصطلاحا حقوقي، داراي جنبه جزايي مي باشد و با دادخواست و شکايت زني که شوهرش از تهيه و پرداخت نيازهاي متعارف او قبيل مسکن، لباس، غذا، اثاث منزل، هزينه هاي درمان... خودداري نمايد مراجع قضايي علاوه بر اينکه از نظر حقوقي شوهر را به تهيه و تامين نفقه زن محکوم مي نمايند از نظر جزايي هم با استناد ماده 642 قانون مجازات، او را تعقيب و مجازات مي کنند:
«ماده 624-هر کس با داشتن استطاعت نفقه زن خود را در صورت تمکين ندهد يا از تاديه نفقه ساير اشخاص واجب النفقه امتناع نمايد دادگاه او را از سه ماه و يک روز تا پنج ماه حبس محکوم مي نمايد. » اما نشوز و عدم تمکين زوجه فقط جنبه حقوقي دارد و زوجه سرکش و خوددار از انجام وظايف را نمي توان توسط مراجع قضايي مورد تعقيب جزايي قرار داد و به مجازات رسانيد و ضربي که در مرحله سوم کيفر نشوز توسط شوهر زوجه وارد شود نيز حتي اگر موجب اينجاد اثري ناچيز گردد مانند آن که به اندازه پشت ناخن از پوست بدن او را سرخ کند شوهر با شکايت زوجه، به اتهام ايراد ضرب مورد تعقيب جزايي قرار مي گيرد و چون نحوه تنظيم قانون موجود در مورد ديه و قصاص به گونه اي است که دادگاه نمي توان آن طور که لازم مي باشد براي اجراي عدالت به کيفيات نخففه کيفر و به سوء نيت مجرمانه با همسر ناشزه خود درگير پيدا کرده و با قصد اصلاح و براي دفع ستم از خود او را مورد ضرب قرار داده است) به پرداخت تمام ديه صدمه وارده محکوم مي نمايد، درحالي که در مانحن فيه شاکيه به ناروا و به طور مستمر داراي سوء رفتار و سبب اختلال رواني شوهر محرک و مقصر اصلي در مضروب شدن خويش بوده و مجازات شوهر مذکور نبايد به مقدار مجازات شخص بيگانه اي باشد که سوء نيت و به ناروا زوجه شخص ديگري را کتک زده و موجب ايجاد صدمه اي مشابه شده است.
ناگفته نماند که در رابطه با جنبه جزايي نشوز، چون ماده 608 قانون مجازات بيان مي دارد که:«توهين به افراد از قبيل فحاشي و استعمال الفاظ رکيک چنانچه موجب حد قذف نباشد موجب محکوميت به مجازات شلاق تا (74) ضربه و يا پنجاه هزار تا يک ميليون ريال جزاي نقدي خواهد بود» لذا اگر سوء رفتار زن يا شوهر توام با فحاشي و استعمال الفاظ رکيک باشد و اهانتي که به يکديگر مي کنند قابل انطباق با ماده 608 مذکور محسوب شود، تعقيب جزايي و مجازات همسر فحاش و اهانتگر نيز مانند ساير افراد جامعه، از طريق مراجع قضايي امکان پذير مي باشد.

3/9/3/1- در رابطه با حقوق و تکاليف قانوني زوجين نسبت به يکديگر و والدين نسبت به فرزندان:
 

به موجب مواد 1103 و 1104 قانون مدني زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با يکديگرند و بايد در تشييد و مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يکديگر معاضدت نمايند و طبق ماده 1105:«در رابطه زوجين رياست از خصايص شوهر است. » و بنا به ماده 1106:«در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است. » و طبق ماده 1108: «هر گاه زن بدون مانع مشروع از اداي وظايف زوجيت امتناع کند مستحق نقفه نخواهد بود. » و به موجب ماده 1111: «زن مي تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در اين صورت محکمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد. » طبق ماده 1168: «نگاهداري اطفال هم حق و هم تکليف ابوين است». و به موجب ماده 1177:
«-طفل بايد مطيع ابوين خود بوده و در هر سني که باشد بايد به آن ها احترام کند. »و بنا به ماده 1178:«ابوين مکلف هستند که در حدود توانايي خود به تربيت اطفال خويش بر حسب مقتضي اقدام نبايد آن ها را مهمل بگذارند. »

3/9/3/2- نظريه و پيشنهاد در مورد جنبه جزايي نشوز:
 

چون زن ها براي جهزيه اي که به خانه شوهر مي برند و کمکي که در زندگي مشترک مي کنند و در قبال خوبي ها و حسن رفتار خود از شوهر انتظار قدرداني دارند و شوهرها نيز براي مهريه و نفقه اي که مي پردازند و براي تلاشي که در جهت رفع نيازمندي هاي خانواده مي کنند و در قبال خوش رفتاري و فداکاري خود از زوجه توقع دارند که حق شناس باشد، لذا هنگامي که برخي زن ها يا شوهرها علاوه بر حق ناشناسي با زشتي هايي ديگر نظير بهانه جويي، زياده طلبي، تند خويي، ستيزه جويي، بدانديشي، بدگويي، تحقير همسر نزد کودک و با بدبين و ناسپاس و اهانتگر نمودن فرزندان نسبت به همسر و يا با هر سورفتار ديگري از انجام صحيح وظايف زوجيت امتناع مي نمايند و همسر خود را مورد آزار روحي و در آشفتگي قرار مي دهند، همسران آنان با از دست دادن تحمل خويش و نيافتن راه و مرجعي که به وسيله آن بتوانند خود را نجات دهند بعضا دست به کارهاي ناصحيح و جنون آميزي مي زنند که داراي زيان هايي بزرگ و غير قابل جبران مي باشد. بنابراين و بنابر بعضي علل ديگر، بهتر است نقص يا خلا قانون در مورد جنبه جزايي نشوز برطرف شود و در مرحله سوم کيفر همسر ناشزه (ضرب) طبق راي مرجع قضايي به اجرا درآيد تا بدرفتاري هاي درون خانواده ها کم گردد و عقده هاي عميق و زيان هاي بزرگ ناشي از درگيري هاي خانوادگي کاهش يابد، در اين راستا پيشنهاد مي شود ماده 642 قانون مجازات که متن آن ذکر گرديد به شرح ذيل اصلاح شود:
ماده 642 (اصلاحي)-هر کس که با داشتن استطاعت مالي نفقه زن خود را در صورت تمکين از نفقه شوهر، بدون عذر موجه و بيش از چهارماه از شوهر خود تمکين ننموده و نسبت به او سرکش و خشن باشد، و همچنين هر يک از اعضا خانواده (اعم از فرزندان، زن و شوهر) که با ابراز حق ناشناسي يا ناسپاسي در برابر وظيفه شناسي يا خوبي بعضي اعضاي ديگر خانواده، با زشتي هايي نظير بهانه جويي، زياده طلبي، تند خويي، ستيزه جويي، بدانديشي، بد گويي و يا با هر رفتار سوء ديگري که نوعا تحمل آن براي بشر مشقت بار و زجر آور است ودر آرامش خانه اخلال کرده و برخي بستگان خود را در ناراحتي و مورد آزار و آشفتگي روحي قرار داده باشد، دادگاه عندالاقتضاء ضمن استفاده از بعضي مشاوران يا مددکاران آگاه و امين، شخص مجرم را به 1 تا 74 ضربه شلاق يا به سه ماه و يک روز تا پنج ماه حبس و يا پرداخت جزاي نقدي که بيش از مابه الازاء پنچ ماه حبس نباشد و يا به سرزنش و ارشاد و دادن تعهد و يا به مطالعه کتاب و يا به هر اقدامي که سنگين تر از پنج ماه حبس نبوده و براي تاديب و اصلاح او مفيد باشد محکوم خواهد کرد.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15